Phobia
1.51K subscribers
10.9K photos
479 videos
182 files
94 links
فوبیا :
ترس شدید یا بیمارگونه که در روانشناسی به هراس‌زدگی یا فوبیا شهرت دارد عبارت است از نوعی بیمارگونه و پایدار از ترس در فرد که باعث اختلال در زندگی روزمره وی می‌شود.

باشد که رستگار شویم
ارتباط با ما:
@phobia_manager
Download Telegram
بند بند وجود من انگار
وقت رفتن تو را صدا می کرد
بغض هایم شکسته تر میگفت:
نفسم درد می کند... برگرد
خسته از آرزوی نافرجام
خسته ام از نبودنت، ای کاش...
دارم از دست می روم، برگرد
قدّ یک خاطره کنارم باش

#پویا_جمشیدی
#هاژه🌊

@sickpeople
باید کسی باشد که عکس خنده ام را...
در لابه لای گریه اش محکم بگیرد...

#پویا_جمشیدی
#هاژه🌊

@sickpeople
«آدم نمی‌تونه به زور قلبش رو به کسی گره بزنه، به همون اندازه که نمی‌تونه به راحتی بعضی گره‌ها رو باز کنه. عشق مثل یه طناب، قلب دوتا آدم رو یه جوری به هم وصل می‌کنه که حتی تیزترین چاقو هم نمی‌تونه پاره‌ش کنه. اونا ممکنه از هم دور بشن، اما هم‌دیگه رو فراموش نمی‌کنن»

#پویا_جمشیدی
#بادیز🍁
@sickpeople
شب به شب قبل از خواب مثل دیوونه‌ها زل می‌زنم به عکست تا خوابم ببره. نمی‌دونم قبل از تو چه‌طوری زندگی می‌کردم، نمی‌دونم دلم به چی خوش بود و نمی‌دونم اصلا به چه آینده‌ای امیدوار بودم. روزای قبل از تو رو یادم نمیاد، روزای بعد از تو هم اسمش زندگی نیست که بخوام چیزی رو به خاطرم بسپرم. حس می‌کنم همه‌ی روزایی که با تو گذشت رو خواب بودم. یه رویای شیرین که توش به همه‌ی آرزوهام رسیدیم. هیچ آرزویی برای من دست‌نیافتنی‌تر از تو نبود و نیست. کاش توی بعضی از خوابا هیچ بیدار شدنی نباشه. کاش آدم با رویاهاش بره و هیچ‌وقت به جایی که بوده برنگرده. کاش می‌شد یه بار دیگه، تو رو خواب می‌دیدم و هیچ وقت بیدار نمی‌شدم.

#پویا_جمشیدی
#بادیز🍁
@sickpeople
روی صندلی نشسته بودم، چند دقیقه؟ چند ساعت؟ یادم نیست! انقدر که حتی حواسم به فنجان در دستم نبود.کمی داخل صندلی فرو رفتم، قرمزی آخرین رگه‌های غروب، روی صورتم گل انداخته بود. باد پرده را می‌رقصاند و اتاق بوی برگ و چوب باران خورده را از لای پنجره‌ی نیمه‌باز به داخل می‌کشید. به گوش‌هایم اعتماد کردم، انگار صدای پایش از پشت سرم می‌آمد. آرام، آرام،آرام. بی‌آنکه تکان بخورم چشم‌هایم را بستم و نفسم را توی سینه حبس کردم. حالا می‌توانستم دستش را روی صورتم حس کنم. انگشت اشاره‌اش را، وقتی از روی گونه‌ام پایین می‌آمد، وقتی روی لبان خشکیده‌ام کشیده می‌شد، حتی صدای نفس‌هایش را. می‌توانستم عطر تنش را بو بکشم. سفیدی گردنش را، وقتی بی‌رحمانه مرا می‌بوسید.
بی‌آنکه تکان بخورم، بوسیدمش. وقتی گلوله گلوله اشک، روی صورتم می‌غلتید، بوسیدمش. به قدر سال‌های نبودنش.
می‌رفت، بی آنکه تکان بخورد و می‌گفت: «هر سال پاییز، نگران کسی‌ست که دیگر نیست.»

#پویا_جمشیدی
#بادیز🍁
@sickpeople
زندگی به یه جایی می‌رسوندت که نه می‌تونی بمونی و ادامه بدی، نه بری و فراموش کنی. گذشتن از آدمی که سال‌ها زندگیش کردی دل کندن نیست، خودکشیه! وقتی ندونی تا کجا باید بری تا فراموشش کنی.

#پویا_جمشیدی
#بادیز🍁
@sickpeople
نگاهم کرد و گفت: کم آوردی نه؟
گفتم معلوم نیست؟
گفت شاید.
گفتم همیشه دیوار حاشا بلنده و هزار راه برای توجیه کردن هست... اما آدم باید با خودش صادق باشه، سر خودش رو که دیگه نمی‌تونه شیره بماله. می‌تونه!؟
شونه‌هاش رو انداخت بالا.
گفتم کم آوردم. این راه رو تنهایی رفتن ساده نیست. من آدم بازی یه‌نفره نیستم. تنهایی مثل خوره می‌مونه، نمی‌دونی از کِی شروع می‌شه، اما به خودت میای و می‌بینی ذره‌ذره کل زندگی‌ت رو گرفته. انقدر از آدم خالی می‌شی که دلت می‌خواد توی خیابون یه نفر، سفت بغلت کنه. تا حالا از سر بدبختی دلت خواسته کسی رو بغل کنی؟
سرش پایین بود و حرفی نزد.
«به کسی که می‌خواد بره، حداقل این شانس رو داری که بگی بمون، اما به کسی که رفته.. امان از اونی که رفته...»
#پویا_جمشیدی
#دیکلوفناک💊
@sickpeople
تو می‌دونستی آدم توی هر دقیقه چندبار پلک می‌زنه؟ چهارده بار! حالا یکی‌دوتا کم و زیاد. اصلا تعدادش چه اهمیتی داره وقتی توی یه چشم به هم زدن همه‌ چی تموم می‌شه. توی کل زندگی یه پلک زدن کافیه برای این‌که آدم قبل نباشی. دیگه این‌همه پلک زدن برای چیه؟ فکر کن! رفتن، نبودن، نیست شدن، همش یه لحظه‌ست. بعد باید بشینی و سال‌ها به اون یه لحظه فکر کنی. تو فکر می‌کنی؟ من مطمئنم کسی که رفته، هیچ‌وقت به اونی که مونده فکر نمی‌کنه. خوش به حال تو که دیگه یادم نمیفتی، خوش به حال من که هنوز خوابت رو می‌بینم. خواب خوبه. همه اونایی که رفتن، بالاخره یه شب توی خواب برمی‌گردن، حتی تو. با همون لباسی که رفتی.

#پویا_جمشیدی
#کاغذ_دیواری
#بادیز🍁
@sickpeople
می‌ دانستم
يك روز خسته می‌ شوی
می‌ روی
من می‌ مانم و يك عمر
دلتنگی ...

#پویا_جمشیدی
#غوغا 🖤

@sickpeople
🔹

برای به یاد آوردن یه نفر،
یه بهانه‌ی کوچیک کافیه،
اما کی می‌دونه برای فراموش کردن،
چند سال باید بگذره؟
از کجا معلوم که با مرگ،
همه‌ی خاطرات فراموش می‌شن؟
کاش آدم آرزوهاش رو توی دنیا بذاره،
خاطراتش رو به گور ببره.
توی قدیمی‌ترین عکسها،
همیشه یه نفر هست،
که هیچ‌وقت لبخندش کهنه نمی‌شه.
یه روز همه‌ی آدما،
می‌رن سراغ یه عکس قدیمی،
کنار یه عشق قدیمی،
زل می‌زنن به یه بغض قدیمی و می‌گن؛
«خیلی ممنون،
که یه روز با تمام وجود دوستم داشتی».

#پویا_جمشیدی
#آوان‌‌‌‌‌‌ 🍃
@sickpeople
این روزا بیش از هر اتفاقی به مرگ فکر می‌کنم. این‌که نبودنم، چند نفر رو غمگین می‌کنه. چند نفر جای خالیم رو حس می‌کنن و چندنفر از این‌که روزای آخر عمر ندیدنم افسوس می‌خورن. مرگ اتفاق خوبیه وقتی بدونی یه نفر موقع نبودنت، دونه به دونه‌ی خاطراتش رو باهات مرور می‌کنه. من از بودن تو مطمئنم. از این‌که گریه‌ت بند نمیاد. از این‌که اسمم از روی لبت نمی‌افته.
توی زندگی هر آدمی، یه نفر باید باشه که مطمئن باشی بعد از مرگ، برات اشک می‌ریزه. خاک سرده. همین گریه‌های اونه، که بعد از مرگ ‌هم‌ دلت رو گرم می‌کنه.


#پویا_جمشیدی
#بادیز
@sickpeople
ارزش بعضی چیزا
با به زبون آوردنش از بین می ره...
این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی، گاهی حالم رو بپرس...
همیشه دیدن یه پیام ناگهانی،
شنیدن یه سلام بی هوا
از آدمی که انتظارش رو می کشی
می تونه حال و روزت رو عوض کنه...
گاهی آدم،خودش رو گم و گور می کنه، فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص سراغش رو بگیره...
بر خلاف تصور،خوشحال کردن آدمِ تنها، خیلی سخت نیست...
فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی...

#پویا_جمشیدی
#غوغا 💃🏻


@sickpeople
هیچ وقت نفهمیدم که دلیل واقعی «دل‌تنگی» چیه؟ نفهمیدم چی توی سرم بالا یا پایین می‌شه که قلبم می‌گیره و نفسم به شماره می‌افته. چی باعث می‌شه که روزها و ماه‌ها و سال‌ها به یه‌نفر فکر کنم و از این دور باطل خسته نشم؟ چی باعث می‌شه از این زخم لعنتی بمیرم و لذت ببرم؟
برای من دل‌‌تنگی یه زخمه. زخمی که آدم به خودش می‌زنه و هیچ‌کس غیر خودش نمی‌بیندش. از او زخما که هیچ‌کس جز خودت، حال‌ت رو نمی‌فهمه. بعضی از زخما اولش سطحین، اما به مرور زمان عمیق می‌شن. انقدر عمیق که می‌تونی خودت و آرزوهات رو توش گم کنی. اگه دست من بود، اگه می‌تونستم ذهن‌ش رو تسخیر کنم، کاری می‌کردم که دل‌ش برام تنگ بشه. اگه دست من بود، بهش می‌گفتم من رو بخواه، باهام حرف بزن، همین الان. تو تنها کسی هستی که هیچ‌وقت از شنیدن صداش خسته نمی‌شم...

#پویا_جمشیدی
#افسونگر 🐟
@sickpeople
جهان بدون دلبستگی،
چیزی شبیه به جهنمی بی‌مرز است؛
تهران، پاریس یا هر خراب‌شده‌ی دیگری،
چه فرقی با هم دارند!
وقتی آنسوی خیابان کسی منتظرت نباشد ؟

#پویا_جمشیدی
#ونوس
@sickpeople
🍁
پدربزرگ همیشه می‌گفت: «اگه می‌خوای غصه نخوری، به عقب برنگرد. چیزی که توی گذشته جا گذاشتی، به درد فردات نمی‌خوره. می‌گفت هرکدوم از ماها، گذشته‌ی کسی هستیم که سال‌ها قبل فراموشمون کرده.»
اگه پدربزرگ زنده بود، دلم می‌خواست بهش بگم که من هنوزم می‌رم به گذشته، هنوز با گذشته قدم می‌زنم، هنوز با گذشته می‌خندم، هنوز با گذشته گریه می‌کنم. به پدربزرگ می‌گفتم دلم می‌خواد به گذشته بگم که فراموشش نکردم.
همیشه یه نفر هست که بتونه خودش رو انقدر بهت نزدیک کنه، که برای شکستنت به نشونه‌گیری احتیاج نداشته باشه.
یه لحظه‌هایی بیشتر از اینکه از بقیه دلگیر باشی، برای خودت غمگینی. آدما بی رحمند، این رو از ابراز علاقه‌هاشون می‌شه فهمید.


#پویا_جمشیدی
#بادیز
@sickpeople
ارزش بعضی چیزا
با به زبون آوردنش از بین می ره...
این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی، گاهی حالم رو بپرس...
همیشه دیدن یه پیام ناگهانی،
شنیدن یه سلام بی هوا
از آدمی که انتظارش رو می کشی
می تونه حال و روزت رو عوض کنه...
گاهی آدم،خودش رو گم و گور می کنه، فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص سراغش رو بگیره...
بر خلاف تصور،خوشحال کردن آدمِ تنها، خیلی سخت نیست...
فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی...

[#پویا_جمشیدی]
#سایکو 🔥
@sickpeople