شاگردان دکتر
2.38K subscribers
2.68K photos
618 videos
114 files
687 links
کانال متعلق به دکتر فریدونی نمی باشد لذا هیچ گونه مسولیتی در قبال محتوی کانال ندارند
کانال توسط علاقه مندان استاد راه اندازی شده و تحت اشراف و نظارت دکتر فریدونی نمی باشد


پیج اینستاگرام:
https://instagram.com/shobahatadyan

ارتباط کانال:
@monjijan
Download Telegram
قصد داری بروی و بدنم می‌ لرزد
مادر آینه‌ ها بی تو تنم می ‌لرزد

گر چه سخت است ولی خوب تماشایم کن
به خدا بازوی خیبر شکنم می ‌لرزد

بلبل زخمی باغم تو بگو علت چیست؟
چه شده غنچه ناز چمنم می‌ لرزد

از همان روز که از کوچه ی غم برگشتی
تا بدین ساعت غربت، حسنم می ‌لرزد

آن قدر لرزه به اندام علی افتاده
گوئیا بر تن من پیرهنم می ‌لرزد

تا به امروز ندیدند بلرزد کوهی
کوه بودم، ولی امروز تنم می ‌لرزد

سیدمحمد جوادی


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
قصد داری بروی و بدنم می‌ لرزد
مادر آینه‌ ها بی تو تنم می ‌لرزد

گر چه سخت است ولی خوب تماشایم کن
به خدا بازوی خیبر شکنم می ‌لرزد

بلبل زخمی باغم تو بگو علت چیست؟
چه شده غنچه ناز چمنم می‌ لرزد

از همان روز که از کوچه ی غم برگشتی
تا بدین ساعت غربت، حسنم می ‌لرزد

آن قدر لرزه به اندام علی افتاده
گوئیا بر تن من پیرهنم می ‌لرزد

تا به امروز ندیدند بلرزد کوهی
کوه بودم، ولی امروز تنم می ‌لرزد


شهادت مادرمان حضرت صدیقه کبری، فاطمه الزهرا سلام الله علیها تسلیت باد


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️

ریختند و وحشیانه با لگد در را زدند
عده ای هم جای در… پهلوی مادر را زدند

عده ای هیزم به دست و عده ای هم با غلاف
بی هوا آتش به پا کردند وهی… در را زدند

لشکر حیدر جلوی لشکری صف می کشد
این اراذل بی ترحم رکن لشکر  را زدند

بوی سیب فاطمه از بوسه های مصطفی است
گرگ ها از ریشه این سیب معطر را زدند

ریشه ی دین سوخته , افتاده ساقه بر زمین
آمدند و غنچه ای که گشته پرپر را زدند

قنفذ و مسمار باهم کارشان را کرده اند
از جهات مختلف این یاس  حیدر را زدند


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن

▪️
▪️▪️
▪️▪️▪️
Forwarded from شاگردان دکتر
قصد داری بروی و بدنم می‌ لرزد
مادر آینه‌ ها بی تو تنم می ‌لرزد

گر چه سخت است ولی خوب تماشایم کن
به خدا بازوی خیبر شکنم می ‌لرزد

بلبل زخمی باغم تو بگو علت چیست؟
چه شده غنچه ناز چمنم می‌ لرزد

از همان روز که از کوچه ی غم برگشتی
تا بدین ساعت غربت، حسنم می ‌لرزد

آن قدر لرزه به اندام علی افتاده
گوئیا بر تن من پیرهنم می ‌لرزد

تا به امروز ندیدند بلرزد کوهی
کوه بودم، ولی امروز تنم می ‌لرزد


شهادت مادرمان حضرت صدیقه کبری، فاطمه الزهرا سلام الله علیها تسلیت باد


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
#ایام_محسنیه

بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند

باب را آتش کشید ، آتش کشیدن باب شد


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
ای کاش درد شانه‌ام قدری امان می‌داد

موی حسینم را دوباره شانه می‌کردم


#مادر
#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
#کربلا
خیر با اولاد شر درگیر شد
آه با سیل شرر درگیر شد

کم کم آوردند هیزم پشت در
خانه با موج خطر درگیر شد

ساقه ی گل زیر پا افتاد، آه
یاس حیدر با تبر درگیر شد

آتش بیداد بالا رفت و بعد
شعله ها با موی سر درگیر شد

بازویش با ضربه ی های پشتِ هم
سینه اش با میخ در درگیر شد

ناگهان مادر زمین افتاد و بعد
ناله هایش با جگر درگیر شد

راه بند آمد، نمی دانم چه شد
صد نفر با یک نفر درگیر شد

کوچه من را تا دل گودال برد
لشکری با یک نفر درگیر شد

شمر آمد در میان قتلگاه
دست او با موی سر درگیر شد

خنجری با حنجری درگیر شد
خواهری بالای مقتل پیر شد


#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#وای_مادرم
#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
#ماجرای_کربلا_از_پشت_در_آغاز_شد
سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد

تا که با نعره ی یک سنگ دل آینه ریخت
شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد

پای آتش به در خانه ی گل ها وا شد
غنچه ای سوخت، به پهلوی گلی خار افتاد

کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد

تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین
مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد

شهر با ناله ی "یا فضه خذینی" فهمید
نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد

عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعه ی چوب به تابوت تن یار افتاد

میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
میخ تیری شد و بر چشم علمدار افتاد...


شهادت مادرمان حضرت صدیقه کبری، فاطمه الزهرا سلام الله علیها تسلیت باد


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️
گوشه ی چادر تو تا که به در می گیرد
مرتضی پشت سرت دست به سر می گیرد
 
تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر
چون که دارد دَم در، معرکه در می گیرد
 
از همان روز که برگشتی از آن کوچه، حسن
زانویش را چه غریبانه به بر می گیرد
 
دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست
پس چرا مادرمان رُخ ز پدر می گیرد
 
فاطمه دخترمان حال تو را میداند
چند روزیست تو را زیر نظر می گیرد
 
زودتر خوب شوی فاطمه جان خوبتر است
زن همسایه سه ماه است خبر می گیرد


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️

هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من، که ناله ی مادر بلند شد

مامور شد به صبر علی، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد

با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برای کشتن مادر بلند شد

در را شکست او، کمر شیعه را شکست
طوری که وای وای پیمبر بلند شد

طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند ناله ی حیدر بلند شد

با این همه همین که علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد

دستش رسید دامن مولا، ولی شکست
از بس غلاف تیغ مکرر بلند شد

زینب شنید گریه ی در، آه میخ را
زینب گریست داد برادر بلند شد

کنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریه ی دختر بلند شد


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
Forwarded from شاگردان دکتر
سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد

تا که با نعره ی یک سنگ دل آینه ریخت
شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد

پای آتش به در خانه ی گل ها وا شد
غنچه ای سوخت، به پهلوی گلی خار افتاد

کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد

تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین
مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد

شهر با ناله ی "یا فضه خذینی" فهمید
نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد

عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعه ی چوب به تابوت تن یار افتاد

میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
میخ تیری شد و بر چشم علمدار افتاد...


شهادت مادرمان حضرت صدیقه کبری، فاطمه الزهرا سلام الله علیها تسلیت باد


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️


غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود

دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود

گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل
گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود

دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود

مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود

فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه ها افتاده بود

کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود

مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود

غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در
کس نمی‌داند که پشت در چه ها افتاده بود

فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه
فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود



#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
#فاطمیه


دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت

جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت

ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود حیدر داشت میسوخت



#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️

#فاطمیه
#اولین_مظلوم_عالم

کاری که با بانوی او مسمار کرده
هفت آسمان را بر سرش آوارکرده

تابوت میسازد میان اشک و اندوه
از بس که بانویش به او اصرار کرده

از رنگ و روی فضه فهمیده است حیدر
نجارٍ در بر درچه میخی کارکرده

دندان گرفته آستینش را ز غربت
رفتارهای دشمنش ناچار کرده

حال و هوای دودی شهر پیمبر
بانوی مولای مرا بیمار کرده

زانو گرفته در میان دستهایش
رخسار زهرا حال او را زار کرده

دیوارهای کوچه ی تنگ مدینه
چشمان زهرای علی را تار کرده

لبخندهای ممتد همسایگانش
این زندگانی را به او دشوارکرده

پروانه را از شمع خود محروم کرده
کاری که با بانوی او مسمار کرده


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️

ریختند و وحشیانه با لگد در را زدند
عده ای هم جای در… پهلوی مادر را زدند

عده ای هیزم به دست و عده ای هم با غلاف
بی هوا آتش به پا کردند وهی… در را زدند

لشکر حیدر جلوی لشکری صف می کشد
این اراذل بی ترحم رکن لشکر  را زدند

بوی سیب فاطمه از بوسه های مصطفی است
گرگ ها از ریشه این سیب معطر را زدند

ریشه ی دین سوخته , افتاده ساقه بر زمین
آمدند و غنچه ای که گشته پرپر را زدند

قنفذ و مسمار باهم کارشان را کرده اند
از جهات مختلف این یاس  حیدر را زدند


#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن

▪️
▪️▪️
▪️▪️▪️
#فاطميه
#بر_آن_که_زد_به_صورت_مادر_هزااااااار_لعن



دودِ هیزم در حرم آکنده شد
آتش از روی علی شرمنده شد
در چنان با شدت از جا کنده شد
یاس حیدر بر زمین افکنده شد

بانویی که حرمتش مفروض شد
استخوان سینه اش مرضوض شد



نعره ها پیوسته و ممتد شد و
هتکِ حرمت های شان بی حد شد و
حال زهرا پشت آن در بد شد و
یک نفر با ضربه از در رد شد و

قلبِ زهرا را قرار از دست رفت
غنچه ی گل در فشار از دست رفت



غربت شیر خدا شد بی حساب
حمله می کردند سویش با عتاب
دست هایش بسته شد بین طناب
سوخت قلب حق برای بوتراب

فاتح خیبر برای حفظ دین
شد گرفتار دو بی دین لعین



فضه آمد دست مادر را گرفت
با مشقت فاطمه در را گرفت
با نگاهش راه لشگر را گرفت
گوشه ای از شال حیدر را گرفت

دور حیدر بود در حال طواف
تا
که شد بیهوش با ضرب غلاف


حیدری تنها و شمشیر و گلو
فاطمه برخاست، آمد روبرو
کل عالم می شد آن دم زیر و رو
دست بر معجر اگر می برد او

کار دشمن را علی راحت نکرد
لحظه ای با اولی بیعت نکرد



آه اما از دل زینب که دید
یک نفر موی حسینش را کشید
دیگری از راه با خنجر رسید
لشگری پیراهنش را می درید

دستباف فاطمه بود آن لباس
شد بلند از هر شکافش بوی یاس