ای عروس شب
#اینجا
مردی از تبار غرور
نشسته بر ایوان شب
چشم در چشم ماه
هم نوا با مرغ شب
فریادش پُر از سکوت
شعرش جا مانده در انتهای شب
با کوله باری از #دلتنگی های شب زده
روی شانه های خیالش
#اینجا
شب هایش بدون تو
مردابی است پُر از
نفس تنگی های ممتد
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند
#اینجا
مردی از تبار غرور
نشسته بر ایوان شب
چشم در چشم ماه
هم نوا با مرغ شب
فریادش پُر از سکوت
شعرش جا مانده در انتهای شب
با کوله باری از #دلتنگی های شب زده
روی شانه های خیالش
#اینجا
شب هایش بدون تو
مردابی است پُر از
نفس تنگی های ممتد
#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند