#برگه_شوندان
چگونه می توانستم
تو را فاش کنم
که حتی برهنگی ات را
از تن در اورده بودی .
#بیژن_الهی
چوتُو تانستیم
بوروزا دَم تَرا
تو کی تی بَراندگییا
جه جانگِن
بکَنده بی !
#برگردان_گیلکی
#نادر_نیک_نژاد
https://t.me/shavandanpage
چگونه می توانستم
تو را فاش کنم
که حتی برهنگی ات را
از تن در اورده بودی .
#بیژن_الهی
چوتُو تانستیم
بوروزا دَم تَرا
تو کی تی بَراندگییا
جه جانگِن
بکَنده بی !
#برگردان_گیلکی
#نادر_نیک_نژاد
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
تنگامه نیشته تاتایی!
توکهتوکه تامتولی
راوه کونه، را واکونه، را کونه...
راشی، اککو ایشماره:
جه نوا ایسان!
تا
نه، وا ایسان!
شب تیجه
تینتاری جا
تی جا
جیجا!
#رضا_دادرس
[در] تنگنا نشسته است تصویر!/قطرهقطره سکوت/لبریز میشود، راه میگشاید، پیش میرود.../مسیر، دلهره میشمارد:/از نباید بمانی!/تا/نه، باید بمانی!/
شب بُرنده است/از تاریکی/از تو/زخمی!/
#برگردان
#شعر_گیلکی
@gilaki_binvishte
https://t.me/shavandanpage
تنگامه نیشته تاتایی!
توکهتوکه تامتولی
راوه کونه، را واکونه، را کونه...
راشی، اککو ایشماره:
جه نوا ایسان!
تا
نه، وا ایسان!
شب تیجه
تینتاری جا
تی جا
جیجا!
#رضا_دادرس
[در] تنگنا نشسته است تصویر!/قطرهقطره سکوت/لبریز میشود، راه میگشاید، پیش میرود.../مسیر، دلهره میشمارد:/از نباید بمانی!/تا/نه، باید بمانی!/
شب بُرنده است/از تاریکی/از تو/زخمی!/
#برگردان
#شعر_گیلکی
@gilaki_binvishte
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
این بازی
ناپلئون ندارد
سرباز
مات می مانی
در شط ِ
رنج .
#علی_پیرنهاد
(ع.پویان)
Dieses Spiel hat gar keinen Napoleon ,
Du wirst zu einem in Schachmattstellung gebrachten Bauer ,
Und zwar , auf dem Brett von Herausforderung .
#Ali_Pujan
#توضیحات_مترجم:
شاید دانستن اش جالب باشد که آن مهره ی شطرنج را که ما سرباز می نامیم ، در آلمانی Bauer ( کشاورز ، دهقان ) می نامند .
چرا که جنگ افروزان ، در تنش های نظامی، دهقانان را ( پیاده نظام را ) گوشت دم توپ ( قربانی خط مقدم ) می کرده اند .
شط ِ رنج را برگرداندم به " صحنه ی ( صفحه ی ) چالش ها "
شط ِ رنج ( و شطرنج ) .
#برگردان_آلمانی
#حسن_افراز
https://t.me/shavandanpage
این بازی
ناپلئون ندارد
سرباز
مات می مانی
در شط ِ
رنج .
#علی_پیرنهاد
(ع.پویان)
Dieses Spiel hat gar keinen Napoleon ,
Du wirst zu einem in Schachmattstellung gebrachten Bauer ,
Und zwar , auf dem Brett von Herausforderung .
#Ali_Pujan
#توضیحات_مترجم:
شاید دانستن اش جالب باشد که آن مهره ی شطرنج را که ما سرباز می نامیم ، در آلمانی Bauer ( کشاورز ، دهقان ) می نامند .
چرا که جنگ افروزان ، در تنش های نظامی، دهقانان را ( پیاده نظام را ) گوشت دم توپ ( قربانی خط مقدم ) می کرده اند .
شط ِ رنج را برگرداندم به " صحنه ی ( صفحه ی ) چالش ها "
شط ِ رنج ( و شطرنج ) .
#برگردان_آلمانی
#حسن_افراز
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
من که آرامشم را
در چشمان زنی باختم
که به زیبایی
سهمناک بود.
#یار_محمد_اسد_پور
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
انا خسرت الهدوء
في عيون المرأة
الذي كان جمالها رهيبًا
https://t.me/shavandanpage
من که آرامشم را
در چشمان زنی باختم
که به زیبایی
سهمناک بود.
#یار_محمد_اسد_پور
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
انا خسرت الهدوء
في عيون المرأة
الذي كان جمالها رهيبًا
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
دیگر کار تمام شد، معشوقه ام شدی
دیگر کار تمام شد...
به مانند ناخنی بلند به درون گوشتم وارد شدی
مثل دکمه ای در جا دکمه ای و
گوشواره ای در گوش زن اسپانیولی .
از امروز دیگر نمی توانی دلیلی بیاوری که
من پادشاهی غیر دموکراتم ،
من در مقام عشق، قوانین ام را می سازم و
به تنهایی حکم می رانم.
مگر برگ قبل از روییدن از درخت اجازه می گیرد؟
یا جنین، قبل از زاده شدن از مادر؟
#نزار_قبانی
#برگردان
#سپیده_متولی
https://t.me/shavandanpage
دیگر کار تمام شد، معشوقه ام شدی
دیگر کار تمام شد...
به مانند ناخنی بلند به درون گوشتم وارد شدی
مثل دکمه ای در جا دکمه ای و
گوشواره ای در گوش زن اسپانیولی .
از امروز دیگر نمی توانی دلیلی بیاوری که
من پادشاهی غیر دموکراتم ،
من در مقام عشق، قوانین ام را می سازم و
به تنهایی حکم می رانم.
مگر برگ قبل از روییدن از درخت اجازه می گیرد؟
یا جنین، قبل از زاده شدن از مادر؟
#نزار_قبانی
#برگردان
#سپیده_متولی
https://t.me/shavandanpage
#برگه_شوندان
ورق ورق
آتش گرفته
خاطر بهار
در سفرنامه پاییز .
#علی_پیرنهاد
(ع_پویان)
#برگردان_آلمانی :
Blatt für Blatt ,
Hat Feuer gefangen ,
Die Erinnerung an Frühling ,
In dem Reisebuch vom Herbst.
Dichter : Ali Pujan .
#پانوشت_مترجم :
واژه برگ برای درخت ، و برای کتاب ( مثلا سفر نامه ) یکی است .
شعری👇 از Herman Andreasen :
In dem Wald Deiner Freundschaft ,
Ragt ein gewaltiger Baum in den Himmel hinein ,
Ein ungelesenes Liebesbuch ist das ,
Ich müsste hoch hinaus ,
Um blättern zu können !
برگردان به پارسی :
" در بیشه ی دوستی با تو ،
تنومند درختی ، سر بر آسمان افراشته است ،
آن عشق نامه ای است ( کتابِ عشقی است ) ، ناخوانده ،
برای ورق زدن اش ، باید که از آن بالا رفت !"
شاعر این شعر ، درخت و کتاب را بکار برده است .
که هر دو برگ دارند . ولی برای ورق زدن ( خواندن یکی ) ، می خواهد که از آن دیگری (درخت دوستی ) بالا برود .
واژگان:
Das Buch کتاب
Das Liebesbuch
کتابِ عشق . عشق نامه .
blättern ورق زدن
Das Blatt برگ ، ورق
Die Freundschaft دوستی
Der Himmel آسمان
#شاعر_علی_پیرنهاد
#مترجم_حسن_افراز
https://t.me/shavandanpage
ورق ورق
آتش گرفته
خاطر بهار
در سفرنامه پاییز .
#علی_پیرنهاد
(ع_پویان)
#برگردان_آلمانی :
Blatt für Blatt ,
Hat Feuer gefangen ,
Die Erinnerung an Frühling ,
In dem Reisebuch vom Herbst.
Dichter : Ali Pujan .
#پانوشت_مترجم :
واژه برگ برای درخت ، و برای کتاب ( مثلا سفر نامه ) یکی است .
شعری👇 از Herman Andreasen :
In dem Wald Deiner Freundschaft ,
Ragt ein gewaltiger Baum in den Himmel hinein ,
Ein ungelesenes Liebesbuch ist das ,
Ich müsste hoch hinaus ,
Um blättern zu können !
برگردان به پارسی :
" در بیشه ی دوستی با تو ،
تنومند درختی ، سر بر آسمان افراشته است ،
آن عشق نامه ای است ( کتابِ عشقی است ) ، ناخوانده ،
برای ورق زدن اش ، باید که از آن بالا رفت !"
شاعر این شعر ، درخت و کتاب را بکار برده است .
که هر دو برگ دارند . ولی برای ورق زدن ( خواندن یکی ) ، می خواهد که از آن دیگری (درخت دوستی ) بالا برود .
واژگان:
Das Buch کتاب
Das Liebesbuch
کتابِ عشق . عشق نامه .
blättern ورق زدن
Das Blatt برگ ، ورق
Die Freundschaft دوستی
Der Himmel آسمان
#شاعر_علی_پیرنهاد
#مترجم_حسن_افراز
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
ایستاده است
که
فریاد ناتمام را بشنود !
درخت را می گویم
که
می داند معنی صبوری پرنده را !
#مظاهر_شهامت
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
أنه واقفة
لتسمع الصرخة التي لم تنته!
الشجرة الذي
تعرف معنى صبر الطيور!
https://t.me/shavandanpage
ایستاده است
که
فریاد ناتمام را بشنود !
درخت را می گویم
که
می داند معنی صبوری پرنده را !
#مظاهر_شهامت
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
أنه واقفة
لتسمع الصرخة التي لم تنته!
الشجرة الذي
تعرف معنى صبر الطيور!
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
#شعر_گیلکی
پئیزه وا
کَشیدی
مردومه گوش
خون وُوزئنی
#برگردان :
سیلی
بادپاییزی
خون جهید از
گوش مردم
#مهسا_امینی
#انسی_خسروی
https://t.me/pguilan
https://t.me/shavandanpage
#شعر_گیلکی
پئیزه وا
کَشیدی
مردومه گوش
خون وُوزئنی
#برگردان :
سیلی
بادپاییزی
خون جهید از
گوش مردم
#مهسا_امینی
#انسی_خسروی
https://t.me/pguilan
https://t.me/shavandanpage
Telegram
کانال تخصصی شعر گیلکی
شعر و نقد و البوم مقالات و صدا و ....
ارسال شعر،نقد و مقاله
@kas_agha
ارسال شعر،نقد و مقاله
@kas_agha
#برگه_شوندان
مثل آب
راه باز می کنیم
از لابلای استبداد.
**
مثل الماء
نفتح الطريق
من بین إلٱستبداد.
قصيدة مرتجلة لروح الأستاذ الراحل مهدي رضازاده..
#سروده_عزیز_آقایانی
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
https://t.me/shavandanpage
مثل آب
راه باز می کنیم
از لابلای استبداد.
**
مثل الماء
نفتح الطريق
من بین إلٱستبداد.
قصيدة مرتجلة لروح الأستاذ الراحل مهدي رضازاده..
#سروده_عزیز_آقایانی
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
به هر زن عاشق که،پیامبر است
از انگشت تو
یکریز کلمه می ریزد
شعر، معجزه ی توست
پیامبر زنی هستی که از هزاران، پیامبر
جا مانده ای
و من اولین مرد جهانم که
به تو ایمان آورده ام...
****
مکرسة لكل امرأة عاشِقة و هي نبي
من اصبعك
تدفقِ الکلمات بإستمرار
الشعر هو معجزتك
أنتِي نبيّة، بقیتی خلف رٱس آلاف الأنبياء
وأنا أول رجل في العالم
أثقت بك...
#وسعت_الله_کاظمیان_دهکردی
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
#تحِیاتي_و_احترامي_لِدُکتور_دهکوردي الغالي_أتمنی_أن_تکتب_الشعر_دائمًا
#بالحب_و_المودة
https://t.me/shavandanpage
به هر زن عاشق که،پیامبر است
از انگشت تو
یکریز کلمه می ریزد
شعر، معجزه ی توست
پیامبر زنی هستی که از هزاران، پیامبر
جا مانده ای
و من اولین مرد جهانم که
به تو ایمان آورده ام...
****
مکرسة لكل امرأة عاشِقة و هي نبي
من اصبعك
تدفقِ الکلمات بإستمرار
الشعر هو معجزتك
أنتِي نبيّة، بقیتی خلف رٱس آلاف الأنبياء
وأنا أول رجل في العالم
أثقت بك...
#وسعت_الله_کاظمیان_دهکردی
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
#تحِیاتي_و_احترامي_لِدُکتور_دهکوردي الغالي_أتمنی_أن_تکتب_الشعر_دائمًا
#بالحب_و_المودة
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
پوشت ٚ دس
بنیشتی ،
های ولک بُر بزی
بُر بزی
من
دیل بسته بکودم ،
تکخال تی دس .
#برگردان
پشت دست نشستی/هی ورق بُر زدی/بُر زدی/من روی دلم شرط بندی کردم/ آس در دست تو بود .
#شعر_گیلکی
#رسول_نصیری
https://t.me/shavandanpage
پوشت ٚ دس
بنیشتی ،
های ولک بُر بزی
بُر بزی
من
دیل بسته بکودم ،
تکخال تی دس .
#برگردان
پشت دست نشستی/هی ورق بُر زدی/بُر زدی/من روی دلم شرط بندی کردم/ آس در دست تو بود .
#شعر_گیلکی
#رسول_نصیری
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
برشی از مقاله بیسنجه استیون شاویرو
درباره زیباییشناسی #وایتهدی
گُل به خودی خود زیبا نیست، بلکه زیبایی زمانی اتفاق می افتد که من با گل روبرو می شوم. زیبایی زودگذر است و همیشه به دیگری آغشته. زیرا اگرچه احساس زیبایی “ذهنی” است، اما من نمی توانم آن را به میل خود تجربه کنم. من فقط زمانی می توانم زیبایی را بیابم که آن شیء من را به روشی خاص تشجیع کرده، یا حس زیبایی را در من برانگیزد. همچنین زیبایی از لحظهی مواجههای که در آن لحظه، ایجاد می شود، بیشتر زنده نمی ماند؛ و پس از نابود شدن نمی توان آن را بازیابی کرد. فقط می تواند در یک رویداد دیگر، یک رویارویی دیگر، از نو متولد شود. سوژه، زیبایی یک شی را نمی شناسد. بلکه شیء، سوژه را فریب می دهد در حالی که نسبت به آن بیتفاوت می ماند. و سوژه ابژه را احساس میکند، بدون اینکه آن را بشناسد یا در اختیار داشته باشد یا حتی به آن اهمیت بدهد. شیء من را لمس می کند، اما به نوبه خود نمی توانم آن را درک کنم یا در دست بگیرم یا که حفظش کنم. من نمی توانم دیگری بودنش، شکوه بیگانه اش را نابود کنم. اگر می توانستم، دیگر آن را زیبا نمیدیدم. و متأسفانه، فقط آن را مفید میدانستم. به همین دلیل است که درک زیبایی خنثی است. شیء زیبا به من بیتوجه است. و در عوض، من هیچ علاقه واقعی به آن ندارم. برای من مهم نیست که چه سودی میتواند به من بدهد، یا چه «رضایت» تجربی (Kant 1987, 47) می تواند به من بدهد، یا حتی اگر وجود داشته باشد یا نداشته باشد، چه می شود. من فقط به دنبال این هستم که چه احساسی در من ایجاد میکند. به این معنا که چگونه بر من تأثیر میگذارد. خارج از شناخت یا علاقه منفعت طلبانه، این شیء زیبا مرا مجذوب خود میکند. به تعبیر وایتهد، «اساس تجربه احساسی است. . . واقعیتِ اساسی، ظهور یک لحن عاطفی است که از چیزهایی نشأت میگیرد که از روابطشان بدست آمدهاست.» این لحن عاطفی «شکلِ ذهنییی» است که از طریق آن «تجربه خودش را میسازد» (Whitehead 1933/1967, 176-177). به این ترتیب، تجربه زیبایی شناختی دقیقاً تا حدی شدید است که عاری از علاقه باشد. کانت میگوید: «تمام علایق، چه تجربی و چه عقلانی، یا نیازی را پیشفرض میگیرند یا نیازی را ایجاد میکنند». فقط قضاوت زیباشناختی از نیاز جداست. کانت خاطرنشان می کند که یک فرد گرسنه تقریباً هر چیزی را میخورد. تنها زمانی که نیازشان برآورده شده باشد، تنها زمانی که به خوبی سیر شده باشند و از بقایشان اطمینان حاصل شود، مردم این فرصت را دارند که ذائقه خود را در مورد غذا توسعه داده و ابرازش کنند. مگر اینکه به چیزی که دوستش دارم نیاز نداشته باشم، متاثر شدن من از آن، می تواند «خنثی و آزاد» باشد (کانت 1987، 52). بیطرفانه اندیشیدن به زیبایی تصوری اتوپیایی است، زیرا مستلزم و پیشفرض جهانی است که در آن نیازهای بشر قبلا برآورده شده است. بیطرفی زیباییشناختی ممکن است سرد و گسسته به نظر برسد، اما خنثی نیست. از بیتفاوتی ابژه تا بیطرفیِ سوژه – یا از خودنمایی زائد اولی تا دریافت بیاساس دومی – تجربه زیبایی تجربهای از دوری و جدایی است. این فاصله یک غیبت صرف نیست. این چیزی است که به طور مثبت احساس می شود. وقتی به چیزی فکر میکنم که آن را زیبا میدانم، دقیقاً از جدایی آن چیزی از من، یعنی معافیت آن از مقولاتی که معمولاً بر آن اعمال میکنم، متاثر میشوم.
#استیون_شاویرو
#آلفرد_نورث_وایتهد
#از_مقاله_بیسنجه
#چاپ_شده_در_آپاراتوس
#برگردان_شهاب_الدین_قناطیر_ارگانی_لیکان
https://t.me/shavandanpage
برشی از مقاله بیسنجه استیون شاویرو
درباره زیباییشناسی #وایتهدی
گُل به خودی خود زیبا نیست، بلکه زیبایی زمانی اتفاق می افتد که من با گل روبرو می شوم. زیبایی زودگذر است و همیشه به دیگری آغشته. زیرا اگرچه احساس زیبایی “ذهنی” است، اما من نمی توانم آن را به میل خود تجربه کنم. من فقط زمانی می توانم زیبایی را بیابم که آن شیء من را به روشی خاص تشجیع کرده، یا حس زیبایی را در من برانگیزد. همچنین زیبایی از لحظهی مواجههای که در آن لحظه، ایجاد می شود، بیشتر زنده نمی ماند؛ و پس از نابود شدن نمی توان آن را بازیابی کرد. فقط می تواند در یک رویداد دیگر، یک رویارویی دیگر، از نو متولد شود. سوژه، زیبایی یک شی را نمی شناسد. بلکه شیء، سوژه را فریب می دهد در حالی که نسبت به آن بیتفاوت می ماند. و سوژه ابژه را احساس میکند، بدون اینکه آن را بشناسد یا در اختیار داشته باشد یا حتی به آن اهمیت بدهد. شیء من را لمس می کند، اما به نوبه خود نمی توانم آن را درک کنم یا در دست بگیرم یا که حفظش کنم. من نمی توانم دیگری بودنش، شکوه بیگانه اش را نابود کنم. اگر می توانستم، دیگر آن را زیبا نمیدیدم. و متأسفانه، فقط آن را مفید میدانستم. به همین دلیل است که درک زیبایی خنثی است. شیء زیبا به من بیتوجه است. و در عوض، من هیچ علاقه واقعی به آن ندارم. برای من مهم نیست که چه سودی میتواند به من بدهد، یا چه «رضایت» تجربی (Kant 1987, 47) می تواند به من بدهد، یا حتی اگر وجود داشته باشد یا نداشته باشد، چه می شود. من فقط به دنبال این هستم که چه احساسی در من ایجاد میکند. به این معنا که چگونه بر من تأثیر میگذارد. خارج از شناخت یا علاقه منفعت طلبانه، این شیء زیبا مرا مجذوب خود میکند. به تعبیر وایتهد، «اساس تجربه احساسی است. . . واقعیتِ اساسی، ظهور یک لحن عاطفی است که از چیزهایی نشأت میگیرد که از روابطشان بدست آمدهاست.» این لحن عاطفی «شکلِ ذهنییی» است که از طریق آن «تجربه خودش را میسازد» (Whitehead 1933/1967, 176-177). به این ترتیب، تجربه زیبایی شناختی دقیقاً تا حدی شدید است که عاری از علاقه باشد. کانت میگوید: «تمام علایق، چه تجربی و چه عقلانی، یا نیازی را پیشفرض میگیرند یا نیازی را ایجاد میکنند». فقط قضاوت زیباشناختی از نیاز جداست. کانت خاطرنشان می کند که یک فرد گرسنه تقریباً هر چیزی را میخورد. تنها زمانی که نیازشان برآورده شده باشد، تنها زمانی که به خوبی سیر شده باشند و از بقایشان اطمینان حاصل شود، مردم این فرصت را دارند که ذائقه خود را در مورد غذا توسعه داده و ابرازش کنند. مگر اینکه به چیزی که دوستش دارم نیاز نداشته باشم، متاثر شدن من از آن، می تواند «خنثی و آزاد» باشد (کانت 1987، 52). بیطرفانه اندیشیدن به زیبایی تصوری اتوپیایی است، زیرا مستلزم و پیشفرض جهانی است که در آن نیازهای بشر قبلا برآورده شده است. بیطرفی زیباییشناختی ممکن است سرد و گسسته به نظر برسد، اما خنثی نیست. از بیتفاوتی ابژه تا بیطرفیِ سوژه – یا از خودنمایی زائد اولی تا دریافت بیاساس دومی – تجربه زیبایی تجربهای از دوری و جدایی است. این فاصله یک غیبت صرف نیست. این چیزی است که به طور مثبت احساس می شود. وقتی به چیزی فکر میکنم که آن را زیبا میدانم، دقیقاً از جدایی آن چیزی از من، یعنی معافیت آن از مقولاتی که معمولاً بر آن اعمال میکنم، متاثر میشوم.
#استیون_شاویرو
#آلفرد_نورث_وایتهد
#از_مقاله_بیسنجه
#چاپ_شده_در_آپاراتوس
#برگردان_شهاب_الدین_قناطیر_ارگانی_لیکان
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
.
#هساشعر
دار^قورباغان بَمان دارُون^ سَر بنشتَن و بَخُونهسَن
یه چکه او نبارسه
ماشینون^ سَر
#برگردان
داروکها آمدند، بر درختها نشستند و آوازها سر دادند
دریغ از یک قطره آب
که بر ماشینها باریده باشد.
#شمس_لنگرودی
#شعر_گیلکی
https://t.me/shavandanpage
#هساشعر
دار^قورباغان بَمان دارُون^ سَر بنشتَن و بَخُونهسَن
یه چکه او نبارسه
ماشینون^ سَر
#برگردان
داروکها آمدند، بر درختها نشستند و آوازها سر دادند
دریغ از یک قطره آب
که بر ماشینها باریده باشد.
#شمس_لنگرودی
#شعر_گیلکی
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
بی چتر که باشی
بارانی با تو راه می رود
که از آسمان من می بارد
که تورا
تورا
سهم من می کند.
بی چتر که باشی
باران الفبای عشق و عاطفه است
که با برگ های خزانی
هم صدا
تا دور دست نگاه ما می روند
بی چتر و بی روسری باش
با همین باران
باران عاشق.
***
أن تكون بدون مظلة
المطر يمشي معك
المطر التي یمطر من سمائي
انه انت
أنتَ الذي يجعلك نصيبي (في هذا العالم)
أن تكون بدون مظلة
المطر یکون هو أبجدية الحب والمودة
مع أوراق الخریف
و صوتًا معًا
يذهبون إلى أبعد ما يمكننا رؤيته
كن بدون مظلة وبدون وشاح
مع هذا المطر
مع هذا مطر الحب.
#مهدی_رضازاده
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
https://t.me/shavandanpage
بی چتر که باشی
بارانی با تو راه می رود
که از آسمان من می بارد
که تورا
تورا
سهم من می کند.
بی چتر که باشی
باران الفبای عشق و عاطفه است
که با برگ های خزانی
هم صدا
تا دور دست نگاه ما می روند
بی چتر و بی روسری باش
با همین باران
باران عاشق.
***
أن تكون بدون مظلة
المطر يمشي معك
المطر التي یمطر من سمائي
انه انت
أنتَ الذي يجعلك نصيبي (في هذا العالم)
أن تكون بدون مظلة
المطر یکون هو أبجدية الحب والمودة
مع أوراق الخریف
و صوتًا معًا
يذهبون إلى أبعد ما يمكننا رؤيته
كن بدون مظلة وبدون وشاح
مع هذا المطر
مع هذا مطر الحب.
#مهدی_رضازاده
#برگردان
#مریم_حیدری(ریحان)
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
برکت^ ناجَه نارم
امی گاب
هر روز زایه
#برگردان
حسرت برکت ندارم
گاومان
هر روز میزاید.
#شهرام_دفاعی
https://t.me/shavandanpage
برکت^ ناجَه نارم
امی گاب
هر روز زایه
#برگردان
حسرت برکت ندارم
گاومان
هر روز میزاید.
#شهرام_دفاعی
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
زرخاشو زواله!
زلزلهیان
زیک زئندرده:
زهار، زهار، زهار*...
اوشانان
اوشنتر
اورشئندرهده
اورشوارهیا.
#رضا_دادرس
برگردان:
ظهر تابستان، تلخکام!/زنجرهها/سکسکه میزنند:/زهار، زهار، زهار*.../جنها/آن سوتر/میآشوبند/سوگ را.
*زهار" به معنی فریاد همراه با زاری است.
#برگردان
#شعر_گیلکی
@gilaki_binvishte
https://t.me/shavandanpage
زرخاشو زواله!
زلزلهیان
زیک زئندرده:
زهار، زهار، زهار*...
اوشانان
اوشنتر
اورشئندرهده
اورشوارهیا.
#رضا_دادرس
برگردان:
ظهر تابستان، تلخکام!/زنجرهها/سکسکه میزنند:/زهار، زهار، زهار*.../جنها/آن سوتر/میآشوبند/سوگ را.
*زهار" به معنی فریاد همراه با زاری است.
#برگردان
#شعر_گیلکی
@gilaki_binvishte
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
#برگه_شوندان
دوخان مرا
دوخان مرا ، دوخان
ای جور دوخان مرا -
کی تی صدا
به کو بی نیشته آفَتابا
ارسوُنه واگردانه
جی دُوب دکفته آدمانه راهی یا
الان کی خیلی وخته خوفته دی
دپرکانه
اوجور کی گورخانه تانِه
زیمینه خو نیهبه جا بپرکانه
اوجور صدا مرا دوخان
بدا
تی نازنین صدا جا آسمان واوه
گولانه ره همیشه آفَتاب ببه .
تی خُوب دوخاندنه رِه من بمرد
اگر دیپیچِه تی صدا کویه
تومام جنگلان و دشت و دره یه
جی هر طرف گوله آلاله رُخ کونِه
خو سُرخه غومچه امرا جنگله
- اَ کوهنه داغ بیده -
ای پارچه خون کونِه
جی چشمه مردومان بکفته آشنا
الان بهار اوجور بهاره گول به کول
نی یه
الان دِه آفَتاب
اوجور زمینه فنتاوه
خو سفره سر دِه آسمان
اوجور ستاره دینچینِه
شبانه روز هوا همیشه ابری یه
نه گرییه ، نه خنده یه
#برگردان :
صدا کن مرا
صدا کن مرا ، صدا کن / آن گونه صدایم کن که / صدای تو /آفتاب ِ نشسته به کوه را /دوباره برگرداند / مردم راهی ِ خسته را /که زمان زیادی ست خوابیده اند / بپرکاند /آن گونه که تندر می تواند / با نهیب خود / زمین را / بلرزاند / آن گونه صدایم کن / بگذار / باصدای نازنین تو آسمان باز شود / برای گل ها همیشه آفتاب باشد / برای خوب صدا زدن تو بمیرم / اگر صدای گرم تو / در کوه بپیچد / در تمام جنگل و دشت و درّه / از هر سوی گل لاله می روید / با غنچه های سرخ خود جنگل را / _ که داغ کهنه ای دارد_/ یک پارچه خون می کند / ای آشنای از چشم مردم افتاده / اینک بهار ، آن بهار گُل بر دوش نیست / دیگر آفتاب / آن جور به زمین نمی تابد / آسمان روی سفره ی خود / بدان گونه / ستاره نمی چیند / روزها و شب ها / همیشه هوا ابری ست / نه گریه ای ست ، نه خنده ای / نه گريه ای ست ، نه خنده ای .
✍#محمد_فارسی
#شعر_گیلکی
https://t.me/pguilan
https://t.me/shavandanpage
دوخان مرا
دوخان مرا ، دوخان
ای جور دوخان مرا -
کی تی صدا
به کو بی نیشته آفَتابا
ارسوُنه واگردانه
جی دُوب دکفته آدمانه راهی یا
الان کی خیلی وخته خوفته دی
دپرکانه
اوجور کی گورخانه تانِه
زیمینه خو نیهبه جا بپرکانه
اوجور صدا مرا دوخان
بدا
تی نازنین صدا جا آسمان واوه
گولانه ره همیشه آفَتاب ببه .
تی خُوب دوخاندنه رِه من بمرد
اگر دیپیچِه تی صدا کویه
تومام جنگلان و دشت و دره یه
جی هر طرف گوله آلاله رُخ کونِه
خو سُرخه غومچه امرا جنگله
- اَ کوهنه داغ بیده -
ای پارچه خون کونِه
جی چشمه مردومان بکفته آشنا
الان بهار اوجور بهاره گول به کول
نی یه
الان دِه آفَتاب
اوجور زمینه فنتاوه
خو سفره سر دِه آسمان
اوجور ستاره دینچینِه
شبانه روز هوا همیشه ابری یه
نه گرییه ، نه خنده یه
#برگردان :
صدا کن مرا
صدا کن مرا ، صدا کن / آن گونه صدایم کن که / صدای تو /آفتاب ِ نشسته به کوه را /دوباره برگرداند / مردم راهی ِ خسته را /که زمان زیادی ست خوابیده اند / بپرکاند /آن گونه که تندر می تواند / با نهیب خود / زمین را / بلرزاند / آن گونه صدایم کن / بگذار / باصدای نازنین تو آسمان باز شود / برای گل ها همیشه آفتاب باشد / برای خوب صدا زدن تو بمیرم / اگر صدای گرم تو / در کوه بپیچد / در تمام جنگل و دشت و درّه / از هر سوی گل لاله می روید / با غنچه های سرخ خود جنگل را / _ که داغ کهنه ای دارد_/ یک پارچه خون می کند / ای آشنای از چشم مردم افتاده / اینک بهار ، آن بهار گُل بر دوش نیست / دیگر آفتاب / آن جور به زمین نمی تابد / آسمان روی سفره ی خود / بدان گونه / ستاره نمی چیند / روزها و شب ها / همیشه هوا ابری ست / نه گریه ای ست ، نه خنده ای / نه گريه ای ست ، نه خنده ای .
✍#محمد_فارسی
#شعر_گیلکی
https://t.me/pguilan
https://t.me/shavandanpage
Telegram
کانال تخصصی شعر گیلکی
شعر و نقد و البوم مقالات و صدا و ....
ارسال شعر،نقد و مقاله
@kas_agha
ارسال شعر،نقد و مقاله
@kas_agha