روزنامه شریف | Sharifdaily
⚡️بخوانید: شماره ۸۶۷ روزنامه شریف منتشر شد. خیلی دیر رسیدیم ولی بالاخره رسیدیم. داغ آبان داغ تالار توس، تالار ایران مردم را بازی دهیم احیای سازمان محتضر جرم او بود عالم دانشگاهی به جای دکتر حجتالاسلام شورش حاشیه طنین مشتهای گرهشده دوگانه اقتصاد و محیطزیست…
«رستا شد F14 من»
#مردمان_شریف
❇️ من از اونایی بودم که تو بچگی عشق خلبانی بودم؛ مخصوصا خلبانی هواپیماهای جنگنده و همیشه این عشق به خلبانی رو تو دلم داشتم. نزدیکای انتخاب رشته که بودم، قرار شد یه روز چند نفر از دانشگاه افسری امام علی (ع) بیان مدرسهمون تا تبلیغ دانشگاهشون رو بکن. وقتی این صحبتا رو شنیدم، گل از گلم شکفت و عزم خودمو جزم کردم که برم پی خلبانی. حتی با وجود رتبه خوب کنکورم یه لحظه هم شک نکردم. از همون موقع همه اطرافیان با تصمیمم مخالفت میکردن ولی خب من سعیمو کردم که راضیشون کنم.
🔸 گذشت تا روز موعود رسید و اون آقایون دوباره اومدن مدرسهمون. کلی رشته معرفی کردن اما من فقط به تیکههای مربوط به خلبانی گوش میدادم و هی ذوق میکردم و انگار توی آسمونها در حال پرواز و مانور بودم. صحبتها و نکات آقایون گفته و گفته شد تا اینکه شرایط لازم برای خلبانی رو توضیح دادن. اولین شرط ضروری این بود که دندوناتون سالم سالم باشه، همه ۳۲ تاش! اون لحظه دنیا روی سرم خراب شد، چون من یه تعدادی از دندونام رو پر کرده بودم. رفتم ببینم جای چونه زدن داره یا نه و کلی عجز و لابه و التماس. گفتن «بچهجون! برو پی کارت. اگه حتی یه دندون هم خراب باشه، توی اون ارتفاع خرد میشه و بیهوش میشی...» تو اون لحظه همهچی برام تموم شد و خلبانی به عنوان حسرت همیشگی برام موند؛ حسرتی که هیچ کار یا تلاشی نمیتونستم برای رسیدن بهش بکنم و استیصال بود که منو احاطه کرده بود.
🔸 روایت #علیرضا_بانشی از علاقهاش به خلبانی جنگنده تا گذرش به برق شریف و آشنایی با گروه رستا را در سایت روزنامه بخوانید.
@sharifdaily
#مردمان_شریف
❇️ من از اونایی بودم که تو بچگی عشق خلبانی بودم؛ مخصوصا خلبانی هواپیماهای جنگنده و همیشه این عشق به خلبانی رو تو دلم داشتم. نزدیکای انتخاب رشته که بودم، قرار شد یه روز چند نفر از دانشگاه افسری امام علی (ع) بیان مدرسهمون تا تبلیغ دانشگاهشون رو بکن. وقتی این صحبتا رو شنیدم، گل از گلم شکفت و عزم خودمو جزم کردم که برم پی خلبانی. حتی با وجود رتبه خوب کنکورم یه لحظه هم شک نکردم. از همون موقع همه اطرافیان با تصمیمم مخالفت میکردن ولی خب من سعیمو کردم که راضیشون کنم.
🔸 گذشت تا روز موعود رسید و اون آقایون دوباره اومدن مدرسهمون. کلی رشته معرفی کردن اما من فقط به تیکههای مربوط به خلبانی گوش میدادم و هی ذوق میکردم و انگار توی آسمونها در حال پرواز و مانور بودم. صحبتها و نکات آقایون گفته و گفته شد تا اینکه شرایط لازم برای خلبانی رو توضیح دادن. اولین شرط ضروری این بود که دندوناتون سالم سالم باشه، همه ۳۲ تاش! اون لحظه دنیا روی سرم خراب شد، چون من یه تعدادی از دندونام رو پر کرده بودم. رفتم ببینم جای چونه زدن داره یا نه و کلی عجز و لابه و التماس. گفتن «بچهجون! برو پی کارت. اگه حتی یه دندون هم خراب باشه، توی اون ارتفاع خرد میشه و بیهوش میشی...» تو اون لحظه همهچی برام تموم شد و خلبانی به عنوان حسرت همیشگی برام موند؛ حسرتی که هیچ کار یا تلاشی نمیتونستم برای رسیدن بهش بکنم و استیصال بود که منو احاطه کرده بود.
🔸 روایت #علیرضا_بانشی از علاقهاش به خلبانی جنگنده تا گذرش به برق شریف و آشنایی با گروه رستا را در سایت روزنامه بخوانید.
@sharifdaily
روزنامه دانشگاه صنعتی شریف
رستا شد F14 من
خب من علیرضا بانشی هستم ولی اینکه برای شناخت من کافی نیست. اگه یهکم بخواین راجع به من بدونین، باید بگم که دوران راهنمایی و دبیرستانم خیلی معمولی بود، شاید مثل خیلیهای دیگه! با اینکه دوره دبیرستان سمپاد بودم ولی سمپاد خیلی خوبی نبود و صرفا گذروندم و رسیدم…