🌟 شماره 851 روزنامه شریف (ویژهنامه پایان سال ۹۸) منتشر شد.
در این شماره میخوانید:
◀️ علیه این روزها (#سرمقاله/ #سامان_موحدی)
◀️ ترینهای ۹۸ شریف/ خاطرههای پررنگ شریف در سالی که گذشت (#گزارش/ ص۲)
◀️ اگر کرونا بگذارد/ از ۹۹ چه انتظاری داریم؟ (#گزارش/ ص۳)
◀️ ۸۸ درسهای زیادی برای ما داشت/ #گفتوگو با رضا امیرخانی به بهانه انتشار کتاب جدیدش، نیمدانگ پیونگیانگ (#محمدصالح_سلطانی/ ص۴و۵)
◀️ رکورد ۱۱۵۰ کاربر همزمان/ #گفتوگو با دکتر امینی، رئیس گروه آموزشهای الکترونیک دانشگاه (#پرونده/ ص۶)
◀️ استادها راه بیایند بد نیست/ #گزارشی از وضعیت آموزش مجازی در چند هفته پایانی سال ۹۸ (#پرونده/ ص۷)
◀️ به تبی بند است/ کمی درباره ویروس کویید۱۹ و همهگیری جهانی آن (#علمی/ #سینا_هوشنگی - #عارف_قدمائی/ ص۸و۹)
◀️ کرونا علیه بودجه/ مروری بر بودجه آخرین سال از اولین قرن (#پرونده/ #علی_پرویزی/ ص۱۰و۱۱)
◀️ چه کسی آقای رئیسجمهور میشود؟/ نگاهی به انتخابات سوم نوامبر آمریکا (#پرونده/ #محمد_ملانوری/ ص۱۲و۱۳)
◀️ بهار آمد گل نوروز نشکفت .../ #یادداشت (#مرتضی_محمودی/ ص۱۴)
◀️ کتابها را بسوزانیم؟/ #یادداشت (#مهدی_فخرآبادی/ ص۱۴)
◀️ مدیریت حرفی: کابوس جدی ایران/ #یادداشت (#صالح_رستمی/ ص۱۴)
◀️ روزهای بیرونزده از تقویم/ #یادداشت (#محمد_جوانمرد/ ص۱۵)
◀️ فرزند خلف ایمان/ #یادداشت (#محمدصالح_سلطانی/ ص۱۵)
◀️ عادت نمیکنیم/ #یادداشت (#ابوذر_تمسکی/ ص۱۵)
◀️ بدون تو جای پارک را میخواهم چه کار؟/ #مطب_دکتر_انوچ (#محمدصالح_اتصاری/ ص۱۶)
◀️ #استاد_شریف_ما (ص۱۶)
https://t.me/sharifdaily/5565
@sharifdaily
در این شماره میخوانید:
◀️ علیه این روزها (#سرمقاله/ #سامان_موحدی)
◀️ ترینهای ۹۸ شریف/ خاطرههای پررنگ شریف در سالی که گذشت (#گزارش/ ص۲)
◀️ اگر کرونا بگذارد/ از ۹۹ چه انتظاری داریم؟ (#گزارش/ ص۳)
◀️ ۸۸ درسهای زیادی برای ما داشت/ #گفتوگو با رضا امیرخانی به بهانه انتشار کتاب جدیدش، نیمدانگ پیونگیانگ (#محمدصالح_سلطانی/ ص۴و۵)
◀️ رکورد ۱۱۵۰ کاربر همزمان/ #گفتوگو با دکتر امینی، رئیس گروه آموزشهای الکترونیک دانشگاه (#پرونده/ ص۶)
◀️ استادها راه بیایند بد نیست/ #گزارشی از وضعیت آموزش مجازی در چند هفته پایانی سال ۹۸ (#پرونده/ ص۷)
◀️ به تبی بند است/ کمی درباره ویروس کویید۱۹ و همهگیری جهانی آن (#علمی/ #سینا_هوشنگی - #عارف_قدمائی/ ص۸و۹)
◀️ کرونا علیه بودجه/ مروری بر بودجه آخرین سال از اولین قرن (#پرونده/ #علی_پرویزی/ ص۱۰و۱۱)
◀️ چه کسی آقای رئیسجمهور میشود؟/ نگاهی به انتخابات سوم نوامبر آمریکا (#پرونده/ #محمد_ملانوری/ ص۱۲و۱۳)
◀️ بهار آمد گل نوروز نشکفت .../ #یادداشت (#مرتضی_محمودی/ ص۱۴)
◀️ کتابها را بسوزانیم؟/ #یادداشت (#مهدی_فخرآبادی/ ص۱۴)
◀️ مدیریت حرفی: کابوس جدی ایران/ #یادداشت (#صالح_رستمی/ ص۱۴)
◀️ روزهای بیرونزده از تقویم/ #یادداشت (#محمد_جوانمرد/ ص۱۵)
◀️ فرزند خلف ایمان/ #یادداشت (#محمدصالح_سلطانی/ ص۱۵)
◀️ عادت نمیکنیم/ #یادداشت (#ابوذر_تمسکی/ ص۱۵)
◀️ بدون تو جای پارک را میخواهم چه کار؟/ #مطب_دکتر_انوچ (#محمدصالح_اتصاری/ ص۱۶)
◀️ #استاد_شریف_ما (ص۱۶)
https://t.me/sharifdaily/5565
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
⚡️بخوانید:
شماره ۸۵۱ روزنامه شریف (ویژهنامه پایان سال ۹۸) منتشر شد.
ترینهای ۹۸ شریف
اگر کرونا بگذارد
۸۸ درسهای زیادی برای ما داشت
استادها راه بیایند بد نیست
به تبی بند است
کرونا علیه بودجه
چه کسی آقای رئیسجمهور میشود؟
کاش آخرین این سوز بهاری باشد
@sharifdaily
شماره ۸۵۱ روزنامه شریف (ویژهنامه پایان سال ۹۸) منتشر شد.
ترینهای ۹۸ شریف
اگر کرونا بگذارد
۸۸ درسهای زیادی برای ما داشت
استادها راه بیایند بد نیست
به تبی بند است
کرونا علیه بودجه
چه کسی آقای رئیسجمهور میشود؟
کاش آخرین این سوز بهاری باشد
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Sharif Daily 851 (29 Esfand 1398).pdf
«۸۸ درسهای زیادی برای ما داشت»
#گفتوگو
❇️ یک زمانی ما مینوشتیم با این انگیزه که همه مثل ما فکر کنند و بتوانیم تغییر جدی در مردم ایجاد کنیم. امروز من میتوانم بفهمم که هیچ فکری نمیمیرد. بنابراین به ازای فکرهایی که هستند باید بتوانیم راههای جدیدی برای نزدیکشدن بدهیم، این بهنظرم یک تفاوت خیلی اساسی است که انصافا از برکات ۸۸ هم هست.
🔸 همان روزی که کتاب را از کتابفروشیِ افق خریدم، پیام دادم و درخواست گفتوگو کردم. بیآنکه نیاز به اصرار و خواهش باشد، قبول کرد و پیشنهاد داد به دفترش برویم. دفتری وسط یک کوچه از خیابانی سربالایی در محله اقدسیه تهران. آشپزخانه خلوت و کارتنهای تلنبارشده در گوشه دفتر، نشان میداد اینجا احتمالا برای امیرخانی چیزی شبیه یک اتاق کارِ کاملا شخصی است. کتابخانه نسبتا بزرگی کنج دفتر بود که «چرا سوریه» سیدحسن نصرالله در کنار یک کتاب با موضوع کره شمالی، در ویترینِ آن قاب شده بود.
🔸 حرف را بدون مقدمه آغاز کردیم و همان اولِ کار از «کرونا» گفتیم. معلوم بود حسابی نسبت به این ویروس حساس است و همانطور که داشت برایمان قهوه آماده میکرد و ما نمیدانستیم از خجالت چه کار باید بکنیم، توضیح میداد که کرونا شوخیبردار نیست و سفارش میکرد که تا میتوانیم جدیاش بگیریم. قهوه و بیسکوییت که روی میز قرار گرفت و بساطِ دوربین که عَلَم شد، امیرخانی باز هم با پیراهنِ اسپرت و شلوارِ کتان، نشست روی مبلهای بسیار راحتِ دفتر و بعد از اینکه آخرین تماسها و پیامها را از گوشیِ «کاترپیلار»ِ اصل و محکمش جواب داد، شروع کرد. حدود ۷۵ دقیقه گپ زدیم؛ مصداقِ بارزِ «از هر دری سخنی». از جستارهایش شروع کردیم و نقب زدیم به «چندصدایی» که امیرخانی میگفت علاجِ تبعاتِ تحریم است؛ بعد رسیدیم به فعالیتهای فرهنگیِ سپاه و از آنجا سراغی از ۸۸ گرفتیم و در آخر رسیدیم به «شریف».
🔸 گفتوگوی روزنامه با #رضا_امیرخانی طولانیست به معنای واقعی کلمه. بیتعارف نیمساعتی وقتتان را میگیرد ولی ارزش خواندن را دارد و اینقدر کشش و جذبه دارد که زیاد نفهمید این نیمساعت چطور میگذرد. متن گفتوگوی روزنامه با رضا امیرخانی را به قلم #محمدصالح_سلطانی در سایت روزنامه میتوانید بخوانید.
@sharifdaily
#گفتوگو
❇️ یک زمانی ما مینوشتیم با این انگیزه که همه مثل ما فکر کنند و بتوانیم تغییر جدی در مردم ایجاد کنیم. امروز من میتوانم بفهمم که هیچ فکری نمیمیرد. بنابراین به ازای فکرهایی که هستند باید بتوانیم راههای جدیدی برای نزدیکشدن بدهیم، این بهنظرم یک تفاوت خیلی اساسی است که انصافا از برکات ۸۸ هم هست.
🔸 همان روزی که کتاب را از کتابفروشیِ افق خریدم، پیام دادم و درخواست گفتوگو کردم. بیآنکه نیاز به اصرار و خواهش باشد، قبول کرد و پیشنهاد داد به دفترش برویم. دفتری وسط یک کوچه از خیابانی سربالایی در محله اقدسیه تهران. آشپزخانه خلوت و کارتنهای تلنبارشده در گوشه دفتر، نشان میداد اینجا احتمالا برای امیرخانی چیزی شبیه یک اتاق کارِ کاملا شخصی است. کتابخانه نسبتا بزرگی کنج دفتر بود که «چرا سوریه» سیدحسن نصرالله در کنار یک کتاب با موضوع کره شمالی، در ویترینِ آن قاب شده بود.
🔸 حرف را بدون مقدمه آغاز کردیم و همان اولِ کار از «کرونا» گفتیم. معلوم بود حسابی نسبت به این ویروس حساس است و همانطور که داشت برایمان قهوه آماده میکرد و ما نمیدانستیم از خجالت چه کار باید بکنیم، توضیح میداد که کرونا شوخیبردار نیست و سفارش میکرد که تا میتوانیم جدیاش بگیریم. قهوه و بیسکوییت که روی میز قرار گرفت و بساطِ دوربین که عَلَم شد، امیرخانی باز هم با پیراهنِ اسپرت و شلوارِ کتان، نشست روی مبلهای بسیار راحتِ دفتر و بعد از اینکه آخرین تماسها و پیامها را از گوشیِ «کاترپیلار»ِ اصل و محکمش جواب داد، شروع کرد. حدود ۷۵ دقیقه گپ زدیم؛ مصداقِ بارزِ «از هر دری سخنی». از جستارهایش شروع کردیم و نقب زدیم به «چندصدایی» که امیرخانی میگفت علاجِ تبعاتِ تحریم است؛ بعد رسیدیم به فعالیتهای فرهنگیِ سپاه و از آنجا سراغی از ۸۸ گرفتیم و در آخر رسیدیم به «شریف».
🔸 گفتوگوی روزنامه با #رضا_امیرخانی طولانیست به معنای واقعی کلمه. بیتعارف نیمساعتی وقتتان را میگیرد ولی ارزش خواندن را دارد و اینقدر کشش و جذبه دارد که زیاد نفهمید این نیمساعت چطور میگذرد. متن گفتوگوی روزنامه با رضا امیرخانی را به قلم #محمدصالح_سلطانی در سایت روزنامه میتوانید بخوانید.
@sharifdaily
روزنامه دانشگاه صنعتی شریف
۸۸ درسهای زیادی برای ما داشت
اولین بار رضا امیرخانی را در نمایشگاهِ سالِ «قیدار» دیدم. با یک پیراهن آستینکوتاه و شلوارِ کتان و یک جفت کتانی، بین غرفهها قدم میزد. آن روزها دانشآموز بودم و امیرخانی برای بسیاری از ما بچههای علامهحلی، یک الگو بود؛ یک آدم موفق که بهرههایی از علم و…
«فرزندِ خلفِ ایمان»
#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی
❇️ آن روزها هنوز دیماهِ پر از حادثه و ویروس منحوس پایشان را به زندگیمان باز نکردهبودند اما بدون آنها هم «امید» دستنیافتنی به نظر میرسید، چه برسد به امروز که بیرون کشیدنِ نهالِ نحیفِ «امیدواری» از میانِ لاشه خودروی منهدمشده حاجقاسم در فرودگاه بغداد، از زیرِ تابوتِ جوانهای جانباخته در سانحه هوایی، از دلِ انبوه ماسک و دستکشهایی که ناگهان وارد دنیایمان شدند و از کنارِ یادداشتها و ترانههایی که ناامیدی را تئوریزه میکنند، سختتر هم شده. سختتر از سه ماه پیش و حتی شاید سختتر از یکماه قبل.
@sharifdaily
#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی
❇️ آن روزها هنوز دیماهِ پر از حادثه و ویروس منحوس پایشان را به زندگیمان باز نکردهبودند اما بدون آنها هم «امید» دستنیافتنی به نظر میرسید، چه برسد به امروز که بیرون کشیدنِ نهالِ نحیفِ «امیدواری» از میانِ لاشه خودروی منهدمشده حاجقاسم در فرودگاه بغداد، از زیرِ تابوتِ جوانهای جانباخته در سانحه هوایی، از دلِ انبوه ماسک و دستکشهایی که ناگهان وارد دنیایمان شدند و از کنارِ یادداشتها و ترانههایی که ناامیدی را تئوریزه میکنند، سختتر هم شده. سختتر از سه ماه پیش و حتی شاید سختتر از یکماه قبل.
@sharifdaily
«فرزندِ خلفِ ایمان»
#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی
❇️ «امروز صحبت کردن از امید و از آینده، خاصه در میان دانشجویان، دشوار است. دشوارتر از آنچه تصور میکنید.» این را به سخنگوی دولت گفتم. وقتی سه ماه پیش برای مراسم بزرگداشت روز دانشجو آمده بود شریف.
🔸 آن روزها هنوز دیماهِ پر از حادثه و ویروس منحوس پایشان را به زندگیمان باز نکردهبودند اما بدون آنها هم «امید» دستنیافتنی به نظر میرسید، چه برسد به امروز که بیرون کشیدنِ نهالِ نحیفِ «امیدواری» از میانِ لاشه خودروی منهدمشده حاجقاسم در فرودگاه بغداد، از زیرِ تابوتِ جوانهای جانباخته در سانحه هوایی، از دلِ انبوه ماسک و دستکشهایی که ناگهان وارد دنیایمان شدند و از کنارِ یادداشتها و ترانههایی که ناامیدی را تئوریزه میکنند، سختتر هم شده. سختتر از سه ماه پیش و حتی شاید سختتر از یکماه قبل.
🔸 «امید» این روزها گوهر نایاب است. درست در همین روزها که همیشه برای ما پیامآورِ حالِ خوب بوده. در همین اسفندی که همیشه عادت داشتیم پشتِ سرِ سالِ کهنه دودش کنیم و دل بدهیم به شکوفههای دلبر و رقصِ نرمهبادهای بهاری.
🔸 حالمان خوب نیست اما قصه این حالِ ناخوش را طور دیگری هم میشود خواند. از «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يفْتَنُونَ» گرفته تا «هرکه در این بزم مقربتر است/ جام بلا بیشترش میدهند»، مذهب و تاریخ و ادبیاتِ ما گواهی میدهد که امتحان، بخشی از قاعده خلقت است. تلخیهای دیروز و امروز و احتمالا فردای ما، میتواند بخشی از یک ابتلای دستجمعی باشد، بخشی از یک آزمون بزرگ که برای یک ملت بزرگ طراحی شده. هیچکس نمیتواند در تلخیِ بحرانهایی که امسال از سرمان گذشت تردید کند اما چهکسی میتواند سنت الهی را نادیده بگیرد و با یقین بگوید این، بخشی از یک امتحان نیست؟
🔸 «امید» فرزند خلف ایمان است. آنچه میتواند نگاه ما را از دلِ اینهمه رنج عبور دهد و به شورِ امید برساند، گرمای «ایمان» است. نمیخواهم ماجرا را کلیشهای کنم اما اگر این روزها تلخ فکر میکنیم و بالاتر از سیاهی رنگی نمیبینیم، شاید وقت آن است که نگاهی به قلبهایمان بیندازیم و ضربانِ ایمان را بسنجیم. اگر «باور» همچنان پرشور و پرحرارت در دلهایمان بتپد، حتما لابهلای تصاویرِ سیلِ اولِ سال، انبوه کمکهای مردمی و حضورِ چشمگیر گروههای جهادی برای کمک به سیلزدگان را میبینیم؛ حتما از دل تصاویر دردناکِ شهادتِ حاجقاسم، شکوهِ تشییعِ تاریخیاش روی دست مردم را نظاره میکنیم و حتما در کنار تلخیِ شهرِ خلوت و کسبهای از رونق افتاده و بیمارانِ ناخوشاحوالِ کرونا، نیمنگاهی به تلاش مجاهدانه پزشکها و پرستاران میاندازیم و کمکهای داوطلبانه به کادر درمانیِ بیمارستانها را از قلم نمیاندازیم.
🔸 این روزها، صحبت کردن از «امید» دشوار است اما کوره ابتلای ۹۸، میتواند از ما آدمهای معمولی و خسته، آدمهای صبورتر و مومنتر و امیدوارتری بسازد. شاید همانطور که کوره هشتسال دفاع مقدس، از آدمهای معمولی، ستارههایی در قامت حسن باقری و عبدالحسین برونسی ساخت.
t.me/sharifdaily/5631
@sharifdaily
#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی
❇️ «امروز صحبت کردن از امید و از آینده، خاصه در میان دانشجویان، دشوار است. دشوارتر از آنچه تصور میکنید.» این را به سخنگوی دولت گفتم. وقتی سه ماه پیش برای مراسم بزرگداشت روز دانشجو آمده بود شریف.
🔸 آن روزها هنوز دیماهِ پر از حادثه و ویروس منحوس پایشان را به زندگیمان باز نکردهبودند اما بدون آنها هم «امید» دستنیافتنی به نظر میرسید، چه برسد به امروز که بیرون کشیدنِ نهالِ نحیفِ «امیدواری» از میانِ لاشه خودروی منهدمشده حاجقاسم در فرودگاه بغداد، از زیرِ تابوتِ جوانهای جانباخته در سانحه هوایی، از دلِ انبوه ماسک و دستکشهایی که ناگهان وارد دنیایمان شدند و از کنارِ یادداشتها و ترانههایی که ناامیدی را تئوریزه میکنند، سختتر هم شده. سختتر از سه ماه پیش و حتی شاید سختتر از یکماه قبل.
🔸 «امید» این روزها گوهر نایاب است. درست در همین روزها که همیشه برای ما پیامآورِ حالِ خوب بوده. در همین اسفندی که همیشه عادت داشتیم پشتِ سرِ سالِ کهنه دودش کنیم و دل بدهیم به شکوفههای دلبر و رقصِ نرمهبادهای بهاری.
🔸 حالمان خوب نیست اما قصه این حالِ ناخوش را طور دیگری هم میشود خواند. از «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يفْتَنُونَ» گرفته تا «هرکه در این بزم مقربتر است/ جام بلا بیشترش میدهند»، مذهب و تاریخ و ادبیاتِ ما گواهی میدهد که امتحان، بخشی از قاعده خلقت است. تلخیهای دیروز و امروز و احتمالا فردای ما، میتواند بخشی از یک ابتلای دستجمعی باشد، بخشی از یک آزمون بزرگ که برای یک ملت بزرگ طراحی شده. هیچکس نمیتواند در تلخیِ بحرانهایی که امسال از سرمان گذشت تردید کند اما چهکسی میتواند سنت الهی را نادیده بگیرد و با یقین بگوید این، بخشی از یک امتحان نیست؟
🔸 «امید» فرزند خلف ایمان است. آنچه میتواند نگاه ما را از دلِ اینهمه رنج عبور دهد و به شورِ امید برساند، گرمای «ایمان» است. نمیخواهم ماجرا را کلیشهای کنم اما اگر این روزها تلخ فکر میکنیم و بالاتر از سیاهی رنگی نمیبینیم، شاید وقت آن است که نگاهی به قلبهایمان بیندازیم و ضربانِ ایمان را بسنجیم. اگر «باور» همچنان پرشور و پرحرارت در دلهایمان بتپد، حتما لابهلای تصاویرِ سیلِ اولِ سال، انبوه کمکهای مردمی و حضورِ چشمگیر گروههای جهادی برای کمک به سیلزدگان را میبینیم؛ حتما از دل تصاویر دردناکِ شهادتِ حاجقاسم، شکوهِ تشییعِ تاریخیاش روی دست مردم را نظاره میکنیم و حتما در کنار تلخیِ شهرِ خلوت و کسبهای از رونق افتاده و بیمارانِ ناخوشاحوالِ کرونا، نیمنگاهی به تلاش مجاهدانه پزشکها و پرستاران میاندازیم و کمکهای داوطلبانه به کادر درمانیِ بیمارستانها را از قلم نمیاندازیم.
🔸 این روزها، صحبت کردن از «امید» دشوار است اما کوره ابتلای ۹۸، میتواند از ما آدمهای معمولی و خسته، آدمهای صبورتر و مومنتر و امیدوارتری بسازد. شاید همانطور که کوره هشتسال دفاع مقدس، از آدمهای معمولی، ستارههایی در قامت حسن باقری و عبدالحسین برونسی ساخت.
t.me/sharifdaily/5631
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
«فرزندِ خلفِ ایمان»
#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی
❇️ آن روزها هنوز دیماهِ پر از حادثه و ویروس منحوس پایشان را به زندگیمان باز نکردهبودند اما بدون آنها هم «امید» دستنیافتنی به نظر میرسید، چه برسد به امروز که بیرون کشیدنِ نهالِ نحیفِ «امیدواری» از میانِ…
#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی
❇️ آن روزها هنوز دیماهِ پر از حادثه و ویروس منحوس پایشان را به زندگیمان باز نکردهبودند اما بدون آنها هم «امید» دستنیافتنی به نظر میرسید، چه برسد به امروز که بیرون کشیدنِ نهالِ نحیفِ «امیدواری» از میانِ…
🌟 شماره ۸۶۸ روزنامه شریف منتشر شد.
در این شماره میخوانید:
◀️ ما منتظریم... (#سرمقاله/ #محمدصالح_سلطانی)
◀️ دایی عادل/ نفیسه، بهادرخان و نودی که تعطیل شد #نبات (#عرفان_فرهادی/ ص۱۰)
◀️ از اول هم چمنی در کار نبود/ خشکمنظرسازی چند فضای سبز و حواشی توییتری (#گزارش/ ص۲)
◀️ #میز_نشریات (#مهدی_فخرآبادی/ ص۲)
◀️ این راهش نیست، سرتان را در برف نکنید (#ذرهبین/ ص۲)
◀️ تقصیر که بود؟/ «به کجا میروی آخر؟!» درباره آبان ۹۸ #گزارش (#محمدجواد_نجارزاده/ ص۳)
◀️ آمدیم، نبودند و همچنان نیستند/ دانشجوها از مفقودی وسایلشان در خوابگاه گلهمندند (#گزارش/ ص۴)
◀️ جامههای سرخ #آنسوی_آجرهای_قرمز (#محمدتقی_ضرغام_افشار/ ص۴)
◀️ داده را بگیر، گزارش را بنویس/ وضعیت آزمایشگاهها در دوران آموزش مجازی (#پرونده/ ص۵)
◀️ فصل چپ شدن/ دهه بیست و سیاستی که جایش را در دانشگاه پیدا میکنید #سدهخوانی (#محمد_ملانوری/ ص۵)
◀️ آگاهی علیه کرونا/ انتشار اطلاعات در جامعه چطور میتواند مانع گسترش کرونا شود #علمی (#یزدان_بابازاده/ ص۸)
◀️ مصالحه بیمصالحه!/ سفیدپوستهای آمریکایی باید در آینه نگاه کنند و از نژادپرستی خجالت بکشند #کمی_آنسوتر (#حسین_رجبی/ ص۹)
◀️ ضرب سهتایی روی پل (#مرغ_همسایه/ ص۹)
◀️ #هزارقلم/ ص۱۱
◀️ بازنمایی واقعیت یا قلب آن؟ #نامه_وارده (#محمدمحسن_نداف/ ص۱۱)
◀️ فقط یک عکس #یادداشت (#محمدجواد_شاکر/ ص۱۲)
◀️ این همسایه آزارگر #یادداشت (#مرتضی_یاری/ ص۱۲)
t.me/sharifdaily/7118
@sharifdaily
در این شماره میخوانید:
◀️ ما منتظریم... (#سرمقاله/ #محمدصالح_سلطانی)
◀️ دایی عادل/ نفیسه، بهادرخان و نودی که تعطیل شد #نبات (#عرفان_فرهادی/ ص۱۰)
◀️ از اول هم چمنی در کار نبود/ خشکمنظرسازی چند فضای سبز و حواشی توییتری (#گزارش/ ص۲)
◀️ #میز_نشریات (#مهدی_فخرآبادی/ ص۲)
◀️ این راهش نیست، سرتان را در برف نکنید (#ذرهبین/ ص۲)
◀️ تقصیر که بود؟/ «به کجا میروی آخر؟!» درباره آبان ۹۸ #گزارش (#محمدجواد_نجارزاده/ ص۳)
◀️ آمدیم، نبودند و همچنان نیستند/ دانشجوها از مفقودی وسایلشان در خوابگاه گلهمندند (#گزارش/ ص۴)
◀️ جامههای سرخ #آنسوی_آجرهای_قرمز (#محمدتقی_ضرغام_افشار/ ص۴)
◀️ داده را بگیر، گزارش را بنویس/ وضعیت آزمایشگاهها در دوران آموزش مجازی (#پرونده/ ص۵)
◀️ فصل چپ شدن/ دهه بیست و سیاستی که جایش را در دانشگاه پیدا میکنید #سدهخوانی (#محمد_ملانوری/ ص۵)
◀️ آگاهی علیه کرونا/ انتشار اطلاعات در جامعه چطور میتواند مانع گسترش کرونا شود #علمی (#یزدان_بابازاده/ ص۸)
◀️ مصالحه بیمصالحه!/ سفیدپوستهای آمریکایی باید در آینه نگاه کنند و از نژادپرستی خجالت بکشند #کمی_آنسوتر (#حسین_رجبی/ ص۹)
◀️ ضرب سهتایی روی پل (#مرغ_همسایه/ ص۹)
◀️ #هزارقلم/ ص۱۱
◀️ بازنمایی واقعیت یا قلب آن؟ #نامه_وارده (#محمدمحسن_نداف/ ص۱۱)
◀️ فقط یک عکس #یادداشت (#محمدجواد_شاکر/ ص۱۲)
◀️ این همسایه آزارگر #یادداشت (#مرتضی_یاری/ ص۱۲)
t.me/sharifdaily/7118
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
⚡️بخوانید:
شماره ۸۶۸ روزنامه شریف منتشر شد.
دایی عادل
از اول هم چمنی در کار نبود
تقصیر که بود؟
آمدیم، نبودند و همچنان نیستند
داده را بگیر، گزارش را بنویس
فصل چپ شدن
آگاهی علیه کرونا
مصالحه بیمصالحه!
بازنمایی واقعیت یا قلب آن؟
@sharifdaily
شماره ۸۶۸ روزنامه شریف منتشر شد.
دایی عادل
از اول هم چمنی در کار نبود
تقصیر که بود؟
آمدیم، نبودند و همچنان نیستند
داده را بگیر، گزارش را بنویس
فصل چپ شدن
آگاهی علیه کرونا
مصالحه بیمصالحه!
بازنمایی واقعیت یا قلب آن؟
@sharifdaily
«ما منتظریم...»
#سرمقاله
#محمدصالح_سلطانی
❇️ بعد از ترور شهید محسن فخریزاده هم فریادهای «انتقام سخت» بلند شده اما نه به قوتِ قبل. انگار این مردم، مردم دیماه ۹۸ نیستند. انگار نسبت به آن روزها «اعتماد به نفس» کمتری دارند. در باورهایشان اتفاقی افتاده. چیزی تکان خورده. انگار مردم تصور میکنند «انتقام سخت» رویای دوری است. از اینجایی که مردم میبینند، نشانههای روشن یک انتقام واقعی، دیده نمیشود. تلخیِ این نگرش، کمتر از شهادتِ قهرمانانمان نیست.
@sharifdaily
#سرمقاله
#محمدصالح_سلطانی
❇️ بعد از ترور شهید محسن فخریزاده هم فریادهای «انتقام سخت» بلند شده اما نه به قوتِ قبل. انگار این مردم، مردم دیماه ۹۸ نیستند. انگار نسبت به آن روزها «اعتماد به نفس» کمتری دارند. در باورهایشان اتفاقی افتاده. چیزی تکان خورده. انگار مردم تصور میکنند «انتقام سخت» رویای دوری است. از اینجایی که مردم میبینند، نشانههای روشن یک انتقام واقعی، دیده نمیشود. تلخیِ این نگرش، کمتر از شهادتِ قهرمانانمان نیست.
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Sharif Daily 868 (11 Azar 1399).pdf
«ما منتظریم...»
#سرمقاله
#محمدصالح_سلطانی
❇️ خبر شهادت سردار که آمد، بهتزده شدیم؛ مثل پسربچهای که سیلی سختی خورده باشد، نای تکان خوردن نداشتیم و طنین هولناکِ فاجعه توی گوشمان سنگینی میکرد. از همان لحظههای اول، یکصدا و یککلام شدیم برای «انتقام سخت». هشتگهایمان ترند میشد و خون را توی رگهایمان به جوش میآورد. انتقام میخواستیم؛ سخت، قاطع، پشیمانکننده و محکم. دشمن پدرمان را زده بود، علمدارمان را. باید ضربه سریع و سختی میزدیم. چند روز بعد، غرش موشکها را دیدیم و کیفور شدیم. انگار انتقام سخت جدیجدی داشت شروع میشد. حس غرورمان اما چند ساعت بیشتر دوام نداشت. از آن طرف خبری از تلفات سنگین یا خسارتهای بازدارنده به دشمن نبود، از این طرف هم اشتباه پدافند و شلیک به هواپیمای اوکراینی، فاجعه بزرگی آفرید. انتقام سخت منعقد نشد، جان نگرفت. سردارمان را زده بودند و پاسخ ما؟ چند شلیک مبهم به پایگاه عینالاسد که کسی نمیداند چقدر به آمریکاییها خسارت وارد کرد، و یک شلیک دردناک به هواپیمای خودی.
🔸 همه میگفتند انتقام تازه آغاز شده اما خبری از مراحل بعدی نبود. صبر کردیم و منتظر ماندیم برای روزی که یک انتقام سخت، آنطور که درخور خون شهید عزیزمان باشد، از دشمن بگیریم. در میانههای این صبر سخت بودیم که خبر شهادت یک سردار دیگر آمد؛ دانشمندی که دوستانش او را حاجقاسمِ صنایع دفاعی کشور میدانند. «محسن فخریزاده» تا همین دوسهروز پیش برای ما یک اسمِ معمولی بود و امروز برای ما یک قهرمان ملی، یک قهرمان ملیِ گمنام، بدون نمایش. بدون اظهارنظرهای خاص، بدون جنجال، یک قهرمان که بیسروصدا برای سرزمینش زحمت میکشید، بیمنت، درست مثل یک اسطوره واقعی.
🔸 بعد از ترور شهید محسن فخریزاده هم فریادهای «انتقام سخت» بلند شده اما نه به قوتِ قبل. انگار این مردم، مردم دیماه ۹۸ نیستند. انگار نسبت به آن روزها «اعتماد به نفس» کمتری دارند. در باورهایشان اتفاقی افتاده. چیزی تکان خورده. انگار مردم تصور میکنند «انتقام سخت» رویای دوری است. از اینجایی که مردم میبینند، نشانههای روشن یک انتقام واقعی، دیده نمیشود. تلخیِ این نگرش، کمتر از شهادتِ قهرمانانمان نیست. مردمِ داغدیده را باید آرام کرد، با پاسخ قاطعِ متقابل، وگرنه داغِ شهید کمکم سرد میشود و محسن فخریزاده هم میشود یک قاب عکس کنار بقیه قهرمانهای شهید. میشود یک نام بر بزرگراههای شهر، میشود یک عکس روی بیلبوردها. میشود یک بیت شعر. میشود یک استوری و بعد چند ساعت، پاک میشود. عادی میشود.
🔸 دشمن، سرمایههای ملی ما را ترور میکند و بیعملی در برابر دشمن، اعتماد به نفسِ ملیِ ما را ترور خواهد کرد. هیچکس نمیتواند توانمندی نظامی کشور را انکار کند اما درست در چنین روزهایی است که به این توانمندی نیاز داریم. درست در همین روزها که روحِ جمعیِ یک ملت، زخمیِ ترور است. وقتِ پاسخ متقابل، وقتِ اقتدارنمایی در برابر دشمنی که تا بیخ گوشمان آمده، دقیقا همین روزهاست. آقایان، سروران، عزیزان! صبر در برابر تروریست، روا نیست. روح این ملت، زخم برداشته. التیام این درد، دست شماست. دستِ شمایی که بیش از حرف و توییتهایتان، به کنش و عملِ موثرتان مشتاقیم.
t.me/sharifdaily/7126
@sharifdaily
#سرمقاله
#محمدصالح_سلطانی
❇️ خبر شهادت سردار که آمد، بهتزده شدیم؛ مثل پسربچهای که سیلی سختی خورده باشد، نای تکان خوردن نداشتیم و طنین هولناکِ فاجعه توی گوشمان سنگینی میکرد. از همان لحظههای اول، یکصدا و یککلام شدیم برای «انتقام سخت». هشتگهایمان ترند میشد و خون را توی رگهایمان به جوش میآورد. انتقام میخواستیم؛ سخت، قاطع، پشیمانکننده و محکم. دشمن پدرمان را زده بود، علمدارمان را. باید ضربه سریع و سختی میزدیم. چند روز بعد، غرش موشکها را دیدیم و کیفور شدیم. انگار انتقام سخت جدیجدی داشت شروع میشد. حس غرورمان اما چند ساعت بیشتر دوام نداشت. از آن طرف خبری از تلفات سنگین یا خسارتهای بازدارنده به دشمن نبود، از این طرف هم اشتباه پدافند و شلیک به هواپیمای اوکراینی، فاجعه بزرگی آفرید. انتقام سخت منعقد نشد، جان نگرفت. سردارمان را زده بودند و پاسخ ما؟ چند شلیک مبهم به پایگاه عینالاسد که کسی نمیداند چقدر به آمریکاییها خسارت وارد کرد، و یک شلیک دردناک به هواپیمای خودی.
🔸 همه میگفتند انتقام تازه آغاز شده اما خبری از مراحل بعدی نبود. صبر کردیم و منتظر ماندیم برای روزی که یک انتقام سخت، آنطور که درخور خون شهید عزیزمان باشد، از دشمن بگیریم. در میانههای این صبر سخت بودیم که خبر شهادت یک سردار دیگر آمد؛ دانشمندی که دوستانش او را حاجقاسمِ صنایع دفاعی کشور میدانند. «محسن فخریزاده» تا همین دوسهروز پیش برای ما یک اسمِ معمولی بود و امروز برای ما یک قهرمان ملی، یک قهرمان ملیِ گمنام، بدون نمایش. بدون اظهارنظرهای خاص، بدون جنجال، یک قهرمان که بیسروصدا برای سرزمینش زحمت میکشید، بیمنت، درست مثل یک اسطوره واقعی.
🔸 بعد از ترور شهید محسن فخریزاده هم فریادهای «انتقام سخت» بلند شده اما نه به قوتِ قبل. انگار این مردم، مردم دیماه ۹۸ نیستند. انگار نسبت به آن روزها «اعتماد به نفس» کمتری دارند. در باورهایشان اتفاقی افتاده. چیزی تکان خورده. انگار مردم تصور میکنند «انتقام سخت» رویای دوری است. از اینجایی که مردم میبینند، نشانههای روشن یک انتقام واقعی، دیده نمیشود. تلخیِ این نگرش، کمتر از شهادتِ قهرمانانمان نیست. مردمِ داغدیده را باید آرام کرد، با پاسخ قاطعِ متقابل، وگرنه داغِ شهید کمکم سرد میشود و محسن فخریزاده هم میشود یک قاب عکس کنار بقیه قهرمانهای شهید. میشود یک نام بر بزرگراههای شهر، میشود یک عکس روی بیلبوردها. میشود یک بیت شعر. میشود یک استوری و بعد چند ساعت، پاک میشود. عادی میشود.
🔸 دشمن، سرمایههای ملی ما را ترور میکند و بیعملی در برابر دشمن، اعتماد به نفسِ ملیِ ما را ترور خواهد کرد. هیچکس نمیتواند توانمندی نظامی کشور را انکار کند اما درست در چنین روزهایی است که به این توانمندی نیاز داریم. درست در همین روزها که روحِ جمعیِ یک ملت، زخمیِ ترور است. وقتِ پاسخ متقابل، وقتِ اقتدارنمایی در برابر دشمنی که تا بیخ گوشمان آمده، دقیقا همین روزهاست. آقایان، سروران، عزیزان! صبر در برابر تروریست، روا نیست. روح این ملت، زخم برداشته. التیام این درد، دست شماست. دستِ شمایی که بیش از حرف و توییتهایتان، به کنش و عملِ موثرتان مشتاقیم.
t.me/sharifdaily/7126
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
«ما منتظریم...»
#سرمقاله
#محمدصالح_سلطانی
❇️ بعد از ترور شهید محسن فخریزاده هم فریادهای «انتقام سخت» بلند شده اما نه به قوتِ قبل. انگار این مردم، مردم دیماه ۹۸ نیستند. انگار نسبت به آن روزها «اعتماد به نفس» کمتری دارند. در باورهایشان اتفاقی افتاده. چیزی…
#سرمقاله
#محمدصالح_سلطانی
❇️ بعد از ترور شهید محسن فخریزاده هم فریادهای «انتقام سخت» بلند شده اما نه به قوتِ قبل. انگار این مردم، مردم دیماه ۹۸ نیستند. انگار نسبت به آن روزها «اعتماد به نفس» کمتری دارند. در باورهایشان اتفاقی افتاده. چیزی…
🌟 شماره ۸۶۹ روزنامه شریف منتشر شد.
در این شماره میخوانید:
◀️ کنش دانشجویی؛ یک تکانه اوتوپیایی (#سرمقاله/ #محمد_جوانمرد)
◀️ عیار دانشگاه/ شش رئیس دانشگاه از مأموریت و کارکرد دیروز و امروز و فردای دانشگاه گفتند (#پرونده/ ص۶و۷)
◀️ یک قدم از بیرون، ده قدم از درون/ میزگرد گفتوگوی رؤسای دانشگاه درباره مأموریت امروز شریف #پرونده (#امین_بهجتی/ ص۸)
◀️ دوری و سکوت/ ۱۶ آذر در سالی که دانشگاه نیست (#گزارش/ ص۲)
◀️ #میز_نشریات (#مریم_قیدی/ ص۲)
◀️ جوانان توییتری بهارستان/ «به کجا میروی آخر؟!» ۱۶ آذر با طعم مجلس انقلابی #گزارش (#امیرعباس_جعفری/ ص۳)
◀️ در ستایش اقتدار #ذرهبین (#محمدصالح_سلطانی/ ص۳)
◀️ آنچه خود داشت/ مروری بر دومین دوره «مدرسه ادبیات، انسان، شهر» (#گزارش/ ص۴)
◀️ مدیریت مداری #آنسوی_آجرهای_قرمز (#محمدتقی_ضرغام_افشار/ ص۴)
◀️ وقت ندارم/ وقتی فرصت سر خاراندن نداریم، چه کنیم؟ #ترجمه (#محمدامین_رامی/ ص۵)
◀️ از ابنسینا تا جکوز/ ادبیات دانشجویی روزبهروز متفاوتتر میشود #هنر_و_ادبیات (#سعید_رحیمی/ ص۹)
◀️ میخوانم پس هستم/ گزارشی از جسات خوانش و نقد داستان #شریفانه (#عرفان_خلج/ ص۹)
◀️ تیشه بر ریشه #صریر (#سارا_ایرانبخش/ ص۹)
◀️ هرکه ریسکش بیش، سودش بیشتر/ آیا واقعا بورس بازار بهتری برای سرمایهگذاریست؟ #اقتصاد_و_کسبوکار (#محمدرضا_حسنپور/ ص۱۰)
◀️ سخت هم میشود (#از_صفر_تا_ثروت/ ص۱۰)
◀️ اورست پلاستیکی/ کشف آلودگی میکروپلاستیکی در نزدیکی قله اورست #علمی (#فاطمه_خسروی/ ص۱۱)
◀️ چقدر به واکسن نیاز داریم؟ #دانستنیها (#یزدان_بابازاده/ ص۱۱)
◀️ سنگفرش هر چمن از طلاست #هردمبیلی (#امیرحسین_پویا/ ص۱۲)
◀️ مهدیار، اون کتاب تست رو بیار #وصلهپینه (#علیرضا_اسماعیلی/ ص۱۲)
t.me/sharifdaily/7190
@sharifdaily
در این شماره میخوانید:
◀️ کنش دانشجویی؛ یک تکانه اوتوپیایی (#سرمقاله/ #محمد_جوانمرد)
◀️ عیار دانشگاه/ شش رئیس دانشگاه از مأموریت و کارکرد دیروز و امروز و فردای دانشگاه گفتند (#پرونده/ ص۶و۷)
◀️ یک قدم از بیرون، ده قدم از درون/ میزگرد گفتوگوی رؤسای دانشگاه درباره مأموریت امروز شریف #پرونده (#امین_بهجتی/ ص۸)
◀️ دوری و سکوت/ ۱۶ آذر در سالی که دانشگاه نیست (#گزارش/ ص۲)
◀️ #میز_نشریات (#مریم_قیدی/ ص۲)
◀️ جوانان توییتری بهارستان/ «به کجا میروی آخر؟!» ۱۶ آذر با طعم مجلس انقلابی #گزارش (#امیرعباس_جعفری/ ص۳)
◀️ در ستایش اقتدار #ذرهبین (#محمدصالح_سلطانی/ ص۳)
◀️ آنچه خود داشت/ مروری بر دومین دوره «مدرسه ادبیات، انسان، شهر» (#گزارش/ ص۴)
◀️ مدیریت مداری #آنسوی_آجرهای_قرمز (#محمدتقی_ضرغام_افشار/ ص۴)
◀️ وقت ندارم/ وقتی فرصت سر خاراندن نداریم، چه کنیم؟ #ترجمه (#محمدامین_رامی/ ص۵)
◀️ از ابنسینا تا جکوز/ ادبیات دانشجویی روزبهروز متفاوتتر میشود #هنر_و_ادبیات (#سعید_رحیمی/ ص۹)
◀️ میخوانم پس هستم/ گزارشی از جسات خوانش و نقد داستان #شریفانه (#عرفان_خلج/ ص۹)
◀️ تیشه بر ریشه #صریر (#سارا_ایرانبخش/ ص۹)
◀️ هرکه ریسکش بیش، سودش بیشتر/ آیا واقعا بورس بازار بهتری برای سرمایهگذاریست؟ #اقتصاد_و_کسبوکار (#محمدرضا_حسنپور/ ص۱۰)
◀️ سخت هم میشود (#از_صفر_تا_ثروت/ ص۱۰)
◀️ اورست پلاستیکی/ کشف آلودگی میکروپلاستیکی در نزدیکی قله اورست #علمی (#فاطمه_خسروی/ ص۱۱)
◀️ چقدر به واکسن نیاز داریم؟ #دانستنیها (#یزدان_بابازاده/ ص۱۱)
◀️ سنگفرش هر چمن از طلاست #هردمبیلی (#امیرحسین_پویا/ ص۱۲)
◀️ مهدیار، اون کتاب تست رو بیار #وصلهپینه (#علیرضا_اسماعیلی/ ص۱۲)
t.me/sharifdaily/7190
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
⚡️بخوانید:
شماره ۸۶۹ روزنامه شریف منتشر شد.
عیار دانشگاه
دوری و سکوت
جوانان توییتری بهارستان
آنچه خود داشت
وقت ندارم
یک قدم از بیرون، ده قدم از درون
از ابنسینا تا جکوز
هرکه ریسکش بیش، سودش بیشتر
اورست پلاستیکی
@sharifdaily
شماره ۸۶۹ روزنامه شریف منتشر شد.
عیار دانشگاه
دوری و سکوت
جوانان توییتری بهارستان
آنچه خود داشت
وقت ندارم
یک قدم از بیرون، ده قدم از درون
از ابنسینا تا جکوز
هرکه ریسکش بیش، سودش بیشتر
اورست پلاستیکی
@sharifdaily
«در ستایش اقتدار»
#ذرهبین
#محمدصالح_سلطانی
❇️ مدیریت بحران، مدیر مقتدر میخواهد. مدیری که مشورتهایش را سر صبر و حوصله انجام دهد و «یک» تصمیم «جامع» و «شفاف» را برای مهار همهگیری به مردم اعلام کند. تصمیماتِ مسئولین مدیریت بحران در کشور ما اما نه جامع بود، نه شفاف و نه واحد. ما با ملغمهای از دستورات و نظرات مواجه بودیم و هستیم.
@sharifdaily
#ذرهبین
#محمدصالح_سلطانی
❇️ مدیریت بحران، مدیر مقتدر میخواهد. مدیری که مشورتهایش را سر صبر و حوصله انجام دهد و «یک» تصمیم «جامع» و «شفاف» را برای مهار همهگیری به مردم اعلام کند. تصمیماتِ مسئولین مدیریت بحران در کشور ما اما نه جامع بود، نه شفاف و نه واحد. ما با ملغمهای از دستورات و نظرات مواجه بودیم و هستیم.
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Sharif Daily 869 (22 Azar 1399).pdf
«در ستایش اقتدار»
#ذرهبین
#محمدصالح_سلطانی
❇️ روزهای اول، تصور میکردیم با یک بحرانِ زودگذر طرفیم؛ یک چالش کوتاه که بعد از یکی دو ماه، بساطش را جمع میکند و میرود. حالا اما تعداد روزهای کروناییِ ما دارد به بیش از ۳۰۰ روز میرسد و حتی خوشبینترین تحلیلگران هم، زمانی زودتر از سال آینده را برای پایان بحران متصور نیستند. آسمان البته در همهجای دنیا یک رنگ است و نه فقط ما، بلکه تمام مردم دنیا به کرونا عادت کردهاند. اما یک تفاوت مهم میان ما و دیگران وجود دارد؛ اینکه ما علاوه بر کرونا، در این مدت به چیزهای دیگری هم عادت کردهایم؛ مثلا؟ بحران مدیریت، بیتصمیمی و بیتدبیری که شاید مهمترین شاخصههای توصیف عملکرد «ستاد ملی مقابله با کرونا» و رئیس آن باشد.
🔸 در این ده ماهی که از اعلام رسمی ورود ویروس COVID-19 به کشور گذشته، سیاستگذاران و مدیران دولتی کلکسیونی از دستورالعمل و راهحل را برای مهار این ویروس به کار گرفتند. یک روز از بیفایدهبودنِ ماسک گفتند، روز دیگر استفاده از دستکش را بیثمر دانستند، یک روز از «فاصلهگذاری هوشمند» حرف زدند، کمی بعد استفاده از ماسک را اجباری کردند و چند هفته پیش هم طرح شترگاوپلنگی را اجرا کردهاند که در ظاهر قرار بوده ترددها را کم و خیابانها را خلوت کند. در این مدت، آقایان و خانمهای مسئول گاهی با خواهش و تمنا از مردم درخواست میکردند در اجرای این طرحها همکاری کنند، گاهی دست به دامن پلیس میشدند و حالا امیدهایشان برای مهار بحران را در پیامکدادن به مردم و اخذ جریمههای سنگین مالی جستوجو میکنند. در میانه این آشِ شورِ مدیریتی اما جای یک چیز خالی است؛ یک عنصر که میتواند قوامبخش تصمیماتِ مسئولین باشد و نیست: اقتدار.
🔸 مدیریت بحران، مدیر مقتدر میخواهد. مدیری که مشورتهایش را سر صبر و حوصله انجام دهد و «یک» تصمیم «جامع» و «شفاف» را برای مهار همهگیری به مردم اعلام کند. تصمیماتِ مسئولین مدیریت بحران در کشور ما اما نه جامع بود، نه شفاف و نه واحد. ما با ملغمهای از دستورات و نظرات مواجه بودیم و هستیم. فیالمثل در یک اظهار نظر، شرکتهای خصوصی مشمول طرح تعطیلی دوهفتهایِ ابتدای آذرماه میشوند و در اظهارنظر مسئول بعدی، نه. یا یک روز حرف از ممنوعیت تردد بینشهری است و نیمساعت مانده به اجرای طرح، خبر میرسد که برنامه عوض شده و خبری از این ممنوعیت نیست! از این دست مثالها در میان اخبارِ این ماههای کرونایی، فراوان است. مثالهایی که در کنار هم، پازلِ شلختگیِ اداره کشور در این روزهای بحرانی را پیش چشم ما کامل میکند. یک شلختگیِ زجرآور که موجهایش تا دانشگاههای کشور، از جمله دانشگاه خودمان هم رسیده و انبوهی از مشکلات را پیش پای دانشجویانی گذاشته که نمیدانند کارهای ضروریِ اداریشان را در این وضعیت بلاتکلیف، دقیقا چگونه باید پیگیری کنند.
🔸 پاندمی کرونا، مثل یک زلزله مهیب به جانِ زندگیهایمان افتاده و خیلیچیزها را زیر سایه سنگین «تعلیق» نگه داشته. با این حال اما یک امدادگرِ خوب، میتواند از زیر آوار همین زلزله مهیب، حداقلی از ثبات را به زلزلهزدگان بازگرداند. اتفاقی که به نظر میرسد کلید آن در «اقتدار» است. چیزی که حتی نشانههای آن هم در میان تصمیمات و اقدامات کسانی که باید بحران را مدیریت کنند، دیده نمیشود.
t.me/sharifdaily/7265
@sharifdaily
#ذرهبین
#محمدصالح_سلطانی
❇️ روزهای اول، تصور میکردیم با یک بحرانِ زودگذر طرفیم؛ یک چالش کوتاه که بعد از یکی دو ماه، بساطش را جمع میکند و میرود. حالا اما تعداد روزهای کروناییِ ما دارد به بیش از ۳۰۰ روز میرسد و حتی خوشبینترین تحلیلگران هم، زمانی زودتر از سال آینده را برای پایان بحران متصور نیستند. آسمان البته در همهجای دنیا یک رنگ است و نه فقط ما، بلکه تمام مردم دنیا به کرونا عادت کردهاند. اما یک تفاوت مهم میان ما و دیگران وجود دارد؛ اینکه ما علاوه بر کرونا، در این مدت به چیزهای دیگری هم عادت کردهایم؛ مثلا؟ بحران مدیریت، بیتصمیمی و بیتدبیری که شاید مهمترین شاخصههای توصیف عملکرد «ستاد ملی مقابله با کرونا» و رئیس آن باشد.
🔸 در این ده ماهی که از اعلام رسمی ورود ویروس COVID-19 به کشور گذشته، سیاستگذاران و مدیران دولتی کلکسیونی از دستورالعمل و راهحل را برای مهار این ویروس به کار گرفتند. یک روز از بیفایدهبودنِ ماسک گفتند، روز دیگر استفاده از دستکش را بیثمر دانستند، یک روز از «فاصلهگذاری هوشمند» حرف زدند، کمی بعد استفاده از ماسک را اجباری کردند و چند هفته پیش هم طرح شترگاوپلنگی را اجرا کردهاند که در ظاهر قرار بوده ترددها را کم و خیابانها را خلوت کند. در این مدت، آقایان و خانمهای مسئول گاهی با خواهش و تمنا از مردم درخواست میکردند در اجرای این طرحها همکاری کنند، گاهی دست به دامن پلیس میشدند و حالا امیدهایشان برای مهار بحران را در پیامکدادن به مردم و اخذ جریمههای سنگین مالی جستوجو میکنند. در میانه این آشِ شورِ مدیریتی اما جای یک چیز خالی است؛ یک عنصر که میتواند قوامبخش تصمیماتِ مسئولین باشد و نیست: اقتدار.
🔸 مدیریت بحران، مدیر مقتدر میخواهد. مدیری که مشورتهایش را سر صبر و حوصله انجام دهد و «یک» تصمیم «جامع» و «شفاف» را برای مهار همهگیری به مردم اعلام کند. تصمیماتِ مسئولین مدیریت بحران در کشور ما اما نه جامع بود، نه شفاف و نه واحد. ما با ملغمهای از دستورات و نظرات مواجه بودیم و هستیم. فیالمثل در یک اظهار نظر، شرکتهای خصوصی مشمول طرح تعطیلی دوهفتهایِ ابتدای آذرماه میشوند و در اظهارنظر مسئول بعدی، نه. یا یک روز حرف از ممنوعیت تردد بینشهری است و نیمساعت مانده به اجرای طرح، خبر میرسد که برنامه عوض شده و خبری از این ممنوعیت نیست! از این دست مثالها در میان اخبارِ این ماههای کرونایی، فراوان است. مثالهایی که در کنار هم، پازلِ شلختگیِ اداره کشور در این روزهای بحرانی را پیش چشم ما کامل میکند. یک شلختگیِ زجرآور که موجهایش تا دانشگاههای کشور، از جمله دانشگاه خودمان هم رسیده و انبوهی از مشکلات را پیش پای دانشجویانی گذاشته که نمیدانند کارهای ضروریِ اداریشان را در این وضعیت بلاتکلیف، دقیقا چگونه باید پیگیری کنند.
🔸 پاندمی کرونا، مثل یک زلزله مهیب به جانِ زندگیهایمان افتاده و خیلیچیزها را زیر سایه سنگین «تعلیق» نگه داشته. با این حال اما یک امدادگرِ خوب، میتواند از زیر آوار همین زلزله مهیب، حداقلی از ثبات را به زلزلهزدگان بازگرداند. اتفاقی که به نظر میرسد کلید آن در «اقتدار» است. چیزی که حتی نشانههای آن هم در میان تصمیمات و اقدامات کسانی که باید بحران را مدیریت کنند، دیده نمیشود.
t.me/sharifdaily/7265
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
«در ستایش اقتدار»
#ذرهبین
#محمدصالح_سلطانی
❇️ مدیریت بحران، مدیر مقتدر میخواهد. مدیری که مشورتهایش را سر صبر و حوصله انجام دهد و «یک» تصمیم «جامع» و «شفاف» را برای مهار همهگیری به مردم اعلام کند. تصمیماتِ مسئولین مدیریت بحران در کشور ما اما نه جامع…
#ذرهبین
#محمدصالح_سلطانی
❇️ مدیریت بحران، مدیر مقتدر میخواهد. مدیری که مشورتهایش را سر صبر و حوصله انجام دهد و «یک» تصمیم «جامع» و «شفاف» را برای مهار همهگیری به مردم اعلام کند. تصمیماتِ مسئولین مدیریت بحران در کشور ما اما نه جامع…
«یک قاچ کوچک از جشنواره»
❇️ #جشنواره_فیلم_فجر در دوره ۳۹ و در سایه پروتکلهای بهداشتی و کرونا فرداشب سیمرغهایش را میدهد دست اهالی سینما و کرکرهاش را میکشد پایین. امسال محدودیتهای کرونایی مانع از آن شد که خیلی جشنوارهروندگان مثل سالهای قبل فیلمها را اولین بار و شاید هم آخرین بار روی پرده جشنواره ببینند و حالا منتظرند تا نوبت به اکران فیلمها برسد.
🔸 #محمدصالح_سلطانی در سری یادداشتهای خود برای #خبرگزاری_آنا نگاهی کوتاه و البته بدون خطر لو رفتن داستان داشته به برخی فیلمهایی که در جشنواره امسال دیده است. این یادداشتها را در لینکهای زیر میتوانید بخوانید تا کمی در حالوهوای جشنواره قرار بگیرید:
▫️«بیهمهچیز»؛ فیلمی ضدمردم و سیاه/ آن انگشتهای جوهری!
▫️«رمانتیسم عماد و طوبا»؛ یک فیلم عصر جمعهای و پر رنگ و لعاب/ کلیشهها همیشه جواب میدهند!
▫️«شیشلیک»؛ فیلمی گرفتارِ سیاسیکاری/ بیانیهای که ژوله نوشت، مهدویان ساخت و بازیگران قرائت کردند
▫️«ستارهبازی»؛ یک فیلم کمجان/ سوژه فیلم برای مستند بهتر بود تا سینمای داستانی
▫️سوسو زدن یک ستاره بر پرده نقرهای/ غلبه سوژه جذاب «تک تیرانداز» بر ضعفهای ساختاری اثر
▫️«مصلحت»؛ فیلمی دوگانهسوز!/ پرداختی تمیز و هنرمندانه به دعوای مصلحت و عدالت
▫️«ابلق» نه سیاهنماست و نه سادهانگار/ هنرمندی نرگس آبیار در حرکت کردن روی لبه تیغ!
▫️«روشن» علیه سینما، حجازی علیه سینماگران/ آتشبازی با فندک سینما
▫️«منصور»؛ پرتره یک ارتشی کاریزماتیک
▫️سایه اصغر فرهادی بر سر یک فیلم زنانه («خط فرضی»)
▫️روزی روزگاری مقاومت/ «یدو» فیلمی جهاندار و جاندار همراه با درخشش نوجوانانه
▫️«تی تی»؛ روایتی دلنشین از یک قصه زنانه/ بازیهای درخشانی که دیده نشد
▫️«گیجگاه»؛ فیلمفارسی معمولی
▫️«روزی روزگاری آبادان» پایینتر از انتظار/ آذرنگ در اندازه خودش ظاهر نشد
🔸 نشریه #دکوپاژ هم امشب شماره اول پادکست خود را با موضوع جشنواره فیلم فجر ساعت ۲۲ منتشر میکند. حسین دارابی، کارگردان فیلم پرسروصدای «مصلحت» سورپرایز دکوپاژیها برای شماره اول پادکستشان است.
@sharifdaily
❇️ #جشنواره_فیلم_فجر در دوره ۳۹ و در سایه پروتکلهای بهداشتی و کرونا فرداشب سیمرغهایش را میدهد دست اهالی سینما و کرکرهاش را میکشد پایین. امسال محدودیتهای کرونایی مانع از آن شد که خیلی جشنوارهروندگان مثل سالهای قبل فیلمها را اولین بار و شاید هم آخرین بار روی پرده جشنواره ببینند و حالا منتظرند تا نوبت به اکران فیلمها برسد.
🔸 #محمدصالح_سلطانی در سری یادداشتهای خود برای #خبرگزاری_آنا نگاهی کوتاه و البته بدون خطر لو رفتن داستان داشته به برخی فیلمهایی که در جشنواره امسال دیده است. این یادداشتها را در لینکهای زیر میتوانید بخوانید تا کمی در حالوهوای جشنواره قرار بگیرید:
▫️«بیهمهچیز»؛ فیلمی ضدمردم و سیاه/ آن انگشتهای جوهری!
▫️«رمانتیسم عماد و طوبا»؛ یک فیلم عصر جمعهای و پر رنگ و لعاب/ کلیشهها همیشه جواب میدهند!
▫️«شیشلیک»؛ فیلمی گرفتارِ سیاسیکاری/ بیانیهای که ژوله نوشت، مهدویان ساخت و بازیگران قرائت کردند
▫️«ستارهبازی»؛ یک فیلم کمجان/ سوژه فیلم برای مستند بهتر بود تا سینمای داستانی
▫️سوسو زدن یک ستاره بر پرده نقرهای/ غلبه سوژه جذاب «تک تیرانداز» بر ضعفهای ساختاری اثر
▫️«مصلحت»؛ فیلمی دوگانهسوز!/ پرداختی تمیز و هنرمندانه به دعوای مصلحت و عدالت
▫️«ابلق» نه سیاهنماست و نه سادهانگار/ هنرمندی نرگس آبیار در حرکت کردن روی لبه تیغ!
▫️«روشن» علیه سینما، حجازی علیه سینماگران/ آتشبازی با فندک سینما
▫️«منصور»؛ پرتره یک ارتشی کاریزماتیک
▫️سایه اصغر فرهادی بر سر یک فیلم زنانه («خط فرضی»)
▫️روزی روزگاری مقاومت/ «یدو» فیلمی جهاندار و جاندار همراه با درخشش نوجوانانه
▫️«تی تی»؛ روایتی دلنشین از یک قصه زنانه/ بازیهای درخشانی که دیده نشد
▫️«گیجگاه»؛ فیلمفارسی معمولی
▫️«روزی روزگاری آبادان» پایینتر از انتظار/ آذرنگ در اندازه خودش ظاهر نشد
🔸 نشریه #دکوپاژ هم امشب شماره اول پادکست خود را با موضوع جشنواره فیلم فجر ساعت ۲۲ منتشر میکند. حسین دارابی، کارگردان فیلم پرسروصدای «مصلحت» سورپرایز دکوپاژیها برای شماره اول پادکستشان است.
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Photo
«نه مرگ و نه زندگی»
#محمدصالح_سلطانی
❇️ یک) شب قرعهکشی دل توی دلم نبود. نشسته بودم پای تلویزیون و خیره به گویها و دست اسطورهها که ببینم بالاخره ما را به کدام گروه مرگ یا زندگی وصل میکند. ثانیهها مثل سنگ روی سینه من و همه عشق فوتبالها در آن شب سنگینی میکردند و انگار بنای رد شدن نداشتند. فردایش توی مدرسه با بچهها که گپ میزدم، میگفتند شدت استرس، باعث سردردشان شده. کمچیزی نبود، بعد ۸ سال رفته بودیم جام جهانی و آن جمعهشب، شب تعیین گروهمان بود؛ گروهی که مسیرمان در جام را میساخت، گروهی که البته نه گروه مرگ شد، نه گروه زندگی.
🔸 دو) تمام آن پاییز و تابستان قبلش و زمستانِ بعدش را میدویدم. مثل بقیه بچهها. مثل همه آنهایی که همه این مسیر را قبل من دویده بودند یا قرار بود بعد من بدوند. آن روزها هر رتبهای که یک مهندسیِ دهانپرکن در یک دانشگاه دولتیِ تهران را برایم قطعی کند، راضیام میکرد. از هشت صبح تا دوی عصر توی مدرسه و از چهار عصر تا دهِ شب توی خانه، میدویدم. پشت میز و جلوی کتابهای تمامنشدنیِ تست، میدویدم. جمعهها هم وسط زیرزمین مدرسه، روی صندلیهای کهنه و لابهلای دویستنفر مثل خودم میدویدم. درس میخواندم و میدویدم. خواسته یا ناخواسته، خودم را انداخته بودم وسط چالشی که تمام وجودم را درگیر خودش کرده بود. با خودم، روحم، جسمم و مغزم مسابقه گذاشته بودم. میخواستم ببینم آخرش کجاست و تهِ تهِ اینهمه دویدن چه چیزی انتظارم را میکشد. حس میکردم علیام، وقتی داشت دور آن دریاچه میدوید و عرق میریخت. یا نمونه جدیدترش، نقی معمولی وقتی میخواست در دو روز خیلیکیلو وزن کم کند. اتفاقا پایتخت ۳ همان شبها پخش میشد. وقتی بعد از چهارده ساعت بودن توی مدرسه و خشک شدن مهرههای کمرم پشت نیمکتهای بدون انعطاف، میآمدم خانه و هفتسینِ روی میز را نگاه میکردم، نقی هم توی تلویزیون شروع میکرد به دویدن و آهنگ راکی روی تصویر دویدنش با آن کاور زردِ و کاپشن گرمِ ورزشی، پخش میشد.
🔸 سه) دوازده روز مانده به کنکور، بازیهایمان شروع شد. بازی اول یازدهونیمِ شب بود. فردایش باید کنکورِ نمیدانم کدامسال را برای خودم آزمون میدادم. قرار گذاشتم یک ساعت بیشتر بخوابم و بازی را از دست ندهم. بازی بزرگ اما فقط پنج روز تا کنکور فاصله داشت. ساعتش ولی خوب بود و من آن روزها معتقد بودم هیچ کنکوری از یک بازیِ ملیِ صددرصد تاریخی بزرگتر نیست. هنوز هم معتقدم. بازیِ ایران آرژانتین را بعد آزمون آزمایشی و مرور تستها و جمعبندی، دیدم و بعدش کمی اشک ریختم و آخرین قدمها را برداشتم تا برسیم به بازی سرنوشت؛ مسابقهای که بیست و سه و نیم ساعت پیش از کنکور آغاز میشد اما نمیشد از دستش داد.
🔸 چهار) هنوز آن نفس عمیقی که با دیدن آسمان صاف و آفتابیِ ظهر پنجشنبه، ۵ تیر ۱۳۹۳ کشیدم را به یاد دارم. خیال میکردم دیگر زمانِ علی و نقی بودن تمام شده، فکر میکردم حالا منم و یک دنیا آرامش و راحتی. تصورم شبیه همان آرمانشهری بود که خیلیها برای بعد کنکور وعدهاش میدهند. اما بعد چند ماه و چند روز، دوباره هم علی شدم، هم نقی؛ و رفتم توی دلِ چالش دیگری که مثل همه چالشهای قبل و بعدش، نه مرگ بود و نه زندگی. درست مثل گروه تیم ملی در جام جهانی۲۰۱۴ و درست مثل کنکور و درست مثل قبول شدن یا نشدن در شریف.
t.me/sharifdaily/7993
@sharifdaily
#محمدصالح_سلطانی
❇️ یک) شب قرعهکشی دل توی دلم نبود. نشسته بودم پای تلویزیون و خیره به گویها و دست اسطورهها که ببینم بالاخره ما را به کدام گروه مرگ یا زندگی وصل میکند. ثانیهها مثل سنگ روی سینه من و همه عشق فوتبالها در آن شب سنگینی میکردند و انگار بنای رد شدن نداشتند. فردایش توی مدرسه با بچهها که گپ میزدم، میگفتند شدت استرس، باعث سردردشان شده. کمچیزی نبود، بعد ۸ سال رفته بودیم جام جهانی و آن جمعهشب، شب تعیین گروهمان بود؛ گروهی که مسیرمان در جام را میساخت، گروهی که البته نه گروه مرگ شد، نه گروه زندگی.
🔸 دو) تمام آن پاییز و تابستان قبلش و زمستانِ بعدش را میدویدم. مثل بقیه بچهها. مثل همه آنهایی که همه این مسیر را قبل من دویده بودند یا قرار بود بعد من بدوند. آن روزها هر رتبهای که یک مهندسیِ دهانپرکن در یک دانشگاه دولتیِ تهران را برایم قطعی کند، راضیام میکرد. از هشت صبح تا دوی عصر توی مدرسه و از چهار عصر تا دهِ شب توی خانه، میدویدم. پشت میز و جلوی کتابهای تمامنشدنیِ تست، میدویدم. جمعهها هم وسط زیرزمین مدرسه، روی صندلیهای کهنه و لابهلای دویستنفر مثل خودم میدویدم. درس میخواندم و میدویدم. خواسته یا ناخواسته، خودم را انداخته بودم وسط چالشی که تمام وجودم را درگیر خودش کرده بود. با خودم، روحم، جسمم و مغزم مسابقه گذاشته بودم. میخواستم ببینم آخرش کجاست و تهِ تهِ اینهمه دویدن چه چیزی انتظارم را میکشد. حس میکردم علیام، وقتی داشت دور آن دریاچه میدوید و عرق میریخت. یا نمونه جدیدترش، نقی معمولی وقتی میخواست در دو روز خیلیکیلو وزن کم کند. اتفاقا پایتخت ۳ همان شبها پخش میشد. وقتی بعد از چهارده ساعت بودن توی مدرسه و خشک شدن مهرههای کمرم پشت نیمکتهای بدون انعطاف، میآمدم خانه و هفتسینِ روی میز را نگاه میکردم، نقی هم توی تلویزیون شروع میکرد به دویدن و آهنگ راکی روی تصویر دویدنش با آن کاور زردِ و کاپشن گرمِ ورزشی، پخش میشد.
🔸 سه) دوازده روز مانده به کنکور، بازیهایمان شروع شد. بازی اول یازدهونیمِ شب بود. فردایش باید کنکورِ نمیدانم کدامسال را برای خودم آزمون میدادم. قرار گذاشتم یک ساعت بیشتر بخوابم و بازی را از دست ندهم. بازی بزرگ اما فقط پنج روز تا کنکور فاصله داشت. ساعتش ولی خوب بود و من آن روزها معتقد بودم هیچ کنکوری از یک بازیِ ملیِ صددرصد تاریخی بزرگتر نیست. هنوز هم معتقدم. بازیِ ایران آرژانتین را بعد آزمون آزمایشی و مرور تستها و جمعبندی، دیدم و بعدش کمی اشک ریختم و آخرین قدمها را برداشتم تا برسیم به بازی سرنوشت؛ مسابقهای که بیست و سه و نیم ساعت پیش از کنکور آغاز میشد اما نمیشد از دستش داد.
🔸 چهار) هنوز آن نفس عمیقی که با دیدن آسمان صاف و آفتابیِ ظهر پنجشنبه، ۵ تیر ۱۳۹۳ کشیدم را به یاد دارم. خیال میکردم دیگر زمانِ علی و نقی بودن تمام شده، فکر میکردم حالا منم و یک دنیا آرامش و راحتی. تصورم شبیه همان آرمانشهری بود که خیلیها برای بعد کنکور وعدهاش میدهند. اما بعد چند ماه و چند روز، دوباره هم علی شدم، هم نقی؛ و رفتم توی دلِ چالش دیگری که مثل همه چالشهای قبل و بعدش، نه مرگ بود و نه زندگی. درست مثل گروه تیم ملی در جام جهانی۲۰۱۴ و درست مثل کنکور و درست مثل قبول شدن یا نشدن در شریف.
t.me/sharifdaily/7993
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
«۲۵۰ دقیقه تا دانشگاه»
#عکس_و_مکث
❇️ برگزاری کنکور سراسری ۱۴۰۰ (گروه ریاضی) در دانشگاه
🔸 پنجشنبه، ۱۰ تیر ۱۴۰۰
📷 عکسها از توییتر danial shaigan
@sharifdaily
#عکس_و_مکث
❇️ برگزاری کنکور سراسری ۱۴۰۰ (گروه ریاضی) در دانشگاه
🔸 پنجشنبه، ۱۰ تیر ۱۴۰۰
📷 عکسها از توییتر danial shaigan
@sharifdaily
«لطفا دور زدن را آزاد بگذارید!»
#محمدصالح_سلطانی
❇️ تا وقتی «جنبش ناراضیان» زنده است و میوه میدهد، صحبت کردن از ممنوعیت #تغییر_رشته، فقط منجر به شکلگیری موجهای اعتراضی و بلندشدنِ فریادها میشود. وجود امکان تغییر رشته در مقطع ارشد، نه یک حق، که در آشفتهبازارِ هدایت تحصیلیِ مدرسهای و در میانه بندهای اجتماعی و فرهنگی محکمی که بر پای «انتخاب رشته آزادانه» در مقطع متوسطه بسته شده، یک ضرورت است.
@sharifdaily
#محمدصالح_سلطانی
❇️ تا وقتی «جنبش ناراضیان» زنده است و میوه میدهد، صحبت کردن از ممنوعیت #تغییر_رشته، فقط منجر به شکلگیری موجهای اعتراضی و بلندشدنِ فریادها میشود. وجود امکان تغییر رشته در مقطع ارشد، نه یک حق، که در آشفتهبازارِ هدایت تحصیلیِ مدرسهای و در میانه بندهای اجتماعی و فرهنگی محکمی که بر پای «انتخاب رشته آزادانه» در مقطع متوسطه بسته شده، یک ضرورت است.
@sharifdaily
«لطفا دور زدن را آزاد بگذارید!»
#محمدصالح_سلطانی
❇️ یک) آزمون «هالند» میگفت تیپ شخصیتیام «هنری» است. سروگوشِ خودم هم بیشتر از حد و مشتق و انتگرال، برای هنر و ادبیات و روزنامهنگاری میجنبید. اما خب مسیر زندگی همیشه منطبق بر خواستههای لحظهایِ ما نیست و چند اتفاق، من را در رشته ریاضی-فیزیک نگه داشت و بعد هم کنکور و شریف. کمی که با دانشگاه سروکله زدم و در گوشهکنارهای شریف چرخیدم، فهمیدم که من تنها «هنری»ِ شریف نیستم و خیلی از آنهایی که اینجا هستند، برای مهندسی ساخته نشدهاند اما واقعیت، جبر جامعه، فشار خانوادگی یا چیزهایی از این دست، زلفشان را به شریف گره زده. ما، بخش غیرقابل انکاری از جامعه شریف بودیم.
🔸 دو) آموزش و پرورشِ ما از «هدایت تحصیلی» حرف میزند اما شجاعت یا توانمندیِ اجرای تمام و کمالش را ندارد. هنوز سازوکار انتخاب رشته در بخش قابل توجهی از دبیرستانهای ما، طبقاتی است با یک الگوریتم همیشگی: بچهدرسخوانها ریاضی یا تجربی، شاگردتنبلها انسانی، خیلی تنبلها هنر و هرچه ماند، فنی-حرفهای و کارودانش و اینجور چیزها. هنوز دانشآموزی که معدلش در پایان متوسطه اول بالای ۱۹.۵ باشد، باید برود ریاضی یا تجربی و اگر نرود، باید فشار سنگین سرزنشها و نگاههای دیگران را تحمل کند. هنوز در ناخودآگاه مردم ما، «انسانی» مال بچهتنبلهاست و کسی که نتواند دکتر یا مهندس شود، آن را انتخاب میکند. هنر که دیگر بماند.
🔸 سه) وقتی آموزشوپرورش نتواند فرآیند هدایت تحصیلی را در دوره متوسطه دوم صادقانه اجرا کند، بخواهیم یا نخواهیم «هدایت تحصیلی» شیفت میشود به مقطع بالاتر. وضعیت امروز دانشگاهها و شکلگیری موج تغییر رشته در کارشناسی ارشد، مطلوب نیست اما مولودِ ناخواسته مجموعهای از سیاستهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و آموزشی است که هدایت تحصیلی در دوره دانشآموزی را تبدیل به یک تعارف میکند. سیاستگذاران این عرصه کشور اما شیپور را از سرِ گشادش دست گرفتهاند. ممنوعیت تغییر رشته در مقطع ارشد، آخرین اقدامِ سیاستی در این مسیر است که علیالقاعده باید پس از اصلاح ساختارِ هدایت تحصیلی در آموزش و پرورش اتخاذ شود، نه اولین اقدام.
🔸 چهار) نشر آرما یک کتاب دارد به نام «جنبش ناراضیان». این کتاب را دو شریفیِ قدیمی نوشتهاند. پژوهشی ارزشمند است در بابِ بررسیِ ابعاد مختلف موج مهاجرت نخبگانِ فنی-مهندسی به علوم انسانی. هرکسی میخواهد برای آموزش عالی کشور سیاستگذاری کند، باید این کتاب و کتابهای مشابهش را دست بگیرد و قصه آدمهای تغییر مسیر داده را بخواند. تا وقتی «جنبش ناراضیان» زنده است و میوه میدهد، صحبت کردن از ممنوعیت تغییر رشته، فقط منجر به شکلگیری موجهای اعتراضی و بلندشدنِ فریادها میشود. وجود امکان تغییر رشته در مقطع ارشد، نه یک حق، که در آشفتهبازارِ هدایت تحصیلیِ مدرسهای و در میانه بندهای اجتماعی و فرهنگی محکمی که بر پای «انتخاب رشته آزادانه» در مقطع متوسطه بسته شده، یک ضرورت است.
🔸 هروقت نتیجه آزمون هالندِ دانشآموزان تأثیری جدی و معنادار در هدایت تحصیلیشان پیدا کرد و هروقت تابلوهای راهنمای اولِ جاده استاندارد شد، میشود از بستنِ دوربرگردانهای وسط مسیر صحبت کرد.
t.me/sharifdaily/8048
@sharifdaily
#محمدصالح_سلطانی
❇️ یک) آزمون «هالند» میگفت تیپ شخصیتیام «هنری» است. سروگوشِ خودم هم بیشتر از حد و مشتق و انتگرال، برای هنر و ادبیات و روزنامهنگاری میجنبید. اما خب مسیر زندگی همیشه منطبق بر خواستههای لحظهایِ ما نیست و چند اتفاق، من را در رشته ریاضی-فیزیک نگه داشت و بعد هم کنکور و شریف. کمی که با دانشگاه سروکله زدم و در گوشهکنارهای شریف چرخیدم، فهمیدم که من تنها «هنری»ِ شریف نیستم و خیلی از آنهایی که اینجا هستند، برای مهندسی ساخته نشدهاند اما واقعیت، جبر جامعه، فشار خانوادگی یا چیزهایی از این دست، زلفشان را به شریف گره زده. ما، بخش غیرقابل انکاری از جامعه شریف بودیم.
🔸 دو) آموزش و پرورشِ ما از «هدایت تحصیلی» حرف میزند اما شجاعت یا توانمندیِ اجرای تمام و کمالش را ندارد. هنوز سازوکار انتخاب رشته در بخش قابل توجهی از دبیرستانهای ما، طبقاتی است با یک الگوریتم همیشگی: بچهدرسخوانها ریاضی یا تجربی، شاگردتنبلها انسانی، خیلی تنبلها هنر و هرچه ماند، فنی-حرفهای و کارودانش و اینجور چیزها. هنوز دانشآموزی که معدلش در پایان متوسطه اول بالای ۱۹.۵ باشد، باید برود ریاضی یا تجربی و اگر نرود، باید فشار سنگین سرزنشها و نگاههای دیگران را تحمل کند. هنوز در ناخودآگاه مردم ما، «انسانی» مال بچهتنبلهاست و کسی که نتواند دکتر یا مهندس شود، آن را انتخاب میکند. هنر که دیگر بماند.
🔸 سه) وقتی آموزشوپرورش نتواند فرآیند هدایت تحصیلی را در دوره متوسطه دوم صادقانه اجرا کند، بخواهیم یا نخواهیم «هدایت تحصیلی» شیفت میشود به مقطع بالاتر. وضعیت امروز دانشگاهها و شکلگیری موج تغییر رشته در کارشناسی ارشد، مطلوب نیست اما مولودِ ناخواسته مجموعهای از سیاستهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و آموزشی است که هدایت تحصیلی در دوره دانشآموزی را تبدیل به یک تعارف میکند. سیاستگذاران این عرصه کشور اما شیپور را از سرِ گشادش دست گرفتهاند. ممنوعیت تغییر رشته در مقطع ارشد، آخرین اقدامِ سیاستی در این مسیر است که علیالقاعده باید پس از اصلاح ساختارِ هدایت تحصیلی در آموزش و پرورش اتخاذ شود، نه اولین اقدام.
🔸 چهار) نشر آرما یک کتاب دارد به نام «جنبش ناراضیان». این کتاب را دو شریفیِ قدیمی نوشتهاند. پژوهشی ارزشمند است در بابِ بررسیِ ابعاد مختلف موج مهاجرت نخبگانِ فنی-مهندسی به علوم انسانی. هرکسی میخواهد برای آموزش عالی کشور سیاستگذاری کند، باید این کتاب و کتابهای مشابهش را دست بگیرد و قصه آدمهای تغییر مسیر داده را بخواند. تا وقتی «جنبش ناراضیان» زنده است و میوه میدهد، صحبت کردن از ممنوعیت تغییر رشته، فقط منجر به شکلگیری موجهای اعتراضی و بلندشدنِ فریادها میشود. وجود امکان تغییر رشته در مقطع ارشد، نه یک حق، که در آشفتهبازارِ هدایت تحصیلیِ مدرسهای و در میانه بندهای اجتماعی و فرهنگی محکمی که بر پای «انتخاب رشته آزادانه» در مقطع متوسطه بسته شده، یک ضرورت است.
🔸 هروقت نتیجه آزمون هالندِ دانشآموزان تأثیری جدی و معنادار در هدایت تحصیلیشان پیدا کرد و هروقت تابلوهای راهنمای اولِ جاده استاندارد شد، میشود از بستنِ دوربرگردانهای وسط مسیر صحبت کرد.
t.me/sharifdaily/8048
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
«لطفا دور زدن را آزاد بگذارید!»
#محمدصالح_سلطانی
❇️ تا وقتی «جنبش ناراضیان» زنده است و میوه میدهد، صحبت کردن از ممنوعیت #تغییر_رشته، فقط منجر به شکلگیری موجهای اعتراضی و بلندشدنِ فریادها میشود. وجود امکان تغییر رشته در مقطع ارشد، نه یک حق، که در آشفتهبازارِ…
#محمدصالح_سلطانی
❇️ تا وقتی «جنبش ناراضیان» زنده است و میوه میدهد، صحبت کردن از ممنوعیت #تغییر_رشته، فقط منجر به شکلگیری موجهای اعتراضی و بلندشدنِ فریادها میشود. وجود امکان تغییر رشته در مقطع ارشد، نه یک حق، که در آشفتهبازارِ…
«معمای انتخاب کارکرد»
#محمدصالح_سلطانی
❇️ این روزها همهجا صحبت «انتخاب رشته» است. دانشآموز تازهکنکورداده، مثلِ ماهی در تورِ موسسهها و همایشها و سخنرانیها میافتد و برای پیدا کردن رشته ایدهآل تلاش میکند، بلکه بتواند آیندهاش را روی پیِ محکمی از یک رشته جذاب، آیندهدار و پولساز بنا کند. این روی عیانِ ماجراست. چیزی که همه به آن میپردازند و برایش نقشه میکشند. این روزها اما باید همهجا صحبت از «انتخاب کارکرد» هم باشد که نیست. دانشگاه، نوکِ کوهِ یخِ داشتههایش را در سبدِ رشته به دانشجو عرضه میکند و مابقی را در ظرفِ دیگری که من اسمش را میگذارم «کارکرد». دانشگاه برای هرکس کارکردی دارد؛ کارکردی نه به اندازه نامش گویا و نه به اندازه آوازهاش خواستنی. کارکرد دانشگاه هم مثل رشته انتخابی است و به خودِ دانشجو بستگی دارد، نه هیچکس دیگر.
@sharifdaily
#محمدصالح_سلطانی
❇️ این روزها همهجا صحبت «انتخاب رشته» است. دانشآموز تازهکنکورداده، مثلِ ماهی در تورِ موسسهها و همایشها و سخنرانیها میافتد و برای پیدا کردن رشته ایدهآل تلاش میکند، بلکه بتواند آیندهاش را روی پیِ محکمی از یک رشته جذاب، آیندهدار و پولساز بنا کند. این روی عیانِ ماجراست. چیزی که همه به آن میپردازند و برایش نقشه میکشند. این روزها اما باید همهجا صحبت از «انتخاب کارکرد» هم باشد که نیست. دانشگاه، نوکِ کوهِ یخِ داشتههایش را در سبدِ رشته به دانشجو عرضه میکند و مابقی را در ظرفِ دیگری که من اسمش را میگذارم «کارکرد». دانشگاه برای هرکس کارکردی دارد؛ کارکردی نه به اندازه نامش گویا و نه به اندازه آوازهاش خواستنی. کارکرد دانشگاه هم مثل رشته انتخابی است و به خودِ دانشجو بستگی دارد، نه هیچکس دیگر.
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
ویژهنامه_معرفی_رشتههای_دانشگاهی.pdf
«معمای انتخاب کارکرد»
#محمدصالح_سلطانی
🔸 دانشگاه برای بعضیها «مدرسه» است؛ میآیند، سرِ کلاس مینشینند، امتحان میدهند، نمره میگیرند و میروند. بی آنکه نگاهی به اطرافشان بیندازند و بی آنکه کاری فراتر از خواندن و نوشتن و پروژه تحویلدادن بکنند. همهچیزِ دانشگاه برای آنها در درس خلاصه میشود. انگار دانشگاه یک دبیرستانِ بزرگتر است که به جای معلم استاد دارد و البته ناظم هم ندارد. اینها در نهایت از دانشگاه به پاس اینهمه سال دویدن و درس خواندن مدرکی میگیرند و میروند تا دبیرستان بزرگتری را در داخل یا خارج کشور تجربه کنند.
🔸 دانشگاه برای بعضی دیگر «فرودگاه» است؛ یک پایانه بارگیریِ مسافر به سمتِ غربِ آرزوها. اینها مسافران موقتی هستند که تمامِ آنچه در دانشگاه انجام میدهند را با رویای «ادمیشن» همجهت میکنند. درس میخوانند، پروژه میگیرند، دستیار آموزشی میشوند و خلاصه همهکار میکنند تا صفحات رزومهشان پروپیمانتر شود. در اولین فرصت و با اولین پرواز هم راهشان را میکشند و میروند. انگار که نه کسی آمده و نه کسی رفته.
🔸 برای گروه دیگری دانشگاه «خانه» است؛ شبوروزشان را در همین مکان به هم میدوزند، با کارهای فوقبرنامه، مسئولیت اجرایی در رویدادهای علمی و هر چیزی که ابعاد بیشتری به دانشگاهآمدنشان بدهد. تلاش میکنند و وقت میگذارند و با همه موانع میجنگند، چون به دانشگاه عشق میورزند. گفتم عشق؟ آنها همینجا و لابهلای همین میز و صندلیها عاشق هم میشوند و با کسی شبیه خود زیستِ دانشجوییشان را تکثیر میکنند. دانشگاه برای این گروه همه چیز است و هیچ وقت از آن خارج نمیشوند، چون آنها دانشگاه را زندگی میکنند.
🔸 عدهای اما دانشگاه را یک «حزب» میبینند؛ جایی برای درس و مشقِ اجتماعی، مکانی برای دیده شدن و کنشگری فعال در فضای سیاسی. شیفته این هستند که فلان مقام سیاسی را به دانشگاه بیاورند و یک نشست پرشور برگزار کنند و به قول خودشان دانشگاه را بتّرکانند. از بحث کردن با این و آن لذت میبرند و حتی در وقتهای تعطیلی دانشگاه با بحث و گفتگوی مجازی خودشان را شارژ میکنند. آخر کارشان هم ختم میشود به یک حزب یا باند یا دسته یا جریان و چند سال بعد در قامت یک معاون، مشاور، نماینده، وزیر یا گاهی هم زندانی و مجرم به یادشان میآوریم و از دیدن جایگاه غریب دوستان قدیمیمان آهی میکشیم که نمیدانیم آه حسرت است یا آه تاسف!
🔸 برای گروهی دیگر اما دانشگاه «دوربرگردان» است. خیلی زود میفهمند که راه را اشتباهی آمدهاند و این دانشگاه جای آنها نیست. از آن به بعد مدام دنده عوض میکنند، فرمان میگیرند و کلاچ-ترمز میکنند تا راهی باز شود و بتوانند مسیرِ آمده را به سویِ مسیرِ رویایی دور بزنند. بعضیهایشان بر میگردند و از اول کنکور میدهند، بعضی دیگر راه تازهای را از ارشد و دکترا آغاز میکنند و بعضی دیگر به هر زحمتی هست تحصیلشان را تمام میکنند تا بروند سراغ کار و زندگی دیگری که دوستش دارند.
🔸 عدهای هم هستد که دانشگاه را «ایستگاه» میبینند؛ جایی که باید گاهی بیایند و در آن اعلام وجود بکنند و بروند. آنها خیلی زودتر از آنکه دانشگاه چیزی یادشان بدهد، برنامه زندگیشان را ریختهاند و پشت دیوارهای دانشگاه دارند آن برنامه را جلو میبرند. این روزها اما هرکسی به «مدرک» نیاز دارد و آنها هم گاهی به دانشگاه ابراز وجود میکنند و جلسات اول و آخر کلاسها را حاضر میشوند که مدرک از دست نرود. همین و نه بیشتر.
🔸 دانشگاه برای بعضیها هم «کانال» است؛ جایی برای ایجاد ارتباط و تشکیل شبکه انسانی و رفیق شدن با آدمهای جورواجور. برای آنها سرمایه نه پول و سکه، که شمارهتلفن و آدرس ایمیل است. آنها این ارتباطات را مثل تکههای ارزشمند طلا با حوصله از روی زمینِ دانشگاه جمع میکنند و کمکم به کار میگیرند. بعد از دانشگاه آنها آدمهای موفقی میشوند یا دستکم موفق به نظر میرسند، چون همیشه کارتهایی دارند که میدانی به بازی زندگی نیاوردهاند و همیشه چیزهایی برای غافلگیرکردن خود و دیگران در چنته خواهند داشت.
🔸 انتخاب کارکرد از آن کارهایی است که اگر انجام نشود، خیلی زود خودش جلو میآید، گریبان دانشجوی ورودی را میگیرد و به سمت یک مسیر میکشاندش؛ خواسته یا ناخواسته. دانشگاه به هر دانشجوی ورودیاش یک یا دو رشته هدیه میدهد و یک یا چند کارکرد. برای انتخاب رشته، مشاور زیاد است. مشاوران انتخاب کارکرد اما زیر پوست دانشگاهاند؛ گاهی توی کتابخانه، گاهی وسط ازدحام یک برنامهی شلوغ، گاهی روی چمنها، گاهی نشسته در شریفپلاس، گاهی مشغول فاتحهخواندن برای شهدا در صحن مسجد و گاهی در حال پیمودن شمال به جنوب دانشگاه، با کولهای سنگین روی دوش.
t.me/sharifdaily/8146
@sharifdaily
#محمدصالح_سلطانی
🔸 دانشگاه برای بعضیها «مدرسه» است؛ میآیند، سرِ کلاس مینشینند، امتحان میدهند، نمره میگیرند و میروند. بی آنکه نگاهی به اطرافشان بیندازند و بی آنکه کاری فراتر از خواندن و نوشتن و پروژه تحویلدادن بکنند. همهچیزِ دانشگاه برای آنها در درس خلاصه میشود. انگار دانشگاه یک دبیرستانِ بزرگتر است که به جای معلم استاد دارد و البته ناظم هم ندارد. اینها در نهایت از دانشگاه به پاس اینهمه سال دویدن و درس خواندن مدرکی میگیرند و میروند تا دبیرستان بزرگتری را در داخل یا خارج کشور تجربه کنند.
🔸 دانشگاه برای بعضی دیگر «فرودگاه» است؛ یک پایانه بارگیریِ مسافر به سمتِ غربِ آرزوها. اینها مسافران موقتی هستند که تمامِ آنچه در دانشگاه انجام میدهند را با رویای «ادمیشن» همجهت میکنند. درس میخوانند، پروژه میگیرند، دستیار آموزشی میشوند و خلاصه همهکار میکنند تا صفحات رزومهشان پروپیمانتر شود. در اولین فرصت و با اولین پرواز هم راهشان را میکشند و میروند. انگار که نه کسی آمده و نه کسی رفته.
🔸 برای گروه دیگری دانشگاه «خانه» است؛ شبوروزشان را در همین مکان به هم میدوزند، با کارهای فوقبرنامه، مسئولیت اجرایی در رویدادهای علمی و هر چیزی که ابعاد بیشتری به دانشگاهآمدنشان بدهد. تلاش میکنند و وقت میگذارند و با همه موانع میجنگند، چون به دانشگاه عشق میورزند. گفتم عشق؟ آنها همینجا و لابهلای همین میز و صندلیها عاشق هم میشوند و با کسی شبیه خود زیستِ دانشجوییشان را تکثیر میکنند. دانشگاه برای این گروه همه چیز است و هیچ وقت از آن خارج نمیشوند، چون آنها دانشگاه را زندگی میکنند.
🔸 عدهای اما دانشگاه را یک «حزب» میبینند؛ جایی برای درس و مشقِ اجتماعی، مکانی برای دیده شدن و کنشگری فعال در فضای سیاسی. شیفته این هستند که فلان مقام سیاسی را به دانشگاه بیاورند و یک نشست پرشور برگزار کنند و به قول خودشان دانشگاه را بتّرکانند. از بحث کردن با این و آن لذت میبرند و حتی در وقتهای تعطیلی دانشگاه با بحث و گفتگوی مجازی خودشان را شارژ میکنند. آخر کارشان هم ختم میشود به یک حزب یا باند یا دسته یا جریان و چند سال بعد در قامت یک معاون، مشاور، نماینده، وزیر یا گاهی هم زندانی و مجرم به یادشان میآوریم و از دیدن جایگاه غریب دوستان قدیمیمان آهی میکشیم که نمیدانیم آه حسرت است یا آه تاسف!
🔸 برای گروهی دیگر اما دانشگاه «دوربرگردان» است. خیلی زود میفهمند که راه را اشتباهی آمدهاند و این دانشگاه جای آنها نیست. از آن به بعد مدام دنده عوض میکنند، فرمان میگیرند و کلاچ-ترمز میکنند تا راهی باز شود و بتوانند مسیرِ آمده را به سویِ مسیرِ رویایی دور بزنند. بعضیهایشان بر میگردند و از اول کنکور میدهند، بعضی دیگر راه تازهای را از ارشد و دکترا آغاز میکنند و بعضی دیگر به هر زحمتی هست تحصیلشان را تمام میکنند تا بروند سراغ کار و زندگی دیگری که دوستش دارند.
🔸 عدهای هم هستد که دانشگاه را «ایستگاه» میبینند؛ جایی که باید گاهی بیایند و در آن اعلام وجود بکنند و بروند. آنها خیلی زودتر از آنکه دانشگاه چیزی یادشان بدهد، برنامه زندگیشان را ریختهاند و پشت دیوارهای دانشگاه دارند آن برنامه را جلو میبرند. این روزها اما هرکسی به «مدرک» نیاز دارد و آنها هم گاهی به دانشگاه ابراز وجود میکنند و جلسات اول و آخر کلاسها را حاضر میشوند که مدرک از دست نرود. همین و نه بیشتر.
🔸 دانشگاه برای بعضیها هم «کانال» است؛ جایی برای ایجاد ارتباط و تشکیل شبکه انسانی و رفیق شدن با آدمهای جورواجور. برای آنها سرمایه نه پول و سکه، که شمارهتلفن و آدرس ایمیل است. آنها این ارتباطات را مثل تکههای ارزشمند طلا با حوصله از روی زمینِ دانشگاه جمع میکنند و کمکم به کار میگیرند. بعد از دانشگاه آنها آدمهای موفقی میشوند یا دستکم موفق به نظر میرسند، چون همیشه کارتهایی دارند که میدانی به بازی زندگی نیاوردهاند و همیشه چیزهایی برای غافلگیرکردن خود و دیگران در چنته خواهند داشت.
🔸 انتخاب کارکرد از آن کارهایی است که اگر انجام نشود، خیلی زود خودش جلو میآید، گریبان دانشجوی ورودی را میگیرد و به سمت یک مسیر میکشاندش؛ خواسته یا ناخواسته. دانشگاه به هر دانشجوی ورودیاش یک یا دو رشته هدیه میدهد و یک یا چند کارکرد. برای انتخاب رشته، مشاور زیاد است. مشاوران انتخاب کارکرد اما زیر پوست دانشگاهاند؛ گاهی توی کتابخانه، گاهی وسط ازدحام یک برنامهی شلوغ، گاهی روی چمنها، گاهی نشسته در شریفپلاس، گاهی مشغول فاتحهخواندن برای شهدا در صحن مسجد و گاهی در حال پیمودن شمال به جنوب دانشگاه، با کولهای سنگین روی دوش.
t.me/sharifdaily/8146
@sharifdaily
Telegram
روزنامه شریف | sharifdaily
«معمای انتخاب کارکرد»
#محمدصالح_سلطانی
❇️ این روزها همهجا صحبت «انتخاب رشته» است. دانشآموز تازهکنکورداده، مثلِ ماهی در تورِ موسسهها و همایشها و سخنرانیها میافتد و برای پیدا کردن رشته ایدهآل تلاش میکند، بلکه بتواند آیندهاش را روی پیِ محکمی از یک…
#محمدصالح_سلطانی
❇️ این روزها همهجا صحبت «انتخاب رشته» است. دانشآموز تازهکنکورداده، مثلِ ماهی در تورِ موسسهها و همایشها و سخنرانیها میافتد و برای پیدا کردن رشته ایدهآل تلاش میکند، بلکه بتواند آیندهاش را روی پیِ محکمی از یک…
«۷ مقام برای شریفیها در روز نخست اختتامیه تیتر ۱۲»
❇️ در نخستین روز برگزاری اختتامیه دوازدهمین جشنواره سراسری رسانه و نشریات دانشجویی «تیتر ۱۲»، شریفیها یک مقام نخست، یک مقام دوم، سه رتبه سوم و دو عنوان شایسته تقدیر را به خود اختصاص دادند.
🔸 در بخش #مصاحبه، «نمیخواستم صحنه را ترک کنم»، اثر #مریم_زارع_مهذبیه از #خبرنامه رتبه اول را به خود اختصاص داد و «۸۸ درسهای زیادی برای ما داشت»، اثر #محمدصالح_سلطانی از #روزنامه_شریف به مقام دوم بسنده کرد. #عارف_روشن هم در بخش #گرافیک_و_صفحهآرایی رتبه سوم مشترک را برای #خبرنامه بدست آورد.
🔸 در بخش #مقاله_اقتصادی، «فقیر بودن» اثر #مجتبی_نظری_امینه از #داد به مقام سوم رسید. همچنین در بخش #مقاله_ادبی، «آخ زبان فارسیام سوخت» اثر #علی_محمدی_دینانی از #ایوان همین مقام را کسب کرد.
🔸 «در جستوجوی اعتبار پروانهها» اثر #محمدصالح_سلطانی از #صدف در بخش #مقاله_فرهنگی و «نوری بر دخمه به اصطلاح خودسرها» اثر #حنیف_حضرتی در بخش #سرمقاله_و_یادداشت شایسته تقدیر شناخته شدند.
🔸 روز دوم اختتامیه تیتر ۱۲ برای معرفی نشریات برتر فردا از ساعت ۹ تا ۱۳ برگزار میشود که از طریق صفحه اینستاگرام و آپارات جشنواره میتوانید آن را دنبال کنید.
@sharifdaily
❇️ در نخستین روز برگزاری اختتامیه دوازدهمین جشنواره سراسری رسانه و نشریات دانشجویی «تیتر ۱۲»، شریفیها یک مقام نخست، یک مقام دوم، سه رتبه سوم و دو عنوان شایسته تقدیر را به خود اختصاص دادند.
🔸 در بخش #مصاحبه، «نمیخواستم صحنه را ترک کنم»، اثر #مریم_زارع_مهذبیه از #خبرنامه رتبه اول را به خود اختصاص داد و «۸۸ درسهای زیادی برای ما داشت»، اثر #محمدصالح_سلطانی از #روزنامه_شریف به مقام دوم بسنده کرد. #عارف_روشن هم در بخش #گرافیک_و_صفحهآرایی رتبه سوم مشترک را برای #خبرنامه بدست آورد.
🔸 در بخش #مقاله_اقتصادی، «فقیر بودن» اثر #مجتبی_نظری_امینه از #داد به مقام سوم رسید. همچنین در بخش #مقاله_ادبی، «آخ زبان فارسیام سوخت» اثر #علی_محمدی_دینانی از #ایوان همین مقام را کسب کرد.
🔸 «در جستوجوی اعتبار پروانهها» اثر #محمدصالح_سلطانی از #صدف در بخش #مقاله_فرهنگی و «نوری بر دخمه به اصطلاح خودسرها» اثر #حنیف_حضرتی در بخش #سرمقاله_و_یادداشت شایسته تقدیر شناخته شدند.
🔸 روز دوم اختتامیه تیتر ۱۲ برای معرفی نشریات برتر فردا از ساعت ۹ تا ۱۳ برگزار میشود که از طریق صفحه اینستاگرام و آپارات جشنواره میتوانید آن را دنبال کنید.
@sharifdaily
ایسنا
آثار برگزیده جشنواره نشریات دانشجویی معرفی شدند
در نخستین روز از برگزاری اختتامیه جشنواره «تیتر ۱۲» برگزیدگان بخش «آثار برگزیده» این جشنواره از دانشگاه های دو وزارت خانه علوم و بهداشت معرفی شدند.
Sharif Daily 847 (1 Bahman 1398).pdf
1.2 MB
▪️شماره ۸۴۷ روزنامه شریف (ویژهنامه جانباختگان #هواپیمای_اوکراینی)
◀️ دغدغهای به نام ایران/ خاطراتی از امیر اشرفی حبیبآبادی (#پرونده/ ص ۲)
◀️ آخرین عکست در هواپیما/ برای ایمان آقابالی (#پرونده/ ص ۲)
◀️ از مکانیک تا حقوق وکالت/ مختصری از سرگذشت زندهیاد فائزه فلسفی به نقل از یکی از دوستان و همشاگردیهای سابقش (#پرونده/ ص ۲)
◀️ زهرای ۲۵ ساله من/ برای زهرا حسنی سعدی (#پرونده/ ص ۲)
◀️ باهوش و فعال/ به یاد مهدی اسحاقیان (#پرونده/ ص ۳)
◀️ مردم دوست دارند در کنار افرادی مثل او باشند/ متن ترجمهشده پروفسور کارل هاوس، استاد منصور اثنیعشری اصفهانی در دانشگاه واترلو کانادا برای همسر او
◀️ یار غاری که تنهایی رفت/ برای آرش پورضرابی (#پرونده/ ص ۳)
◀️ دنیایی که وفا نداشت/ مروری کوتاه بر اتفاقات دو هفته گذشته (گزارش/ ص ۴)
◀️ رویای امن/ #یادداشت (#محمدصالح_سلطانی/ ص ۴)
◀️ فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت/ #یادداشت (#حسین_شاهرخی/ ص ۴)
@sharifdaily
◀️ دغدغهای به نام ایران/ خاطراتی از امیر اشرفی حبیبآبادی (#پرونده/ ص ۲)
◀️ آخرین عکست در هواپیما/ برای ایمان آقابالی (#پرونده/ ص ۲)
◀️ از مکانیک تا حقوق وکالت/ مختصری از سرگذشت زندهیاد فائزه فلسفی به نقل از یکی از دوستان و همشاگردیهای سابقش (#پرونده/ ص ۲)
◀️ زهرای ۲۵ ساله من/ برای زهرا حسنی سعدی (#پرونده/ ص ۲)
◀️ باهوش و فعال/ به یاد مهدی اسحاقیان (#پرونده/ ص ۳)
◀️ مردم دوست دارند در کنار افرادی مثل او باشند/ متن ترجمهشده پروفسور کارل هاوس، استاد منصور اثنیعشری اصفهانی در دانشگاه واترلو کانادا برای همسر او
◀️ یار غاری که تنهایی رفت/ برای آرش پورضرابی (#پرونده/ ص ۳)
◀️ دنیایی که وفا نداشت/ مروری کوتاه بر اتفاقات دو هفته گذشته (گزارش/ ص ۴)
◀️ رویای امن/ #یادداشت (#محمدصالح_سلطانی/ ص ۴)
◀️ فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت/ #یادداشت (#حسین_شاهرخی/ ص ۴)
@sharifdaily
«آرمانشهری در نیمه رجب»
❇️ ساعت هنوز به سه نرسیده که صدای مناجات توی مسجد میپیچد. چشم که باز میکنم، انعکاس نور چهلچراغ مسجد در کاشیهای فیروزهای اولین چیزیست که میبینم. صدای مناجات را گذاشتهاند روی یک موسیقی آرام و دلنشین تا بهترین وسیله باشد برای بیدار کردن معتکفین. تصویر مسجد در این روزها و ساعتها دیدنیست؛ هر گوشهاش به رنگی و هر رنگ متعلق به آدمی که همه چیز آن بیرون را رها کرده و آمده بستنشینی در خانه خدا، هیچ دیواری اینجا بین آدمها نیست، پانصد ششصد نفر که شاید در حالت عادی هرگز حاضر نباشند زندگیشان را با کسی تقسیم کنند، اینجا طوری کنار هم هستند و با خوب و بد هم میسازند که انگار هزار سال است به این مدل زندگی عادت دارند، من نمیدانم تعریف دقیق آرمانشهر چیست، اما تردید ندارم این حجم لطافت و نازکی طبع آدمهای توی مسجد در نیمه ماه رجب، حتما بخشی از آن جامعه ایدهآلیست که تاریخ در جستوجویش تکاپو میکند.
▫️بخشی از روایت #محمدصالح_سلطانی از اعتکاف سال ۱۳۹۶، شماره ۷۱۲ روزنامه
🔸 #هیئت_الزهراء (س) بعد از وقفهای دوساله باز هم بساط مراسم معنوی #اعتکاف و بستنشینی در مسجد دانشگاه را برای نیمه ماه رجب تدارک دیده تا خستگان از بیرون، سهروزی را به درون بنگرند و خلوتی در گوشه منزل دوست برگزینند.
🔸 اعتکاف رجبیه امسال از ۲۶ تا ۲۸ بهمن (۱۳ تا ۱۵ رجب) برگزار میشود و برای ثبتنام هم اگر تمدیدی در کار نباشد که احتمالا هست، تا آخر امشب فرصت دارید.
🔸 برای ثبتنام به سایت هیئت سری بزنید.
▫️https://account.azzahraa.ir
@sharifdaily
❇️ ساعت هنوز به سه نرسیده که صدای مناجات توی مسجد میپیچد. چشم که باز میکنم، انعکاس نور چهلچراغ مسجد در کاشیهای فیروزهای اولین چیزیست که میبینم. صدای مناجات را گذاشتهاند روی یک موسیقی آرام و دلنشین تا بهترین وسیله باشد برای بیدار کردن معتکفین. تصویر مسجد در این روزها و ساعتها دیدنیست؛ هر گوشهاش به رنگی و هر رنگ متعلق به آدمی که همه چیز آن بیرون را رها کرده و آمده بستنشینی در خانه خدا، هیچ دیواری اینجا بین آدمها نیست، پانصد ششصد نفر که شاید در حالت عادی هرگز حاضر نباشند زندگیشان را با کسی تقسیم کنند، اینجا طوری کنار هم هستند و با خوب و بد هم میسازند که انگار هزار سال است به این مدل زندگی عادت دارند، من نمیدانم تعریف دقیق آرمانشهر چیست، اما تردید ندارم این حجم لطافت و نازکی طبع آدمهای توی مسجد در نیمه ماه رجب، حتما بخشی از آن جامعه ایدهآلیست که تاریخ در جستوجویش تکاپو میکند.
▫️بخشی از روایت #محمدصالح_سلطانی از اعتکاف سال ۱۳۹۶، شماره ۷۱۲ روزنامه
🔸 #هیئت_الزهراء (س) بعد از وقفهای دوساله باز هم بساط مراسم معنوی #اعتکاف و بستنشینی در مسجد دانشگاه را برای نیمه ماه رجب تدارک دیده تا خستگان از بیرون، سهروزی را به درون بنگرند و خلوتی در گوشه منزل دوست برگزینند.
🔸 اعتکاف رجبیه امسال از ۲۶ تا ۲۸ بهمن (۱۳ تا ۱۵ رجب) برگزار میشود و برای ثبتنام هم اگر تمدیدی در کار نباشد که احتمالا هست، تا آخر امشب فرصت دارید.
🔸 برای ثبتنام به سایت هیئت سری بزنید.
▫️https://account.azzahraa.ir
@sharifdaily
Telegram
فصل بندگی
💠 مراسم معنوی #اعتکاف_رجب_۱۴۰۰💠
🕌 مسجد دانشگاه شریف
📅 ۲۶ تا ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۰
📌 ثبت نام از ۲۳ دی تا ۵ بهمن ماه
روشهای ثبتنام در مراسم اعتکاف:
1️⃣ از طریق سایت هیأت الزهرا (س):
🌐 account.azzahraa.ir
2️⃣ از طریق ربات تلگرامی:
🌐 @azzahraa_register_bot
…
🕌 مسجد دانشگاه شریف
📅 ۲۶ تا ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۰
📌 ثبت نام از ۲۳ دی تا ۵ بهمن ماه
روشهای ثبتنام در مراسم اعتکاف:
1️⃣ از طریق سایت هیأت الزهرا (س):
🌐 account.azzahraa.ir
2️⃣ از طریق ربات تلگرامی:
🌐 @azzahraa_register_bot
…
«خداحافظ خطیبِ خِرَد»
#محمدصالح_سلطانی
❇️ انگار لابهلای کلمههای این مرد نسیم میوزد. حتی اگر ذرهای از منابع و مقاتل و کتبی را که با خودش روی منبر میآورد متوجه نشوی، باز از پای سخنرانیِ این سید دستِ خالی بیرون نمیروی. سیدی که فضل و فهمش را کوچهبهکوچه، توی روضههای خانگی، میبُرد بالای منبر و در سبدی از کلمههای خوشآهنگ، با زرورقِ لهجه تبریزی میریخت به جانِ مستمع. انگار کن شمّه کوچکی از سیمای زیبای آیتالله بهجت و حکمتِ مترقیِ علامه طباطبایی و ذوق دلکش شهریار.
@sharifdaily
#محمدصالح_سلطانی
❇️ انگار لابهلای کلمههای این مرد نسیم میوزد. حتی اگر ذرهای از منابع و مقاتل و کتبی را که با خودش روی منبر میآورد متوجه نشوی، باز از پای سخنرانیِ این سید دستِ خالی بیرون نمیروی. سیدی که فضل و فهمش را کوچهبهکوچه، توی روضههای خانگی، میبُرد بالای منبر و در سبدی از کلمههای خوشآهنگ، با زرورقِ لهجه تبریزی میریخت به جانِ مستمع. انگار کن شمّه کوچکی از سیمای زیبای آیتالله بهجت و حکمتِ مترقیِ علامه طباطبایی و ذوق دلکش شهریار.
@sharifdaily