روزنامه شریف | Sharifdaily
24.1K subscribers
8K photos
349 videos
384 files
7.27K links
آخرین متن و حواشی دانشگاه صنعتی شریف
از بزرگترین رسانه دانشگاهی کشور

تلفن: ۰۲۱۶۶۱۶۶۰۰۶
سایت: daily.sharif.ir
ارتباط با ما: @sharifdaily_admin
فضای مجازی: zil.ink/sharifdaily

آدرس: تهران، دانشگاه صنعتی شریف، خیابان پژوهش،
بین روابط عمومی و دانشکده برق
Download Telegram
«فیلم هیچ‌کس»

#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی
#همراه_با_جشنواره

📽 فیلم باید برای مخاطب ساخته شود. برای کسی که بیاید و جهانِ مولودِ ذهن فیلم‌ساز را ببیند. بعضی فیلم‌ها ساخته می‌شوند برای بردن دل مخاطب عام و فتح گیشه، بعضی دیگر برای جلب نظر منتقدها و جشنواره‌های هنری، برخی از فیلم‌ها پیِ دلبری از روشنفکران هستند و به دنبال حرف‌های بزرگ، برخی دیگر هم برای عشق‌بازیِ شیفتگانِ سینما و پرده نقره‌ای. به ندرت می‌شود فیلمی پیدا کرد که برای هیچ‌کدام از این چهار دسته، لذتی نیافریند و حرفی نداشته باشد. #تومان اما یک نمونه موفق از یک فیلم بی‌مخاطب است! فیلمی که هیچ‌کس دقیقا نمی‌تواند بفهمد برای چه کسی ساخته شده؟

🔸 منتقدان؟ «تومان» دستاورد فنی یا هنری خاصی ندارد. نه نوآوری فرمی و نه خلاقیت تکنیکی. تدوین، علاوه بر همه ضعف‌ها، پاشنه آشیل بزرگ فیلم است. تومان اساساً ریتم ندارد. مجموعه‌ای از راش‌های آشفته به هم چسبیده است که انگار کارگردانی نشده. بازی‌ها هیچ درخششی ندارد. کاراکتر زن قصه کارکردی جز ایجاد جذابیت بصری ندارد و این، از کلوزآپ‌های مکررِ او در لابه‌لای فیلم مشخص است. بازیگران مرد هم هنری به خرج نداده‌اند و شخصیتی خلق نمی‌کنند.

🔸 روشنفکران؟ فیلم هیچ حرف روشنی ندارد. جهان مضمونیِ «تومان»، آشفته‌تر از این حرف‌هاست که بشود درباره‌اش صحبت کرد. ماجرا حول زندگی چند نفر قمارباز می‌گذرد که روی مسابقات مختلف فوتبال شرط می‌بندند. نه بردهایشان درام می‌آفریند، نه باخت‌هایشان و نه تصمیمات‌شان. فیلم حتی قرار نیست آینه عبرت باشد و عاقبت تلخ قماربازانِ قصه را پیش چشم مخاطب بیاورد. فیلمنامه تومان، رهاست. شلخته و درهم‌ریخته.

🔸 شیفتگان سینما؟ «تومان» فرسنگ‌ها عقب‌تر از آن است که بخواهد دستاوردی خاص داشته باشد یا حرفی تازه بزند. فرم کلافه‌کننده و محتوای رها، تومان را غیرقابل تحمل کرده. مرتضی فرشباف حتی از ظرفیت بصری ترکمن‌صحرا هم برای افزایش جذابیت‌های فیلمش استفاده نکرده و جغرافیای فیلمش را پخته نکرده.

🔸 مخاطب عام؟ برای مردم، «تومان» چیزی جز یک فیلم بی‌سروته نیست. فیلمی ۱۲۹ دقیقه‌ای که قلاب نمی‌اندازد و نقطه عطف ندارد. فیلمی که انگار مخاطب را نمی‌شناسد و هیچ تمهیدی برای دیده‌شدن به کار نبسته.

🔸 «تومان» از هر زاویه که نگاه کنیم، فیلم بدی است. یک فیلم بی‌مخاطب و ناکام از همه‌نظر. فیلمی که شاید فقط کارگردان و عواملش را راضی کند. همین و نه بیشتر.

t.me/sharifdaily/5225

@sharifdaily
«اشرافیت مذهبی بدون روتوش»

#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی
#همراه_با_جشنواره

📽 بعضی کارگردان‌ها انگار بلد نیستند فیلم بد بسازند. #بهروز_شعیبی حتما یکی از این کارگردان‌هاست؛ کسی که حداقل‌های تکنیکی را در آثارش به خوبی تضمین می‌کند، فیلمنامه‌هایش کشش دراماتیک دارند و برای بازی‌گرفتن از بازیگرها وسواس به خرج می‌دهد. #روز_بلوا هم این حداقل‌های سینمای شعیبی را دارد و فُرمش، نمره قبولی می‌گیرد.

🔸 مهم‌تر از فرم اما، مهم‌ترین امتیاز فیلم جدید شعیبی سوژه جسورانه است. روز بلوا احتمالا برای نخستین بار، اشرافیت مذهبی را روی پرده سینما به تصویر می‌کشد. فیلم پر از قاب‌های بی‌روتوش از زندگی مذهبی‌های ثروتمند است. ثروت‌اندوزانِ متدین‌نمای لاکچری حتما از دیدن روز بلوا کلافه خواهند شد.

🔸 شعیبی شعار نداده، اغراق هم نکرده و همین باعث می‌شود تا فیلمش، خط‌شکن باشد. تصویرگری او از طبقه اشراف مذهبی، برای کسانی که اندکی با این قشر مراوده داشته‌باشند، باورپذیر است. ورود به پرونده جنجالی موسسات مالی و اعتباری هم برای اولین بار در سینمای ایران، توسط فیلم شعیبی اتقاق می‌افتد. درام شعیبی، با پی‌رنگ رانت و فساد مالی و اشرافیت، پُرکشش از آب درآمده و دیدنش برای مخاطب تازگی دارد. این‌ها، برای یک فیلم اصلا دستاورد کمی نیست.

🔸 «روز بلوا» یک فیلم عدالت‌خواهانه است؛ فیلمی که دغدغه و حرف مهمی دارد. فیلمی که محترمانه و بدون آنکه فحاشی یا گردن‌کشی کند، هشدار می‌دهد و زنگ خطر را برای مولتی‌میلیاردرهای هولدینگ‌دار به صدا در می‌آورد. فیلم، بنای اپوزوسیون بودن ندارد‌، راه حل را در ساختارشکنی نمی‌بیند و نسخه بازگشت به ریشه‌ها را برای حل چالش‌های اقتصادی و اجتماعی کشور پیشنهاد می‌کند.

🔸 «روز بلوا» عبای روحانیِ دلسوز را برای خاموش کردن آتش خشم محرومان کارآمد می‌داند، اگر روحانی دلسوز خودروی چندصدمیلیونی‌اش را کنار بگذارد و برای دادنِ حق مردم، روز و شبش را به هم بدوزد. فیلم، فریاد می‌زند اما عصیان نمی‌کند و تنها مسیر عدالت‌خواهی را در برهم زدن ساختارها و گروگان‌گیری و قداره‌کشی نمی‌بیند؛ هرچند پیشنهاد معامله با رانت‌خواران را هم، محکم و مقتدرانه رد می‌کند.

🔸 فیلم جدید بهروز شعیبی، یک فیلم مهم است. فیلمی شجاع و البته محترم که حرف‌های مهمی می‌زند. فیلمی که نشان می‌دهد سازمان اوج در سوژه‌یابی، همچنان جسورترین کمپانی فیلم‌سازیِ ایران است. صرف نظر از برخی ضعف‌های فیلم‌نامه و پایان نه چندان جذاب، فیلم جدید شعیبی فیلم ارزشمندی است و در زمان اکران عمومی، باید بیشتر درباره‌اش صحبت کنیم. «روز بلوا» از آن فیلم‌هایی است که حالاحالاها کارش خواهیم داشت.

t.me/sharifdaily/5252

@sharifdaily
🌟 شماره 851 روزنامه شریف (ویژه‌نامه پایان سال ۹۸) منتشر شد.
در این شماره می‌خوانید:

◀️ علیه این روزها (#سرمقاله/ #سامان_موحدی)
◀️ ترین‌های ۹۸ شریف/ خاطره‌های پررنگ شریف در سالی که گذشت (#گزارش/ ص۲)
◀️ اگر کرونا بگذارد/ از ۹۹ چه انتظاری داریم؟ (#گزارش/ ص۳)
◀️ ۸۸ درس‌های زیادی برای ما داشت/ #گفت‌وگو با رضا امیرخانی به بهانه انتشار کتاب جدیدش، نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ (#محمدصالح_سلطانی/ ص۴و۵)
◀️ رکورد ۱۱۵۰ کاربر همزمان/ #گفت‌وگو با دکتر امینی، رئیس گروه آموزش‌های الکترونیک دانشگاه (#پرونده/ ص۶)
◀️ استادها راه بیایند بد نیست/ #گزارشی از وضعیت آموزش مجازی در چند هفته پایانی سال ۹۸ (#پرونده/ ص۷)
◀️ به تبی بند است/ کمی درباره ویروس کویید۱۹ و همه‌گیری جهانی آن (#علمی/ #سینا_هوشنگی - #عارف_قدمائی/ ص۸و۹)
◀️ کرونا علیه بودجه/ مروری بر بودجه آخرین سال از اولین قرن (#پرونده/ #علی_پرویزی/ ص۱۰و۱۱)
◀️ چه کسی آقای رئیس‌جمهور می‌شود؟/ نگاهی به انتخابات سوم نوامبر آمریکا (#پرونده/ #محمد_ملانوری/ ص۱۲و۱۳)
◀️ بهار آمد گل نوروز نشکفت .../ #یادداشت (#مرتضی_محمودی/ ص۱۴)
◀️ کتاب‌ها را بسوزانیم؟/ #یادداشت (#مهدی_فخرآبادی/ ص۱۴)
◀️ مدیریت حرفی: کابوس جدی ایران/ #یادداشت (#صالح_رستمی/ ص۱۴)
◀️ روزهای بیرون‌زده از تقویم/ #یادداشت (#محمد_جوانمرد/ ص۱۵)
◀️ فرزند خلف ایمان/ #یادداشت (#محمدصالح_سلطانی/ ص۱۵)
◀️ عادت نمی‌کنیم/ #یادداشت (#ابوذر_تمسکی/ ص۱۵)
◀️ بدون تو جای پارک را می‌خواهم چه کار؟/ #مطب_دکتر_انوچ (#محمدصالح_اتصاری/ ص۱۶)
◀️ #استاد_شریف_ما (ص۱۶)


https://t.me/sharifdaily/5565
@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Sharif Daily 851 (29 Esfand 1398).pdf
«۸۸ درس‌های زیادی برای ما داشت»

#گفت‌وگو

❇️ یک زمانی ما می‌نوشتیم با این انگیزه که همه مثل ما فکر کنند و بتوانیم تغییر جدی در مردم ایجاد کنیم. امروز من می‌توانم بفهمم که هیچ فکری نمی‌میرد. بنابراین به ازای فکرهایی که هستند باید بتوانیم راه‌های جدیدی برای نزدیک‌شدن بدهیم، این به‌نظرم یک تفاوت خیلی اساسی است که انصافا از برکات ۸۸ هم هست.

🔸 همان روزی که کتاب را از کتابفروشیِ افق خریدم، پیام دادم و درخواست گفت‌وگو کردم. بی‌آن‌که نیاز به اصرار و خواهش باشد، قبول کرد و پیشنهاد داد به دفترش برویم. دفتری وسط یک کوچه از خیابانی سربالایی در محله اقدسیه تهران. آشپزخانه خلوت و کارتن‌های تلنبارشده در گوشه دفتر، نشان می‌داد اینجا احتمالا برای امیرخانی چیزی شبیه یک اتاق کارِ کاملا شخصی است. کتاب‌خانه نسبتا بزرگی کنج دفتر بود که «چرا سوریه‌» سیدحسن نصرالله در کنار یک کتاب با موضوع کره شمالی، در ویترینِ آن قاب شده بود.

🔸 حرف را بدون مقدمه آغاز کردیم و همان اولِ کار از «کرونا» گفتیم. معلوم بود حسابی نسبت به این ویروس حساس است و همان‌طور که داشت برایمان قهوه آماده می‌کرد و ما نمی‌دانستیم از خجالت چه کار باید بکنیم، توضیح می‌داد که کرونا شوخی‌بردار نیست و سفارش می‌کرد که تا می‌توانیم جدی‌اش بگیریم. قهوه و بیسکوییت که روی میز قرار گرفت و بساطِ دوربین که عَلَم شد، امیرخانی باز هم با پیراهنِ اسپرت و شلوارِ کتان، نشست روی مبل‌های بسیار راحتِ دفتر و بعد از اینکه آخرین تماس‌ها و پیام‌ها را از گوشیِ «کاترپیلار»ِ اصل و محکمش جواب داد، شروع کرد. حدود ۷۵ دقیقه گپ زدیم؛ مصداقِ بارزِ «از هر دری سخنی». از جستارهایش شروع کردیم و نقب زدیم به «چندصدایی» که امیرخانی می‌گفت علاجِ تبعاتِ تحریم است؛ بعد رسیدیم به فعالیت‌های فرهنگیِ سپاه و از آن‌جا سراغی از ۸۸ گرفتیم و در آخر رسیدیم به «شریف».

🔸 گفت‌وگوی روزنامه با #رضا_امیرخانی طولانی‌ست به معنای واقعی کلمه. بی‌تعارف نیم‌ساعتی وقت‌تان را می‌گیرد ولی ارزش خواندن را دارد و اینقدر کشش و جذبه دارد که زیاد نفهمید این نیم‌ساعت چطور می‌گذرد. متن گفت‌وگوی روزنامه با رضا امیرخانی را به قلم #محمدصالح_سلطانی در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

@sharifdaily
«فرزندِ خلفِ ایمان»

#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی

❇️ آن روزها هنوز دی‌ماهِ پر از حادثه و ویروس منحوس پایشان را به زندگی‌مان باز نکرده‌بودند اما بدون آن‌ها هم «امید» دست‌نیافتنی به نظر می‌رسید، چه برسد به امروز که بیرون کشیدنِ نهالِ نحیفِ «امیدواری» از میانِ لاشه خودروی منهدم‌شده حاج‌قاسم در فرودگاه بغداد، از زیرِ تابوتِ جوان‌های جان‌باخته در سانحه هوایی، از دلِ انبوه ماسک و دستکش‌هایی که ناگهان وارد دنیایمان شدند و از کنارِ یادداشت‌ها و ترانه‌هایی که ناامیدی را تئوریزه می‌کنند، سخت‌تر هم شده. سخت‌تر از سه ماه پیش و حتی شاید سخت‌تر از یک‌ماه قبل.

@sharifdaily
«فرزندِ خلفِ ایمان»

#یادداشت
#محمدصالح_سلطانی

❇️ «امروز صحبت کردن از امید و از آینده، خاصه در میان دانشجویان، دشوار است. دشوارتر از آن‌چه تصور می‌کنید.» این را به سخنگوی دولت گفتم. وقتی سه ماه پیش برای مراسم بزرگداشت روز دانشجو آمده بود شریف.

🔸 آن روزها هنوز دی‌ماهِ پر از حادثه و ویروس منحوس پایشان را به زندگی‌مان باز نکرده‌بودند اما بدون آن‌ها هم «امید» دست‌نیافتنی به نظر می‌رسید، چه برسد به امروز که بیرون کشیدنِ نهالِ نحیفِ «امیدواری» از میانِ لاشه خودروی منهدم‌شده حاج‌قاسم در فرودگاه بغداد، از زیرِ تابوتِ جوان‌های جان‌باخته در سانحه هوایی، از دلِ انبوه ماسک و دستکش‌هایی که ناگهان وارد دنیایمان شدند و از کنارِ یادداشت‌ها و ترانه‌هایی که ناامیدی را تئوریزه می‌کنند، سخت‌تر هم شده. سخت‌تر از سه ماه پیش و حتی شاید سخت‌تر از یک‌ماه قبل.

🔸 «امید» این روزها گوهر نایاب است. درست در همین روزها که همیشه برای ما پیام‌آورِ حالِ خوب بوده. در همین اسفندی که همیشه عادت داشتیم پشتِ سرِ سالِ کهنه دودش کنیم و دل بدهیم به شکوفه‌های دلبر و رقصِ نرمه‌بادهای بهاری.

🔸 حال‌مان خوب نیست اما قصه این حالِ ناخوش را طور دیگری هم می‌شود خواند. از «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يفْتَنُونَ» گرفته تا «هرکه در این بزم مقرب‌تر است/ جام بلا بیشترش می‌دهند»، مذهب و تاریخ و ادبیاتِ ما گواهی می‌دهد که امتحان، بخشی از قاعده خلقت است. تلخی‌های دیروز و امروز و احتمالا فردای ما، می‌تواند بخشی از یک ابتلای دست‌جمعی باشد، بخشی از یک آزمون بزرگ که برای یک ملت بزرگ طراحی شده. هیچ‌کس نمی‌تواند در تلخیِ بحران‌هایی که امسال از سرمان گذشت تردید کند اما چه‌کسی می‌تواند سنت الهی را نادیده بگیرد و با یقین بگوید این، بخشی از یک امتحان نیست؟

🔸 «امید» فرزند خلف ایمان است. آن‌چه می‌تواند نگاه ما را از دلِ این‌همه رنج عبور دهد و به شورِ امید برساند، گرمای «ایمان» است. نمی‌خواهم ماجرا را کلیشه‌ای کنم اما اگر این روزها تلخ فکر می‌کنیم و بالاتر از سیاهی رنگی نمی‌بینیم، شاید وقت آن است که نگاهی به قلب‌هایمان بیندازیم و ضربانِ ایمان را بسنجیم. اگر «باور» همچنان پرشور و پرحرارت در دل‌هایمان بتپد، حتما لابه‌لای تصاویرِ سیلِ اولِ سال، انبوه کمک‌های مردمی و حضورِ چشمگیر گروه‌های جهادی برای کمک به سیل‌زدگان را می‌بینیم؛ حتما از دل تصاویر دردناکِ شهادتِ حاج‌قاسم، شکوهِ تشییعِ تاریخی‌اش روی دست مردم را نظاره می‌کنیم و حتما در کنار تلخیِ شهرِ خلوت و کسب‌های از رونق افتاده و بیمارانِ ناخوش‌احوالِ کرونا، نیم‌نگاهی به تلاش مجاهدانه پزشک‌ها و پرستاران می‌اندازیم و کمک‌های داوطلبانه به کادر درمانیِ بیمارستان‌ها را از قلم نمی‌اندازیم.

🔸 این روزها، صحبت کردن از «امید» دشوار است اما کوره ابتلای ۹۸، می‌تواند از ما آدم‌های معمولی و خسته، آدم‌های صبورتر و مومن‌تر و امیدوارتری بسازد. شاید همان‌طور که کوره هشت‌سال دفاع مقدس، از آدم‌های معمولی، ستاره‌هایی در قامت حسن باقری و عبدالحسین برونسی ساخت.

t.me/sharifdaily/5631

@sharifdaily
🌟 شماره ۸۶۸ روزنامه شریف منتشر شد.
در این شماره می‌خوانید:

◀️ ما منتظریم... (#سرمقاله/ #محمدصالح_سلطانی)
◀️ دایی عادل/ نفیسه، بهادرخان و نودی که تعطیل شد #نبات (#عرفان_فرهادی/ ص۱۰)
◀️ از اول هم چمنی در کار نبود/ خشک‌منظرسازی چند فضای سبز و حواشی توییتری (#گزارش/ ص۲)
◀️ #میز_نشریات (#مهدی_فخرآبادی/ ص۲)
◀️ این راهش نیست، سرتان را در برف نکنید (#ذره‌بین/ ص۲)
◀️ تقصیر که بود؟/ «به کجا می‌روی آخر؟!» درباره آبان ۹۸ #گزارش (#محمدجواد_نجارزاده/ ص۳)
◀️ آمدیم، نبودند و همچنان نیستند/ دانشجوها از مفقودی وسایل‌شان در خوابگاه گله‌مندند (#گزارش/ ص۴)
◀️ جامه‌های سرخ #آن‌سوی_آجرهای_قرمز (#محمدتقی_ضرغام_افشار/ ص۴)
◀️ داده را بگیر، گزارش را بنویس/ وضعیت آزمایشگاه‌ها در دوران آموزش مجازی (#پرونده/ ص۵)
◀️ فصل چپ شدن/ دهه بیست و سیاستی که جایش را در دانشگاه پیدا می‌کنید #سده‌خوانی (#محمد_ملانوری/ ص۵)
◀️ آگاهی علیه کرونا/ انتشار اطلاعات در جامعه چطور می‌تواند مانع گسترش کرونا شود #علمی (#یزدان_بابازاده/ ص۸)
◀️ مصالحه بی‌مصالحه!/ سفیدپوست‌های آمریکایی باید در آینه نگاه کنند و از نژادپرستی خجالت بکشند #کمی_آنسوتر (#حسین_رجبی/ ص۹)
◀️ ضرب سه‌تایی روی پل (#مرغ_همسایه/ ص۹)
◀️ #هزارقلم/ ص۱۱
◀️ بازنمایی واقعیت یا قلب آن؟ #نامه_وارده (#محمدمحسن_نداف/ ص۱۱)
◀️ فقط یک عکس #یادداشت (#محمدجواد_شاکر/ ص۱۲)
◀️ این همسایه آزارگر #یادداشت (#مرتضی_یاری/ ص۱۲)

t.me/sharifdaily/7118

@sharifdaily
«ما منتظریم...»

#سرمقاله
#محمدصالح_سلطانی

❇️ بعد از ترور شهید محسن فخری‌زاده هم فریادهای «انتقام سخت» بلند شده اما نه به قوتِ قبل. انگار این مردم، مردم دی‌ماه ۹۸ نیستند. انگار نسبت به آن روزها «اعتماد به نفس» کمتری دارند. در باورهایشان اتفاقی افتاده. چیزی تکان خورده. انگار مردم تصور می‌کنند «انتقام سخت» رویای دوری است. از اینجایی که مردم می‌بینند، نشانه‌های روشن یک انتقام واقعی، دیده نمی‌شود. تلخیِ این نگرش، کمتر از شهادتِ قهرمانان‌مان نیست.

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Sharif Daily 868 (11 Azar 1399).pdf
«ما منتظریم...»

#سرمقاله
#محمدصالح_سلطانی

❇️ خبر شهادت سردار که آمد، بهت‌زده شدیم؛ مثل پسربچه‌ای که سیلی سختی خورده باشد، نای تکان خوردن نداشتیم و طنین هولناکِ فاجعه توی گوش‌مان سنگینی می‌کرد. از همان لحظه‌های اول، یک‌صدا و یک‌کلام شدیم برای «انتقام سخت». هشتگ‌هایمان ترند می‌شد و خون را توی رگ‌هایمان به جوش می‌آورد. انتقام می‌خواستیم؛ سخت، قاطع، پشیمان‌کننده و محکم. دشمن پدرمان را زده بود، علمدارمان را. باید ضربه سریع و سختی می‌زدیم. چند روز بعد، غرش موشک‌ها را دیدیم و کیفور شدیم. انگار انتقام سخت جدی‌جدی داشت شروع می‌شد. حس غرورمان اما چند ساعت بیشتر دوام نداشت. از آن طرف خبری از تلفات سنگین یا خسارت‌های بازدارنده به دشمن نبود، از این طرف هم اشتباه پدافند و شلیک به هواپیمای اوکراینی، فاجعه بزرگی آفرید. انتقام سخت منعقد نشد، جان نگرفت. سردارمان را زده بودند و پاسخ ما؟ چند شلیک مبهم به پایگاه عین‌الاسد که کسی نمی‌داند چقدر به آمریکایی‌ها خسارت وارد کرد، و یک شلیک دردناک به هواپیمای خودی.

🔸 همه می‌گفتند انتقام تازه آغاز شده اما خبری از مراحل بعدی نبود. صبر کردیم و منتظر ماندیم برای روزی که یک انتقام سخت، آن‌طور که درخور خون شهید عزیزمان باشد، از دشمن بگیریم. در میانه‌های این صبر سخت بودیم که خبر شهادت یک سردار دیگر آمد؛ دانشمندی که دوستانش او را حاج‌قاسمِ صنایع دفاعی کشور می‌دانند. «محسن فخری‌زاده» تا همین دوسه‌روز پیش برای ما یک اسمِ معمولی بود و امروز برای ما یک قهرمان ملی، یک قهرمان ملیِ گمنام، بدون نمایش. بدون اظهارنظرهای خاص، بدون جنجال، یک قهرمان که بی‌سروصدا برای سرزمینش زحمت می‌کشید، بی‌منت، درست مثل یک اسطوره واقعی.

🔸 بعد از ترور شهید محسن فخری‌زاده هم فریادهای «انتقام سخت» بلند شده اما نه به قوتِ قبل. انگار این مردم، مردم دی‌ماه ۹۸ نیستند. انگار نسبت به آن روزها «اعتماد به نفس» کمتری دارند. در باورهایشان اتفاقی افتاده. چیزی تکان خورده. انگار مردم تصور می‌کنند «انتقام سخت» رویای دوری است. از اینجایی که مردم می‌بینند، نشانه‌های روشن یک انتقام واقعی، دیده نمی‌شود. تلخیِ این نگرش، کمتر از شهادتِ قهرمانان‌مان نیست. مردمِ داغ‌دیده را باید آرام کرد، با پاسخ قاطعِ متقابل، وگرنه داغِ شهید کم‌کم سرد می‌شود و محسن فخری‌زاده هم می‌شود یک قاب عکس کنار بقیه قهرمان‌های شهید. می‌شود یک نام بر بزرگراه‌های شهر، می‌شود یک عکس روی بیلبوردها. می‌شود یک بیت شعر. می‌شود یک استوری و بعد چند ساعت، پاک می‌شود. عادی می‌شود.

🔸 دشمن، سرمایه‌های ملی ما را ترور می‌کند و بی‌عملی در برابر دشمن، اعتماد به نفسِ ملی‌ِ ما را ترور خواهد کرد. هیچ‌کس نمی‌تواند توانمندی نظامی کشور را انکار کند اما درست در چنین روزهایی است که به این توانمندی نیاز داریم. درست در همین روزها که روحِ جمعیِ یک ملت، زخمیِ ترور است. وقتِ پاسخ متقابل، وقتِ اقتدارنمایی در برابر دشمنی که تا بیخ گوش‌مان آمده، دقیقا همین روزهاست. آقایان، سروران، عزیزان! صبر در برابر تروریست، روا نیست. روح این ملت، زخم برداشته. التیام این درد، دست شماست. دستِ شمایی که بیش از حرف‌ و توییت‌هایتان، به کنش و عملِ موثرتان مشتاقیم.

t.me/sharifdaily/7126

@sharifdaily
🌟 شماره ۸۶۹ روزنامه شریف منتشر شد.
در این شماره می‌خوانید:

◀️ کنش دانشجویی؛ یک تکانه اوتوپیایی (#سرمقاله/ #محمد_جوانمرد)
◀️ عیار دانشگاه/ شش رئیس دانشگاه از مأموریت و کارکرد دیروز و امروز و فردای دانشگاه گفتند (#پرونده/ ص۶و۷)
◀️ یک قدم از بیرون، ده قدم از درون/ میزگرد گفت‌وگوی رؤسای دانشگاه درباره مأموریت امروز شریف #پرونده (#امین‌_بهجتی/ ص۸)
◀️ دوری و سکوت/ ۱۶ آذر در سالی که دانشگاه نیست (#گزارش/ ص۲)
◀️ #میز_نشریات (#مریم_قیدی/ ص۲)
◀️ جوانان توییتری بهارستان/ «به کجا می‌روی آخر؟!» ۱۶ آذر با طعم مجلس انقلابی #گزارش (#امیرعباس_جعفری/ ص۳)
◀️ در ستایش اقتدار #ذره‌بین (#محمدصالح_سلطانی/ ص۳)
◀️ آنچه خود داشت/ مروری بر دومین دوره «مدرسه ادبیات، انسان، شهر» (#گزارش/ ص۴)
◀️ مدیریت مداری #آن‌سوی_آجرهای_قرمز (#محمدتقی_ضرغام_افشار/ ص۴)
◀️ وقت ندارم/ وقتی فرصت سر خاراندن نداریم، چه کنیم؟ #ترجمه (#محمدامین_رامی/ ص۵)
◀️ از ابن‌سینا تا جکوز/ ادبیات دانشجویی روزبه‌ر‌وز متفاوت‌تر می‌شود #هنر‌_و_ادبیات (#سعید_رحیمی/ ص۹)
◀️ می‌خوانم پس هستم/ گزارشی از جسات خوانش و نقد داستان #شریفانه (#عرفان_خلج/ ص۹)
◀️ تیشه بر ریشه #صریر (#سارا_ایرانبخش/ ص۹)
◀️ هرکه ریسکش بیش، سودش بیشتر/ آیا واقعا بورس بازار بهتری برای سرمایه‌گذاریست؟ #اقتصاد_و_کسب‌وکار (#محمدرضا_حسن‌پور/ ص۱۰)
◀️ سخت هم می‌شود (#از_صفر_تا_ثروت/ ص۱۰)
◀️ اورست پلاستیکی/ کشف آلودگی میکروپلاستیکی در نزدیکی قله اورست #علمی (#فاطمه_خسروی/ ص۱۱)
◀️ چقدر به واکسن نیاز داریم؟ #دانستنی‌ها (#یزدان_بابازاده/ ص۱۱)
◀️ سنگ‌فرش هر چمن از طلاست #هر‌دم‌بیلی (#امیرحسین_پویا/ ص۱۲)
◀️ مهدیار، اون کتاب تست رو بیار #وصله‌پینه (#علیرضا_اسماعیلی/ ص۱۲)

t.me/sharifdaily/7190

@sharifdaily
«در ستایش اقتدار»

#ذره‌بین
#محمدصالح_سلطانی

❇️ مدیریت بحران، مدیر مقتدر می‌خواهد. مدیری که مشورت‌هایش را سر صبر و حوصله انجام دهد و «یک» تصمیم «جامع» و «شفاف» را برای مهار همه‌‎گیری به مردم اعلام کند. تصمیماتِ مسئولین مدیریت بحران در کشور ما اما نه جامع بود، نه شفاف و نه واحد. ما با ملغمه‌ای از دستورات و نظرات مواجه بودیم و هستیم.

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Sharif Daily 869 (22 Azar 1399).pdf
«در ستایش اقتدار»

#ذره‌بین
#محمدصالح_سلطانی

❇️ روزهای اول، تصور می‌کردیم با یک بحرانِ زودگذر طرفیم؛ یک چالش کوتاه که بعد از یکی دو ماه، بساطش را جمع می‌کند و می‌رود. حالا اما تعداد روزهای کروناییِ ما دارد به بیش از ۳۰۰ روز می‌رسد و حتی خوشبین‌ترین تحلیلگران هم، زمانی زودتر از سال آینده را برای پایان بحران متصور نیستند. آسمان البته در همه‌جای دنیا یک ‌رنگ است و نه فقط ما، بلکه تمام مردم دنیا به کرونا عادت کرده‌اند. اما یک تفاوت مهم میان ما و دیگران وجود دارد؛ اینکه ما علاوه بر کرونا، در این مدت به چیزهای دیگری هم عادت کرده‌ایم؛ مثلا؟ بحران مدیریت، بی‌تصمیمی و بی‌تدبیری که شاید مهم‌ترین شاخصه‌‌های توصیف عملکرد «ستاد ملی مقابله با کرونا» و رئیس آن باشد.

🔸 در این ده ماهی که از اعلام رسمی ورود ویروس COVID-19 به کشور گذشته، سیاست‌گذاران و مدیران دولتی کلکسیونی از دستورالعمل‌ و راه‌حل‌ را برای مهار این ویروس به کار گرفتند. یک روز از بی‌فایده‌بودنِ ماسک گفتند، روز دیگر استفاده از دستکش را بی‌ثمر دانستند، یک روز از «فاصله‌گذاری هوشمند» حرف زدند، کمی بعد استفاده از ماسک را اجباری کردند و چند هفته پیش هم طرح شترگاوپلنگی را اجرا کرده‌اند که در ظاهر قرار بوده ترددها را کم و خیابان‌ها را خلوت کند. در این مدت، آقایان و خانم‌‎های مسئول گاهی با خواهش و تمنا از مردم درخواست می‌کردند در اجرای این طرح‌ها همکاری کنند، گاهی دست به دامن پلیس می‌شدند و حالا امیدهایشان برای مهار بحران را در پیامک‌دادن به مردم و اخذ جریمه‌های سنگین مالی جست‌وجو می‌کنند. در میانه این آشِ شورِ مدیریتی اما جای یک چیز خالی است؛ یک عنصر که می‌تواند قوام‌بخش تصمیماتِ مسئولین باشد و نیست: اقتدار.

🔸 مدیریت بحران، مدیر مقتدر می‌خواهد. مدیری که مشورت‌هایش را سر صبر و حوصله انجام دهد و «یک» تصمیم «جامع» و «شفاف» را برای مهار همه‌‎گیری به مردم اعلام کند. تصمیماتِ مسئولین مدیریت بحران در کشور ما اما نه جامع بود، نه شفاف و نه واحد. ما با ملغمه‌ای از دستورات و نظرات مواجه بودیم و هستیم. فی‌المثل در یک اظهار نظر، شرکت‌های خصوصی مشمول طرح تعطیلی دوهفته‌ایِ ابتدای آذرماه می‌شوند و در اظهارنظر مسئول بعدی، نه. یا یک روز حرف از ممنوعیت تردد بین‌شهری است و نیم‌ساعت مانده به اجرای طرح، خبر می‌رسد که برنامه عوض شده و خبری از این ممنوعیت نیست! از این دست مثال‌ها در میان اخبارِ این ماه‌های کرونایی، فراوان است. مثال‌هایی که در کنار هم، پازلِ شلختگیِ اداره کشور در این روزهای بحرانی را پیش چشم ما کامل می‌کند. یک شلختگیِ زجرآور که موج‌هایش تا دانشگاه‌های کشور، از جمله دانشگاه خودمان هم رسیده و انبوهی از مشکلات را پیش پای دانشجویانی گذاشته که نمی‌دانند کارهای ضروریِ اداری‌شان را در این وضعیت بلاتکلیف، دقیقا چگونه باید پیگیری کنند.

🔸 پاندمی کرونا، مثل یک زلزله مهیب به جانِ زندگی‌هایمان افتاده و خیلی‌چیزها را زیر سایه سنگین «تعلیق» نگه داشته. با این حال اما یک امدادگرِ خوب، می‌تواند از زیر آوار همین زلزله مهیب، حداقلی از ثبات را به زلزله‌زدگان بازگرداند. اتفاقی که به نظر می‌رسد کلید آن در «اقتدار» است. چیزی که حتی نشانه‌های آن هم در میان تصمیمات و اقدامات کسانی که باید بحران را مدیریت کنند، دیده نمی‌شود.

t.me/sharifdaily/7265

@sharifdaily
«یک قاچ کوچک از جشنواره»

❇️ #جشنواره_فیلم_فجر در دوره ۳۹ و در سایه پروتکل‌های بهداشتی و کرونا فرداشب سیمرغ‌هایش را می‌دهد دست اهالی سینما و کرکره‌اش را می‌کشد پایین. امسال محدودیت‌های کرونایی مانع از آن شد که خیلی جشنواره‌روندگان مثل سال‌های قبل فیلم‌ها را اولین بار و شاید هم آخرین بار روی پرده جشنواره ببینند و حالا منتظرند تا نوبت به اکران فیلم‌ها برسد.

🔸 #محمدصالح_سلطانی در سری یادداشت‌های خود برای #خبرگزاری_آنا نگاهی کوتاه و البته بدون خطر لو رفتن داستان داشته به برخی فیلم‌هایی که در جشنواره امسال دیده است. این یادداشت‌ها را در لینک‌های زیر می‌توانید بخوانید تا کمی در حال‌وهوای جشنواره قرار بگیرید:

▫️«بی‌همه‌چیز»؛ فیلمی ضدمردم و سیاه/ آن انگشت‌های جوهری!

▫️«رمانتیسم عماد و طوبا»؛ یک فیلم عصر جمعه‌ای و پر رنگ و لعاب/ کلیشه‌ها همیشه جواب می‌دهند!

▫️«شیشلیک»؛ فیلمی گرفتارِ سیاسی‌کاری/ بیانیه‌ای که ژوله نوشت، مهدویان ساخت و بازیگران قرائت کردند

▫️«ستاره‌بازی»؛ یک فیلم کم‌جان/ سوژه‌ فیلم برای مستند بهتر بود تا سینمای داستانی

▫️سوسو زدن یک ستاره بر پرده نقره‌ای/ غلبه سوژه جذاب «تک تیرانداز» بر ضعف‌های ساختاری اثر

▫️«مصلحت»؛ فیلمی دوگانه‌سوز!/ پرداختی تمیز و هنرمندانه به دعوای مصلحت و عدالت

▫️«ابلق» نه سیاه‌نماست و نه ساده‌انگار/ هنرمندی نرگس آبیار در حرکت کردن روی لبه تیغ!

▫️«روشن» علیه سینما، حجازی علیه سینماگران/ آتش‌بازی با فندک سینما

▫️«منصور»؛ پرتره یک ارتشی کاریزماتیک

▫️سایه اصغر فرهادی بر سر یک فیلم زنانه («خط فرضی»)

▫️روزی روزگاری مقاومت/ «یدو» فیلمی جهان‌دار و جان‌دار همراه با درخشش نوجوانانه

▫️«تی تی»؛ روایتی دلنشین از یک قصه زنانه/ بازی‌های درخشانی که دیده نشد

▫️«گیج‌گاه»؛ ‌فیلم‌فارسی معمولی

▫️«روزی روزگاری آبادان» پایین‌تر از انتظار/ آذرنگ در اندازه خودش ظاهر نشد

🔸 نشریه #دکوپاژ هم امشب شماره اول پادکست خود را با موضوع جشنواره فیلم فجر ساعت ۲۲ منتشر می‌کند. حسین دارابی، کارگردان فیلم پرسروصدای «مصلحت» سورپرایز دکوپاژی‌ها برای شماره اول پادکست‌شان است.

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Photo
«نه مرگ و نه زندگی»

#محمدصالح_سلطانی

❇️ یک) شب قرعه‌کشی دل توی دلم نبود. نشسته بودم پای تلویزیون و خیره به گوی‌ها و دست اسطوره‌ها که ببینم بالاخره ما را به کدام گروه مرگ یا زندگی وصل می‌کند. ثانیه‌ها مثل سنگ روی سینه من و همه عشق فوتبال‌ها در آن شب سنگینی می‌کردند و انگار بنای رد شدن نداشتند. فردایش توی مدرسه با بچه‌ها که گپ می‌زدم، می‌گفتند شدت استرس، باعث سردردشان شده. کم‌چیزی نبود، بعد ۸ سال رفته‌ بودیم جام جهانی و آن جمعه‌شب، شب تعیین گروه‌مان بود؛ گروهی که مسیرمان در جام را می‌ساخت، گروهی که البته نه گروه مرگ شد، نه گروه زندگی.

🔸 دو) تمام آن پاییز و تابستان قبلش و زمستانِ بعدش را می‌دویدم. مثل بقیه بچه‌ها. مثل همه آن‌هایی که همه این مسیر را قبل من دویده بودند یا قرار بود بعد من بدوند. آن روزها هر رتبه‌ای که یک مهندسیِ دهان‌پرکن در یک دانشگاه دولتیِ تهران را برایم قطعی کند، راضی‌ام می‌کرد. از هشت صبح تا دوی عصر توی مدرسه و از چهار عصر تا دهِ شب توی خانه، می‌دویدم. پشت میز و جلوی کتاب‌های تمام‌نشدنیِ تست، می‌دویدم. جمعه‌ها هم وسط زیرزمین مدرسه، روی صندلی‌های کهنه و لابه‌لای دویست‌نفر مثل خودم می‌دویدم. درس می‌خواندم و می‌دویدم. خواسته یا ناخواسته، خودم را انداخته بودم وسط چالشی که تمام وجودم را درگیر خودش کرده بود. با خودم، روحم، جسمم و مغزم مسابقه گذاشته بودم. می‌خواستم ببینم آخرش کجاست و تهِ تهِ این‌همه دویدن چه چیزی انتظارم را می‌کشد. حس می‌کردم علی‌ام، وقتی داشت دور آن دریاچه می‌دوید و عرق می‌ریخت. یا نمونه جدیدترش، نقی معمولی وقتی می‌خواست در دو روز خیلی‌کیلو وزن کم کند. اتفاقا پایتخت ۳ همان شب‌ها پخش می‌شد. وقتی بعد از چهارده ساعت بودن توی مدرسه و خشک شدن مهره‌های کمرم پشت نیمکت‌های بدون انعطاف، می‌آمدم خانه و هفت‌سینِ روی میز را نگاه می‌کردم، نقی هم توی تلویزیون شروع می‌کرد به دویدن و آهنگ راکی روی تصویر دویدنش با آن کاور زردِ و کاپشن گرمِ ورزشی، پخش می‌شد.

🔸 سه) دوازده روز مانده به کنکور، بازی‌هایمان شروع شد. بازی اول یازده‌ونیمِ شب بود. فردایش باید کنکورِ نمی‌دانم کدام‌سال را برای خودم آزمون می‌دادم. قرار گذاشتم یک ساعت بیشتر بخوابم و بازی را از دست ندهم. بازی بزرگ اما فقط پنج روز تا کنکور فاصله داشت. ساعتش ولی خوب بود و من آن روزها معتقد بودم هیچ کنکوری از یک بازیِ ملیِ صددرصد تاریخی بزرگ‌تر نیست. هنوز هم معتقدم. بازیِ ایران آرژانتین را بعد آزمون آزمایشی و مرور تست‌ها و جمع‌بندی، دیدم و بعدش کمی اشک ریختم و آخرین قدم‌ها را برداشتم تا برسیم به بازی سرنوشت؛ مسابقه‌ای که بیست و سه و نیم ساعت پیش از کنکور آغاز می‌شد اما نمی‌شد از دستش داد‌.

🔸 چهار) هنوز آن نفس عمیقی که با دیدن آسمان صاف و آفتابیِ ظهر پنج‌شنبه، ۵ تیر ۱۳۹۳ کشیدم را به یاد دارم. خیال می‌کردم دیگر زمانِ علی و نقی بودن تمام شده، فکر می‌کردم حالا منم و یک دنیا آرامش و راحتی. تصورم شبیه همان آرمان‌شهری بود که خیلی‌ها برای بعد کنکور وعده‌اش می‌دهند‌. اما بعد چند ماه و چند روز، دوباره هم علی شدم، هم نقی؛ و رفتم توی دلِ چالش دیگری که مثل همه چالش‌های قبل و بعدش، نه مرگ بود و نه زندگی. درست مثل گروه تیم ملی در جام جهانی۲۰۱۴ و درست مثل کنکور و درست مثل قبول شدن یا نشدن در شریف.

t.me/sharifdaily/7993

@sharifdaily
«لطفا دور زدن را آزاد بگذارید!»

#محمدصالح_سلطانی

❇️ تا وقتی «جنبش ناراضیان» زنده است و میوه می‌دهد، صحبت کردن از ممنوعیت #تغییر_رشته، فقط منجر به شکل‌گیری موج‌های اعتراضی و بلندشدنِ فریادها می‌شود. وجود امکان تغییر رشته در مقطع ارشد، نه یک حق، که در آشفته‌بازارِ هدایت تحصیلیِ مدرسه‌ای و در میانه بندهای اجتماعی و فرهنگی محکمی که بر پای «انتخاب رشته آزادانه» در مقطع متوسطه بسته شده، یک ضرورت است.

@sharifdaily
«لطفا دور زدن را آزاد بگذارید!»

#محمدصالح_سلطانی

❇️ یک) آزمون «هالند» می‌گفت تیپ شخصیتی‌ام «هنری» است. سروگوشِ خودم هم بیشتر از حد و مشتق و انتگرال، برای هنر و ادبیات و روزنامه‌نگاری می‌جنبید. اما خب مسیر زندگی همیشه منطبق بر خواسته‌های لحظه‌ایِ ما نیست و چند اتفاق، من را در رشته ریاضی-فیزیک نگه داشت و بعد هم کنکور و شریف. کمی که با دانشگاه سروکله زدم و در گوشه‌کنارهای شریف چرخیدم، فهمیدم که من تنها «هنری»ِ شریف نیستم و خیلی از آن‌هایی که اینجا هستند، برای مهندسی ساخته نشده‌اند اما واقعیت، جبر جامعه، فشار خانوادگی یا چیزهایی از این دست، زلف‌شان را به شریف گره زده. ما، بخش غیرقابل انکاری از جامعه شریف بودیم.

🔸 دو) آموزش و پرورشِ ما از «هدایت تحصیلی» حرف می‌زند اما شجاعت یا توانمندیِ اجرای تمام و کمالش را ندارد. هنوز سازوکار انتخاب رشته در بخش قابل توجهی از دبیرستان‌های ما، طبقاتی است با یک الگوریتم همیشگی: بچه‌درسخوان‌ها ریاضی یا تجربی، شاگردتنبل‌ها انسانی، خیلی تنبل‌ها هنر و هرچه ماند، فنی‌-حرفه‌ای و کارودانش و این‌جور چیزها. هنوز دانش‌آموزی که معدلش در پایان متوسطه اول بالای ۱۹.۵ باشد، باید برود ریاضی یا تجربی و اگر نرود، باید فشار سنگین سرزنش‌ها و نگاه‌های دیگران را تحمل کند. هنوز در ناخودآگاه مردم ما، «انسانی» مال بچه‌تنبل‌هاست و کسی که نتواند دکتر یا مهندس شود، آن را انتخاب می‌کند. هنر که دیگر بماند.

🔸 سه) وقتی آموزش‌وپرورش نتواند فرآیند هدایت تحصیلی را در دوره متوسطه دوم صادقانه اجرا کند، بخواهیم یا نخواهیم «هدایت تحصیلی» شیفت می‌شود به مقطع بالاتر. وضعیت امروز دانشگاه‌ها و شکل‌گیری موج تغییر رشته در کارشناسی ارشد، مطلوب نیست اما مولودِ ناخواسته مجموعه‌ای از سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و آموزشی است که هدایت تحصیلی در دوره دانش‌آموزی را تبدیل به یک تعارف می‌کند. سیاست‌گذاران این عرصه‌ کشور اما شیپور را از سرِ گشادش دست گرفته‌اند. ممنوعیت تغییر رشته در مقطع ارشد، آخرین اقدامِ سیاستی در این مسیر است که علی‌القاعده باید پس از اصلاح ساختارِ هدایت تحصیلی در آموزش و پرورش اتخاذ شود، نه اولین اقدام.

🔸 چهار) نشر آرما یک کتاب دارد به نام «جنبش ناراضیان». این کتاب را دو شریفیِ قدیمی نوشته‌اند. پژوهشی ارزشمند است در بابِ بررسیِ ابعاد مختلف موج مهاجرت نخبگانِ فنی-مهندسی به علوم انسانی. هرکسی می‌خواهد برای آموزش عالی کشور سیاست‌گذاری کند، باید این کتاب و کتاب‌های مشابهش را دست بگیرد و قصه آدم‌های تغییر مسیر داده را بخواند. تا وقتی «جنبش ناراضیان» زنده است و میوه می‌دهد، صحبت کردن از ممنوعیت تغییر رشته، فقط منجر به شکل‌گیری موج‌های اعتراضی و بلندشدنِ فریادها می‌شود. وجود امکان تغییر رشته در مقطع ارشد، نه یک حق، که در آشفته‌بازارِ هدایت تحصیلیِ مدرسه‌ای و در میانه بندهای اجتماعی و فرهنگی محکمی که بر پای «انتخاب رشته آزادانه» در مقطع متوسطه بسته شده، یک ضرورت است.

🔸 هروقت نتیجه آزمون هالندِ دانش‌آموزان تأثیری جدی و معنادار در هدایت تحصیلی‌شان پیدا کرد و هروقت تابلوهای راهنمای اولِ جاده استاندارد شد، می‌شود از بستنِ دوربرگردان‌های وسط مسیر صحبت کرد.

t.me/sharifdaily/8048

@sharifdaily