روزنامه شریف | Sharifdaily
20.5K subscribers
7.42K photos
320 videos
368 files
6.84K links
کانال رسمی روزنامه شریف
مأموریت: انعکاس اخبار راستکی دانشگاه شریف

تلفن: ۰۲۱۶۶۱۶۶۰۰۶
ادمین: @sharifdaily_admin
سایت: daily.sharif.ir
بله: ble.ir/sharifdaily
سروش: splus.ir/sharifdaily
توییتر: twitter.com/Sharif__Daily
اینستاگرام: instagram.com/sharifdaily
Download Telegram
🌟 شماره ۸۸۳ روزنامه شریف منتشر شد.
در این شماره می‌خوانید:

◀️ میان‌رشته‌ای‌تر از همیشه در شریف (#سرمقاله/ #فاطمه_یزدی‌زاده)
◀️ به تو عادت کردم/ آموزش مجازی نمره‌های بهتری را برایمان به ارمغان آورد (#پرونده/ ص۴و۵)
◀️ فخر ناشناخته/ بزرگ‌داشت نخستین سالگرد شهید فخری‌زاده در سالن جابر (#گزارش/ ص۲)
◀️ #میز_نشریات (ص۲)
◀️ پیش به سوی بین‌المللی شدن/ گیمین ۱۴۰۰ با هزار نفر (#گزارش/ ص۳)
◀️ وزارت حقیقت، نسخه ۲۰۲۰/ روایت کارمند سابق بایت‌دنس از سانسور در چین #ترجمه (#سجاد_ریحانی/ ص۶)
◀️ هنر علیه مرگ/ گفت‌وگوی بروس دافی با میکیس تئودوراکیس #گفت‌وگو (#سجاد_بهنام/ ص۷)
◀️ گریه مرد نمی‌دانی چیست #دل‌شکسته‌نوشته (#فاطمه_نوری/ ص۸)
◀️ جامانده #نبات (#امیرمحمد_طهماسبی/ ص۸)

t.me/sharifdaily/9095

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
Sharif Daily 883 (26 Dey 1400).pdf
«وزارت حقیقت، نسخه ۲۰۲۰»

❇️ همان شبی بود که دکتر لی ونلیانگ برای آخرین نفس‌هایش در اورژانس بیمارستان مرکزی ووهان تقلا می‌کرد. من هم مثل بسیاری از کاربران آنلاین دیگر بیدار مانده بودم و مدام صفحه Weiboام را رفرش می‌کردم تا خبری از حال او پیدا کنم. دکتر لی چشم‌پزشکی بود که اولین هشدار‌ها را درباره شیوع کووید-۱۹ داد و خیلی زود با تهدیدات دولت روبه‌رو و بعد هم به ویروس مبتلا شد. وقتی در جمعه، ۷ فوریه ۲۰۲۰ درگذشت، من هم مانند بسیاری دیگر از شهروندان‌ آنلاین چینی خشم و اندوه‌ام را در مورد این اتفاقات در Weibo بیان کردم، اما خیلی زود حساب کاربری من پاک شد.

🔸 بیشتر از خشم، احساس گناه می‌کردم. در آن زمان کارمند فنی ByteDance بودم؛ جایی که در آن به توسعه ابزار‌ها و زیرساخت‌هایی برای مدیریت محتوا کمک کرده بودم. به عبارتی دیگر، به ساختن سیستمی کمک کرده بودم که حساب‌های افرادی مانند من را سانسور می‌کرد. درمورد لی ونلیانگ بخش‌نامه مشخصی به دستم نرسیده بود، اما قطعا Weibo تنها شرکت حوزه فناوری در چین نبود که آن شب بی‌وقفه مشغول پاک کردن پست‌ها و اکانت‌ها باشد. می‌دانستم که ByteDance لشکری از ناظران محتوایی دارد که از ابزارها و الگوریتم‌هایی برای پاک کردن محتوا، هدایت روایت‌ها و تغییر خاطرات رنج و آسیبی که شیوع کووید-۱۹ بر مردم چین وارد کرده بود، استفاده می‌کنند که من به توسعه‌ آن‌ها کمک کرده بودم.

🔸 شرکت ByteDance یکی از بزرگترین تک‌شاخ(Unicorn)های چین و سازنده برنامه اشتراک ویدئوی تیک‌تاک، ورژن اصلی چینی آن Douyin و برنامه خبرخوان Toutiao است. بایت‌دنس نزدیک به ۲۰۰۰۰ کارمند برای مدیریت محتوا استخدام کرده بود تا محتوا‌های چینی را نظارت کنند. کار من در آنجا این بود که با استفاده از تکنولوژی کار اپراتورهایی را که مدیریت محتوا انجام می‌دادند، آسان‌تر و بهینه‌تر کنم.

🔸 پلتفرم‌های چینی که با محتوای تولیدشده از سوی کاربران سروکار دارند، بزرگ‌ترین ترس‌شان این‌ است که نتوانند محتواهای حساس سیاسی را به موقع حذف کنند که باعث می‌شود بعدا تحت بازرسی شدید دولت قرار بگیرند. این برای شرکت‌ها مسئله مرگ و زندگی است. هر از گاهی سیستم مدیریت محتوای بایت‌دنس برای چند دقیقه پایین‌ می‌آمد و همه عصبی می‌شدیم، چرا که نمی‌دانستیم در این بازه کوتاه چه افتضاح سیاسی‌ای ممکن است رخ بدهد.

🔸 مدیریت فضای مجازی چین دائما بخش‌نامه‌هایی به مرکز کیفیت‌ محتوای بایت‌دنس می‌فرستاد؛ مرکزی که بر عملیات مدیریت محتوا در درون شرکت نظارت می‌کند. بعضی مواقع بیشتر از ۱۰۰ بخش‌نامه در روز می‌فرستاند. اغلب مواقع از تیم‌ها می‌خواستند تا دستورات مشخصی را در رابطه با بحث‌های روز یا قدیمی اجرا کنند و در محتواها بگردند تا ببیند کدام می‌تواند باقی بماند.

🔸 در برنامه‌های پخش زنده، صدای هر ویدئو به صورت خودکار به نوشته تبدیل می‌شود که به الگوریتم‌ها اجازه می‌دهد نوشته‌ها را با لیست بلند‌بالایی از کلمات حساس، تاریخ‌ها و اسامی مقایسه کند. همچنین این نوشته‌ها در یک مدل پردازش زبان طبیعی نیز بررسی می‌شوند. این الگوریتم‌ها در نهایت بررسی می‌کنند آیا این محتوا به اندازه‌ای خطرناک هستند که نیاز به نظارت اپراتور داشته باشند یا نه.

🔸 اگر یک کاربر به کلمه‌ای حساس اشاره کند، اپراتور کلیپ اصلی و رونوشت آن را که نشان می‌دهد کلمه حساس کجا استفاده شده دریافت می‌کند. اگر اپراتور موضوع را حساس یا نامناسب تشخیص دهد، پخش زنده را قطع و حتی حساب کاربری را مسدود یا پاک می‌کند.

🔸 نزدیک تاریخ‌های حساس سیاسی که می‌شود، مثل ۱ اکتبر (روز ملی چین)، ۱ جولای (سال‌روز تأسیس حزب کمونیست چین) یا سالگرد اتفاقات بزرگ سیاسی مثل سالگرد اعتراضات ۱۹۸۹ و سرکوب در میدان تیان‌آن‌من، مرکز کیفیت محتوا یک لیست مخصوص از عبارت‌های حساس درست می‌کند. با اینفلوئنسرها نیز به صورت ویژه برخورد می‌شود. اپراتورهایی برای مشاهده کانال‌ اینفلوئنسرها مشخص می‌شود تا اشتباها محتوا یا کانال آنها پاک نشود. برخی از اینفلوئنسرهای بسیار پرطرفدار، خبرگزاری‌ها و سازمان‌های دولتی نیز در لیست سفید بایت‌دنس قرار دارند و آزادند هرچه می‌خواهند بگویند. البته همکاری آن‌ها از قبل تضمین می‌شود.

🔸 وظیفه‌ ما این بود که مطمئن شویم ناظران محتوایی در سریع‌ترین زمان ممکن «محتوای مضر و خطرناک» را پیدا کنند. وظیفه‌مان این بود که سانسور را بهینه‌تر کنیم. با کمترین تعداد آدم، بیشترین میزان تخلف از خطوط قرمز تشخیص داده شود. در زمانی که در بایت‌دنس بودم به یاد نداریم هیچ‌موقع گرفتار دردسر‌های سیاسی با دولت شده باشیم که به این معنی است که کارمان را خوب انجام دادیم.

🔸 روایت کارمند سابق شرکت ByteDacne از سانسور در اینترنت چین را که در وب‌سایت Protocol.com منتشر شده، با #ترجمه #سجاد_ریحانی در سایت روزنامه بخوانید.

@sharifdaily
«انباری پر از سوزن»

❇️ در ابتدای تاریخ اینترنت، اضافه‌بار اطلاعات عموما یک مشکل موقتی تلقی می‌شد. درست است که ما در آن زمان دست‌خوش سِیلی از مطالب و ایمیل‌ها و اخبار بی‌ربط و نامناسب بودیم، اما این قرار نبود زیاد طول بکشد، زیرا که به زودی فناوری بهتری می‌داشتیم تا با نادیده گرفتن بقیه، دقیقا آنچه را می‌خواهیم برایمان بیابد. به قول کلِی شرکی که از پیشروان خوش‌بینی به فناوری‌ست، معضلِ اصلی اضافه‌بار اطلاعات نبود، بلکه ناکامی در پالایش کردن (filter) بود. ما به روش‌های پیشرفته‌تری نیاز داشتیم که نهایتا هم آن را یافتیم که محتوای اینترنتی را از مطالب بی‌ربط پالایش کنیم و آنچه را که مطلوب است، بیابیم و پس از این بود که از آن درماندگی رهایی می‌یافتیم.

🔸 اما مشکل به اینجا ختم نشد. مشکل توده خواندنی‌هایتان اصلا مشکلی از جنس ناکامی‌ در پالایش نیست. این‌طور نیست که گرفتار سیلی از چیزهایی باشید که اهمیتی به آن‌ها نمی‌دهید و در یافتن آنچه مفید است به کمک نیاز داشته باشید. بلکه مشکل، درماندگی در برابر انبوه چیزهایی‌ست که واقعا می‌خواهید که بخوانید. تمام آن کتاب‌های روی میز کنار تخت، تمام آن نشانه‌های مرورگر یا مقاله‌های ذخیره‌شده، همگی به نظر می‌آیند که دقیقا مناسب شما باشند، یا برای موفقیت حرفه‌ای‌تان ضروری، یا حاوی آموزه یا حکمتی که از دریافت آن سود خواهید برد. مشکل، همان‌طور که نیکلاس کارِ (Nicholas Carr) منتقد توضیح می‌دهد، ناکامی در پالایش نیست، بلکه برعکس، کارآمدی در پالایش است. در جهانِ عملا بی‌نهایت اطلاعات، هر چه در جدا کردن سوزن‌ها از کاه موفق‌تر و کارآمدتر باشی، بیشتر و بیشتر زیر انبوه بی‌پایان سوزن‌ها دفن خواهی شد.

🔸 متأسفانه، بیشتر توصیه‌ها درمورد بهره‌وری و مدیریت زمان، در تضاد با آنچه گفته شد، مبنی بر همان رویکرد سوزن در انبار کاه است. هدف، کارآمدتر و منضبط‌تر شدن، یا بهتر شدن در اولویت‌بندی‌ست، با این نویدِ ضمنی که شاید بتوانی آن‌قدر از اضافات بیهوده زندگی بکاهی تا زمان برای کارهای بامعنا باز شود. در بسط همان استعاره قبلی: هدف کاهش اندازه توده کاه است تا تمرکز بر یافتن سوزن‌ها آسان شود.

🔸 قطعا این تکنیک‌ها هم جایگاه و نقش خودشان را دارند، اما در نهایت، برای مشکل سوزن‌های بی‌شمار راه‌کاری نداریم، غیر از اینکه این واقعیت را بپذیریم که این مشکل قابل حل نیست؛ که هیچ‌گاه نخواهی توانست که به همه‌چیز برسی. این، مسئله بازتنظیم لیست کارها (to-do list)، طوری که برای همه «سنگ‌های درشت» جا باز شود، نیست، بلکه پذیرش این است که به وضوح تعداد سنگ‌هایی که باید در ظرف جا داد، بیش از حد زیاد است. بنابراین چاره‌ای نداری غیر از اینکه بکوشی و تصمیم بگیری که چه چیزی، در میان انواع علایق خلاقانه یا اهداف زندگی یا مسئولیت‌هایت، بیشترین اهمیت را دارد و همان را انجام دهی، با پذیرش اینکه بقیه چیزهایی را که آن‌ها هم اهمیت دارند، به‌ناچار داری کنار می‌گذاری.

🔸 حالا، در رابطه با بحثِ اضافه‌بار اطلاعات، معنای این حرف‌ها این می‌شود که با انبوه خواندنی‌هایت مانند یک رودخانه رفتار کنی (جریانی که از کنارت می‌گذرد و از قسمت‌هایی از آن می‌توانی چیزهایی را برگزینی و برداری) به جای یک سطل آب (که مسئولیت خالی کردنش را داری). هر چه باشد، بعید است در برابر تمام کتاب‌های کتابخانه ملی که نخوانده‌ای حس درماندگی داشته باشی، نه به این خاطر که تعداد آن‌ها کم است، بلکه به این خاطر که هیچ‌گاه به ذهنت خطور نکرده که شاید خواندن همه آن‌ها وظیفه‌‌ات باشد.

🔸 الیور برکمن (Oliver Burkeman)، روزنامه‌نگار انگلیسی و ستون‌نویس گاردین و نویسنده سه کتاب است که جدیدترینِ آن‌ها، با عنوان «چهار هزار هفته: مدیریت زمان برای انسان‌های فانی» در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است. او در این کتاب بر ضرورت پذیرش حقیقت فناپذیری‌مان تأکید می‌کند و شیوه‌هایی را که ما در رفتار و ذهنیت‌هایمان آنها را از یاد می‌بریم، بررسی می‌کند. به باور او ما با پذیرش درست این حقیقت می‌توانیم به گزینش‌هایی عاقلانه دست بزنیم، در حالی که عاقبت انکارش صرفا اضطراب و درماندگی‌ست.

🔸 مقاله Treat your to-read pile like a river, not a bucket از وبلاگ شخصی او انتخاب شده که #ترجمه #محمدصدرا_محمودی از آن را در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

@sharifdaily
🌟 شماره ۸۹۱ روزنامه شریف (ویژه‌نامه گروه اقتصاد شریف) منتشر شد.
در این شماره می‌خوانید:

◀️ کمی پرس‌وجو و گفت‌وشنود درباره اقتصاد شریف (#درباره_پرونده)
◀️ آری، اقتصاد یک علم است/ دفاع راج چتی از روش‌شناسی کمّی در اقتصاد #گزارش (#ترجمه: #محمدجواد_دشتی‌منش/ ص۲)
◀️ اقتصاد ذاتش سیاسی‌ست/ نگاهی به اقتصاد جریان اصلی و انتقادها به آن #یادداشت (#محمد_ملانوری/ ص۳)
◀️ بضاعت‌مان محدود است/ #گفت‌وگو با دکتر مدنی‌زاده و دکتر وصال درباره جذب دانشجو و سیستم آموزشی دانشکده مدیریت و اقتصاد (#پرونده/ ص۴و۵)
◀️ بدون ریاضیات فقط می‌توانیم داستان بگوییم/ #گفت‌وگو با دکتر مدنی‌زاده و دکتر وصال درباره نقش پررنگ ریاضی در اقتصاد (#پرونده/ ص۶و۷)
◀️ هم سیاست‌گذار مسئول است، هم اقتصاددان/ #گفت‌وگو با دکتر مدنی‌زاده و دکتر وصال درباره نقش دانشکده در سیاست‌گذاری و وضع فعلی اقتصاد کشور (#پرونده/ ص۸و۹)
◀️ از نیاوران تا آزادی/ مروری بر تاریخ شکل‌گیری دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف (#پرونده/ ص۱۰و۱۱)
◀️ مهندسی اجتماع و اقتصاد/ نگاهی به مقاله انتقادی یوسف اباذری علیه مکتب نیاوران و دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف (#پرونده/ ص۱۲)

t.me/sharifdaily/10108

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
«تو خیلی دوری» #علمی #عرفان_استقامت 🔸 بامداد امروز بعد از مدت‌ها انتظار اولین تصویر تمام رنگی از تلسکوپ فضایی جیمز وب از سوی ناسا منتشر شد. این تصویر خوشه‌ای کهکشانی موسوم به SMACS 0723‌ را به نمایش گذاشته که حدود ۴.۶ میلیارد سال نوری با ما فاصله دارد. تلسکوپ…
«تلسکوپ کار می‌کند، خوب هم کار می‌کند»

❇️ سه‌شنبه هفته قبل ناسا پنج تصویر از کارهای تلسکوپ فضایی جدیدش، جیمز وب را منتشر کرد تا نشان دهد آن همه اضطراب و انتظار برای پرتاب و استقرار این رصدخانه فرازمینی بیهوده نبوده است.

🔸 نیویورک‌تایمز در یادداشتی کوتاه پنج آموخته از این پنج تصویر را مرور کرده است:

▫️تلسکوپ واقعا خوب کار می‌کند، بهتر از چیزی که انتظارش را داشتیم
▫️عمیق‌تر از همیشه به گذشته کیهان نگاه خواهیم کرد
▫️از جو سیارات دوردست سر در خواهیم آورد
▫️غیرمنتظره‌ها را کشف خواهیم کرد، پدیده‌هایی که تا امروز ندیده بودیم‌شان و توضیحی برایشان نداریم
▫️تلسکوپ شکننده است، چرا که همین الآن هم یکی از آینه‌ها در اثر برخورد یک میکروشهاب دچار اعوجاج شده است

🔸 #ترجمه این یادداشت را در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

@sharifdaily
«قلم‌به‌مزدی دانشگاهی»

❇️ اوبر شرکتی نام‌آشنا در فضای پرکاربر تاکسی‌های آنلاین است. به تازگی گاردین بر اساس اسناد محرمانه‌ای که از اوبر به دستش رسیده، گزارشی منتشر کرده که نشان می‌دهد مدیران و لابی‌گران این شرکت قصد داشتند تا با جهت‌دهی تحقیقات دانشگاهی و پرداخت رقم‌های بالا به استادان دانشگاه، روایتی مثبت از عملکرد شرکت خود را به کمک مطالعات دانشگاهی به سیاست‌مداران و رسانه‌ها ارائه دهند و از این طریق سمت‌وسوی فرآیند قانون‌گذاری را به نفع خودشان تغییر جهت دهند.

🔸 طبق این گزارش، اوبر صدها هزار دلار به چند استاد برجسته دانشگاهی در اروپا و آمریکا پرداخت کرده تا گزارش‌هایی تدوین کنند که در لابی‌های این شرکت با سیاست‌مداران استفاده شود. اسناد محرمانه اوبر که در اختیار گاردین قرار گرفته، پرده از معاملات سودآور اوبر با چند استاد برجسته دانشگاهی برمی‌دارد که در ازای انتشار تحقیقاتی که مزیت‌های مدل کسب‌وکاری و اقتصادی اوبر را نشان می‌دهد، دستمزد دریافت کرده‌اند. این گزارش‌ها در شرایطی تدوین و انتشار یافته که اوبر در چند شهر مهم جهان در حال نزاع با نهادهای تنظیم‌کننده و قانون‌گذار بوده است.

🔸 در واقع اوبر از روش‌هایی مشابه پویش‌های احزاب سیاسی استفاده کرده و سراغ دانشگاهیان و اندیشکده‌ها رفته تا به کمک آنان روایتی مثبت از خود تولید کند؛ روایتی با این مضمون که شرکت اوبر شغل‌هایی با درآمد خوب و مورد علاقه رانندگان ایجاد کرده، حمل‌ونقل ارزان را در اختیار مصرف‌کنندگان قرار داده و بهره‌وری را افزایش داده است.

🔸 هدف اصلی استفاده از این تحقیقات، افزایش فشار برای تغییر قوانینی بوده که شرکت اوبر از اجرای آن‌ها طفره می‌رفته است. اسناد لورفته نشان می‌دهد که اوبر چگونه قصد داشته از کار علمی دانشگاهیان و شهرت آن‌ها برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند و البته آماده پرداخت چه مبالغ گزافی به آن‌ها بوده است.

🔸 #ترجمه این گزارش را به قلم #لیلا_پهلوان در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

@sharifdaily
«درباره کودتا، درباره مصدق»

❇️ امروز سالگرد کودتاست؛ کودتایی که نفت ملی‌شده با خون دل را دوباره برگرداند به کاسه همان‌هایی که دست‌شان کوتاه شده بود و دموکراسی نیم‌بندی مصدقی را به استبداد محمدرضا پهلوی گره زد. به بهانه ۲۸ مرداد گفتیم کمی از کودتا و کمی هم از مصدق بگوییم.

🔸 بچه‌های نشریه #داد در شماره ۳۷ این نشریه پرونده ویژه‌شان را به کودتای ۲۸ مرداد و وضعیت کارگران صنعت نفت در آن زمان اختصاص دادند. در بخشی از پرونده این شماره، #سجاد_بهرامی_پاکرو گفت‌وگویی داشته با #علی_آردم، دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد و فعال رسانه‌ای و گرداننده پادکست نقال‌باشی درباره اتفاقات پیش و پس از کودتا و وضعیت نیروهای مختلف سیاسی ایران در آن زمان و البته خلق‌وخو و شخصیت دکتر مصدق. این گفت‌وگو را در ویرگول نشریه داد می‌توانید بخوانید.

🔸 #محمد_ملانوری هم در شماره‌های ۸۰۵ و ۸۰۶ روزنامه، سراغ #مهدی_غنی رفت و با او درباره کارنامه مصدق و عملکرد سیاسی‌اش گپ‌وگفت داشت. غنی که در حال حاضر به عنوان پژوهشگر تاریخ شناخته می‌شود، ورودی سال ۴۹ مدرسه عالی بازرگانی است و در سال ۵۲ به اتهام هواداری و عضویت در سازمان مجاهدین خلق به ده سال زندان محکوم می‌شود و تا زمان پیروزی انقلاب را در زندان و به قول خودش دانشگاه سپری می‌کند. جذابیت گفتگو با مهدی غنی آنجاست که همدلی‌اش با محمد مصدق را پنهان نمی‌کند، ولی صادقانه و مسئولانه اشتباهات و خطاهای مصدق را هم می‌پذیرد. این گفت‌وگو را در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

🔸 صحبت از کودتا همیشه به شعبان جعفری و فضل‌الله زاهدی و کرمیت روزولت می‌رسد، اما #تقی_امیرانی در «کودتای ۵۳» سراغ نورمن داربیشایر می‌رود؛ مأمور امنیتی انگلیسی و تقریبا همه‌کاره کودتا.

🔸 بدون اغراق «کودتای ۵۳» در فرم و محتوا بهترین مستند تاریخ سیاسی ایران تاکنون است. گذشته از پختگی و جذابیت فرم‌شناختی و روایی این مستند که محصول توانایی کارگردانش تقی امیرانی، یکی از بهترین مستندسازان ایرانی و تیم درجه یک‌اش (از جمله ریف فاینز، نامزد اسکار برای بازی‌های درخشانش در «فهرست شیندلر» و «بیمار انگلیسی» و والتر مارچ، برنده‌ سه جایزه‌ اسکار و تدوین‌گر «پدرخوانده» و «اینک آخرالزمان») است، پاره‌ای از اطلاعات مهم درباره کودتای ۲۸ مرداد برای اولین بار در این مستند منتشر می‌شود.

🔸 ساختن مستند «کودتای ۵۳» بیش از ده سال طول کشیده، شامل مصاحبه با بیش از ۴۰ شاهد و عامل کودتا و حاصل فیلمبرداری در ۹ کشور جهان و کشف ساعت‌ها نوار صوتی، فیلم و مدارک دیده نشده است. این مستند را در سایت هاشور می‌توانید ببینید.

🔸 گفت‌وگویی از تقی امیرانی درباره این مستند را هم با #ترجمه #سجاد_بهنام در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
«انباری پر از سوزن» ❇️ در ابتدای تاریخ اینترنت، اضافه‌بار اطلاعات عموما یک مشکل موقتی تلقی می‌شد. درست است که ما در آن زمان دست‌خوش سِیلی از مطالب و ایمیل‌ها و اخبار بی‌ربط و نامناسب بودیم، اما این قرار نبود زیاد طول بکشد، زیرا که به زودی فناوری بهتری می‌داشتیم…
«بپذیرید: کارهای مهم و معنادار، دشوار و ملال‌انگیز است»

❇️ یک صنعت جهانی عظیم وجود دارد که کارش صرفا همین ربودن حواس ماست، زیرا که توجه ما منبعی‌ست که از آن بهره‌برداری می‌کنند، و این نبردی غیرمنصفانه است. هر بار که روی یکی از وب‌سایت‌های بزرگ یا شبکه‌های اجتماعی کلیک می‌کنید، آن‌طور که تریستان هریسِ منتقد فناوری دوست دارد بگوید، «هزار نفر در آن سوی نمایشگر» حضور دارند و پول می‌گیرند که شما را همان‌جا نگه دارند. بنابراین اینکه یک‌جو قدرت اراده شما حریف آن نمی‌شود، هیچ جای تعجب ندارد.

🔸 همه این‌ها درست، اما مشکلِ این نوع نگاه این است که حواس‌پرتی را نبردی بین فرد و نیروهای خارجی بدخواه جلوه می‌دهد: در یک سو تو قرار داری، مشتاق و مصمم برای تمرکز روی کارت یا خانواده‌ات، در حالی که در سوی دیگر مارک زاکربرگ ایستاده، با شبکه اجتماعی شیطانی‌اش، تا برخلاف اراده‌ات تو را وسوسه کند. در نظر من، این تلقی نکته‌ای کلیدی درباره تجربه حواس‌پرتی را نادیده می‌گیرد و آن این است که تو بر خلاف میلت به انحراف کشیده نمی‌شوی، بلکه تسلیم شدنت با اراده و میلِ قلبی‌ست. رفتن به سراغ گوشی‌ات برای روی‌گردانی از ناخوشایندیِ یک وظیفه کاری دشوار، یا ملال هنگام مراقبت از بچه، برایت رهایی و آسودگی می‌آورد. اگر چیزی به نام «جنگ برای تصاحب توجه ما» وجود دارد، آن‌طور که معمولا می‌شنویم، ظاهرا نقش ما در این میان اتفاقا همکاری با دشمنان است.

🔸 در نگاه اول واقعا عجیب است: چرا انجام کاری که برایت عمیقا مهم است، باید آن‌قدر ناخوشایند باشد که در پی راهی برای حواس‌پرتی باشی، که طبق تعریف، دقیقا به معنای توجه به چیزهای غیرمهم در عوض مهم‌هاست؟ جواب، در کلی‌ترین سطح، این است که در این مواقع از یک تجربه احساسی ناخوشایند است که می‌گریزی؛ نوعی یادآور ناگوار وضعیتت به عنوان یک انسان محدود و فانی.

🔸 کارِ بامعنایی که، با کشاندنت به آستانه توانایی‌هایت، تو را در یک وضعیت کشش و اتساع قرار می‌دهد، گفت‌وگو‌های دشواری که به این خاطر دشوارند که اختیاری بر چگونگی پیش رفتن آن‌ها نداری، ملالی که دچارش می‌شوی، زمانی که آرزو می‌کنی که کاش چیزی غیر از آنچه اکنون اتفاق می‌افتد، اتفاق می‌افتاد و کاری در مقابلش نمی‌توانی بکنی، در همه موارد این‌چنینی، آن چیزِ مرموزی که مَری آلیور «اخلالگر درونی» می‌نامدش، آن «خودی که درون خود جای دارد و سوت می‌کشد و بر در می‌کوبد»، تو را وادار می‌کند که حواست را پرت کنی تا از احساسی منفی و ناگوار بگریزی. مارک زاکربرگ صرفا حیله‌ای خاص و هوشمندانه یافته که وقتی دچار این وضعیت می‌شوی از آن بهره ببرد.

🔸 به همین خاطر است که اکثر ترفند‌های ضدِ حواس‌پرتی، مثل نرم‌افزار‌های مسدود کردن اینترنت و هدفون‌های عایق صدا و مقررات شخصی، ظاهرا هیچ‌گاه به درستی عملی نمی‌شوند. کاری که این‌ها می‌کنند، جلوگیری از دسترسی‌ات به جاهایی‌ست که در گریز از حس ناخوشایندت به آنها پناه می‌بری، اما به خودِ این حس ناخوشایند کاری ندارند. البته که کاملا بی‌فایده هم نیستند، اما اگر نمی‌توانی این واقعیت را تحمل کنی که یک فعالیت خاص موجب تشویشت بشود، بستن توییتر مشکل را حل نخواهد کرد، صرفا راه دیگری خواهی یافت (زل زدن به بیرون از پنجره، رفتن برای صرف یک خوراکی) تا از آن حس ناخوشایند بگریزی.

🔸 یادداشت The truth about distraction از وبلاگ شخصی الیور برکمن (Oliver Burkeman)، روزنامه‌نگار انگلیسی و ستون‌نویس گاردین انتخاب شده که #ترجمه #محمدصدرا_محمودی از آن را در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
«بپذیرید: کارهای مهم و معنادار، دشوار و ملال‌انگیز است» ❇️ یک صنعت جهانی عظیم وجود دارد که کارش صرفا همین ربودن حواس ماست، زیرا که توجه ما منبعی‌ست که از آن بهره‌برداری می‌کنند، و این نبردی غیرمنصفانه است. هر بار که روی یکی از وب‌سایت‌های بزرگ یا شبکه‌های…
«نیازی به جنگیدن نیست»

❇️ مشکل اصلی ما در رابطه‌مان با زمان در این دوران که بیشتر تکنیک‌های بهره‌وری هم به آن دامن می‌زنند، این است که به آن به عنوان چیزی نگاه می‌کنیم که باید بر آن چیره بشویم یا تسخیرش کنیم. اول اینکه، به زمان به عنوان یک «چیز» مجزا نگاه می‌کنیم (برخلاف دیدگاه مثلا یک دهقان قرون وسطایی که چنین تصویر انتزاعی‌ای را اصلا در ذهن ندارد). و سپس احساس می‌کنیم که باید از آن بیشترین بهره ممکن را ببریم، یا آن را برای بیرون کشیدن بیشترین کار ممکن بفشاریم، یا وسیله‌ای برای رسیدن به تسلط بر امور قرارش دهیم، یا به اندازه کافی از آن بهره ببریم تا مجاز باشیم که برای خود ارزش و عزتی قائل شویم. نظام اقتصادی ما هم با ایجاد این احساس در بسیاری از آدم‌ها که بدون دستیابی به این تسلط، از رفاه نصیبی نخواهند شد، اوضاع را بدتر می‌کند.

🔸 تکنیک پومودورو صرفا راهی‌ست برای آگاه‌تر شدن نسبت به حقیقتی که پیشاپیش وجود دارد؛ اینکه زمانت ثابت، محدود، معین و غیرقابل‌توقف است. همچنین ابزاری‌ست برای گرفتن تصمیماتی کمی عاقلانه‌تر درباره نحوه صرف زمانت، با علم کامل به اینکه در انتهای روز همچنان به میلیون‌ها چیز دیگر می‌‌توانی فکر کنی که برای انجام باقی مانده‌اند. همه کاری که باید بکنی، که هیچ‌وقت هم گزینه‌ای غیر از آن نداشته‌ای، این است که از ۲۵ دقیقه بعدی‌ات به ارزشمندترین نحوی که دست‌یافتنی به نظر می‌رسد استفاده کنی، و دوباره همین روند را تکرار کنی.

🔸 و این می‌‌تواند یک قانون اساسی اما کمترشناخته‌شده این تکنیک را توضیح دهد: اگر یک پومودورو را به فعالیتی اختصاص دادی و زودتر از پیش‌بینی‌ات آن را تمام کردی، نباید سراغ فعالیت بعدی‌ات بروی یا اینکه پومودورو را پیش از موعد تمام کنی، چرا که در ذات این کار، همان مبارزه بیهوده با زمان جریان دارد، و امیدی بی‌جا به اینکه روزی شاید بتوانی به جایگاه تسلط کامل برسی. در عوض، زمان باقی‌مانده را به بازبینی کارت صرف کن و خو بگیر به بی‌قراری‌ای که از این باشتاب به جلو نرفتن، به ناچار حس می‌کنی.

🔸 یادداشت You don't need to fight time از وبلاگ شخصی الیور برکمن (Oliver Burkeman)، روزنامه‌نگار انگلیسی و ستون‌نویس گاردین انتخاب شده که #ترجمه #محمدصدرا_محمودی از آن را در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

🔸 برکمن نویسنده کتاب «چهار هزار هفته: مدیریت زمان برای انسان‌های فانی» است که در آن بر ضرورت پذیرش حقیقت فناپذیری‌مان تأکید می‌کند و شیوه‌هایی را که ما در رفتار و ذهنیت‌هایمان آنها را از یاد می‌بریم، بررسی می‌کند. به باور او ما با پذیرش درست این حقیقت می‌توانیم به گزینش‌هایی عاقلانه دست بزنیم، در حالی که عاقبت انکارش صرفا اضطراب و درماندگی‌ست.

@sharifdaily
روزنامه شریف | Sharifdaily
«نیازی به جنگیدن نیست» ❇️ مشکل اصلی ما در رابطه‌مان با زمان در این دوران که بیشتر تکنیک‌های بهره‌وری هم به آن دامن می‌زنند، این است که به آن به عنوان چیزی نگاه می‌کنیم که باید بر آن چیره بشویم یا تسخیرش کنیم. اول اینکه، به زمان به عنوان یک «چیز» مجزا نگاه…
«یک زندگی محدود»

❇️ اگر مدیریتِ زمانِ مدبّرانه را، در بهترین تعریف، دانستنِ شیوه درستِ اهمال‌کاری در نظر بگیریم، که خود پیامدِ رودررو شدن با حقیقتِ فانی بودنِ خویش و گزینش کردن بر همین اساس است، آنگاه آن شیوه دیگرِ اهمال‌کاری، آن نوع بدش که مانع پیش بردن کارهایی که برایمان مهم‌اند می‌شود، معمولا حاصل تلاش برای گریز از این حقیقت است. اهمال‌کارِ خوب می‌پذیرد که نمی‌تواند به همه‌کار برسد، بنابراین می‌کوشد به عاقلانه‌ترین روش ممکن، تصمیم بگیرد که بر کدام کار و وظیفه‌اش تمرکز و از کدام چشم‌پوشی کند. در مقابل، اهمال‌کارِ بد خود را درمانده و عاجز می‌یابد، دقیقا به همین خاطر که تحمل رودررو شدن با محدودیت‌هایش را ندارد. اهمال‌کاری برای او راهبردی برای یک پرهیز احساسی است؛ راهی برای اجتناب از آن پریشانی‌ای که در پی پذیرش اینکه او یک انسان فانی‌ست، دامن‌گیرش می‌شود.

🔸 کاستیکا براتدنِ (Costica Bradatan) فیلسوف، این نکته را در حکایتِ معماری از شهر شیراز در ایران باستان بیان می‌کند که زیباترین مسجدِ جهان را طراحی کرد. همه آنهایی که نقشه‌های معماری او را دیدند، خواهان خریدش بودند، یا حتی در اندیشه دزدیدنش. همه سازندگان از او تمنا می‌کردند که ساختن بنا را به آنها بسپارد، اما معمار سه روز و سه شب خود را در اتاق کارش محبوس کرد و به نقشه‌هایش چشم دوخت، سپس همه را آتش زد. او چه بسا نابغه‌ای بود، اما یک کمال‌گرا نیز بود؛ مسجدِ خیال او بی‌نقص بود و فکر سازِش‌ها و کاستی‌های دخیل در تبدیل آن به واقعیت او را پریشان می‌کرد. بهترین سازندگان هم در بازسازی کاملا وفادارانه نقشه‌های او ناگزیر شکست می‌خوردند، و دستش از حفظ مخلوق خود از آسیب‌های گذر زمان کوتاه بود. بهتر آن بود که به یک خیال آرمانی دل ببندد، تا اینکه تسلیم واقعیت شود، با همه محدودیت‌ها و عدم قطعیت‌هایش.

🔸 براتدن استدلال می‌کند که زمانی هم که ما بر سر چیزهایی که برایمان مهم‌اند، اهمال‌کاری می‌کنیم، معمولا چنین ذهنیتی داریم. ما نمی‌توانیم ببینیم، یا سرباز می‌زنیم از پذیرفتن اینکه هر کوششی برای درآوردن اندیشه‌هایمان به واقعیتِ عینی، هرقدر هم که در انجام آن موفق باشیم، ناگزیر به حد رویاهایمان نمی‌رسد، چرا که واقعیت، برخلاف خیال، عرصه­ای‌ست که در آن اختیار مطلق نداریم و امیدِ تحقق ناممکنِ ارزش‌های کمال‌گرایانه‌مان در آن بیهوده است. این، گرچه در نظر اول دل‌سردکننده به نظر می‌آید، اما پیامی رهایی‌بخش در بر دارد؛ اگر برای چیزی اهمال‌کاری می‌کنی که نگرانی نتوانی به خوبی از پسش برآیی، می‌توانی بیارامی و سهل بگیری، چرا که اگر قرار بر قیاس با الگوی بی‌نقص خیالت باشد، قطعا ناکام خواهی بود. بنابراین می‌توانی با خیالی آسوده آن را شروع کنی.

🔸 آنری برگسون، فیلسوف فرانسوی، در کتابش، «زمان و اراده آزاد» می‌نویسد ما همواره بی‌تصمیمی را به انتخاب و وقف کردن خود به مسیری واحد ترجیح می‌دهیم، چرا که «آینده، که به دل‌خواه خود صورتش می‌دهیم، هم‌زمان با شکل‌هایی متعدد به نظر ما می‌آید، همگی به یک اندازه جذاب و به یک اندازه دست‌یافتنی». به بیان دیگر، برای من آسان است که در خیالم، مثلا زندگی‌ای را تصور کنم که صَرفِ دستیابی به موفقیت‌های درخشان شغلی شده، در عین حال که والد و همسری عالی هستم، در عین حال که خودم را وقف تمرین ماراتون یا مراقبه‌های طولانی در عزلت یا خدمات داوطلبانه به جامعه‌‌ام کرده‌ام، چون مادامی که فقط در عرصه خیال هستم، می‌توانم همه را تصور کنم که بدون هیچ مشکلی و ناسازگاری هم‌زمان تحقق پیدا ‌می‌کند، اما به محض اینکه من بخواهم هر کدام از آنها را واقعا زندگی کنم، ناچار از سازش و انتخاب بین آنها خواهم بود، به این معنا که برای یکی از آن حوزه‌ها زمانی کم‌تر از حدی که مایلم صرف کنم تا جا برای دیگری باز شود، و ضمنا ناچار از پذیرش اینکه، در هر صورت، هیچ‌کدام از کارهایی که ‌می‌کنم هم بی‌نقص نخواهند بود، بلکه در قیاس با آنچه در خیال دارم، ناگزیر نومیدکننده خواهند بود. «بنابراین انگاره آینده به مثابه آبستن امکان‌های بی‌پایان، پربارتر از خود آینده می‌شود و این است دلیل اینکه ما در امید ورزیدن جذابیت بیشتری می‌یابیم، تا در دارایی، و جذابیت بیشتری در رویا، تا در واقعیت.»

🔸 بخشی از کتاب «چهار هزار هفته: مدیریت زمان برای انسان‌های میرا» را که پیرامون کمال‌گرایی و رابطه آن با اهمال‌کاری حرف می‌زند، با #ترجمه #محمدصدرا_محمودی در سایت روزنامه می‌توانید بخوانید.

🔸 این کتاب نوشته الیور برکمن (Oliver Burkeman)، روزنامه‌نگار انگلیسی‌ست و انتشارات میلکان آن را به تازگی با ترجمه کیمیا فضایی منتشر کرده است.

@sharifdaily