#تازههای_شهرکتاب
در اكثر داستانهاي اين مجموعه داستان شاهد يك ماجراي تاريخي هستيم و روايت تمثيلي تابوكي از آنها. داستانهاي كتاب فرشته سياه درگيرند با انواع كاستيهاي بشري، با نشانههايي كه باعث ميشود اين بشر به ناچار سربچرخاند و به قبل نگاهي بيفكند و در همين بازگشت ضمني است كه اسرار و روياهايش بر او آشكار ميشود. در ساختار داستانها ميتوان از سوي عناصر بصري فراواني ديد كه نشاندهنده تاثيرپذيري نويسنده ايتاليايي هستند از برخي غولهاي تاريخ نقاشي، و از سويي ديگر اينكه نويسنده اجازه نميدهد فضاي داستانها در بافتي يكسان رقم بخورند. مخاطب اين اثر جهان عجيبي را درك خواهد كرد كه طعم و تاثيرش شايد تا مدتها در ذهنش بماند.
#فرشتهی_سیاه
#آنتونیو_تابوکی
لینک این کتاب:
https://goo.gl/mivaWR
@shahreketab
در اكثر داستانهاي اين مجموعه داستان شاهد يك ماجراي تاريخي هستيم و روايت تمثيلي تابوكي از آنها. داستانهاي كتاب فرشته سياه درگيرند با انواع كاستيهاي بشري، با نشانههايي كه باعث ميشود اين بشر به ناچار سربچرخاند و به قبل نگاهي بيفكند و در همين بازگشت ضمني است كه اسرار و روياهايش بر او آشكار ميشود. در ساختار داستانها ميتوان از سوي عناصر بصري فراواني ديد كه نشاندهنده تاثيرپذيري نويسنده ايتاليايي هستند از برخي غولهاي تاريخ نقاشي، و از سويي ديگر اينكه نويسنده اجازه نميدهد فضاي داستانها در بافتي يكسان رقم بخورند. مخاطب اين اثر جهان عجيبي را درك خواهد كرد كه طعم و تاثيرش شايد تا مدتها در ذهنش بماند.
#فرشتهی_سیاه
#آنتونیو_تابوکی
لینک این کتاب:
https://goo.gl/mivaWR
@shahreketab
#تازههای_شهرکتاب
#برشی_از_یک_کتاب
اوه رزاموندا! رزاموندا! چه شب زیبای فراموشناکردنی! چه خوشبختی بینظیری! انگار فرشتهی ظریف مهربانی با هزار قلب و هزار نور و هزار صدا تدارکش دیده بود. آه رزاموندا! تو اگر نگاهی بر من بیاندازی، من دیگر مقاومت توانست نخواهم کرد، دیگر مقاومت توانست نخواهم کرد… رزاموندای من، رزاموندای من، تمام هستی من، تمام زندگی من، تمام و تکتک نفسهای من ارزانی عشق تو… خوشت میآید؟ زمان جوانیهای من بود، وقتی رزاموندا تریستانو را نگاه میکرد، و هر چه رزاموندا تریستانو را بیشتر نگاه میکرد، رزاموندا بیشتر زیبا میشد...
#تریستانو_میمیرد
#آنتونیو_تابوکی
https://bit.ly/2VrqPAF
@shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب
اوه رزاموندا! رزاموندا! چه شب زیبای فراموشناکردنی! چه خوشبختی بینظیری! انگار فرشتهی ظریف مهربانی با هزار قلب و هزار نور و هزار صدا تدارکش دیده بود. آه رزاموندا! تو اگر نگاهی بر من بیاندازی، من دیگر مقاومت توانست نخواهم کرد، دیگر مقاومت توانست نخواهم کرد… رزاموندای من، رزاموندای من، تمام هستی من، تمام زندگی من، تمام و تکتک نفسهای من ارزانی عشق تو… خوشت میآید؟ زمان جوانیهای من بود، وقتی رزاموندا تریستانو را نگاه میکرد، و هر چه رزاموندا تریستانو را بیشتر نگاه میکرد، رزاموندا بیشتر زیبا میشد...
#تریستانو_میمیرد
#آنتونیو_تابوکی
https://bit.ly/2VrqPAF
@shahreketab