مسعود شفیعی کیا
2.79K subscribers
3.09K photos
730 videos
144 files
1.13K links
تحلیلات و نوشته ها
Download Telegram
مسعود شفیعی کیا
Photo
🔻 انحراف چمران از دو جناح بازیگر نظام./ ماجرای غیر خودی اعلام شدن چمران توسط لیدران مدعی #اصولگرایی و #اصلاحات ( ۱ ):


🔺کشف انحراف #شهید_چمران و استادش و انگیزه‌ی حذفشان توسط نامزد اصلح ریاست جمهوری دوره اوّل:


🔺 جلال الدین فارسی نامزد اصلح جامعه مدرسین حوزه قم و علما و روحانیت مبارز و صف اولی های نظام در دوره نخست ریاست جمهوری بود، ولی به دلیل ملیتش از دور انتخابات خارج شد.

🔶 چندی پیش آقای #محمد_رحمانی فعال رسانه ای در وبلاگش نوشت:

وقتي اين مطلب را شنيدم ناراحت شدم خواستم فراموشش كنم اما نمي‌شد، ...لذا بدون هيچ كم و كاستي گوشه اي از مصاحبه ام با جلال الدين فارسی را در زير مي‌آورم:

۱- همين #چمران كل دنيا را گشت حتی با امام موسی‌صدر به مسكو رفت و به قبر لنين گل هديه داد، اما حاضر نشد بيايد نجف و يك عرض ادبی به امام بكند.

۲_چمران يك سفر به پاريس داشت و درباره فلسطينی ها چنان تند سخن گفت و به آنان حمله كرد كه من گفتم با اين شرايط اگر او به لبنان برگردد شايد توسط فلسطيني ها ترور شود، الان نوارهايش هست.

۳_ چمران اصلا امام را سياستمدار و رهبر خوبی نمی‌دانست او فقط امام موسی‌صدر را يك رهبر تمام عيار می‌دانست.

۴_ اونوقت هم كه نهضت آزادی‌ها از چمران افسانه ساخته بودند كه آقا يه تنه با يه كلاش رفته وسط جمعيت عراقي ها، همه را تار و مار كرده و از اين جور اراجيف ما هيچي نگفتيم كه به وحدت ملی و دفاع آسيب وارد نشه، اما مگه مسخره بازیه... ما که بچه نيستيم.

۵_ چمران در ايران مريد #بازرگان بود و حتي به خاطر او، در مقابل تصميم امام هم حاضر بود ايستادگي كند. به همين دليل هم يك بار از حسين خميني سيلي خورد.

به هر حال عزت نفس چمران ستودني است، چمران بهترين دانشگاه امريكا را به خاطر هدفي والا رها كرد، پیام حضرت امام خمینی نیز حاکی از علاقه ایشان به این مجاهد الهی است، اما اين خصائص مثبت نبايد باعث آن شود كه ما ديگر روايت ها را نشنويم و چشم و گوش خود را بر روايتهاي متفاوت ببنديم./



🔶 جلال الدین فارسی در مصاحبه با فارس هم سید موسی صدر را به دلیل ترقیب مذاهب و خواسته اش در حضور کشیش های کلیسا در مساجد و روحانیت مسلمان در کلیساها را مستحق مرگ دانست و گفت:

« ایشان باید به خاطر این حرف کشته می‌شد اما ما دیدیم که ارزشی ندارد هرچند قذافی او را کشت. قذافی به نهضت‌های انقلابی و ضداستعماری کمک می‌کرد اما هر چه امام موسی صدر اقدام می‌کرد به او کمک نکرد وقتی او را دعوت کردند او به آنجا رفت، من آنجا مراوده و از همه جزئیات اطلاع داشتم و درنهایت او را کشتند...
آقای صدر می‌خواست بگوید که قذافی بی‌دین است و او هم وی را کشت، شما اگر بودید چه‌کار می‌کردید ؟! »

🔶 البته به گفته مرحوم سیدصادق طباطبایی خواهرزاده ایشان، پس از سقوط قذافی وقتی از "جلود" نخست وزیر قذافی درباره شهید موسی صدر پرسیده بودند وی گفته بود: از جلال الدین فارسی بپرسید، او در تمام جزئیات هست! و البته اراده ای هم در نظام نبود تا از این یار غار امثال جناب رفسنجانی در این باره پرسش شود.

🔶 جلال الدین فارسی در گفتگو با برنامه « شاهد عینی » شبکه افق هم گفت:
« قذافی اینها ( شهید موسی صدر) را کشت و نفله کرد؛ این را هم بدانید که تمام این مسائل که خود لیبی که قدرتی است در اینجا این کار را انجام داده است. رفتاری که {امام موسی صدر} با امام خمینی داشت، یک نامه به امام ننوشته بود، یک بار به آنجا نرفته بود!
شهید دکتر چمران را یک بار نگذاشته بود برود، خود دکتر #شهید_چمران چند سال نه نامه ای به امام نوشته بود و نه چیز دیگر و مي گفت مرجعیت متعلق باید مال آقای صدر باشد، نه مال آقای خمینی، این مواضع دکتر چمران است که از دستیاران امام موسی صدر بود. شما ببینید که فاصله این دو نفر با من چقدر بوده است و با امام خمینی! مع ذلک وقتی که من دیدم اینها رفته‌اند.»

🔺حسن (فریدون) #روحانی رفیق فارسی و خویینی‌ها هم در آستانه تجاوز صدام، در مجلس خواستار انحلال تیپ تکاوری کارآمد نوهد شد که با مخالفت شدید چمران مواجه شد.

@shafieikia
♨️ کمک‌های اعلىحضرت #محمدرضاشاه به ‌تروریست‌های #فلسطین./ تلاش چپی‌ها برای ترور #دکتر_چمران :


🔴 اتحاد شاه و کمیل شمعون علیه #امام_موسی_صدر:

سید صادق طباطبایی حکایت می‌کند که سید موسی صدر در تجمع بزرگ مبارزان فلسطینی به رهبری یاسر عرفات شرکت کرد، و با اعتراض به تحرکات تروریستی و ضد دیگر مبارزان لبنانی آنان را از انفجار داخلی بر حذر داشت که این سخنان عواقب خوشی نداشت:

« ‌‏این بیانات امام موسی صدر و تحذیر یاسر عرفات از خطر انفجار، باعث ناراحتی شدید ‌‎ ‌‏احزاب چپ و حزب کمونیست شد و سیل تهمت و افترا بطرف وی سرازیر گردید. ‌
‌‏ایذا و اذیت اعضا ‌‏حرکة‌المحرومین ( تشکیلات سید موسی‌صدر )‌‏ شدت گرفت.
ناگهان در این بحبوحه تماس‌هایی بین ‌‎ ‌‏#شاه و کمیل شمعون ( فرمانده حزب چپی و تروریستی احرار فلسطین ) برقرار شد.
قرارهایی با هم گذاردند. بنا به گفته افراد موثق و از ‌‎ ‌‏جمله منابع و روابط خوبی که دکتر چمران داشت، جنگندگان گروه شمعون یعنی حزب احرار در ایران تعلیمات نظامی ‌دیدند و اسلحه و پول شاه به سوی آنها سرازیر ‌‎ ‌‏شد.
در اینجا بود که خونخواران شمعون در مقابل چشمان خواب بزرگان چپ و ‌‎ ‌‏راست لبنان به جان #شیعیان افتادند و کشتار شیعیان شروع شد.

موج تبلیغات علیه امام ‌‎ ‌‏موسی هم در لبنان و هم در ایران توسط ایادی ساواک به اوج رسید.
برخی از دوستان ‌‎ ‌‏ما معتقد بودند که شاه از فعالیتهای سیاسی و نظامی ‌امام موسی به عنوان یک رهبر و ‌‎ ‌‏قائد شیعی سخت به هراس افتاده بود. در اینجا بد نیست قسمتی از یک نامه دکتر ‌‎ ‌‏چمران را بیاوریم:‏

نامه ای از #شهید_چمران

‌‏«بگذار خبری وحشتناک‌تر بدهم. تا بفهمی ‌دایره جنایات شاه تا به کجا کشیده شده است و آن اینکه در اواسط جنگ، یکی از مامورین امنیتی فتح (امن ثوره) بنام علی الدر نزد من به موسسه آمد و درخواست ملاقات سری کرد... .
خود را معرفی نمود که از بارزترین مامورین الفتح است و تا به حال جاسوسهای زیادی را به دام انداخته است.
او گفت ضمن کارش به یک شبکه مخفی فلسطینی به رهبری شخصی به نام احمد برخورده که در رشیدیه (بزرگترین پایگاه و اردوگاه فلسطینی جنوب لبنان، نزدیک صور) فعالیت داشته و مشغول کارهای تخریبی بوده است.
از فعالیتهای این احمد متوجه می‌شود که با دولت شاه ارتباط داشته و پول کلانی توسط یک رجل لبنانی به آنها رسیده است.
علی الدر این شبکه را کشف می‌کند.
ولی احمد او را تهدید می‌کند که باید سکوت کند و چیزی گزارش نکند. ‌‎ ‌‏بخصوص اینکه احمد جزئی از برنامه خود را قتل دکتر مصطفی چمران ذکر ‌ ‌‏می‌کند‌‎…‌‏. و ادامه می‌دهد که این شخص ایرانی و جاسوس است. و لذا قتل او اشکالی ندارد. علی الدر می‌گوید: من دکتر مصطفی را نمی‌شناسم ولی اگر شاه درصدد ترور او باشد، این خود بهترین دلیل برای پاکی و خوبی دکترمصطفی است زیرا شاه دست‌نشانده استعمار است و دستیار و حامی ‌اصلی اسرائیل در منطقه.
احمد می‌خواهد به علی الدر رشوه بدهد. حتی تا دویست هزار لیره لبنانی ولی علی الدر می‌گوید وجدانش اجازه چنین خیانتی را نمی‌دهد و لذا گزارشی از همه فعالیتهای احمد و شبکه جاسوسی او به رهبری مقاومت می‌دهد. او را تهدید به مرگ می‌کنند و لذا نزد من آمده بود و تقاضای کمک می‌کرد که از لبنان بگریزد. من هم به او کمک کردم. پاسپورتی تهیه کرد‌‎…‌‏.و به آلمان رفت.» ‏

‌‏در همین نامه چمران ادامه می‌دهد: ‏

‌‏«...در همان روزها به من خبر رسید که یک ایرانی در جبهه شعبیه (جورج ‌‎ ‌‏حبش) در منطقه صور در یک پاسگاه مشغول خدمت است.
یک کمونیست ‌‎ ‌‏ایرانی در جنوب لبنان! بسیار مشکوک بود.
به فرمانده فلسطینی خودمان گفتم که دنبالش برود و تحقیق کند.
او رفت و دست به کار تحقیق شد ولی آن ایرانی گریخت. احساس می‌کنی که هم مشکلات ما تا چه حد است و چطور در دریای مرگ غوطه می‌خوریم و چطور از همه طرف از داخل و خارج و از چپ و راست ما را می‌کوبند...‏»

📚 خاطرات سیاسی_اجتماعی دکتر سید صادق طباطبایی ج۲ ص۱۸۹.


🔹 مرحوم دکتر #میرشمس‌الدین_مجابی که از اعضای مسلمان و اولیه #سازمان_مجاهدین_خلق قبل از انقلاب ایدئولوژیک آنان بوده و به جمهوری اسلامی نیز کمک‌های امنیتی و عمرانی داشته است؛ درباره ارتباط شاه و فلسطینی‌ها از ایشان شنیدم که اسنادی دیده که شاه به #یاسر_عرفات هم کمک می‌کرد، و عرفات نیز در ازای آن فهرست نام چریک‌های چپ و مسلمانی که در فلسطین آموزش می‌دیدند را به شاه می‌داده.

#پهلوی
#شاهنشاه

@shafieikia
مسعود شفیعی کیا
♨️ کمک‌های اعلىحضرت #محمدرضاشاه به ‌تروریست‌های #فلسطین./ تلاش چپی‌ها برای ترور #دکتر_چمران : 🔴 اتحاد شاه و کمیل شمعون علیه #امام_موسی_صدر: سید صادق طباطبایی حکایت می‌کند که سید موسی صدر در تجمع بزرگ مبارزان فلسطینی به رهبری یاسر عرفات شرکت کرد، و با اعتراض…
🔺 بنابراین علت اصلی مخالفت و حتی دشمنی مدعیان انقلاب مانند #جلال_الدین_فارسی و #موسوی_خویینی_ها، با #چمران و #موسی_صدر؛ دیدگاه ضدچپی و آنتی‌تروریسمی آنان و گرایش فرهنگی‌شان بود، که مدعیان چپ‌گرای ایران را هم راضی به حذف و محوشان کرده.

صدر و چمران و هرکس ضدتروریست بود، باید بروند و...

https://t.me/shafieikia/6897

https://t.me/shafieikia/6897

https://t.me/shafieikia/6903


@shafieikia
🌷مرداد نفس‌گیر ۱۳۶۷:


اوائل مرداد سال ۶۷ به #دوکوهه رسیدیم، پس از تک ابوقریب لشکر جور تمام خط ها را می‌کشید و بین جبهه‌ی جنوب و غرب تکه تکه شده بود.

گردان ما ( #گردان_کمیل ) با چند گردان دیگر مأمور شده بود برای مقابله با تک سنگین جاده اهواز خرمشهر که ماشین جنگی صدام #اهواز و #خرمشهر را شدید تهدید می کرد.

ولی چند گردان دیگر برای مقابله با حمله‌ی گروهک رجوی برای اعزام به اسلام آباد آماده می شدند، و میدان صبحگاه دوکوهه پر شده بود از بالگردهای شینوک، می گفتند خود #صیاد_شیرازی هم آمده بود.

ساعتی تا اعزام باقی نمانده بود، کنار میدان صبحگاه مقابل مخابرات آمده بودم، که امیرحسین با صدا کردنم مرا به خودش متوجه کرد، خیلی وقت ندیده بودمش، برعکس همیشه سر و زبون دار شده بود و می‌گفت بیا بریم مخابرات می خوام به مادرم بگویم آمده ام جبهه، معلوم بود که بی خداحافظی آمده بود، در صف مخابرات بودیم و گرم صحبت، عجب لحظات بی‌تکراری بود، بچه های گردانش آمدند داخل مخابرات گفتند هلکوپتر ها دارند پرواز می‌کنند جا نمانید !

امیر حسین که چفیه ای سفید و بی خط بر گردن داشت آماده‌ی پرواز بیرون دوید و به محوطه‌ی میدان صبحگاه و کنار هلکوپترها رفت و من هم دنبالش، سر از پا نمی شناخت و چنان می دوید که در باد پروانه‌ی بالگردها چفیه اش چندین متر به پرواز در آمد و به زمین افتاد، دویدم چفیه را بهش بدهم کاغذی بهم داد و گفت: شماره خونه مونِ زحمت بکش به مادرم بگو حالم خوبه. و چفیه را هم نگرفت و گفت: مال خودت شفیعی!

کنار میدان صبحگاه ایستادم و آخرین پروازش را دیدم و به مخابرات که خلوت شده بود رفتم و با مادرش تماس گرفتم و گفتم امیرحسین خوب و سالم است و چون الان سوار هلکوپتر شده من به جایش تماس گرفتم، مادرش خیلی با لحنی مؤدبانه تشکر کرد ...

ساعتی بعد ما هم به جاده اهواز خرمشهر و کوشک و پاسگاه زید رفتیم، حدود دو هفته نبرد بی امان که شهادت #شهید_خانجانی و خیلی از رزمندگان گردان آخرین ارمغان روزهای آخر جنگ بود.

چفیه‌ی زیبای امیرحسین را هم نتوانستم حفظ کنم و در دژ جمهوری پاسگاه زید جا گذاشتم، چون مجبور شدم آنرا روی سر از بالای لب ها پریده ی #شهید_غلام_حدادی بیاندازم و...

وقتی برگشتیم به دوکوهه آنچه داغ عملیات غدیر را بیشتر کرد، اعلامیه شهادت امیرحسین بر در حسینیه حاج همت بود، ظاهراً جزو همان گروهانی بود که اشتباه بین رجویون هلی‌برن شده بودند!

دست تو جیبم کردم، هنوز کاغذ تلفن منزلش در جیبم بود، گمان کنم تماس هم گرفتم و کسی غیر از مادرش برداشت و من هم توان سخن گفتن نداشتم ...


🔸 بله ۳۴ سال گذشت و امیرحسین‌ها پرواز کردند و ما دلخوش به جامعه ای آرمانی که شهیدان می خواستند، گرفتار کلاف سردرگم فساد و دنیاطلبی و آقازاده زده‌گی و تحجر و فضیلت‌کشی و کفر پرستی و ... شده ایم که چون پیله‌ای لزج همه ی بال و پر پرواز کشور را بسته اند.

ای نفرین و هزاران لعنت بر مسببان گرفتاری این مرز و بوم به نااهلان و نامحرمان که چنین به خون صدها هزار امیرحسین خیانت کرده اند ...


🌿 با امیر حسین در دبیرستان خوارزمی (ارشاد) درس می خواندیم.

اگر چه به دلیل اینکه ایشان رشته ی ریاضی بود و من رشته تجربی بودم، توفیق همکلاسی با او را نداشتم، ولی شخصیت معصوم و ساکت و بی حاشیه اش همیشه او را برایم شخصیتی جذّاب کرده بود.

اهل سرو صدا نبود، مثل بقیه نه در بسیج نه در انجمن اسلامی نبود، هیچ وقت ندیده بودم مثل ما مثلا لباس پلنگی بسیج بپوشد و در مراسمات حاضر شود.

بچه ای درس خوان بود. خانواده ای فرهنگی بودند، خودش چیزی نمی گفت ولی می گفتند پدرش مدیر تنها موسسه کنکور آن زمان «مؤسسه بوعلی» بود.

او بود و یک چرخ کورسی که گاهی باهم پس از ساعات مدرسه در خیابان های شهر همراه می شدیم...

وقتی برای آموزش اعزام به جبهه به پادگان شهید محلاتی افسریه تهران رفتم، حضور او در آنجا برایم غیرقابل پیش بینی و آرام‌بخش بود.

چند روز بعد از دوره صبح زود رسیده بودم پادگان، داشتند گروهان را برای صبحگاه آماده می کردند، که دیدم امیرحسین که پایش را باند پیچی کرده و در گوشه ای خوابیده بود را معاف از صبحگاه کرده اند.

شیطنتم گل کرد و باندی از امیرحسین گرفتم و به پایم بستم و کنارش خوابیدم تا مسئول گروهان مرا که تازه رسیده بودم به صبحگاه نبرد، که با لگد او هوش از سرم پرید و او حتّی امیرحسین بنده خدا را هم با پای مجروح راهی صبحگاه کرد، ولی امیرحسین که شدید می لنگید ذره ای به رویم نیاورد...

در منطقه هم توی خلوت خودش بود، بعد از فوت مادرش متوجه شدم از اقوام دور ما است...


🌷 شادی روح #شهید_امیرحسین_صمدیان و جهت آمادگی مان و تعجیل در #ظهور ولی أمرمان #امام_زمان صلوات.


💐 أللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و أهلک أعدائهم و ٱحشرنا معهم في الدّنیا و الآخرة .💐



http://www.imgurl.ir/uploads/h9044___.jpg


@shafieikia
☑️ سهم مادر #شهید_همت ها و سهم عفت رفسنجانی‌ها:

سهم مادران #همت‌ها هم مانند خود همت با سهم مادر فرزندانِ آقایان و آقازادگان متفاوت بود.

آن سال که #اکبر_رفسنجانی به دستواره و همت گفت: امام خواسته مجنون حفظ شود ولو اینکه فرماندهان کشته شوند.
در خاطراتش نوشته که پی‌گیر دغدغه‌ی عفتش بود که نگران محسن بود که در بلژیک درس می‌خواند!
با سفارت تماس گرفت برای محسن محافظ بگذارند!

هزاران مادر #ابراهیم_همت چشم به راه باشند و جسم و سر هزاران همت در جنگ ۸ساله متلاشی شود، ولی سر آقازادگان و محسن به سلامت باد.

بله شاید هم این سهمی است که خود قبول کرده‌اند؟!

در جلسه‌ای که برای تداوم جنگ پس از فتح #خرمشهر برقرار شد، جناب رفسنجانی پیشنهاد گرفتن چاه‌های نفت جزیره مجنون را داد، ولی معلوم نیست برای این پیشنهاد چرا مادر همت در #خیبر باید هزینه می‌داد نه عفت!

البته فقط خاندان رفسنجانی سهم‌شان فرق نداشت همه دوجناح سهامداران ایران شدند و‌ #مردم ...

سهم ما و شما چیست؟

إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون.

و سرانجام مادر همت در همان خانه‌ی محقر و باصفای شهرضا از دنیا رفت.

خدا رحمتش کند.

@shafieikia
♨️ #شهید_افشین_افشاری_راد

نقش ملکه کروبی در شهادت افشین.

@shafieikia
♨️ نقش ملکه کروبی در شهادت افشین:

( به مناسبت سالروز شهادت ۲۴ اسفند.)



تک پسر خانواده آبرومندی که در حجب و حیا و مهربانی و غیرت سرآمد بود و انقلابی میدان ۲۴ اسفند ( انقلاب) و اسکندری‌شمالی و بسیجی #کانون_توحید تهران  که کمک درآمد پدری بود که دوبار بخشی از زمین‌هایش به تاراج رفت،_ یکی در اصلاحات ارضی #محمدرضا_شاه و دیگر توسط مدعیان انقلابی._

ولی #افشین_افشاری_راد با تمام وفا و صفایش وقتی این سرزمین مورد تجاوز قرار گرفت، دست پدر و مادر که او جان‌شان بود را بوسید و در هجده سالگی به نیروهای فدائیان اسلام #سید_مجتبی_هاشمی در #آبادان پیوست تا آبادان به سرنوشت #خرمشهر گرفتار نشود.

افشین پس از چند ماه رزم در #دشت_ذوالفقاری ترکش‌هایی به جمجمه‌اش اصابت کرد و او را سخت مجروح کرد.

ترکش‌ها بخش حساسی از جمجمه و شقیقه را شکافته بود.

بیمارستان‌های متعددی بستری‌اش کردند که آخر برای مراقبت ویژه برای جلوگیری از عفونی شدن مغزش او و چند مجروح مانند او را به هتلی در تهران بردند که به دلیل انبوه مجروحان برای مداوای آنان تخلیه شده بود.

ولی خانواده بی‌پناه افشین که امیدوار به بهبودش بودند متوجه شدند که او و مجروحان دیگر در هتل نیستند، پس از چند روز بی‌خبری و سرگردانی متوجه شدند که فرزندشان و دیگر مجروحان در اتفاقی شگفت و در یک شب زمستانی سال ۱۳۶۰ ساعت‌ها در گوشه‌ی خیابان و در سرمای زیر صفر بیرون رها شده‌ بودند و سپس به بیمارستان نامداران منتقل شده بودند!

ماجرا از این قرار بود که #فاطمه_کروبی که معاونت درمان بنیاد شهید شوهرش #مهدی_کروبی بود، گفته بود که هتل را برای مهمانان خارجی تخلیه کنید، سپس به خواست حاج‌خانم غول تشنگ‌هایی مجروحان را در گوشه خیابان تخلیه کرده بودند.

همین چند ساعت رها شدن در سرما کافی بود که بافت مغزی افشین که در حال بهبودی بود عفونی شود و چندی بعد در ۲۴ اسفند ۱۳۶۰ پر کشد و داغش مزمن بر دل پدر مرحومش و مادرش ماند.

واقعه‌ای که کسی نشنیده، ولی مادر افشین دل خونی از این داستان دارد، که با یادآوری آن آهش جانسوز است .

به او چند بار گفتم چرا شکایت نکردید؟!

گفت به خدا سپردم، و عجب وکیلی گرفته است این مادر!

اگرچه در آن دهه مبارکِ تروریست‌ها شکایت از کروبی‌ها حرکتی ضدانقلابی و ناشدنی بود، ولی سال‌های بعد شاید قابل پیگیری بود.

وقتی لودگی‌های این پیرمرد و همسرش را در انتخابات قبل و بعد ۸۸ و با چشم خود با وجود عدم میلم کتک خوردن او توسط دیگر مدعیان انقلابی را دیدم، فهمیدم عجب وکیلی گرفته این مادر.

البته قائلم که باید حقوقی هم این جنایت ملکه پیگیری شود، ولی حتما روزی دادگاهی خواهند شد.

اگرچه غیر از کشتار حجاج ایرانی در سال۶۶ که با تحریک کروبی انجام شد، موارد دیگری هم از مشاهداتم درباره مدیریت دهه شصتی این زوج در قبال جانبازان هست که بعدا می‌نویسم.


https://t.me/shafieikia/8056?single


@shafieikia
♨️ کمک دولت #خاتمی با مدیریت #روحانی به طالبان با زدن #پرویز_مشرفِ مخالف #طالبان:
( *منتشر شده برای اولین بار*.)



- با کودتای پرویز مشرف در پاکستان آی‌اس‌آی (اطلاعات ارتش) که هسته‌ی اصلی تشکیل #طالبان است مضمحل می‌شود.

- در قسمت نخست فیلم؛ #روحانی از سانتریفیوژهای آلوده می‌گوید که ج.ا مدعی می‌شود که آنرا از پاکستان خریده و بدون رازداری پدر هسته‌ای پاکستان#عبدالقدیرخان را متهم می‌کند، و دولت مشرف در حال ستیز با طالبان را با چالش مهمی رو به رو می‌کند.

- و در قسمت دوم فیلم آقای ظهره‌وند دیپلماتِ با سابقه‌ی کشور از کمک هم زمان دولت #خاتمی و معاونت منطقه امورخارجه‌ی دولت اصلاحات به طالبان در هرات برای جلوگیری از شکست آنان می‌گوید، تا تلاش پرویز مشرف در نابودی طالبان ناکام بماند.

- این سرنخ را دنبال کنید به واقعیت‌های مهمی می‌رسید.

🔴 - تولید اسلام طالبانی و حمایت از آن، خط قرمز عاملان
#انگلیس در کشور و منطقه است.


- از مرحوم سیدجعفر که از دوستان فعال طلبه در تهران بود و فرزند مرحوم ژنرال سیدخوارزمی وزیرکشور ضیاءالحق بود، شنیدم که ژنرال پرویز مشرف که هم دوره پدرش مرحوم ژنرال خوارزمی بود، پس از کودتا، پدرش را برای همکاری برای تار و مار کردن #طالبان و سازماندهی آی‌اس‌آی مسئولیت داد.

سید خوارزمی که به عنوان وزیر کشور  پاکستان سال ۵۷ با اعلان «الحاق جمهوری اسلامی #پاکستان به انقلاب خمینی.» توسط ضیاءالحق رئیس‌جمهور وقت پاکستان برکنار و تحت تعقیب قرار گرفت، سال‌ها در ایران فراری بود، و به همکاری در مراکز طراحی عملیات در کنار #شهید_صیاد مشغول بود.

- فرزند مرحوم ژنرال سید خوارزمی مرحوم سید جعفر خوارزمی در آخرین سفر به قم که هم زمان با ریاست پرویز مشرف بود این خبر محرمانه‌ را به من داد، که پدرش به خواست مرحوم پرویز مشرف بدنه ارتش و آی‌اس‌آی را از نظامیان شیعه گزینش کرده است.

دلیل مشرف هم این بوده که شیعیان زخم خورده از عملیات انتحاری طالب انگیزه‌ی بالایی در مبارزه با #طالبان دارند.

🔺- ولی هم زمان با دبیری روحانی در شعام بهانه ضربه مهلک از داخل ایران به مشرف و حاکمیت ملی پاکستان شکل می‌گیرد.

- مرحوم عبدالقدیرخان پدر هسته‌ای پاکستان که از سال‌ها قبل محرمانه به فروش تجهیزات و مواد برای توانمندسازی هسته‌ای ایران روی آورده بود، با چند سانتریفیوژ آلوده که روحانی مدعی شد که عبدالقدیرخان به ایران داده است تحت تعقیب قرار گرفت، و ضربه به جنبش ضد طالبان توسط جبهه مدعی اصلاحات و دولت خاتمی فراهم شد، که به اعتراف و بازداشت خانگی عبدالقدیرخان و حتی اختلافش با مشرف منجر شد.

- ولی پرویز مشرف هیچگاه اجازه مصاحبه‌ی آمریکایی‌ها با عبدالقدیرخان را نداد، و عبدالقدیرخان حصر خانگی بود و سال۱۴۰۰ فوت کرد.


- خانواده سید خوارزمی و پسر ارشدشان سیدجعفر هم ظرف چند سال به مرگ مشکوک در پاکستان از دنیا رفتند!

- البته پیچیدگی نفوذ در پاکستان مانند ایران خیلی عجیب نیست، چراکه قدرت موشکی و هسته‌ای منطقه با چهارصد هزار ارتشی و رویکردهای تند اسلام‌گرایانه ضد اسرائیلی همواره عوامل بیگانه داخلی و همسایه را به مهار و مدیریت آن وا می‌دارد.

- و روحانی و دولت خاتمی با اشراف #اکبر_رفسنجانی نه تنها با #پروژه_سانتریفیوژهای_آلوده ایران را بیست سال زیر تیغ برده‌اند، بلکه پدر هسته‌ای پاکستان را هم در آورده‌اند، و البته دامن دیگر جریان رفیق ایشان یعنی موسومان به اصولگرا از این ماجرا پاک نیست و ...

https://t.me/shafieikia/8325


@shafieikia
🌿 وقتی #امام_رضا مانع اجرای حد توسط حکومت شد و حق را به آفتابه دزدی داد!


🔹 محمد بن سنان گفت که در خراسان نزد مولایم حضرت #علی_بن_موسی_الرضا علیه‌السلام بودم.

مأمون هنگام قضاوت و دیدارهای رسمی حضرت را معمولاً در سمت راست خود می‌نشاند.
به مأمون خبر دادند که مردی از کوفه دزدی کرده است ( گویا از اموال حکومتی دزدی کرده بود ).

مأمون دستور داد او را بیاورند. چون حاضر شد، مأمون از شمایل آن مرد که ظاهری پارسا و اثر سجده در پیشانی داشت، متعجب به او گفت:
- وای بر این چهره زیبا و بر این کار زشت!
آیا با چنین آثار زهد و پارسایی که از تو می‌بینم تو را به دزدی نسبت می‌دهند؟

مرد صوفی گفت:
- من این کار را از روی ناچاری کرده‌ام، زیرا تو حق مرا از خمس و غنایم، نپرداختی!

مأمون گفت:
- تو در خمس و غنایم چه حقی داری؟

صوفی :
- خدای عزوجل خمس را سهم شش طائفه کرد و فرمود:
« بدانید هر غنیمت و سودی که به دست آورید خُمس آن برای خدا و پیغمبرش و خویشان نزدیک او و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است، اگر به آنچه که ما بر بنده مان محمّد در روز فرقان و جنگ نازل کردیم ایمان آورده اید، که خدا بر هر چیزی قادر است.» انفال۴۱

و همچنین غنیمت را بین شش طائفه تقسیم کرد و فرمود:

« فیء و غنیمتی که خداوند از اهل بلاد به پیغمبر خود بخشیده، برای خدا و پیامبرش و خویشاوندان مقرب او و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است؛ برای آنکه غنیمت ثروت‌ها، تنها در دست و حوزه توانگران شما به گردش نباشد، آنچه پیامبر برای شما آورده بگیرید و آنچه را که او نهی کرده است واگذارید، که خدا عقوبتش شدید است. » حشر۷

طبق این بیان، اکنون که در سفر مانده ام و بینوا و تهیدستم، تو مرا از حقم محروم ساخته ای.

مأمون گفت:
- آیا من حکمی از احکام خدا و حدی از حدود الهی ( قطع کردن دست دزد ) را ترک کنم، با این حرف ها و توجیهاتی که تو داری؟

مرد صوفی گفت:
- اول به اصلاح کار خود بپرداز و خویش را پاک کن و آنگاه بخواه به تطهیر دیگران همت گماری!
نخست حد خدا را بر نفس خود جاری کن و آن گاه دیگران را حد بزن!

- مأمون مبهوت از حاضرجوابی وی دیگر نتوانست سخن بگوید، رو به حضرت #امام_رضا علیه السلام کرد و گفت:
- در این باره چه نظری دارید؟

🌿 حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه‌السلام فرمود:
- این مرد می گوید تو هم دزدی کرده‌ای منهم دزدی کرده‌ام!

مأمون از این سخن سخت بر آشفت و آنگاه به مرد صوفی متهم به دزدی گفت:
- به خدا قسم دست تو را خواهم برید.

صوفی گفت:
- آیا تو دست مرا قطع می کنی در صورتی که خود، بنده و غلام من هستی؟!

مأمون گفت:
- وای بر تو! من چگونه بنده و برده تو هستم؟!

مرد صوفی گفت:
- زیرا مادر تو که کنیز هارون بوده از مال مسلمانان خریداری شده و تو بنده و برده کلیه مسلمانان در مشرق و مغرب هستی، تا آنگاه که تو را آزاد کنند، و من تو را آزاد نکرده‌ام.

در ثانی تو خمس را چپاول کرده ای! بنابراین، نه حق خاندان پیامبر را ادا کرده ای و نه حق امثال مرا داده‌ای.

همچنین شخص ناپاک نمی تواند آلوده ای مانند خود را پاک سازد، بلکه شخصی پاک باید آلوده ای را پاک کند، و کسی که خود حد دزدی و غیر آن به گردن دارد بر دیگری حد نمی تواند بزند، مگر آنکه اول از خود شروع کند! مگر نشنیده ای که خدای عزیز و جلیل می فرماید:
🔸أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون أنفسکم و أنتم تتلون الکتب أفلا یعقلون . /
« آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خویش را فراموش می کنید، و حال آنکه
کتاب خدا را تلاوت می کنید؟ آیا در این کار فکر نمی کنید. » بقره۴۴

در این هنگام، مأمون رو به حضرت امام رضا علیه السلام کرد و گفت:

- شما درباره این مرد چه صلاح می دانید ؟

🌿 حضرت امام رضا علیه السلام:

- خدای جل جلاله به حضرت محمّد صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
«فلله الحجه البالغه» خدای را دلیل گویا و رسایی هست، که نادان بانادانی می فهمد و دانا با علم خود درک کند، دنیا و آخرت بر پایه و میزان عادلانه استوار است و اکنون این مرد بر تو دلیل آورده است.

چون سخن به اینجا رسید، مأمون فرمان آزادی مرد صوفی را صادر کرد.

پس از آن ماجرا، مدتی مأمون در میان مردم ظاهر نشد، و در مورد حضرت امام رضا علیه السلام اندیشه و حیله می کرد تا آنکه آن بزرگوار را مسموم ساخت و #شهید کرد./

📚بحارالأنوار، ج ۴۹، ص ۲۸۸


#مبارزه_با_اسلامنمایی
#ادرءوا_الحدود_بالشبهات
#قطع_دست_دزد
#حدود
#عدالت
#خمس

@shafieikia.
🌷#شهید_هاشم_لطفی تنها شهید واحد مخابرات تیپ ادوات لشگر ۱۰ سیدالشهداء علیه‌السلام در عملیات نصر۷ بود.


- از اوائل مرداد۶۶ که به مقر تیپ در سقز آمده بودم در کنار چند بچه محل و دوستان مسجدی، ولی هاشم لطفی لطف دیگری داشت.

- بر خلاف ما که وقت بیکاری مشغول شیطنت دبیرستانی در مقرّ بودیم، ولی هاشم تا از آموزش و مأموریت‌های یگان فارغ می‌شد، گوشه‌ی چادر قرآن مکّه‌ای اش را باز می‌کرد و می‌خواند.
به شوخی بهش می‌گفتم که حرفی بزن تا با صدات آشنا بشیم تو بی‌سیم اشتباه نگیریمت.

چند روز به عملیات نصر۷ مانده بود که هاشم از شهر یک دوربین ۱۳۵ یاشیکا خریده بود و گفت: بچه‌ها می‌خوام از همه عکس یادگاری داشته باشم.

پتویی گلدار به تیرک افقی چادر بستیم و نوبتی می‌نشستیم و با قرآن هاشم عکس می‌گرفتیم (تصویرضمیمه)، نمی‌دونم هاشم خودش هم عکس انداخت یا نه، ولی عکاس خودِ هاشم بود.

زمان رفتن به خط فرا رسید، من و هاشم بی‌سیم‌چی موشک ۱۰۷ شدیم.

- شب قبل از اعزام شیطنتی دبیرستانی کردم، با حمیدرضا آخوندی متوجه شدیم زنبورهایی از لوله کتری که قبلا کمپوت و یخ درش ریخته بودیم و هنوز شیره شربت کمپو‌ت‌ها در آن بود وارد آن می‌شوند با کاغذی در کتری را که مملو از زنبور بود را بستیم و اندکی کاغذ را که بر می‌داشتیم زنبوری بیرون می‌آمد و سر آنرا گرفته و تهش را به افراد می‌زدید و معلوم بود که نیش زنبور را نوش جان می‌کردند.
البته من تنها نبودم ولی ظهره‌وند فرمانده مخابرات که خودش هم از نیش زنبور بی‌نصیب نمانده بود من را تنبیه کرد، و چه تنبیه سرنوشت‌ساز و عجیبی.

- گفت که من را اصلا به خط نمی‌برد!

- حسابی دمغ شدم و رفتم تو لک هرکاری کردم مرغش یک پا داشت.

صبح که صوت آهنگران گذاشته بودند، من هم تجهیزات بستم تا سوار جیپ ۱۰۷ شوم، ولی ظهره‌وند کوتاه نیامد.

- هاشم لطفی از بچه محل‌هایم بیشتر ناراحت من بود، پیشم نشست و قول داد دو سه روز خط بود بیاید و جایش را با من عوض کند، گفتم: من می‌خوام با تو در خط باشم. تو بیایی من بروم؟

برای اینکه دلش راضی شود شیشه‌عطری محمدی بهم داد و قول محکم داد و رفت.

من رو زیر دست یک سرباز امریه‌ای نورچشمی به مدرسه‌ای در سقز که نصفش دست پیشمرگه‌ها و نیمی از آن انبار مخابرات بود فرستادند، وقتی یگانی به خط و عملیات می‌رفت هیچ خبری از اتفاقات و شهیدان نمی‌آمد و محرمانه تلقی می‌شد.

دو سه روز گذشت، محیط دلگیر مدرسه و بی‌خبری داغونم کرده بود، سرباز مسئول هم هروقت می‌رفت خط پیامی برای هاشم بهش می‌دادم، ولی مبهم جواب می‌داد.

تصمیم گرفتم بدون هماهنگی از آن زندان به تهران بر گردم، که متأسفانه ظهره‌وند گزارش فرار از جبهه به پایگاه بهشتی داد که چند سال درگیرش بودم.

در پاییز ۶۶ مسجد بودم که بچه‌های مسجد همراه ما در سقز به مرخصی آمدند، مسعود خطیبی و حمید آخوندی آمدند و گفتند از هاشم خبر داری؟
من که از نیامدنش سر وعده دلخور بودم گفتم: چطور مگه؟
گفتند: همان شب در ماشین ۱۰۷ خوابیده بود که برق ماشین اتصالی کرد و چاشنی الکتریکی و خرج موشک‌های کاتیوشا عمل کرد و هاشم را سوزاند، الان هم هاشم در بیمارستانی در تهران و ممنوع الملاقات است!

- انگار پتکی خورد بر سرم و نشستم، شاید هم مسئله بیمارستان را برای شوکه نشدن من پیش کشیدند و هاشم همان زمان پرواز کرده بود.

🔺بله هاشم به دلیل عدم رعایت ایمنی نگهداری موشک‌ها و عدم کارشناسی فرماندهان جنگ سوخت ولی علت شهادت را اصابت خمپاره به خودرو زدند.

بی‌توفیقی یا قسمت هرچه که بنامیم به هر حال من هم باید کنار هاشم می‌بودم، ولی جاماندگی سختی بود.

پیش از این نیز با خبر داغ حسین وکیلی و گلیا و وحیدرضا مطلق و حمیدرضا مشرفی و مجتبی ساسانی قمصری و شهید وحید و ... پشتم شکسته بود.

- هاشم قاری و مأنوس با قرآن بود، و هنوز زخم و درد کربلای۵ در تن این نوجوان ۱۵ ساله بود که چون پروانه سوخت و رفت!

چند سالی پس از جنگ سوار تاکسی نارنجی‌ای شدم که مزین به تصویر هاشم بود، مرد میانسالی آنرا می‌راند که پیر شده بود، بعدا فهمیدم حدسم درست بود که ایشان پدر هاشم بود.
دلم نیامد چیزی بگم چون غم از رخ آن مرد تودار می‌بارید.

آری! بیش از سیصدهزار هاشم در این قربانگاه برای عدالت و حاکمیت عدل علی سوختند و رفتند و مادران و پدرانی را عمری داغدار کردند، وای به حال بازیگران با این خون‌ها، و وای به حال آنانکه در هشت سال جنگ و پس از آن با خون و اخلاص و آرمان‌های هاشم‌ها قمار کردند و می‌کنند.

#هشت_سال_جنگ_تحمیلی

@shafieikia
🔴 نگذاریم سوءبرداشت از #شهید باز هم منجر به سومدیریت‌ها و کج‌فهمی‌ها یا خیانت‌ها در تلف کردن انسان شود!


- در تاریخ انقلاب یک سوءبرداشت از شهادت به قیمت تلفات هزاران انسان منجر شده است.

- به این معنا که اغلب بدون سنجش موازنه‌ی میدان و محاسبات دقیق، با بی‌ارزش دانستن جان حامیان حتی به عنوان قماری برای چانه‌زنی در مجامع جهانی هزاران نفر را به کام مرگ می‌بردند، و سپس با تعبیر فوز شهادت و حسینی وارد میدان شدن، خیانت‌ها یا حماقت‌ها را پنهان می‌کردند!

- ماجرای مدیریت خائنانه‌ی کربلای۴ تقریبا سکه‌رائج اغلب عملیات‌ بود که جناب #رفسنجانی در رأس فرماندهی آنان بود، به عنوان رزمنده‌ای کوچک و شاهد و راوی جنگ باید بگویم خسارت فقدان یکی از آن جوانان پاک و آرمانی و خالص که تلف کردند هیچ وقت جبران نشده، ولی اینان پس از قربانی هزاران نیروی کیفی از جمله مرحوم بهشتی سوءاستفاده می‌کردند: «نگویید شهیدان را از دست دادیم، بلکه آنها را به دست آوردیم».


- متأسفانه فهم غلط از شهادت و شهادت طلبی، آنانکه از شهادت طلبی جوانان مانند رفسنجانی و فرماندهان تیمش خرج می‌کردند را به سواستفاده گرانقیمتی واداشت، که حتی رهبر انقلاب را علیرغم مخالفتش به ادامه جنگ پس از #فتح_خرمشهر مُجاب به تداوم کردند، و ده‌ها عملیات بدون حساب و پر تلفات را به خرج کیسه‌ی جان عزیزان #مردم با داغداری خسارت‌بار بیوگان و پدر و مادران و یتیمان ببار آوردند، ولی جناب رفسنجانی و دیگران که با پشته‌های کشته‌ها عکس یادگاری می‌گرفتند و در نمازجمعه‌ها و تریبون‌ها از«إحدی الحُسنیین»می‌گفتند، در همان گرداب خونی که برای بهترین‌های ما ساخته بودند و همان زمانی که رفسنجانی[به دروغ]به #همت گفت که امام گفته نیرو ندارید، خود فرماندهان بجنگند و به هر قیمت #جزائر_مجنون را حفظ کنند، محسنش با پول بیت المال و محافظ در بروکسل درس می‌خواند.

- بساط این تزویر و جنایات تا تلقی حامیان از شهادت، خودکشی و بی محابا به مهلکه رفتن باشد همین است.

- کدام سیره و حدیث پیامبر و امامان علیهم‌صلوات‌الله چنین انتحاری را از امت خواسته‌اند؟!

- در #کربلای۴ فرماندهان میدانی به قرارگاهی که رفسنجانی و روحانی هم مثل رضایی مسئولیت داشتند بی‌سیم زدند که نورافکن‌های #نهر_خین روشن است و با بلندگو می‌گویند می‌دانیم شما در این ساعت عملیات خواهید کرد، و خواستار لغو عملیات شدند، ولی با عناوین نامعقولی مانند:«کم من فئة قلیلة»، «خون بر شمشیر پیروز است.» و «اطاعت از فرماندهی واجب است».، مثل #عملیات_محرم و غرق کردن صدها رزمنده در #دوئیریج هزاران جوان مؤمن را به کشتارگاه خَیّن فرستادند و...

- در صدراسلام وقتی پیامبر شنید فرمانده‌منصوبش رزمندگان را به خودکشی واداشته آشفته شد و گفت: «لاطاعة للمخلوق في معصیة الخالق/ در نافرمانی خدا از هیچ مخلوقی اطاعت نکنید، اگر کسی فرمان فرمانده نادان را اطاعت می‌کرد، در دو دنیا در آتش می‌سوخت.» زیرا تلف کردن جان عزیزی بدترین نافرمانی خدا است.

- رحمت خدا بر #مهدی_باکری که وقتی دید مهندسی لشکر خاکریز را باریک گرفته و تیرها از خاکریز گذشته و به رزمندگان می‌خورد، بر فرمانده مهندسی فریاد کرد که ننه بابای این بچه‌ها اینها را به ما نسپردند که تلفشان کنیم.

-متأسفانه در تدابیر منطقه‌ای مثل سوریه و یمن هم همین دیدگاه نسبت به رزمندگان و دیگر مردم دیده می‌شود، ۸سال ملت مظلوم یمن زیر آوار بمب‌های مدرن و وحشتناک آمریکایی عربستان جان می‌دادند، و وساطت دلسوزان پذیرفته نشد تا اینکه چین کمونیست بنابر #نظم_نوین_جهانی فرمان آشتی داد و اطاعت شد!

- یعنی دستور قرآن و پیامبر در رفع تخاصم دو ملت هیچ، ولی فرمان چین کمونیست ارجح؟!

- اینکه گفته شود خاکی مانند مجنون و شلمچه و فاو و غزه و خاکریز... به هر قیمتی ولو به قیمت جان مردم باید حفظ شود کجای شرع آمده؟!

-وقتی در مکه فشار بر تازه مسلمانان وارد شد، پیامبر ضعیفان آنان را به حبشه و پادشاه عادل مسیحی آنجا پناهنده کرد، و چندی بعد خود و مابقی به مدینه مهاجرت کردند، و نگفت که یک ذره خاک مکه مکرمه را ولو به قیمت نابودی زن و بچه‌ها نمی‌دهیم، کجا گفته‌اند حفظ خاک بر حفظ جان انسان اولویت دارد؟!


-در این موضوع حرکت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام هم تحریف شده، چند دهه می‌گویند حسین وار زندگی کردن یعنی جانت بی‌ارزش و به قیمت جان و نابودی مردم دنبال آرمان‌ها رفتن.

-آیا سیدالشهداء مردم را سپردفاعی خود کرد؟! اگر دنبال این مقصود بود در مدینه صف‌کشی می‌کرد و مردم مدینه را سپرخود می‌کرد، و در بیابان کربلا خود و خانواده‌اش گیر نمی‌افتادند.

-مسلما مسببان تلفات صدهاهزار فرزند بی‌نظیر این سرزمین که صندلی ریاست خود و فرزندانشان را روی این خون‌ها گذاشته‌اند تاوان سنگینی در این دنیا و آخرت خواهند داد!

-پس مباهات به همان تدابیر و پافشاری بر همان کج‌راهه هنر نیست، باید راه درست را رفت.

@shafieikia
🔻- عمق سرنخ در پیام قدردانی #خاتمی و #روحانی از حملات ۷ اکتبر است، چون علاوه بر پاس به تلاویو پاس به اصلاح‌طلبان هم بود.
- شناسایی و حذف عوامل ق در سوریه و لبنان یا سوراخ امنیتی است، یا راهبرد است؟

- باند #رفسنجانی هم وقتی جام‌زهر خواست بدهد،  فرماندهان اصلی مخالف سازش حذف شدند.

- داستان حذف #سید_علی_هاشمی فرمانده قرارگاه نصرت و دروغ پناهندگی‌اش به عراق را بخوانید.

https://t.me/shafieikia/4490


@shafieikia