🔺چرخش ترامپی بایدن!
آبرام پیلی، معاون فرستاده ویژه دولت آمریکا در امور ایران، در شبکه ایکس، ضمن حمایت از تصمیم کانادا علیه سپاه پاسداران گفته است: «ما از تلاشها در سراسر جهان برای تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حمایت میکنیم.» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز موضع مشابهی اتخاذ کرده است.
این موضع دولت بایدن در حالی است که دستکم تا یک سال قبل با این اقدام متحدان خود مخالفت میکرد؛ تا جایی که روزنامه تلگراف چاپ لندن در اسفند 1401 از توصیه دولت بایدن به انگلیس برای خودداری از قرار دادن نام سپاه در لیست سیاه خود خبر داد.
کما این که گویا دولت بایدن در مقطعی در جریان مذاکرات احیای برجام پذیرفته بود تحت شرایطی نام سپاه را از این لیست حذف کند. این رفتار دولت بایدن و توصیهاش به متحدان آمریکا، معطوف به عدم تمایل آن به برهم خوردن شرایط توافق احتمالی و پرهیز از خلق موانع جدید فراروی دستیابی به آن بود.
اما حمایت آمریکا از اقدام کانادا و قلمداد کردن سپاه به عنوان «تهدیدی جهانی» و همچنین دعوت از بقیه کشورها برای اتخاذ تصمیمی مشابه واجد دلالتهای معناداری در جهت چرخش ترامپگونه در سیاست دولت بایدن در قبال ایران است.
این موضع جدید دولت بایدن بازگشت به همان رویکرد ترامپ است که در فروردین 1398 نام سپاه را در لیست سیاه آمریکا قرار داد. همین بازگشت و در واقع ترامپی شدن سیاست بایدن در قبال ایران خود میتواند به این معنا باشد که کاخ سفید دیگر خود را در قید و بند احتمال توافق با ایران نمیداند و به دنبال آن هم نیست و به همین خاطر دیگر چون قبل نه تنها خود را در بند توصیه به کشورهای دیگر برای خودداری از اتخاذ چنین تصمیمی علیه سپاه نمیبیند، بلکه از آن هم حمایت میکند و خواستار جهانی شدن آن میشود.
در حقیقت این رویکرد جدید آمریکا بخشی از الزامات راهبرد این کشور در مواجهه با پیامدهای حمله هفتم اکتبر، جنگ غزه و عبور از شرایط توافق احتمالی حداقل در مقطع کنونی است که در یادداشت قبلی به آن اشاره شد.
کما این که این رویکرد جدید تا حدودی دورنمای سیاست بایدن در دور دوم ریاست جمهوریاش را در قبال ایران در صورت پیروزی در انتخابات نوامبر آتی نشان میدهد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
آبرام پیلی، معاون فرستاده ویژه دولت آمریکا در امور ایران، در شبکه ایکس، ضمن حمایت از تصمیم کانادا علیه سپاه پاسداران گفته است: «ما از تلاشها در سراسر جهان برای تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حمایت میکنیم.» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز موضع مشابهی اتخاذ کرده است.
این موضع دولت بایدن در حالی است که دستکم تا یک سال قبل با این اقدام متحدان خود مخالفت میکرد؛ تا جایی که روزنامه تلگراف چاپ لندن در اسفند 1401 از توصیه دولت بایدن به انگلیس برای خودداری از قرار دادن نام سپاه در لیست سیاه خود خبر داد.
کما این که گویا دولت بایدن در مقطعی در جریان مذاکرات احیای برجام پذیرفته بود تحت شرایطی نام سپاه را از این لیست حذف کند. این رفتار دولت بایدن و توصیهاش به متحدان آمریکا، معطوف به عدم تمایل آن به برهم خوردن شرایط توافق احتمالی و پرهیز از خلق موانع جدید فراروی دستیابی به آن بود.
اما حمایت آمریکا از اقدام کانادا و قلمداد کردن سپاه به عنوان «تهدیدی جهانی» و همچنین دعوت از بقیه کشورها برای اتخاذ تصمیمی مشابه واجد دلالتهای معناداری در جهت چرخش ترامپگونه در سیاست دولت بایدن در قبال ایران است.
این موضع جدید دولت بایدن بازگشت به همان رویکرد ترامپ است که در فروردین 1398 نام سپاه را در لیست سیاه آمریکا قرار داد. همین بازگشت و در واقع ترامپی شدن سیاست بایدن در قبال ایران خود میتواند به این معنا باشد که کاخ سفید دیگر خود را در قید و بند احتمال توافق با ایران نمیداند و به دنبال آن هم نیست و به همین خاطر دیگر چون قبل نه تنها خود را در بند توصیه به کشورهای دیگر برای خودداری از اتخاذ چنین تصمیمی علیه سپاه نمیبیند، بلکه از آن هم حمایت میکند و خواستار جهانی شدن آن میشود.
در حقیقت این رویکرد جدید آمریکا بخشی از الزامات راهبرد این کشور در مواجهه با پیامدهای حمله هفتم اکتبر، جنگ غزه و عبور از شرایط توافق احتمالی حداقل در مقطع کنونی است که در یادداشت قبلی به آن اشاره شد.
کما این که این رویکرد جدید تا حدودی دورنمای سیاست بایدن در دور دوم ریاست جمهوریاش را در قبال ایران در صورت پیروزی در انتخابات نوامبر آتی نشان میدهد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺جنگ اسرائیل و حزب الله!
متعاقب افزایش درگیریها و تهدیدات اسرائیل برخی کارشناسان وقوع جنگ علیه لبنان را حتمی و قریب الوقوع میدانند.
البته آنچه فعلا هم در جبهه شمالی میان اسرائیل و حزب الله در جریان است دستکمی از یک جنگ ندارد؛ اما جنگی با دامنه آتش محدود است که در هفتههای اخیر گسترش یافته است. اما آنچه مورد نظر است، جنگی گسترده مانند جنگ غزه است، و پرسش این است که آیا رخ میدهد یا خیر؟
پاسخ به این پرسش دشوار است؛ به ویژه زمانی که شرایط جنگی حاکم باشد و تنها نبود تصمیم پیشینی تعیین کننده نباشد؛ چه بسیار جنگهایی که در طول تاریخ "ناخواسته" رخ داده است. با این حال، پیشبینی نگارنده این است که علی رغم بالا گرفتن تهدیدها، احتمال وقوع جنگ گسترده علیه لبنان «تا این لحظه» زیاد نیست. اما آنچه بیشتر از جنگی تمام عیار محتمل است، وقوع «یک درگیری جدی» با عبور از دامنه آتش کنونی است.
از همان اکتبر گذشته، تلاشهای دیپلماتیک مستمری چه منطقهای چه بینالمللی (از جانب فرانسه، آمریکا و آلمان و..) برای پایان درگیریها در جبهه شمالی در جریان است، اما هیچ کدام مثمر ثمر واقع نشده و دلیل آن هم این است که حزب الله توقف درگیریها را به توقف جنگ غزه منوط کرده است.
جدا از حملات مستمر حزب الله، تخلیه برخی شهرکها و کوچ دهها هزار اسرائیلی به مناطق دیگر فشار مضاعفی را بر دولت اسرائیل وارد کرده است. اخیرا همین شهرکنشینها به معترضان خیابانی علیه نتانیاهو پیوسته و دیشب با مشارکت خود بزرگترین تظاهرات را از هفتم اکتبر تاکنون رقم زدند.
هر چند عواملی میتواند مشوق اسرائیل و نتانیاهو برای شروع جنگ تمام عیاری علیه لبنان باشد، اما به نظر میرسد که عوامل بازدارنده چنین جنگی بیشتر است. اولا، جبهه داخلی اسرائیل در وضعیت تشتت و بحرانی است و همچون اوایل شروع جنگ غزه متحد نیست. از این رو، تبعات جنگ دیگر هر چند برای طرف لبنانی بسیار ویرانگر خواهد بود، اما برای جبهه داخلی اسرائیل نیز پرپیامد است. اشتباهی که معمولا در تحلیل وضعیت دو طرف رخ میدهد، مقایسه و یکی پنداشتن میزان تابآوری جامعه اسرائیلی با جامعه فلسطینی و لبنانی است؛ در حالی که معیارهای تابآوری دو طرف متفاوت است. اساسا تابآوری جامعه نسبتا مرفه اسرائیل با زیستی غربی در چنین جنگهایی با جامعهای مثل غزه و لبنان که اقتصاد متعارفی ندارند، خیلی متفاوت است و البته عوامل تعیین کننده دیگری نیز مطرح است. اینجاست که قدرت تحمل جامعه اسرائیلی در مقایسه با آنها بسیار پایین است. به عنوان مثال، یک صدم این ویرانگری در غزه اگر در داخل اسرائیل اتفاق میافتاد، ممکن بود شیرازه جامعه مبتنی بر مهاجرپذیری آن را دچار فروپاشی کند؛ اما در مقابل با وجود گذشت نزدیک به 9 ماه از جنگ و ویرانی نوار غزه، ساکنان آن چنین تابآوری شگفتانگیزی را از خود نشان میدهند و همین مساله باعث شده که اسرائیل در برگردان این حجم ویرانگری بیسابقه به پیروزی سیاسی موفق نباشد. ناگفته هم نماند که جبهه داخلی غزه به دلایلی منسجمتر از جبهه داخلی لبنان است.
به هر حال، در صورت وقوع جنگ با حزب الله، جبهه داخلی اسرائیل به ویژه در سایه بحران داخلی و فقدان عمق راهبردی جغرافیایی در وضعیتی نیست که به راحتی با تبعات آن کنار بیاید. کمیت و کیفیت توان موشکی حزب الله نیز با حماس قابل مقایسه نیست و حتی میتوان گفت که مواجهه اسرائیل با موشکهای حزب الله چه بسا دشوارتر از مقابله با حملات موشکی از ایران باشد و علت آن هم حضور حزب الله در مجاورت اسرائیل و به تبع آن، فاصله بسیار کم از شلیک موشک تا اهداف است که امکان استفاده از موشکهای کوتاه برد با قدرت تخریب بالا را میدهد و همین اخیرا باعث عبور تعداد قابل توجهی از موشکهای پیشرفته حزب الله از پدافند هوایی اسرائیل شد؛ در حالی که موشکهای ایران به علت فاصله زیاد باید از چند لایه پدافند هوایی در منطقه عبور کند.
در واقع اگر عامل پیشگفته مطرح بود، اسرائیلی مدتها پیش بدون ورود زمینی حملات هوایی سهمگین و ویرانگری را به لبنان انجام میداد.
ثانیا، عامل بازدارنده دیگر پیامدهای منطقهای ویرانگر چنین جنگی است که احتمالا دامنه آن تا خلیج فارس نیز کشیده شود. به همین خاطر، دولت آمریکا به ویژه در این شرایط انتخاباتی بیشتر از طرفهای دیگر نگران وقوع چنین جنگی است و به نظر میرسد که تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام میدهد. کما این که برخی متحدان عرب آمریکا در منطقه نیز اگر با جنگ برای نابودی حماس نوعی همدلی داشتند، اما احتمالا از بیم تبعات منطقهای مخالف جدی جنگ با لبنان باشند.
اما در کل نمیتوان با قاطعیت از احتمال وقوع جنگ یا عدم آن سخن گفت. فعلا که نتانیاهو به دلایل شخصی و سیاسی و چه بسا به امید بازگشت ترامپ به دنبال ادامه جنگ غزه است که آینده درگیریها با حزب الله به آن گره خورده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
متعاقب افزایش درگیریها و تهدیدات اسرائیل برخی کارشناسان وقوع جنگ علیه لبنان را حتمی و قریب الوقوع میدانند.
البته آنچه فعلا هم در جبهه شمالی میان اسرائیل و حزب الله در جریان است دستکمی از یک جنگ ندارد؛ اما جنگی با دامنه آتش محدود است که در هفتههای اخیر گسترش یافته است. اما آنچه مورد نظر است، جنگی گسترده مانند جنگ غزه است، و پرسش این است که آیا رخ میدهد یا خیر؟
پاسخ به این پرسش دشوار است؛ به ویژه زمانی که شرایط جنگی حاکم باشد و تنها نبود تصمیم پیشینی تعیین کننده نباشد؛ چه بسیار جنگهایی که در طول تاریخ "ناخواسته" رخ داده است. با این حال، پیشبینی نگارنده این است که علی رغم بالا گرفتن تهدیدها، احتمال وقوع جنگ گسترده علیه لبنان «تا این لحظه» زیاد نیست. اما آنچه بیشتر از جنگی تمام عیار محتمل است، وقوع «یک درگیری جدی» با عبور از دامنه آتش کنونی است.
از همان اکتبر گذشته، تلاشهای دیپلماتیک مستمری چه منطقهای چه بینالمللی (از جانب فرانسه، آمریکا و آلمان و..) برای پایان درگیریها در جبهه شمالی در جریان است، اما هیچ کدام مثمر ثمر واقع نشده و دلیل آن هم این است که حزب الله توقف درگیریها را به توقف جنگ غزه منوط کرده است.
جدا از حملات مستمر حزب الله، تخلیه برخی شهرکها و کوچ دهها هزار اسرائیلی به مناطق دیگر فشار مضاعفی را بر دولت اسرائیل وارد کرده است. اخیرا همین شهرکنشینها به معترضان خیابانی علیه نتانیاهو پیوسته و دیشب با مشارکت خود بزرگترین تظاهرات را از هفتم اکتبر تاکنون رقم زدند.
هر چند عواملی میتواند مشوق اسرائیل و نتانیاهو برای شروع جنگ تمام عیاری علیه لبنان باشد، اما به نظر میرسد که عوامل بازدارنده چنین جنگی بیشتر است. اولا، جبهه داخلی اسرائیل در وضعیت تشتت و بحرانی است و همچون اوایل شروع جنگ غزه متحد نیست. از این رو، تبعات جنگ دیگر هر چند برای طرف لبنانی بسیار ویرانگر خواهد بود، اما برای جبهه داخلی اسرائیل نیز پرپیامد است. اشتباهی که معمولا در تحلیل وضعیت دو طرف رخ میدهد، مقایسه و یکی پنداشتن میزان تابآوری جامعه اسرائیلی با جامعه فلسطینی و لبنانی است؛ در حالی که معیارهای تابآوری دو طرف متفاوت است. اساسا تابآوری جامعه نسبتا مرفه اسرائیل با زیستی غربی در چنین جنگهایی با جامعهای مثل غزه و لبنان که اقتصاد متعارفی ندارند، خیلی متفاوت است و البته عوامل تعیین کننده دیگری نیز مطرح است. اینجاست که قدرت تحمل جامعه اسرائیلی در مقایسه با آنها بسیار پایین است. به عنوان مثال، یک صدم این ویرانگری در غزه اگر در داخل اسرائیل اتفاق میافتاد، ممکن بود شیرازه جامعه مبتنی بر مهاجرپذیری آن را دچار فروپاشی کند؛ اما در مقابل با وجود گذشت نزدیک به 9 ماه از جنگ و ویرانی نوار غزه، ساکنان آن چنین تابآوری شگفتانگیزی را از خود نشان میدهند و همین مساله باعث شده که اسرائیل در برگردان این حجم ویرانگری بیسابقه به پیروزی سیاسی موفق نباشد. ناگفته هم نماند که جبهه داخلی غزه به دلایلی منسجمتر از جبهه داخلی لبنان است.
به هر حال، در صورت وقوع جنگ با حزب الله، جبهه داخلی اسرائیل به ویژه در سایه بحران داخلی و فقدان عمق راهبردی جغرافیایی در وضعیتی نیست که به راحتی با تبعات آن کنار بیاید. کمیت و کیفیت توان موشکی حزب الله نیز با حماس قابل مقایسه نیست و حتی میتوان گفت که مواجهه اسرائیل با موشکهای حزب الله چه بسا دشوارتر از مقابله با حملات موشکی از ایران باشد و علت آن هم حضور حزب الله در مجاورت اسرائیل و به تبع آن، فاصله بسیار کم از شلیک موشک تا اهداف است که امکان استفاده از موشکهای کوتاه برد با قدرت تخریب بالا را میدهد و همین اخیرا باعث عبور تعداد قابل توجهی از موشکهای پیشرفته حزب الله از پدافند هوایی اسرائیل شد؛ در حالی که موشکهای ایران به علت فاصله زیاد باید از چند لایه پدافند هوایی در منطقه عبور کند.
در واقع اگر عامل پیشگفته مطرح بود، اسرائیلی مدتها پیش بدون ورود زمینی حملات هوایی سهمگین و ویرانگری را به لبنان انجام میداد.
ثانیا، عامل بازدارنده دیگر پیامدهای منطقهای ویرانگر چنین جنگی است که احتمالا دامنه آن تا خلیج فارس نیز کشیده شود. به همین خاطر، دولت آمریکا به ویژه در این شرایط انتخاباتی بیشتر از طرفهای دیگر نگران وقوع چنین جنگی است و به نظر میرسد که تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام میدهد. کما این که برخی متحدان عرب آمریکا در منطقه نیز اگر با جنگ برای نابودی حماس نوعی همدلی داشتند، اما احتمالا از بیم تبعات منطقهای مخالف جدی جنگ با لبنان باشند.
اما در کل نمیتوان با قاطعیت از احتمال وقوع جنگ یا عدم آن سخن گفت. فعلا که نتانیاهو به دلایل شخصی و سیاسی و چه بسا به امید بازگشت ترامپ به دنبال ادامه جنگ غزه است که آینده درگیریها با حزب الله به آن گره خورده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺یک هیچ به نفع ترامپ!
مناظره بایدن و ترامپ به موضوعات زیادی از اقتصاد، مهاجرت، سقط جنین تا دو جنگ اوکراین و غزه پرداخت.
به هم تاختند و یکدیگر را «بدترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا» نامیدند. ترامپ گفت که اگر در راس کار بود نه جنگ اوکراین و نه حمله هفتم اکتبر حماس اتفاق میافتاد. 12 بار نام پوتین را بردند وترامپ خود را قادر به پایان جنگ اوکراین معرفی کرد؛ اما نگفت چطور؟ ولی احتمالا با پوتین بسازد.
بایدن 81 ساله چند باری تپق زد ودستپاچه شد، اما ترامپ 78 ساله سرحال و مسلط بود. مناظره مسنترین نامزدهای تاریخ آمریکا میتواند نشانی از پیرسالاری حکمرانی آن وهمچنین کهنسالی نظم بینالملل آمریکامحور باشد.
ترامپ برنده مناظرهای شد که نه تنها از تردید آمریکاییها نسبت به سلامتی بایدن نکاست، بلکه آن را بیشتر کرد. اما توانایی ترامپ نه از محتوای مستدل سخنانش بلکه از بیپروایی و حملاتش بود وبایدن هر چند بعضا مضمون کلامش قوی بود، اما ضعیف ظاهر شد.
در سایه دو قطبی شدید در آمریکا مناظره نخست فاقد تاثیر زیادی است وباید سراغ تاثیر آن در ایالتهایی رفت که هر دو از شانس نزدیکی در آنها برخوردارند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
مناظره بایدن و ترامپ به موضوعات زیادی از اقتصاد، مهاجرت، سقط جنین تا دو جنگ اوکراین و غزه پرداخت.
به هم تاختند و یکدیگر را «بدترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا» نامیدند. ترامپ گفت که اگر در راس کار بود نه جنگ اوکراین و نه حمله هفتم اکتبر حماس اتفاق میافتاد. 12 بار نام پوتین را بردند وترامپ خود را قادر به پایان جنگ اوکراین معرفی کرد؛ اما نگفت چطور؟ ولی احتمالا با پوتین بسازد.
بایدن 81 ساله چند باری تپق زد ودستپاچه شد، اما ترامپ 78 ساله سرحال و مسلط بود. مناظره مسنترین نامزدهای تاریخ آمریکا میتواند نشانی از پیرسالاری حکمرانی آن وهمچنین کهنسالی نظم بینالملل آمریکامحور باشد.
ترامپ برنده مناظرهای شد که نه تنها از تردید آمریکاییها نسبت به سلامتی بایدن نکاست، بلکه آن را بیشتر کرد. اما توانایی ترامپ نه از محتوای مستدل سخنانش بلکه از بیپروایی و حملاتش بود وبایدن هر چند بعضا مضمون کلامش قوی بود، اما ضعیف ظاهر شد.
در سایه دو قطبی شدید در آمریکا مناظره نخست فاقد تاثیر زیادی است وباید سراغ تاثیر آن در ایالتهایی رفت که هر دو از شانس نزدیکی در آنها برخوردارند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺پول و منزلت خارجی!
با زبانی ساده، وزنه و جایگاه کشورها در سپهر منطقه و بینالملل تا حدودی آیینه مناسبات میان انسانها و افراد در جوامع مختلف است. تقریبا از اول خلقت تا به امروز همواره ثروت و پول منزلتآفرین بوده و هست و در ترسیم جایگاه و موقعیت افراد نقش تاثیرگذاری داشته است؛ اما این نقش در دنیای امروز که ثروت و پول حرف نخست را میزند مهمتر از گذشته و چه بسا تعیین کننده است؛ همه در پیرامون خود میبینیم که چه ارتباط تنگاتنگی میان ثروت و منزلت اجتماعی وجود دارد و افراد بیپول را هر چند هم صاحب فضایل اخلاقی والایی باشند، کسی تحویل نمیگیرد. این واقعیت تلخ همواره بوده و خواهد بود و تلختر هم شده است.
در مناسبات خارجی میان کشورها نیز دقیقا وضع همین است، کشوری بیشتر تحویل گرفته میشود و پرستیژ و منزلت منطقهای و جهانی دارد که ثروتمند باشد؛ تازه اگر در مناسبات درون انسانی جوامع هنوز برخی ارزشها چون اخلاق تا حدودی نقش خود را در تعیین جایگاه اجتماعی حفظ کردهاند، اما در مناسبات بینالمللی این گونه نیست و امروز مهمترین مولفه قدرت نوین، اقتصاد پیشرفته و توسعه یافته است که مولفههای سنتی دیگری چون توان نظامی، وسعت سرزمینی و جمعیت زیاد بدون وجود یک اقتصاد قوی و کشوری ثروتمند کارکرد تاریخی لازم و مطلوب خود را ندارند.
امروز به حال و وضع کنونی کشورها نگاه میشود نه گذشته باستانی و درخشان آنها. این پیشینه تنها در صورتی "فضیلت" شمرده میشود که واقعیت امروزی هم آیینه آن باشد. در دنیای امروز به طول عمر کشورها نگاه نمیکنند؛ این گزاره که کشوری که هزاران سال عمر و تمدن دارد، ولو فاقد قدرت اقتصادی باشد، منزلت بیشتری دارد؛ و یا اگر کشوری چند دهه قبل تشکیل شده، پس بیمنزلت است، اعتباری ندارد. امروز به جیب کشورها نگاه میشود؛ به تولید ناخالص داخلی (GDP) آنها؛ سرانه درآمدشان. اعتبار گذرنامهها امروز بیشتر از نسیه تاریخ، باستان و تمدن قابل نقد است.
این واقعیت در همین حوزه جغرافیایی پیرامونی در خاورمیانه کاملا مشهود است. کسی نیست که شکوه باستان و تاریخ مصر، عراق و شامات و... را نشنیده باشد، اما مردمان این کشورها امروز در حسرت اقتصاد و ثروت همین شیخنشینهای خلیج فارس هستند که چند دهه از تاسیس و استقلالشان نمیگذرد، قبایلی که اکثرا در جنگ بودند؛ اما امروز در شمار ثروتمندترین کشورهای جهان قرار گرفته و در برخی شاخصهای اقتصادی شانه به شانه اقتصادهای پیشرفته حرکت میکنند و مطمح نظر قدرتهای منطقهای و جهانی هستند و شرق و غرب به طمع ثروتشان به سوی آنان دست مودت دراز میکنند و لو علیه مناسبات خود با دیگر کشورها برای خوشایندشان موضع میگیرند، مثل چین و روسیه و رفتار آنها در قضیه جزایر سه گانه.
همین مصر با آن عظمت باستانیاش اقتصادی بحرانی دارد که با کمکهای اقتصادهای عربی خلیج فارس سرپاست. کل حجم تجارت خارجی مصر با آن همه منابع انسانی و طبیعی فراوان و بالقوه - اما فعلیت نیافته- در سال گذشته میلادی 125 میلیارد دلار بوده است و 160 میلیارد هم بدهی خارجی دارد که اخیرا با تزریق پول امارات به پروژه راس الخیمه حدود ۴ میلیارد آن کاهش یافته؛ اما تجارت خارجی امارات که از لحاظ وسعت، جمعیت و منابع با مصر قابل مقایسه نیست، از یک تریلیون دلار فراتر رفته است. سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که نفوذ اقتصادی امارات در مصر امروز با نفوذ اقتصادی ارتش این کشور برابری میکند.
همین وضعیت در سایه اقتصاد بحران زده، جبهه سست داخلی، حکمرانی ناکارآمد و نیاز مستمر به کمک خارجی، آورده سیاسی قابل توجهی برای امارات و عربستان داشته و به نوعی سیاست خارجی مصر را که 15 امین ارتش جهان را دارد، در راستای همپوشانی با سیاستهای دوکشور به خصوص امارات قرار داده است.
در نتیجه مصر به چنان وضعیتی میرسد که در دو ماه اخیر وقتی اسرائیل امتداد مصر و غزه و گذرگاه رفح تنها کانال ارتباطی آن با این منطقه را اشغال میکند و حتی چند نظامی مصری نیز کشته میشود، اما در حد فراخواندن سفیر اسرائیل هم اعتراضی صورت نمیگیرد.
این در حالی است که مصر چرخ اخضری بود که خاک دیگر ممالک عرب را خضرا میکرد و علم و اندیشه از این کشور، به دنیای عرب سرریز میشد و بیهوده نگفتهاند که: "مصر کتاب مینویسد و بیروت چاپ میکند و بغداد میخواند". اما امروز مصریان اعم از کارگر و نخبه در جستجوی نانی و زندگی بهتر به حاشیه خلیج فارس و شرق و غرب کوچ میکنند و حسرت توسعه اقتصادی آنها را میخورند.
نگاهی گذرا به تاریخ سده اخیر مصر نشان میدهد امروز روزگار تلخ مردمان دوست داشتنی این سرزمین محصول سیاست ورزی فرصتسوزانه و اشتباهات تاریخی پدران آنها در دهههای گذشته است.
امروز نیز اگر این چرخه معیوب در نقطهای متوقف یا لا اقل کند نشود، نسلهای آینده نیز وضعیتی بدتر خواهند داشت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
با زبانی ساده، وزنه و جایگاه کشورها در سپهر منطقه و بینالملل تا حدودی آیینه مناسبات میان انسانها و افراد در جوامع مختلف است. تقریبا از اول خلقت تا به امروز همواره ثروت و پول منزلتآفرین بوده و هست و در ترسیم جایگاه و موقعیت افراد نقش تاثیرگذاری داشته است؛ اما این نقش در دنیای امروز که ثروت و پول حرف نخست را میزند مهمتر از گذشته و چه بسا تعیین کننده است؛ همه در پیرامون خود میبینیم که چه ارتباط تنگاتنگی میان ثروت و منزلت اجتماعی وجود دارد و افراد بیپول را هر چند هم صاحب فضایل اخلاقی والایی باشند، کسی تحویل نمیگیرد. این واقعیت تلخ همواره بوده و خواهد بود و تلختر هم شده است.
در مناسبات خارجی میان کشورها نیز دقیقا وضع همین است، کشوری بیشتر تحویل گرفته میشود و پرستیژ و منزلت منطقهای و جهانی دارد که ثروتمند باشد؛ تازه اگر در مناسبات درون انسانی جوامع هنوز برخی ارزشها چون اخلاق تا حدودی نقش خود را در تعیین جایگاه اجتماعی حفظ کردهاند، اما در مناسبات بینالمللی این گونه نیست و امروز مهمترین مولفه قدرت نوین، اقتصاد پیشرفته و توسعه یافته است که مولفههای سنتی دیگری چون توان نظامی، وسعت سرزمینی و جمعیت زیاد بدون وجود یک اقتصاد قوی و کشوری ثروتمند کارکرد تاریخی لازم و مطلوب خود را ندارند.
امروز به حال و وضع کنونی کشورها نگاه میشود نه گذشته باستانی و درخشان آنها. این پیشینه تنها در صورتی "فضیلت" شمرده میشود که واقعیت امروزی هم آیینه آن باشد. در دنیای امروز به طول عمر کشورها نگاه نمیکنند؛ این گزاره که کشوری که هزاران سال عمر و تمدن دارد، ولو فاقد قدرت اقتصادی باشد، منزلت بیشتری دارد؛ و یا اگر کشوری چند دهه قبل تشکیل شده، پس بیمنزلت است، اعتباری ندارد. امروز به جیب کشورها نگاه میشود؛ به تولید ناخالص داخلی (GDP) آنها؛ سرانه درآمدشان. اعتبار گذرنامهها امروز بیشتر از نسیه تاریخ، باستان و تمدن قابل نقد است.
این واقعیت در همین حوزه جغرافیایی پیرامونی در خاورمیانه کاملا مشهود است. کسی نیست که شکوه باستان و تاریخ مصر، عراق و شامات و... را نشنیده باشد، اما مردمان این کشورها امروز در حسرت اقتصاد و ثروت همین شیخنشینهای خلیج فارس هستند که چند دهه از تاسیس و استقلالشان نمیگذرد، قبایلی که اکثرا در جنگ بودند؛ اما امروز در شمار ثروتمندترین کشورهای جهان قرار گرفته و در برخی شاخصهای اقتصادی شانه به شانه اقتصادهای پیشرفته حرکت میکنند و مطمح نظر قدرتهای منطقهای و جهانی هستند و شرق و غرب به طمع ثروتشان به سوی آنان دست مودت دراز میکنند و لو علیه مناسبات خود با دیگر کشورها برای خوشایندشان موضع میگیرند، مثل چین و روسیه و رفتار آنها در قضیه جزایر سه گانه.
همین مصر با آن عظمت باستانیاش اقتصادی بحرانی دارد که با کمکهای اقتصادهای عربی خلیج فارس سرپاست. کل حجم تجارت خارجی مصر با آن همه منابع انسانی و طبیعی فراوان و بالقوه - اما فعلیت نیافته- در سال گذشته میلادی 125 میلیارد دلار بوده است و 160 میلیارد هم بدهی خارجی دارد که اخیرا با تزریق پول امارات به پروژه راس الخیمه حدود ۴ میلیارد آن کاهش یافته؛ اما تجارت خارجی امارات که از لحاظ وسعت، جمعیت و منابع با مصر قابل مقایسه نیست، از یک تریلیون دلار فراتر رفته است. سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که نفوذ اقتصادی امارات در مصر امروز با نفوذ اقتصادی ارتش این کشور برابری میکند.
همین وضعیت در سایه اقتصاد بحران زده، جبهه سست داخلی، حکمرانی ناکارآمد و نیاز مستمر به کمک خارجی، آورده سیاسی قابل توجهی برای امارات و عربستان داشته و به نوعی سیاست خارجی مصر را که 15 امین ارتش جهان را دارد، در راستای همپوشانی با سیاستهای دوکشور به خصوص امارات قرار داده است.
در نتیجه مصر به چنان وضعیتی میرسد که در دو ماه اخیر وقتی اسرائیل امتداد مصر و غزه و گذرگاه رفح تنها کانال ارتباطی آن با این منطقه را اشغال میکند و حتی چند نظامی مصری نیز کشته میشود، اما در حد فراخواندن سفیر اسرائیل هم اعتراضی صورت نمیگیرد.
این در حالی است که مصر چرخ اخضری بود که خاک دیگر ممالک عرب را خضرا میکرد و علم و اندیشه از این کشور، به دنیای عرب سرریز میشد و بیهوده نگفتهاند که: "مصر کتاب مینویسد و بیروت چاپ میکند و بغداد میخواند". اما امروز مصریان اعم از کارگر و نخبه در جستجوی نانی و زندگی بهتر به حاشیه خلیج فارس و شرق و غرب کوچ میکنند و حسرت توسعه اقتصادی آنها را میخورند.
نگاهی گذرا به تاریخ سده اخیر مصر نشان میدهد امروز روزگار تلخ مردمان دوست داشتنی این سرزمین محصول سیاست ورزی فرصتسوزانه و اشتباهات تاریخی پدران آنها در دهههای گذشته است.
امروز نیز اگر این چرخه معیوب در نقطهای متوقف یا لا اقل کند نشود، نسلهای آینده نیز وضعیتی بدتر خواهند داشت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺موهبتی برای ترامپ!
گویا شانس به ترامپ «فعلا» رو کرده و پس از برد مناظره نخست با بایدن و راه افتادن بلوایی در اردوگاه دموکراتها، حکم دیروز دیوان عالی آمریکا به نفعش، انرژی مضاعفی به ترامپ بخشیده و عزمش را جهت بازگشت به قدرت دو چندان میکند.
دیوان عالی آمریکا طی حکمی «تاریخی» در شکایتی پیرامون نقش ترامپ در تحریک معترضان برای حمله به کنگره در ژانویه 2021 با رای موافق 6 قاضی محافظه کار در مقابل 3 قاضی لیبرال اعلام کرد که ترامپ در قبال کارهای خود در مقام رسمی ریاست جمهوری از "مصونیت کامل" برخوردار است. البته این مصونیت هر چند به اقدامات شخصی تسری پیدا نکرده است؛ اما یک پیروزی برای اوست.
اعتراض بایدن هم موید این مدعاست و او حکم دیوان را «خطرناک» خواند که موجب تبدیل شدن روسای جمهور به «پادشاهان» میشود و از مردم آمریکا خواست که به او رای ندهند.
فعلا این حکم موجب تعویق محاکمه او به اتهام تلاش برای تغییر نتایج انتخابات 2020 میشود و او تا نوامبر آینده با فراغ بال بیشتری میتواند به تبلیغاتش برای بازگشت به کاخ سفید ادامه دهد؛ بازگشتی که ترامپ خود را به آن نزدیکتر از قبل میداند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
گویا شانس به ترامپ «فعلا» رو کرده و پس از برد مناظره نخست با بایدن و راه افتادن بلوایی در اردوگاه دموکراتها، حکم دیروز دیوان عالی آمریکا به نفعش، انرژی مضاعفی به ترامپ بخشیده و عزمش را جهت بازگشت به قدرت دو چندان میکند.
دیوان عالی آمریکا طی حکمی «تاریخی» در شکایتی پیرامون نقش ترامپ در تحریک معترضان برای حمله به کنگره در ژانویه 2021 با رای موافق 6 قاضی محافظه کار در مقابل 3 قاضی لیبرال اعلام کرد که ترامپ در قبال کارهای خود در مقام رسمی ریاست جمهوری از "مصونیت کامل" برخوردار است. البته این مصونیت هر چند به اقدامات شخصی تسری پیدا نکرده است؛ اما یک پیروزی برای اوست.
اعتراض بایدن هم موید این مدعاست و او حکم دیوان را «خطرناک» خواند که موجب تبدیل شدن روسای جمهور به «پادشاهان» میشود و از مردم آمریکا خواست که به او رای ندهند.
فعلا این حکم موجب تعویق محاکمه او به اتهام تلاش برای تغییر نتایج انتخابات 2020 میشود و او تا نوامبر آینده با فراغ بال بیشتری میتواند به تبلیغاتش برای بازگشت به کاخ سفید ادامه دهد؛ بازگشتی که ترامپ خود را به آن نزدیکتر از قبل میداند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari