#کتاب #رمان #رمان_خارجی #خارجی #امریکا #انگلیس
#سنندج #کتاب_هفت #نیماژ
#SevenBook #7Book
#انجمن_شاعران_مرده
انجمن شاعران مُرده
نویسنده: ان.اچ.کلاین.بام
مترجم: زهرا طراوتی
@SevenBook
#سنندج #کتاب_هفت #نیماژ
#SevenBook #7Book
#انجمن_شاعران_مرده
انجمن شاعران مُرده
نویسنده: ان.اچ.کلاین.بام
مترجم: زهرا طراوتی
@SevenBook
#کتاب #رمان #رمان_خارجی #خارجی #امریکا #انگلیس
#سنندج #کتاب_هفت #نیماژ
#SevenBook #7Book
#انجمن_شاعران_مرده
انجمن شاعران مُرده
نویسنده: ان.اچ.کلاین.بام
مترجم: زهرا طراوتی
@SevenBook
رمان انجمن شاعران مرده اثر ان.اچ.کلاین.بام و بر اساس فیلمنامهی تام شولمن نوشته شده است. داستان رمان دربارهی تغییر است. معلمی وارد یک دبیرستان با نظامی خشک و متعصب میشود و با مفاهیمی تازه و متفاوت از قوانین سنتی شاگردانش را به چالش میکشد. او یادآور مرگ میشود، یادآور از دست رفتن زمان و مدام در گوش مخاطبان خود زمزمه میکند که: دم را غنیمت بشمارید… جامعهی متعصب هیچگاه این باورها را تاب نمیآورد و به دنبال حذف این افکار میشود. معلم اخراج میشود اما شمعی را در دل شاگردانش روشن کرده که ادامهی راه او خواهند بود، ادامهی عصیان بر قواعد کهنهی مرسوم که مثل سقف کوتاه، انسانهای بلندپرواز را میآزارد…
برشی از رمان«انجمن شاعران مرده»
شعری از ویتمن براتون نقل میکنم:
«آه ای خدا! ای هستی!
داد از این پرسشهای تکراری،
داد از زنجیرهی بیپایان بیایمانی،
داد از سرزمینهای آکنده از حماقت و نادانی،
در این میان بگو، چیست مایهی امید و دلخوشی،
ای خدا، ای هستی؟
ندا آمد؛
به این خاطر
که تو اینجایی
که زندگی هست و یگانگی
که این نمایش در جریان است با قدرت و برتری،
شاید که تو
شعر خویش را بنگاری…»
کیتینگ لحظهای ساکت شد. کلاس در سکوت فرو رفته بود و همه در ذهنشان داشتند پیام شعر را هضم میکردند.
@SevenBook
#سنندج #کتاب_هفت #نیماژ
#SevenBook #7Book
#انجمن_شاعران_مرده
انجمن شاعران مُرده
نویسنده: ان.اچ.کلاین.بام
مترجم: زهرا طراوتی
@SevenBook
رمان انجمن شاعران مرده اثر ان.اچ.کلاین.بام و بر اساس فیلمنامهی تام شولمن نوشته شده است. داستان رمان دربارهی تغییر است. معلمی وارد یک دبیرستان با نظامی خشک و متعصب میشود و با مفاهیمی تازه و متفاوت از قوانین سنتی شاگردانش را به چالش میکشد. او یادآور مرگ میشود، یادآور از دست رفتن زمان و مدام در گوش مخاطبان خود زمزمه میکند که: دم را غنیمت بشمارید… جامعهی متعصب هیچگاه این باورها را تاب نمیآورد و به دنبال حذف این افکار میشود. معلم اخراج میشود اما شمعی را در دل شاگردانش روشن کرده که ادامهی راه او خواهند بود، ادامهی عصیان بر قواعد کهنهی مرسوم که مثل سقف کوتاه، انسانهای بلندپرواز را میآزارد…
برشی از رمان«انجمن شاعران مرده»
شعری از ویتمن براتون نقل میکنم:
«آه ای خدا! ای هستی!
داد از این پرسشهای تکراری،
داد از زنجیرهی بیپایان بیایمانی،
داد از سرزمینهای آکنده از حماقت و نادانی،
در این میان بگو، چیست مایهی امید و دلخوشی،
ای خدا، ای هستی؟
ندا آمد؛
به این خاطر
که تو اینجایی
که زندگی هست و یگانگی
که این نمایش در جریان است با قدرت و برتری،
شاید که تو
شعر خویش را بنگاری…»
کیتینگ لحظهای ساکت شد. کلاس در سکوت فرو رفته بود و همه در ذهنشان داشتند پیام شعر را هضم میکردند.
@SevenBook