sevenbook
90 subscribers
912 photos
23 videos
20 files
246 links
منصوری
Instagram: instagram.com/seven.book
️کتاب هفت▶️
💠سنندج . خ پاسداران . مجتمع تجاری صدف . طبقه زیر همکف . واحد ۲۳
ارائه کلیه کتب:
🔹هنری
🔹ادبی
🔹فلسفی
🔹رمان و داستان
🔹کودکان و نوجوانان
🔹تاریخی
🔹نجوم
🔹ریاضیات و فیزیک
🔹و سایر کتب درخواستی
087-33232803
Download Telegram
#خاطره

مرحوم محمد قاضی، مترجم پیشکسوت و بلندآوازه کشورمان در کتاب خاطراتش روایت می کند :

در پنجمین سالی که به به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مامور شدم در ناحیه طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم.

ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم.

در یک روستا کدخدا طبق وظیفه اش ما را همراهی می نمود. به امامزاده ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می خورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی های درشت و سرحال شنا می کنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می کردند.

کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت : آقای قاضی، این ماهی ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربه ای قصد شکار بچه ماهی ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.

سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند.

شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیسهای معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند.

ضمن صرف غذا گفتم : کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.

به سادگی گفت : ماهی های همان چشمه امامزاده هستند !!!

لقمه غذا در گلویم گیر کرد. شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم. با جرعه ای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشتزده نگاهش کردم.

حال مرا که دید قهقه ای سر داد و مفصل خندید و گفت : نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و اینها را باور کردید؟!!
من از جوانی که مسئول اداره ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمی کردم که تا به حال مردم ریشه ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.

در چهره کدخدا ، روح همه حاکمان مشرق زمین را در طول تاریخ می دیدم. مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند. حاکمانی که خود کوچکترین اعتقادی به آنچه می گفتند نداشتند و انسانها را قابل تربیت و آگاهی نمی دانستند.
خاطرات یک مترجم
محمد قاضی
t.me/SevenBook
#کتاب
#خاطره
#سرگذشت
#زندگی
#زندگینامه
#تاریخ
#کتاب_هفت
از سرد و گرم روزگار
نویسنده: احمد زیدآبادی

@SevenBooK
#کتاب
#خاطره
#سرگذشت
#زندگی
#زندگینامه
#تاریخ
#کتاب_هفت
از سرد و گرم روزگار
نویسنده: احمد زیدآبادی

@SevenBooK

سرنوشت به دنبالم بود؛ «چون دیوانه‌ای تیغ در دست» به خلاف همسالانم، تسلیم آن نشدم. هر غروب پاییز از بلندای تک‌درخت تناور روستایمان چشم به افق‌های دوردست و بی‌انتهای کویر دوختم و به آواز درونم گوش فرا دادم؛ آوازی که مرا به «انتخاب» فرامی‌خواند. پس انتخاب کردم؛ فقر و بی‌پناهی را با شکیبایی تاب آوردم، از رنج و زحمت کار شانه خالی نکردم، سر در کتاب فرو بردم و بر همه‌ی تباهی‌های محیط اطرافم شوریدم...
این قصه‌ی سرگذشت من است تا ۱۸ سالگی.

@SevenBooK
#کتاب #داستان #خاطره #سیاست #تاریخ #روسیه #امریکا #جنایت #وال_استریت #ترامپ #قتل #پوتین #مبارزه #عدالت #انقلاب
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #7Book #کوله_پشتی #Sanandaj

اعلان قرمز / روایتی واقعی از مسائل مالی کلان، قتل و مبارزه برای عدالت
نویسنده: بیل براودر
مترجم: مهدی صادقی

@SevenBook
#کتاب #داستان #خاطره #سیاست #تاریخ #روسیه #امریکا #جنایت #وال_استریت #ترامپ #قتل #پوتین #مبارزه #عدالت #انقلاب
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #7Book #کوله_پشتی #Sanandaj

اعلان قرمز / روایتی واقعی از مسائل مالی کلان، قتل و مبارزه برای عدالت
نویسنده: بیل براودر
مترجم: مهدی صادقی

@SevenBook

این کتاب روایتگر ماجرای واقعی یک فعال حقوق‌ بشر است که به‌صورت اتفاقی وارد این حوزه می‌شود. پس از آنکه بیل براودر در اوان جوانی فعالیت‌های مستقل تجاری‌اش را در وال‌استریت آغاز کرد، و در پی فروپاشی شوروی، استعداد ذاتی او در حوزه تجارت وی را به روسیه می‌کشانَد و برای وی موجب سودآوری چشمگیری در آنجا می‌شود.
در طی این مسیر، براودر با پرده‌برداشتن از فساد در روسیه، زندگی‌اش را به مخاطره می‌اندازد. بخت نیز با وکیل روسی او، سرگئی مگنیتسکی، همراهی نمی‌کند، چرا که سرنوشت وی به زندان، تحمل شکنجه، و نهایتاً قتل منتهی می‌شود.
این اتفاق تأثیر به‌سزایی بر بیل براودر می‌گذارد. او پس از پی‌بردن به ماهیت جنایت‌کار رژیم پوتین، مدت پنج سال را صرف پویشی در راستای پرده‌برداری از آن می‌کند، و به همین علت، به دشمن شماره یک پوتین تبدیل می‌شود؛ به‌ویژه که او در کمک به تصویب قانونی در ایالات متحده (قانون مگنیتسکی) به توفیقاتی نایل می‌شود. به‌موجب این قانون لیستی از افراد و مقامات روسی که در قتل سرگئی مگنیتسکی نقش داشتند موردِتحریم قرار می‌گیرند. پوتین نیز در اقدامی تلافی‌جویانه و آشکار، مبادرت به تصویب قانونی می‌کند که طی آن از واگذاری حضانت کودکان بی‌سرپرست روسیه به شهروندان آمریکایی ممانعت به‌‌عمل می‌آید.
کتاب «اعلان قرمز» در قالب یک داستان جنایی واقعی و مهیج، با توصیف یک نهضت_سیاسی، و همچنین نقل جزئیات دسیسه‌ای گسترده‌ برای سوءاستفاده‌های مالی در روسیه، سرگذشت واقعی فردی را به‌تصویر می‌کشد که عزم خود را برای ایجاد تغییری در این جهان جزم کرد، و البته به‌صورتی اتفاقی به مفهوم «زندگی» نیز پی برد.

@SevenBook
#کتاب #رمان #داستان #داستان_کوتاه #ایران #طنز #ادبی #عشق #ملت #مردم #زندگی #روزمره #خاطره_محمدی
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشر_روزنه #7Book

دیر بجنبی اتفاق شومی می افتد
نویسنده: خاطره محمدی

@SevenBook
این کتاب شامل 22 داستان کوتاه است که طی 10 سال داستان‌نویسی نویسنده انتخاب ‌شده است. داستان‌های این مجموعه سبک‌های ادبی متنوعی را در برمی‌گیرند. داستان‌هایی مانند «چای سیب»، «شاخ‌های این گوزن من را می‌درند»، «فلور چراغ آژیر قرمز را خاموش‌کن»، «عطر زنانه»، «همین چیزها» و «لبخند چشم دیوار» برگزیده در جشنواره داستانی حوزه هنری در دوره‌های هفتم، هشتم، نهم و دهم، منتخب مسابقه داستان خلاقانه حیرت95، منتخب مسابقه داستان صادق هدایت97، جشنواره ملی داستان پراس97 و منتخب در مسابقه داستانی محله کودکی (فرشته) شده‌اند.

در داستان «فلور چراغ آژیر قرمز را خاموش کن» می‌خوانیم:
«چمدانم را بستم و هیچ ردی از زندگی را با خود نبردم. گفتم شهر٬ خانواده٬ دوست و همه‌چیز را فراموش می‌کنم و برای خودم در جایی پرت ازاینجا زندگی جدیدی با هویت جدید می‌سازم. طاقت نیاوردم سال‌ها بعد روزی تلفن را برداشتم و به خسرو زنگ زدم. برادرم پشت تلفن از زندگی‌اش و زن و بچه‌هایش گفت. از دندان نیش افتاده‌ی پسرش گفت. از دخترش که به‌تازگی تاتی تاتی می‌کند و از فلور گفت. گفت که فلور می‌ترسد. می‌ترسد حمام باشد آژیر قرمز به صدا دربیاید و بمبی ازخدابی‌خبر راهش را گم کند و سرخانه و زندگی او خراب شود و بعد غریبه‌ها بیایند و جنازه‌ی لخت مادرزادش را از زیر آوار بیرون بکشند. می‌گفت که فلور فکر می‌کند اگر من پشت در حمام باشم یا آنکه شب ‌چراغ خواب سیاهی شب را کمرنگ کند یا در طول روز صدای رادیوتلویزیون سکوت خانه را بشکند دیگر احساس امنیت می‌کند. من گفته بودم این چیزها برای فلور مانند طلسمی است که از نحسی آژیر قرمز کم می‌کند. گفته بودم درک می‌کنم و واقعا درک می‌کردم چون فکر می‌کردم اگر من این سر دنیا شب را بیدار بمانم بر سر خانواده‌ای که در آن سر دنیا رها کرده بودم هیچ بلائی نمی‌آید. من همیشه خواستار شب‌کاری بودم.»

@SevenBook
#کتاب #Book #رمان #داستان #کانادا #سیاست #جامعه #فمنیست #نقاشی #زندگی #تاریخ #خاطره #مکان #انسان #تورنتو #ادبیات #نقاش
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #انتشارات_مروارید #7Book

چشم گربه
نویسنده: مارگارت اتوود
مترجم: سهیل سمی
این اثر به زبان اصلی نیز موجود می باشد.

@SevenBook

چشم گربه یكی از آثار معروف مارگارت اتوود نویسنده مشهور كانادایی است. در این رمان راوی یك نقاش مسن است كه آثارش در قالب یك نمایشگاه مرور آثار در شهر تورنتو، برگزار شده است. این نقاش به موازات مواجهه با آثار قدیمی‌اش، خاطرات و سرگذشت‌های هنری و سیاسی‌اش را در ذهن مرور می‌كند. كل این رمان فضای تاریكی دارد و به نوعی از تفكرات فمینیستی مولف، نشات گرفته شده است.

@SevenBook
#کتاب #Book #رمان #داستان #اییران #سیاست #جامعه #استرالیا #مهاجرت #زندگی #تاریخ #خاطره #مکان #مانوس #بهروز_بوچانی #جهنم
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #انتشارات_چشمه #7Book

هیچ دوستی به جز کوهستان
نویسنده: بهروز بوچانی
این اثر به زبان انگلیسی نیز موجود می باشد.

@SevenBook

این کتاب روایتگر داستانی معمولی نیست، بلکه اتفاقی مهم و جدی به شمار می‌آید. هیچ دوستی به جز کوهستان شرح ماجرای انسان‌هایی است که سرزمین و خانه‌ی خود را به امید داشتن زندگی بهتر رها می‌کنند، سختی و مشقت را به جان می‌خرند اما در نهایت چیزی جز عذاب نصیبشان نمی‌شود. بهروز بوچانی هم یکی از هزاران و شاید هم میلیون‌ها مهاجری است که با چنین سودایی دست به تصمیمی سرنوشت‌ساز می‌زند و راهی استرالیا می‌شود. اما سیاست‌های این سرزمین، زندگی‌اش را تبدیل به جهنمی حقیقی می‌کند. دولت استرالیا این روزنامه‌نگار ایرانی و افراد بسیاری را به جرم مهاجرت غیرقانونی به جزیره‌ای دور افتاده به نام مانوس تبعید می‌کنند. پناهجویان در این جزیره نه تنها از نظر جسمانی و تأمین نیازهای اولیه در عذاب هستند بلکه مورد آزار و اذیت‌های روحی و جسمی هم قرار می‌گیرند که شرح آن را می‌توانید در این کتاب بخوانید، آزارهایی که قلب هر انسانی را به درد می‌آورد.

@SevenBook
#کتاب #Book #رمان #داستان #ایران #جذام #جامعه #کرد #کورد #زندگی #عشق #خاطره #محمد_قاضی #زارا #چوپان #زهرا #ترجمه
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #انتشارات_زیویه #7Book

زارا / عشق چوپان
نویسنده: محمدقاضی
ترجمه به کُردی: محمد بهره ور
این اثر به زبان فارسی نیز موجود می باشد.

@SevenBook

یک کتاب بسیار زیبا از داستان واقعی دو عاشق؛ برای آنانکه باید بدانند "هرگز عشق را نباید از کسی گدایی کرد، بلکه برای عشق باید جنگید." داستان این رمان عاشقانه، روایتی از عشق صادقانهٔ یک چوپان به نام قادر به دختری به‌نام زارا است که مبتلا به بیماری جذام است. محمد قاضی درکنار رابطه و عشق میان این دو، زندگی و اوضاع سخت بیماران جذام را نیز به تصویر می‌کشد.

زارا (یا ئه وینی شوان) سه ردێری چیرۆک و ئیلهامێکه له رووداوێکی ڕاسته قینه و سەرنج ڕاکێش که له کوردستانی ئیمه رووی داوه. زارا یه کێکه له شوێنی وارە کانی محه ممه د قازی وه رگێری به توانا و به ناوبانگی نێو خۆ و ده روه وه ی ولات که چه ندیم جار چاپ بووه و پێشوازییه کی چاکی لێ کراوه.

@SevenBook
#کتاب #Book #تاریخ #فرهنگ #ادب #آداب #رسوم #جامعه #کودک #طنز #نوجوان #پروانه #تصویرگری #پژوهش #ایران #خاطره
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #انتشارات_به_نشر #7Book

حکایت های کمال
نویسنده: محمد میرکیانی
تصویرگر: محمد حسین صلواتیان

@SevenBook

مجموعه 110 داستاني که در قالب 5 جلد ارائه مي‌شود. اين داستان‌ها به صورت خاطره بيان شده‌اند و نويسنده قصد دارد با بيان اين خاطرات کودکان و نوجوانان را با زندگي و آداب و رسوم مردم ايران زمين در گذشته آشنا کند:
1-سماور زغالی
2-حوض کاشی
3-چراغ عروسی
4-شهر فرنگی
5-عکس فوری


@SevenBook