.
🟠 شکیب سیاوش» خبرنگار افغانستانی داستانی از «خشنود خرمی» را در ایکس (توییتر) نقل کرده است:
«وقتی از هرات میآمدیم، در نزدیکیهای قندهار همسرم خواهش کرد که برای چند لحظه چادری/برقعاش را بردارد. دلیلش را نمیدانستم، ولی میشد فشار و حرارت زیاد داخل ماشین را حدس زد. چیزی نگفتم و بیخیال این حرف شدم. او پافشاری کرد و گفت: «نفسم بند میایه…»
در صندلی عقبی و پهلوی ما رقم رقم «تعدادی» مردان ریش بلند نشسته بودند که در تمام مسیر متوجه نشدم با زنان خود حرف بزنند، انگار در کنارشان اصلا کسی حضور نداشت. زنان همه مطیع بودند، مطیعتر از یک ماشین، عاجزتر از هر زندهجانی.
برایش گفتم که این کار درستی نیست؛ هیچ زنی اینجا از زیر برقع خود بیرون نمیشود، اجازه ندارند. ببین.
گفت:« فقط آب مینوشم، حالم خوب نیست»
به گوشش گفتم نوشیدن چند قطره آب بهانهای نیست که خودش را به مردهای داخل ماشین نشان بدهد. دیگر جواب بیتابی و درد و هر چیزی که زیر این برقع جریان داشت را ندادم.
به نماز پیاده شدیم، از بازارها و بازارکهای زیادی عبور کردیم، چهار و چند ساعت دیگر راه آمدیم و در تمام مسیر زنم چیزی نگفت. آب هم ننوشید. وقتی به کابل رسیدیم هوا تاریک شده بود. همه از ماشین پیاده شدند.
هنگامی که از چوکی «صندلی» برخواستم، او از دنبالم نیامد. سرش را به شیشه تکیه داده بود. با این کارش، با این قهر و لج و ماندنش عصبانی شدم. از اینکه توانسته باشم زخم زبان بزنم، آهسته ولی با خشم گفتم: «از موتروان «راننده» خوشت آمده؟»
باز هم چیزی نگفت و تکان نخورد. فکر کردم بابت اینکه نگذاشتهام چادریاش را بردارد، قهر کرده است. برگشتم و همینکه دست به بازویش زدم، محکم روی چوکی افتاد. ترسیدم. با عجله چادری از صورتش برادشتم. صورتش سفید شده بود و نفس نمیکشید. مرده بود، خشک شده بود.
تا آن زمان نمیدانستم یک زن به همین سادگی میمیرد...»
.
🟠 این روایت تلخ از مرگ یک زن، نشان میدهد چقدر حجاب اجباری آسیبزنندهست و چقدر ما به پیروزی #زن_زندگی_آزادی در ایران، برای ایجاد یک تغییر بزرگ در منطقه نیاز داریم... برای این که آدمها «به سادگی نمیرند»
.
#رسانه_سپیده_دم
#برقع
#خشنود_خرمی
#شکیب_سیاوش
#منو_حجاب_اجباری
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#نه_به_حجاب_اجباری
#سالگرد_مهسا
#به_خیابان_بر_میگردیم
#خیابان_راه_آزادیست
#زمین_گرده
#مهدی_یراحی
.
https://t.me/sepidehdamTv/1842
🟠 شکیب سیاوش» خبرنگار افغانستانی داستانی از «خشنود خرمی» را در ایکس (توییتر) نقل کرده است:
«وقتی از هرات میآمدیم، در نزدیکیهای قندهار همسرم خواهش کرد که برای چند لحظه چادری/برقعاش را بردارد. دلیلش را نمیدانستم، ولی میشد فشار و حرارت زیاد داخل ماشین را حدس زد. چیزی نگفتم و بیخیال این حرف شدم. او پافشاری کرد و گفت: «نفسم بند میایه…»
در صندلی عقبی و پهلوی ما رقم رقم «تعدادی» مردان ریش بلند نشسته بودند که در تمام مسیر متوجه نشدم با زنان خود حرف بزنند، انگار در کنارشان اصلا کسی حضور نداشت. زنان همه مطیع بودند، مطیعتر از یک ماشین، عاجزتر از هر زندهجانی.
برایش گفتم که این کار درستی نیست؛ هیچ زنی اینجا از زیر برقع خود بیرون نمیشود، اجازه ندارند. ببین.
گفت:« فقط آب مینوشم، حالم خوب نیست»
به گوشش گفتم نوشیدن چند قطره آب بهانهای نیست که خودش را به مردهای داخل ماشین نشان بدهد. دیگر جواب بیتابی و درد و هر چیزی که زیر این برقع جریان داشت را ندادم.
به نماز پیاده شدیم، از بازارها و بازارکهای زیادی عبور کردیم، چهار و چند ساعت دیگر راه آمدیم و در تمام مسیر زنم چیزی نگفت. آب هم ننوشید. وقتی به کابل رسیدیم هوا تاریک شده بود. همه از ماشین پیاده شدند.
هنگامی که از چوکی «صندلی» برخواستم، او از دنبالم نیامد. سرش را به شیشه تکیه داده بود. با این کارش، با این قهر و لج و ماندنش عصبانی شدم. از اینکه توانسته باشم زخم زبان بزنم، آهسته ولی با خشم گفتم: «از موتروان «راننده» خوشت آمده؟»
باز هم چیزی نگفت و تکان نخورد. فکر کردم بابت اینکه نگذاشتهام چادریاش را بردارد، قهر کرده است. برگشتم و همینکه دست به بازویش زدم، محکم روی چوکی افتاد. ترسیدم. با عجله چادری از صورتش برادشتم. صورتش سفید شده بود و نفس نمیکشید. مرده بود، خشک شده بود.
تا آن زمان نمیدانستم یک زن به همین سادگی میمیرد...»
.
🟠 این روایت تلخ از مرگ یک زن، نشان میدهد چقدر حجاب اجباری آسیبزنندهست و چقدر ما به پیروزی #زن_زندگی_آزادی در ایران، برای ایجاد یک تغییر بزرگ در منطقه نیاز داریم... برای این که آدمها «به سادگی نمیرند»
.
#رسانه_سپیده_دم
#برقع
#خشنود_خرمی
#شکیب_سیاوش
#منو_حجاب_اجباری
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#نه_به_حجاب_اجباری
#سالگرد_مهسا
#به_خیابان_بر_میگردیم
#خیابان_راه_آزادیست
#زمین_گرده
#مهدی_یراحی
.
https://t.me/sepidehdamTv/1842
Telegram
رسانه سپیده دم
.
🟠 روایت تلخ زندگی زنانی که به سادگی میمیرند...
https://t.me/sepidehdamTv
🟠 روایت تلخ زندگی زنانی که به سادگی میمیرند...
https://t.me/sepidehdamTv