https://t.me/sepidehdamTv/856
.
🌿 روایت قتل حکومتی #بهنام_محجوبی
🟠 قسمت سوم
✍️ #بهناز_محجوبی
چندین بار درخواست کردیم با توجه به اینکه هیچکدام از اعضای خانواده به #بیمارستان_لقمان به دلیل زیر نفوذ بودن، اعتماد نداریم یک پزشک مورد اعتماد خانواده بهنام را ببیند اگر چیزی را پنهان نمیکردید و همه این کارها فقط یک نمایش تبلیغاتی نبود چرا این خواسته ما را هرگز قبول نکردید؟
هر روز به همین منوال میگذشت، رضایت بابت برونکوسکوپی، رضایت بابت دیالیز و امیدواری و امیدواری و خبرهای دروغ از نیروهای مختلف وابسته که به داخل اتاق رفت و آمد داشتند از اینکه بهنام انگشتش را تکان داده و سطح هوشیاریاش بهبود یافته و ادامه دادن آن نمایش کثیف...
یک شب که از بیمارستان به خانهای که در آن ساکن بودیم، رسیدیم «خانه لیلای حسین زاده عزیزم که در اختیار ما گذاشته بود» از طرف نیروهای وابسته پیغامی به من داده شد که باید به بیمارستان بروم و در جلسهای شرکت کنم، حدود ۱۵ نفر شامل یک آقای لاغر اندام کممو چشم رنگی که دکتر وابسته و مسئول اعظم مالهکشی و مشاور پروژه بود، و ۴ مامور مرد و زن و یک فرد به ظاهر رئوف و خیرخواه مسن که خودش را برادر کوچکتر و پدری مهربان و خادم ما معرفی میکرد! و مدیریت جلسه را به دست داشت و همچنین آقای ا.و از ناقضین اصلی حقوق #زندانیان_سیاسی در #اوین که مهمان اصلی حساب میشد.
در ابتدا آن فرد مسن گفتند: «ما خیر و صلاح شما را میخواهیم، مادر چرا باید در حیاط بیمارستان بنشیند و دیگران دور او جمع شوند؟ اینجا پر شده از عناصر ضدانقلاب و این برای شما بد میشود و ما برای شما یک سوییت در بیمارستان آماده کردهایم شما بروید آنجا و با کسی ارتباط نگیرید»
سپس دکتر متخصص مالهکشی رشته سخن را به دست گرفت: «اینجوری به بهنام هم نزدیکتر هستید و اگر خدایی نکرده شبی، نیمهشبی اتفاقی افتاد زود به بهنام میرسید!»
حالا میپرسم، جناب دکتر پستفطرت به کدام بهنام؟ منظورت جسم مرگ مغزی شده او است؟
و بعد آقای ا.و وارد صحبت شد که ما همه جوره هوای بهنام را داشتهایم مثلا آن موقعها که #اعتصاب_غذا میکرد من شخصا دستور دادم پس از شکستن اعتصاب، برای بهنام سوپ ببرند!
همینجا حرفش را قطع کردم و گفتم: «اصلا چرا داروهای برادرم را نمیدادید که بخواهد اعتصاب کند؟ و دوم اینکه دستور دادید سوپ ببرند یا تهدید کردید به اینکه اعتصابت را میشکنی وگرنه میبریمت امینآباد و یا بلایی به سرت میآوریم که صبح فردا رو نبینی؟»
.
🌿 ادامه روایت در پستهای آینده...
#تلویزیون_سپیده_دم
@sepidehdam.tv
#امین_وزیری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#قتل_حکومتی
#آبان_ادامه_دارد
.
🌿 روایت قتل حکومتی #بهنام_محجوبی
🟠 قسمت سوم
✍️ #بهناز_محجوبی
چندین بار درخواست کردیم با توجه به اینکه هیچکدام از اعضای خانواده به #بیمارستان_لقمان به دلیل زیر نفوذ بودن، اعتماد نداریم یک پزشک مورد اعتماد خانواده بهنام را ببیند اگر چیزی را پنهان نمیکردید و همه این کارها فقط یک نمایش تبلیغاتی نبود چرا این خواسته ما را هرگز قبول نکردید؟
هر روز به همین منوال میگذشت، رضایت بابت برونکوسکوپی، رضایت بابت دیالیز و امیدواری و امیدواری و خبرهای دروغ از نیروهای مختلف وابسته که به داخل اتاق رفت و آمد داشتند از اینکه بهنام انگشتش را تکان داده و سطح هوشیاریاش بهبود یافته و ادامه دادن آن نمایش کثیف...
یک شب که از بیمارستان به خانهای که در آن ساکن بودیم، رسیدیم «خانه لیلای حسین زاده عزیزم که در اختیار ما گذاشته بود» از طرف نیروهای وابسته پیغامی به من داده شد که باید به بیمارستان بروم و در جلسهای شرکت کنم، حدود ۱۵ نفر شامل یک آقای لاغر اندام کممو چشم رنگی که دکتر وابسته و مسئول اعظم مالهکشی و مشاور پروژه بود، و ۴ مامور مرد و زن و یک فرد به ظاهر رئوف و خیرخواه مسن که خودش را برادر کوچکتر و پدری مهربان و خادم ما معرفی میکرد! و مدیریت جلسه را به دست داشت و همچنین آقای ا.و از ناقضین اصلی حقوق #زندانیان_سیاسی در #اوین که مهمان اصلی حساب میشد.
در ابتدا آن فرد مسن گفتند: «ما خیر و صلاح شما را میخواهیم، مادر چرا باید در حیاط بیمارستان بنشیند و دیگران دور او جمع شوند؟ اینجا پر شده از عناصر ضدانقلاب و این برای شما بد میشود و ما برای شما یک سوییت در بیمارستان آماده کردهایم شما بروید آنجا و با کسی ارتباط نگیرید»
سپس دکتر متخصص مالهکشی رشته سخن را به دست گرفت: «اینجوری به بهنام هم نزدیکتر هستید و اگر خدایی نکرده شبی، نیمهشبی اتفاقی افتاد زود به بهنام میرسید!»
حالا میپرسم، جناب دکتر پستفطرت به کدام بهنام؟ منظورت جسم مرگ مغزی شده او است؟
و بعد آقای ا.و وارد صحبت شد که ما همه جوره هوای بهنام را داشتهایم مثلا آن موقعها که #اعتصاب_غذا میکرد من شخصا دستور دادم پس از شکستن اعتصاب، برای بهنام سوپ ببرند!
همینجا حرفش را قطع کردم و گفتم: «اصلا چرا داروهای برادرم را نمیدادید که بخواهد اعتصاب کند؟ و دوم اینکه دستور دادید سوپ ببرند یا تهدید کردید به اینکه اعتصابت را میشکنی وگرنه میبریمت امینآباد و یا بلایی به سرت میآوریم که صبح فردا رو نبینی؟»
.
🌿 ادامه روایت در پستهای آینده...
#تلویزیون_سپیده_دم
@sepidehdam.tv
#امین_وزیری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#قتل_حکومتی
#آبان_ادامه_دارد
Telegram
تلویزیون سپیده دم
🌿 روایت قتل حکومتی بهنام محجوبی از زبان خواهرش بهناز محجوبی
🟠 قسمت سوم
https://t.me/sepidehdamTv 👇
🟠 قسمت سوم
https://t.me/sepidehdamTv 👇