https://t.me/sepidehdamTv/2074
.
🟠 روایت و درخواست کمک #الهام_مدرسی، یکی از بازداشتشدگان جنبش #زن_زندگی_آزادی که در حال حاضر با بیماری در کشور ترکیه دست و پنجه نرم میکند:
🌿 «من، الهام مدرسی که در جنبش "زن، زندگی، آزادی" حضوری فعال داشتم، به همراه همرزمانم دستگیر شدم. در تاریخ ۱۱ آبان۱۴۰۱ دوازده نفر از ماموران سرکوب به منزلمان یورش آوردند، مادرم را با خشونت هل دادند، روی سر مادر و برادرم اسلحه(کلت) گذاشتند، به من چشمبند زدند و بردند.
تلفن و لپتاپ اعضای خانواده را نیز ضبط کردند. همان روز به علت نداشتن جا در بازداشتگاه اطلاعات، به زندان کچویی منتقل شدم. خانوادهم ۱هفتهٰ کامل در بیخبری مطلق بودند و هر بار به اطلاعات و ارگانهای مختلف مراجعه کردند، پاسخ گرفتند: اینجا نیست!
در نهایت یکی از زندانیان توسط خانوادهاش به مادر و برادرم از محل بازداشت من اطلاع داد. تمام مدت تحت شدیدترین شکنجههای جسمی از جمله ضرب و شتم شدید که در نهایت منجر به خونریزی داخلی من شد، «ماموران اطلاعات برگهٰ سونوگرافیم را از بیمارستان گرفتند و پاره کردند.» و همچنین شکنجههای روحی بودم، به دروغ میگفتند که برادرم در اتاق مجاور تحت شکنجه ماموران است یا مدام من را تهدید به تجاوز میکردند، تلاش آنها برای گرفتن اعتراف اجباری بود که بگویم "اسحله داشتهام و عضو حزب کوملهی کردستان هستم." درحالیکه من فقط به اوضاع ایران اعتراض داشتم و در مقابل ظلمی که به مردم میشد ایستاده بودم! من را ۱۴۰ ساعت بازجویی کردند. هر روز از ساعت ۷ صبح تا ۱۱ شب.
همهٰ این فشارها برای پذیرش اعتراف اجباری کذایی بود و چون زیر بار نمیرفتم هر بار متحمل شکنجههای بیشتر و شدیدتری میشدم. بارها خانوادهام را تهدید کردند، شکنجهٰ روحی من و خانوادهم برایشان لذتبخش بود سناریویی که برای ما طرحریزی کرده بودند این بود که تحت شکنجه به عضویت در حزب کومله اعتراف کنم و در نهایت این اعترافات اجباری منجر به صدور حکم اعدام برای من بشود، در کیفرخواست هم برایم اتهام "محاربه" صادر کرده بودند. در تمام مدتی که بازداشت بودم به داروهایم و مراقبت پزشکی دسترسی نداشتم حال عمومی من روز به روز بدتر میشد تا اینکه توسط بهداری به بیمارستان اعزام شدم با وجود دستور پزشکان بیمارستان رجایی مبنی بر بستری شدن بعلت افزایش آنزیمهای کبدی، از انتقال به بیمارستان ممانعت کردند و من را به زندان برگرداندند. در بهداری زندان بدلیل درد شدیدی که از ناحیه کبد داشتم به من آمپولهایی تزریق میشد که حالم را بدتر میکرد چنانکه حتی به سختی قادر به نفس کشیدن بودم.
این روند ادامه داشت تا مطمئن شدند که دچار سیروز کبدی شدم. پس از گذشت هفتهها از نبود دارو، تزریق آمپولهای ناشناس در بهداری و همزمان با اعتصاب غذا در اعتراض به شرایط زندان، دچار افت شدید اکسیژن خون شدم که در نهایت مقامات زندان ترسیدند و به بیمارستان انتقالم دادند. دادستانی البرز در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۲۸ از ترس اینکه مبادا در زندان بمیرم، در رسانههای داخلی اعلام کرد که من ۲ بهمن ۱۴۰۱ با قید وثیقه پنج میلیاردی از زندان آزاد شدم هرچند که باز هم خودم و خانوادهام توسط شمارههای ناشناس تهدید به مرگ، و مدام به وزارت اطلاعات احضار و بازجویی میشدیم. تهدید به مرگ! احضار! بازجویی! محکوم به سکوت و از حقوق شهروندی نیز محروم شده بودم.
باید برای تهیه داروهایم از بیمه تاییدیه دریافت میکردم و هربار با سختی و اذیتهای فراوان تایید میکردند، گاها در داروخونهها به محض شنیدن اسمم دارو تمام میشد. اگر هم حرفی میزدم میگفتند «سر و صدا کنی میگیم بیان ببرنت» در نهایت به خاطر تهدید و فشارهای امنیتی روی خودم و خانوادهام مجبور به ترک خاکی شدیم که برایش تا مرز جان جنگیدیم. اکنون در ترکیه در بلاتکلیفی مطلق بهسر میبرم. بخاطر حال عمومی وخیم و از دست دادن بخش عمدهای از کبدم دو الی سه روز هفته در بیمارستان بستری هستم نمیدانم با وجود نداشتن بیمه و هزینههای بالای درمان تا کی میتوانم زنده بمانم. از آزادیخواهان و سران مبارزه تقاضای همفکری و کمک دارم جانم فدای ایران، پاینده باد ایران»
لینک جهت کمک مالی به #الهام_مدرسی در اینستاگرام رسانه سپیدهدم استوری شده است
👇
@sepidehdam.media
.
.
🟠 روایت و درخواست کمک #الهام_مدرسی، یکی از بازداشتشدگان جنبش #زن_زندگی_آزادی که در حال حاضر با بیماری در کشور ترکیه دست و پنجه نرم میکند:
🌿 «من، الهام مدرسی که در جنبش "زن، زندگی، آزادی" حضوری فعال داشتم، به همراه همرزمانم دستگیر شدم. در تاریخ ۱۱ آبان۱۴۰۱ دوازده نفر از ماموران سرکوب به منزلمان یورش آوردند، مادرم را با خشونت هل دادند، روی سر مادر و برادرم اسلحه(کلت) گذاشتند، به من چشمبند زدند و بردند.
تلفن و لپتاپ اعضای خانواده را نیز ضبط کردند. همان روز به علت نداشتن جا در بازداشتگاه اطلاعات، به زندان کچویی منتقل شدم. خانوادهم ۱هفتهٰ کامل در بیخبری مطلق بودند و هر بار به اطلاعات و ارگانهای مختلف مراجعه کردند، پاسخ گرفتند: اینجا نیست!
در نهایت یکی از زندانیان توسط خانوادهاش به مادر و برادرم از محل بازداشت من اطلاع داد. تمام مدت تحت شدیدترین شکنجههای جسمی از جمله ضرب و شتم شدید که در نهایت منجر به خونریزی داخلی من شد، «ماموران اطلاعات برگهٰ سونوگرافیم را از بیمارستان گرفتند و پاره کردند.» و همچنین شکنجههای روحی بودم، به دروغ میگفتند که برادرم در اتاق مجاور تحت شکنجه ماموران است یا مدام من را تهدید به تجاوز میکردند، تلاش آنها برای گرفتن اعتراف اجباری بود که بگویم "اسحله داشتهام و عضو حزب کوملهی کردستان هستم." درحالیکه من فقط به اوضاع ایران اعتراض داشتم و در مقابل ظلمی که به مردم میشد ایستاده بودم! من را ۱۴۰ ساعت بازجویی کردند. هر روز از ساعت ۷ صبح تا ۱۱ شب.
همهٰ این فشارها برای پذیرش اعتراف اجباری کذایی بود و چون زیر بار نمیرفتم هر بار متحمل شکنجههای بیشتر و شدیدتری میشدم. بارها خانوادهام را تهدید کردند، شکنجهٰ روحی من و خانوادهم برایشان لذتبخش بود سناریویی که برای ما طرحریزی کرده بودند این بود که تحت شکنجه به عضویت در حزب کومله اعتراف کنم و در نهایت این اعترافات اجباری منجر به صدور حکم اعدام برای من بشود، در کیفرخواست هم برایم اتهام "محاربه" صادر کرده بودند. در تمام مدتی که بازداشت بودم به داروهایم و مراقبت پزشکی دسترسی نداشتم حال عمومی من روز به روز بدتر میشد تا اینکه توسط بهداری به بیمارستان اعزام شدم با وجود دستور پزشکان بیمارستان رجایی مبنی بر بستری شدن بعلت افزایش آنزیمهای کبدی، از انتقال به بیمارستان ممانعت کردند و من را به زندان برگرداندند. در بهداری زندان بدلیل درد شدیدی که از ناحیه کبد داشتم به من آمپولهایی تزریق میشد که حالم را بدتر میکرد چنانکه حتی به سختی قادر به نفس کشیدن بودم.
این روند ادامه داشت تا مطمئن شدند که دچار سیروز کبدی شدم. پس از گذشت هفتهها از نبود دارو، تزریق آمپولهای ناشناس در بهداری و همزمان با اعتصاب غذا در اعتراض به شرایط زندان، دچار افت شدید اکسیژن خون شدم که در نهایت مقامات زندان ترسیدند و به بیمارستان انتقالم دادند. دادستانی البرز در تاریخ ۱۴۰۱/۱۰/۲۸ از ترس اینکه مبادا در زندان بمیرم، در رسانههای داخلی اعلام کرد که من ۲ بهمن ۱۴۰۱ با قید وثیقه پنج میلیاردی از زندان آزاد شدم هرچند که باز هم خودم و خانوادهام توسط شمارههای ناشناس تهدید به مرگ، و مدام به وزارت اطلاعات احضار و بازجویی میشدیم. تهدید به مرگ! احضار! بازجویی! محکوم به سکوت و از حقوق شهروندی نیز محروم شده بودم.
باید برای تهیه داروهایم از بیمه تاییدیه دریافت میکردم و هربار با سختی و اذیتهای فراوان تایید میکردند، گاها در داروخونهها به محض شنیدن اسمم دارو تمام میشد. اگر هم حرفی میزدم میگفتند «سر و صدا کنی میگیم بیان ببرنت» در نهایت به خاطر تهدید و فشارهای امنیتی روی خودم و خانوادهام مجبور به ترک خاکی شدیم که برایش تا مرز جان جنگیدیم. اکنون در ترکیه در بلاتکلیفی مطلق بهسر میبرم. بخاطر حال عمومی وخیم و از دست دادن بخش عمدهای از کبدم دو الی سه روز هفته در بیمارستان بستری هستم نمیدانم با وجود نداشتن بیمه و هزینههای بالای درمان تا کی میتوانم زنده بمانم. از آزادیخواهان و سران مبارزه تقاضای همفکری و کمک دارم جانم فدای ایران، پاینده باد ایران»
لینک جهت کمک مالی به #الهام_مدرسی در اینستاگرام رسانه سپیدهدم استوری شده است
👇
@sepidehdam.media
.
Telegram
رسانه سپیده دم
.
🟠 روایت تلخ و درخواست کمک الهام مدرسی یکی از بازداشتشدگان جنبش #زن_زندگی_آزادی
.
https://t.me/sepidehdamTv
🟠 روایت تلخ و درخواست کمک الهام مدرسی یکی از بازداشتشدگان جنبش #زن_زندگی_آزادی
.
https://t.me/sepidehdamTv
.
الهام مدرسی، از بازداشتشدگان جنبش #زن_زندگی_آزادی که بر اثر شکنجهها و سختیهای متحمل شده در دوران بازجویی و پس از آن، دچار آسیب کبدی شده بود، پس از سپری کردن دورهای پر درد، بالاخره موفق به انجام عمل پیوند کبد شد.
او با انتشار تصویری از محل بخیه بر بدنش که نهالی سبز رنگ بر رد بخیه جوانه زده، نوشته:
هر چه تبر زدی مرا، زخم نشد، جوانه شد....
.
آرزوی سلامت و بهبودی برای الهام عزیز و آرزوی آزادی ایران 🌱
.
#رسانه_سپیده_دم
#الهام_مدرسی
#ناهید_مدرسی
#هر_چه_تبر_زدی_مرا_زخم_نشد_جوانه_شد
#نه_به_کلیت_نظام
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#چهارشنبه_سوری
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
https://t.me/sepidehdamTv
الهام مدرسی، از بازداشتشدگان جنبش #زن_زندگی_آزادی که بر اثر شکنجهها و سختیهای متحمل شده در دوران بازجویی و پس از آن، دچار آسیب کبدی شده بود، پس از سپری کردن دورهای پر درد، بالاخره موفق به انجام عمل پیوند کبد شد.
او با انتشار تصویری از محل بخیه بر بدنش که نهالی سبز رنگ بر رد بخیه جوانه زده، نوشته:
هر چه تبر زدی مرا، زخم نشد، جوانه شد....
.
آرزوی سلامت و بهبودی برای الهام عزیز و آرزوی آزادی ایران 🌱
.
#رسانه_سپیده_دم
#الهام_مدرسی
#ناهید_مدرسی
#هر_چه_تبر_زدی_مرا_زخم_نشد_جوانه_شد
#نه_به_کلیت_نظام
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#چهارشنبه_سوری
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
https://t.me/sepidehdamTv