#معرفی_کتاب توسط #دکتر_محمدرضا_سرگلزایی
#بازگشت_به_ناکجاآباد
گفتگوی سیمون لامارته و آمانوئل آرتری
👇👇👇 #فایل_pdf کتاب در پُست بعد آمده است 👇👇👇
کتاب بازگشت به ناکجا آباد در بدو امر ترجمه ای از گفتگوی بین دو روشنفکر مکزیکی به نظر می رسد. حتی در نسخه ای از کتاب که من در اختیار دارم و مربوط به چند دهه قبل است نام مترجم (علی کبیری) هم روی جلد آمده است؛ اما واقعیت امر این است که این گفتگو هیچ گاه صورت نگرفته است! سیمون لامارته و آمانوئل آرتری شخصیت های غیر واقعی هستند که نویسنده کتاب از زبان آنان سخن گفته است. نویسنده ی این کتاب امیر پرویز پویان بوده است که برای فرار از سانسور یا کشف توسط ساواک حرف هایش را از زبان دو روشنفکر آمریکای لاتین بیان کرده است.
امیر پرویز پویان متولد ۱۳۲۶ بود و معروف ترین کار تئوریک او مقاله "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" بود که در سال ۱۳۴۹ نوشت و به طور وسیع در میان روشنفکران و دانشجویان پخش شد و تأثیر عمیقی بر آنها باقی گذاشت.
آن گونه که مازیار بهروز در کتاب "شورشیان آرمانخواه" (نشر ققنوس) نوشته است این مقاله نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی درباره مبارزه مسلحانه بود و پویان در این کتاب انفعال گروه هایی را که صرفأ به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند مورد حمله قرار داده بود.
اما در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" امیر پرویز پویان عقاید گروه دیگری از روشنفکران زمان خودش را مورد نقد قرار داده بود. آن گروه از روشنفکران که نسخه "بازگشت به گذشته" را تحت نام جذاب "بازگشت به خویشتن" می پیچیدند.
اغلب روشنفکران دهه بیست و دهه سی ایران نسبت به جریان مدرنیته نظری خوش داشتند و منتقد سنت ها و باورهای مردم مان بودند. آن چه که من از آثار #صادق_هدایت و #بزرگ_علوی در ذهن دارم نقد و حتی ریشخند نگاه و رفتار سنتی ایرانیان است. حتی #جلال_آل_احمد نیز در دوره اول آثارش همچون مجموعه داستان های #سه_تار و #پنج_داستان و #دید_و_بازدید همین نگاه را به فرهنگ ایرانی دارد. اما بخشی از روشنفکران دهه چهل و پنجاه از جمله جلال آل احمد در چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای علاج درد فرهنگی ما را بازگشت به خویشتن (همان بازگشت به گذشته) دانستند و بر اساس یک نوستالژی عمیق (گذشته باوری) نسخه ای متفاوت برای زخم های سیاسی- فرهنگی مان پیچیدند.
امیر پرویز پویان در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" سعی در نقد این بخش از روشنفکران هم عصرش داشت.
👈👈اما جنبه جالب این کتاب برای من جدا از بحث "سنت یا مدرنیته"، متودولوژی پویان است. نقدهایی که آمانوئل آرتری بر سخنان و نوشته های سیمون لامارته می گذارد بسیار ظریف و دقیق هستند. من در خواندن این کتاب نمونه ای کامل از #رویکرد_سقراطی را دیدم بنابراین برای کسانی که علاقمندند به این که نمونه ای از آنچه در #شناخت_درمانی به آن #گفتگوی_سقراطی و در برنامه ریزی عصبی-زبانی به آن #متامدل می گوییم ببینند این کتاب (فارغ از جنبه های تاریخی و تئوریکش) مفید است.
امیرپرویز پویان در اردیبهشت ۱۳۵۰ در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد.
نویسنده: #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
src: @drsargolzaei
🆔 @SayehSokhan
#بازگشت_به_ناکجاآباد
گفتگوی سیمون لامارته و آمانوئل آرتری
👇👇👇 #فایل_pdf کتاب در پُست بعد آمده است 👇👇👇
کتاب بازگشت به ناکجا آباد در بدو امر ترجمه ای از گفتگوی بین دو روشنفکر مکزیکی به نظر می رسد. حتی در نسخه ای از کتاب که من در اختیار دارم و مربوط به چند دهه قبل است نام مترجم (علی کبیری) هم روی جلد آمده است؛ اما واقعیت امر این است که این گفتگو هیچ گاه صورت نگرفته است! سیمون لامارته و آمانوئل آرتری شخصیت های غیر واقعی هستند که نویسنده کتاب از زبان آنان سخن گفته است. نویسنده ی این کتاب امیر پرویز پویان بوده است که برای فرار از سانسور یا کشف توسط ساواک حرف هایش را از زبان دو روشنفکر آمریکای لاتین بیان کرده است.
امیر پرویز پویان متولد ۱۳۲۶ بود و معروف ترین کار تئوریک او مقاله "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" بود که در سال ۱۳۴۹ نوشت و به طور وسیع در میان روشنفکران و دانشجویان پخش شد و تأثیر عمیقی بر آنها باقی گذاشت.
آن گونه که مازیار بهروز در کتاب "شورشیان آرمانخواه" (نشر ققنوس) نوشته است این مقاله نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی درباره مبارزه مسلحانه بود و پویان در این کتاب انفعال گروه هایی را که صرفأ به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند مورد حمله قرار داده بود.
اما در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" امیر پرویز پویان عقاید گروه دیگری از روشنفکران زمان خودش را مورد نقد قرار داده بود. آن گروه از روشنفکران که نسخه "بازگشت به گذشته" را تحت نام جذاب "بازگشت به خویشتن" می پیچیدند.
اغلب روشنفکران دهه بیست و دهه سی ایران نسبت به جریان مدرنیته نظری خوش داشتند و منتقد سنت ها و باورهای مردم مان بودند. آن چه که من از آثار #صادق_هدایت و #بزرگ_علوی در ذهن دارم نقد و حتی ریشخند نگاه و رفتار سنتی ایرانیان است. حتی #جلال_آل_احمد نیز در دوره اول آثارش همچون مجموعه داستان های #سه_تار و #پنج_داستان و #دید_و_بازدید همین نگاه را به فرهنگ ایرانی دارد. اما بخشی از روشنفکران دهه چهل و پنجاه از جمله جلال آل احمد در چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای علاج درد فرهنگی ما را بازگشت به خویشتن (همان بازگشت به گذشته) دانستند و بر اساس یک نوستالژی عمیق (گذشته باوری) نسخه ای متفاوت برای زخم های سیاسی- فرهنگی مان پیچیدند.
امیر پرویز پویان در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" سعی در نقد این بخش از روشنفکران هم عصرش داشت.
👈👈اما جنبه جالب این کتاب برای من جدا از بحث "سنت یا مدرنیته"، متودولوژی پویان است. نقدهایی که آمانوئل آرتری بر سخنان و نوشته های سیمون لامارته می گذارد بسیار ظریف و دقیق هستند. من در خواندن این کتاب نمونه ای کامل از #رویکرد_سقراطی را دیدم بنابراین برای کسانی که علاقمندند به این که نمونه ای از آنچه در #شناخت_درمانی به آن #گفتگوی_سقراطی و در برنامه ریزی عصبی-زبانی به آن #متامدل می گوییم ببینند این کتاب (فارغ از جنبه های تاریخی و تئوریکش) مفید است.
امیرپرویز پویان در اردیبهشت ۱۳۵۰ در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد.
نویسنده: #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
src: @drsargolzaei
🆔 @SayehSokhan
#حاجی آقا
#صادق هدایت
حاجی آقا داستان بلندی از صادق هدایت است که در ۱۳۲۴ خورشیدی توسط انتشارات مجلهٔ سخن در تهران منتشر شد. این داستان در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد و محور آن شخصی به نام حاجی ابوتراب، یکی از بازاری های تهران است که هدایت مجموعهای از زشتیهای اخلاقی را در وجود او قرار داده است.
حاجی آقا یک داستان واقعگرای طنز سیاسی، و اجتماعی است. بیان داستان از دیدگاه سوم شخص است که صادق هدایت در آن با خلق تیپهای گوناگون به نقد جامعه ایرانی پرداخته است. همچنین در این داستان از اصطلاحهای عامیانهٔ مردم استفادهٔ فراوان شدهاست. منتقدان تغییر لحن سخن حاجی ابوتراب هنگام صحبت با افرادی از طبقات اجتماعی گوناگون را از نقاط قوت داستان دانستهاند و بسیاری نگاه حاجی تراب را به ثروت و قدرت و دین و سیاست و ... ویژگی خاص طبقه حاکم در ایران دانسته اند
در کتاب حاجیآقا نوشته صادق هدایت ، حاجی ابوتراب عصاره ای از رهنمودهای اخلاقی و اجتماعیش را به خورد کیومرث می رساند:
توی دنیا دو طبقه مردم هستند ؛ بچاپ و چاپیده ؛ اگر نمی خواهی جزو چاپیدهها باشی ، سعی کن که دیگران را بچاپی !
سواد زیادی لازم نیست ، آدم را دیوانه میکنه و از زندگی عقب میاندازه ! فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن ! چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی ، کافی است ، تا بتوانی حساب پول را نگهداری و کلاه سرت نره ، فهمیدی؟ حساب مهمه !... باید کاسبی یاد بگیری ، با مردم طرف بشی ، از من میشنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش ، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری !
سعی کن پررو باشی ، نگذار فراموش بشی ، تا میتوانی عرض اندام بکن ، حق خودت را بگیر ! از فحش و تحقیر و رده نترس ! حرف توی هوا پخش میشه ، هر وقت از این در بیرونت انداختند ، از در دیگر با لبخند وارد بشو ، فهمیدی؟ پررو ، وقیح و بیسواد ؛ چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد ، تا کار بهتر درست بشه !… نان را به نرخ روز باید خورد ! سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی ، با هر کس و هر عقیدهای موافق باشی ، تا بهتر قاپشان را بدزدی کتاب و درس و اینها دو پول نمیارزه ! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی میکنی !
اگر غفلت کردی تو را میچاپند . فقط چند تا اصطلاح خارجی ، چند کلمه قلنبه یاد بگیر ، همین بسه !
🆔 @Sayehsokhan
#صادق هدایت
حاجی آقا داستان بلندی از صادق هدایت است که در ۱۳۲۴ خورشیدی توسط انتشارات مجلهٔ سخن در تهران منتشر شد. این داستان در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد و محور آن شخصی به نام حاجی ابوتراب، یکی از بازاری های تهران است که هدایت مجموعهای از زشتیهای اخلاقی را در وجود او قرار داده است.
حاجی آقا یک داستان واقعگرای طنز سیاسی، و اجتماعی است. بیان داستان از دیدگاه سوم شخص است که صادق هدایت در آن با خلق تیپهای گوناگون به نقد جامعه ایرانی پرداخته است. همچنین در این داستان از اصطلاحهای عامیانهٔ مردم استفادهٔ فراوان شدهاست. منتقدان تغییر لحن سخن حاجی ابوتراب هنگام صحبت با افرادی از طبقات اجتماعی گوناگون را از نقاط قوت داستان دانستهاند و بسیاری نگاه حاجی تراب را به ثروت و قدرت و دین و سیاست و ... ویژگی خاص طبقه حاکم در ایران دانسته اند
در کتاب حاجیآقا نوشته صادق هدایت ، حاجی ابوتراب عصاره ای از رهنمودهای اخلاقی و اجتماعیش را به خورد کیومرث می رساند:
توی دنیا دو طبقه مردم هستند ؛ بچاپ و چاپیده ؛ اگر نمی خواهی جزو چاپیدهها باشی ، سعی کن که دیگران را بچاپی !
سواد زیادی لازم نیست ، آدم را دیوانه میکنه و از زندگی عقب میاندازه ! فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن ! چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی ، کافی است ، تا بتوانی حساب پول را نگهداری و کلاه سرت نره ، فهمیدی؟ حساب مهمه !... باید کاسبی یاد بگیری ، با مردم طرف بشی ، از من میشنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش ، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری !
سعی کن پررو باشی ، نگذار فراموش بشی ، تا میتوانی عرض اندام بکن ، حق خودت را بگیر ! از فحش و تحقیر و رده نترس ! حرف توی هوا پخش میشه ، هر وقت از این در بیرونت انداختند ، از در دیگر با لبخند وارد بشو ، فهمیدی؟ پررو ، وقیح و بیسواد ؛ چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد ، تا کار بهتر درست بشه !… نان را به نرخ روز باید خورد ! سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی ، با هر کس و هر عقیدهای موافق باشی ، تا بهتر قاپشان را بدزدی کتاب و درس و اینها دو پول نمیارزه ! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی میکنی !
اگر غفلت کردی تو را میچاپند . فقط چند تا اصطلاح خارجی ، چند کلمه قلنبه یاد بگیر ، همین بسه !
🆔 @Sayehsokhan
Shangool Va Mangool (Ghessehaye Irani)
Esfandiar Monfaredzadeh
شنگول و منگول
نویسنده: #صادق_هدایت
قصهخوان: #بهروز_وثوقی
نام آلبوم: قصههای ایرانی
آهنگساز: #اسفندیار_منفرزاده
سال انتشار: ١٣٧٢
#متنخوانی
خوشهای نگین
🆔 @Sayehsokhan
نویسنده: #صادق_هدایت
قصهخوان: #بهروز_وثوقی
نام آلبوم: قصههای ایرانی
آهنگساز: #اسفندیار_منفرزاده
سال انتشار: ١٣٧٢
#متنخوانی
خوشهای نگین
🆔 @Sayehsokhan
#صادق_هدایت
#داش_آکل
🍀🍁🍂🌿
داستان کوتاه «داشآکل» از صادق هدایت نخستین بار در سال ۱۳۱۱ در مجموعهیِ یازده داستان «سه قطره خون» چاپ شد .
همزمانی چاپ داستان با دوران گذار از حاکمیتِ سنت در دوران قاجاریه به مدرنیسم در سالهای حکومت رضا شاه خوانش تاریخی داستان را بسیار وسوسهانگیز مینماید .
نبود نهادهای امنیتیِ حکومتی در جامعهیِ داستان ، بودنِ «لوطی» در داستان به عنوان پناهگاهِ امنیتیِ مردم ، بودن شخصیتِ «لات» در داستان به عنوان ضد قهرمان ، اهمیت فردِ لوطی در نقشِ اجراکنندهیِ عدالت به جای حاکمیت قانون در جامعه و توصیف دقیق پوشاکِ مردان لوطی زمان داستان را با دههیِ نخستِ سدهیِ چهاردهم خورشیدی پیوند میدهد .
تاکید بر این عناصر تاریخی میتواند آگاهی اندکی برای خوانندهیِ داستان فراهم آورد ، اما خود داستان چنان منطقی آغاز میشود ، گسترش مییابد و به پایان میرسد که برای کنشِ خواندن خود بسنده مینماید و به گردآوریِ آگاهیهایِ فرامتنی همچون پدیدارهایِ تاریخی و زندگیِ نویسندهیِ داستان برای روشن شدن موتیفها و درونمایهیِ داستان نیازی احساس نمیشود .
داستانکوتاه «داش آکل» دارای وحدت ارگانیک و ساختار بسیار منسجم است و گسترشِ داستان برای پرورشِ فرم هنری پیرامون شخصیتِ اصلی آن شکل میگیرد .
🍁 داستان :
همه اهل شیراز می دانستند که داش آکل و کاکا رستم سایه یکدیگر را با تیر می زدند . یک روز داش آکل روی سکوی قهوه خانه دو میل چندک زده بود ، همانجا که پاتوق قدیمی اش بود . قفس کرکی که رویش شله سرخ کشیده بود ، پهلویش گذاشته بود و با سر انگشتش یخ را دور کاسه آبی می گردانید . ناگاه کاکا رستم از در درآمد ، نگاه تحقیرآمیزی به او انداخت و همینطور که دستش پر شالش بود رفت روی سکوی مقابل نشست . بعد رو کرد به شاگرد قهوه چی و گفت :
«به به بچه ، یه چای بیار ببینیم».
داش آکل نگاه پرمعنی به شاگرد قهوه چی انداخت ، به طوری که او ماست ها را کیسه کرد و فرمان کاکا را نشنیده گرفت . استکانها را از جام برنجی در می آورد و درسطل آب فرو می برد ، بعد یکی یکی خیلی آهسته آنها را خشک می کرد . از مالش حوله دور شیشه استکان صدای غژغژ بلند شد . کاکا رستم از این بی اعتنایی خشمگین شد ، دوباره داد زد :
– م ... م ... مگه کری ! به به تو هستم؟!
شاگرد قهوه چی با لبخند مردد به داش آکل نگاه کرد و کاکا رستم از مابین دندانهایش گفت :
« ار وای شک شکمشان ، آنهایی که ق ق قپی پا میشند ! اگ لو لوطی هستند ا ا امشب می آیند ، دست و په په پنجه نرم میک کنند !»
داش آکل همینطور که یخ را دور کاسه می گردانید و زیر چشمی وضعیت را می پایید ، خنده گستاخی کرد که یک رج دندانهای سفید محکم از زیر سبیل حنا بسته او برق زد و گفت :
«بی غیرت ها رجز می خوانند ، آن وقت معلوم می شود رستم صولت و افندی پیزی کیست .» ...
بر گرفته از صفحه بوستان کتاب
🆔 @Sayehsokhan
#داش_آکل
🍀🍁🍂🌿
داستان کوتاه «داشآکل» از صادق هدایت نخستین بار در سال ۱۳۱۱ در مجموعهیِ یازده داستان «سه قطره خون» چاپ شد .
همزمانی چاپ داستان با دوران گذار از حاکمیتِ سنت در دوران قاجاریه به مدرنیسم در سالهای حکومت رضا شاه خوانش تاریخی داستان را بسیار وسوسهانگیز مینماید .
نبود نهادهای امنیتیِ حکومتی در جامعهیِ داستان ، بودنِ «لوطی» در داستان به عنوان پناهگاهِ امنیتیِ مردم ، بودن شخصیتِ «لات» در داستان به عنوان ضد قهرمان ، اهمیت فردِ لوطی در نقشِ اجراکنندهیِ عدالت به جای حاکمیت قانون در جامعه و توصیف دقیق پوشاکِ مردان لوطی زمان داستان را با دههیِ نخستِ سدهیِ چهاردهم خورشیدی پیوند میدهد .
تاکید بر این عناصر تاریخی میتواند آگاهی اندکی برای خوانندهیِ داستان فراهم آورد ، اما خود داستان چنان منطقی آغاز میشود ، گسترش مییابد و به پایان میرسد که برای کنشِ خواندن خود بسنده مینماید و به گردآوریِ آگاهیهایِ فرامتنی همچون پدیدارهایِ تاریخی و زندگیِ نویسندهیِ داستان برای روشن شدن موتیفها و درونمایهیِ داستان نیازی احساس نمیشود .
داستانکوتاه «داش آکل» دارای وحدت ارگانیک و ساختار بسیار منسجم است و گسترشِ داستان برای پرورشِ فرم هنری پیرامون شخصیتِ اصلی آن شکل میگیرد .
🍁 داستان :
همه اهل شیراز می دانستند که داش آکل و کاکا رستم سایه یکدیگر را با تیر می زدند . یک روز داش آکل روی سکوی قهوه خانه دو میل چندک زده بود ، همانجا که پاتوق قدیمی اش بود . قفس کرکی که رویش شله سرخ کشیده بود ، پهلویش گذاشته بود و با سر انگشتش یخ را دور کاسه آبی می گردانید . ناگاه کاکا رستم از در درآمد ، نگاه تحقیرآمیزی به او انداخت و همینطور که دستش پر شالش بود رفت روی سکوی مقابل نشست . بعد رو کرد به شاگرد قهوه چی و گفت :
«به به بچه ، یه چای بیار ببینیم».
داش آکل نگاه پرمعنی به شاگرد قهوه چی انداخت ، به طوری که او ماست ها را کیسه کرد و فرمان کاکا را نشنیده گرفت . استکانها را از جام برنجی در می آورد و درسطل آب فرو می برد ، بعد یکی یکی خیلی آهسته آنها را خشک می کرد . از مالش حوله دور شیشه استکان صدای غژغژ بلند شد . کاکا رستم از این بی اعتنایی خشمگین شد ، دوباره داد زد :
– م ... م ... مگه کری ! به به تو هستم؟!
شاگرد قهوه چی با لبخند مردد به داش آکل نگاه کرد و کاکا رستم از مابین دندانهایش گفت :
« ار وای شک شکمشان ، آنهایی که ق ق قپی پا میشند ! اگ لو لوطی هستند ا ا امشب می آیند ، دست و په په پنجه نرم میک کنند !»
داش آکل همینطور که یخ را دور کاسه می گردانید و زیر چشمی وضعیت را می پایید ، خنده گستاخی کرد که یک رج دندانهای سفید محکم از زیر سبیل حنا بسته او برق زد و گفت :
«بی غیرت ها رجز می خوانند ، آن وقت معلوم می شود رستم صولت و افندی پیزی کیست .» ...
بر گرفته از صفحه بوستان کتاب
🆔 @Sayehsokhan
زحمت دارد !
آدم بودن را میگویم ...!
این را میشود ،
از مترسکها آموخت ...
آنها تمام عمر میایستند
تا آدم حسابشان کنند ...!
#صادق_هدایت
🆔 @Sayehsokhan
آدم بودن را میگویم ...!
این را میشود ،
از مترسکها آموخت ...
آنها تمام عمر میایستند
تا آدم حسابشان کنند ...!
#صادق_هدایت
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚 《مهربانی》 چه لغتِ پوچ و بیمسمایی است
😔
📕 اینها همان حیوانات بیآزار دستآموزی هستند که آدمیزاد شیر آنانرا دوشیده، پشم آنان را پوشیده و همبازی بچههای او بودهاند. به اینهم قناعت نکرده، میخواهد خون آنانرا هم بنوشد.
《مهربانی》 چه لغتِ پوچ و بیمسمّایی است.
📕 هرگاه اندکی قلبِ حساس داشته باشند و به شکنجهها و نالههای دردناک و همچنین پر از عجز و لابهی تمام حیواناتی که در کشتارگاههای عمومی و خصوصی سر میبُرند، فکر بنمایند، بهکلی از خوردن گوشت حیوانات بیزار خواهند شد.
#صادق_هدایت
[فواید گیاهخواری]
🆔 @Sayehsokhan
😔
📕 اینها همان حیوانات بیآزار دستآموزی هستند که آدمیزاد شیر آنانرا دوشیده، پشم آنان را پوشیده و همبازی بچههای او بودهاند. به اینهم قناعت نکرده، میخواهد خون آنانرا هم بنوشد.
《مهربانی》 چه لغتِ پوچ و بیمسمّایی است.
📕 هرگاه اندکی قلبِ حساس داشته باشند و به شکنجهها و نالههای دردناک و همچنین پر از عجز و لابهی تمام حیواناتی که در کشتارگاههای عمومی و خصوصی سر میبُرند، فکر بنمایند، بهکلی از خوردن گوشت حیوانات بیزار خواهند شد.
#صادق_هدایت
[فواید گیاهخواری]
🆔 @Sayehsokhan
صادق هدایت و طبقهی مرفه و پولدار!
بعضیها فقط پول دارند
و تمام اعتبار و حیثیتشان همین پول است؛
خودشان را لایق همه چیز میدانند
اما در واقع پَستترین آدمها خودشاناند!
#صادق_هدایت
#زنده_بگور
🆔 @Sayehsokhan
بعضیها فقط پول دارند
و تمام اعتبار و حیثیتشان همین پول است؛
خودشان را لایق همه چیز میدانند
اما در واقع پَستترین آدمها خودشاناند!
#صادق_هدایت
#زنده_بگور
🆔 @Sayehsokhan
✔️هویت ایرانی،
از سوگ سیاوش تا تعزیت عاشوراء🔻
برگزاری باشکوه سالروز رویدادهای تاریخی و فرهنگی هم در جوامع پیشامدرن و هم در دوران جدید از ابزارهای عمده برای تداوم و زنده نگاهداشتن خاطرات جمعی یا هویت قومی و ملی پیشامدرن در گذشته و هویت ملی در دورهی جدید بوده است.
در ایران برگزاری نوروز باستانی و مراسم دههی عاشورا، که هر دو از تقدس خاصی برای ایرانیان شیعه برخوردارند، ملاط عمدهی هویت ایرانی شیعه یا، به زبان دیگر، دو ستون اصلی آن را تشکیل میدهند.
ظاهرا مراسم دههی عاشورا، که به طور رسمی و علنی به فرمان معزالدولهی دیلمی بویهای در سال ۳۵۲ ق. در بغداد آغاز شده بود، با نشیب و فرازهایی تا دورهی صفوی ادامه یافته و همراه با مراسم عید نوروز، که برای آن احادیثی پرداخته شده بود، به منزلهی پراهمیتترین مراسم سالانهی ایرانی شیعی نهادینه شده و تا به امروز تداوم یافته است.
البته در آن زمان در بغداد دو جشن ایرانی پراهمیت نوروز و مهرگان برپا میشد. هنگامی که در سال ۳۹۸ ق.، عاشورا و مهرگان در یک روز همزمان شدند، به فرمان شاهنشاه بویهای ابتدا مراسم عاشورا را برگزار کردند و روز بعد جشنهای مهرگان را در زمان شاه عباس که نوروز و عاشورا در سال ۱۰۲۱ ق. همزمان شدند، او هم رویهی آل بویه را به کار بست.
تعزیهی شهادت شاه شهیدان امام حسین (ع) از بسیاری جهات شباهت به سوگ سیاوش داشت که سالروز آن در دوران پیش از اسلام برگزار میشد و اشاره به آن در آثار گوناگون نظم و نثر فارسی دیده میشود. سوگ سیاوش چنان ریشه در اسطورههای پیش از اسلام داشت که تا اوایل دوران اسلامی نیز در سغد و خوارزم برگزار میشد. چنانکه در تاریخ بخارا آمده است: "
و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجب است و مطربان آن .. سرودها را کین سیاوش گویند. و محمد بن جعفر گوید که از این - تاریخ سه هزار سال است و الله اعلم.
#شاهرخ_مسکوب در تحلیل ماندنی خود از سوگ سیاوش میگوید: «حتا هنوز در پارهای از گوشههای دور، سیاوش شهید کامل و سرنوشت او نشان ظلمی است که انسان عرصه ی آن است».
آنگاه به نقل قول از#صادق_هدایت میگوید: «در مراسم سوگواری نیز در کوهکیلویه زنهایی هستند که تصنیفهای خیلی قدیمی را با آهنگ غمناکی به مناسبت مجلس عزا میخوانند و ندبه و مویه میکنند. این عمل را سوسيوش (سوگ سیاوش) مینامند» (نوشتههای پراکنده هدایت، با مقدمه حسن قائمیان، امیرکبیر).
سوگ سیاوش که در عهد اساطیری تاریخ سنتی ایران در اواخر عهد ساسانی در خدای نامکها تدوین شده و به ثبت رسیده بود، در دست پرتوان فردوسی در شاهنامه حماسهای جاودانه شد.
به نوشتهی شاهرخ مسکوب :
سلسلهی سیاوشان تاریخ در سرودهای یارسان، که اهل حق بدانها پایبندند، و روح عالی قلندر از هابیل به جمشید و از وی به ایرج و یحیی و سیاوش و امام حسین در گردش آمده است. آنان برگزیدگان و پاکان و مظلومان تاریخ اند. گردش روح شهیدان بزرگ تاریخ، که سالار شهیدان حسین (ع) بر تارک آنان میدرخشد، نشانهی تداوم تاریخی شهادت در هر دوره ی تاریخی است، چنان که گویی زمین هیچگاه از شهید خالی نیست.
در تشیع ایران، سیاوش، که اسطوره ای بود، جای خود را به شهید کربلا، که وجود تاریخی داشت واگذاشت و بدین گونه تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت. در واقع شباهتهای دو مراسم ممکن است تا حدی گسترده محبوبیت عاشورا را در میان ایرانیان تبیین کند؛ همانطور که #احسان_یارشاطر در مقایسهی خود از دو مراسم نتیجه میگیرد:
«شهادت امام حسین (ع) و اهل بیت او یک زمینهی واقعی در سنت ایرانی پیدا کرد تا به یک نمایش سوگواری الهام دهنده و سنجیده تبدیل شود. این مراسم وارث ویژگی عمدهی مراسم بسیار کهنی بود که ریشههای عمیقی در روح ایرانی داشت».
✔️هویت ایرانی، احمد اشرف،(دو مقاله از جراردو نیولی و شاپور شهبازی)، ترجمه دکتر حمید احمدی، نشرنی
🔸نقل قول از مسکوب: سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز
تهران، نشر خوارزمی
🆔 @Sayehsokhan
از سوگ سیاوش تا تعزیت عاشوراء🔻
برگزاری باشکوه سالروز رویدادهای تاریخی و فرهنگی هم در جوامع پیشامدرن و هم در دوران جدید از ابزارهای عمده برای تداوم و زنده نگاهداشتن خاطرات جمعی یا هویت قومی و ملی پیشامدرن در گذشته و هویت ملی در دورهی جدید بوده است.
در ایران برگزاری نوروز باستانی و مراسم دههی عاشورا، که هر دو از تقدس خاصی برای ایرانیان شیعه برخوردارند، ملاط عمدهی هویت ایرانی شیعه یا، به زبان دیگر، دو ستون اصلی آن را تشکیل میدهند.
ظاهرا مراسم دههی عاشورا، که به طور رسمی و علنی به فرمان معزالدولهی دیلمی بویهای در سال ۳۵۲ ق. در بغداد آغاز شده بود، با نشیب و فرازهایی تا دورهی صفوی ادامه یافته و همراه با مراسم عید نوروز، که برای آن احادیثی پرداخته شده بود، به منزلهی پراهمیتترین مراسم سالانهی ایرانی شیعی نهادینه شده و تا به امروز تداوم یافته است.
البته در آن زمان در بغداد دو جشن ایرانی پراهمیت نوروز و مهرگان برپا میشد. هنگامی که در سال ۳۹۸ ق.، عاشورا و مهرگان در یک روز همزمان شدند، به فرمان شاهنشاه بویهای ابتدا مراسم عاشورا را برگزار کردند و روز بعد جشنهای مهرگان را در زمان شاه عباس که نوروز و عاشورا در سال ۱۰۲۱ ق. همزمان شدند، او هم رویهی آل بویه را به کار بست.
تعزیهی شهادت شاه شهیدان امام حسین (ع) از بسیاری جهات شباهت به سوگ سیاوش داشت که سالروز آن در دوران پیش از اسلام برگزار میشد و اشاره به آن در آثار گوناگون نظم و نثر فارسی دیده میشود. سوگ سیاوش چنان ریشه در اسطورههای پیش از اسلام داشت که تا اوایل دوران اسلامی نیز در سغد و خوارزم برگزار میشد. چنانکه در تاریخ بخارا آمده است: "
و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجب است و مطربان آن .. سرودها را کین سیاوش گویند. و محمد بن جعفر گوید که از این - تاریخ سه هزار سال است و الله اعلم.
#شاهرخ_مسکوب در تحلیل ماندنی خود از سوگ سیاوش میگوید: «حتا هنوز در پارهای از گوشههای دور، سیاوش شهید کامل و سرنوشت او نشان ظلمی است که انسان عرصه ی آن است».
آنگاه به نقل قول از#صادق_هدایت میگوید: «در مراسم سوگواری نیز در کوهکیلویه زنهایی هستند که تصنیفهای خیلی قدیمی را با آهنگ غمناکی به مناسبت مجلس عزا میخوانند و ندبه و مویه میکنند. این عمل را سوسيوش (سوگ سیاوش) مینامند» (نوشتههای پراکنده هدایت، با مقدمه حسن قائمیان، امیرکبیر).
سوگ سیاوش که در عهد اساطیری تاریخ سنتی ایران در اواخر عهد ساسانی در خدای نامکها تدوین شده و به ثبت رسیده بود، در دست پرتوان فردوسی در شاهنامه حماسهای جاودانه شد.
به نوشتهی شاهرخ مسکوب :
سلسلهی سیاوشان تاریخ در سرودهای یارسان، که اهل حق بدانها پایبندند، و روح عالی قلندر از هابیل به جمشید و از وی به ایرج و یحیی و سیاوش و امام حسین در گردش آمده است. آنان برگزیدگان و پاکان و مظلومان تاریخ اند. گردش روح شهیدان بزرگ تاریخ، که سالار شهیدان حسین (ع) بر تارک آنان میدرخشد، نشانهی تداوم تاریخی شهادت در هر دوره ی تاریخی است، چنان که گویی زمین هیچگاه از شهید خالی نیست.
در تشیع ایران، سیاوش، که اسطوره ای بود، جای خود را به شهید کربلا، که وجود تاریخی داشت واگذاشت و بدین گونه تعزیه جای سوگ سیاوش را گرفت. در واقع شباهتهای دو مراسم ممکن است تا حدی گسترده محبوبیت عاشورا را در میان ایرانیان تبیین کند؛ همانطور که #احسان_یارشاطر در مقایسهی خود از دو مراسم نتیجه میگیرد:
«شهادت امام حسین (ع) و اهل بیت او یک زمینهی واقعی در سنت ایرانی پیدا کرد تا به یک نمایش سوگواری الهام دهنده و سنجیده تبدیل شود. این مراسم وارث ویژگی عمدهی مراسم بسیار کهنی بود که ریشههای عمیقی در روح ایرانی داشت».
✔️هویت ایرانی، احمد اشرف،(دو مقاله از جراردو نیولی و شاپور شهبازی)، ترجمه دکتر حمید احمدی، نشرنی
🔸نقل قول از مسکوب: سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز
تهران، نشر خوارزمی
🆔 @Sayehsokhan