#معرفی_کتاب توسط #دکتر_محمدرضا_سرگلزایی
#بازگشت_به_ناکجاآباد
گفتگوی سیمون لامارته و آمانوئل آرتری
👇👇👇 #فایل_pdf کتاب در پُست بعد آمده است 👇👇👇
کتاب بازگشت به ناکجا آباد در بدو امر ترجمه ای از گفتگوی بین دو روشنفکر مکزیکی به نظر می رسد. حتی در نسخه ای از کتاب که من در اختیار دارم و مربوط به چند دهه قبل است نام مترجم (علی کبیری) هم روی جلد آمده است؛ اما واقعیت امر این است که این گفتگو هیچ گاه صورت نگرفته است! سیمون لامارته و آمانوئل آرتری شخصیت های غیر واقعی هستند که نویسنده کتاب از زبان آنان سخن گفته است. نویسنده ی این کتاب امیر پرویز پویان بوده است که برای فرار از سانسور یا کشف توسط ساواک حرف هایش را از زبان دو روشنفکر آمریکای لاتین بیان کرده است.
امیر پرویز پویان متولد ۱۳۲۶ بود و معروف ترین کار تئوریک او مقاله "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" بود که در سال ۱۳۴۹ نوشت و به طور وسیع در میان روشنفکران و دانشجویان پخش شد و تأثیر عمیقی بر آنها باقی گذاشت.
آن گونه که مازیار بهروز در کتاب "شورشیان آرمانخواه" (نشر ققنوس) نوشته است این مقاله نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی درباره مبارزه مسلحانه بود و پویان در این کتاب انفعال گروه هایی را که صرفأ به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند مورد حمله قرار داده بود.
اما در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" امیر پرویز پویان عقاید گروه دیگری از روشنفکران زمان خودش را مورد نقد قرار داده بود. آن گروه از روشنفکران که نسخه "بازگشت به گذشته" را تحت نام جذاب "بازگشت به خویشتن" می پیچیدند.
اغلب روشنفکران دهه بیست و دهه سی ایران نسبت به جریان مدرنیته نظری خوش داشتند و منتقد سنت ها و باورهای مردم مان بودند. آن چه که من از آثار #صادق_هدایت و #بزرگ_علوی در ذهن دارم نقد و حتی ریشخند نگاه و رفتار سنتی ایرانیان است. حتی #جلال_آل_احمد نیز در دوره اول آثارش همچون مجموعه داستان های #سه_تار و #پنج_داستان و #دید_و_بازدید همین نگاه را به فرهنگ ایرانی دارد. اما بخشی از روشنفکران دهه چهل و پنجاه از جمله جلال آل احمد در چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای علاج درد فرهنگی ما را بازگشت به خویشتن (همان بازگشت به گذشته) دانستند و بر اساس یک نوستالژی عمیق (گذشته باوری) نسخه ای متفاوت برای زخم های سیاسی- فرهنگی مان پیچیدند.
امیر پرویز پویان در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" سعی در نقد این بخش از روشنفکران هم عصرش داشت.
👈👈اما جنبه جالب این کتاب برای من جدا از بحث "سنت یا مدرنیته"، متودولوژی پویان است. نقدهایی که آمانوئل آرتری بر سخنان و نوشته های سیمون لامارته می گذارد بسیار ظریف و دقیق هستند. من در خواندن این کتاب نمونه ای کامل از #رویکرد_سقراطی را دیدم بنابراین برای کسانی که علاقمندند به این که نمونه ای از آنچه در #شناخت_درمانی به آن #گفتگوی_سقراطی و در برنامه ریزی عصبی-زبانی به آن #متامدل می گوییم ببینند این کتاب (فارغ از جنبه های تاریخی و تئوریکش) مفید است.
امیرپرویز پویان در اردیبهشت ۱۳۵۰ در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد.
نویسنده: #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
src: @drsargolzaei
🆔 @SayehSokhan
#بازگشت_به_ناکجاآباد
گفتگوی سیمون لامارته و آمانوئل آرتری
👇👇👇 #فایل_pdf کتاب در پُست بعد آمده است 👇👇👇
کتاب بازگشت به ناکجا آباد در بدو امر ترجمه ای از گفتگوی بین دو روشنفکر مکزیکی به نظر می رسد. حتی در نسخه ای از کتاب که من در اختیار دارم و مربوط به چند دهه قبل است نام مترجم (علی کبیری) هم روی جلد آمده است؛ اما واقعیت امر این است که این گفتگو هیچ گاه صورت نگرفته است! سیمون لامارته و آمانوئل آرتری شخصیت های غیر واقعی هستند که نویسنده کتاب از زبان آنان سخن گفته است. نویسنده ی این کتاب امیر پرویز پویان بوده است که برای فرار از سانسور یا کشف توسط ساواک حرف هایش را از زبان دو روشنفکر آمریکای لاتین بیان کرده است.
امیر پرویز پویان متولد ۱۳۲۶ بود و معروف ترین کار تئوریک او مقاله "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" بود که در سال ۱۳۴۹ نوشت و به طور وسیع در میان روشنفکران و دانشجویان پخش شد و تأثیر عمیقی بر آنها باقی گذاشت.
آن گونه که مازیار بهروز در کتاب "شورشیان آرمانخواه" (نشر ققنوس) نوشته است این مقاله نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی درباره مبارزه مسلحانه بود و پویان در این کتاب انفعال گروه هایی را که صرفأ به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند مورد حمله قرار داده بود.
اما در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" امیر پرویز پویان عقاید گروه دیگری از روشنفکران زمان خودش را مورد نقد قرار داده بود. آن گروه از روشنفکران که نسخه "بازگشت به گذشته" را تحت نام جذاب "بازگشت به خویشتن" می پیچیدند.
اغلب روشنفکران دهه بیست و دهه سی ایران نسبت به جریان مدرنیته نظری خوش داشتند و منتقد سنت ها و باورهای مردم مان بودند. آن چه که من از آثار #صادق_هدایت و #بزرگ_علوی در ذهن دارم نقد و حتی ریشخند نگاه و رفتار سنتی ایرانیان است. حتی #جلال_آل_احمد نیز در دوره اول آثارش همچون مجموعه داستان های #سه_تار و #پنج_داستان و #دید_و_بازدید همین نگاه را به فرهنگ ایرانی دارد. اما بخشی از روشنفکران دهه چهل و پنجاه از جمله جلال آل احمد در چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای علاج درد فرهنگی ما را بازگشت به خویشتن (همان بازگشت به گذشته) دانستند و بر اساس یک نوستالژی عمیق (گذشته باوری) نسخه ای متفاوت برای زخم های سیاسی- فرهنگی مان پیچیدند.
امیر پرویز پویان در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" سعی در نقد این بخش از روشنفکران هم عصرش داشت.
👈👈اما جنبه جالب این کتاب برای من جدا از بحث "سنت یا مدرنیته"، متودولوژی پویان است. نقدهایی که آمانوئل آرتری بر سخنان و نوشته های سیمون لامارته می گذارد بسیار ظریف و دقیق هستند. من در خواندن این کتاب نمونه ای کامل از #رویکرد_سقراطی را دیدم بنابراین برای کسانی که علاقمندند به این که نمونه ای از آنچه در #شناخت_درمانی به آن #گفتگوی_سقراطی و در برنامه ریزی عصبی-زبانی به آن #متامدل می گوییم ببینند این کتاب (فارغ از جنبه های تاریخی و تئوریکش) مفید است.
امیرپرویز پویان در اردیبهشت ۱۳۵۰ در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد.
نویسنده: #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
src: @drsargolzaei
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نگاه ما (мфŗτěżǻ ẸŊǻỸǻτỉ)
#دید_و_بازدید_نوروز
#سنتی_مدرن
#کرونایی
قدیم ندیما که ما بچه بودیم ایام عید دیدوبازدیدا رنگوبوی عجیبی داشت، همه که تلفن نداشتند و بعدشهم هماهنگی و اینجور چیزا رسم نبود، یه قانون نانوشتهای بود که بین همه اجرا میشد و معمولاً اول دیدن بزرگترها میرفتند و همه میدونستند چه روزهایی باید برن دیدن چه کسانی و کیا چهموقع میان بازدید، تو این حین و بین گاهی هم میرفتی خونهی طرف میدیدی نیست و با یه یادداشتی و اعلام به همسایهای تکلیف انجام میشد و از گردن ساقط! و گاهی هم در یهروز چند بار آدمها رو میدیدی؛ خونهی خودت ! خونهی خودش! خونهی اونا😂. پارهای وقتهاهم از این دیدار تکراری خوشحال و گاهی ناراضی! سنت عیدانه بگینگی با وجود خشنودی یه «باید»ی هم داشت که رنگ و بوی تکلیف گرفته بود ... اما ذوق ما بچهها پوشیدن لباس نو و گرفتن عیدی و بازی با همسالان بود.
بعدها که بزرگ شدیم تا مدتی ماهم همین رَسمرو پیاده میکردیم، تا به مرور هرقدر تجملات و تشریفات زیادتر شد از کیفیت این مراسم کم میشد تا یواش یواش رفتواومدا انتخابی شد، حرف و حدیثهم بیشتر... و دیدوبازدیدا کم و کمتر تا اینکه انتخابی شد... برمبنای مشترکات بینهم و نوع رابطه و رفاقت و صمیمیتهاو یا ... مَخلص کلام آیین نوروز و عید بیشتر سلیقهای شد! و از اون «باید» و تکلیف دراومد و مسافرت رفتنهم بیشتر شد...
تا اینکه سروکلهی کرونا پیدا شد!
#نوروز_کرونایی! همهی قواعد رو بهطور کلی بهم زد، دیدوبازدید و سفر و همهرو ... حتی خرید شب عید رو ... شیرینی و آجیلرو... انگاری با سرعتی که داشتیم میرفتیم چپ کردیم و دربوداغون شدیم ... قرنطینه!
ایوای این دیگه چه بلاییه؟! مگه میشه! مگه داریم! اما شد! طوریکه بیرون رفتن از خونه هم ممنوع شد! چه رسد به ...
اولین روز عید مثل دوران بچگیما شد! جنبوجوش و ولع دلتنگی و رسموآیین خودشرو با هجمهی تلفنها و پیامکهای مجازی... نشون داد! ترافیکی در تلفنها بود که عطش نیاز به ارتباط رو آشکار میکرد! انگار تازه فهمیدیم باخودمون دراین سالها چهها کردیم...
مثلاینکه «باید»های نوروز کرونایی با منع دیدار، دستدادن بهم، درآغوش گرفتن، بوسیدن و دورهم نشستن و همه و همهی آنچه که مدتها ازش دور شده بودیم و یا با اکراه بهش عمل میکردیم رو فریاد میزد!
و بخش غمانگیز نوروز امسال؛ محرومیت از دیدن عزیزان و فرزندان و والدین، در آغوش کشیدن و بوییدن و بوسیدنشان است ...
فاصلهای که کرونا بینمون انداخته رو دوستش نداریم، چون مابههم محتاجیم، ما باهم زندهایم، فهمیدیم از امکاناتمون بدون باهمبودن نمیتونیم با راحتی لذت ببریم.
#کاش نوروز کرونایی را نقطهی عطفی در زندگی برای بیشتر و بهتر باهمبودنمون کنیم.
✍🏼 مرتضی عنایتی
#قدر_همدیگر_بدانیم
#سلامتی_خودرا_بادیگران_بخواهیم
#در_خانه_بمانیم
@Negah_Ma_ir
#سنتی_مدرن
#کرونایی
قدیم ندیما که ما بچه بودیم ایام عید دیدوبازدیدا رنگوبوی عجیبی داشت، همه که تلفن نداشتند و بعدشهم هماهنگی و اینجور چیزا رسم نبود، یه قانون نانوشتهای بود که بین همه اجرا میشد و معمولاً اول دیدن بزرگترها میرفتند و همه میدونستند چه روزهایی باید برن دیدن چه کسانی و کیا چهموقع میان بازدید، تو این حین و بین گاهی هم میرفتی خونهی طرف میدیدی نیست و با یه یادداشتی و اعلام به همسایهای تکلیف انجام میشد و از گردن ساقط! و گاهی هم در یهروز چند بار آدمها رو میدیدی؛ خونهی خودت ! خونهی خودش! خونهی اونا😂. پارهای وقتهاهم از این دیدار تکراری خوشحال و گاهی ناراضی! سنت عیدانه بگینگی با وجود خشنودی یه «باید»ی هم داشت که رنگ و بوی تکلیف گرفته بود ... اما ذوق ما بچهها پوشیدن لباس نو و گرفتن عیدی و بازی با همسالان بود.
بعدها که بزرگ شدیم تا مدتی ماهم همین رَسمرو پیاده میکردیم، تا به مرور هرقدر تجملات و تشریفات زیادتر شد از کیفیت این مراسم کم میشد تا یواش یواش رفتواومدا انتخابی شد، حرف و حدیثهم بیشتر... و دیدوبازدیدا کم و کمتر تا اینکه انتخابی شد... برمبنای مشترکات بینهم و نوع رابطه و رفاقت و صمیمیتهاو یا ... مَخلص کلام آیین نوروز و عید بیشتر سلیقهای شد! و از اون «باید» و تکلیف دراومد و مسافرت رفتنهم بیشتر شد...
تا اینکه سروکلهی کرونا پیدا شد!
#نوروز_کرونایی! همهی قواعد رو بهطور کلی بهم زد، دیدوبازدید و سفر و همهرو ... حتی خرید شب عید رو ... شیرینی و آجیلرو... انگاری با سرعتی که داشتیم میرفتیم چپ کردیم و دربوداغون شدیم ... قرنطینه!
ایوای این دیگه چه بلاییه؟! مگه میشه! مگه داریم! اما شد! طوریکه بیرون رفتن از خونه هم ممنوع شد! چه رسد به ...
اولین روز عید مثل دوران بچگیما شد! جنبوجوش و ولع دلتنگی و رسموآیین خودشرو با هجمهی تلفنها و پیامکهای مجازی... نشون داد! ترافیکی در تلفنها بود که عطش نیاز به ارتباط رو آشکار میکرد! انگار تازه فهمیدیم باخودمون دراین سالها چهها کردیم...
مثلاینکه «باید»های نوروز کرونایی با منع دیدار، دستدادن بهم، درآغوش گرفتن، بوسیدن و دورهم نشستن و همه و همهی آنچه که مدتها ازش دور شده بودیم و یا با اکراه بهش عمل میکردیم رو فریاد میزد!
و بخش غمانگیز نوروز امسال؛ محرومیت از دیدن عزیزان و فرزندان و والدین، در آغوش کشیدن و بوییدن و بوسیدنشان است ...
فاصلهای که کرونا بینمون انداخته رو دوستش نداریم، چون مابههم محتاجیم، ما باهم زندهایم، فهمیدیم از امکاناتمون بدون باهمبودن نمیتونیم با راحتی لذت ببریم.
#کاش نوروز کرونایی را نقطهی عطفی در زندگی برای بیشتر و بهتر باهمبودنمون کنیم.
✍🏼 مرتضی عنایتی
#قدر_همدیگر_بدانیم
#سلامتی_خودرا_بادیگران_بخواهیم
#در_خانه_بمانیم
@Negah_Ma_ir