نشر سایه سخن
9.75K subscribers
12.9K photos
4.68K videos
269 files
3.71K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من در تاریکی دخمه‌ام ، به زندگی لبخند می‌زنم ، گوئی با من رازی است معجزه‌آسا . رازی که به یاری‌اش هر آنچه شریر و اندوهبار است به خوشی و روشنی بدل می‌گردد . راز این نشاط را به عبث می‌جویم و چیزی نمی‌یابم و در عجب می‌مانم و بس .
اما گمان می‌کنم که این راز جز خود زندگی نیست . تاریکی عمیق شب اگر به دیدۀ بصیرت بنگریم ، بسان مخمل نرم و زیباست خش خش شن‌های نمناک .... سرود زندگی است ، برای کسی که گوش شنوا دارد . در چنین لحظاتی به شما می‌اندیشم و چقدر دلم می‌خواهد این کلید جادو را به شما نیز منتقل کنم تا بتوانید به هر موقعیت ، آنچه را که در زندگی زیبا و نشاط‌آور است ، دریابید ، تا شما نیز جهان سحر را بشناسید و قدم را در زندگی آنچنان بردارید ، که انگار پایی در جهنمی رنگارنگ نهاده‌اید.

از نامه های زندان /

#رزا_لوکزامبورگ

#سلام_صبحتون_به_خیر

🆔 @Sayehsokhan
🤬 *غذاتون سرد نشه*

در رستوران بودم که میز بغلی توجه‌ام را جلب کرد .
زن و مردی حدود ۴۰ ساله رو به‌ روی هم نشسته بودند و مثل یک دختر و پسر جوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند.

بدم آمد , با خودم گفتم چه معنی دارد؟
شما با این سن‌تان باید بچه دبیرستانی داشته باشید .
نه مثل بچه دبیرستانی‌ها نامزدبازی و دختربازی کنید .

داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت : آره عزیزم , بچه‌ها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم , واسه‌شون کتلت گذاشتم تو یخچال .

خوشم آمد , ذوق کردم , گفتم چه پدر و مادر باحالی , چه عشق زنده‌ای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند , چقدر خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک گردش دوتایی بروند. چقدر رویایی , قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را می‌کنم .

داشتم با لبخند و ذوق نگاهشان می‌کردم که ناگهان مرد به زن گفت : پاشو بریم تا شوهرت نفهمیده اومدی بیرون .

اَی تُف , حالم به هم خورد. زنیکه تو شوهر داری آن‌وقت با مرد غریبه آمدی ددر ؟
ما خیر سرمان مسلمانیم , اسلام‌تان کجا رفته ؟
  زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی می‌کنند ؟
بی‌شرف‌ها .

داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که مرد بلند شد رفت به سمت صندوق تا پول غذا را حساب کند , زن هم دنبالش رفت و بلند گفت : داداش داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه پیش هم با مامان اومدیم تو حساب کردی .

آخییی , آبجی و داداش بودن , الهی الهی , چه قشنگ , چه قدر خوبه خواهر و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند .

داشتم با ذوق و شوق نگاه‌شان می‌کردم و لبخند می‌زدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی شیطنت‌آمیز گفت : از کی تا حالا من شدم داداشت ؟
زن هم نیش‌خندی زد و گفت : این‌جوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم .

تو روح‌تان , از همان اول هم می‌دانستم یک ریگی به کفش‌تان هست , زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بی‌حیا .

داشتم چپ ‌چپ نگاهشان می‌کردم که خواستند خداحافظی کنند , زن به مرد گفت : به مامان سلام برسون
  مرد هم گفت : باشه دخترم , تو هم به نوه‌های گلم...
وای خدا , پدر و دختر بودند , پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر می‌رسید ؟
خب با داشتن چنین خانواده دوست‌ داشتنی باید هم جوان بماند , هرجا هستند سلامت باشند.

اينجا بود كه فهميدم زندگي ديگران به من ربطي ندارد , اگه كمي شعور داشتم مثل بقيه غذامو ميخوردم كه اينجوري سرد نشه ....

*((قضاوت ممنوع))*

🆔 @Sayehsokhan
✍️ سپیده رشنو

🖊 روایتی از قرن بیست و یکم!



♦️در قرن ۲۱ که ناسا دارد قوی‌ترین تلسکو‌پ‌هایش را به سیاه‌چاله‌های راه‌شیری می‌فرستد، در قرنی که هوش مصنوعی دارد تلاش می‌کند تا خواب انسان را شبیه‌سازی کند، در ایران باید در اتاق بازجویی بنشینی، در برگه‌های بازجویی بنویسی من حق دارم به عنوان یک شهروند به پوشش اجباری اعتراض کنم.

♦️بعد در جواب بگویند که نه، روسری درآوردن تو زیستِ مردان را به خطر می‌اندازد و جامعه را دچار فساد می‌کند. بعد با یک آزادی عاریه‌ای با یک میلیارد وثیقه بگویند فعلاً آزادی اما ممنوع‌الخروج از تهران تا زمان تشکیل دادگاه. به چه اتهامی؟ «تشویق مردم به فساد و فحشا و تبلیغ علیه نظام.»

♦️استدلال این است که چون صفحات افرادی را دنبال می‌کنم، پس با آن‌ها در ارتباطم. چون یک عکس و تنها یک عکس بدون روسری از خودم منتشر کرده‌ام، پس دارم مردم را به فساد و فحشا دعوت می‌کنم. استدلال این است که منِ شهروند حقی برای اعتراض ندارم و اگر داشته باشم عاقبتم یک پروندهٔ سنگینِ امنیتی سیاسی است که اجرا شدن حکم تعلیقی پروندهٔ قبل را هم به دنبال دارد.

♦️یک طرف پای حضرات روی گلویم است و طرف دیگر پایِ خانواده. خواهرم هر روز پیام می‌دهد که مادرم فشار خونش بالاتر رفته، پدرم هر روز باهاشان دعوا می‌کند. خواهرم می‌نویسد اگر مادرم سکته کند، من مسبب‌اش هستم. مادرم می‌گوید روزی نیست که گریه نکنم و از زمانی که ابلاغیه آمده وزن کم کرده.

♦️سامان تمام تلاشش را می‌کند که بگوید فقط داری خودت و خانواده‌ات را زجر می‌دهی و هیچ چیز عوض نمی‌شود.دست بردار. آن روزی که احضار شده بودم چند ساعت بازداشت شدم و دوباره مرا بردند بند ۲۰۹ بازداشتگاه اوین. انگار که این هشت نُه ماه گذشته قیچی شد و حالِ ساده به تیر و مرداد و شهریور گذشته وصل شد. اگر اصرار و خواهش سامان و شتابِ وثیقه‌گذار نبود، احتمالاً بازداشت می‌ماندم تا زمانی که دادگاه پروندهٔ دوم تشکیل شود.

♦️سامان کارش را ول کرده بود که تهران بیاید و همراه من باشد، که اگر نبود حالا بیرون نبودم. وقتی که رفت هم بغضش ترکید و با لب‌هایی لرزان گفت: یه کم کوتاه بیا. برادرم، نمی‌دانی که بعد این همه سال تو را نداشتن و حالا این‌گونه داشتن، دارد چه زخمی به سینه‌ام می‌اندازد.»
.
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴  کافه «میوزه» در تهران؛

اینجا اوقاتی را در کنار گربه‌ها سپری کنید

💢 اینجا در «میوزه» شما می‌توانید با همه نوع گربه در تماس باشید
گربه هایی که به سرپرستی گرفته شدند و هر کدام داستانی دارند 😍

🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تمرین‌های #ذهن_آگاهی برای پرورش #عشق حقیقی
گفتارهایی از استاد خردمند تیک نات هان
مانترای پنجم :

چه لحظه شادی داریم.

تمرین «ذهن‌آگاهی» از لحظاتِ کنار همدیگر بودن و لمس شگفتی این خوش‌شانسی

ادامه دارد♥️

در مسیر هُشیواری
@metahoshivar 🌱

مطالعه بیشتر: راه و رسم عشق: تیک‌نات‌هان
نشرمثلث
لینک اینستاگرام:

https://www.instagram.com/reel/Cs0gVwpAX31/?igshid=ZWQyN2ExYTkwZQ==
🆔 @Sayehsokhan
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
❇️ سخنرانی حسن ملکیان و
استاد مصطفی ملکیان در نشست رونمایی از کتابِ

📚#بر_قله_اقتدار_با_توانمندی‌های_منش
نوشته‌ی #دکتر_راین_نیمک و #دکتر_رابرت_ای_مک_گرث

👌 با ترجمه: #دکتر_محمد_خدایاری_فرد و #دکتر_مرجان_حسنی_راد  

🔹 ۳ خردادماه ۱۴۰۲، به همت #انتشارات_سایه_سخن و با همکاری فرهنگ‌سرای شفق

(قسمت اول)
سخنان حسن ملکیان مدیر نشر سایه سخن

🆔 @SayehSokhan
ابتدا باید عنوان کنیم که پذیرش اصطلاحی تخصصی است که در این‌جا معنای پیچیده و ظریف دارد که با معنای آن در زبان عامیانه متفاوت است. تأکید بر ماهیت فعال فرایند پذیرش بسیار مهم است، زیرا گاهی خودِ کلمۀ پذیرش ممکن است مترادف با تسلیم‌شدن یا سرفرود‌آوردن در برابر ناگزیریِ درد و ناکامیِ زندگی در نظر گرفته شود. برعکس، تفسیر اکت از پذیرش این است که ما افکار و احساسات ناخوشایند را بخشی از یک زندگیِ پُرمایه بدانیم و مراجع را تشوق کنیم با ارادۀ خود در خدمت ارزش‌ها اقدام کند. وقتی در اکت از پریرش صحبت می‌کنیم، به موضعی فعال و مستمر و آشکار در قبال افکار و احساسات اشاره داریم که نزاعِ بی‌حاصل با آن‌ها را کاهش می‌دهد.

#مربیگری_مبتنی_بر_پذیرش_و_تعهد
✍️ اثر: #جان_هیل و #جو_الیور
👌 ترجمه: #الهه_اکبری و #سحر_محمدی
📖 صفحه: ۶۵

🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام
باز به دنبالِ پریشانی‌ام

طاقتِ فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پیِ ویران شدن آنی‌ام

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی
عاشقِ آن لحظه‌ی طوفانی‌ام

دل خوشِ گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی‌ام

آمده ام با عطشِ سال‌ها
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

ماهیِ برگشته زِ دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام

خوب‌ترین حادثه می‌دانم‌ات
خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟!

حرف بزن ابرِ مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی‌ام

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست
تشنه‌ی یک صحبتِ طولانی‌ام

ها...
به کجا می کِشی‌ام خوبِ من؟
ها...
نکشانی به پشیمانی ام

#محمدعلی‌بهمنی

🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Hassan Malekian)
🆔 @Sayehsokhan👇👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این تصور از من بدور ، که بخواهم در شما شادیهای رویائی و زاهدوار برانگیزم . فقط خواستم نشاط درون و پایان ناپذیر خود را بشما منتقل کرده باشم ، تا خیالم از جانب‌تان آسوده باشد و شما بتوانید پیچیده به بالاپوشی از ستارگان ، از هر آنچه درزندگی پست و خاکسار و نگران‌بار است ، بگذرید ....

از نامه های زندان /

#رزا_لوکزامبورگ

#سلام_صبحتون_به_خیر

🆔 @Sayehsokhan