#از_شما
محمل گفتار/محمد دهدشتی
سلام دوستان
وقت شما بخیر و آگاهی و آرامش
🔹تلنگری به اندیشه
▪️معنای زندگی
فیلسوف یونانی دکتر پاپادروس در پایان کلاس درسش با این پرسش سخنرانی خود را به پايان رساند :
آیا كسی پرسشى دارد؟
یکی از شاگردانش به نام رابرت فولگام*_نویسنده مشهور_ در بین حضار بود و پرسید:
جناب دكتر پاپادروس معنی زندگی چیست؟
بعضی از دانشجویان خندیدند.
اما پاپادروس، دانشجویان خودرا به سکوت دعوت كرد، سپس كیف بغلی خود را از جیبش درآورد، داخل آن را گشت و آینهی گرد و كوچکی را بیرون آورد و گفت:
موقعی كه بچه بودم جنگ بود، ما بسیار فقیر بودیم و در یک روستای دورافتاده زندگی میكردیم ، روزی در كنار جاده چند تکه آینهی شکسته، از لاشه یک موتورسیکلت آلمانی پیدا كردم. بزرگترین تکهی آن را برداشتم و با ساییدن آن به سنگ، گِردش كردم.
همین آینهای كه حالا در دست من است و ملاحظه میكنید. سپس بهعنوان یک اسباببازی شروع كردم به بازی با آن و بازتاباندن نور خورشید به هر سوراخ و سنبه و درز و شکاف كمد و صندوقخانه و تاریکترین جاهایی كه نور خورشید به آنها نمیرسید. از اینكه با كمک این آینه میتوانستم ظلمانیترین نقاط در اجسام و مکانهای مختلف را نورانی كنم بهقدری شیفته و مجذوب شده بودم كه وصفش مشکل است.
در واقع، بازتاباندن نور به تاریکترین نقاط اطرافم، بازی روزانهی من شده بود. آینه را نگه داشتم و در دوران بعدیِ زندگی نیز هر وقت كه بیکار میشدم آن را از جیبم در میآوردم و به بازی همیشگی خود ادامه میدادم.
بزرگ كه شدم دریافتم این كار یک بازی كودكانه نبود، بلکه "استعارهای" بر كارهایی بود كه احتمال داشت بتوانم در زندگی خود انجام دهم.
بعدها دریافتم كه من، خودِ نور و یا منبع آن نیستم، بلکه "نور و به عبارت دیگر، حقیقت، درک و دانش جایی دیگر است و تنها در صورتی تاریکترین نقاط عالم را نورانی خواهد كرد كه من بازتابش دهم."
من تکهای از آینهای هستم كه از طرح و شکل واقعی آن آگاهى چندان درستی ندارم. با وجود این، هرچه كه هستم، میتوانم نور را به تاریکترین نقاط عالم، به سیاهترین نقاط ذهن انسانها منعکس كنم و "سبب تغییر بعضی چیزها در برخی از انسانها گردم". شاید دیگران نیز متوجه این كار شوند و همین كار را انجام دهند. بهطور دقیق این همان چیزی است كه من به دنبال آن هستم.
این معنی زندگی من است."
دکتر پس از پایان درس، آینه را به دقت دوباره در دست گرفت و به كمک ستونی از نور آفتاب كه از پنجره به داخل سالن میتابید، پرتویی از آن را به صورتم و به دستهایم كه روی صندلی به هم گره خورده بودند، تاباند و گفت :
"به جایی که تاریک و ظلمانی است، نور ببریم.
به جایی که امید نیست، امید ببریم.
به جایی که دروغ هست، راستی ببریم.
به جایی که ظلم هست، عدالت ببریم.
به جایی که کدورت هست، مهر ببریم .
به جایی که جنگ هست، صلح ببریم .
و ….
این معنای زندگیست".
*رابرت فولگام(۱۹۳۷_ ) Robert Fulghum، نویسنده آمریکایی که یکی از کتابهای او شهرت جهانی دارد و به فارسی هم ترجمه شده است:
هر چه را واقعا نیاز داشتم بدانم در کودکستان آموختم/رابرت فولگام؛ ترجمه شیرین نوروی._تهران: نیریز؛ ۱۳۸۰؛ ۱۸۸ ص.
#دکتر_پاپادروس
#رابرت_فولگام
#معنای_زندگی
#کتاب_هر_چه_را_واقعا_نیاز_داشتم_بدانم
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین #استاد_محمد_دهدشتی گرامی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
سلام دوستان
وقت شما بخیر و آگاهی و آرامش
🔹تلنگری به اندیشه
▪️معنای زندگی
فیلسوف یونانی دکتر پاپادروس در پایان کلاس درسش با این پرسش سخنرانی خود را به پايان رساند :
آیا كسی پرسشى دارد؟
یکی از شاگردانش به نام رابرت فولگام*_نویسنده مشهور_ در بین حضار بود و پرسید:
جناب دكتر پاپادروس معنی زندگی چیست؟
بعضی از دانشجویان خندیدند.
اما پاپادروس، دانشجویان خودرا به سکوت دعوت كرد، سپس كیف بغلی خود را از جیبش درآورد، داخل آن را گشت و آینهی گرد و كوچکی را بیرون آورد و گفت:
موقعی كه بچه بودم جنگ بود، ما بسیار فقیر بودیم و در یک روستای دورافتاده زندگی میكردیم ، روزی در كنار جاده چند تکه آینهی شکسته، از لاشه یک موتورسیکلت آلمانی پیدا كردم. بزرگترین تکهی آن را برداشتم و با ساییدن آن به سنگ، گِردش كردم.
همین آینهای كه حالا در دست من است و ملاحظه میكنید. سپس بهعنوان یک اسباببازی شروع كردم به بازی با آن و بازتاباندن نور خورشید به هر سوراخ و سنبه و درز و شکاف كمد و صندوقخانه و تاریکترین جاهایی كه نور خورشید به آنها نمیرسید. از اینكه با كمک این آینه میتوانستم ظلمانیترین نقاط در اجسام و مکانهای مختلف را نورانی كنم بهقدری شیفته و مجذوب شده بودم كه وصفش مشکل است.
در واقع، بازتاباندن نور به تاریکترین نقاط اطرافم، بازی روزانهی من شده بود. آینه را نگه داشتم و در دوران بعدیِ زندگی نیز هر وقت كه بیکار میشدم آن را از جیبم در میآوردم و به بازی همیشگی خود ادامه میدادم.
بزرگ كه شدم دریافتم این كار یک بازی كودكانه نبود، بلکه "استعارهای" بر كارهایی بود كه احتمال داشت بتوانم در زندگی خود انجام دهم.
بعدها دریافتم كه من، خودِ نور و یا منبع آن نیستم، بلکه "نور و به عبارت دیگر، حقیقت، درک و دانش جایی دیگر است و تنها در صورتی تاریکترین نقاط عالم را نورانی خواهد كرد كه من بازتابش دهم."
من تکهای از آینهای هستم كه از طرح و شکل واقعی آن آگاهى چندان درستی ندارم. با وجود این، هرچه كه هستم، میتوانم نور را به تاریکترین نقاط عالم، به سیاهترین نقاط ذهن انسانها منعکس كنم و "سبب تغییر بعضی چیزها در برخی از انسانها گردم". شاید دیگران نیز متوجه این كار شوند و همین كار را انجام دهند. بهطور دقیق این همان چیزی است كه من به دنبال آن هستم.
این معنی زندگی من است."
دکتر پس از پایان درس، آینه را به دقت دوباره در دست گرفت و به كمک ستونی از نور آفتاب كه از پنجره به داخل سالن میتابید، پرتویی از آن را به صورتم و به دستهایم كه روی صندلی به هم گره خورده بودند، تاباند و گفت :
"به جایی که تاریک و ظلمانی است، نور ببریم.
به جایی که امید نیست، امید ببریم.
به جایی که دروغ هست، راستی ببریم.
به جایی که ظلم هست، عدالت ببریم.
به جایی که کدورت هست، مهر ببریم .
به جایی که جنگ هست، صلح ببریم .
و ….
این معنای زندگیست".
*رابرت فولگام(۱۹۳۷_ ) Robert Fulghum، نویسنده آمریکایی که یکی از کتابهای او شهرت جهانی دارد و به فارسی هم ترجمه شده است:
هر چه را واقعا نیاز داشتم بدانم در کودکستان آموختم/رابرت فولگام؛ ترجمه شیرین نوروی._تهران: نیریز؛ ۱۳۸۰؛ ۱۸۸ ص.
#دکتر_پاپادروس
#رابرت_فولگام
#معنای_زندگی
#کتاب_هر_چه_را_واقعا_نیاز_داشتم_بدانم
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین #استاد_محمد_دهدشتی گرامی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹گزیده کتابشناسی محمد مصدق، نهضت ملی شدن نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
آنچه تقدیم شما میشود گزیدهای از صدها کتاب به نگارش درآمده در این زمینه به فارسی و دیگر زبانها، در داخل و خارج از کشور، با نگاه به جنبههای گوناگون موضوع، و با انگیزهها و رویکردهای گوناگون و بعضن متضاد است که توسط اینجانب انتخاب شدهاند.
▪️خواب آشفته نفت/محمد علی موحد._ تهران: کارنامه؛ ۴ جلد؛ ۱۳۸۲_۱۳۸۵.(ج. ۱و ۲: دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت؛ ج.۳: از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی. "از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه" بعدها بعنوان ج.۴ کتاب در نظر گرفته شد). مهمترین کتاب در باره این موضوع.
▪️کودتای ۲۸ مرداد: سازمان سیا و ریشههای روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن/یرواند آبراهاميان؛ ترجمه محمد ابراهیم فتاحی._ تهران: نشر نی؛ ویرایش ۲؛ چاپ ۱۳؛ ۱۴۰۰؛ ۳۲۸ ص.( چند ترجمه دارد).
▪️بحران نفت در ایران: از ناسیونالیسم تا کودتا/ یرواند آبراهاميان؛ ترجمه محمد ابراهیم فتاحی._تهران: نشر نی؛ ۱۴۰۰؛ ۲۹۰ ص.
▪️آشوب: مطالعهای در زندگی و شخصیت دکتر محمد مصدق/احمد بنی جمالی_ تهران: نشر نی؛ ۱۳۸۷؛ ۳۹۶ ص.
▪️ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی/ یرواند آبراهاميان؛ مترجمان کاظم فیروزمند و دیگران._ تهران: نشر مرکز؛ چاپ۲۶؛ ۱۴۰۰؛ ۵۷۲ ص.
▪️مصدق و کودتا/مارک گازیوروسکی، مالکوم برن؛ ترجمه علی مرشدزاده._ تهران: قصیدهسرا؛ ویرایش ۲؛ ۱۳۹۷؛ ۵۳۴ ص.
▪️مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران/محمد علی(همایون) کاتوزیان._ تهران: مرکز؛ چاپ ۵؛ ۱۳۹۹؛ ۲۱۳ ص.
▪️اسناد نفت و جنبش ملی شدن نفت ایران/تنظیم تورج اتحادیه._ تهران: فرزان روز؛ ۱۳۹۹؛ ۵۵۸ ص.
▪️اسناد سخن میگویند: مجموعه ۵۰۷ سند سری آمریکا و انگلستان در دوران نهضت ملی ایران/ معرفی استاد از فخرالدین عظیمی؛ پژوهش و برگردان احمد علی رجائی._ تهران: قلم؛ ۲ جلد(۱۶۸۲ ص.)؛ ۱۳۸۲.
▪️جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد(به ضمیمه سه گزارش)/غلامرضا نجاتی_ تهران: شرکت انتشار؛ ویرایش ۴؛ ۱۳۷۸؛ ۶۶۴ ص.
▪️خاطرات و تألمات مصدق/به قلم محمد مصدق؛ با مقدمه غلامحسین مصدق؛ به کوشش ایرج افشار._ تهران: علمی؛ ۱۳۶۵؛ ۲ جلد در یک مجلد(۴۱۶ ص.).
▪️تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران(از کودتا تا انقلاب)/غلامرضا نجاتی._تهران: رسا؛ ۱۳۷۱؛ ۲ جلد( بهترین کتاب برای شناخت دقیق گروهها و تحولات این دوران)
▪️نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق/ جلال متینی._ تهران: کتابسرا؛ ۱۳۸۷؛ ۵۶۰ ص.
▪️مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی/گردآورنده جیمز بیل، ویلیام لویس؛ مترجمان عبدالرضا هوشنگ مهدوی، کاوه بیات._ تهران: میزان؛ ۱۳۹۲؛ ۴۶۴ ص.
▪️تقریرات مصدق در زندان درباره حوادث زندگی خویش/ یادداشت جلیل بزرگمهر؛ به کوشش ایرج افشار._تهران: سخن؛ ۱۳۹۹، ۲۵۳ ص.
▪️در کنار پدرم مصدق/خاطرات دکتر غلامحسین مصدق؛ تهیه و تنظیم غلامرضا نجاتی._تهران: رسا؛ ویرایش ۲؛ ۱۳۹۲؛ ۱۵۶ ص.
▪️همه مردان شاه: کودتای ۲۸ مرداد و../استیون کینزر؛ ترجمه شهریار خواجگان._تهران: اختران؛ ۱۳۹۳؛ ۳۶۷ ص.
#ملی_شدن_نفت_کتابشناسی
#کودتای_۲۸_مرداد_کتابشناسی
#محمد_مصدق_کتابشناسی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی گرامی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹گزیده کتابشناسی محمد مصدق، نهضت ملی شدن نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
آنچه تقدیم شما میشود گزیدهای از صدها کتاب به نگارش درآمده در این زمینه به فارسی و دیگر زبانها، در داخل و خارج از کشور، با نگاه به جنبههای گوناگون موضوع، و با انگیزهها و رویکردهای گوناگون و بعضن متضاد است که توسط اینجانب انتخاب شدهاند.
▪️خواب آشفته نفت/محمد علی موحد._ تهران: کارنامه؛ ۴ جلد؛ ۱۳۸۲_۱۳۸۵.(ج. ۱و ۲: دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت؛ ج.۳: از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی. "از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه" بعدها بعنوان ج.۴ کتاب در نظر گرفته شد). مهمترین کتاب در باره این موضوع.
▪️کودتای ۲۸ مرداد: سازمان سیا و ریشههای روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن/یرواند آبراهاميان؛ ترجمه محمد ابراهیم فتاحی._ تهران: نشر نی؛ ویرایش ۲؛ چاپ ۱۳؛ ۱۴۰۰؛ ۳۲۸ ص.( چند ترجمه دارد).
▪️بحران نفت در ایران: از ناسیونالیسم تا کودتا/ یرواند آبراهاميان؛ ترجمه محمد ابراهیم فتاحی._تهران: نشر نی؛ ۱۴۰۰؛ ۲۹۰ ص.
▪️آشوب: مطالعهای در زندگی و شخصیت دکتر محمد مصدق/احمد بنی جمالی_ تهران: نشر نی؛ ۱۳۸۷؛ ۳۹۶ ص.
▪️ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی/ یرواند آبراهاميان؛ مترجمان کاظم فیروزمند و دیگران._ تهران: نشر مرکز؛ چاپ۲۶؛ ۱۴۰۰؛ ۵۷۲ ص.
▪️مصدق و کودتا/مارک گازیوروسکی، مالکوم برن؛ ترجمه علی مرشدزاده._ تهران: قصیدهسرا؛ ویرایش ۲؛ ۱۳۹۷؛ ۵۳۴ ص.
▪️مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران/محمد علی(همایون) کاتوزیان._ تهران: مرکز؛ چاپ ۵؛ ۱۳۹۹؛ ۲۱۳ ص.
▪️اسناد نفت و جنبش ملی شدن نفت ایران/تنظیم تورج اتحادیه._ تهران: فرزان روز؛ ۱۳۹۹؛ ۵۵۸ ص.
▪️اسناد سخن میگویند: مجموعه ۵۰۷ سند سری آمریکا و انگلستان در دوران نهضت ملی ایران/ معرفی استاد از فخرالدین عظیمی؛ پژوهش و برگردان احمد علی رجائی._ تهران: قلم؛ ۲ جلد(۱۶۸۲ ص.)؛ ۱۳۸۲.
▪️جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد(به ضمیمه سه گزارش)/غلامرضا نجاتی_ تهران: شرکت انتشار؛ ویرایش ۴؛ ۱۳۷۸؛ ۶۶۴ ص.
▪️خاطرات و تألمات مصدق/به قلم محمد مصدق؛ با مقدمه غلامحسین مصدق؛ به کوشش ایرج افشار._ تهران: علمی؛ ۱۳۶۵؛ ۲ جلد در یک مجلد(۴۱۶ ص.).
▪️تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران(از کودتا تا انقلاب)/غلامرضا نجاتی._تهران: رسا؛ ۱۳۷۱؛ ۲ جلد( بهترین کتاب برای شناخت دقیق گروهها و تحولات این دوران)
▪️نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق/ جلال متینی._ تهران: کتابسرا؛ ۱۳۸۷؛ ۵۶۰ ص.
▪️مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی/گردآورنده جیمز بیل، ویلیام لویس؛ مترجمان عبدالرضا هوشنگ مهدوی، کاوه بیات._ تهران: میزان؛ ۱۳۹۲؛ ۴۶۴ ص.
▪️تقریرات مصدق در زندان درباره حوادث زندگی خویش/ یادداشت جلیل بزرگمهر؛ به کوشش ایرج افشار._تهران: سخن؛ ۱۳۹۹، ۲۵۳ ص.
▪️در کنار پدرم مصدق/خاطرات دکتر غلامحسین مصدق؛ تهیه و تنظیم غلامرضا نجاتی._تهران: رسا؛ ویرایش ۲؛ ۱۳۹۲؛ ۱۵۶ ص.
▪️همه مردان شاه: کودتای ۲۸ مرداد و../استیون کینزر؛ ترجمه شهریار خواجگان._تهران: اختران؛ ۱۳۹۳؛ ۳۶۷ ص.
#ملی_شدن_نفت_کتابشناسی
#کودتای_۲۸_مرداد_کتابشناسی
#محمد_مصدق_کتابشناسی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی گرامی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
محمل گفتار/محمد دهدشتی
سلام دوستان
صبحتان بخیر و آگاهی و آرامش
🔹تلنگری به اندیشه
▪️تعریف شادی در فرهنگهای مختلف، متفاوت است
همه میدانند که شادترین مردمان جهان کجا زندگی میکنند. در چند سال گذشته فنلاند رتبۀ یک بوده و در میان جمعی از دیگر کشورهای اروپای شمالی، که همگی جزو شادترین کشورها هستند، در صدر قرار داشته است. از آنجایی که این کشورهای اروپای شمالی به راز شادی پی بردهاند بقیۀ ماها وسوسه میشویم که از عادات آنها تقلید کنیم. اگر ما هم مانند فنلاندیها هر روز کمی در جنگل راه برویم یا در آب یخ شنا کنیم همه چیز روبهراه میشود؟ آرتور بروکس میگوید ماجرا به این سادگیها نیست.*
*برگرفته از کانال تلگرامی ترجمان
ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://tarjomaan.com/neveshtar/10638/
🔹آنچه تحت عنوان تلنگری به اندیشه تقدیم میشود؛ ضرورتن به معنای قبول یا رد آن توسط اینجانب نیست. بلکه صرفن برای آگاهی و اندیشه درباره دیدگاه دیگران در حوزههای هستیشناسی، انسان، خدا، جامعه، زندگی، اخلاق، حکمرانی و...است.
#شادی_کشورها
#ترجمان
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی گرامی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
سلام دوستان
صبحتان بخیر و آگاهی و آرامش
🔹تلنگری به اندیشه
▪️تعریف شادی در فرهنگهای مختلف، متفاوت است
همه میدانند که شادترین مردمان جهان کجا زندگی میکنند. در چند سال گذشته فنلاند رتبۀ یک بوده و در میان جمعی از دیگر کشورهای اروپای شمالی، که همگی جزو شادترین کشورها هستند، در صدر قرار داشته است. از آنجایی که این کشورهای اروپای شمالی به راز شادی پی بردهاند بقیۀ ماها وسوسه میشویم که از عادات آنها تقلید کنیم. اگر ما هم مانند فنلاندیها هر روز کمی در جنگل راه برویم یا در آب یخ شنا کنیم همه چیز روبهراه میشود؟ آرتور بروکس میگوید ماجرا به این سادگیها نیست.*
*برگرفته از کانال تلگرامی ترجمان
ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://tarjomaan.com/neveshtar/10638/
🔹آنچه تحت عنوان تلنگری به اندیشه تقدیم میشود؛ ضرورتن به معنای قبول یا رد آن توسط اینجانب نیست. بلکه صرفن برای آگاهی و اندیشه درباره دیدگاه دیگران در حوزههای هستیشناسی، انسان، خدا، جامعه، زندگی، اخلاق، حکمرانی و...است.
#شادی_کشورها
#ترجمان
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی گرامی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
محمل گفتار/محمد دهدشتی
سلام دوستان
صبحتان بخیر و آگاهی و آرامش
🔹تلنگری به اندیشه
▪️پ.ن. نگارنده:
وقتی از آگاهی میگوییم، از چه میگوییم؟.
تفاوت بین یک انسان آگاه با یک انسان ناآگاه در تعداد و کیفیت سلولهای مغزی آنها است یا در تربیت، کسب دانش، انگیزه و غیره؟.
در صورت جواب مثبت به بخش دوم، دوباره این سوال پیش میآید که مثلن ریشه عاملی به نام انگیزه در کجاست؟
به طور کلی آگاهی منشاء زیست شناختی دارد یا در جایی خارج از جسم انسان؟
آیا سلولها فقط مخزن آگاهی هستند که با صدمه مغزی به آنها، اطلاعات انسان هم از بین میروند یا نقشی بنیادین در دریافت و آنالیز دانش انسان داشته و ریشه همه اندیشهها و رفتارهای ما را هم شکل میدهند؟
به عبارت سادهتر یک انسانِ آگاه سلولهای مغزی بیشتر و مناسبتری دارد که او را کمک میکند تا آگاهتر شود یا منشاء آن در جایی فراتر بافت فیزیکی مغز است؟.
خلاصه اینکه:
یک انسانِ خوب بودن با همه ویژگیهای متعارف مانند راستگویی، اخلاقمداری، مثبتاندیشی و غیره به معنای آن است که سلولهای مغزی بیشتر و بهتری از یک انسان دروغگو، بدکردار و خودخواه دارد؟
نهایت اینکه حتا میتوانیم اقدام و انگیزه یک قاتل را با نوع و تعداد سلولهای مغزی او توجیه کنیم یا همه اینها منشاء در جای دیگری خارج از سلولها دارد که اراده و اختیار ما را میسازد و ما را در قبال کارهایمان مسئول میکند؟
همه آنچه گفته شد بستگی به نوع نگاه ما از کارکرد و جایگاه مغز در ادراکات انسانی دارد.
فیلسوفان، متالهین، متکلمین، زیست شناسان و روانشناسان هر یک پاسخ متفاوتی برای این سوالات دارند؛ و چگونگی همین پاسخهاست که مسئولیت انسان در قبال اعمال خود در برابر وجدان، خدا، جامعه، علم و غیره را تعیین میکند.
آیا ممکن است روزی باور عمومی به اینجا برسد که داوری در باره هر آنچه را که امروز مجرمانه، زشت ، گناه افراد میدانیم و در حوزه حقوق یا دین بررسی میکنیم؛ بر عهده زیست شناسان و روانشناسان و پزشکان بگذاریم؟
▪️هر چند این کلیپ درآمدی بسیار کوتاه به موضوع بسیار گسترده و مهم آگاهی است، ولی توصیه میکنم کسانی که علاقمند به چگونگی کارکرد مغز درباره درک، دریافت، تجزیه و تحلیل "همه چیز" هستند، آن را چند بار ببینند(مانند خودِ نگارنده).
🔹آنچه تحت عنوان تلنگری به اندیشه تقدیم میشود؛ ضرورتن به معنای قبول یا رد آن توسط اینجانب نیست. بلکه صرفن برای آگاهی و اندیشه درباره دیدگاه دیگران در حوزههای هستیشناسی، انسان، خدا، جامعه، زندگی، اخلاق، حکمرانی و...است.
#آگاهی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی گرامی
@mgmahmel
@https://chat.whatsapp.com/LnlsWcgWAtk10r97qddJN4
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
سلام دوستان
صبحتان بخیر و آگاهی و آرامش
🔹تلنگری به اندیشه
▪️پ.ن. نگارنده:
وقتی از آگاهی میگوییم، از چه میگوییم؟.
تفاوت بین یک انسان آگاه با یک انسان ناآگاه در تعداد و کیفیت سلولهای مغزی آنها است یا در تربیت، کسب دانش، انگیزه و غیره؟.
در صورت جواب مثبت به بخش دوم، دوباره این سوال پیش میآید که مثلن ریشه عاملی به نام انگیزه در کجاست؟
به طور کلی آگاهی منشاء زیست شناختی دارد یا در جایی خارج از جسم انسان؟
آیا سلولها فقط مخزن آگاهی هستند که با صدمه مغزی به آنها، اطلاعات انسان هم از بین میروند یا نقشی بنیادین در دریافت و آنالیز دانش انسان داشته و ریشه همه اندیشهها و رفتارهای ما را هم شکل میدهند؟
به عبارت سادهتر یک انسانِ آگاه سلولهای مغزی بیشتر و مناسبتری دارد که او را کمک میکند تا آگاهتر شود یا منشاء آن در جایی فراتر بافت فیزیکی مغز است؟.
خلاصه اینکه:
یک انسانِ خوب بودن با همه ویژگیهای متعارف مانند راستگویی، اخلاقمداری، مثبتاندیشی و غیره به معنای آن است که سلولهای مغزی بیشتر و بهتری از یک انسان دروغگو، بدکردار و خودخواه دارد؟
نهایت اینکه حتا میتوانیم اقدام و انگیزه یک قاتل را با نوع و تعداد سلولهای مغزی او توجیه کنیم یا همه اینها منشاء در جای دیگری خارج از سلولها دارد که اراده و اختیار ما را میسازد و ما را در قبال کارهایمان مسئول میکند؟
همه آنچه گفته شد بستگی به نوع نگاه ما از کارکرد و جایگاه مغز در ادراکات انسانی دارد.
فیلسوفان، متالهین، متکلمین، زیست شناسان و روانشناسان هر یک پاسخ متفاوتی برای این سوالات دارند؛ و چگونگی همین پاسخهاست که مسئولیت انسان در قبال اعمال خود در برابر وجدان، خدا، جامعه، علم و غیره را تعیین میکند.
آیا ممکن است روزی باور عمومی به اینجا برسد که داوری در باره هر آنچه را که امروز مجرمانه، زشت ، گناه افراد میدانیم و در حوزه حقوق یا دین بررسی میکنیم؛ بر عهده زیست شناسان و روانشناسان و پزشکان بگذاریم؟
▪️هر چند این کلیپ درآمدی بسیار کوتاه به موضوع بسیار گسترده و مهم آگاهی است، ولی توصیه میکنم کسانی که علاقمند به چگونگی کارکرد مغز درباره درک، دریافت، تجزیه و تحلیل "همه چیز" هستند، آن را چند بار ببینند(مانند خودِ نگارنده).
🔹آنچه تحت عنوان تلنگری به اندیشه تقدیم میشود؛ ضرورتن به معنای قبول یا رد آن توسط اینجانب نیست. بلکه صرفن برای آگاهی و اندیشه درباره دیدگاه دیگران در حوزههای هستیشناسی، انسان، خدا، جامعه، زندگی، اخلاق، حکمرانی و...است.
#آگاهی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی گرامی
@mgmahmel
@https://chat.whatsapp.com/LnlsWcgWAtk10r97qddJN4
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
attach 📎
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹سرودهایی جاودانه و شگفتانگیز درباره خودآگاهی و غرور زنانگی از اعماق تاریخ
▪️"من آن سکوتم
که به ادراک نیاید
و آن اندیشه
که دمادم به یاد آورده شود.
من آن آوایم
که صداهای بی شمار از او زاید
و آن کلمه(لوگوس)**
که صورتهای بسیار پذیرد.
من بیانِ نام خویشتنام".
پی نوشت نگارنده:
لطفن این متن را بارها بخوانید تا بتوانید حقیقت، صلابت، آزادگی، استقلال، جامعیت، خَرد، اعتماد به نفس، دانش، شعور، خودآگاهی و فریاد زن از "جایگاه خویش در هستی" را، به خوبی متوجه شوید. به نظر خیلیها این قطعه کوتاه در بردارنده نهایت درک یک زن از هویت خویش است. باور به اینکه:
"در من بعنوان یک زن همه جلوههای اصلی هستی شامل سکوت، اندیشه، آوا و کلمه(لوگوس) وجود دارد و من به اراده خویش هر لحظه قادر به تجلی آنم. من در همه مکانها و لحظات و جلوه های مادی و معنوی تمام انسانها هستم. من نیرویی مقدسام که زندگی را زایش میکنم، پاس میدارم و طراوت میدهم. من در هر حالت دو روحانی و جسمانی هستی وجود دارم. هر کس به قدر درک خود میتواند مرا در سکوتم، اندیشهام، فریادم و جلوههایم ببیند. من هستم، چه مرا ببینید، باور کنید و حقیقت و زیبایی جهان را دریابید؛ و چه دل و دیدگان خود را بر من ببندید و خود را از درک واقعیت هستی محروم کنید. من با انکار شما تحقیر نمی شوم و از بین نمیروم، شمایید که میخواهید با دست خود جلو تابش آفتاب را بگیرید."
*این سروده قطعه ای از یک پاپیروس است که جزیی از مجموعه بزرگ و مهمی شامل اناجیل و متون گنوستیک*** بود که در سال ۱۹۴۵ در نُجَع حمّادی در استان قنالی مصر کشف شد.
برگرفته از کتاب:
دختر وزیر: گزارش جنگ هَزاره ها/ نوشته لیلیان همیلتون؛ ترجمه عبدالله محمدی._ تهران، انتشارات عرفان، ۱۳۹۳.
**لوگوس(logos):
"کلمه" معادل ناقصی برای لوگوس است. لوگوس در یونانی مبین عقل، اصل حیات و قانون کلی الهی، و واسطه میان ذات نامتناهی و برتر خداوند و ماده پست عالم است.
در انجیل یوحنا معنای لوگوس از عقل به "کلمه" تغییر جهت می دهد:
"در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود...". بنابراین در مسحیت لوگوس یا کلمه شخص است ...کلمه الاهی خلاق نجاتبخش، با شخص عیسی یکی می شود و..."
در قرآن کریم(سوره نساء) نیز عیسی مسیح "کلمه" خوانده شده است. ولی قرآن فقط در تسمیه عیسی به کلمه، با مسیحیت همراه است و مفهوم مورد نظر مسیحیان از کلمه را به کلی نفی می کند. در قرآن "کلمه" به معنای "سرنوشت" یا به معنای "کُن=باش" نیز آمده است(اقتباس از دائره المعارف فارسی مصاحب).
***گنوستیسیسم یا مذهب گنوسی(gnossi) از کلمه یونانی گنوسیس به معنای معرفت و شناخت است. و عنوان مجموعه ای از ادیان و مذاهب و نحله های دینی(بیشتر مسیحی) است که در قرون ۲ قبل از میلاد تا ۳ میلادی در مصر، سوریه، فلسطین و بین النهرین وجود داشته و در همه آنها نوعی معرفت باطنی و روحانی و فوق طبیعی وجود دارد که می توان از آن بعنوان کشف و اشراق و شهود برای رستگاری انسان تعبیر کرد.( همان منبع).
#زن_سرودهها
#سرودهها_زن
#زنانگی_فلسفه
#زن_هستی
#گنوستیسیسم_زنان
#اناجیل_گنوسی
#نجع_حمادی_پاپیروسها
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
🔹سرودهایی جاودانه و شگفتانگیز درباره خودآگاهی و غرور زنانگی از اعماق تاریخ
▪️"من آن سکوتم
که به ادراک نیاید
و آن اندیشه
که دمادم به یاد آورده شود.
من آن آوایم
که صداهای بی شمار از او زاید
و آن کلمه(لوگوس)**
که صورتهای بسیار پذیرد.
من بیانِ نام خویشتنام".
پی نوشت نگارنده:
لطفن این متن را بارها بخوانید تا بتوانید حقیقت، صلابت، آزادگی، استقلال، جامعیت، خَرد، اعتماد به نفس، دانش، شعور، خودآگاهی و فریاد زن از "جایگاه خویش در هستی" را، به خوبی متوجه شوید. به نظر خیلیها این قطعه کوتاه در بردارنده نهایت درک یک زن از هویت خویش است. باور به اینکه:
"در من بعنوان یک زن همه جلوههای اصلی هستی شامل سکوت، اندیشه، آوا و کلمه(لوگوس) وجود دارد و من به اراده خویش هر لحظه قادر به تجلی آنم. من در همه مکانها و لحظات و جلوه های مادی و معنوی تمام انسانها هستم. من نیرویی مقدسام که زندگی را زایش میکنم، پاس میدارم و طراوت میدهم. من در هر حالت دو روحانی و جسمانی هستی وجود دارم. هر کس به قدر درک خود میتواند مرا در سکوتم، اندیشهام، فریادم و جلوههایم ببیند. من هستم، چه مرا ببینید، باور کنید و حقیقت و زیبایی جهان را دریابید؛ و چه دل و دیدگان خود را بر من ببندید و خود را از درک واقعیت هستی محروم کنید. من با انکار شما تحقیر نمی شوم و از بین نمیروم، شمایید که میخواهید با دست خود جلو تابش آفتاب را بگیرید."
*این سروده قطعه ای از یک پاپیروس است که جزیی از مجموعه بزرگ و مهمی شامل اناجیل و متون گنوستیک*** بود که در سال ۱۹۴۵ در نُجَع حمّادی در استان قنالی مصر کشف شد.
برگرفته از کتاب:
دختر وزیر: گزارش جنگ هَزاره ها/ نوشته لیلیان همیلتون؛ ترجمه عبدالله محمدی._ تهران، انتشارات عرفان، ۱۳۹۳.
**لوگوس(logos):
"کلمه" معادل ناقصی برای لوگوس است. لوگوس در یونانی مبین عقل، اصل حیات و قانون کلی الهی، و واسطه میان ذات نامتناهی و برتر خداوند و ماده پست عالم است.
در انجیل یوحنا معنای لوگوس از عقل به "کلمه" تغییر جهت می دهد:
"در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود...". بنابراین در مسحیت لوگوس یا کلمه شخص است ...کلمه الاهی خلاق نجاتبخش، با شخص عیسی یکی می شود و..."
در قرآن کریم(سوره نساء) نیز عیسی مسیح "کلمه" خوانده شده است. ولی قرآن فقط در تسمیه عیسی به کلمه، با مسیحیت همراه است و مفهوم مورد نظر مسیحیان از کلمه را به کلی نفی می کند. در قرآن "کلمه" به معنای "سرنوشت" یا به معنای "کُن=باش" نیز آمده است(اقتباس از دائره المعارف فارسی مصاحب).
***گنوستیسیسم یا مذهب گنوسی(gnossi) از کلمه یونانی گنوسیس به معنای معرفت و شناخت است. و عنوان مجموعه ای از ادیان و مذاهب و نحله های دینی(بیشتر مسیحی) است که در قرون ۲ قبل از میلاد تا ۳ میلادی در مصر، سوریه، فلسطین و بین النهرین وجود داشته و در همه آنها نوعی معرفت باطنی و روحانی و فوق طبیعی وجود دارد که می توان از آن بعنوان کشف و اشراق و شهود برای رستگاری انسان تعبیر کرد.( همان منبع).
#زن_سرودهها
#سرودهها_زن
#زنانگی_فلسفه
#زن_هستی
#گنوستیسیسم_زنان
#اناجیل_گنوسی
#نجع_حمادی_پاپیروسها
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
🔹تلنگری به اندیشه
▪️چرا دموکراسی؟
*پیشنوشت نگارنده: انتخاب چند باره متون گوناگون از یک کتاب و بارگذاری آنها در محمل گفتار شیوه مرسوم و مورد پسند اینجانب نیست. اما به دلیل اهمیت مطالب کتاب "گذار به دموکراسی" از دکتر بشیریه و احتمال عدم دسترسی برخی دوستان به این کتاب، یک متن برگزیده دیگر از آن تقدیم میگردد.
🔻مشروعیتِ یک سیستم سیاسی همواره نسبی است، همانگونه که وینستون چرچیل نیز در سخنرانی مشهور خود در سال ۱۹۴۷ در مجلس عوام بیان کرد:
"در دنیای پر از شوربختی و گناه ما انواع بسیاری از حکومتها مورد امتحان قرار گرفته و خواهد گرفت. هیچ کس ادعا نمیکند که دموکراسی کامل و سراسر عقلانی است. در حقیقت گفته میشود که دموکراسی بدترین نوع حکومت است، البته به غیر از حکومتهایی که تا به حال مورد امتحان قرار گرفتهاند".
در چند دهه اخیر تقریبن هر شکل قابل تصوری از حکومت غیر دموکراتیک همچون پادشاهی مطلقه، دیکتاتوری فردی، حکمرانی نظامی، مستعمرهداری، فاشیسم، کمونیزم، سوسیالیست تک حزبی، شبه دموکراسی و دموکراسی صوری، مورد امتحان قرار گرفته است. اما مردم بیش از پیش دموکراسی را انتخاب میکنند.(صص ۱۴۱_ ۱۴۲).
"..به همین دلیل است که پس از فروپاشی شوروی، دموکراسی بعنوان مطلوبترین شیوه زیست سیاسی مطرح شده است و اینک تقریبن همه نظامهای سیاسی برای کسب مشروعیت، تداوم حيات و رهایی از فشارهای سیاسی بینالمللی از برچسب دموکراسی سود میجویند و با ایجاد بعضی از نهادهای سیاسی دموکراتیک مانند انتخابات مدعی چنین حقانیت و مشروعیتی هستند. هر چند عملن چیزی با عنوان دموکراسی در بسیاری از این کشورها وجود نداشته، محتوای آنها چندان تفاوتی با رژیمهای اقتدارگرا ندارد، و تنها از روی تجربه آموختهاند که الفاظ مطلوب سیاسی را به نفع خودشان مصادره کنند.
🔻نقدهای دموکراسی
این نقدها به دو دسته تقسیم میشوند:
الف_ نقدهای بیرونی(منتقدانی که بدون هواداری از دموکراسی، آن را نقد میکنند).
ب_ نقدهای درونی(از سوی کسانی که خود نسبت به دموکراسی تعلق خاطر دارند اما روند آن را چندان مطلوب نمیدانند).
برخی از مهمترین نقدهای درونی در باره دمکراسی عبارتند از:
۱_ کاهش و افول مشارکت سیاسی:
آمارها حاکی از این است که مشارکت مردم جای خود را به بیتفاوتی داده است و دموکراسی به میدان عمل تعدادی نخبه محدود میشود که هنگام انتخابات افکار عمومی را منطبق با خواست خود شکل میدهند.
۲_ برابری و دموکراسی
گسترش فزاینده نابرابریهای اقتصادی و سیاسی در یک کشور از دیگر نقاط ضعف دموکراسی است. برخی مورد اول را امکانپذیر نمیدانند، اما تقریبن همگی بر رفع مورد دوم برای ایجاد فرصت برابر برای همگان تاکید میکنند.
۳_شهروندی و دموکراسی
محدود بودن مفهوم شهروندی به افراد و عدم توجه به گسترش مفهوم چند فرهنگی در جامعه. در حالی که دموکراسی هم باید شهروندان را از قید و بند برهاند، و هم وابستگیهای دینی و مذهبی و قومی و نژادی و زبانی و غیره را.
۴_آزادی و دموکراسی
تعریف مرسوم آزادی در دموکراسیها، آزاد بودن همگان در حوزه خصوصی و عدم دخالت دولت در امور شخصی افراد است(آزادی منفی). اما جنبه دیگر و مهمتر آزادی به این معناست که افراد بتوانند به صورت فعال علائق جمعی و سیاسی خود را در عرصه عمومی و در اداره جامعه ایفا کنند.(آزادی مثبت). مانند آزادی بیان که نشانه آزادی درونی و وجدانی هم است.
🔻دفاع از دموکراسی
چنانکه گفته شد دموکراسیها در طول تاریخ با چالشها و نقدهای زیادی روبرو بودهاند. با این همه میتوان از دو جنبه برتری آن را در قیاس با انواع حکومتهای دیگر اثبات کرد:
الف_ عملگرایی:
کدام یک از انواع حکومتهای تاریخ مانند استبدادی، پادشاهی، دیکتاتوری، دموکراسی و غیره فجایع و جنایات بیشتری آفریدهاند؟ یا در قرن بیستم جایگاه دموکراسی با همه عیوب خود در قیاس با فاشیسم، نازیسم، توتالیتاریسم، طالبانیسم و غیره کجاست؟
ب_ ارزشهای ذاتی یا بنیادین دموکراسی
حسین بشیریه در کتاب "درسهای دموکراسی برای همه" این توجیهات نظری و تاریخی را در ۷ بند خلاصه کرده است:
۱ : توجیه دموکراسی بر اساس برابری طبیعی انسانها
۲ : ت. د. بر اساس اطاعت مردم از قوانینی که خود وضع کردهاند.
چ۳ : ت.د. بر اساس عدم امکان کسب معرفت یقینی و قطعی.
۴ : ت. د. بر اساس فایده
۵ : ت.د. بر اساس مصلحت اندیشی انسانها
۶ : ت. د. بر اساس پیوند دموکراسی با صلحطلبی
۷ : بر اساس تضمین توسعه اقتصاد سرمایهداری".(تلخیص از صص ۲۶۸_ ۲۸۷: مقاله چالشها و فرصتهای فراروی گذار به دموکراسی/منصور انصاری).
#کتاب_گذار_به_دموکراسی
#حسین_بشیریه
#انتشارات_نگاه_معاصر
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
▪️چرا دموکراسی؟
*پیشنوشت نگارنده: انتخاب چند باره متون گوناگون از یک کتاب و بارگذاری آنها در محمل گفتار شیوه مرسوم و مورد پسند اینجانب نیست. اما به دلیل اهمیت مطالب کتاب "گذار به دموکراسی" از دکتر بشیریه و احتمال عدم دسترسی برخی دوستان به این کتاب، یک متن برگزیده دیگر از آن تقدیم میگردد.
🔻مشروعیتِ یک سیستم سیاسی همواره نسبی است، همانگونه که وینستون چرچیل نیز در سخنرانی مشهور خود در سال ۱۹۴۷ در مجلس عوام بیان کرد:
"در دنیای پر از شوربختی و گناه ما انواع بسیاری از حکومتها مورد امتحان قرار گرفته و خواهد گرفت. هیچ کس ادعا نمیکند که دموکراسی کامل و سراسر عقلانی است. در حقیقت گفته میشود که دموکراسی بدترین نوع حکومت است، البته به غیر از حکومتهایی که تا به حال مورد امتحان قرار گرفتهاند".
در چند دهه اخیر تقریبن هر شکل قابل تصوری از حکومت غیر دموکراتیک همچون پادشاهی مطلقه، دیکتاتوری فردی، حکمرانی نظامی، مستعمرهداری، فاشیسم، کمونیزم، سوسیالیست تک حزبی، شبه دموکراسی و دموکراسی صوری، مورد امتحان قرار گرفته است. اما مردم بیش از پیش دموکراسی را انتخاب میکنند.(صص ۱۴۱_ ۱۴۲).
"..به همین دلیل است که پس از فروپاشی شوروی، دموکراسی بعنوان مطلوبترین شیوه زیست سیاسی مطرح شده است و اینک تقریبن همه نظامهای سیاسی برای کسب مشروعیت، تداوم حيات و رهایی از فشارهای سیاسی بینالمللی از برچسب دموکراسی سود میجویند و با ایجاد بعضی از نهادهای سیاسی دموکراتیک مانند انتخابات مدعی چنین حقانیت و مشروعیتی هستند. هر چند عملن چیزی با عنوان دموکراسی در بسیاری از این کشورها وجود نداشته، محتوای آنها چندان تفاوتی با رژیمهای اقتدارگرا ندارد، و تنها از روی تجربه آموختهاند که الفاظ مطلوب سیاسی را به نفع خودشان مصادره کنند.
🔻نقدهای دموکراسی
این نقدها به دو دسته تقسیم میشوند:
الف_ نقدهای بیرونی(منتقدانی که بدون هواداری از دموکراسی، آن را نقد میکنند).
ب_ نقدهای درونی(از سوی کسانی که خود نسبت به دموکراسی تعلق خاطر دارند اما روند آن را چندان مطلوب نمیدانند).
برخی از مهمترین نقدهای درونی در باره دمکراسی عبارتند از:
۱_ کاهش و افول مشارکت سیاسی:
آمارها حاکی از این است که مشارکت مردم جای خود را به بیتفاوتی داده است و دموکراسی به میدان عمل تعدادی نخبه محدود میشود که هنگام انتخابات افکار عمومی را منطبق با خواست خود شکل میدهند.
۲_ برابری و دموکراسی
گسترش فزاینده نابرابریهای اقتصادی و سیاسی در یک کشور از دیگر نقاط ضعف دموکراسی است. برخی مورد اول را امکانپذیر نمیدانند، اما تقریبن همگی بر رفع مورد دوم برای ایجاد فرصت برابر برای همگان تاکید میکنند.
۳_شهروندی و دموکراسی
محدود بودن مفهوم شهروندی به افراد و عدم توجه به گسترش مفهوم چند فرهنگی در جامعه. در حالی که دموکراسی هم باید شهروندان را از قید و بند برهاند، و هم وابستگیهای دینی و مذهبی و قومی و نژادی و زبانی و غیره را.
۴_آزادی و دموکراسی
تعریف مرسوم آزادی در دموکراسیها، آزاد بودن همگان در حوزه خصوصی و عدم دخالت دولت در امور شخصی افراد است(آزادی منفی). اما جنبه دیگر و مهمتر آزادی به این معناست که افراد بتوانند به صورت فعال علائق جمعی و سیاسی خود را در عرصه عمومی و در اداره جامعه ایفا کنند.(آزادی مثبت). مانند آزادی بیان که نشانه آزادی درونی و وجدانی هم است.
🔻دفاع از دموکراسی
چنانکه گفته شد دموکراسیها در طول تاریخ با چالشها و نقدهای زیادی روبرو بودهاند. با این همه میتوان از دو جنبه برتری آن را در قیاس با انواع حکومتهای دیگر اثبات کرد:
الف_ عملگرایی:
کدام یک از انواع حکومتهای تاریخ مانند استبدادی، پادشاهی، دیکتاتوری، دموکراسی و غیره فجایع و جنایات بیشتری آفریدهاند؟ یا در قرن بیستم جایگاه دموکراسی با همه عیوب خود در قیاس با فاشیسم، نازیسم، توتالیتاریسم، طالبانیسم و غیره کجاست؟
ب_ ارزشهای ذاتی یا بنیادین دموکراسی
حسین بشیریه در کتاب "درسهای دموکراسی برای همه" این توجیهات نظری و تاریخی را در ۷ بند خلاصه کرده است:
۱ : توجیه دموکراسی بر اساس برابری طبیعی انسانها
۲ : ت. د. بر اساس اطاعت مردم از قوانینی که خود وضع کردهاند.
چ۳ : ت.د. بر اساس عدم امکان کسب معرفت یقینی و قطعی.
۴ : ت. د. بر اساس فایده
۵ : ت.د. بر اساس مصلحت اندیشی انسانها
۶ : ت. د. بر اساس پیوند دموکراسی با صلحطلبی
۷ : بر اساس تضمین توسعه اقتصاد سرمایهداری".(تلخیص از صص ۲۶۸_ ۲۸۷: مقاله چالشها و فرصتهای فراروی گذار به دموکراسی/منصور انصاری).
#کتاب_گذار_به_دموکراسی
#حسین_بشیریه
#انتشارات_نگاه_معاصر
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
سلام دوستان
وقت شما بخیر و آگاهی و امید
🔹تلنگری به اندیشه
▪️جملهای کلیدی برای فرهیختگی فردی و اجتماعی
"مبلغی که بابت خرید کتاب میپردازیم،
به مراتب پایینتر از هزینههایی است که در آینده بابت نخواندن آن پرداخت خواهیم کرد ...!"
پس نوشت نگارنده:
همه ما بارها و بارها درباره اهمیت کتاب خواندن _کتاب به منزلهی نمادِ هر گونه ابزار و شیوه دریافت "آگاهی هدفمند و برنامهریزی شده"_ بسیار شنیده و خواندهایم.
اما برای شخص من تاثیر و نفوذ جمله زیر _ هنگامی که امروز صبح آن را در کانال تلگرامی انتشارات سایهسخن دیدم _ چنان تکان دهنده بود که گویی در سن ۶۵ سالگی و بعد از عمری مطالعه _ به درک تازهای از اهمیت کتاب خواندن رسیده و بهتر فهمیدم که چرا "باید" کتاب بخوانم.
شاید باور نکنید که تصمیم دارم انشالله از امروز به بعد زمان، هزینه و تمرکز بیشتری به کتاب خواندن اختصاص داده و کتاب در زندگیام جایگاه مهمتری خواهد داشته باشد. زیرا حالا خوب میدانم که در غیر اینصورت فردا خودم، عزیزانام، اطرافیانام و جامعهام چنان مجبور به پرداخت غرامت هنگفت و همه جانبهی اقتصادی، روانی، انسانی، فرهنگی و سیاسی خواهیم بود که قیمت و زمان صرفشده امروز برای خرید و مطالعه کتاب در برابر آن هیچ است. همانطور که در همه دورانهای تاریخ ایران به اندازه کافی کتاب نخواندیم، اندیشه نورزیدیم، آگاه نشدیم، سادهلوحانه با رویدادها برخورد کردیم و به اجبار خسارات سنگین آن را هم با جان و مال و خاک و آبرو و فرهنگ و تمدن و اعتبار خود و کشورمان پرداختیم.
بیائید دقایقی با خود بیندیشیم و به دو پرسش اساسی زیر از خود پاسخ دهیم:
۱_ آیا مفهوم جمله بالا را قبول داریم؟
۲_در صورت پاسخ مثبت به پرسش اول، از این به بعد تغییری عملی در برنامه روزانه خود برای مطالعه بیشتر انجام خواهیم داد یا خیر؟.
#کتاب
#مطالعه
#انتشارات_سایه_سخن
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۲/اسفند/۱۴۰۱
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
سلام دوستان
وقت شما بخیر و آگاهی و امید
🔹تلنگری به اندیشه
▪️جملهای کلیدی برای فرهیختگی فردی و اجتماعی
"مبلغی که بابت خرید کتاب میپردازیم،
به مراتب پایینتر از هزینههایی است که در آینده بابت نخواندن آن پرداخت خواهیم کرد ...!"
پس نوشت نگارنده:
همه ما بارها و بارها درباره اهمیت کتاب خواندن _کتاب به منزلهی نمادِ هر گونه ابزار و شیوه دریافت "آگاهی هدفمند و برنامهریزی شده"_ بسیار شنیده و خواندهایم.
اما برای شخص من تاثیر و نفوذ جمله زیر _ هنگامی که امروز صبح آن را در کانال تلگرامی انتشارات سایهسخن دیدم _ چنان تکان دهنده بود که گویی در سن ۶۵ سالگی و بعد از عمری مطالعه _ به درک تازهای از اهمیت کتاب خواندن رسیده و بهتر فهمیدم که چرا "باید" کتاب بخوانم.
شاید باور نکنید که تصمیم دارم انشالله از امروز به بعد زمان، هزینه و تمرکز بیشتری به کتاب خواندن اختصاص داده و کتاب در زندگیام جایگاه مهمتری خواهد داشته باشد. زیرا حالا خوب میدانم که در غیر اینصورت فردا خودم، عزیزانام، اطرافیانام و جامعهام چنان مجبور به پرداخت غرامت هنگفت و همه جانبهی اقتصادی، روانی، انسانی، فرهنگی و سیاسی خواهیم بود که قیمت و زمان صرفشده امروز برای خرید و مطالعه کتاب در برابر آن هیچ است. همانطور که در همه دورانهای تاریخ ایران به اندازه کافی کتاب نخواندیم، اندیشه نورزیدیم، آگاه نشدیم، سادهلوحانه با رویدادها برخورد کردیم و به اجبار خسارات سنگین آن را هم با جان و مال و خاک و آبرو و فرهنگ و تمدن و اعتبار خود و کشورمان پرداختیم.
بیائید دقایقی با خود بیندیشیم و به دو پرسش اساسی زیر از خود پاسخ دهیم:
۱_ آیا مفهوم جمله بالا را قبول داریم؟
۲_در صورت پاسخ مثبت به پرسش اول، از این به بعد تغییری عملی در برنامه روزانه خود برای مطالعه بیشتر انجام خواهیم داد یا خیر؟.
#کتاب
#مطالعه
#انتشارات_سایه_سخن
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۲/اسفند/۱۴۰۱
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
attach 📎
محمل گفتار/محمد دهدشتی
سلام دوستان
وقت شما بخیر و امید و آگاهی
🔹تلنگری به اندیشه
▪️با خوشرقصی دیوانهاش کردهاید!*
اعلیحضرت[پهلوی دوم] شروع کردند به فرمایشات حکیمانه که: «انقلابی که ما در ایران کردیم لنین در شوروی، مائو در چین و کاسترو در کوبا نکردند، در ایران ما زمین را به روستاییان دادیم، فئودالها را خلع ید کردیم، بیآنکه از دماغ کسی خون بیاید»، سپس رو کرد به دکتر [پرویز ناتل]خانلری(۱) که: «من شنیدهام شما علاوه بر استادی در زبان و ادبیات فارسی و فرهنگِ ایرانی صاحب نظریات و افکاری در زمینهٔ مسائل اجتماعی ایران هستید. بهنظرِ شما نباید این افکار ما تئوریزه شود و در دانشگاههای ایران و جهان تدریس شود؟» دکتر خانلری درماند که چه بگوید، گفت: «بهگمان این خدمتگزار این افکار باید در کمیتههای تخصصی بررسی شود و صاحبنظران اقدام کنند.» ظاهراً اعلیحضرت از این حرف خوشش نیامد و رو کرد به من که: «آقای [دکتر محمود] صناعی(۲) من شنیدهام که شما علاوه بر دانش تخصصی خود، در دانشگاه لندن، شاگرد هارولد لسکی(۳) بودهاید. اینکاری که ما در ایران کردیم، لنین در شوروی، مائو در چین، کاسترو در کوبا...بهنظرِ شما نباید این افکار تئوریزه و تدریس شود؟» گفتم: «همانطور که آقای خانلری به عرض مبارک رساندند این افکار باید در کمیتههای تخصصی بررسی شود و تصمیم گرفته شود.» شاه ظاهراً از این جوابها خوشش نمیآمد. منتظر جواب مقدر و در انتظار تأیید و تکریم بود. نوبت که به دکتر باهری(۴) رسید، گفت: «چاکر از دوستان خود در عجبم که چرا فرمایشات مبارک را موکول به کمیته و کمیسیون میکنند. اَظهر مِنالشمس است که همهٔ نظریات اعلیحضرت هرچه زودتر باید به زبانهای مختلف ترجمه شود و در دانشگاههای جهان تدریس شود.» اعلیحضرت از پاسخ باهری بسیار خوشحال و خشنود شد. با لبخند قهوهاش را نوشید و گفت: «بله، من هم اینجور خیال میکنم. آقایان مرخصاند.»
موقع خروج از کاخ، باهری ملامتکنان به دکتر خانلری گفت: «مگر سرت به تنت سنگینی میکند؟ "باید بررسی شود" یعنی چه؟ باید همین جواب را میدادی که من دادم.» و پاسخ دکتر خانلری این بود که: «همین خوشرقصیها را میکنید که دیوانهاش کردهاید!».
یادها و دیدارها/ ایرج پارسینژاد._ تهران، فرهنگ نشر نو، صص. ۲۱۰_۲۱۱.
* برگرفته از کانال تلگرامی جامعهشناسی
🔹پی نوشتهای نگارنده:
(۱): پرویز ناتل خانلری(۱۲۹۲_۱۳۶۹) زبانشناس، مترجم، نویسنده، شاعر، منتقد ادبی و سیاستمدار ایرانی.
خانلری از دانشگاه تهران موفق به اخذ دکترای زبان و ادبیات فارسی شد و یکی از معروفترین و موثرترین چهرههای فرهنگی معاصر ایران است. او علاوه بر تألیف و تصحیح و ترجمه دهها کتاب به ویژه در باره زبان و ادبیات فارسی؛ مجله مشهور ادبی سخن(۱۳۲۲_۱۳۵۷) و موسسه پژوهشی و انتشاراتی بنیاد فرهنگ ایران را بنیاد نهاد، و نقش مهمی در پیشبرد فرهنگ عمومی و آموزشی کشور داست. دکتر خانلری مدتی وزیر فرهنگ بود، بعد از انقلاب به زندان افتاد و در سالهای عمرش با تنگدستی زندگی کرد. شعر معروف عقاب از اوست.
همسر وی زهرا کیا(خانلری) نیز از پژوهشگران و نویسندگان برجسته در زمینه زبان و ادبیات فارسی بود.
(۲): محمود صناعی(۱۲۹۸_۱۳۶۴) روانشناس، استاد دانشگاه، پژوهشگر ادبی، نویسنده و مترجم ایرانی.
صناعی در انگلستان دکترای روانشناسی گرفت و یکی از اولین بنیانگذاران این رشته در ایران بود.
(۳): هارولد لاسکی(۱۸۹۳_ ۱۹۵۰) Harold J. Laski. اقتصاددان، سیاستمدار، رهبر حزب کارگر، استاد دانشگاه و نویسنده انگلیسی.
اندیشههای لاسکی تاثیر زیادی روی توسعه دموکراسی در جهان داشت. کتاب مهم او به نام "سیر آزادی در اروپا" توسط مقدم مراغهای به فارسی ترجمه شده است.
برای نگارنده جالب است که محمد رضا پهلوی لاسکی را میشناخت و به جایگاه علمی او آگاهی داشت.
(۴): محمد باهری(۱۲۹۷_۱۳۸۶) حقوقدان، نویسنده و سیاستمدار ایرانی.
باهری از دانشگاه سوربن فرانسه دکترای حقوق گرفت و با رویگردانی از گرایشات چپگرایانه خویش، به خدمات دولتی پیوست. باهری به سرعت وارد حلقه نزدیک به اعلم و شاه شد، در کابینههای گوناگون وزیر بود، در حزب مردم و رستاخیز نقش فعالی داشت و تا آخر عمر از حامیان جدی تداوم نظام شاهنشاهی بود.
#محمد_رضا_پهلوی
#پارسی_نژاد_ایرج
#پرویز_ناتل_خانلری
#محمود_صناعی
#هارولد_لاسکی
#محمد_باهری
#کتاب_یادها_و_دیدارها
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
سلام دوستان
وقت شما بخیر و امید و آگاهی
🔹تلنگری به اندیشه
▪️با خوشرقصی دیوانهاش کردهاید!*
اعلیحضرت[پهلوی دوم] شروع کردند به فرمایشات حکیمانه که: «انقلابی که ما در ایران کردیم لنین در شوروی، مائو در چین و کاسترو در کوبا نکردند، در ایران ما زمین را به روستاییان دادیم، فئودالها را خلع ید کردیم، بیآنکه از دماغ کسی خون بیاید»، سپس رو کرد به دکتر [پرویز ناتل]خانلری(۱) که: «من شنیدهام شما علاوه بر استادی در زبان و ادبیات فارسی و فرهنگِ ایرانی صاحب نظریات و افکاری در زمینهٔ مسائل اجتماعی ایران هستید. بهنظرِ شما نباید این افکار ما تئوریزه شود و در دانشگاههای ایران و جهان تدریس شود؟» دکتر خانلری درماند که چه بگوید، گفت: «بهگمان این خدمتگزار این افکار باید در کمیتههای تخصصی بررسی شود و صاحبنظران اقدام کنند.» ظاهراً اعلیحضرت از این حرف خوشش نیامد و رو کرد به من که: «آقای [دکتر محمود] صناعی(۲) من شنیدهام که شما علاوه بر دانش تخصصی خود، در دانشگاه لندن، شاگرد هارولد لسکی(۳) بودهاید. اینکاری که ما در ایران کردیم، لنین در شوروی، مائو در چین، کاسترو در کوبا...بهنظرِ شما نباید این افکار تئوریزه و تدریس شود؟» گفتم: «همانطور که آقای خانلری به عرض مبارک رساندند این افکار باید در کمیتههای تخصصی بررسی شود و تصمیم گرفته شود.» شاه ظاهراً از این جوابها خوشش نمیآمد. منتظر جواب مقدر و در انتظار تأیید و تکریم بود. نوبت که به دکتر باهری(۴) رسید، گفت: «چاکر از دوستان خود در عجبم که چرا فرمایشات مبارک را موکول به کمیته و کمیسیون میکنند. اَظهر مِنالشمس است که همهٔ نظریات اعلیحضرت هرچه زودتر باید به زبانهای مختلف ترجمه شود و در دانشگاههای جهان تدریس شود.» اعلیحضرت از پاسخ باهری بسیار خوشحال و خشنود شد. با لبخند قهوهاش را نوشید و گفت: «بله، من هم اینجور خیال میکنم. آقایان مرخصاند.»
موقع خروج از کاخ، باهری ملامتکنان به دکتر خانلری گفت: «مگر سرت به تنت سنگینی میکند؟ "باید بررسی شود" یعنی چه؟ باید همین جواب را میدادی که من دادم.» و پاسخ دکتر خانلری این بود که: «همین خوشرقصیها را میکنید که دیوانهاش کردهاید!».
یادها و دیدارها/ ایرج پارسینژاد._ تهران، فرهنگ نشر نو، صص. ۲۱۰_۲۱۱.
* برگرفته از کانال تلگرامی جامعهشناسی
🔹پی نوشتهای نگارنده:
(۱): پرویز ناتل خانلری(۱۲۹۲_۱۳۶۹) زبانشناس، مترجم، نویسنده، شاعر، منتقد ادبی و سیاستمدار ایرانی.
خانلری از دانشگاه تهران موفق به اخذ دکترای زبان و ادبیات فارسی شد و یکی از معروفترین و موثرترین چهرههای فرهنگی معاصر ایران است. او علاوه بر تألیف و تصحیح و ترجمه دهها کتاب به ویژه در باره زبان و ادبیات فارسی؛ مجله مشهور ادبی سخن(۱۳۲۲_۱۳۵۷) و موسسه پژوهشی و انتشاراتی بنیاد فرهنگ ایران را بنیاد نهاد، و نقش مهمی در پیشبرد فرهنگ عمومی و آموزشی کشور داست. دکتر خانلری مدتی وزیر فرهنگ بود، بعد از انقلاب به زندان افتاد و در سالهای عمرش با تنگدستی زندگی کرد. شعر معروف عقاب از اوست.
همسر وی زهرا کیا(خانلری) نیز از پژوهشگران و نویسندگان برجسته در زمینه زبان و ادبیات فارسی بود.
(۲): محمود صناعی(۱۲۹۸_۱۳۶۴) روانشناس، استاد دانشگاه، پژوهشگر ادبی، نویسنده و مترجم ایرانی.
صناعی در انگلستان دکترای روانشناسی گرفت و یکی از اولین بنیانگذاران این رشته در ایران بود.
(۳): هارولد لاسکی(۱۸۹۳_ ۱۹۵۰) Harold J. Laski. اقتصاددان، سیاستمدار، رهبر حزب کارگر، استاد دانشگاه و نویسنده انگلیسی.
اندیشههای لاسکی تاثیر زیادی روی توسعه دموکراسی در جهان داشت. کتاب مهم او به نام "سیر آزادی در اروپا" توسط مقدم مراغهای به فارسی ترجمه شده است.
برای نگارنده جالب است که محمد رضا پهلوی لاسکی را میشناخت و به جایگاه علمی او آگاهی داشت.
(۴): محمد باهری(۱۲۹۷_۱۳۸۶) حقوقدان، نویسنده و سیاستمدار ایرانی.
باهری از دانشگاه سوربن فرانسه دکترای حقوق گرفت و با رویگردانی از گرایشات چپگرایانه خویش، به خدمات دولتی پیوست. باهری به سرعت وارد حلقه نزدیک به اعلم و شاه شد، در کابینههای گوناگون وزیر بود، در حزب مردم و رستاخیز نقش فعالی داشت و تا آخر عمر از حامیان جدی تداوم نظام شاهنشاهی بود.
#محمد_رضا_پهلوی
#پارسی_نژاد_ایرج
#پرویز_ناتل_خانلری
#محمود_صناعی
#هارولد_لاسکی
#محمد_باهری
#کتاب_یادها_و_دیدارها
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️یونسکو: سواد در جهان امروز به معنای توانایی تغییر است.
عنوان مجموعه جدید کانال محمل گفتار را از چهارمین (آخرین) تعریف یونسکو(۲۰۲۰) از سواد برگرفتهام:
"با سوادی توانایی تغییر(chang) است و با سواد به کسی گفته میشود که بتواند با آگاهیها و دانستنیهای خویش تغییری(مثبت) در روند زندگی خود و دیگران ایجاد کند".
تعاریف سهگانه قبلی یونسکو از سواد به ترتیب عبارت بودند از:
اول(اواسط سده ۲۰ م.):
سواد خواندن و نوشتن.
دوم(اواخر سده ۲۰ م.):
تسلط به یک زبان خارجی و توانایی استفاده از رایانه.
سوم(دهه دوم سده ۲۱ م.):
در این تعریف با سوادی مفهوم جدیدی پیدا کرد و شامل ۱۲ مهارت اساسی مانند سواد عاطفی، مالی، رسانهای و غیره برای زندگی در جامعه مدرن شد.
اما در جدیدترین تعریف صرف داشتن اطلاعات با سوادی محسوب نمیشود، بلکه "آگاهی معطوف به عمل برای تغییر" مصداق با سوادی است.
این دقیقن همان مفهوم عنوان مجموعه جدید محمل گفتار است: "آگاهی برای تغییر".
با این وصف آیا من و جمع بزرگی از مردم ایران حتا به فرض برخورداری از مدارک علمی بالا، مطالعه صدها کتاب و اطلاعات بسیار ذهنی، در قیاس با حوامعی که تعریف یونسکو را ملاک با سوادی قرار میدهند، با سوادیم یا بیسواد؟، نتیجه این تفاوت کجا خود را نشان خواهد داد؟. و دهها پرسش دیگر.
امیدوارم هر یک از ما صادقانه و بدون خودفریبی به این سوال جواب دهیم.
#یونسکو_تعریف_سواد
#باسوادی_تعریف_یونسکو
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۰/اردیبهشت/۱۴۰۲
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
@ Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️یونسکو: سواد در جهان امروز به معنای توانایی تغییر است.
عنوان مجموعه جدید کانال محمل گفتار را از چهارمین (آخرین) تعریف یونسکو(۲۰۲۰) از سواد برگرفتهام:
"با سوادی توانایی تغییر(chang) است و با سواد به کسی گفته میشود که بتواند با آگاهیها و دانستنیهای خویش تغییری(مثبت) در روند زندگی خود و دیگران ایجاد کند".
تعاریف سهگانه قبلی یونسکو از سواد به ترتیب عبارت بودند از:
اول(اواسط سده ۲۰ م.):
سواد خواندن و نوشتن.
دوم(اواخر سده ۲۰ م.):
تسلط به یک زبان خارجی و توانایی استفاده از رایانه.
سوم(دهه دوم سده ۲۱ م.):
در این تعریف با سوادی مفهوم جدیدی پیدا کرد و شامل ۱۲ مهارت اساسی مانند سواد عاطفی، مالی، رسانهای و غیره برای زندگی در جامعه مدرن شد.
اما در جدیدترین تعریف صرف داشتن اطلاعات با سوادی محسوب نمیشود، بلکه "آگاهی معطوف به عمل برای تغییر" مصداق با سوادی است.
این دقیقن همان مفهوم عنوان مجموعه جدید محمل گفتار است: "آگاهی برای تغییر".
با این وصف آیا من و جمع بزرگی از مردم ایران حتا به فرض برخورداری از مدارک علمی بالا، مطالعه صدها کتاب و اطلاعات بسیار ذهنی، در قیاس با حوامعی که تعریف یونسکو را ملاک با سوادی قرار میدهند، با سوادیم یا بیسواد؟، نتیجه این تفاوت کجا خود را نشان خواهد داد؟. و دهها پرسش دیگر.
امیدوارم هر یک از ما صادقانه و بدون خودفریبی به این سوال جواب دهیم.
#یونسکو_تعریف_سواد
#باسوادی_تعریف_یونسکو
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۰/اردیبهشت/۱۴۰۲
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
@ Sayehsokhan
#از_شما
محمل گفتار/ محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️اهل قلم و ناشرین برای خوانندگان کتابها جایگاه و احترام بیشتری قائل شوند.
*متن زیر به همه نویسندگان، مترجمین و ناشرینِ حرفهای، مسئولیتپذیر و کاربلدی تقدیم میشود که با همه مشکلات نهایت تلاش خود را برای ارائه بهترینها کتابها به خوانندگان انجام میدهند.
▪️در ایران به ندرت انگیزه، فرصت، ابزار، راهکار و ارادهای برای تعامل و ارتباط سازنده بین دو رکن اصلی نشر کتاب، یعنی اهل قلم(نویسنده، مترجم، مصحح) و ناشر با رکن سوم آن(خوانندگان) وجود دارد. پس از انتشار و پخش کتابها، تقریبن تنها بازخورد خوانندگان در خرید یا عدم خرید آنها مشخص میشود، و تنها در موارد اندکی اهل قلم و ناشرین میتوانند به انتقادات، پیشنهادات و دیگر نقطه نظرات خوانندگان دسترسی یابند.
در چنین شرایطی ایجاب میکند که نویسنده یا مترجم و ناشر به جز از جنبه محتوایی، از نظر ساختاری و فیزیکی نیز آثاری عرضه کند که تا حد امکان متناسب با استانداردهای " کتاب خوب" باشد.
▪️بر اساس آنچه گفته شد اینجانب همیشه از دوستانی که در حوزه تألیف، ترجمه و نشر کتاب فعالیت میکنند، مصرانه خواهش یا تقاضا کردهام که "همه ایدههای منجر به تولید محتوایی و ساختاری کتابها را در پیشگفتار یا مقدمه آنها با خوانندگانشان در میان بگذارند".
ناشر، نویسنده، مترجم، ویراستار، مصحح و..."باید خود را به جای خواننده گذاشته، از زاویه دید او به کتاب نگاه کرده، پرسشها و ابهامات احتمالی خوانندگان را حدس زده و پیشاپیش به آنها جواب دهد".
خواننده "حق دارد انگیزه و عامل اصلی تألیف یا ترجمه اثر، ویژگیهای مهم، تفاوت آن با آثار مشابه، مباحث کلیدی، شیوه پژوهش و ویراستاری و تدوین، محدودیتهای علمی و اقتصادی و فنی و سیاسی، روش کمی و کیفی ترجمه، مشخصات نویسنده و کتاب(به ویژه درآثار ترجمه شده)، حذف و اضافات متن ترجمه شده با متن اصلی، شیوه استناد به منابع، و هر آنچه را که در کتاب اعمال شده و نشده، بداند".
▪️نگارنده بارها و بارها با ناشرین، نویسندگان، مترجمین و ویراستارهایی برخورد کرده است که در پاسخ به چرایی یا چگونگی شیوه کار یا اشکال و ضعف در محتوا و ساختار _ مانند "عدم وجود واژهنامه تخصصی، نمایه، تفکیک دقیق میان یاداشتهای مولف با مترجم، یکسانسازی اختصارات و ارجاعات"، یا حذف مواردی از متن اصلی در ترجمه، عدم توضیح درباره گزینش برابرهای فارسی، و حتا نبود مقدمه و پیشگفتار کتابها _ توجیه کردهاند که:
" هزینهبر بود، قیمت پشت جلد کتاب بالا میرفت، آگاهی نداشتیم، مهم نیست، زمان زیادی میگرفت، دسترسی به کارشناسان خبره نداشتیم، ارشاد اجازه نداد، ناشر یا نویسنده یا مترجم همکاری نکرد، و غیره".
▪️این امر نه تنها از نظر اخلاق پژوهش، معرفی دقیق اثر توسط آفریننده، اعتماد و احترام به خوانندگان، گسترش فرهنگ پژوهش، آشنایی خوانندگان با روش کار نویسنده و مترجم و ناشر، نشاندادن راهکارها و مشکلات تولید کتاب، ایجاد تفاهم و درک مشترک علمی و اجتماعی بین ناشر و نویسنده(مترجم) با خواننده، فروش بیشتر کتاب و برخی جنبههای دیگر مهم است؛ بلکه اصولن برای فهم کاملتر و دقیقتر کتاب _ به مثابه هدف غایی از تولید آن _ ضرورت قطعی و بی چون و چرا دارد. یا به عبارت سادهتر آنچه گفته شد یک پیشنهاد انتزاعی و لوکس نیست، شرطی لازم برای تالیف، ترجمه، تدوین و تولید هر کتاب است، و البته برای کتابهای پژوهشی بیشتر.
در اینباره گفتنی و شنیدنی بسیار است.
#ایران_کتاب_تولید
#کتاب_تولید_ایران
#ناشرین_ایران
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhab
محمل گفتار/ محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️اهل قلم و ناشرین برای خوانندگان کتابها جایگاه و احترام بیشتری قائل شوند.
*متن زیر به همه نویسندگان، مترجمین و ناشرینِ حرفهای، مسئولیتپذیر و کاربلدی تقدیم میشود که با همه مشکلات نهایت تلاش خود را برای ارائه بهترینها کتابها به خوانندگان انجام میدهند.
▪️در ایران به ندرت انگیزه، فرصت، ابزار، راهکار و ارادهای برای تعامل و ارتباط سازنده بین دو رکن اصلی نشر کتاب، یعنی اهل قلم(نویسنده، مترجم، مصحح) و ناشر با رکن سوم آن(خوانندگان) وجود دارد. پس از انتشار و پخش کتابها، تقریبن تنها بازخورد خوانندگان در خرید یا عدم خرید آنها مشخص میشود، و تنها در موارد اندکی اهل قلم و ناشرین میتوانند به انتقادات، پیشنهادات و دیگر نقطه نظرات خوانندگان دسترسی یابند.
در چنین شرایطی ایجاب میکند که نویسنده یا مترجم و ناشر به جز از جنبه محتوایی، از نظر ساختاری و فیزیکی نیز آثاری عرضه کند که تا حد امکان متناسب با استانداردهای " کتاب خوب" باشد.
▪️بر اساس آنچه گفته شد اینجانب همیشه از دوستانی که در حوزه تألیف، ترجمه و نشر کتاب فعالیت میکنند، مصرانه خواهش یا تقاضا کردهام که "همه ایدههای منجر به تولید محتوایی و ساختاری کتابها را در پیشگفتار یا مقدمه آنها با خوانندگانشان در میان بگذارند".
ناشر، نویسنده، مترجم، ویراستار، مصحح و..."باید خود را به جای خواننده گذاشته، از زاویه دید او به کتاب نگاه کرده، پرسشها و ابهامات احتمالی خوانندگان را حدس زده و پیشاپیش به آنها جواب دهد".
خواننده "حق دارد انگیزه و عامل اصلی تألیف یا ترجمه اثر، ویژگیهای مهم، تفاوت آن با آثار مشابه، مباحث کلیدی، شیوه پژوهش و ویراستاری و تدوین، محدودیتهای علمی و اقتصادی و فنی و سیاسی، روش کمی و کیفی ترجمه، مشخصات نویسنده و کتاب(به ویژه درآثار ترجمه شده)، حذف و اضافات متن ترجمه شده با متن اصلی، شیوه استناد به منابع، و هر آنچه را که در کتاب اعمال شده و نشده، بداند".
▪️نگارنده بارها و بارها با ناشرین، نویسندگان، مترجمین و ویراستارهایی برخورد کرده است که در پاسخ به چرایی یا چگونگی شیوه کار یا اشکال و ضعف در محتوا و ساختار _ مانند "عدم وجود واژهنامه تخصصی، نمایه، تفکیک دقیق میان یاداشتهای مولف با مترجم، یکسانسازی اختصارات و ارجاعات"، یا حذف مواردی از متن اصلی در ترجمه، عدم توضیح درباره گزینش برابرهای فارسی، و حتا نبود مقدمه و پیشگفتار کتابها _ توجیه کردهاند که:
" هزینهبر بود، قیمت پشت جلد کتاب بالا میرفت، آگاهی نداشتیم، مهم نیست، زمان زیادی میگرفت، دسترسی به کارشناسان خبره نداشتیم، ارشاد اجازه نداد، ناشر یا نویسنده یا مترجم همکاری نکرد، و غیره".
▪️این امر نه تنها از نظر اخلاق پژوهش، معرفی دقیق اثر توسط آفریننده، اعتماد و احترام به خوانندگان، گسترش فرهنگ پژوهش، آشنایی خوانندگان با روش کار نویسنده و مترجم و ناشر، نشاندادن راهکارها و مشکلات تولید کتاب، ایجاد تفاهم و درک مشترک علمی و اجتماعی بین ناشر و نویسنده(مترجم) با خواننده، فروش بیشتر کتاب و برخی جنبههای دیگر مهم است؛ بلکه اصولن برای فهم کاملتر و دقیقتر کتاب _ به مثابه هدف غایی از تولید آن _ ضرورت قطعی و بی چون و چرا دارد. یا به عبارت سادهتر آنچه گفته شد یک پیشنهاد انتزاعی و لوکس نیست، شرطی لازم برای تالیف، ترجمه، تدوین و تولید هر کتاب است، و البته برای کتابهای پژوهشی بیشتر.
در اینباره گفتنی و شنیدنی بسیار است.
#ایران_کتاب_تولید
#کتاب_تولید_ایران
#ناشرین_ایران
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhab