🔷 گزیده هایی از رمان #بندباز
موضوع: خودشناسی و فلسفه زندگی
نوشته: #ساسان_حبیب_وند
❊ اصولاً بر خلاف مشکلات خارجی، حالات درونی ما بستگی زیادی به نگرش ما و قضاوت مون داره. به عبارتی احساسات ما بیشتر تابع تعبیر ما از اتفاقاته نه خود اتفاقات.
❊ می دونید بزرگترین عامل جهل انسان ها چیه؟ برچسب زدن به جای دیدن! ما دوست نداریم ذهنیت هامون رو تغییر بدیم. ما می خواهیم در همون دنیای ثابت و فیکس خودمون زندگی کنیم. همینه که مانع رهایی ماست.
❊ عادت، باعث شده تقلید برده وار برای ما امری عادی جلوه کنه. اسارت فکری و روانی، بدترین شکل اسارته، یک اسارت عمیق و پنهان.
❊ آقای استرن، ملّاک چاق، با صدای نه چندان آرامی گفت: این حرفها توهین آمیزه! شما دارید به جامعه و ارزشها و همه چیز توهین میکنید! تام با ملایمت لبخندی زد و گفت: آقای استرن! حقیقت توهین یا تحسین نمیشناسه، اون رو باید همونطور که هست قبولش کرد.
❊ پیتر، جامعه به تو تلقین کرده که این که تو چی هستی چندان اهمیتی نداره بلکه اونچه باید به فکرش باشی تصویریه که جامعه از تو داره. این چهرۀ اجتماعی رو به عنوان هویت تو به تو تلقین کردند. تو هم این "امانتی" رو به عنوان هویت خودت قبول کردهای و تا پایان عمر خدمت به این "مهمان زورکی" رو به عهده گرفته ای. رنج تو از اینه...
❊ جودی با دیدن پیتر شروع کرد به جست و خیز و هاپ هاپ. پیتر از این طرف پرچین گفت: سلام جودی. چطوری؟ و نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: امیدوارم خیلی زود نیومده باشم.
نسیم خنک ماه آوریل صورت پیتر را هم مثل سبزه های جلوی خانۀ تام نوازش میداد. مرغهای دریایی با شور و شوق جیغ میکشیدند و پرواز کنان دنبال طعمه ای در آب می گشتند. پیتر فکر کرد: یعنی این پرنده ها الآن خودشون رو از رودخانه و نسیم یا از آسمون جدا می بینند؟ در همین فکرها بود که دید یک دلقک با لباس سفید، جورابهای راه راه لنگه به لنگه و کفشهای گشاد با دماغ قرمز بزرگ کوفته ای و موهای فرفری هویجی رنگ، آن طرف پرچین سر و کله اش پیدا شد. دلقک جلو آمد در را باز کرد و با لحن بامزه ای گفت: سلام، پیتر، خوش اومدی، بیا تو. راستی یادم رفت خودم رو معرفی کنم: ارادتمند شما دلقک!
برای تهیه #بندباز در ایران با نشر #سایه_سخن تماس بگیرید:
۶۶۴۹۶۴۱۰ ۶۶۴۹۵۲۸۰ ۶۶۹۶۲۴۵۶
@sasanhabibvand
🆔 @sayehsokhan
موضوع: خودشناسی و فلسفه زندگی
نوشته: #ساسان_حبیب_وند
❊ اصولاً بر خلاف مشکلات خارجی، حالات درونی ما بستگی زیادی به نگرش ما و قضاوت مون داره. به عبارتی احساسات ما بیشتر تابع تعبیر ما از اتفاقاته نه خود اتفاقات.
❊ می دونید بزرگترین عامل جهل انسان ها چیه؟ برچسب زدن به جای دیدن! ما دوست نداریم ذهنیت هامون رو تغییر بدیم. ما می خواهیم در همون دنیای ثابت و فیکس خودمون زندگی کنیم. همینه که مانع رهایی ماست.
❊ عادت، باعث شده تقلید برده وار برای ما امری عادی جلوه کنه. اسارت فکری و روانی، بدترین شکل اسارته، یک اسارت عمیق و پنهان.
❊ آقای استرن، ملّاک چاق، با صدای نه چندان آرامی گفت: این حرفها توهین آمیزه! شما دارید به جامعه و ارزشها و همه چیز توهین میکنید! تام با ملایمت لبخندی زد و گفت: آقای استرن! حقیقت توهین یا تحسین نمیشناسه، اون رو باید همونطور که هست قبولش کرد.
❊ پیتر، جامعه به تو تلقین کرده که این که تو چی هستی چندان اهمیتی نداره بلکه اونچه باید به فکرش باشی تصویریه که جامعه از تو داره. این چهرۀ اجتماعی رو به عنوان هویت تو به تو تلقین کردند. تو هم این "امانتی" رو به عنوان هویت خودت قبول کردهای و تا پایان عمر خدمت به این "مهمان زورکی" رو به عهده گرفته ای. رنج تو از اینه...
❊ جودی با دیدن پیتر شروع کرد به جست و خیز و هاپ هاپ. پیتر از این طرف پرچین گفت: سلام جودی. چطوری؟ و نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: امیدوارم خیلی زود نیومده باشم.
نسیم خنک ماه آوریل صورت پیتر را هم مثل سبزه های جلوی خانۀ تام نوازش میداد. مرغهای دریایی با شور و شوق جیغ میکشیدند و پرواز کنان دنبال طعمه ای در آب می گشتند. پیتر فکر کرد: یعنی این پرنده ها الآن خودشون رو از رودخانه و نسیم یا از آسمون جدا می بینند؟ در همین فکرها بود که دید یک دلقک با لباس سفید، جورابهای راه راه لنگه به لنگه و کفشهای گشاد با دماغ قرمز بزرگ کوفته ای و موهای فرفری هویجی رنگ، آن طرف پرچین سر و کله اش پیدا شد. دلقک جلو آمد در را باز کرد و با لحن بامزه ای گفت: سلام، پیتر، خوش اومدی، بیا تو. راستی یادم رفت خودم رو معرفی کنم: ارادتمند شما دلقک!
برای تهیه #بندباز در ایران با نشر #سایه_سخن تماس بگیرید:
۶۶۴۹۶۴۱۰ ۶۶۴۹۵۲۸۰ ۶۶۹۶۲۴۵۶
@sasanhabibvand
🆔 @sayehsokhan
🌀 زیر چاپ:
اگر رنج می کشی در تو تضاد وجود دارد.
پس دو چیز، همزمان در تو زندگی می کنند چرا که یک چیز نمی تواند با خودش در تضاد باشد.
رنج تو از آنست که دو فرمانروا بر وجودت حکومت می کنند، و دو پادشاه در یک اقلیم نگنجد.
یکی از آن دو خویشتن واقعی توست، دیگری بیگانه ایست که او را به اسارت گرفته.
خوب نگاه کن. خواهی دید که بیگانه کدامست. بیگانه را از درونت بیرون کن تا شادمانی به وجودت بازگردد.
📖 از کتاب: #بیگانه_درون
📝 نویسنده: #ساسان_حبیب_وند
◻ناشر: #سپید_و_سیاه
🗞 پخش: #سایه_سخن
📇 #در_دست_چاپ
@sasanhabibvand
اگر رنج می کشی در تو تضاد وجود دارد.
پس دو چیز، همزمان در تو زندگی می کنند چرا که یک چیز نمی تواند با خودش در تضاد باشد.
رنج تو از آنست که دو فرمانروا بر وجودت حکومت می کنند، و دو پادشاه در یک اقلیم نگنجد.
یکی از آن دو خویشتن واقعی توست، دیگری بیگانه ایست که او را به اسارت گرفته.
خوب نگاه کن. خواهی دید که بیگانه کدامست. بیگانه را از درونت بیرون کن تا شادمانی به وجودت بازگردد.
📖 از کتاب: #بیگانه_درون
📝 نویسنده: #ساسان_حبیب_وند
◻ناشر: #سپید_و_سیاه
🗞 پخش: #سایه_سخن
📇 #در_دست_چاپ
@sasanhabibvand
🌀 "نگاهی دوباره"
خودشناسی یعنی نگاهی دوباره به آموزه هایی که با آنها بزرگ شده ایم. در خودشناسی، ما که همواره با باورهای خاصی اندیشیده ایم، می خواهیم برای اولین بار، خودِ این طرز فکر را در ترازوی نقد بگذاریم.
🔹 در اینجا ما یکبار هم که شده بجای این که "با" باورهای خود بیندیشیم، "به" باورهای خود می اندیشیم. بجای این که "با" فرهنگ خود فکر کنیم، "به" فرهنگ خود فکر می کنیم و بجای این که با ارزشهای خود همه چیز را نقد کنیم، ارزشهای خود را نقد میکنیم. مقصود از این بازنگری آن است که ببینیم این باورهایی که با آنها بار آمده ایم تا چه حد درست و حقیقی هستند. می خواهیم مطمئن شویم عیبی که در خیلی چیزها می بینیم ناشی از نگاه خودمان نیست، رنجی که می بریم از درون خودمان برنمی خیزد و رنجشی که تحمل می کنیم بخاطر اشکال در قضاوت های خودمان نیست.
🔹 چرا که روشن است اگر بقول مولانا کبود دیدن دنیا از کبودی شیشه ای باشد که در پیش چشم داریم، قضیه خیلی فرق می کند. آن وقت است که باید بجای خشم گرفتن به این و آن یا سعی برای عوض کردن دنیا، دنیای درونمان را بازسازی کنیم. باید بجای رنگ کردن همه عالم، "شیشه کبود" را از جلو چشمانمان کنار بزنیم:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود...
📖 از کتاب: #از_رنج_تا_رهایی
📝 ویراست: #دوم
🖌 نویسنده: #ساسان_حبیب_وند
◻ناشر: #سپید_و_سیاه
🗞 پخش: #سایه_سخن
📇 #در_دست_چاپ
@sasanhabibvand
🆔 @sayehsokhan
خودشناسی یعنی نگاهی دوباره به آموزه هایی که با آنها بزرگ شده ایم. در خودشناسی، ما که همواره با باورهای خاصی اندیشیده ایم، می خواهیم برای اولین بار، خودِ این طرز فکر را در ترازوی نقد بگذاریم.
🔹 در اینجا ما یکبار هم که شده بجای این که "با" باورهای خود بیندیشیم، "به" باورهای خود می اندیشیم. بجای این که "با" فرهنگ خود فکر کنیم، "به" فرهنگ خود فکر می کنیم و بجای این که با ارزشهای خود همه چیز را نقد کنیم، ارزشهای خود را نقد میکنیم. مقصود از این بازنگری آن است که ببینیم این باورهایی که با آنها بار آمده ایم تا چه حد درست و حقیقی هستند. می خواهیم مطمئن شویم عیبی که در خیلی چیزها می بینیم ناشی از نگاه خودمان نیست، رنجی که می بریم از درون خودمان برنمی خیزد و رنجشی که تحمل می کنیم بخاطر اشکال در قضاوت های خودمان نیست.
🔹 چرا که روشن است اگر بقول مولانا کبود دیدن دنیا از کبودی شیشه ای باشد که در پیش چشم داریم، قضیه خیلی فرق می کند. آن وقت است که باید بجای خشم گرفتن به این و آن یا سعی برای عوض کردن دنیا، دنیای درونمان را بازسازی کنیم. باید بجای رنگ کردن همه عالم، "شیشه کبود" را از جلو چشمانمان کنار بزنیم:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود...
📖 از کتاب: #از_رنج_تا_رهایی
📝 ویراست: #دوم
🖌 نویسنده: #ساسان_حبیب_وند
◻ناشر: #سپید_و_سیاه
🗞 پخش: #سایه_سخن
📇 #در_دست_چاپ
@sasanhabibvand
🆔 @sayehsokhan
Telegram
attach 📎
در خوشبختی واقعی، احساس رضایت، شرط لازم است ولی شرط کافی نیست. به عبارت دیگر، هر آن کس که به واقع، خوشبخت است، از خود و زندگی خود، احساس خشنودی دارد و دچار نفرت، حسرت و افسردگی نیست، ولی هر کسی که احساس خشنودی کند، لزوما خوشبخت نیست.
از کتاب #معمای_خوشبختی
اثر استاد #ساسان_حبیب_وند
@sasanhabibvand
🆔 @Sayehsokhan
از کتاب #معمای_خوشبختی
اثر استاد #ساسان_حبیب_وند
@sasanhabibvand
🆔 @Sayehsokhan