#حرف_حساب
"درک و هوش من بیشتر از دیگران است"
در حال رانندگی در خط دوم اتوبان هستم و ترافیک زیاد است. احساس میکنم خط سوم کمی روانتر است. بلافاصله با هزار بدبختی، سر این خر آهنین را کج میکنم و بعد از شنیدن انواع بوقها و ایجاد مانع در مسیر ماشین بغلی و بروز احتمال تصادف با پیتزا موتوری که با سرعت از بین خط دوم و سوم در حال حرکت است، به خط سوم میروم.
فکر میکنم فقط به عقل من رسیده و من این شعور را داشتهام که خط سوم بهتر از خط دوم است. غافل از اینکه بقیه هم، به همین مسئله توجه داشتهاند و همین کار را انجام دادهاند و به خط سوم آمده اند و الان خط دوم خلوتتر است!
حالا دوباره بازی آغاز میشود و فکر میکنم که فقط شعور من است که به این مسئله میرسد که میتوان به خط دوم بازگشت و سریعتر به مقصد رسید. اما دیگران هم به همین نتیجه رسیدهاند.
نتیجه هم همین عکسهایی است که از بالا از خیابانها و اتوبانهای ما در ساعات پر ترافیک منتشر میشود. همه در حال حرکت از خط دو به سه و از سه به دو هستیم و در هم گره خوردهایم!
این عادت را در فرهنگ اقتصادی و اجتماعی هم میشود دید. از پرداخت مالیات دولت فرار کرده و خوشحال است. راهی برای یک دزدی کوچک پیدا کرده و خوشحال است. یاد گرفته که یواشکی مدرک بخرد و دکتر یا مهندس بشود و خوشحال است. تز ارشد یا تحقیق دکترایش را خریده و از زیرکی خود در صرفهجویی در وقت خوشحال است.
فراموش میکند که او تیزهوشترین فرد این جامعه نیست و همه دارند به همین میانبرها فکر میکنند. او #تقلب میکند و مهندس میشود و وقتی تصادف کرد، زیر دست کسی که تقلب کرده و درس خوانده جراحی میشود و در نهایت هم، در یک زلزله معمولی، زیر آوار خانهای که مجوزش با تقلب صادر شده فوت میکند و باید کسی با تقلب، برایش قبری در یک جای خوش آب و هوا و نسبتاً آباد بخرد!
همیشه باورم بر این بوده که یکی از دلایل از بین رفتن #اخلاق در هر جامعهای، این است که من فکر میکنم که خیلی زیرکتر از متوسط جامعه هستم و فراموش میکنم که آن چیزی که به عنوان یک راهکار یا راه میانبر برای کوتاه کردن مسیر به ذهن من رسیده، به ذهن خیلی افراد دیگر هم خواهد رسید و در نهایت، از یک وضعیت پیچیدهی امروزی، به یک وضعیت پیچیدهی جدید تغییر مکان خواهیم داد. درست مثل جابجایی از خط دوم به خط سوم و تجربهی ترافیک قدیمی در لاین جدید!
👤 #محمدرضا_شعبانعلی
"درک و هوش من بیشتر از دیگران است"
در حال رانندگی در خط دوم اتوبان هستم و ترافیک زیاد است. احساس میکنم خط سوم کمی روانتر است. بلافاصله با هزار بدبختی، سر این خر آهنین را کج میکنم و بعد از شنیدن انواع بوقها و ایجاد مانع در مسیر ماشین بغلی و بروز احتمال تصادف با پیتزا موتوری که با سرعت از بین خط دوم و سوم در حال حرکت است، به خط سوم میروم.
فکر میکنم فقط به عقل من رسیده و من این شعور را داشتهام که خط سوم بهتر از خط دوم است. غافل از اینکه بقیه هم، به همین مسئله توجه داشتهاند و همین کار را انجام دادهاند و به خط سوم آمده اند و الان خط دوم خلوتتر است!
حالا دوباره بازی آغاز میشود و فکر میکنم که فقط شعور من است که به این مسئله میرسد که میتوان به خط دوم بازگشت و سریعتر به مقصد رسید. اما دیگران هم به همین نتیجه رسیدهاند.
نتیجه هم همین عکسهایی است که از بالا از خیابانها و اتوبانهای ما در ساعات پر ترافیک منتشر میشود. همه در حال حرکت از خط دو به سه و از سه به دو هستیم و در هم گره خوردهایم!
این عادت را در فرهنگ اقتصادی و اجتماعی هم میشود دید. از پرداخت مالیات دولت فرار کرده و خوشحال است. راهی برای یک دزدی کوچک پیدا کرده و خوشحال است. یاد گرفته که یواشکی مدرک بخرد و دکتر یا مهندس بشود و خوشحال است. تز ارشد یا تحقیق دکترایش را خریده و از زیرکی خود در صرفهجویی در وقت خوشحال است.
فراموش میکند که او تیزهوشترین فرد این جامعه نیست و همه دارند به همین میانبرها فکر میکنند. او #تقلب میکند و مهندس میشود و وقتی تصادف کرد، زیر دست کسی که تقلب کرده و درس خوانده جراحی میشود و در نهایت هم، در یک زلزله معمولی، زیر آوار خانهای که مجوزش با تقلب صادر شده فوت میکند و باید کسی با تقلب، برایش قبری در یک جای خوش آب و هوا و نسبتاً آباد بخرد!
همیشه باورم بر این بوده که یکی از دلایل از بین رفتن #اخلاق در هر جامعهای، این است که من فکر میکنم که خیلی زیرکتر از متوسط جامعه هستم و فراموش میکنم که آن چیزی که به عنوان یک راهکار یا راه میانبر برای کوتاه کردن مسیر به ذهن من رسیده، به ذهن خیلی افراد دیگر هم خواهد رسید و در نهایت، از یک وضعیت پیچیدهی امروزی، به یک وضعیت پیچیدهی جدید تغییر مکان خواهیم داد. درست مثل جابجایی از خط دوم به خط سوم و تجربهی ترافیک قدیمی در لاین جدید!
👤 #محمدرضا_شعبانعلی