#از_شما
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️سانسور و سکوت/امبرتو اکو*
از نظر من دو نوع سانسور وجود دارد:
از طریق سکوت و از طریق ایجاد سر و صدا.
در گذشته ورقههای سانسور دستور میدادند:
"برای احتراز از تحریک انحرافات درباره آنها سکوت کنید".
فرهنگ سانسور امروز میگوید:
"برای احتراز از صحبت درباره انحرافات از سایر امور به تفصیل صحبت کنید".
سر و صدا خود تبدیل به یک پوشش میشود. ایدهئولوژی سانسور از طریق ایجاد سر و صدا انجام میگیرد. همان ایدهای که میگوید:
"زمانی که کسی نمیداند چه بگوید، باید پر حرفی کند".
در جهان امروز اینترنت بدون انگیزه سانسور، بیشترین سر و صدا را بدون ارائهی اطلاعات مفید تولید میکند. بهطور دقیقتر نخست اطلاعاتی دریافت میکنیم، ولی نمیدانیم آیا قابل اعتماد است یا نه؟. سپس به جستجوی آن اطلاعات میپردازیم. پژوهشگران و دانشگاهیان بعد از دقایقی به نتیجه مورد نظر میرسند، اما اکثر افراد ساعتها در سایتهای گوناگون مانند پورنوگرافی و غیره گیرمیافتند.
بنابراين ایجاد سر و صدا میتواند به دلیل سانسوری آگاهانه و عمدی باشد. مانند کاری که در رسانهها با ایجاد جنجال و آبروریزیهای سیاسی رخ میدهد.
این کار گاهی از حیطه ارتباطات میگذرد و یک "روانشناسی و اخلاق سر و صدا" ایجاد میکند، زیرا کسانی هستند که بدون سر و صدا نمیتوانند زندگی کنند. این نیاز جدی به سر و صدا، همانند نیاز به مواد مخدر است، "راهی برای عدم تمرکز بر آنچه واقعن اهمیت دارد، یعنی بازگشت به درون خویش".
یکی از مسائل اخلاقی که امروزه با آن رو به رو هستیم، چگونگی "بازگشت به سکوت" است.
یکی از موارد مهم مطالعهی دقیقتر نشانهشناسی**، عملکرد سکوت در وجوه گوناگون ارتباطات است.
اعم از نشانهشناسیهای خودداری مانند سکوت در تئاتر و سکوت در مباحث سیاسی، یا به سخن دیگر درنگ و مکثهای طولانی، مانند سکوت به منظور ایجاد بلاتکلیفی، سکوت به مثابه تهدید، سکوت به نشانهی رضا، سکوت به مثابهی نفی و سکوت در موسیقی.
فاشیسم ابدی: یادداشتها و مصاحبهها/امبرتو اکو؛ انتخاب و ترجمه غلامرضا امامی._ تهران: نشر گویا؛ ۱۴۰۱؛ ۳۶۳ ص.
(برگرفته از یادداشت سانسور و سکوت: صص ۷۵_ ۸۱).
هر چند ساختار ترجمه فارسی کتاب به نظرم ایراد دارد، ولی مانند همه آثار اکو خواندنی، جذاب و مفید است.
*درباره جایگاه کمنظیر و بسیار تاثیرگذار امبرتو اکو(۱۹۳۲_ ۲۰۱۶) بر جهان معاصر به ویژه در زمینه کتابشناسی، نشانهشناسی، رمان و تاریخ قرون وسطی فراوان گفته شده است. نگارنده نیز خود را بسیار مدیون امبرتو اکو دانسته و وظیفهی خود میداند او را چنانکه شایسته است، به دیگران نیز معرفی کند. بنابراین تعجب نکنید اگر هم در گذشته و هم در آینده از این اسطوره جهان معاصر زیاد یاد میکنم.
**انشالله به زودی فرستهای درباره نشانهشناسی تقدیم خواهد شد.
#سانسور
#سکوت_نشانهشناسی
#امبرتو_اکو
#کتاب_فاشیسم_ابدی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشت
۱۹/خرداد/۱۴۰۲
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️سانسور و سکوت/امبرتو اکو*
از نظر من دو نوع سانسور وجود دارد:
از طریق سکوت و از طریق ایجاد سر و صدا.
در گذشته ورقههای سانسور دستور میدادند:
"برای احتراز از تحریک انحرافات درباره آنها سکوت کنید".
فرهنگ سانسور امروز میگوید:
"برای احتراز از صحبت درباره انحرافات از سایر امور به تفصیل صحبت کنید".
سر و صدا خود تبدیل به یک پوشش میشود. ایدهئولوژی سانسور از طریق ایجاد سر و صدا انجام میگیرد. همان ایدهای که میگوید:
"زمانی که کسی نمیداند چه بگوید، باید پر حرفی کند".
در جهان امروز اینترنت بدون انگیزه سانسور، بیشترین سر و صدا را بدون ارائهی اطلاعات مفید تولید میکند. بهطور دقیقتر نخست اطلاعاتی دریافت میکنیم، ولی نمیدانیم آیا قابل اعتماد است یا نه؟. سپس به جستجوی آن اطلاعات میپردازیم. پژوهشگران و دانشگاهیان بعد از دقایقی به نتیجه مورد نظر میرسند، اما اکثر افراد ساعتها در سایتهای گوناگون مانند پورنوگرافی و غیره گیرمیافتند.
بنابراين ایجاد سر و صدا میتواند به دلیل سانسوری آگاهانه و عمدی باشد. مانند کاری که در رسانهها با ایجاد جنجال و آبروریزیهای سیاسی رخ میدهد.
این کار گاهی از حیطه ارتباطات میگذرد و یک "روانشناسی و اخلاق سر و صدا" ایجاد میکند، زیرا کسانی هستند که بدون سر و صدا نمیتوانند زندگی کنند. این نیاز جدی به سر و صدا، همانند نیاز به مواد مخدر است، "راهی برای عدم تمرکز بر آنچه واقعن اهمیت دارد، یعنی بازگشت به درون خویش".
یکی از مسائل اخلاقی که امروزه با آن رو به رو هستیم، چگونگی "بازگشت به سکوت" است.
یکی از موارد مهم مطالعهی دقیقتر نشانهشناسی**، عملکرد سکوت در وجوه گوناگون ارتباطات است.
اعم از نشانهشناسیهای خودداری مانند سکوت در تئاتر و سکوت در مباحث سیاسی، یا به سخن دیگر درنگ و مکثهای طولانی، مانند سکوت به منظور ایجاد بلاتکلیفی، سکوت به مثابه تهدید، سکوت به نشانهی رضا، سکوت به مثابهی نفی و سکوت در موسیقی.
فاشیسم ابدی: یادداشتها و مصاحبهها/امبرتو اکو؛ انتخاب و ترجمه غلامرضا امامی._ تهران: نشر گویا؛ ۱۴۰۱؛ ۳۶۳ ص.
(برگرفته از یادداشت سانسور و سکوت: صص ۷۵_ ۸۱).
هر چند ساختار ترجمه فارسی کتاب به نظرم ایراد دارد، ولی مانند همه آثار اکو خواندنی، جذاب و مفید است.
*درباره جایگاه کمنظیر و بسیار تاثیرگذار امبرتو اکو(۱۹۳۲_ ۲۰۱۶) بر جهان معاصر به ویژه در زمینه کتابشناسی، نشانهشناسی، رمان و تاریخ قرون وسطی فراوان گفته شده است. نگارنده نیز خود را بسیار مدیون امبرتو اکو دانسته و وظیفهی خود میداند او را چنانکه شایسته است، به دیگران نیز معرفی کند. بنابراین تعجب نکنید اگر هم در گذشته و هم در آینده از این اسطوره جهان معاصر زیاد یاد میکنم.
**انشالله به زودی فرستهای درباره نشانهشناسی تقدیم خواهد شد.
#سانسور
#سکوت_نشانهشناسی
#امبرتو_اکو
#کتاب_فاشیسم_ابدی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشت
۱۹/خرداد/۱۴۰۲
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
🔸️|| کتاب نخواهد مرد...
چند روز پیش رفته بودم منزل #علی_دهباشی، به قول استاد محمدعلی موحد، امیر #بخارا .
میدان فلسطین است. منزلش مانند وجودش لطف و لطافت فرهیختگی و فرهنگ دارد. منزلش کتابخانهای است انبوهی از کتاب، آن هم چه کتابهایی.
دو ساعتی آنجا بودم و احساس کردم دهباشی و دهباشیها انرژیشان را از کتابها میگیرند، همین کتابهایی که از کف تا سقف خانهشان را پوشانده.
▫️از نوجوانیام جذابترین خاطرههایم گوسفندچرانی در صحرا و ور رفتن و بازی با کتابخانه شخصیام در خانهمان است.
ضلع شمالی مهمانخانهمان که "اتاق بزرگ" میگفتیم کمد کوچک کتابخانهای داشتم که سی چهل جلد کتاب داشت. تقریبا هر روز آنها را از نو میچیدم و تمیز میکردم. عادتم شده بود، عادتی که هنوز ترک نکردهام و شدیدتر هم شده است.
جسم کتابها و لمسکردنشان حالم را خوب میکند. کتاب، برایم آرامبخش است. تماشاکردن کتابخانه، برایم حس و حالی دارد که توان بیانش را ندارم.
▫️ کتابها دوست داشتنیاند. حتی کتاب نخوانها هم کتابدوستاند. برخی شیدای کتاباند، برخی هم کمتر، اما به کتاب احترام میگذارند.
قصه فقط جان و محتوای کتاب نیست که ما را مجذوب خود میکند، بل جسم کتاب هم زیبا و زیبنده زندگی آدمی است.
▫️#آلیسون_هوور_بارتلت در کتاب خواندنیاش " #جنون_کتاب " ( ۱۳۹۹) داستان واقعی یک دزد کتاب یعنی آقای جان گیلکی را مینویسد. گیلکی تمام عمرش صرف به دست آوردن کتابها میشود و در این راه خطرها میکند و زندانها میرود و بسیار سختیها میکشد. به قول بارتلت "عشق معصومانه به کتاب" داشت و "طلسم کتاب مسحورش کرده بود". چنان شیفته کتاب بود که پدرش به شوخی به او گفته "وقتی از شکم مادرم بیرون میآمدهام کتابی توی دستم بوده".
▫️مساله خواندن کتابها نبود، "تصاحب کتابها هم به او انگیزه میداد". کتابها "خود آرمانیاش بودند".
▫️بارتلت از جان گیلکی میپرسد چه چیز کتابها وسوسهاش میکند؟ جان میگوید:
"کتاب بصری است، به شکل و شمایلش مربوط میشود، وقتی همهشان در قفسه کنار هم مینشینند".
▫️بارتلت نقل میکند #یوجین_فیلد در ۱۸۹۶ کتابی با عنوان "ماجراهای عاشقانهی یک شیدای کتاب "مینویسد و میگوید
"کتابها حس دارند. ... کتاب هایم مرا میشناسند و دوستم دارند. صبحها تا چشم باز میکنم، کل کتابهایم مرا میشناسند و دوستم دارند".
▫️بارتلت میگوید جسم کتابها کارهای مهم و جالبی میکنند و "اینها نه اشیایی زیبا" بل "ارتباط ما را با گذشته از طریق حجم و جسمیت خود حفظ کردهاند".
▫️بله، جسم کتابها هم جان و معنایی دارد که مستقل از محتوا و کلمات داخل کتاب است. #آلبرتو_مانگل کتابی بینهایت جذاب با عنوان " #برچیدن_کتابخانهام " (۱۴۰۱) دارد و توصیفهایی شگفت از کتاب و کتابخانه میدهد از جمله اینکه "کتابخانه آشیانه خاطرات است". مانگل قصه وررفتن و به قول خودش برچیدن کتابها و کتابخانه را روایت میکند و حس و حال کتاببازها در این برچیدنها را مینویسد.
آنها که کرم کتاباند میدانند وررفتن با کتابخانه و کتابها لذتی حتی بیشتر از کتاب خواندن دارد، هر چند به پای کتاب نوشتن نمی رسد.
▫️#امبرتو_اکو و #ژان_کلود_کریر در کتاب " #از_کتاب_رهایی_نداریم " قصههای شیداییشان به کتاب را میگویند و فصلی هم با عنوان " #کتاب_نخواهد_مرد " دارند. مشتاقان کتاب خواندن این کتاب را از دست ندهند و ببینند چرا از کتاب رهایی نداریم و کتاب نمیمیرد.
▫️قیمت #کتاب خیلی گران است و کتابهای الکترونیک هم رونق دارند، اما کتاب چاپی ارزشها و دلالتهای خودش را دارد. کمی از آنها را گفتم. خودتان مابقیاش را میدانید.
#دکتر_نعمت_الله_فاضلی
🆔 @Sayehsokhan
چند روز پیش رفته بودم منزل #علی_دهباشی، به قول استاد محمدعلی موحد، امیر #بخارا .
میدان فلسطین است. منزلش مانند وجودش لطف و لطافت فرهیختگی و فرهنگ دارد. منزلش کتابخانهای است انبوهی از کتاب، آن هم چه کتابهایی.
دو ساعتی آنجا بودم و احساس کردم دهباشی و دهباشیها انرژیشان را از کتابها میگیرند، همین کتابهایی که از کف تا سقف خانهشان را پوشانده.
▫️از نوجوانیام جذابترین خاطرههایم گوسفندچرانی در صحرا و ور رفتن و بازی با کتابخانه شخصیام در خانهمان است.
ضلع شمالی مهمانخانهمان که "اتاق بزرگ" میگفتیم کمد کوچک کتابخانهای داشتم که سی چهل جلد کتاب داشت. تقریبا هر روز آنها را از نو میچیدم و تمیز میکردم. عادتم شده بود، عادتی که هنوز ترک نکردهام و شدیدتر هم شده است.
جسم کتابها و لمسکردنشان حالم را خوب میکند. کتاب، برایم آرامبخش است. تماشاکردن کتابخانه، برایم حس و حالی دارد که توان بیانش را ندارم.
▫️ کتابها دوست داشتنیاند. حتی کتاب نخوانها هم کتابدوستاند. برخی شیدای کتاباند، برخی هم کمتر، اما به کتاب احترام میگذارند.
قصه فقط جان و محتوای کتاب نیست که ما را مجذوب خود میکند، بل جسم کتاب هم زیبا و زیبنده زندگی آدمی است.
▫️#آلیسون_هوور_بارتلت در کتاب خواندنیاش " #جنون_کتاب " ( ۱۳۹۹) داستان واقعی یک دزد کتاب یعنی آقای جان گیلکی را مینویسد. گیلکی تمام عمرش صرف به دست آوردن کتابها میشود و در این راه خطرها میکند و زندانها میرود و بسیار سختیها میکشد. به قول بارتلت "عشق معصومانه به کتاب" داشت و "طلسم کتاب مسحورش کرده بود". چنان شیفته کتاب بود که پدرش به شوخی به او گفته "وقتی از شکم مادرم بیرون میآمدهام کتابی توی دستم بوده".
▫️مساله خواندن کتابها نبود، "تصاحب کتابها هم به او انگیزه میداد". کتابها "خود آرمانیاش بودند".
▫️بارتلت از جان گیلکی میپرسد چه چیز کتابها وسوسهاش میکند؟ جان میگوید:
"کتاب بصری است، به شکل و شمایلش مربوط میشود، وقتی همهشان در قفسه کنار هم مینشینند".
▫️بارتلت نقل میکند #یوجین_فیلد در ۱۸۹۶ کتابی با عنوان "ماجراهای عاشقانهی یک شیدای کتاب "مینویسد و میگوید
"کتابها حس دارند. ... کتاب هایم مرا میشناسند و دوستم دارند. صبحها تا چشم باز میکنم، کل کتابهایم مرا میشناسند و دوستم دارند".
▫️بارتلت میگوید جسم کتابها کارهای مهم و جالبی میکنند و "اینها نه اشیایی زیبا" بل "ارتباط ما را با گذشته از طریق حجم و جسمیت خود حفظ کردهاند".
▫️بله، جسم کتابها هم جان و معنایی دارد که مستقل از محتوا و کلمات داخل کتاب است. #آلبرتو_مانگل کتابی بینهایت جذاب با عنوان " #برچیدن_کتابخانهام " (۱۴۰۱) دارد و توصیفهایی شگفت از کتاب و کتابخانه میدهد از جمله اینکه "کتابخانه آشیانه خاطرات است". مانگل قصه وررفتن و به قول خودش برچیدن کتابها و کتابخانه را روایت میکند و حس و حال کتاببازها در این برچیدنها را مینویسد.
آنها که کرم کتاباند میدانند وررفتن با کتابخانه و کتابها لذتی حتی بیشتر از کتاب خواندن دارد، هر چند به پای کتاب نوشتن نمی رسد.
▫️#امبرتو_اکو و #ژان_کلود_کریر در کتاب " #از_کتاب_رهایی_نداریم " قصههای شیداییشان به کتاب را میگویند و فصلی هم با عنوان " #کتاب_نخواهد_مرد " دارند. مشتاقان کتاب خواندن این کتاب را از دست ندهند و ببینند چرا از کتاب رهایی نداریم و کتاب نمیمیرد.
▫️قیمت #کتاب خیلی گران است و کتابهای الکترونیک هم رونق دارند، اما کتاب چاپی ارزشها و دلالتهای خودش را دارد. کمی از آنها را گفتم. خودتان مابقیاش را میدانید.
#دکتر_نعمت_الله_فاضلی
🆔 @Sayehsokhan