👈نامۀ فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی(دههی چهل)
🍃🍃🍃
خیلی خوشحالم که رفتهای به جایی که نشانی از این زندگی قلابیِ روشنفکریِ تهران ندارد. برای تو که هوش و ذوق فراوانی داری و همچنین معصومیّت و پاکیزگی فراوان و همچنین ذهنی پاک و تأثیرپذیر، یک دوره زندگی مستقل و دور از جریانهای مصنوعی و کمعمق، بهترین زمینه و پشتوانهی تکامل میتواند باشد.
سعی نکن زیاد شعر بگویی. فریفتهی هیجان و شدّت نشو. بگذار همهچیز در ذهنت تهنشین شود. آنقدر تهنشین شود که فکر کنی اصلاً اتّفاق نیفتاده. زندگی کن تا از یکنواختی بیرون بیایی.
آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد، هر روز استحالهای در او صورت میگیرد و این استحاله است که انسان را لحظه به لحظه و روز به روز میسازد و وسعت میدهد. وقتی دیدی که داری یک ایدهی مشخّص را تکرار میکنی، اصلاً قلم و کاغذ را کنار بگذار، مثل من که لااقل برای یک سال کنار خواهم گذاشت. زندگی میکنم و صبر میکنم تا باز دوباره شروع کنم. اصل، ریشه است که نباید گذاشت از میان برود.
حالا بگذار دیگران بگویند که «دیدی، این یکی هم تمام شد.» اگر کسی این حرف را زد و تو شنیدی، نمیخواهد جوابش را بدهی. فقط در دلت و به خودت بگو من که کارخانهی شعرسازی نیستم و دنبال بازار هم نمیگردم.
من گمان میکنم که انسان وقتی واقعاً به حد خلاقیّت رسید، تنها وظیفهاش این است که این نیرو را دور از هر انتظار و قضاوتی بروز دهد. حالا چه اهمیّت دارد که ساکنان «ریویرا» یا «کافه نادری» در مجلسِ ختم آدم برای آدم دلسوزی کنند. آدم برمیگردد، مثل مردهای به مجلس ختم خودش برمیگردد و با موجودیّتی تازه و جوان و خیرهکننده.
اوضاع ادبیّات همان شکل است که بود، مقدار زیادی ورّاجی و حرفِ مزخرف زدن و مقدار کمی کار... من که دلم به هم میخورد و تا آنجا که بتوانم سعی میکنم خودم را از شعاع این مقیاسها و هدفهای احمقانه و مبتذل کنار نگه دارم. من به دنیا فکر میکنم هرچند امید دنیایی شدن خیلی کم و تقریباً صفر است، امّا خوبیش این است که آدم را از محدودیّت این محیط ۲ در ۴ و این حوضِ کرمها نجات میدهد و دیگر از اینکه در مراکز حقیر هنری این مملکت مورد قضاوت قرار گرفته است و بدبختانه رد شده است، وحشتی نخواهد کرد. حتّی خندهاش خواهد گرفت.
خیلی نوشتم.
احمدرضای عزیز - «وزن» را فراموش نکن به توان هزار فراموش نکن، حرف مرا گوش بده. به خدا آرزویم این است که استعداد و حساسیّت و ذوق تو در مسیری جریان پیدا کند که یک مسیر قابل اطمینان و قرص و محکم باشد. حرفهای تو این ارزش را دارد که به یاد بماند. من معتقدم که تو هنوز فُرم خودت را پیدا نکردهای و این راهی که میروی راه درستی نیست. این چیزی که تو انتخاب کردهای اسمش آزادی نیست. یک نوع سهل بودن و راحتی است. عیناً مثل این است که آدمی بیاید تمام قوانین اخلاقی را زیر پا بگذارد و بگوید من از این حرفها خستهام و همینطور دیمی زندگی کند. درحالیکه ویران کردن اگر حاصلش یک نوع ساختمان تازه نباشد، بالنفسه عمل قابل ستایشی نیست.
تا میتوانی نگاه کن و زندگی کن و آهنگ این زندگی را درک کن. تو اگر به برگهای درختها هم نگاه کنی میبینی که با ریتم مشخّصی در باد میلرزند. بال پرندهها هم همینطور است. وقتی میخواهند بالا بروند بالها را به هم میزنند، تندتند و پشتسر هم. وقتی اوج میگیرند در یک خط مستقیم میروند. جریان آب هم همینطور است، هیچوقت به جریان آب نگاه کردهای؟ چینها و رگهها و نظم این چینها و رگهها. وقتی یک سنگ را در حوضی میاندازی، دایرهها را دیدهای که با چه حساب و فرم بصری مشخّصی در یکدیگر حل میشوند و گسترش پیدا میکنند. هیچوقت حلقههای کُندهی درخت را تماشا کردهای که با چه هماهنگی و فُرم حساب شدهای کنار هم قرار گرفتهاند. اگر این حلقهها میخواستند همینطور بیحساب به راه خودشان بروند، آنوقت یک کُندهی درخت، دیگر یک حجم واحد نمیشد. در تمام اجزاءِ طبیعت این نظم وجود دارد. این حساب و محدودیّت وجود دارد. تو اگر بیشتر دقّت کنی، حرف مرا خواهی فهمید.
هر چیزی که به وجود میآید و زندگی میکند تابع یک سلسله فرمها و حسابهای مشخّصی است و در داخل آنها رشد میکند. شعر هم همینطور است و اگر تو بگویی نه، و دیگران بگویند نه، بهنظر من اشتباه میکنند. اگر نیرویی را در یک قالب مهار نکنی آن نیرو را بهکار نگرفتهای و هدر دادهای. حیف است که حساسیّت تو هدر برود و حرفهای قشنگ و جاندار تو، فرم هنری پیدا نکنند. یکروز خواهی فهمید که من راست میگفتم.
خیلی نوشتم. امیدوارم خستهات نکرده باشم. برای من نامه بنویس. خوشحال میشوم. مرا خواهر خودت حساب کن. اگر من دیر به دیر مینویسم درعوض زیاد مینویسم و در نتیجه جبران میشود.
در آرزوی موفقیّت تو، فروغ...
🆔 @sayehsokhan
🍃🍃🍃
خیلی خوشحالم که رفتهای به جایی که نشانی از این زندگی قلابیِ روشنفکریِ تهران ندارد. برای تو که هوش و ذوق فراوانی داری و همچنین معصومیّت و پاکیزگی فراوان و همچنین ذهنی پاک و تأثیرپذیر، یک دوره زندگی مستقل و دور از جریانهای مصنوعی و کمعمق، بهترین زمینه و پشتوانهی تکامل میتواند باشد.
سعی نکن زیاد شعر بگویی. فریفتهی هیجان و شدّت نشو. بگذار همهچیز در ذهنت تهنشین شود. آنقدر تهنشین شود که فکر کنی اصلاً اتّفاق نیفتاده. زندگی کن تا از یکنواختی بیرون بیایی.
آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد، هر روز استحالهای در او صورت میگیرد و این استحاله است که انسان را لحظه به لحظه و روز به روز میسازد و وسعت میدهد. وقتی دیدی که داری یک ایدهی مشخّص را تکرار میکنی، اصلاً قلم و کاغذ را کنار بگذار، مثل من که لااقل برای یک سال کنار خواهم گذاشت. زندگی میکنم و صبر میکنم تا باز دوباره شروع کنم. اصل، ریشه است که نباید گذاشت از میان برود.
حالا بگذار دیگران بگویند که «دیدی، این یکی هم تمام شد.» اگر کسی این حرف را زد و تو شنیدی، نمیخواهد جوابش را بدهی. فقط در دلت و به خودت بگو من که کارخانهی شعرسازی نیستم و دنبال بازار هم نمیگردم.
من گمان میکنم که انسان وقتی واقعاً به حد خلاقیّت رسید، تنها وظیفهاش این است که این نیرو را دور از هر انتظار و قضاوتی بروز دهد. حالا چه اهمیّت دارد که ساکنان «ریویرا» یا «کافه نادری» در مجلسِ ختم آدم برای آدم دلسوزی کنند. آدم برمیگردد، مثل مردهای به مجلس ختم خودش برمیگردد و با موجودیّتی تازه و جوان و خیرهکننده.
اوضاع ادبیّات همان شکل است که بود، مقدار زیادی ورّاجی و حرفِ مزخرف زدن و مقدار کمی کار... من که دلم به هم میخورد و تا آنجا که بتوانم سعی میکنم خودم را از شعاع این مقیاسها و هدفهای احمقانه و مبتذل کنار نگه دارم. من به دنیا فکر میکنم هرچند امید دنیایی شدن خیلی کم و تقریباً صفر است، امّا خوبیش این است که آدم را از محدودیّت این محیط ۲ در ۴ و این حوضِ کرمها نجات میدهد و دیگر از اینکه در مراکز حقیر هنری این مملکت مورد قضاوت قرار گرفته است و بدبختانه رد شده است، وحشتی نخواهد کرد. حتّی خندهاش خواهد گرفت.
خیلی نوشتم.
احمدرضای عزیز - «وزن» را فراموش نکن به توان هزار فراموش نکن، حرف مرا گوش بده. به خدا آرزویم این است که استعداد و حساسیّت و ذوق تو در مسیری جریان پیدا کند که یک مسیر قابل اطمینان و قرص و محکم باشد. حرفهای تو این ارزش را دارد که به یاد بماند. من معتقدم که تو هنوز فُرم خودت را پیدا نکردهای و این راهی که میروی راه درستی نیست. این چیزی که تو انتخاب کردهای اسمش آزادی نیست. یک نوع سهل بودن و راحتی است. عیناً مثل این است که آدمی بیاید تمام قوانین اخلاقی را زیر پا بگذارد و بگوید من از این حرفها خستهام و همینطور دیمی زندگی کند. درحالیکه ویران کردن اگر حاصلش یک نوع ساختمان تازه نباشد، بالنفسه عمل قابل ستایشی نیست.
تا میتوانی نگاه کن و زندگی کن و آهنگ این زندگی را درک کن. تو اگر به برگهای درختها هم نگاه کنی میبینی که با ریتم مشخّصی در باد میلرزند. بال پرندهها هم همینطور است. وقتی میخواهند بالا بروند بالها را به هم میزنند، تندتند و پشتسر هم. وقتی اوج میگیرند در یک خط مستقیم میروند. جریان آب هم همینطور است، هیچوقت به جریان آب نگاه کردهای؟ چینها و رگهها و نظم این چینها و رگهها. وقتی یک سنگ را در حوضی میاندازی، دایرهها را دیدهای که با چه حساب و فرم بصری مشخّصی در یکدیگر حل میشوند و گسترش پیدا میکنند. هیچوقت حلقههای کُندهی درخت را تماشا کردهای که با چه هماهنگی و فُرم حساب شدهای کنار هم قرار گرفتهاند. اگر این حلقهها میخواستند همینطور بیحساب به راه خودشان بروند، آنوقت یک کُندهی درخت، دیگر یک حجم واحد نمیشد. در تمام اجزاءِ طبیعت این نظم وجود دارد. این حساب و محدودیّت وجود دارد. تو اگر بیشتر دقّت کنی، حرف مرا خواهی فهمید.
هر چیزی که به وجود میآید و زندگی میکند تابع یک سلسله فرمها و حسابهای مشخّصی است و در داخل آنها رشد میکند. شعر هم همینطور است و اگر تو بگویی نه، و دیگران بگویند نه، بهنظر من اشتباه میکنند. اگر نیرویی را در یک قالب مهار نکنی آن نیرو را بهکار نگرفتهای و هدر دادهای. حیف است که حساسیّت تو هدر برود و حرفهای قشنگ و جاندار تو، فرم هنری پیدا نکنند. یکروز خواهی فهمید که من راست میگفتم.
خیلی نوشتم. امیدوارم خستهات نکرده باشم. برای من نامه بنویس. خوشحال میشوم. مرا خواهر خودت حساب کن. اگر من دیر به دیر مینویسم درعوض زیاد مینویسم و در نتیجه جبران میشود.
در آرزوی موفقیّت تو، فروغ...
🆔 @sayehsokhan
📙 یک نکته از این معنی
هیچ رابطهای قادر نخواهد بود تنهاییِ ما را از بین ببرد! هر یک از ما، در هستی، عمیقا تنهاییم ...
🍁اروین یالوم
@abdolhamidziaei
🆔 @sayehsokhan
هیچ رابطهای قادر نخواهد بود تنهاییِ ما را از بین ببرد! هر یک از ما، در هستی، عمیقا تنهاییم ...
🍁اروین یالوم
@abdolhamidziaei
🆔 @sayehsokhan
چند سال پیش یک مطلب از هوسرل بنیانگذار پدیدارشناسی دیدم که گفته بود "بسیاری از مشکلات بشر از نوع سوال پرسیدن او شروع میشود".
این مطلب خیلی ذهنم را درگیر کرد و اصلا نمیفهمیدم منظور هوسرل چیه تا اینکه یک ویدئو از استیو جابز دیدم و یاد جمله هوسرل افتادم.
سوالاتی که استیو جابز در اون ویدئو پرسید هیچکدام با "چرا" شروع نشد(؟!) خیلی برام جالب شد و چند کلیپ و مطلب دیگه از استیو جابز دیدم و جالب بود که هیچکدام از سوالهای جابز با "چرا" شروع نمیشد همه با "چگونه و چطور" شروع میشد
شروع به مطالعه کردم و آثار دیوید برنز و کیوساکی و رابینز و دارن هاردی و چند نفر دیگه که در زمینه رفتار درمانی فعال هستند را مطالعه کردم و نتیجه برام شگفتانگیز بود که در ادامه توضیح میدهم.
بشر موجودی تجربهگراست و هنگامی که پدیدهای جدید را تجربه میکند در مغز او نتایج ثبت میشوند و از اون نتایج در برخورد با پدیدههای جدید استفاده میکند.
در واقع وقتی ما یک سوال را با "چرا" شروع میکنیم مغز دنبال جواب در تجربیات گذشته میگردد.
به عنوان نمونه:
"چرا فلان اتفاق افتاد؟
چرا فلان حکومت سقوط کرد؟
چرا در فلان آزمون قبول نشدم؟
چرا من آدم موفقی نیستم؟
چرا اینقدر فقیرم؟
چرا مردم اینقدر بیتفاوت و ظلمپذیر هستند؟ و..." جواب تمام این سوالات در گذشته است.
واقعا حرف هوسرل خیلی درست و جالبه. نکتهای که متوجه شدم اینه که آدمهای تاثیرگذار و موفق تاریخ مثل "ولتر، نلسون ماندلا، گاندی، لوترکینگ، جابز، ایلان ماسک و ..." سوالهایشان را با "چرا" نپرسیدن که توانستند دنیای ما را تغییر بدهند.
آنها سوالهایشان را با "چگونه یا چطور" پرسیدند.
_چگونه میتوانم کمپین حقوق بشری موفقی تشکیل بدهیم؟
_چگونه میتوانیم امپراطوری استعماری انگلیس را شکست دهیم؟
_چگونه سیاهپوستان به حق و حقوق برابر خواهند رسید؟
_چگونه دنیای بهتری خواهیم داشت؟ و....
حالا سوالی که مطرح میشود این است که "تفاوت سوالهایی که با چرا شروع میشوند با سوالهایی که با چگونه شروع میشوند در چیست؟"
در ادامه به این سوال پاسخ میدهم:
همانگونه که در بالا اشاره کردم جواب سوالهایی که با "چرا" شروع میشوند در گذشته هستند و دلیل و چرایی یک اتفاق و پدیده را بیان میکنند
به عنوان مثال جواب سوال
"چرا من اینقدر آدم فقیر و بدبختی هستم؟"
از این دست دلایل است:
چون "پدر و مادر من فقیر بودند، خانواده ما پر جمعیت بود، هیچوقت سرمایه کافی برای شروع کار خوبی نداشتم، از بچگی آدم بدشانسی بودم و ....".
این جوابها در بهترین حالت دلایل درستی برای این فقر ارائه میکنند و در نتیجه من میپذیرم که تا ابد فقیر باشم و به این سرنوشت گردن نهم.
ولی جواب سوالهایی که با "چگونه یا چطور" شروع میشوند
علاوه بر پاسخ چرایی مساله، راهکار عملی برای برونرفت یا حقیقتبخشی به چیزی را بیان میکنند
و تمام جواب هم در گذشته نیست
مثلا:
"چگونه میتوانم فقیر نباشم؟
چگونه میتوانم فلان کار را با موفقیت انجام دهم؟ و ..."
پاسخ دادن به این سوالها راحت نیست و نیاز به تحقیق و تفکر دارند و هر نتیجه هرچه باشد یک راهکار عملی است که ممکن است درست یا غلط باشد ولی به هر حال یک راهکار است.
متاسفانه ما هرگز یاد نگرفتیم که درست سوال بپرسیم و تقریبا تمام سوالات خودمون را با "چرا" شروع میکنیم.
چند وقت پیش معلم برادرزادهم یه سوال ازشون پرسیده بود و گفته بود دربارهش تحقیق کنید:
"چرا محیط پارکهای ما پر از آشغال است؟"
برادرزادهم کلی جواب در مورد بیفرهنگی مردم نوشته بود و از من خواست که جوابها را ببینم درسته یا نه؟
مسلما اون معلم قصدش فرهنگسازی بوده ولی آیا اگر سوال را اینجوری میپرسید بهتر نبود
"چگونه محیط پارکهای ما میتواند همیشه تمیز باشد؟"
تا طرز درست فکر کردن را از همان کودکی به بچهها یاد دهیم.
خوشبختانه اون معلم از پیشنهاد من استقبال کرد و خیلی هم خوشحال شد
_مسلما پاسخی که به سوال "چرا نمیتوانیم.....؟" داده میشه با سوال "چگونه میتوانیم...؟" خیلی متفاوت است.
پاسخ اولی در بهترین حالت دلایل ناتوانی و دومی راههای توانستن است.
پاسخ اولی باعث نا امیدی و یاس و دومی پر از انرژی مثبت است.
به بچه هایتان نگویید چرا اینجارو کثیف کردی؟ بگویید چطور میتونی خودت الان اینجارو تمیز کنی؟
پدیدارشناسی_ ادموند هوسرل
🆔 @sayehsokhan
این مطلب خیلی ذهنم را درگیر کرد و اصلا نمیفهمیدم منظور هوسرل چیه تا اینکه یک ویدئو از استیو جابز دیدم و یاد جمله هوسرل افتادم.
سوالاتی که استیو جابز در اون ویدئو پرسید هیچکدام با "چرا" شروع نشد(؟!) خیلی برام جالب شد و چند کلیپ و مطلب دیگه از استیو جابز دیدم و جالب بود که هیچکدام از سوالهای جابز با "چرا" شروع نمیشد همه با "چگونه و چطور" شروع میشد
شروع به مطالعه کردم و آثار دیوید برنز و کیوساکی و رابینز و دارن هاردی و چند نفر دیگه که در زمینه رفتار درمانی فعال هستند را مطالعه کردم و نتیجه برام شگفتانگیز بود که در ادامه توضیح میدهم.
بشر موجودی تجربهگراست و هنگامی که پدیدهای جدید را تجربه میکند در مغز او نتایج ثبت میشوند و از اون نتایج در برخورد با پدیدههای جدید استفاده میکند.
در واقع وقتی ما یک سوال را با "چرا" شروع میکنیم مغز دنبال جواب در تجربیات گذشته میگردد.
به عنوان نمونه:
"چرا فلان اتفاق افتاد؟
چرا فلان حکومت سقوط کرد؟
چرا در فلان آزمون قبول نشدم؟
چرا من آدم موفقی نیستم؟
چرا اینقدر فقیرم؟
چرا مردم اینقدر بیتفاوت و ظلمپذیر هستند؟ و..." جواب تمام این سوالات در گذشته است.
واقعا حرف هوسرل خیلی درست و جالبه. نکتهای که متوجه شدم اینه که آدمهای تاثیرگذار و موفق تاریخ مثل "ولتر، نلسون ماندلا، گاندی، لوترکینگ، جابز، ایلان ماسک و ..." سوالهایشان را با "چرا" نپرسیدن که توانستند دنیای ما را تغییر بدهند.
آنها سوالهایشان را با "چگونه یا چطور" پرسیدند.
_چگونه میتوانم کمپین حقوق بشری موفقی تشکیل بدهیم؟
_چگونه میتوانیم امپراطوری استعماری انگلیس را شکست دهیم؟
_چگونه سیاهپوستان به حق و حقوق برابر خواهند رسید؟
_چگونه دنیای بهتری خواهیم داشت؟ و....
حالا سوالی که مطرح میشود این است که "تفاوت سوالهایی که با چرا شروع میشوند با سوالهایی که با چگونه شروع میشوند در چیست؟"
در ادامه به این سوال پاسخ میدهم:
همانگونه که در بالا اشاره کردم جواب سوالهایی که با "چرا" شروع میشوند در گذشته هستند و دلیل و چرایی یک اتفاق و پدیده را بیان میکنند
به عنوان مثال جواب سوال
"چرا من اینقدر آدم فقیر و بدبختی هستم؟"
از این دست دلایل است:
چون "پدر و مادر من فقیر بودند، خانواده ما پر جمعیت بود، هیچوقت سرمایه کافی برای شروع کار خوبی نداشتم، از بچگی آدم بدشانسی بودم و ....".
این جوابها در بهترین حالت دلایل درستی برای این فقر ارائه میکنند و در نتیجه من میپذیرم که تا ابد فقیر باشم و به این سرنوشت گردن نهم.
ولی جواب سوالهایی که با "چگونه یا چطور" شروع میشوند
علاوه بر پاسخ چرایی مساله، راهکار عملی برای برونرفت یا حقیقتبخشی به چیزی را بیان میکنند
و تمام جواب هم در گذشته نیست
مثلا:
"چگونه میتوانم فقیر نباشم؟
چگونه میتوانم فلان کار را با موفقیت انجام دهم؟ و ..."
پاسخ دادن به این سوالها راحت نیست و نیاز به تحقیق و تفکر دارند و هر نتیجه هرچه باشد یک راهکار عملی است که ممکن است درست یا غلط باشد ولی به هر حال یک راهکار است.
متاسفانه ما هرگز یاد نگرفتیم که درست سوال بپرسیم و تقریبا تمام سوالات خودمون را با "چرا" شروع میکنیم.
چند وقت پیش معلم برادرزادهم یه سوال ازشون پرسیده بود و گفته بود دربارهش تحقیق کنید:
"چرا محیط پارکهای ما پر از آشغال است؟"
برادرزادهم کلی جواب در مورد بیفرهنگی مردم نوشته بود و از من خواست که جوابها را ببینم درسته یا نه؟
مسلما اون معلم قصدش فرهنگسازی بوده ولی آیا اگر سوال را اینجوری میپرسید بهتر نبود
"چگونه محیط پارکهای ما میتواند همیشه تمیز باشد؟"
تا طرز درست فکر کردن را از همان کودکی به بچهها یاد دهیم.
خوشبختانه اون معلم از پیشنهاد من استقبال کرد و خیلی هم خوشحال شد
_مسلما پاسخی که به سوال "چرا نمیتوانیم.....؟" داده میشه با سوال "چگونه میتوانیم...؟" خیلی متفاوت است.
پاسخ اولی در بهترین حالت دلایل ناتوانی و دومی راههای توانستن است.
پاسخ اولی باعث نا امیدی و یاس و دومی پر از انرژی مثبت است.
به بچه هایتان نگویید چرا اینجارو کثیف کردی؟ بگویید چطور میتونی خودت الان اینجارو تمیز کنی؟
پدیدارشناسی_ ادموند هوسرل
🆔 @sayehsokhan
میخواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد.
مردان نمیرند،
زنان نگریند،
و همه کودکان،
پدر خود را بشناسند.
عدالت باغی باشد،
که مردم در آن سیب های یکسان بخورند،
و یکسان بمیرند.
میخواهم در جهانی برخیزم،
که هیچ انسانی بیش از یکبار نمیرد
#ژاک_پره_ور
🆔 @Sayehsokhan
که عشق به قیمت لبخند باشد.
مردان نمیرند،
زنان نگریند،
و همه کودکان،
پدر خود را بشناسند.
عدالت باغی باشد،
که مردم در آن سیب های یکسان بخورند،
و یکسان بمیرند.
میخواهم در جهانی برخیزم،
که هیچ انسانی بیش از یکبار نمیرد
#ژاک_پره_ور
🆔 @Sayehsokhan
Audio
نظامی گنجوی
▪️نظامی گنجوی ۵۹
▪️#خسرو_و_شیرین
▫️#قسمت_سی_و_پنجم
[شبی تاریک چون ظلمات گیسوش...]
خوانش و شرح: محمدرضا طاهری
@nezamikhani
🆔 @sayehsokhan
▪️#خسرو_و_شیرین
▫️#قسمت_سی_و_پنجم
[شبی تاریک چون ظلمات گیسوش...]
خوانش و شرح: محمدرضا طاهری
@nezamikhani
🆔 @sayehsokhan
💡از دست دادن...
📚نام کتاب: #اکت_به_زبان_ساده (ویراست جدید)
✍نویسنده: #دکتر_راس_هریس
🧑🏫مترجم: #سحر_محمدی
📇ناشر: #سایه_سخن با همکاری #سایه_سکوت
📒قطع: رقعی
📓جلد: گالینگور
🗞نوبت چاپ: #چاپ_اول
🗃تعداد صفحات: ۷۷۶
💎قیمت: ۴۹۶ هزار تومان
🎁🎁سفارش کتاب🎁🎁
🆔 @sayehsokhan
📚نام کتاب: #اکت_به_زبان_ساده (ویراست جدید)
✍نویسنده: #دکتر_راس_هریس
🧑🏫مترجم: #سحر_محمدی
📇ناشر: #سایه_سخن با همکاری #سایه_سکوت
📒قطع: رقعی
📓جلد: گالینگور
🗞نوبت چاپ: #چاپ_اول
🗃تعداد صفحات: ۷۷۶
💎قیمت: ۴۹۶ هزار تومان
🎁🎁سفارش کتاب🎁🎁
🆔 @sayehsokhan
#خواندنی
انسان با بالاتر رفتن سن احساس میکند از آن دنیای کوچک فکری و خامی و تعصبات نوجوانی و اوایل جوانی فاصله گرفته و افق دیدش گستردهتر شده است.
بالا رفتن سن این حسن را دارد که انسان را به شک در یقین به تفکرات و باورهایش رهنمون میسازد. بالا رفتن سن با خود گستردگی افق دید آورده و خاطرنشان میکند که روی نظرات و عقاید امروز خود تعصب بیجا نداشته باشیم و همانگونه که به بسیاری از باورهای سالهای نه چندان دور خود میخندیم، دوباره ممکن است چند سال دیگر پوستاندازی دیگری کرده، قلههای جدیدی را کشف نموده و مسیرهای جدیدی را بیازماییم و به امروز خود لبخندی زده و با خود بگوییم فلان هنگام چه ساده و نادان بودیم.
اما فاجعه و بدبختی بزرگ هنگامی است که انسان از لحاظ جسمانی پیر میشود، اما ذهن و فکر و باورها و عقاید و به اصطلاح افق دیدش همانی بماند که در کودکی و نوجوانی و جوانی داشته است. فاجعه آنجاست که انسان در پیری هم از همان چیزی لذت ببرد که در جوانی برایش نهایت لذت بوده است. فاجعه آنجاست که انسان در پیری و کهنسالی همان تعصبات دوره بلوغ و نوجوانی را داشته باشد. فاجعه زمانی است که انسان در پیری همان ذائقه، همان علایق، همان نگرش سیاسی و اجتماعی، همان فهم از اجتماع و حقوق دیگران، همان شناخت از معنویت، همان نگاه به همسر و خانواده و ... را داشته باشد که در نوجوانی و جوانی داشته است.
چنین انسانی شبیه «مرداب» است. سالها در یک جا مانده و تکان نخورده و بوی گندش اطرافیان را میآزارد، اما خود خبر ندارد. چنین پیر شدنی حقیقتا تلخ و رنج آور است. اینکه روز به روز قوت و توان جسمانیت کاهش پیدا کند، اما هیچ چیزی به قوه و درک و اندوخته فکریت اضافه نگردد.
چنین پیری در هر جایگاهی که قرار گیرد، چیزی جز سرشکستگی برای اطرافیان و فرزندان و ... چیزی جز مایه افسوس و تاسف نخواهد بود.
🆔 @sayehsokhan
انسان با بالاتر رفتن سن احساس میکند از آن دنیای کوچک فکری و خامی و تعصبات نوجوانی و اوایل جوانی فاصله گرفته و افق دیدش گستردهتر شده است.
بالا رفتن سن این حسن را دارد که انسان را به شک در یقین به تفکرات و باورهایش رهنمون میسازد. بالا رفتن سن با خود گستردگی افق دید آورده و خاطرنشان میکند که روی نظرات و عقاید امروز خود تعصب بیجا نداشته باشیم و همانگونه که به بسیاری از باورهای سالهای نه چندان دور خود میخندیم، دوباره ممکن است چند سال دیگر پوستاندازی دیگری کرده، قلههای جدیدی را کشف نموده و مسیرهای جدیدی را بیازماییم و به امروز خود لبخندی زده و با خود بگوییم فلان هنگام چه ساده و نادان بودیم.
اما فاجعه و بدبختی بزرگ هنگامی است که انسان از لحاظ جسمانی پیر میشود، اما ذهن و فکر و باورها و عقاید و به اصطلاح افق دیدش همانی بماند که در کودکی و نوجوانی و جوانی داشته است. فاجعه آنجاست که انسان در پیری هم از همان چیزی لذت ببرد که در جوانی برایش نهایت لذت بوده است. فاجعه آنجاست که انسان در پیری و کهنسالی همان تعصبات دوره بلوغ و نوجوانی را داشته باشد. فاجعه زمانی است که انسان در پیری همان ذائقه، همان علایق، همان نگرش سیاسی و اجتماعی، همان فهم از اجتماع و حقوق دیگران، همان شناخت از معنویت، همان نگاه به همسر و خانواده و ... را داشته باشد که در نوجوانی و جوانی داشته است.
چنین انسانی شبیه «مرداب» است. سالها در یک جا مانده و تکان نخورده و بوی گندش اطرافیان را میآزارد، اما خود خبر ندارد. چنین پیر شدنی حقیقتا تلخ و رنج آور است. اینکه روز به روز قوت و توان جسمانیت کاهش پیدا کند، اما هیچ چیزی به قوه و درک و اندوخته فکریت اضافه نگردد.
چنین پیری در هر جایگاهی که قرار گیرد، چیزی جز سرشکستگی برای اطرافیان و فرزندان و ... چیزی جز مایه افسوس و تاسف نخواهد بود.
🆔 @sayehsokhan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
قطعه《یک نفس آرزوی تو》
خواننده: #همایون_شجریان
آهنگساز: #سعید_فرجپوری
ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو
#کمال_جعفری_امامزاده
@moosighi_sonati
🆔 @sayehsokhan
قطعه《یک نفس آرزوی تو》
خواننده: #همایون_شجریان
آهنگساز: #سعید_فرجپوری
ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو
#کمال_جعفری_امامزاده
@moosighi_sonati
🆔 @sayehsokhan
📢کتاب "معلم الهامبخش" به چاپ سوم رسید📢
📚 کتاب: #معلم_الهام_بخش
✍️ نویسنده: #باب_سولو
👩🏫مترجم: #سعید_مادح_خاکسار، #حسن_ملکیان
📇 ناشر: #سایه_سخن
🗞 نوبت چاپ: #چاپ_سوم
📖برشی از کتاب:
علاقمندی به موضوع درس مهم است؛ اما کافی نیست. در حقیقت، اگر به درس بیش از دانشآموزان اهمیت دهید، هرگز معلمی الهامبخش نخواهد بود. شما با دانشآموزانی که برای درس ارزش قائل میشوند، به موفقیت میرسید؛ اما این را آموزش خوب میگویند نه آموزش الهامبخش.
🟢🟢مطالعه این کتاب🟢🟢
🆔 @sayehsokhan
📚 کتاب: #معلم_الهام_بخش
✍️ نویسنده: #باب_سولو
👩🏫مترجم: #سعید_مادح_خاکسار، #حسن_ملکیان
📇 ناشر: #سایه_سخن
🗞 نوبت چاپ: #چاپ_سوم
📖برشی از کتاب:
علاقمندی به موضوع درس مهم است؛ اما کافی نیست. در حقیقت، اگر به درس بیش از دانشآموزان اهمیت دهید، هرگز معلمی الهامبخش نخواهد بود. شما با دانشآموزانی که برای درس ارزش قائل میشوند، به موفقیت میرسید؛ اما این را آموزش خوب میگویند نه آموزش الهامبخش.
🟢🟢مطالعه این کتاب🟢🟢
🆔 @sayehsokhan
Audio
🔊 فایل صوتی سخنرانی استاد مصطفی ملکیان؛ نقد و بررسی فیلم سینمایی شیر سنگی|
شنبه 4 آذر 1402
@mostafamalekian
🆔 @Sayehsokhan
شنبه 4 آذر 1402
@mostafamalekian
🆔 @Sayehsokhan
🌹عزیزان همراه درود 🌹
امروز بیستم آذرماه کلیه محصولات نشر #سایه_سخن در سایت www.sayehsokhan.com با #بیست_درصد #تخفیف به فروش میرسد.
جهت دسترسی بهتر میتوانید روی لینکهای زیر کلیک کنید👇
👈محصولات آموزش تئوری انتخاب:
👉 https://goo.gl/ySFU3a
👈مجموعهٔ هفت جلدی #تئوری_انتخاب_در_عمل
👉 https://b2n.ir/y78953
👈محصولات آموزش روانشناسی ACT:
👉https://goo.gl/Vb6yf7
👈محصولات ویژۀ روابط درون خانواده:
👉https://goo.gl/jVkiXo
👈محصولات ویژۀ معلمان مدارس:
👉https://b2n.ir/e67759
👈محصولات ویژۀ تربیت نوجوانان:
👉https://goo.gl/soKiM6
👈آثار مفید برای مدیران محترم:
👉https://goo.gl/jmcz85
👈پرورش مهارت های فردی:
👉https://goo.gl/S4xfsh
👈کتابهای صوتی قابل دانلود
👉 https://b2n.ir/y53896
👈کارتها و ابزارها
👉 https://b2n.ir/j07004
🆔 @SayehSokhan
امروز بیستم آذرماه کلیه محصولات نشر #سایه_سخن در سایت www.sayehsokhan.com با #بیست_درصد #تخفیف به فروش میرسد.
جهت دسترسی بهتر میتوانید روی لینکهای زیر کلیک کنید👇
👈محصولات آموزش تئوری انتخاب:
👉 https://goo.gl/ySFU3a
👈مجموعهٔ هفت جلدی #تئوری_انتخاب_در_عمل
👉 https://b2n.ir/y78953
👈محصولات آموزش روانشناسی ACT:
👉https://goo.gl/Vb6yf7
👈محصولات ویژۀ روابط درون خانواده:
👉https://goo.gl/jVkiXo
👈محصولات ویژۀ معلمان مدارس:
👉https://b2n.ir/e67759
👈محصولات ویژۀ تربیت نوجوانان:
👉https://goo.gl/soKiM6
👈آثار مفید برای مدیران محترم:
👉https://goo.gl/jmcz85
👈پرورش مهارت های فردی:
👉https://goo.gl/S4xfsh
👈کتابهای صوتی قابل دانلود
👉 https://b2n.ir/y53896
👈کارتها و ابزارها
👉 https://b2n.ir/j07004
🆔 @SayehSokhan
شافعی و امثال این مسایل
در شرح حال حسين بن منصور حلاج، عطار میگوید آن روز که علما بنوشتند که او را بباید کشت جُنَيْد در جامهٔ صوفیان بر آن خط ننوشت. از خانقاه بیرون شد و به مدرسه رفت و جامهٔ ائمه پوشید و بر آن خط بنوشت که «نَحنُ نَحكُمُ بالظاهر». يعنى بر ظاهر حال کشتنی است. فتوی بر ظاهر است اما باطن را خدای داند.(تذكرةالأولياء ۱۳/۷۲).
از ديد تاریخی این مسئله نمیتواند اعتبار داشته باشد. زیرا جُنید به اجماع تمام روایات در ۲۹۸ در گذشته و واقعه شهادت حلاج در سال ۳۰۹ بوده است. از قدما خواجه پارسا (متوفی ۸۲۳) نقدی عالمانه ازین موضوع کرده است که تفصیل آن را باید در فصلالخطاب او، صص ٧٤ به بعد ملاحظه کرد.
اما به هر حال شایعۀ فتوای جنید به عنوان یک عالم دینی و فقیه و نقشی که در شهادت حلاج داشته از جملۀ مشهوراتِ ادب صوفیه بوده است.
نمونهاش همین تذکرة الأولیاء و چون جُنید به یک واسطه شاگرد امام شافعی است و شافعی مذهب شناخته میشود خواجه حافظ فرموده است: حلاج بر سرِ دار این نکته خوش سراید/از شافعی نپرسند امثال این مسائل. (دیوان چاپ ،سایه ۳۷۹).
منظور از شافعی در سخن حافظ شخص امام شافعی یعنی محمد بن ادریس (١٥٠ - ٢٥٤) نبوده زیرا او حدود یک قرن قبل از ماجرای حلّاج وفات یافته بوده است. غالباً این پرسش مطرح است که شافعی که هم روزگار حلاج نبوده، چه مناسبتی با شعر حافظ دارد؟ وقتی بدانیم که جنید به یک واسطه(از طریق ابوثور ابراهيم بن خالد متوفی ٢٤٠) شاگرد امام شافعی است و فقیه شافعی مذهب عصر بوده است تناسب شعر حافظ بر ما آشکار میشود. در آن صورت شافعی را به معنی اسم خاص تلقی نمیکنیم.
شفیعی کدکنی، محمدرضا(۱۳۹۶)
این کیمیای هستی، انتشارات سخن، جلد دوم، صص۱۹۵ و ۱۹۶
🆔 @sayehsokhan
در شرح حال حسين بن منصور حلاج، عطار میگوید آن روز که علما بنوشتند که او را بباید کشت جُنَيْد در جامهٔ صوفیان بر آن خط ننوشت. از خانقاه بیرون شد و به مدرسه رفت و جامهٔ ائمه پوشید و بر آن خط بنوشت که «نَحنُ نَحكُمُ بالظاهر». يعنى بر ظاهر حال کشتنی است. فتوی بر ظاهر است اما باطن را خدای داند.(تذكرةالأولياء ۱۳/۷۲).
از ديد تاریخی این مسئله نمیتواند اعتبار داشته باشد. زیرا جُنید به اجماع تمام روایات در ۲۹۸ در گذشته و واقعه شهادت حلاج در سال ۳۰۹ بوده است. از قدما خواجه پارسا (متوفی ۸۲۳) نقدی عالمانه ازین موضوع کرده است که تفصیل آن را باید در فصلالخطاب او، صص ٧٤ به بعد ملاحظه کرد.
اما به هر حال شایعۀ فتوای جنید به عنوان یک عالم دینی و فقیه و نقشی که در شهادت حلاج داشته از جملۀ مشهوراتِ ادب صوفیه بوده است.
نمونهاش همین تذکرة الأولیاء و چون جُنید به یک واسطه شاگرد امام شافعی است و شافعی مذهب شناخته میشود خواجه حافظ فرموده است: حلاج بر سرِ دار این نکته خوش سراید/از شافعی نپرسند امثال این مسائل. (دیوان چاپ ،سایه ۳۷۹).
منظور از شافعی در سخن حافظ شخص امام شافعی یعنی محمد بن ادریس (١٥٠ - ٢٥٤) نبوده زیرا او حدود یک قرن قبل از ماجرای حلّاج وفات یافته بوده است. غالباً این پرسش مطرح است که شافعی که هم روزگار حلاج نبوده، چه مناسبتی با شعر حافظ دارد؟ وقتی بدانیم که جنید به یک واسطه(از طریق ابوثور ابراهيم بن خالد متوفی ٢٤٠) شاگرد امام شافعی است و فقیه شافعی مذهب عصر بوده است تناسب شعر حافظ بر ما آشکار میشود. در آن صورت شافعی را به معنی اسم خاص تلقی نمیکنیم.
شفیعی کدکنی، محمدرضا(۱۳۹۶)
این کیمیای هستی، انتشارات سخن، جلد دوم، صص۱۹۵ و ۱۹۶
🆔 @sayehsokhan
📢کتاب "آرامسازی روانی" به چاپ چهارم رسید📢
📚 کتاب: #راهنمای_آموزش_آرام_سازی_روانی
✍️ نویسندگان: #دکتر_داگلاس_برنشتاین، #تامس_بورکووک
👩🏫مترجم: #دکتر_علی_صاحبی
📇 ناشر: #سایه_سخن
🗞 نوبت چاپ: #چاپ_چهارم
📖برشی از کتاب:
افکار ناخواسته و مزاحم از مهمترین عوامل مختلکننده آرامسازی محسوب میشوند. در جریان یک برنامه آرامسازی ممکن است بیمار بر اثر هجوم افکار مختلفی، دچار نگرانی یا آشفتگی شود. ممکن است به جای تمرکز کامل بر روی احساسات ناشی از انقباض و رهایی و حالت آرامش پس از آن، به افکار مزاحم توجه و حواس خود را بر آنها متمرکز کند. برای موفقیت در آموزش بیمار برای مهارت آرامسازی درمانگر باید با این دسته از مشکلات به طور مؤثری برخورد کند. وجود افکار مزاحم و هجوم آنها به ذهن بیمار از جمله مواردی است که در اوایل آموزش برای درمانگر مشخص میشود. بهترین زمان برخورد با این گونه افکار پایان جلسه اول است؛ زمانی که این افکار برای اولین بار توسط بیمار تجربه شده است.
🟢🟢مطالعه این کتاب🟢🟢
🆔 @sayehsokhan
📚 کتاب: #راهنمای_آموزش_آرام_سازی_روانی
✍️ نویسندگان: #دکتر_داگلاس_برنشتاین، #تامس_بورکووک
👩🏫مترجم: #دکتر_علی_صاحبی
📇 ناشر: #سایه_سخن
🗞 نوبت چاپ: #چاپ_چهارم
📖برشی از کتاب:
افکار ناخواسته و مزاحم از مهمترین عوامل مختلکننده آرامسازی محسوب میشوند. در جریان یک برنامه آرامسازی ممکن است بیمار بر اثر هجوم افکار مختلفی، دچار نگرانی یا آشفتگی شود. ممکن است به جای تمرکز کامل بر روی احساسات ناشی از انقباض و رهایی و حالت آرامش پس از آن، به افکار مزاحم توجه و حواس خود را بر آنها متمرکز کند. برای موفقیت در آموزش بیمار برای مهارت آرامسازی درمانگر باید با این دسته از مشکلات به طور مؤثری برخورد کند. وجود افکار مزاحم و هجوم آنها به ذهن بیمار از جمله مواردی است که در اوایل آموزش برای درمانگر مشخص میشود. بهترین زمان برخورد با این گونه افکار پایان جلسه اول است؛ زمانی که این افکار برای اولین بار توسط بیمار تجربه شده است.
🟢🟢مطالعه این کتاب🟢🟢
🆔 @sayehsokhan
در کوچه باغهای نیشابور... به یاد همیشه زنده یاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
@YazdIranshahr
🆔 @sayehsokhan
@YazdIranshahr
🆔 @sayehsokhan