آخرین جلسهی ترم با دانشجوها سر این چانه میزدیم که چند صفحه از کتاب را برای امتحان قرار دهیم.
گفتم والا من که همهجا از همان جلسهی اول میگویم نه حضور و غیاب برایم اهمیت دارد و نه امتحان و نمره. کلاسی که استاد و دانشجو با عشق حاضر نشوند، چه فرقی دارد چند نفر بیایند و چه نمرهای بگیرند؟
بعد آنها را ارجاع دادم به خواندن کتاب در غربت غربی، زندگینامة خودنوشت دکتر سیدحسین نصر، که میگوید در دورهی فلسفهی هاروارد برای هر جلسهی هفتگی یکی از درسهایمان مجبور بودیم حدود سیصد صفحه از کتابهای بسیار سنگینِ هری ولفسن را بخوانیم و کنفرانس دهیم. دانشجویی که این کار را نمیکرد؛ جهنم را به چشم خودش میدید. نه اینکه سیخ و میخ و تنبیهی باشد؛ محیط آنقدر علمی بود که خودش از خجالت آب میشد.
حالا ما اینجا داریم برای صدصفحه امتحان یک ترم با هم چانه میزنیم.
یکیشان برگشت گفت وقتی اوضاع جامعه آنقدر به همریخته و نابسامان است، اصلاً چرا باید درس بخوانیم؟ دلتان خوش است ها. تورم افسارگسیخته و بیثباتی لحظهایِ قیمتها و افق ناروشنِ کاری و شغلیمان که هیچ، ما حتی نمیدانیم ماه دیگر جنگ میشود یا نمیشود؟ سال دیگر زنده هستیم یا نه؟
ناامیدی را در تمام وجودشان حس میکردم. اما از دست منِ شهروند عادی چه برمیآید؟ مسئولین محترم! لطفاً کمی حواستان به این ناامیدی و یأس واقعیِ موجود باشد. حتی اگر علتهای این ناامیدی واقعی نباشد، نمیتوان منکر وجودش شد. لطفاً کمی امیدِ واقعی به جامعه تزریق کنید.
از دست منِ شهروند عادی تنها این برآمد که به آنها بگویم:
اولاً به گمانم اوضاع آنقدرها هم که میگویید فاجعهآمیز نیست. این مشکلات در همهی کشورها بوده و خواهد بود. از جنگهای متوحشانهی جهانی گرفته تا بحرانهای مالی بزرگی چون دههی1930 امریکا.
ثانیاً مگر در تاریخ دیگر کشورها اینطور نبوده است که خیلی از دانشمندان بزرگ یا رشد علمی چشمگیر آنها با بههمریختگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشورشان همراه بوده است؟
آیا عاشقان حقیقی علم آن را با این بهانهها رها میکردند؛ یا اینکه با اندک کورسویِ امیدی برای اهدافشان میجنگیدند و حتی با وجود فقر و دیگر آزارها علمآموزی و دانشـجویی را رها نمیساختند؟
ثالثاً امید داشتن در هر شرایطی خوب است؛ الاً امید کاملاً کاذب. امید کاذب آنجاییست که احتمال وقوع یک امر صفر باشد، ولی تو همچنان بیدلیل امیدوار باشی.
گرچه امید کاذب بهشدت بد است؛ اما از آنجا که یقین به احتمال وقوعِ صفر نیز بسیار اندک است، بنابراین همیشه میتوان امید یا توکل داشت.
در تاریخ بشر لحظات و شرایطی وجود داشته است که حتی خودِ امید هم نوعی تراژدی بوده است؛ اما برخی با همین تراژدی بقا یافتهاند. بد نیست خاطرات ویکتور فرانکل از اردوگاههای کار اجباری نازیها را بخوانید.
بهنظر من یکی از مهمترین تفاوتها بین مردمِ کشورهای پیشرفته با مردمِ کشورهای عقبمانده، همین #امید است.
فرق آدمهای امیدوار با ناامید در این است که اگر به آدمِ امیدوار بگویی یک هفتهی دیگر میمیری، مثلِ مارتین لوترکینگ فوری خواهد گفت "حتی اگر مطمئن باشم فردا آخرین روزِ عمرِ جهان است، بازهم درختِ سیبم را خواهم کاشت"
اما به آدم #ناامید اگر بگویی یکسالِ دیگر خواهی مُرد، همه چیز را رها میکند، سَرخورده میشود، به هم میریزد، و در برابرِ هر کاری با عصبانیت و خشم میگوید: "که چی؟ که چی بشه؟ دلِت خوشِه ها، برو بابا و ..."
رابعاً، من نه تحلیلگر سیاسی هستم، و نه از سیاست سردرمیآورم. اما بعید میدانم جنگ مهمی رخ بدهد. چراکه هر دو طرف این نزاع (یعنی ایران و امریکا) به عقلانیت بازار آزاد (عقلانیت وبری) پایبندند؛ گرچه به شکلهای مختلف.
سود امریکای استعمارگر در ادامهی این ایرانهراسی و جنگ اقتصادیِ پشتِ آن است و بعید میدانم آنقدر احمق باشد که این استخوان لایِ زخم (ایرانهراسی) را از گلوی کارخانجات اسلحهسازیش دربیارود. رقیب سنتی امریکا، یعنی روسیه نیز بعید است اجازه دهد کشوری متحد با امریکا در همسایگیاش ایجاد شود.
از جانب ایران نیز بعید میدانم کشوری که از جمله اندک ممالکی است که کمابیش بیشترین مظاهر دنیای امروز را در منطقه دارد (از توسعهی اقتصادی و تجاری و سیاسی و شهری و علمی و فرهنگی گرفته تا ساختوساز مالهای چندکیلومتری و تعداد آقازادههای خارجهنشین و دیگر مظاهر اقتصاد آزاد، و بلکه امریکوفیل)، بخواهد این دستاوردهای چندینساله را بهراحتی ویران کند.
لذا امتحان را با این بهانهها نپیچانید.
من هم امیدوارم حرف من مثل مقالهی معروف «جنگ خلیج نمیتواند اتفاق بیفتد» از ژان بودریار نشود، که درست چند روز بعدش جنگ شد و نویسندهاش مجبور به صدجور توجیهِ پسامدرنی.
✍️ #دکتر_محسن_زندی
@naghdehalema
🆔 @SayehSokhan
گفتم والا من که همهجا از همان جلسهی اول میگویم نه حضور و غیاب برایم اهمیت دارد و نه امتحان و نمره. کلاسی که استاد و دانشجو با عشق حاضر نشوند، چه فرقی دارد چند نفر بیایند و چه نمرهای بگیرند؟
بعد آنها را ارجاع دادم به خواندن کتاب در غربت غربی، زندگینامة خودنوشت دکتر سیدحسین نصر، که میگوید در دورهی فلسفهی هاروارد برای هر جلسهی هفتگی یکی از درسهایمان مجبور بودیم حدود سیصد صفحه از کتابهای بسیار سنگینِ هری ولفسن را بخوانیم و کنفرانس دهیم. دانشجویی که این کار را نمیکرد؛ جهنم را به چشم خودش میدید. نه اینکه سیخ و میخ و تنبیهی باشد؛ محیط آنقدر علمی بود که خودش از خجالت آب میشد.
حالا ما اینجا داریم برای صدصفحه امتحان یک ترم با هم چانه میزنیم.
یکیشان برگشت گفت وقتی اوضاع جامعه آنقدر به همریخته و نابسامان است، اصلاً چرا باید درس بخوانیم؟ دلتان خوش است ها. تورم افسارگسیخته و بیثباتی لحظهایِ قیمتها و افق ناروشنِ کاری و شغلیمان که هیچ، ما حتی نمیدانیم ماه دیگر جنگ میشود یا نمیشود؟ سال دیگر زنده هستیم یا نه؟
ناامیدی را در تمام وجودشان حس میکردم. اما از دست منِ شهروند عادی چه برمیآید؟ مسئولین محترم! لطفاً کمی حواستان به این ناامیدی و یأس واقعیِ موجود باشد. حتی اگر علتهای این ناامیدی واقعی نباشد، نمیتوان منکر وجودش شد. لطفاً کمی امیدِ واقعی به جامعه تزریق کنید.
از دست منِ شهروند عادی تنها این برآمد که به آنها بگویم:
اولاً به گمانم اوضاع آنقدرها هم که میگویید فاجعهآمیز نیست. این مشکلات در همهی کشورها بوده و خواهد بود. از جنگهای متوحشانهی جهانی گرفته تا بحرانهای مالی بزرگی چون دههی1930 امریکا.
ثانیاً مگر در تاریخ دیگر کشورها اینطور نبوده است که خیلی از دانشمندان بزرگ یا رشد علمی چشمگیر آنها با بههمریختگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشورشان همراه بوده است؟
آیا عاشقان حقیقی علم آن را با این بهانهها رها میکردند؛ یا اینکه با اندک کورسویِ امیدی برای اهدافشان میجنگیدند و حتی با وجود فقر و دیگر آزارها علمآموزی و دانشـجویی را رها نمیساختند؟
ثالثاً امید داشتن در هر شرایطی خوب است؛ الاً امید کاملاً کاذب. امید کاذب آنجاییست که احتمال وقوع یک امر صفر باشد، ولی تو همچنان بیدلیل امیدوار باشی.
گرچه امید کاذب بهشدت بد است؛ اما از آنجا که یقین به احتمال وقوعِ صفر نیز بسیار اندک است، بنابراین همیشه میتوان امید یا توکل داشت.
در تاریخ بشر لحظات و شرایطی وجود داشته است که حتی خودِ امید هم نوعی تراژدی بوده است؛ اما برخی با همین تراژدی بقا یافتهاند. بد نیست خاطرات ویکتور فرانکل از اردوگاههای کار اجباری نازیها را بخوانید.
بهنظر من یکی از مهمترین تفاوتها بین مردمِ کشورهای پیشرفته با مردمِ کشورهای عقبمانده، همین #امید است.
فرق آدمهای امیدوار با ناامید در این است که اگر به آدمِ امیدوار بگویی یک هفتهی دیگر میمیری، مثلِ مارتین لوترکینگ فوری خواهد گفت "حتی اگر مطمئن باشم فردا آخرین روزِ عمرِ جهان است، بازهم درختِ سیبم را خواهم کاشت"
اما به آدم #ناامید اگر بگویی یکسالِ دیگر خواهی مُرد، همه چیز را رها میکند، سَرخورده میشود، به هم میریزد، و در برابرِ هر کاری با عصبانیت و خشم میگوید: "که چی؟ که چی بشه؟ دلِت خوشِه ها، برو بابا و ..."
رابعاً، من نه تحلیلگر سیاسی هستم، و نه از سیاست سردرمیآورم. اما بعید میدانم جنگ مهمی رخ بدهد. چراکه هر دو طرف این نزاع (یعنی ایران و امریکا) به عقلانیت بازار آزاد (عقلانیت وبری) پایبندند؛ گرچه به شکلهای مختلف.
سود امریکای استعمارگر در ادامهی این ایرانهراسی و جنگ اقتصادیِ پشتِ آن است و بعید میدانم آنقدر احمق باشد که این استخوان لایِ زخم (ایرانهراسی) را از گلوی کارخانجات اسلحهسازیش دربیارود. رقیب سنتی امریکا، یعنی روسیه نیز بعید است اجازه دهد کشوری متحد با امریکا در همسایگیاش ایجاد شود.
از جانب ایران نیز بعید میدانم کشوری که از جمله اندک ممالکی است که کمابیش بیشترین مظاهر دنیای امروز را در منطقه دارد (از توسعهی اقتصادی و تجاری و سیاسی و شهری و علمی و فرهنگی گرفته تا ساختوساز مالهای چندکیلومتری و تعداد آقازادههای خارجهنشین و دیگر مظاهر اقتصاد آزاد، و بلکه امریکوفیل)، بخواهد این دستاوردهای چندینساله را بهراحتی ویران کند.
لذا امتحان را با این بهانهها نپیچانید.
من هم امیدوارم حرف من مثل مقالهی معروف «جنگ خلیج نمیتواند اتفاق بیفتد» از ژان بودریار نشود، که درست چند روز بعدش جنگ شد و نویسندهاش مجبور به صدجور توجیهِ پسامدرنی.
✍️ #دکتر_محسن_زندی
@naghdehalema
🆔 @SayehSokhan
🦠کرونا و راهبردهای روانشناختی(قسمت دوم)
🔻توصیه های پروفسور #استیون_هیز مبدع روش درمانی اکت(ACT)
♻️مترجم: #احمد_رضا_قدسی (مشاور و رواندرمانگر)
تاریخ انتشار : ۲۷ مارچ ۲۰۲۰ // ۸ فروردین ۱۳۹۹
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
۳. در آنچه که اینجا و اکنون اهمیت دارد حضور پیدا کنید.(بودن در لحظه)
با شروع یک آسیب، توجه خود را به آنچه در لحظه حاضر مهم است هدایت کنید. اجازه دهید شایعات و نگرانیها عبور کنند و در عوض تمرکز خود را گسترش دهید. به خودتان یادآور باشید که تو اینجایی، تو زنده ای و این لحظات زندگی توست.
۴. در ارتباط خود با دیگران هوشیار باشید.
زمانی را به یاد آورید که کسی چشم به چشمان شما دوخته و با واژهی" عزیزم " صدایتان کرده است. در آن لحظه مغز شما با آزادسازی هورمونهای طبیعی به آن واکنش نشان داده و لحظه خاصی را تجربه کردهاید.
چنین لحظاتی یا شبیه آن، یادآور پیوستن اعضای جامعه به انسانیت و مهربانیست. ما به آن لحظه های عشق و ارتباط بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم. سر خود را تعظیم نکنید و چشمان خود را درون آسیبی که در معرض آن هستید ببندید،طوری که مثلا مخفی کردن باعث بهتر شدن آن خواهد شد؛ سر خود را کاملا بالا بیاورید، چشمان خود را باز کنید و با دیگران در ارتباط باشید.
شما میتوانید این کار را انجام دهید حتی هنگام رویارویی با مشکلات و حتی در حالی که فاصله مکانی وجود دارد. چشم در چشم عزیزانتان. به یاد داشته باشید، هم اکنون همه ما یکی هستیم.
۵. بهترین خود را انتخاب کنید.
به شخصی فکر کنید که ممکن است در میان آسیب برای شما بهترین راه حل باشد. اگر قادر باشید هر کسی را انتخاب کنید، آن فرد چه کسی خواهد بود؟ این کار را به روشی کاملاً منطقی انجام ندهید - بگذارید احساسات شما نیز با شما صحبت کند، سپس انتخاب کنید.
پس از انتخاب ، به آن شخص بیشتر فکر کنید. حدس من این است که شما کسی را انتخاب کردید که آن فرد دارای ارزشهایی است که همواره برای شما مورد تحسین بوده است. اگر قرار بود درجات مختلف از ارزشها را به قلب خود راه دهید، چه کاری میتوانید انجام دهید تا با این موقعیت آسیبزایی که درون آن هستید متفاوت برخورد کنید؟ نامه تشکر؟ تماس تلفنی با یک دوست عزیز؟ کمک به دیگرانی که در موقعیت مشابه شما هستند؟
۶. به دنبال آن بروید.
قلب شما فقط یک نقشه راه از ارزشها به شما داده است. اکنون زمان آن رسیده است که آن را عملی کنید. ارزشها مانند یک نیروی قوی هستند، به این معنی که آنها به شما فشار میآورند تا بتوانید قدم به جلو حرکت کنید.
تلنگری که یک آسیب به شما میزند نشانههایی از عشق و مراقبت است. به جای بیتفاوتی در مسیر به شما کمک می کند تا با روشی بسیار سالمتر با دورهی آسیب مقابله کنید؛
آن نامه را بنویسید، آن تماس را برقرار کنید یا به دیگران کمک کنید تا با موقعیت مشابه مقابله کنند. هر مقصدی که قلب شما برای شما ترسیم کرده است دنباله رو باشید.
و در آخر؛
همگی ما با هم مسیری را شروع کردهایم که ممکن است یک سفر چند ماهه در سراسر جهان باشد و خیلی از افراد به COVID-19 مبتلا شوند. این شش مهارت به شما قدرت میدهد تا با وجود این بیماری همهگیر، برای سفر زندگیتان آمادهتر باشید.
#روان_شناسی #روان_درمانی #کرونا #رنج #معنا #پذیرش #مایند_فولنس #ارزش #باور #امید #آگاهی #قرنطینه
#psychotherapy #hope #meaning #pain #psychology
@PositivePsychology
🆔 @Sayehsokhan
🔻توصیه های پروفسور #استیون_هیز مبدع روش درمانی اکت(ACT)
♻️مترجم: #احمد_رضا_قدسی (مشاور و رواندرمانگر)
تاریخ انتشار : ۲۷ مارچ ۲۰۲۰ // ۸ فروردین ۱۳۹۹
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
۳. در آنچه که اینجا و اکنون اهمیت دارد حضور پیدا کنید.(بودن در لحظه)
با شروع یک آسیب، توجه خود را به آنچه در لحظه حاضر مهم است هدایت کنید. اجازه دهید شایعات و نگرانیها عبور کنند و در عوض تمرکز خود را گسترش دهید. به خودتان یادآور باشید که تو اینجایی، تو زنده ای و این لحظات زندگی توست.
۴. در ارتباط خود با دیگران هوشیار باشید.
زمانی را به یاد آورید که کسی چشم به چشمان شما دوخته و با واژهی" عزیزم " صدایتان کرده است. در آن لحظه مغز شما با آزادسازی هورمونهای طبیعی به آن واکنش نشان داده و لحظه خاصی را تجربه کردهاید.
چنین لحظاتی یا شبیه آن، یادآور پیوستن اعضای جامعه به انسانیت و مهربانیست. ما به آن لحظه های عشق و ارتباط بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم. سر خود را تعظیم نکنید و چشمان خود را درون آسیبی که در معرض آن هستید ببندید،طوری که مثلا مخفی کردن باعث بهتر شدن آن خواهد شد؛ سر خود را کاملا بالا بیاورید، چشمان خود را باز کنید و با دیگران در ارتباط باشید.
شما میتوانید این کار را انجام دهید حتی هنگام رویارویی با مشکلات و حتی در حالی که فاصله مکانی وجود دارد. چشم در چشم عزیزانتان. به یاد داشته باشید، هم اکنون همه ما یکی هستیم.
۵. بهترین خود را انتخاب کنید.
به شخصی فکر کنید که ممکن است در میان آسیب برای شما بهترین راه حل باشد. اگر قادر باشید هر کسی را انتخاب کنید، آن فرد چه کسی خواهد بود؟ این کار را به روشی کاملاً منطقی انجام ندهید - بگذارید احساسات شما نیز با شما صحبت کند، سپس انتخاب کنید.
پس از انتخاب ، به آن شخص بیشتر فکر کنید. حدس من این است که شما کسی را انتخاب کردید که آن فرد دارای ارزشهایی است که همواره برای شما مورد تحسین بوده است. اگر قرار بود درجات مختلف از ارزشها را به قلب خود راه دهید، چه کاری میتوانید انجام دهید تا با این موقعیت آسیبزایی که درون آن هستید متفاوت برخورد کنید؟ نامه تشکر؟ تماس تلفنی با یک دوست عزیز؟ کمک به دیگرانی که در موقعیت مشابه شما هستند؟
۶. به دنبال آن بروید.
قلب شما فقط یک نقشه راه از ارزشها به شما داده است. اکنون زمان آن رسیده است که آن را عملی کنید. ارزشها مانند یک نیروی قوی هستند، به این معنی که آنها به شما فشار میآورند تا بتوانید قدم به جلو حرکت کنید.
تلنگری که یک آسیب به شما میزند نشانههایی از عشق و مراقبت است. به جای بیتفاوتی در مسیر به شما کمک می کند تا با روشی بسیار سالمتر با دورهی آسیب مقابله کنید؛
آن نامه را بنویسید، آن تماس را برقرار کنید یا به دیگران کمک کنید تا با موقعیت مشابه مقابله کنند. هر مقصدی که قلب شما برای شما ترسیم کرده است دنباله رو باشید.
و در آخر؛
همگی ما با هم مسیری را شروع کردهایم که ممکن است یک سفر چند ماهه در سراسر جهان باشد و خیلی از افراد به COVID-19 مبتلا شوند. این شش مهارت به شما قدرت میدهد تا با وجود این بیماری همهگیر، برای سفر زندگیتان آمادهتر باشید.
#روان_شناسی #روان_درمانی #کرونا #رنج #معنا #پذیرش #مایند_فولنس #ارزش #باور #امید #آگاهی #قرنطینه
#psychotherapy #hope #meaning #pain #psychology
@PositivePsychology
🆔 @Sayehsokhan
#امید
سربازان از پیروزی در جنگ ناامید بودند.
فرمانده به آنها گفت:
سکه را بالا می اندازم، اگر شیر شد پیروز می شویم و اگر خط شود شکست می خوریم.
سکه شیر آمد و شادی سربازان به هوا برخاست!
آنها به جنگ رفتند و بر دشمن پیروز شدند.
فردای آن روز فرمانده سکه را به آنها نشان داد، هر دو طرف سکه شیر بود!
*امید* در زندگی معجزه می کند..._
🆔 @Sayehsokhan
سربازان از پیروزی در جنگ ناامید بودند.
فرمانده به آنها گفت:
سکه را بالا می اندازم، اگر شیر شد پیروز می شویم و اگر خط شود شکست می خوریم.
سکه شیر آمد و شادی سربازان به هوا برخاست!
آنها به جنگ رفتند و بر دشمن پیروز شدند.
فردای آن روز فرمانده سکه را به آنها نشان داد، هر دو طرف سکه شیر بود!
*امید* در زندگی معجزه می کند..._
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from مؤسسه فرهنگیهنری سروش مولانا
✨✨
تا آن هنگام که ستارگان می درخشند
جای نومیدی نیست،
تا آن هنگام که شبها بر برگها شبنم می نشانند
و آفتاب چهره صبح را زرین می کند
جای نومیدی نیست،
هر چند که سیل اشک بر گونه ها روان شود.
وقتی تو آه می کشی، بادها آه می کشند
و زمستان غصه خود را چون برف
بر گور برگهای پاییزی فرو می بارد،
اما زمین بار دیگر زنده می شود
و سرنوشت تو از کائنات جدا نیست،
پس همچنان در سیر و سفر باش
و اگر چندان شاد و سرخوش نیستی
نومید و دلشکسته نیز مباش.
👤امیلی برونته
🎨 سفر؛ کریستین شلویی
#سروش_مولانا
#امید
#سفر
#امیلی_برونته
@sorooshemewlana
تا آن هنگام که ستارگان می درخشند
جای نومیدی نیست،
تا آن هنگام که شبها بر برگها شبنم می نشانند
و آفتاب چهره صبح را زرین می کند
جای نومیدی نیست،
هر چند که سیل اشک بر گونه ها روان شود.
وقتی تو آه می کشی، بادها آه می کشند
و زمستان غصه خود را چون برف
بر گور برگهای پاییزی فرو می بارد،
اما زمین بار دیگر زنده می شود
و سرنوشت تو از کائنات جدا نیست،
پس همچنان در سیر و سفر باش
و اگر چندان شاد و سرخوش نیستی
نومید و دلشکسته نیز مباش.
👤امیلی برونته
🎨 سفر؛ کریستین شلویی
#سروش_مولانا
#امید
#سفر
#امیلی_برونته
@sorooshemewlana
#صرفا_جهت_اندیشیدن
اگر مطمئن نیستید که چیزی چرند است یا نه آن چیز چرند است.
#هنر_خوب_زیستن
#رواف_دوبلی
#امید_کرمپور و #علی_نصرالهی
🆔@Sayehsokhan
اگر مطمئن نیستید که چیزی چرند است یا نه آن چیز چرند است.
#هنر_خوب_زیستن
#رواف_دوبلی
#امید_کرمپور و #علی_نصرالهی
🆔@Sayehsokhan
#معرفی_کتاب تولستوی و مبل بنفش
🙎🏻♀️#نینا_سنکویچ در کتاب تولستوی و مبل بنفش، از روزهاى سخت از دست دادن مىنویسد، از درد جانکاه #فراق، از روزهایى که #امید و #یاس به هم گره خوردهاند و زندگى بوى برگهاى خشکیده را مىدهد.
کتاب حاضر، یادداشتهای نینا سنکویچ از خاطرات «یک سال هر روز یک کتاب» اوست. این اثر در سال 2011 از طرف #سایت_گودریدز نامزد بهترین کتاب خاطرات و #اتوبیوگرافی شد و قطعا هرکسی که به ادبیات پناه برده باشد، این کتاب را درک خواهد کرد...
😭زمانی که انسان کسی یا چیزی را از دست میدهد، دچار اندوه میشود. این اندوه، بخش جداییناپذیر زندگی هر انسانی در طول هر دوره از تاریخ است، اما نحوه رویایی با این اندوه یا غم جانکاه است که کیفیت زندگی هر آدمی را عمق میبخشد.
نینا سنکویچ (Nina Sankovitch) هم این اندوه تلخ را تجربه کرده و در بین روزمرگی و خو گرفتن به ملال و اندوه از دست دادن شریک تجربههای کودکیاش، یعنی خواهر بزرگترش آن ماری، راه و روشی خاص پیش میگیرد. تا بدین ترتیب در خلال آن به زندگی عادی خویش بازگردد و از اندوه و تلاش برای مواجه با آن، فرصت زیستن دوباره و امید به زندگی را برای خود و اطرافیانش که همچون او با غم ازدست دادن مواجه هستند، رقم بزند.
📚اما یک سال، هر روز یک کتاب! این نسخهی به نظر پیچیده که نینا برای خودش و برای تمام لحظههایی که ناتوان از تحمل و صبوری در برابر رنج و اندوه است، پیچیده است، تا چه اندازه میتواند کارساز باشد؟ او برای کنار آمدن با غم، برای خودش فراموشی را تجویز نمیکند. او برای کنار آمدن با غم، #مواجه با غم را تجویز میکند. برای همین است که به کتابها روی میآورد تا همچون راهنمایانی فانوس به دست، در غم او شریک باشند و همراه با شخصیت داستانها، هزار زندگی نازیسته را زندگی کند و هزار غم تجربه نکرده را به جان بخرد.
کتاب تولستوی و مبل بنفش (Tolstoy and the purple chair) بیشتر از اینکه روایت برنامه کتابخوانی یک زن در دهه چهل یا پنجاه زندگیاش باشد، همانند رسالهایست در باب #اخلاق، #مهربانی، #انتخاب_کتاب، #ارزشمندی_خانواده، #تجربه_اندوه و... آنگونه که نینا از روزهای کتابخوانی و یادآوری خاطرات، توجه به جزئیات، نتیجهگیریها و... در این اثر میگوید، این کتاب را به کتابی با روایتی داستانی تبدیل کرده که صرفاً حالتی گزارشگونه ندارد که مخاطب مشتاق را خسته و ناامید کند.
در این کتاب نینا علاوه بر اینکه از برنامه کتابخوانیاش روی مبل بنفش اتاق مطالعهاش میگوید، به کودکیاش سفر میکند، از رنج پدرش در زمان جنگ میگوید و تصویری دقیق از آنماری، خواهری که مرگش برای او جانکاه است، ارائه میهد.
اما موضوع اصلی و درون مایه کتاب به چیزی جز کتاب و تأثیرات آن است. این کتاب برای آنهایی است که دل سپرده کتاباند و برای آنهاییست که هنوز با اطمینان کامل قدم در راه خواندن و وقف خویش در ادبیات نگذاشتهاند و هنوز تردید دارند که ادبیات میتواند آنها را نجات بدهد یا نه؟!
ما به کتابهایی همانند کتاب تولستوی و مبل بنفش نیاز داریم که اثرشان بر ما مثل اثر یک فاجعه باشد؛ کتابهایی که عمیقاً متأثرمان کنند؛ مثل تأثیر مرگ کسی که بیشتر از خودمان دوستش داشتیم؛ مثل تبعید شدن به جنگلهایی دور از همه؛ مثل یک خودکشی. کتاب باید همچون تیشهای باشد برای شکستن دریای یخ زدۀ درونمان.
این کتاب برای همه است. برای آنها که میخواهند با خواندن کتابی، دربارهی کتابها بدانند و با خواندن یک کتاب، در لذت خواندن چندین کتاب دیگر نیز شریک باشند.
نینا سنکویچ در اوانستون ایالت ایلینوی آمریکا در خانوادهای کتاب دوست متولد شد. عشق به کتاب یکی از علاقهمندیهای مشترک اعضای خانوادهاش بود و بعد از مرگ خواهرش، آنماری در چهلوشش سالگی، این علاقه انگیزهای شد برای اینکه تصمیم بگیرد برای تسکین و تسلی خود به دنیای نویسندهها، کتابها و کلمهها پناه ببرد.
او در دنیای کتابها به جستوجوی پاسخ سؤالهایش دربارۀ چرایی مرگ و معنای زندگی میپردازد و از تجربیات شخصیتهای داستانهای نویسندگانی چون: جورج ساندرس، جولین بارنز، آلیس مونرو، موریل باربری، کالم مککان، پل استر و لئو تولستوی میآموزد که چطور اندوه و سوگ را تاب آورد. نینا در سال 2008 وبسایت «هر روز کتاب بخوان» را راهاندازی میکند که در آن نظرات و دریافتهای خود را دربارۀ کتابهایی که خوانده با کتاب دوستان جهان به اشتراک میگذارد
🆔@Sayehsoknan
🙎🏻♀️#نینا_سنکویچ در کتاب تولستوی و مبل بنفش، از روزهاى سخت از دست دادن مىنویسد، از درد جانکاه #فراق، از روزهایى که #امید و #یاس به هم گره خوردهاند و زندگى بوى برگهاى خشکیده را مىدهد.
کتاب حاضر، یادداشتهای نینا سنکویچ از خاطرات «یک سال هر روز یک کتاب» اوست. این اثر در سال 2011 از طرف #سایت_گودریدز نامزد بهترین کتاب خاطرات و #اتوبیوگرافی شد و قطعا هرکسی که به ادبیات پناه برده باشد، این کتاب را درک خواهد کرد...
😭زمانی که انسان کسی یا چیزی را از دست میدهد، دچار اندوه میشود. این اندوه، بخش جداییناپذیر زندگی هر انسانی در طول هر دوره از تاریخ است، اما نحوه رویایی با این اندوه یا غم جانکاه است که کیفیت زندگی هر آدمی را عمق میبخشد.
نینا سنکویچ (Nina Sankovitch) هم این اندوه تلخ را تجربه کرده و در بین روزمرگی و خو گرفتن به ملال و اندوه از دست دادن شریک تجربههای کودکیاش، یعنی خواهر بزرگترش آن ماری، راه و روشی خاص پیش میگیرد. تا بدین ترتیب در خلال آن به زندگی عادی خویش بازگردد و از اندوه و تلاش برای مواجه با آن، فرصت زیستن دوباره و امید به زندگی را برای خود و اطرافیانش که همچون او با غم ازدست دادن مواجه هستند، رقم بزند.
📚اما یک سال، هر روز یک کتاب! این نسخهی به نظر پیچیده که نینا برای خودش و برای تمام لحظههایی که ناتوان از تحمل و صبوری در برابر رنج و اندوه است، پیچیده است، تا چه اندازه میتواند کارساز باشد؟ او برای کنار آمدن با غم، برای خودش فراموشی را تجویز نمیکند. او برای کنار آمدن با غم، #مواجه با غم را تجویز میکند. برای همین است که به کتابها روی میآورد تا همچون راهنمایانی فانوس به دست، در غم او شریک باشند و همراه با شخصیت داستانها، هزار زندگی نازیسته را زندگی کند و هزار غم تجربه نکرده را به جان بخرد.
کتاب تولستوی و مبل بنفش (Tolstoy and the purple chair) بیشتر از اینکه روایت برنامه کتابخوانی یک زن در دهه چهل یا پنجاه زندگیاش باشد، همانند رسالهایست در باب #اخلاق، #مهربانی، #انتخاب_کتاب، #ارزشمندی_خانواده، #تجربه_اندوه و... آنگونه که نینا از روزهای کتابخوانی و یادآوری خاطرات، توجه به جزئیات، نتیجهگیریها و... در این اثر میگوید، این کتاب را به کتابی با روایتی داستانی تبدیل کرده که صرفاً حالتی گزارشگونه ندارد که مخاطب مشتاق را خسته و ناامید کند.
در این کتاب نینا علاوه بر اینکه از برنامه کتابخوانیاش روی مبل بنفش اتاق مطالعهاش میگوید، به کودکیاش سفر میکند، از رنج پدرش در زمان جنگ میگوید و تصویری دقیق از آنماری، خواهری که مرگش برای او جانکاه است، ارائه میهد.
اما موضوع اصلی و درون مایه کتاب به چیزی جز کتاب و تأثیرات آن است. این کتاب برای آنهایی است که دل سپرده کتاباند و برای آنهاییست که هنوز با اطمینان کامل قدم در راه خواندن و وقف خویش در ادبیات نگذاشتهاند و هنوز تردید دارند که ادبیات میتواند آنها را نجات بدهد یا نه؟!
ما به کتابهایی همانند کتاب تولستوی و مبل بنفش نیاز داریم که اثرشان بر ما مثل اثر یک فاجعه باشد؛ کتابهایی که عمیقاً متأثرمان کنند؛ مثل تأثیر مرگ کسی که بیشتر از خودمان دوستش داشتیم؛ مثل تبعید شدن به جنگلهایی دور از همه؛ مثل یک خودکشی. کتاب باید همچون تیشهای باشد برای شکستن دریای یخ زدۀ درونمان.
این کتاب برای همه است. برای آنها که میخواهند با خواندن کتابی، دربارهی کتابها بدانند و با خواندن یک کتاب، در لذت خواندن چندین کتاب دیگر نیز شریک باشند.
نینا سنکویچ در اوانستون ایالت ایلینوی آمریکا در خانوادهای کتاب دوست متولد شد. عشق به کتاب یکی از علاقهمندیهای مشترک اعضای خانوادهاش بود و بعد از مرگ خواهرش، آنماری در چهلوشش سالگی، این علاقه انگیزهای شد برای اینکه تصمیم بگیرد برای تسکین و تسلی خود به دنیای نویسندهها، کتابها و کلمهها پناه ببرد.
او در دنیای کتابها به جستوجوی پاسخ سؤالهایش دربارۀ چرایی مرگ و معنای زندگی میپردازد و از تجربیات شخصیتهای داستانهای نویسندگانی چون: جورج ساندرس، جولین بارنز، آلیس مونرو، موریل باربری، کالم مککان، پل استر و لئو تولستوی میآموزد که چطور اندوه و سوگ را تاب آورد. نینا در سال 2008 وبسایت «هر روز کتاب بخوان» را راهاندازی میکند که در آن نظرات و دریافتهای خود را دربارۀ کتابهایی که خوانده با کتاب دوستان جهان به اشتراک میگذارد
🆔@Sayehsoknan
👈در هجدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار داریم بار دیگر میزیان سرکارخانم #دکتر_زهره_قربانی باشیم تا برایمان از #امید بگویند.
👍ایشان پژوهشـگر ، #مولف و #مترجم کتب #روانشناسی_مثبت و مدرس دانشـگاه هستند.
موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖هدیهای از صندوقچه امید برای تصمیمات سال نو
میباشد.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه سوم اسفندماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن به آدرس:
https://www.instagram.com/sayehsokhan
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان پژوهشـگر ، #مولف و #مترجم کتب #روانشناسی_مثبت و مدرس دانشـگاه هستند.
موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖هدیهای از صندوقچه امید برای تصمیمات سال نو
میباشد.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه سوم اسفندماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن به آدرس:
https://www.instagram.com/sayehsokhan
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
👈در هجدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار داریم بار دیگر میزیان سرکارخانم #دکتر_زهره_قربانی باشیم تا برایمان از #امید بگویند.
👍ایشان پژوهشـگر ، #مولف و #مترجم کتب #روانشناسی_مثبت و مدرس دانشـگاه هستند.
موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖هدیهای از صندوقچه امید برای تصمیمات سال نو
میباشد.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه سوم اسفندماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن به آدرس:
https://www.instagram.com/sayehsokhan
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان پژوهشـگر ، #مولف و #مترجم کتب #روانشناسی_مثبت و مدرس دانشـگاه هستند.
موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖هدیهای از صندوقچه امید برای تصمیمات سال نو
میباشد.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه سوم اسفندماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن به آدرس:
https://www.instagram.com/sayehsokhan
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (Mousa Malekian)
👈در هجدهمین جلسه #گفتگوی_زنده_اینستاگرامی نشر #سایه_سخن افتخار داریم بار دیگر میزیان سرکارخانم #دکتر_زهره_قربانی باشیم تا برایمان از #امید بگویند.
👍ایشان پژوهشـگر ، #مولف و #مترجم کتب #روانشناسی_مثبت و مدرس دانشـگاه هستند.
موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖هدیهای از صندوقچه امید برای تصمیمات سال نو
میباشد.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه سوم اسفندماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن به آدرس:
https://www.instagram.com/sayehsokhan
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
👍ایشان پژوهشـگر ، #مولف و #مترجم کتب #روانشناسی_مثبت و مدرس دانشـگاه هستند.
موضوع این جلسه که به میزبانی
آقای #بصیر_مقدسیان معلم و پژوهشگر برگزار میشود:
🔖هدیهای از صندوقچه امید برای تصمیمات سال نو
میباشد.
این جلسه در تاریخ 📆 سهشنبه سوم اسفندماه ساعت ۲۲:۰۰ در صفحه اینستاگرام نشر سایهسخن به آدرس:
https://www.instagram.com/sayehsokhan
برگزار میگردد.
🆔 @SayehSokhan
💠وضعیت مثبت روان شناختی فرد که با چهار ویژگی ذیل مشخص می شود:
💡دکتر_علی_صاحبی
1️⃣ #کارآمدی: #خود_کارآمدی و اطمینان به خود دارد که می تواند برای انجام کارهای سخت و چالش زا گام های لازم را بردارد.
2️⃣ #خوش_بینی: برای موفقیت در #الان و #آینده مشارکت مثبت کند
3️⃣ #امید: داشتن #پشتکار و استقامت برای دستیابی به #هدف و در صورت لازم تغییر مسیر دادن و تغییر هدف برای دستیابی به #موفقیت
4️⃣ #تاب_آوری: به هنگام روبرو شدن با سرسختی و #مصیبت ، هنگامیکه در راه خود به عقب رانده شد یا در برابرش #مقاومت شدید دید، همچنان #استوار باقی بماند و حتی فراتر از آن برای دستیابی به #هدف خود گام بردارد.
🆔 @Sayehsokhan
💡دکتر_علی_صاحبی
1️⃣ #کارآمدی: #خود_کارآمدی و اطمینان به خود دارد که می تواند برای انجام کارهای سخت و چالش زا گام های لازم را بردارد.
2️⃣ #خوش_بینی: برای موفقیت در #الان و #آینده مشارکت مثبت کند
3️⃣ #امید: داشتن #پشتکار و استقامت برای دستیابی به #هدف و در صورت لازم تغییر مسیر دادن و تغییر هدف برای دستیابی به #موفقیت
4️⃣ #تاب_آوری: به هنگام روبرو شدن با سرسختی و #مصیبت ، هنگامیکه در راه خود به عقب رانده شد یا در برابرش #مقاومت شدید دید، همچنان #استوار باقی بماند و حتی فراتر از آن برای دستیابی به #هدف خود گام بردارد.
🆔 @Sayehsokhan