سوادکوهی های مقیم پایتخت
1.67K subscribers
15.3K photos
2.49K videos
237 files
1.81K links
کانالی برای سوادکوهی‌های عزیز
( از #گدوک تا #هفت‌تن )

اطلاع‌رسانی برنامه‌های فرهنگی و همایش سوادکوهی‌های مقیم تهران

زیبایی‌های #سوادکوه را در این کانال مشاهده کنید

ارتباط با کانال:
@Ebrahimss4

تبلیغات با قیمت مناسب و بازخورد فوق‌العاده

لینک کانال:
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خونش زیبای استاد #اکبر_رستگار_سوادکوهی در یادبود زنده‌یاد استاد "قاسمعلی ایرانمنش"

روستای اِساس سوادکوه
۳۱ مرداد ۹۹

فیلم و تدوین:
#عشقعلی_ایرانمنش
#موسی_امیری

خداوند روحش را قرین رحمت بگرداند

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
۱۷ شهریور ماه، چهل و پنجمین زادروز استاد #اکبر_رستگار_سوادکوهی، خواننده خوش صدای مازندران گرامی باد.

کانال سوادکوهی‌های مقیم پایتخت برای این هنرمند گرامی آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارد.

الهی همیشک خاره تن و دل خِش داره

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
سوادکوهی های مقیم پایتخت
۱۷ شهریور ماه، چهل و پنجمین زادروز استاد #اکبر_رستگار_سوادکوهی، خواننده خوش صدای مازندران گرامی باد. کانال سوادکوهی‌های مقیم پایتخت برای این هنرمند گرامی آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارد. الهی همیشک خاره تن و دل خِش داره @savadkohmp #سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
معرفی استاد #اکبر_رستگار_سوادکوهی

اکبر رستگار فرزند علی، متولد ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۴ پل‌سفید سوادکوه است. خانواده ایشان هنرمند و هنرپرور بوده‌اند و به گفته ایشان، جد پدری وی، خود دوتار می‌ساخت و می‌نواخت. اکبر رستگار مهندسی مکانیک دارد اما دوتار در دست دارد و آواز در گلو؛ دوتار را از پدربزرگش به ارث برد و نواختن را از برادر بزرگترش.

گروه موسیقی "وارش" به سرپرستی اکبر رستگار از سال ۱۳۸۸ فعالیت هنری خود را آغاز کرد و آلبوم مهربونی (مادر) اولین اثر این گروه است که مورد استقبال هنردوستان قرار گرفت و "شبی به نغمه و نوا" دومین اثر این گروه می‌باشد. آلبوم بسیار زیبای "ته خاطری" نیز سومین اثر استاد رستگار است. گاه یک شعر، یک آهنگ، یک نقاشی، یک اثر کافی است تا نامی ماندگار شود. مثل "شد خزانی..." که جواد بدیع‌زاده خوانده؛ اگرچه هنرمندانی که چندین و چند کار دیگر خوانده باشند یا سروده باشند کم نیستند، در مازندران نیز چنین هنرمندانی یافت می‌شوند، هنرمندانی که چندین و چند کار قابل ارتباط دارند اما یک اثرشان مردمی می‌شود. "شه مار بوی پیرهن بلاره" که سرودی است در وصف مادر مازندرانی که ورد زبان خیلی‌هاست و شعرش از استاد شعبان نادری سوادکوهی‌ست؛ این اثر را هنرمندی جوان ساخته و خوانده است که بدون شک می‌تواند باز هم با چنین احساس قابل ارتباط آهنگ بسازد و بخواند. متأسفانه در سالهای اخیر حمایتی از سوی مردم و مسئولین در قبال هنرمندان بزرگی چون رستگار و رستگارها در سوادکوه و شهرستانهای دیگر استان مازندران صورت نگرفته که امیدواریم با برنامه‌ریزی و حمایت و همفکری اساتید و مسئولان مربوطه، موجب دلگرمی این سرمایه‌ها شویم.

شما می‌توانید مصاحبه ما، منتشر شده در روز ۲۶ مرداد سال گذشته با استاد رستگار را در این کانال بخوانید.

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف "مادر"

لالا لالا خسه تنه بلاره
شه مارِ بوی پیرهن بلاره

اجرای زیبای #اکبر_رستگار_سوادکوهی در اولین همایش سوادکوهی‌های مقیم تهران

۱۲ اسفند ۱۳۸۹
سالن همایش برج آزادی تهران

شاعر: #شعبان_نادری_رجه

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
Forwarded from اتچ بات
"خواهونی"

پَئیز ماه بیه تارِ ماه شو
بوردمه یار پَلی چَچّی کَلِه سو
کَلِک سَر بوردِمه دئیه تَلی
چَچّی ر بِشتمِه هاکردمه پِئی

شه بشکسه تار ر هاکردمه سرین
هر چی ناله داشته دکرده بریم
اتا ر من باتمه ده تا ر مه تار
انده بنالسه ششک بورده مار

صِوی نَشی خو جه بَهیمه بیدار
مه تن دَرنجِسّه مه دل بیقرار
اَتّتّا شاب زومه صد فکر و خیال
یاره بدیمه مه زِوُن بییه لال

رو رِ دگاردندیّه مره نشا
سلوم هاکردمه جوابِ ندا
مه زِوُن گِر بخِرده نیّه ووشا
ندومبه چتی راه ر نکردمه گوم
سره نرسیمه هدامه پیغوم

اگه خوانی بوری مه چش سو
اگه خوانی بوری مه چش خو
اگه خوانی مه دلّ ِبیاری تو
اگه خوانی مره بزنی سرکو
خدا نکرد مره بزنی درو
نهلی مه ور بهار بکنه بو
اگه خوانی بی گذر بزنی او
ته اونوَرِ رو و من اینوَرِ او

ونه پیغوم بمو مره نخوانه
بَتِه شِه بِخِدی اَره هِدانه

کاشکی زودتر مره بئی‌بو حالی
مه دل دار تک نسات بیبو کلی
مه چش اگه بلنددار ندی بو
اسا وا کلی ر نِدائه پَلی

#توضیح_مختصر👇

در گذشته اگر پسری برای دیدن نامزد خود به خانه‌ی او می‌رفت (که معمولا شبها اتفاق می‌افتاد) در صورت عدم رضایت دختر، مانعی از طرف دختر جلوی درب ورودی منزلشان قرار می‌داد نشانه‌ی آن بود که "امشب به دیدنم نیا". داستان این ترانه گویای آن اتفاق است.

#برگردان_فارسی👇

شبی از شب‌های فصل پائیز بود
هیزم نیمه سوخته‌ای را برای روشنایی راه برداشتم و به سوی خانه یار روانه شدم

کَلِک سَر (جلوی در) که رسیدم بوته‌های خار را دیدم که سر راهم قرار داده بود
ناراحت و دلگیر شدم. هیزم نیمه سوخته را همان‌جا گذاشتم و برگشتم

تار شکسته‌ام را همدم خود کردم
با هم از دل‌تنگی‌هایمان گفتیم
من می‌خواندم و تارم می‌خواند
آنقدر با هم خواندیم تا که صبح شد

صبح از خواب نرفته بیدار شدم
تنم خسته و رنجور و دلم بی‌قرار بود
با هر قدمی که برمی‌داشتم بیشتر در خیالاتم فرو می‌رفتم
که ناگهان یارم را دیدم در حالی که زبانم بند آمده بود.

رویش را از من گرفت و نگاهم نکرد
سلام کردم اما پاسخم را نداد

سکوت کردم و یارای سخن گفتنم نبود

نمیدانم با آن حالی که داشتم چطور راه خانه‌ام را گم نکرده بودم
هنوز به خانه نرسیدم که پیغامی برایش فرستادم

اگر می‌خواهی سوی چشمانم را بگیری
اگر می‌خواهی خواب را از چشمانم بگیری
اگر می‌خواهی دلم را بدرد بیاوری
اگر می‌خواهی سرزنشم کنی
یا خدای ناکرده به من دروغ بگویی
اگر می‌خواهی دیگر بهاری نداشته باشم
اگر می‌خواهی بی‌گدار به آب بزنی
تو آن‌سوی رودخانه و من این‌سوی رودخانه

پیغامی از او برایم رسید که خواهان من نیست
و گفت دیگران از سوی خودشان به تو قول ازدواج داده‌اند
ای کاش زودتر از اینها می‌فهمیدم
که نباید خانه‌ی رویاهایم را بر نوک درخت بسازم
اگر چشمانم محو بلندای درخت نمی‌شد
حالا باد آشیانه‌ام را ویران نمی‌ساخت

خواننده: #اکبر_رستگار_سوادکوهی
تنظیم: #محمدزمان_اسماعیلی
شاعر: #توران_آرام_سوادکوهی

گروه موسیقی "وارش"
آلبوم "ته خاطری"

تصویربردار و تدوین:
#موسی_امیری_سوادکوهی
#عشقعلی_ایرانمنش_سوادکوهی

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
Forwarded from اتچ بات
"خواهونی"

پَئیز ماه بیه تارِ ماه شو
بوردمه یار پَلی چَچّی کَلِه سو
کَلِک سَر بوردِمه دئیه تَلی
چَچّی ر بِشتمِه هاکردمه پِئی

شه بشکسه تار ر هاکردمه سرین
هر چی ناله داشته دکرده بریم
اتا ر من باتمه ده تا ر مه تار
انده بنالسه ششک بورده مار

صِوی نَشی خو جه بَهیمه بیدار
مه تن دَرنجِسّه مه دل بیقرار
اَتّتّا شاب زومه صد فکر و خیال
یاره بدیمه مه زِوُن بییه لال

رو رِ دگاردندیّه مره نشا
سلوم هاکردمه جوابِ ندا
مه زِوُن گِر بخِرده نیّه ووشا
ندومبه چتی راه ر نکردمه گوم
سره نرسیمه هدامه پیغوم

اگه خوانی بوری مه چش سو
اگه خوانی بوری مه چش خو
اگه خوانی مه دلّ ِبیاری تو
اگه خوانی مره بزنی سرکو
خدا نکرد مره بزنی درو
نهلی مه ور بهار بکنه بو
اگه خوانی بی گذر بزنی او
ته اونوَرِ رو و من اینوَرِ او

ونه پیغوم بمو مره نخوانه
بَتِه شِه بِخِدی اَره هِدانه

کاشکی زودتر مره بئی‌بو حالی
مه دل دار تک نسات بیبو کلی
مه چش اگه بلنددار ندی بو
اسا وا کلی ر نِدائه پَلی

#توضیح_مختصر👇

در گذشته اگر پسری برای دیدن نامزد خود به خانه‌ی او می‌رفت (که معمولا شبها اتفاق می‌افتاد) در صورت عدم رضایت دختر، مانعی از طرف دختر جلوی درب ورودی منزلشان قرار می‌داد نشانه‌ی آن بود که "امشب به دیدنم نیا". داستان این ترانه گویای آن اتفاق است.

#برگردان_فارسی👇

شبی از شب‌های فصل پائیز بود
هیزم نیمه سوخته‌ای را برای روشنایی راه برداشتم و به سوی خانه یار روانه شدم

کَلِک سَر (جلوی در) که رسیدم بوته‌های خار را دیدم که سر راهم قرار داده بود
ناراحت و دلگیر شدم. هیزم نیمه سوخته را همان‌جا گذاشتم و برگشتم

تار شکسته‌ام را همدم خود کردم
با هم از دل‌تنگی‌هایمان گفتیم
من می‌خواندم و تارم می‌خواند
آنقدر با هم خواندیم تا که صبح شد

صبح از خواب نرفته بیدار شدم
تنم خسته و رنجور و دلم بی‌قرار بود
با هر قدمی که برمی‌داشتم بیشتر در خیالاتم فرو می‌رفتم
که ناگهان یارم را دیدم در حالی که زبانم بند آمده بود.

رویش را از من گرفت و نگاهم نکرد
سلام کردم اما پاسخم را نداد

سکوت کردم و یارای سخن گفتنم نبود

نمیدانم با آن حالی که داشتم چطور راه خانه‌ام را گم نکرده بودم
هنوز به خانه نرسیدم که پیغامی برایش فرستادم

اگر می‌خواهی سوی چشمانم را بگیری
اگر می‌خواهی خواب را از چشمانم بگیری
اگر می‌خواهی دلم را بدرد بیاوری
اگر می‌خواهی سرزنشم کنی
یا خدای ناکرده به من دروغ بگویی
اگر می‌خواهی دیگر بهاری نداشته باشم
اگر می‌خواهی بی‌گدار به آب بزنی
تو آن‌سوی رودخانه و من این‌سوی رودخانه

پیغامی از او برایم رسید که خواهان من نیست
و گفت دیگران از سوی خودشان به تو قول ازدواج داده‌اند
ای کاش زودتر از اینها می‌فهمیدم
که نباید خانه‌ی رویاهایم را بر نوک درخت بسازم
اگر چشمانم محو بلندای درخت نمی‌شد
حالا باد آشیانه‌ام را ویران نمی‌ساخت

خواننده: #اکبر_رستگار_سوادکوهی
تنظیم: #محمدزمان_اسماعیلی
شاعر: #توران_آرام_سوادکوهی

گروه موسیقی "وارش"
آلبوم "ته خاطری"

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
Forwarded from اتچ بات
"بزن لَلِه"

بزن لَلِه امشو چش خو دنیه
آسمون اساره‌ی سو دنیه
بزن لَلِه که امشو شو بلنده
مله اتا لمپای سو دنیه

بزن لَلِه که ناخش منه یار
و اتا آخ گنه من نالمبه زار
بزن لَلِه ته وا دوا بهووه
مه یار دل اتی بهیره قرار

بزن لَلِه مه دل غم پر هایره
خیال په ش یاره کشه هایره
بزن لَلِه چش خو ر برآمند
دل دواره بخوندسن سر هایره

برو امشو بخوندیم غریبی حال
رج خونی ر بخوندیم پیش و دمبال
سیو شو ر آسمون جه هادیم پر
صواحی دوویم افتاب پلی مال

#برگردان_فارسی👇

لَلِه‌وا بنواز که امشب به چشمانم خواب نمی آید
ستاره ها در آسمان سوسو نمی زنند

ای لَلِه‌وا بنواز که شب، طولانی شده است
در این آبادی انگار سو سوی چراغی هم نیست

ای لَلِه‌وا بنواز که دلبرم ناخوش احوال است
هر بار که او ناله سر می دهد من هم با او هم ناله میشوم

ای لَلِه‌وا بنواز تا بلکه نوای دلنشینت مرحم تن رنجورش شود
و برای لحظه‌ای هم که شده قراری بگیرد

لَلِه‌وا بیا امشب از حال غریبی‌مان بخوانیم
نوبت به نوبت بخوانیم

و با خواندنمان تاریکی را از آسمان بگیریم و
صبح را به امید آفتاب باشیم

خواننده: #اکبر_رستگار_سوادکوهی
شاعر: #صادق_ربیعی_دشتیان
تنظیم: #محمدزمان_اسماعیلی
آلبوم: #ته_خاطری

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
Forwarded from اتچ بات
"ببو گل"

هوا سردا گلام زردا
اوزر کنه گلام کا دنه ونا
نمنه ورف و وا داننا
په کوه هسسا
ببوگل تک و تینار

شه دل هول و ولا داننا
اتا چش آسمون من
اتا چش "آرسوک" سی سر
ببوگل چش براه داننا

تره سنگ و چکل خار اشناسننه
تره ملج و نمدار اشناسننه
تره دشت و زمی اوولی به اوولی
اساره ی شوی تار اشناسننه

گالشی کردی و سر کوه و جر کوه
خراب ویشه ته چش نشیه خو
تروک بوسندی تن داشتی همیشه
تا من سر دارم و سامون و ریشه

مه آسمون ششک
مه تن توک و تیرک
مه سختی روز پی نک

نا دل داشتی مه دل غم بوینی
نا دل داشتی مه چش نم بوینی
شه داشتی ناشتی ر مسه دی کردی
خشی ر خواسی مه همدم بوینی

اسا دل بی قراره
ته چش مه انتظاره
اشنی راسه راه ره

#برگردان_فارسی👇

"پدر"

هوا سرد است و برگها همه زرد شده‌اند
باد سرد با برگها بازی می‌کند و آنها را با خود می‌برد
به نظر برف و بورانی در راه است
آخرین روزهای ییلاق ماندن است
و پدر تنها مانده

اضطراب و دلشوره دارد
یک چشمش وسط آسمان
و چشم دیگرش تپه‌ی "آرسوک" را نگاه می‌کند
پدر چشم انتظار است

تو را سنگها و کوهها به خوبی می‌شناسند
تو برای درختان ملج و نمدار آشنا هستی
تو را دشت و شالیزار
تو را ستارهای آسمان خوب می‌شناسند

در دامنه‌ی کوه‌ها "گالشی" میکردی
در آن بیشه‌زارها انگار خواب به چشمانت نمی‌آمد
همیشه تنی رنجور و خسته داشتی
تا من سربلند بمانم و سر و سامانی بگیرم

ای آخرین ستاره‌ی امید من
ای تکیه‌گاه من
ای یار روزهای سختی من

هرگز تحمل غمگینی مرا نداشتی
نمی‌توانستی نم اشکی را در چشمانم ببینی
همه‌ی داشته‌ها و نداشته‌ات را خرج من کردی
تا من همیشه خوشی‌های زندگی را ببینم

هنوزم بی‌قرار و نگران منی
چشمانت منتظر من هستند
و چشم به آمدن من دوخته‌ای

خواننده: #اکبر_رستگار_سوادکوهی
شاعر: #کاظم_صداقتی_بورخانی
تنظیم : #محمدزمان_اسماعیلی
آلبوم 'ته خاطری'

⚠️ شِه وَچون رِ محلی گپ بَزوئن یاد هادین

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
@savadkohmp
سوادکوهی‌های مقیم پایتخت
"عیدی پیشی"

خواننده: #اکبر_رستگار_سوادکوهی
شاعر: #کیوس_گوران_سوادکوهی
تنظیم: #محمدزمان_اسماعیلی

باغ لوش صدا انه، گننه که نوبهار بمو
قر بکرده سبزه هم با گل کوچ بار بمو

دار دوش، دوش توره‌ی گلم بزه مشت تتی
ککی مار روشایته و سمت امه حصار بمو

لَلِه‌‌ ونگ کنده مره نورزلی (نوروزعلی) خوندش په
گل‌عمو نوروز خون داشته مه جه قرار بمو

اننه جم وونه بهار سفره‌ی سر رز و درشت
باغ سرخ گل رو اشرف شیر انار بمو

#برگردان_فارسی👇

صدای درب باغ می‌آید، می‌گویند بهار آمد
سبزه‌ی به قهر رفته هم، با کوچ گل آمد

بر دوش درخت، کوله‌ی گلبافت و پر از شکوفه
نیلوفر به سمت حصار به حرکت در آمد

در پی آواز نوروزخوان، نی مرا به خود می‌خواند
گل‌عمو نوروزخوان، روی قرار با من آمد

خُرد و کلان بر سر سفره بهار جمع می‌شوند
گل عذار ِباغ، انار ِشیرین ِاشرف آمد

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"عیدی پیشی"

خواننده: #اکبر_رستگار_سوادکوهی
شاعر: #کیوس_گوران_سوادکوهی
تنظیم: #محمدزمان_اسماعیلی
کارگردان: #علیرضا_امرا

باغ لوش صدا انه، گننه که نوبهار بمو
قر بکرده سبزه هم با گل کوچ بار بمو

دار دوش، دوش توره‌ی گلم بزه مشت تتی
ککی مار روشایته و سمت امه حصار بمو

لَلِه‌‌ ونگ کنده مره نورزلی (نوروزعلی) خوندش په
گل عمو نوروز خون داشته مه جه قرار بمو

اننه جم وونه بهار سفره‌ی سر رز و درشت
باغ سرخ گل رو اشرف شیر انار بمو

#برگردان_پارسی👇

صدای درب باغ می‌آید، می‌گویند بهار آمد
سبزه‌ی به قهر رفته هم، با کوچ گل آمد

بر دوش درخت، کوله‌ی گلبافت و پر از شکوفه
نیلوفر به سمت حصار به حرکت در آمد

در پی آواز نوروزخوان، نی مرا به خود می‌خواند
گل‌عمو نوروزخوان، روی قرار با من آمد

خُرد و کلان بر سر سفره بهار جمع می‌شوند
گل عذار ِباغ، انار ِشیرین ِاشرف آمد

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
@savadkohmp
سوادکوهی‌های مقیم پایتخت
"لبیک"

خواننده و آهنگساز:
#اکبر_رستگار_سوادکوهی
تنظیم آهنگ:
#حامد_محمدی و #ابراهیم_اکبری

گروه موسیقی وارش
آلبوم: دلبرانه
تولید ۱۳۹۸

به مروه و صفا قسم
به ذکر ربّنا قسم
ز درگهت کجا روم
روم به هر کجا تویی
خدای مهربان من
شدی تو میزبان من
توان من امان من
به جان من صفا تویی
بی تاب و در تب‌ام ببین
فریاد یاربم ببین
لبیک و بر لبم ببین
مجیب هر دعا تویی
گدا منم خدا تویی
امید جان ما تویی

طاعات و عبادات قبول
التماس دعا

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خونش محلی "ماه ننه جان" با صدای دلنشین استاد #اکبر_رستگار_سوادکوهی در طبیعت زیبای ارتفاعات سوادکوه

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف "عامی دتر جان"
اجرای زیبای گروه موسیقی وارش

خواننده و سرپرست گروه:
#اکبر_رستگار_سوادکوهی

۱۱ فروردین ۱۳۹۷
سوادکوه، سالن غدیر پل‌سفید

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
۱۷ شهریور ماه، زادروز #اکبر_رستگار_سوادکوهی، خواننده خوش صدای مازندران گرامی باد.

کانال سوادکوهی‌های مقیم پایتخت برای این استاد گرامی و هنرمند عزیز و محبوب دیارمان آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارد.

الهی همیشک خاره تن و دل خِش داره

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
سوادکوهی های مقیم پایتخت
۱۷ شهریور ماه، زادروز #اکبر_رستگار_سوادکوهی، خواننده خوش صدای مازندران گرامی باد. کانال سوادکوهی‌های مقیم پایتخت برای این استاد گرامی و هنرمند عزیز و محبوب دیارمان آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارد. الهی همیشک خاره تن و دل خِش داره @savadkohmp #سوادک…
معرفی استاد #اکبر_رستگار_سوادکوهی

اکبر رستگار فرزند علی، متولد ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۴ پل‌سفید سوادکوه است. خانواده ایشان هنرمند و هنرپرور بوده‌اند و به گفته ایشان، جد پدری وی، خود دوتار می‌ساخت و می‌نواخت. اکبر رستگار مهندسی مکانیک دارد اما دوتار در دست دارد و آواز در گلو؛ دوتار را از پدربزرگش به ارث برد و نواختن را از برادر بزرگترش.

گروه موسیقی "وارش" به سرپرستی اکبر رستگار از سال ۱۳۸۸ فعالیت هنری خود را آغاز کرد و آلبوم مهربونی (مادر) اولین اثر این گروه است که مورد استقبال هنردوستان قرار گرفت و "شبی به نغمه و نوا" دومین اثر این گروه می‌باشد. آلبوم بسیار زیبای "ته خاطری" نیز سومین اثر استاد رستگار است. گاه یک شعر، یک آهنگ، یک نقاشی، یک اثر کافی است تا نامی ماندگار شود. مثل "شد خزانی..." که جواد بدیع‌زاده خوانده؛ اگرچه هنرمندانی که چندین و چند کار دیگر خوانده باشند یا سروده باشند کم نیستند، در مازندران نیز چنین هنرمندانی یافت می‌شوند، هنرمندانی که چندین و چند کار قابل ارتباط دارند اما یک اثرشان مردمی می‌شود. "شه مار بوی پیرهن بلاره" که سرودی است در وصف مادر مازندرانی که ورد زبان خیلی‌هاست و شعرش از استاد شعبان نادری سوادکوهی‌ست؛ این اثر را هنرمندی جوان ساخته و خوانده است که بدون شک می‌تواند باز هم با چنین احساس قابل ارتباط آهنگ بسازد و بخواند. متأسفانه در سالهای اخیر حمایتی از سوی مردم و مسئولین در قبال هنرمندان بزرگی چون رستگار و رستگارها در سوادکوه و شهرستانهای دیگر استان مازندران صورت نگرفته که امیدواریم با برنامه‌ریزی و حمایت و همفکری اساتید و مسئولان مربوطه، موجب دلگرمی این سرمایه‌ها شویم.

شما می‌توانید مصاحبه ما، منتشر شده در روز ۲۶ مرداد سال ۹۸ با استاد رستگار را در لینک زیر بخوانید:

https://t.me/savadkohmp/22419

@savadkohmp
#سوادکوهی‌های_مقیم_پایتخت
@savadkohmp
سوادکوهی‌های مقیم پایتخت
"بیستا برمه"

خواننده: #اکبر_رستگار_سوادکوهی
شاعر: #شعبان_نادری_سوادکوهی

دل خروار به خروار غم هنیشته
اسری بمو مه چش دم هنیشته
مه تنگ دل کوتر پر بزوئه
بورده هلال ماه ر سر بزوئه

ته غم خوامبه چش جا خون ببارم
کلو کلو دل ارمون ببارم
بووم او آ کلاک اسری بشندم
ته قد اسیر خاک آ اسری بشندم

ته سارق دچی رختا من بمیرم
ندی دنیای بختا من بمیرم

هر شو برمه گلی تسه خو شومبه
ته لباس پلی تسه خو شومبه
بعد ته پاپلیه بال بسوته
منه پر هایتنه اقبال بسوته

بخته چلچلا در برو بریم
برو خوامبه بوینم ته گل دیم
برو درد دارمبه درمون ندارمه
اتا دم بوینم ارمون ندارمه

چه بوردی جان دل
دری کمین منزل
مه دل بی ته گلی گلی بموندس
مه سر بی ته سر زندی بموندس

کمین سبزه ته گل رو ر دارنه
کمین ویشه ته بک و بو ر دارنه
ته آسمون وارش یاد بدایی
لَله‌وا ر نواجش یاد بدایی

بهار گل رنگ
رفق روز تنگ
کجه بوردی منه دل قد ندانه
مه دل ته دوری طاقت ندانه

غم و غرصه تنه خشک چو کنده
غرصه غرصه غرصه تن او کنده
مرد ر بیستا بیستا برمه کشنه
مرد ر جوون مرگ غرصه کشنه

سفری چلچلا
لالالالالالا
هرچی بارم ته داغ توم نوونه
ته نوم دنیای دل جا گوم نونه

@savadkohmp