کانال سردار دلها
1.04K subscribers
47.5K photos
25.5K videos
257 files
2.28K links
💠بِسمِـ رَبَّ الحٌسٖــیِݩ﴿؏﴾💠
اگه خیمه ی اسلامی آسیب ببیند
بیت الله الحرام و قرآن آسیب خواهد دید
بخشی ازوصیت نامه ی
#حاج_قاسم_سلیمانی
خدایاداغ سردارهرگزتاظهورمهدی فاطمه
از دلها نمیره

آیدی مدیر کانال

@sardaredelha59



https://t.me/sardare_dellha
Download Telegram
#یونس_حبیبی
#جانباز و #مداح_اهل_بیت(ع) بامداد امروز در ۵۳ سالگی به #همرزمان_شهیدش پیوست.

#یونس_حبیبی که به‌دلیل مجروحیت دوران دفاع مقدس، هر از چندگاهی در بیمارستان بستری می‌شد، بامداد امروز پس از تحمل سال‌ها عوارض ناشی از جراحات دوران دفاع مقدس، به همرزمان شهیدش پیوست. او مدت‌ها در وضعیت کما به‌سر می‌برد، همین چند وقت پیش بود که هوشیاری نسبی پیدا کرد و همه امیدوار به بازگشت سلامتی او بودند، اما باز هم طولی نکشید که مشکلات تنفسی در پی مجروحیت شیمیایی بار دیگر او را به وضعیت کما برد و در نهایت بامداد امروز به #شهادت رسید.

#کانال_سردار دلها این ضایعه را به #جامعه_مداحان، #بازماندگان‌_دوران_دفاع_مقدس و #خانواده‌_ایشان تسلیت می‌گوید.

#آسمانی_شدنت_مبارک_برادر_دلاورم🌹🍃

@sardare_dellha
💚🌹💚
🧔مرد باید برود کار کند

قرآن می فرماید: «الرجال قوّامون علی النسا» یعنی سرپرستی امور خانواده به عهده ی مرد است.

🧔مرد باید برود کار کند.معیشتِ #خانواده به عهده ی اوست.

🧕زن هر چه ثروت دارد مال خودش است.امّا معیشتِ خانواده بر دوش او نیست.

#سخنان_رهبر
#خانواده_ایرانی

@sardare_dellha
🍃٢٢ شهریور سال ۱٣۴۵ مقارن با ایام #ماه_مبارک_رمضان در محله سیچان اصفهان در خانواده کریمی فرزندی به دنیا آمد که نامش را #علیرضا گذاشتند.

🍃فقط چهار سالش بود که پزشکان به خاطر مشکل کبدی ازش قطع امید کردند و گفتند زیاد زنده نمی ماند.

🍃 روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید:" کار خوبی کردی که علیرضا را #نذر آقا ابالفضل(ع) کردی همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس #روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم."

🍃علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا می یابد تا در#نوجوانی رزمنده دفاع از وطنش شود. در عملیات #محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره، سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد.

🍃در آخرین دیدار با #خانواده اش به مادر می گوید:" ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم."

🍃درسال ۱٣۶۱ عملیات والفجر ۱منطقه عملیاتی فکه در #تنگه_ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و وقتی فرمانده اش می خواهد به او کمک کند نمی گذارد و می گوید:" شما فرمانده هستین برگردین به عقب و به بچه ها کمک کنین."

🍃علیرضای ۱۶ ساله به سختی خودش را روی زمین کشیده تا به سمت تپه ها برود، که ناگهان یکی از تانک های عراقی عقده گشایی کرده و از روی پاهایش رد می شود.

🍃۱۶ سال بعد طبق پیش بینی اش، روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم #کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا می کنند و در روز #تاسوعای_حسینی تشییع می شود.

🍃در وصیتش چه شیرین آورده ، "هرگز آنان که در راه #خدا کشته می شوند مرده نپندارید ، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند."♥️

نویسنده: #سودابه_حمزه_ای

🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علیرضا_کریمی

📅تاریخ تولد : ٢٢ شهریور ۱٣۴۵

📅تاریخ شهادت : ٢٢ فروردین ۱٣۶٢

📅تاریخ انتشار : ۲۲ فروردین ۱۴۰۰

🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان

#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا

@sardare_dellha
🍃٢٢ شهریور سال ۱٣۴۵ مقارن با ایام #ماه_مبارک_رمضان در محله سیچان اصفهان در خانواده کریمی فرزندی به دنیا آمد که نامش را #علیرضا گذاشتند.

🍃فقط چهار سالش بود که پزشکان به خاطر مشکل کبدی ازش قطع امید کردند و گفتند زیاد زنده نمی ماند.

🍃 روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید:" کار خوبی کردی که علیرضا را #نذر آقا ابالفضل(ع) کردی همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس #روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم."

🍃علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا می یابد تا در#نوجوانی رزمنده دفاع از وطنش شود. در عملیات #محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره، سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد.

🍃در آخرین دیدار با #خانواده اش به مادر می گوید:" ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم."

🍃درسال ۱٣۶۱ عملیات والفجر ۱منطقه عملیاتی فکه در #تنگه_ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و وقتی فرمانده اش می خواهد به او کمک کند نمی گذارد و می گوید:" شما فرمانده هستین برگردین به عقب و به بچه ها کمک کنین."

🍃علیرضای ۱۶ ساله به سختی خودش را روی زمین کشیده تا به سمت تپه ها برود، که ناگهان یکی از تانک های عراقی عقده گشایی کرده و از روی پاهایش رد می شود.

🍃۱۶ سال بعد طبق پیش بینی اش، روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم #کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا می کنند و در روز #تاسوعای_حسینی تشییع می شود.

🍃در وصیتش چه شیرین آورده ، "هرگز آنان که در راه #خدا کشته می شوند مرده نپندارید ، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند."♥️

نویسنده: #سودابه_حمزه_ای

🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علیرضا_کریمی

📅تاریخ تولد : ٢٢ شهریور ۱٣۴۵

📅تاریخ شهادت : ٢٢ فروردین ۱٣۶٢

📅تاریخ انتشار : ۲۲ فروردین ۱۴۰۰

🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان

#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
@sardare_dellha
کانال سردار دلها
🌼🍃 •توی تقویماےدنیا •یہ روز میبینیم آقا... •زیر یڪ جمعه نوشته •ظهور منجی ما... #جمعه‌هاے‌دلتنگے💔 @sardare_dellha
🍃٢٢ شهریور سال ۱٣۴۵ مقارن با ایام #ماه_مبارڪ_رمضان در محله سیچان اصفهان در خانواده ڪریمے فرزندے به دنیا آمد ڪه نامش را #علیرضا گذاشتند.

🍃فقط چهار سالش بود ڪه پزشڪان به خاطر مشڪل ڪبدے ازش قطع امید ڪردند و گفتند زیاد زنده نمے ماند.

🍃 روزے سیدے سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه ڪرده و بے مقدمه مے گوید:" ڪار خوبے ڪردے ڪه علیرضا را #نذر آقا ابالفضل(ع) ڪردے همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن ڪن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس #روضه براے حضرت در حرمش نذر ڪرده اے ڪه من انجام مے دهم."

🍃علیرضا به طرز معجزه آسایے شفا مے یابد تا در#نوجوانے رزمنده دفاع از وطنش شود. در عملیات #محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره، سر و دست و پاے او مجروح مے شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز مے گردد.

🍃در آخرین دیدار با #خانواده اش به مادر مے گوید:" ما مسافر ڪربلائیم راه ڪربلا ڪه باز شد بر مے گردیم."

🍃درسال ۱٣۶۱ عملیات والفجر ۱منطقه عملیاتے فڪه در #تنگه_ابوغریب هر دو پاے علیرضا مورد هدف تیرهاے عراقے قرار مے گیرد و وقتے فرمانده اش مے خواهد به او ڪمک ڪند نمے گذارد و مے گوید:" شما فرمانده هستین برگردین به عقب و به بچه ها ڪمک ڪنین."

🍃علیرضاے ۱۶ ساله به سختے خودش را روے زمین ڪشیده تا به سمت تپه ها برود، ڪه ناگهان یڪے از تانک هاے عراقے عقده گشایے ڪرده و از روے پاهایش رد مے شود.

🍃۱۶ سال بعد طبق پیش بینے اش، روزے ڪه اولین ڪاروان به صورت رسمے عازم #ڪربلا مے شود پیڪرش را در منطقه فڪه شمالے پیدا مے ڪنند و در روز #تاسوعای_حسینے تشییع مے شود.

🍃در وصیتش چه شیرین آورده ، "هرگز آنان ڪه در راه #خدا ڪشته مے شوند مرده نپندارید ، بلڪه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزے مے خورند."♥️

نویسنده: #سودابه_حمزه_ای

🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علیرضا_ڪریمی

📅تاریخ تولد : ٢٢ شهریور ۱٣۴۵

📅تاریخ شهادت : ٢٢ فروردین ۱٣۶٢

🥀مزار شهید : گلزار شهداے اصفهان

@sardare_dellha
علی ماهانی پسری متولد و پرورش یافته در آب و خاکِ سلیمانی پرورِ کرمان.

🖤بزرگ شده در زمانِ ستم‌شاهی اما با قلبی مملو از شجاعت و
#عشق به حق♡

تا اینکه بانگِ ستمگران، او را به میدانِ مبارزه کشاند. ماه ها اسیرِ دژخیمانِ ساواک بود اما لب از لب باز نکرد و با تمام توان، از

#انقلاب دفاع کرد تا زمانی که حتی حکمِ اعدام او را صادر کردند.

بعد از پیروزی، بانگِ جنگ که نواخته شد، پا به
#جبهه گذاشت تا قطره ای باشد از دریایِ حق در برابرِ نیلِ دشمنان.

والفجر ۳، آخرین حضورِ او در میدانگاهِ حقانیت بود. تا اینکه پس از مجاهدت های بسیار، با لبی تشنه ، به آغوش ارباب پر گشود و پیکرش در آغوش خاک امانت ماند.

پس از ۱۵ سال چشم انتظاری، به آغوشِ
#خانواده بازگشت تا بارِ دیگر عطر حضور علی، زندگی را در شریانِ شهر به جریان بیندازد.

#شهادتت_مبارک علی آقا♥️

🌸به مناسبت سالروز
#شهادت
#شهید_علی_ماهانی

تاریخ تولد : ۱٣٣۶
تاریخ شهادت : ٨ مرداد ۱٣۶٢
تاریخ انتشار : ۸ مرداد ۱۴۰۰
محل شهادت : مهران
مزار شهید : گلزار شهدای کرمان




@sardare_dellha
به دلیل #مشغله زیاد در #جبهه،  #خانواده اش را به #منطقه جنگی آورد و در دزفول ساکن کرد.
🍃🌷🍃
ایشان نزدیک به 61#ماه در #جبهه های نبرد بود به گونه ای که همه #رزمندگان را فرزندان خود می دانست و اگر #رزمنده ای زخمی می شد خود را به #بالین او می رساند و بر #زخمهایش #مرهم می گذاشت.
🍃🌷🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
در منطقه شایع شد که #یوسفی به عراق پناهنده شده  ما هم ناراحت شدیم😔 رد او را گرفتیم و در یک #منطقه بسیار #خطر ناک دیدیم ماشین او متوقف است.

مدتی به دنبال او گشتیم تا اینکه دیدیم نفس زنان #پیکر #شهیدی از #آرپی جی زنها که در گشت،‌ #شهید شده و #جا مانده بود را به #دوش گرفته و می آورد.
🍃🌷🍃
از دیگر #ویژگی های #شهید در #جبهه های نبرد، #حضور مستقیم و #دائمی در #خط مقدم بود. زمانی که #فرمانده #گردان انصار #اباعبدالله (ع)🌷 بود همیشه در سخط مقدم حضور می یافت و می گفت:

اگر #شهید در بستر #خاک بماند در #حقیقت #دل و #جان #هزاران ایرانی روی #خاک #باقی مانده است.
🍃🌷🍃
💕نائب برحق امام زمان:"
به برکت ایمان شهیدان ما و ایمان شما پدران و مادران و همسران - که شماها هم پشت سر شهدا قرار دارید؛ چون اگر پدر شهید، مادر شهید و همسر شهید با او همدل و هم‌ایمان نباشند، او نمی تواند برود بجنگد - توانستید در این مبارزه پیروز شوید. این همان درسی است که باید همواره جلوی چشم ما باشد و به آن نگاه کنیم💕....💕....
#خانواده_شهدا #همسران_شهدا #مادران_شهدا #مادر_شهید
ٜ



@sardare_dellha
به دلیل #مشغله زیاد در #جبهه،  #خانواده اش را به #منطقه جنگی آورد و در دزفول ساکن کرد.
🍃🌷🍃
ایشان نزدیک به 61#ماه در #جبهه های نبرد بود به گونه ای که همه #رزمندگان را فرزندان خود می دانست و اگر #رزمنده ای زخمی می شد خود را به #بالین او می رساند و بر #زخمهایش #مرهم می گذاشت.
🍃🌷🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
در منطقه شایع شد که #یوسفی به عراق پناهنده شده  ما هم ناراحت شدیم😔 رد او را گرفتیم و در یک #منطقه بسیار #خطر ناک دیدیم ماشین او متوقف است.

مدتی به دنبال او گشتیم تا اینکه دیدیم نفس زنان #پیکر #شهیدی از #آرپی جی زنها که در گشت،‌ #شهید شده و #جا مانده بود را به #دوش گرفته و می آورد.
🍃🌷🍃
از دیگر #ویژگی های #شهید در #جبهه های نبرد، #حضور مستقیم و #دائمی در #خط مقدم بود. زمانی که #فرمانده #گردان انصار #اباعبدالله (ع)🌷 بود همیشه در سخط مقدم حضور می یافت و می گفت:

اگر #شهید در بستر #خاک بماند در #حقیقت #دل و #جان #هزاران ایرانی روی #خاک #باقی مانده است.
🍃🌷🍃




🌹 امروز ۳۰ اردیبهشت سالروز شهادت مدافع‌حرم «شهید علی‌اصغر شیردل» گرامی‌‌باد.
                                
   
❇️#سیره_شهدا

🌼شهید مدافع‌حرم علی‌اصغر شیردل

💐همسرم یک‌سری اعتقادات
داشتند که رعایت آنها برایش مهم بود؛ مثلا خیلی روی #حجاب، #نماز ، #خانواده و #اخلاق تاکید داشتند.

💐با هم‌بودنِ اعضایِ خانواده برایش بسیار مهم بود. یکی از مواردی که می‌گفت #خانواده معنا پیدا می‌کند، سرِ یک‌سفره‌نشستن و باهم‌غذاخوردن بود. اگر پسرمون امیرعلی سرِ سفره نمیومد، ایشون می‌گفتند: نه! نمیشه! حتما باید همه با هم غذا بخوریم.

💐هروقت بعد از نماز می‌خواستند با حجت خدا، آقا امام زمان صحبت کنند، من متوجه می‌شدم؛ وقتی به آقا سلام می‌داد، خیلی خالصانه این کار را انجام می‌داد؛ متوجه نمی‌شدم که به آقا چه می‌گوید ولی از نگاه‌کردن و حرف‌زدنش، احساس می‌کردم که واقعاً در محضر آقاست و با ایشان دردِ دل می‌کند.

@sardare_dellha
به دلیل #مشغله زیاد در #جبهه،  #خانواده اش را به #منطقه جنگی آورد و در دزفول ساکن کرد.
🍃🌷🍃
ایشان نزدیک به 61#ماه در #جبهه های نبرد بود به گونه ای که همه #رزمندگان را فرزندان خود می دانست و اگر #رزمنده ای زخمی می شد خود را به #بالین او می رساند و بر #زخمهایش #مرهم می گذاشت.
🍃🌷🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
در منطقه شایع شد که #یوسفی به عراق پناهنده شده  ما هم ناراحت شدیم😔 رد او را گرفتیم و در یک #منطقه بسیار #خطر ناک دیدیم ماشین او متوقف است.

مدتی به دنبال او گشتیم تا اینکه دیدیم نفس زنان #پیکر #شهیدی از #آرپی جی زنها که در گشت،‌ #شهید شده و #جا مانده بود را به #دوش گرفته و می آورد.
🍃🌷🍃
از دیگر #ویژگی های #شهید در #جبهه های نبرد، #حضور مستقیم و #دائمی در #خط مقدم بود. زمانی که #فرمانده #گردان انصار #اباعبدالله (ع)🌷 بود همیشه در سخط مقدم حضور می یافت و می گفت:

اگر #شهید در بستر #خاک بماند در #حقیقت #دل و #جان #هزاران ایرانی روی #خاک #باقی مانده است.
🍃🌷🍃
🍃قصه پدری که در این تابلوی خانوادگی فقط قاب عکسش بود از آذر شصت و پنج در خانه ای سازمانی آغاز شد. فرزند سوم خانواده، حیدر؛ که به قول خودش با همه اعضای #خانواده فرق داشت!

🍃از آزمون الهی تا میدان عمل که هنگام حقیقت یافتن شعار #کلنا_عباسک_یازینب بود، حیدر متفاوت عمل کرد و در تمامشان خوش درخشید. ولی در میدان خوش تر. دلاورانه جنگید و حیدرگونه جام شهادت نوشید.

🍃و من به این می‌اندیشم که گاهی اسم ها گویای سرنوشت صاحبانشان هستند.
و این از خود گذشتن ها مقدمه امنیتی است که به قیمت نبودن یک پدر و یا #همسر محقق می‌شود.

سالگرد شهادتت مبارک #حیدر_حرم♥️

نویسنده: #مهدیه_نادعلی

🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حیدر_جلیلوند

📅تاریخ تولد : ٢۶ آذر ۱٣۶۵

🕊محل شهادت : حماه_سوریه

🥀مزار شهید : کرج_گلزار شهدای ملارد

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ


#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا

@sardare_dellha
تواضع خلوص و ایثار بنامعلے از بارزترین ویژگے هاے ایشون بود . مثلا در یک عملیات وقتے ڪه نگهبانے یڪے از پل ها به عهده گردان مقداد سپرده شده بود شخصا مراقبت از آن پل را به عهده گرفت 😔💐
به روایت از شهید مصطفے پیش قدم🥀 :
خودتان مے دانید ڪه دو روز است ڪه پل را تحویل داده ایم اما ظهرے سر زدم به برادر بنامعلے خیلے خسته بود ، چشمهایش قرمز بود . معلوم بود از آن روزے ڪه پل را از ما گرفته نخوابیده است

شهید🥀 نمونه اشداء علے الڪفار و رحماء بینهم بود . از چاپلوسے و دورویے بیزار بود . نسبت به غیبت و تهمت بسیار حساس بود . بسیار ڪم سخن مے گفت و هرگاه ڪه ڪلامے مے گفت بسیار سنجیده و متین بود.


شهید🥀ارادت خاصے به #خانواده شهدا داشت . به نماز اول وقت و جماعت اهمیت مے داد . شاهد این سخن مسجد صاحب الزمان (عج) مسجد یاخچے آباد ، مسجد رسول (ص) بازار دوم و مسجد خانے آباد نو مے باشد.

شهید محمد زاده🥀 دائم الوضو بود و در اغلب روزهاے رجب و شعبان یا حداقل یک روز در هفته را روزه مے گرفت . بسیار صبور و بردبار بود . در برابر مشڪلات همه را به صبر دعوت مے ڪرد به خصوص صبر در شهادتش🥀
تحصیلات خود را تا #فوق دیپلم #نظامی و پس از آن تا #لیسانس #حقوق ادامه داد و در #تیر‌ماه ۹۴# در #رشته #حقوق از دانشگاه پیام نور ملایر #فارغ‌التحصیل شد.
🍃🌷🍃
#اخلاق اسلامی  و #احترام خاصش به #والدین و #نیکی به مردم از #خصوصیات اخلاقی دیگر ایشان بود.
🍃🌷🍃
#مهربان بود، اما در مقابل کسانی که مخالف #ارزش‌های دینی و #امام بودند، #می‌ایستاد و با آنها #برخورد می‌کرد، درصدد #هدایت و #روشن کردن #واقعیت در #افکارآنان بود.
🍃🌷🍃
ایشان #ادای فریضه #امر به معروف و #نهی از منکر را در وهله اول در #خانواده و سپس در #اجتماع از #وظایف خود می‌دانست.
🍃🌷🍃
#شاگردان فعال و #متدینی را در پایگاه بسیج که در #مسجد امام حسن مجتبی(ع)🌷 #تأسیس کرده بود، #تربیت و #آموزش داده بود.
🍃🌷🍃
ایشان #ارادت خاصی نسبت به #کریم اهل بیت #امام حسن(ع)🌷داشت، برای #مسجد از #جان مایه می‌گذاشت، بسیاری از جوانان از ویژگی‌های اخلاقی تش، همچون #کمک به #فقرا شبانه و #مخفیانه #الگو برداری می‌کردند.
🍃🌷🍃
ایشان#تلاش زیادی در #برگزاری #مناسبت‌‌ها همچون #تولد و #شهادت ائمه اطهار(ع)🌷 در مسجد محله شان داشت.
🍃🌷🍃
#شهادت را #آرزوی قلبی خود می‌دانست و حتی مثل #مهمانی که قراره به #مهمانی مهمی برود قبل از #عملیات #غسل #شهادت کرده و حتی با #خانواده #خداحافظی می‌کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
در سال 1366# وقتی تنها 16 سال بیشتر نداشتم به همسری آقا «ماشاالله شمسه» درآمدم و حاصل 28#سال زندگی با همسرم یک فرزند پسر و دو دختر است.
🍃🌷🍃
من و #همسرم هر دو اهل روستای «سراب»  بروجرد بودیم و آشنایی دورادوری با هم داشتیم.  وقتی به خواستگاریم آمد، در بحبوحه #جنگ بود و آن زمانی بود که به #جبهه می‌رفت.
🍃🌷🍃
مادرم می‌ترسید و می‌گفت ممکن است در این #جبهه رفتن‌هایش #شهید شود اما او در جواب مادرم گفت: «هیچ‌کس نمی‌داند در آینده چه پیش می‌آید، شاید ما این #لیاقت را نداشته باشیم»
🍃🌷🍃
در 28#آبان ماه سال 66# ازدواج کردیم و #یک هفته بعد به منطقه #کردستان #اعزام شد و پس‌ از آن #بارها به صورت متناوب به #مناطق جنگی غرب کشور مانند ایلام #اعزام شد.
🍃🌷🍃
آقا «بشیر» اولین فرزندم در سال 67 زمانی که #پدرش در مناطق #عملیاتی غرب کشور بود به دنیا آمد، فرزند دومم «اسماء» سال 68 و دختر دومم سال 78  در بروجرد به دنیا آمد.
🍃🌷🍃
#مأموریت‌هایی هم که می‌رفت همواره وقتی از ما #خداحافظی می‌کرد و می‌رفت به ما می‌گفت : که «ممکن است دیگر برنگردم و این بار آخر باشد».
🍃🌷🍃
بسیار اهل #محبت به #خانواده بود. هر وقت از #مأموریت برمی‌گشت #نبودنش را با #کارها و ر#فتارش با #بچه‌ها برایمان #جبران می‌کرد و در #کارهای خانه خیلی #کمک می‌کرد.
🍃🌷🍃
#مأموریت‌هایش از #یک روز و #یک هفته تا 10#روز بود اما همیشه #پیگیر احوال #خانواده بود و هر وقت هم که تماس می‌گرفت می‌گفت: «کمبودی ندارید؟
🍃🌷🍃
وقتی از #مأموریت برمی‌گشت و ما #ابراز #دل‌تنگی و #خستگی می‌کردیم با #شوخی و #خنده ما را #قانع می‌کرد و آن‌قدر #شاداب و #سرزنده بود که #سختی‌های #نبودنش را #فراموش می‌کردیم.
🍃🌷🍃
#گوش به فرمان #رهبر بودند، سرهبر انقلاب را #خیلی #دوست داشت از آن #دوست داشتن‌هایی که واقعاً #حاضر بود خود را #فدایی #ایشان کند و این را در #عمل #ثابت کرد.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید ماشاالله شمسه هم درتاریخ    ۱۳۹۴/۱/۱۳#  و با #اصابت #تیر #تک تیرانداز تکفیری به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
روستای سراب ، شهرستان بروجرد.
🍃🌷🍃
#مأموریت‌هایی هم که می‌رفت همواره وقتی از ما #خداحافظی می‌کرد و می‌رفت به ما می‌گفت : که «ممکن است دیگر برنگردم و این بار آخر باشد».
🍃🌷🍃
بسیار اهل #محبت به #خانواده بود. هر وقت از #مأموریت برمی‌گشت #نبودنش را با #کارها و ر#فتارش با #بچه‌ها برایمان #جبران می‌کرد و در #کارهای خانه خیلی #کمک می‌کرد.
🍃🌷🍃
#مأموریت‌هایش از #یک روز و #یک هفته تا 10#روز بود اما همیشه #پیگیر احوال #خانواده بود و هر وقت هم که تماس می‌گرفت می‌گفت: «کمبودی ندارید؟
🍃🌷🍃
وقتی از #مأموریت برمی‌گشت و ما #ابراز #دل‌تنگی و #خستگی می‌کردیم با #شوخی و #خنده ما را #قانع می‌کرد و آن‌قدر #شاداب و #سرزنده بود که #سختی‌های #نبودنش را #فراموش می‌کردیم.
🍃🌷🍃
#گوش به فرمان #رهبر بودند، سرهبر انقلاب را #خیلی #دوست داشت از آن #دوست داشتن‌هایی که واقعاً #حاضر بود خود را #فدایی #ایشان کند و این را در #عمل #ثابت کرد.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید ماشاالله شمسه هم درتاریخ    ۱۳۹۴/۱/۱۳#  و با #اصابت #تیر #تک تیرانداز تکفیری به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
روستای سراب ، شهرستان بروجرد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
#آقا مرتضی، به شدت #تابع #مقام معظم رهبری♥️ بودند و #خودش را در برابر #ایشان #مسئول می دانست بیشتر #سخنرانی هایشان را دنبال می کردند.
🍃🌷🍃
به #خانواده و #ما  هم #پیروی از #ایشان را #توصیه می کردند حتی می گفتند #سکوت کنیم تا راحت #گفته های #رهبری را #گوش  کنند.
🍃🌷🍃
#نیروی سپاه  #منطقه و#کارش، #چابهار بود و #نیروهای آن جا به #سوریه اعزام نمی شدند  البته چند نفر از #همکارانش از آن جا عازم #سوریه شده و باز گشته بودند بنابراین #شهادت او را تصور نمی کردم.😭
🍃🌷🍃
و چون #پیگیری و #اصرار #مرتضی را برای رفتن می دیدم، رفتن و بازگشتش را مانند #همکارانش در چابهار تصور می کردم. دیگر حرفی باقی نمی ماند.
🍃🌷🍃
در #صحبت ها #مرتضی می گفت انتخاب با خودت هست، جواب #حضرت زینب (س)🌷
و #امام حسین (ع)🌷را خودت باید بدهی، #شهید شدن و خانواده #شهید بودن #لیاقت می خواهد.😭
🍃🌷🍃
هر چه بود بین #او و #خدایش🤍 بود، #عهدی در #سکوت که حتی با من هم بازگو نکرد اما راه #سوریه را برایش خواستنی کرد. تا این که بالاخره رفتنش برای 21#اسفند 96# قطعی شد.😭
🍃🌷🍃
وقتی قصد #رفتن کرد چمدانی از مادر امانت گرفت، بارش را از لباس، مسواک، خمیر دندان و ... سبک بست و شلواری که دیگر به پایش نشد و با #زخم ترکش به هم دوخته شد، چمدانی که گشوده نشد، نبات، آجیل محلی، عناب و انجیری که مادر در چمدان گذاشت تا #سوریه رفت و در چمدان #برگشتی #باقی ماند.😭
🍃🌷🍃
#دو برگ از دفترچه ای که #شب آخر با هم بودن #وصیت هایش را در آن نوشت، #قرض ها و #بدهی هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با #فامیل و#دوستانش گذراند و گفته و نگفته #حلالیت طلبید.😭
🍃🌷🍃
زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی #آخرین عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭  زود رفت تا #دل کندن #راحت تر باشد.😭
🍃🌷🍃
در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل #خانواده و #طاها  می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در #سوریه بگوید، می گفت #کارمان #سخت است #دعا کنید.
🍃🌷🍃
آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، #مرتضی آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز می‌کند که حتما از آن خبر می گیرد.
🍃