✍🏼ماجرایی حقیقی و تأثیر گذار . . . .
❤️در اولین #شب_ازدواج ولید ، به همسر زیبایش نگاه کرد، احساس کرد که #خوشبخت ترین مرد دنیاست و برای اولین بار زندگی به روی او لبخند زده است....
نزد هدی رفت، اما هدی #گریه می کرد و داد زد به من نزدیک نشو !!
👌🏼ولید گفت : چرا ؟
😔گریه کنان گفت : من آن کسی نیستم که تو می خواهی ، من قبلا #بی_عفت شده ام و خطا کرده ام با کسی...
💔این سخن مانند #صاعقه ای بر سر ولید فرود آمد ، و احساس کرد که دنیا بر سرش خراب شده ، و قلبش تند تند می زد ، اما زود جلوی خشمش را گرفت و به اتاق دیگری رفت و خوابید ....
صبح هنگام به نزد هدی آمد و گفت :
اگر من اکنون تو را طلاق دهم روی زبان مردم می افتی و #آبرویت می رود ، و خانواده ات معلوم نیست با تو چکار کنند...
☝️🏼پس من تو را یک سال کامل نزد خود نگه می دارم ، و بعد تو را #طلاق خواهم داد ، تو در اتاقی می خوابی و من در اتاق دیگر ...
☀️روزها می گذشتند و ولید چنانکه گفته بود هدی را به حال خود رها کرده بود ، هر کدام در اتاقی جداگانه می خوابیدند ، و حتی با هدی حرف نمیزد...
😔وقتی هدی به ولید نگاه می کرد او را مرد کاملی می یافت که تمام صفات یک #مرد_خوب را دارد و به حال خودش تأسف می خورد که با خود چه کرده است ...
ولید در کودکی مادرش را از دست داده بود ، و #نامادری اش با او #مهربان نبود ، اما ولید با همه سختی ها ساخته بود و به نامادری اش پشت نکرده بود...
و این مشکلات از او مردی #بااخلاق و #صبور ساخته بود...
🔹اما هدی همیشه ترسی از آخرین برگه سال داشت ، با آمدن آن طلاقش حتمی می شد...
وقتی ولید را در حال بازی با کودکان فامیل می دید ، می دانست که او به بچه ها #علاقه دارد ، با خود می اندیشید که به ولید #ظلم کرده است و خوشیها را از او گرفته است....
⛈روزی از روزها باران شدیدی می بارید و ولید ماشین خریده بود ، آن را روشن کرد اما از شدت بارش آن را متوقف کرد و خودش نیز سرمای شدیدی احساس می کرد بنابراین به داخل منزل برگشت ، وقتی هدیٰ در را باز کرد ولید بیهوش به داخل افتاد....
👌🏼هُدیٰ بالا تنه او را گرفت و کشان کشان به اتاقش برد و مثل یک #مادر تمام شب را بر بالین او منتظر ماند ، ولید #تب زیادی داشت ، و هدی تب او را با دستمال خیس کم کم پایین آورد ، بالاخره تبش رفع شد و چشمانش را باز کرد ، هدی را با چشمان خیس در انتظار خود دید ، احساس کرد که هدی را در احساساتش به خوبی درک کرده و با او #صادق بوده است ...
🔻ولید #شفا یافت ، چند روزی سپری شد و به آخر سال رسیدند ، مدت ماندن هدی به اتمام رسیده بود ...افکار پریشان به هدی #هجوم آورده بودند ..به خانواده اش چه بگوید ؟
😔وسایل خود را جمع نمود ، آماده برای طلاق شد...
ولید گفت : قبل از رفتن نزد خانواده ات به سالن برو چیزی هست که باید ببینی...
🔸هدی نمی دانست برای چه باید به آنجا برود ؟ اما آنجا چیزی را دید که توقعش را نداشت !!
👇🏼ولید روی کاغذی برایش چنین نوشته بود :
💌 #همسر_عزیزم ....
✍🏼سالی گذشت ، و من #مراقب تو بودم ،تو را در #نماز و #روزه دیدم ، تو را در حال #دعا یافتم ، و من تو را #بخشیدم ، و از امروز #شوهرت هستم و تو #همسر من هستی...
❤️ #رسول اللهﷺ میفرماید:
🌟هر کس #عیب مسلمانی را بپوشاند ، خداوند در روز #قیامت عیب او را می پوشاند ...
🎙 #پایگاهخبریسمیع_آباد ( درشهر) بروزترین و جامع ترین رسانه شهر سمیع آباد و بخش پایین جام
✅سمیع آباد خبر
🆔@sami_abad_khabar
❤️در اولین #شب_ازدواج ولید ، به همسر زیبایش نگاه کرد، احساس کرد که #خوشبخت ترین مرد دنیاست و برای اولین بار زندگی به روی او لبخند زده است....
نزد هدی رفت، اما هدی #گریه می کرد و داد زد به من نزدیک نشو !!
👌🏼ولید گفت : چرا ؟
😔گریه کنان گفت : من آن کسی نیستم که تو می خواهی ، من قبلا #بی_عفت شده ام و خطا کرده ام با کسی...
💔این سخن مانند #صاعقه ای بر سر ولید فرود آمد ، و احساس کرد که دنیا بر سرش خراب شده ، و قلبش تند تند می زد ، اما زود جلوی خشمش را گرفت و به اتاق دیگری رفت و خوابید ....
صبح هنگام به نزد هدی آمد و گفت :
اگر من اکنون تو را طلاق دهم روی زبان مردم می افتی و #آبرویت می رود ، و خانواده ات معلوم نیست با تو چکار کنند...
☝️🏼پس من تو را یک سال کامل نزد خود نگه می دارم ، و بعد تو را #طلاق خواهم داد ، تو در اتاقی می خوابی و من در اتاق دیگر ...
☀️روزها می گذشتند و ولید چنانکه گفته بود هدی را به حال خود رها کرده بود ، هر کدام در اتاقی جداگانه می خوابیدند ، و حتی با هدی حرف نمیزد...
😔وقتی هدی به ولید نگاه می کرد او را مرد کاملی می یافت که تمام صفات یک #مرد_خوب را دارد و به حال خودش تأسف می خورد که با خود چه کرده است ...
ولید در کودکی مادرش را از دست داده بود ، و #نامادری اش با او #مهربان نبود ، اما ولید با همه سختی ها ساخته بود و به نامادری اش پشت نکرده بود...
و این مشکلات از او مردی #بااخلاق و #صبور ساخته بود...
🔹اما هدی همیشه ترسی از آخرین برگه سال داشت ، با آمدن آن طلاقش حتمی می شد...
وقتی ولید را در حال بازی با کودکان فامیل می دید ، می دانست که او به بچه ها #علاقه دارد ، با خود می اندیشید که به ولید #ظلم کرده است و خوشیها را از او گرفته است....
⛈روزی از روزها باران شدیدی می بارید و ولید ماشین خریده بود ، آن را روشن کرد اما از شدت بارش آن را متوقف کرد و خودش نیز سرمای شدیدی احساس می کرد بنابراین به داخل منزل برگشت ، وقتی هدیٰ در را باز کرد ولید بیهوش به داخل افتاد....
👌🏼هُدیٰ بالا تنه او را گرفت و کشان کشان به اتاقش برد و مثل یک #مادر تمام شب را بر بالین او منتظر ماند ، ولید #تب زیادی داشت ، و هدی تب او را با دستمال خیس کم کم پایین آورد ، بالاخره تبش رفع شد و چشمانش را باز کرد ، هدی را با چشمان خیس در انتظار خود دید ، احساس کرد که هدی را در احساساتش به خوبی درک کرده و با او #صادق بوده است ...
🔻ولید #شفا یافت ، چند روزی سپری شد و به آخر سال رسیدند ، مدت ماندن هدی به اتمام رسیده بود ...افکار پریشان به هدی #هجوم آورده بودند ..به خانواده اش چه بگوید ؟
😔وسایل خود را جمع نمود ، آماده برای طلاق شد...
ولید گفت : قبل از رفتن نزد خانواده ات به سالن برو چیزی هست که باید ببینی...
🔸هدی نمی دانست برای چه باید به آنجا برود ؟ اما آنجا چیزی را دید که توقعش را نداشت !!
👇🏼ولید روی کاغذی برایش چنین نوشته بود :
💌 #همسر_عزیزم ....
✍🏼سالی گذشت ، و من #مراقب تو بودم ،تو را در #نماز و #روزه دیدم ، تو را در حال #دعا یافتم ، و من تو را #بخشیدم ، و از امروز #شوهرت هستم و تو #همسر من هستی...
❤️ #رسول اللهﷺ میفرماید:
🌟هر کس #عیب مسلمانی را بپوشاند ، خداوند در روز #قیامت عیب او را می پوشاند ...
🎙 #پایگاهخبریسمیع_آباد ( درشهر) بروزترین و جامع ترین رسانه شهر سمیع آباد و بخش پایین جام
✅سمیع آباد خبر
🆔@sami_abad_khabar
#قرآن_زندگی
هنگامی که تکه ای شیشه می شکند صدایش به سرعت محو می گردد اما خرده های آن، اطرافیانش را زخمی می گرداند...
سخن #نیش دار هم اینگونه است، سریع پایان می یابد اما درد قلب برای مدتی طولانی باقی می ماند..!!
بنابراین جز حرف خیر چیزی بر زبان نیاور.
توصیه های نه گانه در سوره حجرات برای تعامل با مردم:
۱. فَتَبَيَّنُوا تحقیق کنید.
۲. فَأَصْلِحُوا صلح برقرار سازید.
۳. وَأَقْسِطُوا عدالت بکار برید.
۴. لَا يَسْخَرْ استهزاء نکند.
۵. وَلَا تَلْمِزُوا طعنه نزنید.
۶. وَلَا تَنَابَزُوا عیبجوئی نکنید.
۷. اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّن از بسیاری از گمانها بپرهیزید.
۸. وَلَا تَجَسَّسُوا و جاسوسی و پردهدری نکنید.
۹. وَلَا يَغْتَبْ غیبت ننماید.
این موارد را به دقت رعایت نما و در طول عمر خود، آنها را عملی ساز، درست است که نمی توانی همه را #خوشبخت نمایی اما می توانی کسی را #نیازاری.
🎙 #پایگاهخبریسمیع_آباد ( درشهر) بروزترین و جامع ترین رسانه شهر سمیع آباد و بخش پایین جام
✅سمیع آباد خبر
🆔@sami_abad_khabar