📖رمان: دریای عاشقانه ها
📝نویسنده:پریاLove
@Romankhone_ir 📚
📄خلاصه:
داستان از پسری شروع میشه که تحمل تنهایی های خودشو نداره اما بااین مشکل به سختی کنار میاد وخودشو به درس میسپاره اما همین درس باعث میشه….. پایان خوش
☑ژانر: #عاشقانه
#دریای_عاشقانه_ها #پریا_love
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
✍ محبوبترین کانال رمان💯
ادمین: mozhan
📌 نسخه Pdf و Apk و Epub ⬇️⬇️
📝نویسنده:پریاLove
@Romankhone_ir 📚
📄خلاصه:
داستان از پسری شروع میشه که تحمل تنهایی های خودشو نداره اما بااین مشکل به سختی کنار میاد وخودشو به درس میسپاره اما همین درس باعث میشه….. پایان خوش
☑ژانر: #عاشقانه
#دریای_عاشقانه_ها #پریا_love
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
✍ محبوبترین کانال رمان💯
ادمین: mozhan
📌 نسخه Pdf و Apk و Epub ⬇️⬇️
🎀 #پریا 🎀👆
پریا
نوشته: فهیمه رحیمی
خلاصه:
از روزي كه در محله ديو تنوره كشيد و سر به آسمون ساييد.ادمهاي بي ريا و صميمي هم در آتش تندر سوختند وجان به در برده ها بره معصوم مهرباني و رافت را به پاي غول قرباني كردند تا صباحي بيشتر از اين عروس هزار چهره كام گيرند . چهره ها رنگ باخت و لبخندها به بيرنگي نشست الفاظ ساده و صميمي زيركلمات پر طمطراق و سنگين له شد و نابود شد . درختان كهنسال اره و جوي از وحشت دامنش خشك شد و …
پريا كجا بودي دير كردي؟
دنبال نون حلال شايدم اقبال و شانس.
بس كن پريا!باز هم كه داري هزيون مي گي!
هيس جواد گوش كن صداي آوازي مياد كه اركستر نداره.
به جاي اين حرف ها بگو تو بقچه چي داري؟
قيمه زعفروني تو نايلونه بازش كن ! پيش از اين كه بازش كنيمي خواي بدوني از كجا واز كي رسيده؟
موقع خوردن گوش مي كنم فعلا كه خيلي گشنمه!
رفته بودم اون بالاها دلم گرفته بود بفهمي نفهمي نور كوچكيته دلم روشن بود ويه صدا مدام زير گوشم وزوز مي كرد كه شايد…
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
پریا
نوشته: فهیمه رحیمی
خلاصه:
از روزي كه در محله ديو تنوره كشيد و سر به آسمون ساييد.ادمهاي بي ريا و صميمي هم در آتش تندر سوختند وجان به در برده ها بره معصوم مهرباني و رافت را به پاي غول قرباني كردند تا صباحي بيشتر از اين عروس هزار چهره كام گيرند . چهره ها رنگ باخت و لبخندها به بيرنگي نشست الفاظ ساده و صميمي زيركلمات پر طمطراق و سنگين له شد و نابود شد . درختان كهنسال اره و جوي از وحشت دامنش خشك شد و …
پريا كجا بودي دير كردي؟
دنبال نون حلال شايدم اقبال و شانس.
بس كن پريا!باز هم كه داري هزيون مي گي!
هيس جواد گوش كن صداي آوازي مياد كه اركستر نداره.
به جاي اين حرف ها بگو تو بقچه چي داري؟
قيمه زعفروني تو نايلونه بازش كن ! پيش از اين كه بازش كنيمي خواي بدوني از كجا واز كي رسيده؟
موقع خوردن گوش مي كنم فعلا كه خيلي گشنمه!
رفته بودم اون بالاها دلم گرفته بود بفهمي نفهمي نور كوچكيته دلم روشن بود ويه صدا مدام زير گوشم وزوز مي كرد كه شايد…
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
🎀 #پریا 🎀👇👇
پریا
نوشته: فهیمه رحیمی
خلاصه:
از روزي كه در محله ديو تنوره كشيد و سر به آسمون ساييد.ادمهاي بي ريا و صميمي هم در آتش تندر سوختند وجان به در برده ها بره معصوم مهرباني و رافت را به پاي غول قرباني كردند تا صباحي بيشتر از اين عروس هزار چهره كام گيرند . چهره ها رنگ باخت و لبخندها به بيرنگي نشست الفاظ ساده و صميمي زيركلمات پر طمطراق و سنگين له شد و نابود شد . درختان كهنسال اره و جوي از وحشت دامنش خشك شد و …
پريا كجا بودي دير كردي؟
دنبال نون حلال شايدم اقبال و شانس.
بس كن پريا!باز هم كه داري هزيون مي گي!
هيس جواد گوش كن صداي آوازي مياد كه اركستر نداره.
به جاي اين حرف ها بگو تو بقچه چي داري؟
قيمه زعفروني تو نايلونه بازش كن ! پيش از اين كه بازش كنيمي خواي بدوني از كجا واز كي رسيده؟
موقع خوردن گوش مي كنم فعلا كه خيلي گشنمه!
رفته بودم اون بالاها دلم گرفته بود بفهمي نفهمي نور كوچكيته دلم روشن بود ويه صدا مدام زير گوشم وزوز مي كرد كه شايد…
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
پریا
نوشته: فهیمه رحیمی
خلاصه:
از روزي كه در محله ديو تنوره كشيد و سر به آسمون ساييد.ادمهاي بي ريا و صميمي هم در آتش تندر سوختند وجان به در برده ها بره معصوم مهرباني و رافت را به پاي غول قرباني كردند تا صباحي بيشتر از اين عروس هزار چهره كام گيرند . چهره ها رنگ باخت و لبخندها به بيرنگي نشست الفاظ ساده و صميمي زيركلمات پر طمطراق و سنگين له شد و نابود شد . درختان كهنسال اره و جوي از وحشت دامنش خشك شد و …
پريا كجا بودي دير كردي؟
دنبال نون حلال شايدم اقبال و شانس.
بس كن پريا!باز هم كه داري هزيون مي گي!
هيس جواد گوش كن صداي آوازي مياد كه اركستر نداره.
به جاي اين حرف ها بگو تو بقچه چي داري؟
قيمه زعفروني تو نايلونه بازش كن ! پيش از اين كه بازش كنيمي خواي بدوني از كجا واز كي رسيده؟
موقع خوردن گوش مي كنم فعلا كه خيلي گشنمه!
رفته بودم اون بالاها دلم گرفته بود بفهمي نفهمي نور كوچكيته دلم روشن بود ويه صدا مدام زير گوشم وزوز مي كرد كه شايد…
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
Forwarded from رمانخونه romankhone.ir
📚 #معرفی_رمانهای_در_حال_تایپ
🇮🇷 #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
📖رمان #آرامشم_تویی
🖋بهقلم: #پریا_خبازی
ژانر: #طنز_عاشقانه
بخوانید در
http://yon.ir/re1UT
توضیحات بیشتر در پست بعد
🇮🇷 #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
📖رمان #آرامشم_تویی
🖋بهقلم: #پریا_خبازی
ژانر: #طنز_عاشقانه
بخوانید در
http://yon.ir/re1UT
توضیحات بیشتر در پست بعد
Forwarded from رمانخونه romankhone.ir
❣رمان زیبا و خواندنی #آرامشم_تویی
🖋بهقلم: #پریا_خبازی
🔍ژانر: #طنز_عاشقانه
@romankhoneir
📄خلاصه:
درسته من دختر شر و شیطونی هستم ولی...
یه غم خیلی بزرگ دارم که هر کاری میکنم نمیشه فراموشش کرد...
یه خیانت تلخ
یه شکست بزرگ
و
یه قلب شکسته
خیانت و شکست و عشق تو پاک کرد
و قلب شکسته ام رو عشق تو بهم چسبوند
اما آرامش...
یه آرامش از بین رفته
آرامش مهم ترین چیزه
من الان به آرامش نیاز دارم
به تو
چون آرامشم تویی
📍برای خواندن این رمان زیبا کلیک کنید:
http://yon.ir/re1UT
🖋بهقلم: #پریا_خبازی
🔍ژانر: #طنز_عاشقانه
@romankhoneir
📄خلاصه:
درسته من دختر شر و شیطونی هستم ولی...
یه غم خیلی بزرگ دارم که هر کاری میکنم نمیشه فراموشش کرد...
یه خیانت تلخ
یه شکست بزرگ
و
یه قلب شکسته
خیانت و شکست و عشق تو پاک کرد
و قلب شکسته ام رو عشق تو بهم چسبوند
اما آرامش...
یه آرامش از بین رفته
آرامش مهم ترین چیزه
من الان به آرامش نیاز دارم
به تو
چون آرامشم تویی
📍برای خواندن این رمان زیبا کلیک کنید:
http://yon.ir/re1UT
#تمرین3_تاریکی
#پریا
#نویسنده_انجمن_رمانخونه
افتاده ام در چاهی عمیق که هیچ کس نمیتواند مرا بیرون کشد ازاین تاریکی مطلق.
حال که در این مخمصه افتاده ام، نه راه پس دارم ونه راه پیش...
نمیدانم چه کنم؟هرکاری کنم سودی ندارد.
پشیمانی، گریه وافسوس، کاری از پیش نمیبرد.
به جایی رسیده ام که خودم هم نمیتوانم کاری برای خود کنم.واین یعنی عمق فاجعه...
این روز ها تنها کاری که از دستم برمیآید توکل کردن است.
توکل بر خدایی که برهمه چیز بیناست...
اوست که میداند کاری نکرده ام و بیگناه، گناه کار شده ام.
صحنه را آنقدر منظم چیده اند که همه چیز گردن من افتاده است .
از پشت بر گودالی تاریک افتاده ام که چشمانم جز سیاهی مطلق چیزی نمیبیند.
دراین چهاردیواری تنگ، گاه حس خفقان به من دست میدهد.
چند روزی به من فرصت داده اندکه با خود فکر هایم را بکنم وحقیقت را بگویم.
حقیقتی که ازنظر من دروغ واز نظرآن ها درست است.
تنها خداست که آگاست.من او را نکشته ام.
با صدای سربازی که اسمم را صدا میزد از روی تختی فلزی که هر تکان من باعث سرو صدا اش میشد، پایین آمدم.
دمپایی های توسی رنگ را پاییم کردم.
سرباز دستبندی به دستم بست و مرا دنبال خود کشاند.
ناامیدو افسرده سمت اتاقی رفتیم که از قضا اتاق بازجویی بود.
انقدر به این اتاق آمده ام ورفته ام که حتی تعداد موزایک های کف اتاق را از بر شده ام.
درب اتاق توسط سربازباز شد، در حالی که دستبندم را باز میکرد سمت صندلی رفتیم ،دستبندم را باز کردو روی صندلی نشستم.
سرباز با همان صدای کلفتش گفت:«
_همینجا بمون، الان بازپرس پرونده ات میاد.»
دستانم را بالا آوردم و روی میز جلوی دستم گذاشتم.
پیشانی ام را روی دستم گذاشتم وچشمانم را بستم.
چقدر این چند روزی که به من مهلت فکر کردن داده بودن زود گذشت ...
#پریا
#نویسنده_انجمن_رمانخونه
افتاده ام در چاهی عمیق که هیچ کس نمیتواند مرا بیرون کشد ازاین تاریکی مطلق.
حال که در این مخمصه افتاده ام، نه راه پس دارم ونه راه پیش...
نمیدانم چه کنم؟هرکاری کنم سودی ندارد.
پشیمانی، گریه وافسوس، کاری از پیش نمیبرد.
به جایی رسیده ام که خودم هم نمیتوانم کاری برای خود کنم.واین یعنی عمق فاجعه...
این روز ها تنها کاری که از دستم برمیآید توکل کردن است.
توکل بر خدایی که برهمه چیز بیناست...
اوست که میداند کاری نکرده ام و بیگناه، گناه کار شده ام.
صحنه را آنقدر منظم چیده اند که همه چیز گردن من افتاده است .
از پشت بر گودالی تاریک افتاده ام که چشمانم جز سیاهی مطلق چیزی نمیبیند.
دراین چهاردیواری تنگ، گاه حس خفقان به من دست میدهد.
چند روزی به من فرصت داده اندکه با خود فکر هایم را بکنم وحقیقت را بگویم.
حقیقتی که ازنظر من دروغ واز نظرآن ها درست است.
تنها خداست که آگاست.من او را نکشته ام.
با صدای سربازی که اسمم را صدا میزد از روی تختی فلزی که هر تکان من باعث سرو صدا اش میشد، پایین آمدم.
دمپایی های توسی رنگ را پاییم کردم.
سرباز دستبندی به دستم بست و مرا دنبال خود کشاند.
ناامیدو افسرده سمت اتاقی رفتیم که از قضا اتاق بازجویی بود.
انقدر به این اتاق آمده ام ورفته ام که حتی تعداد موزایک های کف اتاق را از بر شده ام.
درب اتاق توسط سربازباز شد، در حالی که دستبندم را باز میکرد سمت صندلی رفتیم ،دستبندم را باز کردو روی صندلی نشستم.
سرباز با همان صدای کلفتش گفت:«
_همینجا بمون، الان بازپرس پرونده ات میاد.»
دستانم را بالا آوردم و روی میز جلوی دستم گذاشتم.
پیشانی ام را روی دستم گذاشتم وچشمانم را بستم.
چقدر این چند روزی که به من مهلت فکر کردن داده بودن زود گذشت ...
Forwarded from رمانخونه romankhone.ir
📚 #معرفی_رمانهای_در_حال_تایپ
🇮🇷 #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
📖رمان: #پریناز
🖋به قلم: #پریا_ایوبی
🔍ژانر: #عاشقانه #پلیسی
برای خواندن کلیک کنید:
http://yon.ir/EsnhU
توضیحات بیشتر در پست بعد
🇮🇷 #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
📖رمان: #پریناز
🖋به قلم: #پریا_ایوبی
🔍ژانر: #عاشقانه #پلیسی
برای خواندن کلیک کنید:
http://yon.ir/EsnhU
توضیحات بیشتر در پست بعد
Forwarded from رمانخونه romankhone.ir
📚رمان زیبا و خواندنی: #پریناز
✍نویسنده: #پریا_ایوبی
🖌ژانر: #عاشقانه #پلیسی
@romankhoneir
📄خلاصه:
دختری در پی رسیدن به آرزوهای دخترانهاش، زمانی که رسیدن به اهداف بلندش تنها خواست و آرزوی اوست همان موقع است که تقدیر جور دیگری برایش رقم زده است و اوست که بازیگر فیلم تقدیر است و تقدیر است که کارگردانی میکند.
داستان زندگی دختریست به اسم پریناز که پسر عمویی خلاف کار و بسیار مُصر برای ازدواج با پریناز دارد.
از طرفی پسر دوست و همکار پدر پریناز، چندسالی میشود که عاشق پریناز شده است.
تقدیر میخواهد که این دو به هم برسند، اما گویا پسر عموی پریناز میخواهد تقدیر را برخواسته خود رقم زند.
📍این رمان زیبا را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
http://yon.ir/EsnhU
✍نویسنده: #پریا_ایوبی
🖌ژانر: #عاشقانه #پلیسی
@romankhoneir
📄خلاصه:
دختری در پی رسیدن به آرزوهای دخترانهاش، زمانی که رسیدن به اهداف بلندش تنها خواست و آرزوی اوست همان موقع است که تقدیر جور دیگری برایش رقم زده است و اوست که بازیگر فیلم تقدیر است و تقدیر است که کارگردانی میکند.
داستان زندگی دختریست به اسم پریناز که پسر عمویی خلاف کار و بسیار مُصر برای ازدواج با پریناز دارد.
از طرفی پسر دوست و همکار پدر پریناز، چندسالی میشود که عاشق پریناز شده است.
تقدیر میخواهد که این دو به هم برسند، اما گویا پسر عموی پریناز میخواهد تقدیر را برخواسته خود رقم زند.
📍این رمان زیبا را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
http://yon.ir/EsnhU
Forwarded from رمانخونه romankhone.ir
با سلام
ضمن تشکر از #نویسندگان عزیز و #نوقلمان گرامی و آرزوی موفقیت روز افزون برای همه عزیزانی که ما را در برگزاری #دوره_ششم_نظرسنجی
#رمان_برتر_مجازی همراهی کردند.
@romankhoneir
@romankhoneir
👌 نکته1:
در انجمن عضو شوید
🌐 www.romankhone.ir/register
و از قسمت پوستر و یا تاپیک به پست نظرسنجی مراجعه کنید.
👌 نکته2:
مهلت رای دادن به نظرسنجی (در کانال تلگرام) :
تا ساعت 23 چهارشنبه 97/02/12
✅لطفا با رای دادن به رمان محبوبتان از نویسنده حمایت کنید.
📝 پ.ن:
هرگونه سوال و راهنمایی در خصوص مسابقه
از اکانت پشتیبانی سوال فرمایید:
@romankhone_admin
باتشکر مدیریت انجمن
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
@romankhoneir
@romankhoneir
در #انجمن_رمانخونه
www.romankhone.ir
www.romankhone.ir
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
رمان شماره 46
📚 رمان: #روزهای_فراموش_نشدنی_من
📝 به قلم: #هلیا_اشراقی
https://telegram.me/romankhoneir/2066
رمان شماره 47
📚 رمان: #نفسام
📝 به قلم: #س_محمدی_نژاد
https://telegram.me/romankhoneir/2067
رمان شماره 48
📚 رمان: #خروشان_چون_سیل
📝 به قلم: #روشنک_ص
https://telegram.me/romankhoneir/2068
رمان شماره 49
📚 رمان: #پریناز
📝 به قلم: #پریا_ایوبی
https://telegram.me/romankhoneir/2069
رمان شماره 50
📚 رمان: #معامله_دوشس
📝 به قلم: #Setareshab
https://telegram.me/romankhoneir/2070
رمان شماره 51
📚 رمان: #کافه_راندوو
📝 به قلم: #ریحانه_رسولی
https://telegram.me/romankhoneir/2071
رمان شماره 52
📚 رمان: #راز_سکوت
📝 به قلم: #کوثر_جباری
https://telegram.me/romankhoneir/2072
رمان شماره 53
📚 رمان: #ایرن
📝 به قلم: #کارگروهی
https://telegram.me/romankhoneir/2073
رمان شماره 54
📚 رمان: #باران_عشق_و_غرور
📝 به قلم: #zeynab227
https://telegram.me/romankhoneir/2074
رمان شماره 55
📚 رمان: #انتقالی_لعنتی
📝 به قلم: #G_j
https://telegram.me/romankhoneir/2075
رمان شماره 56
📚 رمان: #میم_مثل_مسیح
📝 به قلم: #پریا_ایوبی
https://telegram.me/romankhoneir/2076
رمان شماره 57
📚 رمان: #گروه_خونی
📝 به قلم: #دانشمند_شبگرد
https://telegram.me/romankhoneir/2077
رمان شماره 58
📚 رمان: #هراس
📝 به قلم: #dokhtaranedarya
https://telegram.me/romankhoneir/2078
رمان شماره 59
📚 رمان: #نابغه
📝 به قلم: #سیدعلی_اژدری_خواه
https://telegram.me/romankhoneir/2079
رمان شماره 60
📚 رمان: #زنبق_عزا
📝 به قلم: #مژگان_فخار
https://telegram.me/romankhoneir/2080
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
@romankhoneir
@romankhoneir
در #انجمن_رمانخونه
www.romankhone.ir
www.romankhone.ir
ضمن تشکر از #نویسندگان عزیز و #نوقلمان گرامی و آرزوی موفقیت روز افزون برای همه عزیزانی که ما را در برگزاری #دوره_ششم_نظرسنجی
#رمان_برتر_مجازی همراهی کردند.
@romankhoneir
@romankhoneir
👌 نکته1:
در انجمن عضو شوید
🌐 www.romankhone.ir/register
و از قسمت پوستر و یا تاپیک به پست نظرسنجی مراجعه کنید.
👌 نکته2:
مهلت رای دادن به نظرسنجی (در کانال تلگرام) :
تا ساعت 23 چهارشنبه 97/02/12
✅لطفا با رای دادن به رمان محبوبتان از نویسنده حمایت کنید.
📝 پ.ن:
هرگونه سوال و راهنمایی در خصوص مسابقه
از اکانت پشتیبانی سوال فرمایید:
@romankhone_admin
باتشکر مدیریت انجمن
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
@romankhoneir
@romankhoneir
در #انجمن_رمانخونه
www.romankhone.ir
www.romankhone.ir
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
رمان شماره 46
📚 رمان: #روزهای_فراموش_نشدنی_من
📝 به قلم: #هلیا_اشراقی
https://telegram.me/romankhoneir/2066
رمان شماره 47
📚 رمان: #نفسام
📝 به قلم: #س_محمدی_نژاد
https://telegram.me/romankhoneir/2067
رمان شماره 48
📚 رمان: #خروشان_چون_سیل
📝 به قلم: #روشنک_ص
https://telegram.me/romankhoneir/2068
رمان شماره 49
📚 رمان: #پریناز
📝 به قلم: #پریا_ایوبی
https://telegram.me/romankhoneir/2069
رمان شماره 50
📚 رمان: #معامله_دوشس
📝 به قلم: #Setareshab
https://telegram.me/romankhoneir/2070
رمان شماره 51
📚 رمان: #کافه_راندوو
📝 به قلم: #ریحانه_رسولی
https://telegram.me/romankhoneir/2071
رمان شماره 52
📚 رمان: #راز_سکوت
📝 به قلم: #کوثر_جباری
https://telegram.me/romankhoneir/2072
رمان شماره 53
📚 رمان: #ایرن
📝 به قلم: #کارگروهی
https://telegram.me/romankhoneir/2073
رمان شماره 54
📚 رمان: #باران_عشق_و_غرور
📝 به قلم: #zeynab227
https://telegram.me/romankhoneir/2074
رمان شماره 55
📚 رمان: #انتقالی_لعنتی
📝 به قلم: #G_j
https://telegram.me/romankhoneir/2075
رمان شماره 56
📚 رمان: #میم_مثل_مسیح
📝 به قلم: #پریا_ایوبی
https://telegram.me/romankhoneir/2076
رمان شماره 57
📚 رمان: #گروه_خونی
📝 به قلم: #دانشمند_شبگرد
https://telegram.me/romankhoneir/2077
رمان شماره 58
📚 رمان: #هراس
📝 به قلم: #dokhtaranedarya
https://telegram.me/romankhoneir/2078
رمان شماره 59
📚 رمان: #نابغه
📝 به قلم: #سیدعلی_اژدری_خواه
https://telegram.me/romankhoneir/2079
رمان شماره 60
📚 رمان: #زنبق_عزا
📝 به قلم: #مژگان_فخار
https://telegram.me/romankhoneir/2080
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
@romankhoneir
@romankhoneir
در #انجمن_رمانخونه
www.romankhone.ir
www.romankhone.ir
Telegram
رمانخونه romankhone.ir
#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
در #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
@romankhoneir
رمان شماره 6⃣4⃣
📚 رمان: #روزهای_فراموش_نشدنی_من
📝 به قلم: #هلیا_اشراقی
💥 خلاصه:
داستان درباره ی یک دختری به اسم شیرین که تو بچگیش با یک پسری که از خودش ۱۶ بزرگتره دوست بوده…
در #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir
@romankhoneir
رمان شماره 6⃣4⃣
📚 رمان: #روزهای_فراموش_نشدنی_من
📝 به قلم: #هلیا_اشراقی
💥 خلاصه:
داستان درباره ی یک دختری به اسم شیرین که تو بچگیش با یک پسری که از خودش ۱۶ بزرگتره دوست بوده…
رمان: #وقت_رفتن
نویسنده: #نرگس_خوئینی & #پریا_اصغرپور
ژانر: #عاشقانه
صفحات: 700
@romankhone_ir
خلاصه:
گاهی وقت ها زندگی آنقدر پر از فراز
و نشیب میشود که پس از مدتی
دویدن وسط آره می ایستی
سرت را بالا میگیری و میگویی :
دیگه خسته شدم پس کی تموم میشه،
دارم کم میارم….
ولی در همان لحظه دوباره نیرویی
در تو پیدا می شود که باز هم به دویدن ادامه دهی تا….
داستان زندگی آدمهایی از جنس ما ولی
ی خورده با مشکل ،داستان آدمهایی که
کم می یارن ولی نمی تونن از جاده
سرنوشت دل بکنن..
دوستان با ما همراه باشید تا ببینیم توی
این جاده سرنوشت قراره چه اتفاقاتی
بیوفته
وقت رفتن
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده: #نرگس_خوئینی & #پریا_اصغرپور
ژانر: #عاشقانه
صفحات: 700
@romankhone_ir
خلاصه:
گاهی وقت ها زندگی آنقدر پر از فراز
و نشیب میشود که پس از مدتی
دویدن وسط آره می ایستی
سرت را بالا میگیری و میگویی :
دیگه خسته شدم پس کی تموم میشه،
دارم کم میارم….
ولی در همان لحظه دوباره نیرویی
در تو پیدا می شود که باز هم به دویدن ادامه دهی تا….
داستان زندگی آدمهایی از جنس ما ولی
ی خورده با مشکل ،داستان آدمهایی که
کم می یارن ولی نمی تونن از جاده
سرنوشت دل بکنن..
دوستان با ما همراه باشید تا ببینیم توی
این جاده سرنوشت قراره چه اتفاقاتی
بیوفته
وقت رفتن
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
نام رمان :#متاهل
متاهل
نویسنده : سیده پریا حسینی
#پریا_حسینی
ژانر : عاشقانه، تراژدی
#عاشقانه #غمگین #تراژدی
تعداد صفحات : 648 PDF
❄ @romankhone_ir📚 ❄
خلاصه :
هیچکس نمیدونه که عشق چهطور اونو پیدا میکنه و چهطور قلب سیاه شدهی پسری که از همه چی خسته هست رو دوباره زنده میکنه، پسر داستان ما معنی کلمهی خوشبختی رو خیلی وقته یادش رفته و تا میخواد اونو یاد بگیره خبری از گذشته و دروغی پوشالی همه چیز رو نابود میکنه… زنی که فیلسوف بوده و طرد شده؟! پسر داستان ما آرمان وقتی حقیقت رو میفهمه که نازنینش… متاهله…!
گپ و گفتمان رمانخونه📚⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
متاهل
نویسنده : سیده پریا حسینی
#پریا_حسینی
ژانر : عاشقانه، تراژدی
#عاشقانه #غمگین #تراژدی
تعداد صفحات : 648 PDF
❄ @romankhone_ir📚 ❄
خلاصه :
هیچکس نمیدونه که عشق چهطور اونو پیدا میکنه و چهطور قلب سیاه شدهی پسری که از همه چی خسته هست رو دوباره زنده میکنه، پسر داستان ما معنی کلمهی خوشبختی رو خیلی وقته یادش رفته و تا میخواد اونو یاد بگیره خبری از گذشته و دروغی پوشالی همه چیز رو نابود میکنه… زنی که فیلسوف بوده و طرد شده؟! پسر داستان ما آرمان وقتی حقیقت رو میفهمه که نازنینش… متاهله…!
گپ و گفتمان رمانخونه📚⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.
رمان :#جنون_بخاطر_چشمانت
نویسنده : #parya_a ( #پریا_افزا )
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #انتقامی #معمایی
@romankhone_ir
خلاصه:
در مورد یه پسره 19ساله مهربون به اسم میلاده که از همه ی دنیا یه برادر و یه خواهر داره.حاضره جونش رو براشون بده.کاری براشون میکنه که شاید از نظر بقیه دیوونگی باشه ولی اون انجامش میده
از اون طرف در مورد یه زنه.یه زن که تنهاس.جنون داره و میخواد از همه انتقام بگیره.همچنین از میلاد.ولی چرا میخواد از میلاد انتقام بگیره؟چطور اینکارو میکنه؟
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده : #parya_a ( #پریا_افزا )
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #انتقامی #معمایی
@romankhone_ir
خلاصه:
در مورد یه پسره 19ساله مهربون به اسم میلاده که از همه ی دنیا یه برادر و یه خواهر داره.حاضره جونش رو براشون بده.کاری براشون میکنه که شاید از نظر بقیه دیوونگی باشه ولی اون انجامش میده
از اون طرف در مورد یه زنه.یه زن که تنهاس.جنون داره و میخواد از همه انتقام بگیره.همچنین از میلاد.ولی چرا میخواد از میلاد انتقام بگیره؟چطور اینکارو میکنه؟
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.