تکست و نوشته رمانخونه❤️
233 subscribers
2.63K photos
46 videos
12.9K files
9.16K links
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم  ♡
                   ♡
@romankhone_ir💖
                   ♡
Download Telegram
رمان:
#میخوام_بخونم_از_چشمای_تو

به قلم نویسنده:
#مهدیس_مسکینی

روی سایت واپلیکیشن رمانخونه قرارگرفت
http://romankhone.ir/?p=1477

هرروز رمانهای جدیدترباکسب اجازه از نویسندگان
@romankhoneir
با سلام
ضمن تشکر از #نویسندگان و #نوقلمان عزیز و آرزوی موفقیت روز افزون برای همه عزیزانی که ما را در برگزاری #دوره_پنجم_نظرسنجی
#رمان_برتر_مجازی همراهی کردند.
به استحضار میرساند قسمت سوم مسابقه نظرسنجی به پایان رسید.
قسمت چهارم نظرسنجی در
#کانال_اختصاصی_انجمن با شیوه ای متفاوت برگزار می شود.
امیدوارم در این مرحله از مسابقه هم ما را با وجود و حضور خود همراهی فرمایید.

و اما #کاربران عزیز کانال
خواهش میکنم از طریق لینک تاپیک هر رمان به انجمن مراجعه کنید
و براساس نظر خودتون رای بدین.

نکته:
در انجمن عضو شوید و از قسمتها و بخشهای مفید آن استفاده کنید.

باتشکر مدیریت انجمن

#بزرگترین_مسابقه_رمان_برتر_مجازی
در #انجمن_رمانخونه
@romankhoneir

رمان شماره 1⃣
#در_برزخ_تنم
به قلم: #کبری_دلیری ( #سامیا )
https://t.me/romankhoneir/890

رمان شماره 2⃣
#و_خوابی_که_آرام_گرفت
به قلم: #ز_مطلوبی
https://t.me/romankhoneir/891

رمان شماره 3⃣
#صبح_مهتابی
به قلم: #غزل_سلیمانی
https://t.me/romankhoneir/892

رمان شماره 4⃣
#زیبا_رویان_بهشتی_در_زمین
به قلم: #خدیجه_سیاحی
https://t.me/romankhoneir/893

رمان شماره 5⃣
#آخرین_پروانه
به قلم: #ساناز_مضانی
https://t.me/romankhoneir/894

رمان شماره 6⃣
#دل_بریدن_از_عشق
به قلم: #سلاله_علیائی
https://t.me/romankhoneir/895

رمان شماره 7⃣
#رخنه
به قلم: #ریحانه_سجادی
https://t.me/romankhoneir/896

رمان شماره 8⃣
#تو_اول_تو_آخر
به قلم: #الناز_اسدزاده
https://t.me/romankhoneir/897

رمان شماره 9⃣
#کک
به قلم: #نیلوفر_پارسیان و #مهدیس_مسکینی
https://t.me/romankhoneir/898

رمان شماره 0⃣1⃣
#پاییز_مرگ
به قلم: #آرمان_فیروز
https://t.me/romankhoneir/899

رمان شماره1⃣1⃣
#لحد_شوم
به قلم: #زهرا_ابراهیم_زاده
https://t.me/romankhoneir/900

رمان شماره2⃣1⃣
#پاد_زهر
به قلم: #باران_آسایش
https://t.me/romankhoneir/901

رمان شماره3⃣1⃣
#تداعی
به قلم: #سپیده_وهاب_زاده
https://t.me/romankhoneir/902

رمان شماره4⃣1⃣
#نرگس
به قلم: #سپیده_وهاب_زاده
https://t.me/romankhoneir/903

رمان شماره5⃣1⃣
#می‌ترسه_دلم
به قلم: #الناز_اسد_زاده
https://t.me/romankhoneir/904

رمان شماره6⃣1⃣
#شاهرگ
به قلم #دلارام_میری
https://t.me/romankhoneir/905

رمان شماره7⃣1⃣
#مدیونم_به_تو
به قلم: #fatemeh_ashd
https://t.me/romankhoneir/906

رمان شماره8⃣1⃣
#ژرفای_اطلس
به قلم: #محدثه_میرزایی
https://t.me/romankhoneir/907

رمان شماره9⃣1⃣
#شاید_نباید_خوش_آید
به قلم: #نگار_اکبری
https://t.me/romankhoneir/908

رمان شماره0⃣2⃣
#آراد_من_آراد_او
به قلم: #کبری_دلیری
https://t.me/romankhoneir/909
Forwarded from MahdisMeskini📚novels
بعضی حرف ها مثل بارون اسیدیِ! اگه تو دریا، هرچند بزرگ، سرازیر شه، جون مرجان‌های بیچاره رو می‌گیره، این یه احتمال نیست، یه نظریه حتمیه. پس بهتره همون جا تو دل ابر بمونه. باریدنش بیهودست. این داستانا، مثل وقتیه که با دندون‌های جلوت میوفتی به جونِ لبت، اول یه تیکه است، اما انقدر می‌کَنیش تا شوریِ خون تو دهنت حس می‌شه. اون شوری که تو دهنت بازی بازی می‌کنه، مثل زندگیه. اونقدر میوفتی به جون زندگیت، تمام چاله‌ها، چاه می‌شن، تمامِ زخم‌ها، پاره می‌شن...
#تیک_کک
#رمان_کک
#مهدیس_مسکینی
#نیلوفر_پارسیان
@mahdismeskini
آینۀ نمونه را جلویش گذاشته بود، می‌خواست کاری که صبح انجام نداده بود را تکمیل کند. اتاقِ کارِ خلوتش را دوست داشت، به‌یاد داشت کودکی‌هایش را، وقتی هفت-هشت سال بیشتر نداشت، تازه کلاس نقاشی را شروع کرده بود، اینجا، همین چهاردیواری که آن‌روزها اتاق کارِ پدرش بود. آن‌وقت‌ها به دور از چشم مادر، با پدرش به آن‌جا می‌رفتند و پدر کار می‌کرد و او نقاشی می‌کشید.
هنوز هم به یاد دارد روزی که پدرش برایش بومی خریده بود و سه پایه‌‌ای که روی آن بشیند و نقاشی بکشد. برای خودش درخت می‌کشید، آسمان را آبی می‌کشید. آن موقع ها آسمان تهران آنقدر تیره نبود از غبار دود و غم....
اما اگر امروز آن بوم را هدیه می‌گرفت، شاید صفحه را خالی از همۀرنگ‌ها می‌گذاشت، شاید هم آن‌قدر سیاه می‌کرد که تیره تر از آن نباشد! اگر قرار بود آسمانی بکشد، آن را سیاه می‌کشید! اگر قرار بود خودش را نقاشی کند، واژه‌ها می‌چید و بوم را رها می‌کرد!
روپوشِ سفیدش را بست، ناخودآگاه با رنگ مشکی حروف لاتینی را روی آینه نوشت که بی‌شباهت به اسم ساقی سیاه پوشش نبود. باربد بود دیگر؟ باربد!
آینه را روی زمین گذاشت، به دقت نگاهش کرد! چه هارمونی زیبایی بود، تصویرِ چشمانی خمار و سرخ، خطوطی در هم تنیده و نام باربد که نهایت آن رنگ سیاهی بود. چقدر به هم وصل بودند، همه چیز در بطن هم بود و به وسیله آنها زنجیره‌ای ساخته بود به اسم "بدبختی"!
تینر را به دست گرفت. روی رنگ پاشید و نامرتب شروع به پاک کردنش کرد. لعنتی‌ها پاک نمی‌شدند! بلندش کرد و روی زمین کوبید. ترک برداشت، قلب آینه‌ای که رویش نام باربد حک شده بود. دیوانه شده بود... دیوانگی نه شاخ داشت نه دم، دیوانگی همین بود که ساقی‌ات هم‌جنس خونت را تامین کند و هم‌جنس افکارت را... جنون محض یعنی ساقیِ موادت هم در خون باشد و هم در فکر... یعنی چیزی این میان اشتباه است، یعنی کُکی واسطه است میان دستان تو و او!
#تیک_کک
#رمان_کک
#مهدیس_مسکینی
#نیلوفر_پارسیان
@Mahdismeskini
رمان:💥
#کک

اثر:📝
#لیلی_والی (نیلوفر پارسیان)
#مهدیس_مسکینی

از نویسندگان اختصاصی #انجمن_رمانخونه
🌐romankhone.ir/forums

به زودی...

از #انتشارات_طلایه📚 چاپ خواهد شد.

🎀 @romankhoneir
رمان:💥
#کک

اثر:📝
#مهدیس_مسکینی
#لیلی_والی (نیلوفر پارسیان)

از نویسندگان اختصاصی #انجمن_رمانخونه
🌐romankhone.ir/forums

به زودی...

از #انتشارات_طلایه📚 چاپ خواهد شد.

🎀 @romankhoneir
رمان: #میخوام_بخونم_از_چشمای_تو


نویسنده: #مهدیس_مسکینی

ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
صفحات: 284

@romankhone_ir
خلاصه:
رمان می خوام بخونم از چشمای تو روایتگر داستان زندگی دختری نوزده ساله به نام ترانه است که با مشکلات زندگی پر تلاطمش کنار آمده اما این دوران برآسودگی اش بسیار کوتاه و دفتر خاطرات خاک خورده اش باز هم ورق می خورد. پس از سالها پدر و مادری که لای اوراق چهارده سالگی اش مدفون شده اند؛ یاد دخترکشان می افتند واز طرفی زخم دل رها از دلداگی دخترک باز هم با آمدن عشق کهن اش سرباز می کند. با داستان دخترک چشم زیتونی همراه باشید.

میخوام بخونم از چشمای تو

به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️

🆔 @romankhone_ir

گپ و گفتمان رمانخونه⬇️

https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
محبوبترین کانال رمان💯