«رُشدیه» منتشر کرد:
«ملک آسیاب» نوشتهی غزاله علیزاده
از سری دفترهای داستان رشدیه
با طرح جلدی از علی گلستانه
بخشی از متن داستان:
«رو به باغ رفت، پا به علفزار گذاشت، آوای سیرسیرکها او را احاطه کرد. زیر شاخههای توت بر تختهسنگی نشست و ساقهی خشک گندمی را از زمین برداشت بین دو انگشت چرخاند، فکر کرد؛ چه زندگی ملالآوری، بلاهت محض، دور باطل، آسیاب دوباره به آنها برگشته بود بیفایده، هیچچیز عوض نمیشد، زندگی او شبیه تعطیلاتی پایانناپذیر ادامه مییافت...»
#انتشارات_رشدیه
#غزاله_علیزاده
#ملک_آسیاب
#داستان
#رشدیه
#نشر
/
«ملک آسیاب» نوشتهی غزاله علیزاده
از سری دفترهای داستان رشدیه
با طرح جلدی از علی گلستانه
بخشی از متن داستان:
«رو به باغ رفت، پا به علفزار گذاشت، آوای سیرسیرکها او را احاطه کرد. زیر شاخههای توت بر تختهسنگی نشست و ساقهی خشک گندمی را از زمین برداشت بین دو انگشت چرخاند، فکر کرد؛ چه زندگی ملالآوری، بلاهت محض، دور باطل، آسیاب دوباره به آنها برگشته بود بیفایده، هیچچیز عوض نمیشد، زندگی او شبیه تعطیلاتی پایانناپذیر ادامه مییافت...»
#انتشارات_رشدیه
#غزاله_علیزاده
#ملک_آسیاب
#داستان
#رشدیه
#نشر
/
«رشدیه» منتشر کرد:
«هما»- داستانی از کاظم رضا
با طرح جلدی از علی گلستانه
از مجموعه دفترهای داستان «رشدیه»
«هما را، گاه میان کوچه، در انظار میدیدم و احساس میکردم در حصار انبوهِ اخمِ پیشانی و زخمِ چشمام. دختر، چطور تُرش اینهمه بود؟ از نگاهش، انبار باروت باوَرت میشد! دیگر معلوم بود که به من ترحم نمیکرد و در منتهای سیطره، تره هم برای این عشق خرد نمیکرد. از آن پس، حتی خجالت میکشیدم چشم به او بیندازم. حالا فقط با رؤیا، رویارو بودم...»
#انتشارات_رشدیه
#کاظم_رضا
#هما
#داستان
#رشدیه
#نشر
/
«هما»- داستانی از کاظم رضا
با طرح جلدی از علی گلستانه
از مجموعه دفترهای داستان «رشدیه»
«هما را، گاه میان کوچه، در انظار میدیدم و احساس میکردم در حصار انبوهِ اخمِ پیشانی و زخمِ چشمام. دختر، چطور تُرش اینهمه بود؟ از نگاهش، انبار باروت باوَرت میشد! دیگر معلوم بود که به من ترحم نمیکرد و در منتهای سیطره، تره هم برای این عشق خرد نمیکرد. از آن پس، حتی خجالت میکشیدم چشم به او بیندازم. حالا فقط با رؤیا، رویارو بودم...»
#انتشارات_رشدیه
#کاظم_رضا
#هما
#داستان
#رشدیه
#نشر
/
«کاظم رضا یک قصهنویس ضد قصه بود و این خیلی عجیب بود. برای کسی که داشت یک جُنگ ویژه قصه چاپ میکرد و عجیبتر اینکه در انتخاب قصهها سلیقه شخصی خودش را هم دخالت نمیداد. من فکر میکنم کاظم رضا از همان سالهای اول «لوح» و تا همین اواخر مدام در حال تجربه بود. یک نویسنده متفاوت بود، نمیخواست مثل دیگران باشد و به همین دلیل همیشه از همان سالها به دنبال راههای نرفته و راه رفتن در جادههای ناهموار و نکوبیده بود. خلق و خوی شخصی خود او بیشتر در قصههای او تجلی پیدا میکند تا در کاری که برای «لوح» میکرد. خیلی عجیب است که آدمی به این سختگیری با یک چنین شیوه خاص و متفاوتی در نوشتن، در یک دوره خاصی از زندگیاش یک مجموعه ویژه قصه منتشر میکند که میخواهد یک آینه تمامنما و بیطرفانهای باشد از قصهنویسی روزگار خودش. «لوح» یک دوره طلایی بود در زندگی او و تنها دورهای بود که (به خاطر کاری که داشت میکرد) از لاک خودش آمده بود بیرون و با روزگار خودش به یک سازشی رسید، هرچند نیمبند. اما بهترین دوره زندگیاش بود. کاظم رضا با همه چی و همه کس سر جنگ داشت و از جمله با خود قصه و این جنگ و ستیز تا همین آخر کار هم ادامه داشت، تا «هُما» حتا...»
بخشی از مطلب جعفر مدرس صادقی با عنوان «دفتری در قصه و قصهنویس ضد قصه»
در شماره سیو نهم «اندیشه پویا»- پرونده «مرگ مؤلف»، ویژه کاظم رضا / آذر 95
#انتشارات_رشدیه
#کاظم_رضا
#هما
#داستان
#رشدیه
#نشر
#جعفر_مدرس_صادقی
#اندیشه_پویا
/
بخشی از مطلب جعفر مدرس صادقی با عنوان «دفتری در قصه و قصهنویس ضد قصه»
در شماره سیو نهم «اندیشه پویا»- پرونده «مرگ مؤلف»، ویژه کاظم رضا / آذر 95
#انتشارات_رشدیه
#کاظم_رضا
#هما
#داستان
#رشدیه
#نشر
#جعفر_مدرس_صادقی
#اندیشه_پویا
/
«رُشدیه»؛ تنها ناشر رسمی آثار نیما یوشیج
شراگیم یوشیج: «سرآغاز فعالیت دوباره من با همکاری و همیاری نشر «رُشدیه» بهعنوان تنها ناشر چاپ و انتشار آثار نیما یوشیج خواهد بود و تا هدف نهایی و چاپ و انتشار کلیه آثار نیما و تشکیل بنیاد حفظ و نظارت بر چاپ، انتشار و تشکیل بنیاد فرهنگی و پژوهشی نیماشناسی در دانشگاههای کشور ادامه خواهد یافت. از دوستان علاقهمند تقاضا دارم برای دسترسی به نزدیکترین و صحیحترین مأخذ موجود و با توجه به تنها مرکز چاپ و انتشار آثار نیما یوشیج با نظارت و تلاش و کوشش من از طریق انتشارات «رُشدیه» با اتکا و استناد به نام شراگیم یوشیج تنها فرزند، بازمانده و تنها وارث قانونی و حقیقی و حقوقی نیما یوشیج حمایت کرده و از خریدن آثار فلهای ناشران دیگر خودداری کنند. ناگفته نماند انتشار دو کتاب نثر و نظم و کارهای صوتی و تصویری اشعار نیمای بزرگ، توسط انتشارات «رُشدیه» در راه است و بهزودی در دسترس دوستدارانش قرار خواهد گرفت...»
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#انتشارات_رشدیه
#رشدیه
#کتاب
#نشر
@rochdie
/
شراگیم یوشیج: «سرآغاز فعالیت دوباره من با همکاری و همیاری نشر «رُشدیه» بهعنوان تنها ناشر چاپ و انتشار آثار نیما یوشیج خواهد بود و تا هدف نهایی و چاپ و انتشار کلیه آثار نیما و تشکیل بنیاد حفظ و نظارت بر چاپ، انتشار و تشکیل بنیاد فرهنگی و پژوهشی نیماشناسی در دانشگاههای کشور ادامه خواهد یافت. از دوستان علاقهمند تقاضا دارم برای دسترسی به نزدیکترین و صحیحترین مأخذ موجود و با توجه به تنها مرکز چاپ و انتشار آثار نیما یوشیج با نظارت و تلاش و کوشش من از طریق انتشارات «رُشدیه» با اتکا و استناد به نام شراگیم یوشیج تنها فرزند، بازمانده و تنها وارث قانونی و حقیقی و حقوقی نیما یوشیج حمایت کرده و از خریدن آثار فلهای ناشران دیگر خودداری کنند. ناگفته نماند انتشار دو کتاب نثر و نظم و کارهای صوتی و تصویری اشعار نیمای بزرگ، توسط انتشارات «رُشدیه» در راه است و بهزودی در دسترس دوستدارانش قرار خواهد گرفت...»
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#انتشارات_رشدیه
#رشدیه
#کتاب
#نشر
@rochdie
/
«رُشدیه» از مجموعه آثار ِمنثور نیما، بهزودی منتشر خواهد کرد:
«خواهش میکنم»؛ نمایشنامهای منتشرنشده از نیما یوشیج
نگاشته شده به سال 1300 شمسی..
«خواهش میکنم» متن نمایشیست در پنج پرده که تا به اکنون گمان بود از میان رفته است، اما نسخهای تازهیاب از آن به همّت و همیاریِ شراگیم یوشیج به طبع خواهد رسید. نشر «رُشدیه» در ایّام پیش رو، انتشار این اثر بدیع را به دوستداران ادبیات نوید میدهد..
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#نمایشنامه
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#رشدیه
#نشر
@rochdie
/
«خواهش میکنم»؛ نمایشنامهای منتشرنشده از نیما یوشیج
نگاشته شده به سال 1300 شمسی..
«خواهش میکنم» متن نمایشیست در پنج پرده که تا به اکنون گمان بود از میان رفته است، اما نسخهای تازهیاب از آن به همّت و همیاریِ شراگیم یوشیج به طبع خواهد رسید. نشر «رُشدیه» در ایّام پیش رو، انتشار این اثر بدیع را به دوستداران ادبیات نوید میدهد..
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#نمایشنامه
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#رشدیه
#نشر
@rochdie
/