#صنعت_سیمان
روند تغییرات نرخ سیمان. کاهش نزدیک به 80 درصدی نرخ دلاری سیمان در یک دهه گذشته!
نرخ سیمان در نواحی مختلف متفاوت است اما کمترین نرخ ها هم معمولا بالاتر از 60 دلار است. نرخ در عراق و افغانستان بیش از 60 دلار بوده و متوسط جهانی بیش از 100 دلار است.
@rezayatee
روند تغییرات نرخ سیمان. کاهش نزدیک به 80 درصدی نرخ دلاری سیمان در یک دهه گذشته!
نرخ سیمان در نواحی مختلف متفاوت است اما کمترین نرخ ها هم معمولا بالاتر از 60 دلار است. نرخ در عراق و افغانستان بیش از 60 دلار بوده و متوسط جهانی بیش از 100 دلار است.
@rezayatee
تنی 5 دلار!
#صنعت_سیمان
سیمان شاید تنها کالایی باشد که قیمت دلاری آن در یک دهه گذشته نزدیک به 80 درصد افت کرده باشد. مثلث مازاد ظرفیت، موانع حمل و عدم امکان احتکار محصول سیمان را به طعمه آسان سیاستهای پوپولیستی تبدیل می کند.
افسانه تورم سیمانی:
سیمان کمتر از یک درصد هزینه ساخت را شامل می شود. بنابراین رشد چند ده درصدی هم اثری تورمی ندارد. نسبت نرخ سیمان به فولاد از 13 درصد در سال 88 به حدود 2.5 درصد رسیده است. اما میبینیم که عزمی راسخ برای زمینگیر کردن این حریف لاغر اندام وجود دارد.
حاشیه سود موهومی، استهلاک و تلاش برای بقا:
اگر قیمت هر تن سیمان 10 دلار باشد و هزینه تولید 5 دلار، حاشیه سود 50 درصد محاسبه می شود. درصد حاشیه سود می تواند بسیار گمراه کننده باشد.
هزینه سرمایه گذاری هر تن سیمان حدود 120 دلار است و استهلاک سالانه به ازای هر تن حدود 4-5 دلار. از طرفی میدانیم ترکیب بهای تاریخی و تورم موجب می شود عملا استهلاکی در شرکتها شناسایی نشود. بنابراین تمام سود شناسایی شده در شرکتهای سیمانی معادل استهلاک بوده و تقسیم آن تفاوتی با تقسیم سود موهومی ندارد.
بنابراین صنعت برای تداوم فعالیت باید به ازای هر تن سالانه 5 دلار هزینه کند و با فرض اینکه سود حداقلی برای شرکت ایجاد شود سود هر تن سیمان باید به 10 دلار برسد. حالا شرکتها می توانند تجدید ارزیابی داده و استهلاک را واقعی کنند. یا اینکه دولت هزینه انرژی را واقعی کند و 30 درصد حاشیه سود عملیاتی در نظر بگیرد تا توهم حاشیه سود 50 درصدی هم از بین برود. بازدهی سرمایه گذاری در این حالت کمتر از 10 درصد خواهد بود ( 10 تقسیم بر 120).
افزایش نرخ با مازاد عرضه؟
سیاست های دولت در ایجاد ظرفیت نامتوازن موجب مازاد عرضه در صنعت سیمان شده است. یک سیاست روشنفکرانه این است که رقابت در صنعت آزاد شود و ظرفیت مازاد حذف شود. از آنجاییکه این روش منجر به حذف بیش از 20 هزار شغل می شود، اجرایی نخواهد بود. بنظر می رسد روش فعلی سهمیه بندی و کنترل انجمن سیمان یک سیاست بهینه باشد تا همه شرکتها در 60-70 درصد ظرفیت کار کنند. هماهنگی بین شرکت های سیمانی جهت کنترل رقابت منفی در دو سال گذشته موفقیت آمیز بوده است.
@rezayatee
#صنعت_سیمان
سیمان شاید تنها کالایی باشد که قیمت دلاری آن در یک دهه گذشته نزدیک به 80 درصد افت کرده باشد. مثلث مازاد ظرفیت، موانع حمل و عدم امکان احتکار محصول سیمان را به طعمه آسان سیاستهای پوپولیستی تبدیل می کند.
افسانه تورم سیمانی:
سیمان کمتر از یک درصد هزینه ساخت را شامل می شود. بنابراین رشد چند ده درصدی هم اثری تورمی ندارد. نسبت نرخ سیمان به فولاد از 13 درصد در سال 88 به حدود 2.5 درصد رسیده است. اما میبینیم که عزمی راسخ برای زمینگیر کردن این حریف لاغر اندام وجود دارد.
حاشیه سود موهومی، استهلاک و تلاش برای بقا:
اگر قیمت هر تن سیمان 10 دلار باشد و هزینه تولید 5 دلار، حاشیه سود 50 درصد محاسبه می شود. درصد حاشیه سود می تواند بسیار گمراه کننده باشد.
هزینه سرمایه گذاری هر تن سیمان حدود 120 دلار است و استهلاک سالانه به ازای هر تن حدود 4-5 دلار. از طرفی میدانیم ترکیب بهای تاریخی و تورم موجب می شود عملا استهلاکی در شرکتها شناسایی نشود. بنابراین تمام سود شناسایی شده در شرکتهای سیمانی معادل استهلاک بوده و تقسیم آن تفاوتی با تقسیم سود موهومی ندارد.
بنابراین صنعت برای تداوم فعالیت باید به ازای هر تن سالانه 5 دلار هزینه کند و با فرض اینکه سود حداقلی برای شرکت ایجاد شود سود هر تن سیمان باید به 10 دلار برسد. حالا شرکتها می توانند تجدید ارزیابی داده و استهلاک را واقعی کنند. یا اینکه دولت هزینه انرژی را واقعی کند و 30 درصد حاشیه سود عملیاتی در نظر بگیرد تا توهم حاشیه سود 50 درصدی هم از بین برود. بازدهی سرمایه گذاری در این حالت کمتر از 10 درصد خواهد بود ( 10 تقسیم بر 120).
افزایش نرخ با مازاد عرضه؟
سیاست های دولت در ایجاد ظرفیت نامتوازن موجب مازاد عرضه در صنعت سیمان شده است. یک سیاست روشنفکرانه این است که رقابت در صنعت آزاد شود و ظرفیت مازاد حذف شود. از آنجاییکه این روش منجر به حذف بیش از 20 هزار شغل می شود، اجرایی نخواهد بود. بنظر می رسد روش فعلی سهمیه بندی و کنترل انجمن سیمان یک سیاست بهینه باشد تا همه شرکتها در 60-70 درصد ظرفیت کار کنند. هماهنگی بین شرکت های سیمانی جهت کنترل رقابت منفی در دو سال گذشته موفقیت آمیز بوده است.
@rezayatee
#صنعت_سیمان
نسبت متعارف قیمت سیمان به فولاد حدود 15 درصد که در حال حاضر نرخ سیمان داخلی به کمتر از 3 درصد فولاد رسیده است.
@rezayatee
نسبت متعارف قیمت سیمان به فولاد حدود 15 درصد که در حال حاضر نرخ سیمان داخلی به کمتر از 3 درصد فولاد رسیده است.
@rezayatee
#صنعت_سیمان
با فرض رشد نرخ 30 درصدی سیمان، نمادهای سیدکو، سرود، سهگمت و سباقر پی بر ای حوالی 5 واحد خواهند داشت.
رشد نرخ 30 درصدی به معنای متوسط نرخ سیمان 13 دلاری است که با حاشیه سود 50 درصدی سود ناخالص هر تن سیمان 6.5 دلار خواهد بود.
تناژ فروش در سال 99 حدود 10 درصد رشد کرده است که فرض شده حجم فروش برای سال 99 هم تکرار شود.
(سودهای برآوردی بدون خطا نیستند و پیشنهاد می شود پیش از استفاده بررسی دقیق تر انجام شود)
@rezayatee
با فرض رشد نرخ 30 درصدی سیمان، نمادهای سیدکو، سرود، سهگمت و سباقر پی بر ای حوالی 5 واحد خواهند داشت.
رشد نرخ 30 درصدی به معنای متوسط نرخ سیمان 13 دلاری است که با حاشیه سود 50 درصدی سود ناخالص هر تن سیمان 6.5 دلار خواهد بود.
تناژ فروش در سال 99 حدود 10 درصد رشد کرده است که فرض شده حجم فروش برای سال 99 هم تکرار شود.
(سودهای برآوردی بدون خطا نیستند و پیشنهاد می شود پیش از استفاده بررسی دقیق تر انجام شود)
@rezayatee
#صنعت_سیمان
نسبت ارزش بازار به تناژ در صنعت حوالی 11 واحد است.
این نسبت برای نمادهای سهگمت، سدور و سمازن کمتر از 8 واحد است.
(تناژ فروش تقریبا معادل فروش تلفیقی است)
@rezayatee
نسبت ارزش بازار به تناژ در صنعت حوالی 11 واحد است.
این نسبت برای نمادهای سهگمت، سدور و سمازن کمتر از 8 واحد است.
(تناژ فروش تقریبا معادل فروش تلفیقی است)
@rezayatee
«سیمان»
نسبت ارزش بازار به تناژ فروش
تفاوت ها عمدتا به دلیل تفاوت قیمت فروش است که از منطقه جغرافیایی شرکت ها ناشی می شود. بطور مثال نوار شرقی بطور نسبی فاصله بیشتری با ارزش جایگزینی دارند.
هر چند این تفاوت قیمتی می تواند پایدار باشد اما اهرم این شرکت ها بالاتر بوده و به اتفاقاتی مانند تغییر قیمت پایه بورس کالا یا نرخ ارز حساستر هستند.
*محاسبات مقدار فروش تلفیقی بطور تقریبی بوده و کلینکر و سیمان یکسان اما سیمان سفید معادل دو برابر سیمان خاکستری لحاظ شده است.
#سیمان #صنعت_سیمان
@rezayatee
نسبت ارزش بازار به تناژ فروش
تفاوت ها عمدتا به دلیل تفاوت قیمت فروش است که از منطقه جغرافیایی شرکت ها ناشی می شود. بطور مثال نوار شرقی بطور نسبی فاصله بیشتری با ارزش جایگزینی دارند.
هر چند این تفاوت قیمتی می تواند پایدار باشد اما اهرم این شرکت ها بالاتر بوده و به اتفاقاتی مانند تغییر قیمت پایه بورس کالا یا نرخ ارز حساستر هستند.
*محاسبات مقدار فروش تلفیقی بطور تقریبی بوده و کلینکر و سیمان یکسان اما سیمان سفید معادل دو برابر سیمان خاکستری لحاظ شده است.
#سیمان #صنعت_سیمان
@rezayatee