اعتبار ، امتیازی است که به سوابق ما میدهند؛
کارهای امروز ما اعتبار فردایمان را رقم میزند!
#مدیریت_بر_خویشتن
کارهای امروز ما اعتبار فردایمان را رقم میزند!
#مدیریت_بر_خویشتن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا متوجه اهمیت نقش خودتون در خانواده یا سازمان یا اجتماعتان هستید ؟
#عزت_نفس #مدیریت_بر_خویشتن
#مهارتهای_رهبری
#کلیپ_آموزشی
#عزت_نفس #مدیریت_بر_خویشتن
#مهارتهای_رهبری
#کلیپ_آموزشی
بیائید امروز یک هدف کوچک روزانه برای خود تعریف کنیم و تلاش کنیم تا پایان وقت امروز به آن هدف برسیم.
این هدف می تواند بدست آوردن مقدار مشخصی پول،
مطالعه چند صفحه از یک کتاب،
بهبود یک رابطه،
تاثیرگذاشتن روی یک مسئله اجتماعی،
و یا هر چیز دیگری باشد.
اما هر هدفی که تعیین کردید خود را ملزم و متعهد بدانید که باید روی آن متمرکز شده و تمام تلاش خود را بکار بگیرید تا به آن برسید.
〰〰〰
ما اگر به اهداف کوچک روزانه برسیم، قابلیت دستیابی به اهداف بزرگتر را هم داریم!
#تغییر
#موفقیت
این هدف می تواند بدست آوردن مقدار مشخصی پول،
مطالعه چند صفحه از یک کتاب،
بهبود یک رابطه،
تاثیرگذاشتن روی یک مسئله اجتماعی،
و یا هر چیز دیگری باشد.
اما هر هدفی که تعیین کردید خود را ملزم و متعهد بدانید که باید روی آن متمرکز شده و تمام تلاش خود را بکار بگیرید تا به آن برسید.
〰〰〰
ما اگر به اهداف کوچک روزانه برسیم، قابلیت دستیابی به اهداف بزرگتر را هم داریم!
#تغییر
#موفقیت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخش همودیالیز بیمارستان
#از_رقصیدن_نترسیم
#از_رقصیدن_نترسیم
به آدمهای دور و برمان امنیت بدهیم
✍ نویسنده : نامعلوم
استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی که تلاش میکرد حرفهای درشت اجتماعی را به گونهای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد.
روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بیمقدمه و بدون حالواحوالپرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
" اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت میگفت زیپت بازه، چی کار میکردی؟ "
پسره گفت: " زود چکاش میکردم. "
استاد گفت:
" اگر نفر دوم هم میگفت زیپت بازه، چطور؟ "
پسره گفت: " با شک، دوباره زیپم رو چک میکردم. "
استاد پرسید: " اگر تا نفر دهمی که میدیدی، میگفت زیپت بازه، چطور؟ "
پسره گفت: " شاید دیگه محل نمیذاشتم. "
استاد ادامه داد: " فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد میشد، یه نگاه به زیپت میانداخت و میخندید. اون موقع چیکار میکردی؟ "
پسره هاج و واج گفت:
" شاید لباسم رو میانداختم روی شلوارم. "
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
" حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟ "
پسره گفت: " نه! ترجیح میدم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه. "
استاد یهو برگشت با حالتی خندهدار گفت:
" دِ لامصبا! انسان اینجوریه که اگر هی بهش بگن داری گند میزنی، حالا هرچی باشه، باورش میشه داره گند میزنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد میشد، کلی بوق و چراغ میزد. آخر سر هم با صدای بلند داد میزد که: بتمرگ تو خونهات با این دست فرمونت. خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دستفرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا میره!
پسفردا میخواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگیتون یه دختر بیاعتمادبهنفس باشه یا یکی که اعتمادبهنفسش به شما انرژی بده؟ "
بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواستون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم میکنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب میکنید."
دو سال بود دانشجو بودیم، هیچوقت نشده بود اینجوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگیمون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیشترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون.
جهانی که برای زنان جای بهتری باشد، آن جهان برای مردان نیز جای بهتری خواهد بود.
اصلاح جامعه از من و تو آغاز میشود...
۸ مارس روز جهانی زن خجسته باد🌺
#مهارتهای_ارتباطی #مهارتهای_رهبری
#مسئولیت_پذیری
#تفکر
✍ نویسنده : نامعلوم
استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی که تلاش میکرد حرفهای درشت اجتماعی را به گونهای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد.
روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بیمقدمه و بدون حالواحوالپرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
" اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت میگفت زیپت بازه، چی کار میکردی؟ "
پسره گفت: " زود چکاش میکردم. "
استاد گفت:
" اگر نفر دوم هم میگفت زیپت بازه، چطور؟ "
پسره گفت: " با شک، دوباره زیپم رو چک میکردم. "
استاد پرسید: " اگر تا نفر دهمی که میدیدی، میگفت زیپت بازه، چطور؟ "
پسره گفت: " شاید دیگه محل نمیذاشتم. "
استاد ادامه داد: " فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد میشد، یه نگاه به زیپت میانداخت و میخندید. اون موقع چیکار میکردی؟ "
پسره هاج و واج گفت:
" شاید لباسم رو میانداختم روی شلوارم. "
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
" حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟ "
پسره گفت: " نه! ترجیح میدم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه. "
استاد یهو برگشت با حالتی خندهدار گفت:
" دِ لامصبا! انسان اینجوریه که اگر هی بهش بگن داری گند میزنی، حالا هرچی باشه، باورش میشه داره گند میزنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد میشد، کلی بوق و چراغ میزد. آخر سر هم با صدای بلند داد میزد که: بتمرگ تو خونهات با این دست فرمونت. خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دستفرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا میره!
پسفردا میخواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگیتون یه دختر بیاعتمادبهنفس باشه یا یکی که اعتمادبهنفسش به شما انرژی بده؟ "
بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواستون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم میکنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب میکنید."
دو سال بود دانشجو بودیم، هیچوقت نشده بود اینجوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگیمون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیشترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون.
جهانی که برای زنان جای بهتری باشد، آن جهان برای مردان نیز جای بهتری خواهد بود.
اصلاح جامعه از من و تو آغاز میشود...
۸ مارس روز جهانی زن خجسته باد🌺
#مهارتهای_ارتباطی #مهارتهای_رهبری
#مسئولیت_پذیری
#تفکر
مدیریت خانواده اصلا سادهتر از مدیریت در یک سازمان بزرگ نیست!
روزهای تعطیل فرصت مناسبی است برای بهبود روابط و کیفیت زندگی.
#مهارتهای_زندگی
#مهارتهای_رهبری
روزهای تعطیل فرصت مناسبی است برای بهبود روابط و کیفیت زندگی.
#مهارتهای_زندگی
#مهارتهای_رهبری