با سلام و درود خدمت استاد گرامی جناب آقای مهندس جوشن عزیز
نقدی ناقابل بر شکست غمبار تیم فوتبال ژاپن بر ایران به رشته تحریر درآمد که بر اساس خاطره ای واقعی نگاشته شده است.
در صورتی که قابل درج در کانال باشد خوشحال خواهم شد تا در کانال آورده شود:
دهه هفتاد شمسی و کار با اکیپی ژاپنی و فرهنگی خاص که نه زمینی بلکه ماورائی مینمود!
ناکاموتو جوانی بیست و هفت ساله و فارغ التحصیل دانشگاه توکیو، سر مهندس و توکوناگای پا به سن ساله گذاشته و مسن ترین فرد گروه که به توک سن معروف بود، دستورات را به گروه انتقال میداد.
آنچه که در گروه قابل مشاهده بود، مشارکت جمعی افراد و تبعیت از فرهنگ حاکم بر گروه بود. تمام افراد سیگاری گروه، سیگار میلد سِوِن مصرف میکردند و تمامی نوشت افزار مصرفی افراد از مارک زِبرا بود.
از آکاسی جودو کار تا میتسوموری که نابغه ی الکترونیک بود و مایدای کهنه کار همه و همه بنوعی مدیر گروه را در حد پرستش دوست داشته و بنوعی او را می پرستیدند.
و در این میان میتسوکو ناکامورا از همه بیشتر توجه مرا به خود جلب میکرد. فردی مهربان و بسیار آداب دان، میتسوکو ساعت بند چرمی کهنه ای را همیشه بر مچ دست داشت. روزی از او پرسیدم: چرا ساعتت رو عوض نمی کنی؟ و او متعجبانه رو به من کرده و گفت: آخه من تو این سطحی که هستم با همین ساعت میتونم سر کنم و ساعتای سیکو و سیتیزن به سطح توک سن و ناکاموتو میخوره که مدیرن.
و من اولین درس را از فرهنگ ژاپنی آموختم، یعنی در شرایط حال زندگی کردن و پذیرش آنچه که هستی البته با تلاشی محسوس در جهت ارتقا یعنی بنوعی در چرخه ی بهبود مستمر قرار گرفتن در همه ی عمر.
و آنچه که در خور ملاحظه بود، ارتقای افراد گروه بر اساس قابلیت بود که افراد زیردست را وا میداشت تا در یک سیستم کارآمد که مبتنی بر قابلیتِ منهای پارامترهای مرسوم در جهان سوم است کار کرده و با تعاملی در خور سیستم را به سمت تعالی پیش ببرند.
بازی ایران و ژاپن را که با دید روانشناختی مورد بررسی قرار دهیم به این نکته ی در خور، پی خواهیم برد که آنچه ژاپن را پیروز میدان ساخت، مشارکت جمعی و خردمندانه ی بازیکنان تیم و کاربرد بهینه ی مدیریت بر خویشتن است.
تمام بازیکنان را با منشِ میتسوکو ناکامورای مهربان و مایدای کهنه کار و توک سنِ با شخصیت و میتسوموری نابغه و آکاسی ورزشکار و مودب و ناکاموتای جوان اما بسیار خردمند میدیدم که همگی یکدل و یکزبان به سمت پیروزی تاختند و شاهد پیروزی را در بر کشیدند.
ارسالی: حمیدرضا شیرازپور
#تجربه_ها
نقدی ناقابل بر شکست غمبار تیم فوتبال ژاپن بر ایران به رشته تحریر درآمد که بر اساس خاطره ای واقعی نگاشته شده است.
در صورتی که قابل درج در کانال باشد خوشحال خواهم شد تا در کانال آورده شود:
دهه هفتاد شمسی و کار با اکیپی ژاپنی و فرهنگی خاص که نه زمینی بلکه ماورائی مینمود!
ناکاموتو جوانی بیست و هفت ساله و فارغ التحصیل دانشگاه توکیو، سر مهندس و توکوناگای پا به سن ساله گذاشته و مسن ترین فرد گروه که به توک سن معروف بود، دستورات را به گروه انتقال میداد.
آنچه که در گروه قابل مشاهده بود، مشارکت جمعی افراد و تبعیت از فرهنگ حاکم بر گروه بود. تمام افراد سیگاری گروه، سیگار میلد سِوِن مصرف میکردند و تمامی نوشت افزار مصرفی افراد از مارک زِبرا بود.
از آکاسی جودو کار تا میتسوموری که نابغه ی الکترونیک بود و مایدای کهنه کار همه و همه بنوعی مدیر گروه را در حد پرستش دوست داشته و بنوعی او را می پرستیدند.
و در این میان میتسوکو ناکامورا از همه بیشتر توجه مرا به خود جلب میکرد. فردی مهربان و بسیار آداب دان، میتسوکو ساعت بند چرمی کهنه ای را همیشه بر مچ دست داشت. روزی از او پرسیدم: چرا ساعتت رو عوض نمی کنی؟ و او متعجبانه رو به من کرده و گفت: آخه من تو این سطحی که هستم با همین ساعت میتونم سر کنم و ساعتای سیکو و سیتیزن به سطح توک سن و ناکاموتو میخوره که مدیرن.
و من اولین درس را از فرهنگ ژاپنی آموختم، یعنی در شرایط حال زندگی کردن و پذیرش آنچه که هستی البته با تلاشی محسوس در جهت ارتقا یعنی بنوعی در چرخه ی بهبود مستمر قرار گرفتن در همه ی عمر.
و آنچه که در خور ملاحظه بود، ارتقای افراد گروه بر اساس قابلیت بود که افراد زیردست را وا میداشت تا در یک سیستم کارآمد که مبتنی بر قابلیتِ منهای پارامترهای مرسوم در جهان سوم است کار کرده و با تعاملی در خور سیستم را به سمت تعالی پیش ببرند.
بازی ایران و ژاپن را که با دید روانشناختی مورد بررسی قرار دهیم به این نکته ی در خور، پی خواهیم برد که آنچه ژاپن را پیروز میدان ساخت، مشارکت جمعی و خردمندانه ی بازیکنان تیم و کاربرد بهینه ی مدیریت بر خویشتن است.
تمام بازیکنان را با منشِ میتسوکو ناکامورای مهربان و مایدای کهنه کار و توک سنِ با شخصیت و میتسوموری نابغه و آکاسی ورزشکار و مودب و ناکاموتای جوان اما بسیار خردمند میدیدم که همگی یکدل و یکزبان به سمت پیروزی تاختند و شاهد پیروزی را در بر کشیدند.
ارسالی: حمیدرضا شیرازپور
#تجربه_ها
کرونا بزرگترین معلم من
یادداشتی از خانم حسینی (از اعضای کانال)
ديشب ساعت ٣ از خواب بيدار شدم و ناخودآگاه اين جمله ها رو نوشتم 🤔
كرونا بزرگترين معلم من !!
درس كرونا اين بود كه اگر حتى يك نفر بيمار باشه و درمان نشه ، ميتونه كل جهان رو درگير كنه
كرونا به مرزها توجه اى نداره
نه رنگ پوست براش مهمه ، نه نژاد !!
كرونا ياد داد سلامتى و زنده ماندن ما و عزيزانمون در گِروِ سلامتى غريبه هاست !!!! وادارمون كرد حواسمون به سلامتى ديگران باشه تا خودمون بيمار نشيم
(چه تفكرِ قشنگى)
كاش همه چى واگير داشت!
اونجورى حواسمون به همديگه بود كه كسى غم نداشته باشه ، مبادا به ما هم سرايت كنه
و همه تلاش ميكرديم تا غم و ريشه كن كنيم
حتماً كه راههاى پيشگيرى از غم رو به هم ياد ميداديم
اگر كسى فقير بود همه تلاش ميكرديم كه فقر و ريشه كن كنيم تا مبادا خودمون بگيريم ، ديگه پولهامون رو از هم پنهان نميكرديم
از ناآگاهى كسى سوءاستفاده نميكرديم و از صبح تا شب ويديو و پست آموزشى شير ميكرديم..!
اگر كسى محتاج بود ، از ترسِ سرايت به خودمون بى نيازش ميكرديم
اگر كسى تنها بود ، ترسِ تنها شدنِ خودمون
وادارمون ميكرد به دادش برسيم
اگر كسى ....
اگر .....
حتماً واژه : مشكل خودته ، به من مربوط نيست ، براى هميشه از فرهنگ لغت حذف ميشد
كاش همه چى واگير داشت
شايد خوشبختى هم اپيدمى ميشد ....🌷💖
پیرو متن شما با موضوع کرونا خوب یا بد؟!
#تفکر
#تجربه_ها
یادداشتی از خانم حسینی (از اعضای کانال)
ديشب ساعت ٣ از خواب بيدار شدم و ناخودآگاه اين جمله ها رو نوشتم 🤔
كرونا بزرگترين معلم من !!
درس كرونا اين بود كه اگر حتى يك نفر بيمار باشه و درمان نشه ، ميتونه كل جهان رو درگير كنه
كرونا به مرزها توجه اى نداره
نه رنگ پوست براش مهمه ، نه نژاد !!
كرونا ياد داد سلامتى و زنده ماندن ما و عزيزانمون در گِروِ سلامتى غريبه هاست !!!! وادارمون كرد حواسمون به سلامتى ديگران باشه تا خودمون بيمار نشيم
(چه تفكرِ قشنگى)
كاش همه چى واگير داشت!
اونجورى حواسمون به همديگه بود كه كسى غم نداشته باشه ، مبادا به ما هم سرايت كنه
و همه تلاش ميكرديم تا غم و ريشه كن كنيم
حتماً كه راههاى پيشگيرى از غم رو به هم ياد ميداديم
اگر كسى فقير بود همه تلاش ميكرديم كه فقر و ريشه كن كنيم تا مبادا خودمون بگيريم ، ديگه پولهامون رو از هم پنهان نميكرديم
از ناآگاهى كسى سوءاستفاده نميكرديم و از صبح تا شب ويديو و پست آموزشى شير ميكرديم..!
اگر كسى محتاج بود ، از ترسِ سرايت به خودمون بى نيازش ميكرديم
اگر كسى تنها بود ، ترسِ تنها شدنِ خودمون
وادارمون ميكرد به دادش برسيم
اگر كسى ....
اگر .....
حتماً واژه : مشكل خودته ، به من مربوط نيست ، براى هميشه از فرهنگ لغت حذف ميشد
كاش همه چى واگير داشت
شايد خوشبختى هم اپيدمى ميشد ....🌷💖
پیرو متن شما با موضوع کرونا خوب یا بد؟!
#تفکر
#تجربه_ها
رضا جوشن
reza joshan – گفتگوی جلسه دوم
بچهها این لایو رو ببینید
کارآفرینی فقط پولدار بودن نیست
کارآفرینی مجموعهایست از امید و اشتیاق و انگیزه و انرژی و ایده و هدف و برنامه و ارتباطات و ......
اگه به این موضوعات نیاز دارید، پای صحبتهای کارآفرینها بنشینید و از حرفهاشون و تجربههاشون ایده بگیرید.
لینک این گفتگو در اینستاگرام
#تجربه_ها
کارآفرینی فقط پولدار بودن نیست
کارآفرینی مجموعهایست از امید و اشتیاق و انگیزه و انرژی و ایده و هدف و برنامه و ارتباطات و ......
اگه به این موضوعات نیاز دارید، پای صحبتهای کارآفرینها بنشینید و از حرفهاشون و تجربههاشون ایده بگیرید.
لینک این گفتگو در اینستاگرام
#تجربه_ها
#تجربه_ها
دوستانی که علاقمندند در خصوص داستان "جدایی بی دلیل" نظر بدن و بحث کنن، لطفا نظراتشونو برام ارسال کنن.
لینک این داستان در هایلایت پیج اینستاگرام
دوستانی که علاقمندند در خصوص داستان "جدایی بی دلیل" نظر بدن و بحث کنن، لطفا نظراتشونو برام ارسال کنن.
لینک این داستان در هایلایت پیج اینستاگرام
#تجربه_ها
سلام استاد خوبید؟؟
یه سوال بپرسم؟؟میشه واقعی واقعی بدور از هر گونه تعارفی بهم بگید
شما واقعا در من چیزی دیدید که ارزش کار کردن و زمان گذاشتن داشته باشه؟؟
شما واقعا برا من برنامه ای دارید برا اینکه راهمو پیدا کنم و فکر میکنید میشه؟؟اگه میشه فکر میکنید خیلی زمان میبره؟؟
ببخشید خیلی ذهنم درگیره
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
پاسخ من:
سلام
از نظر من هر آدمی منحصربهفرده
و باید رسالت خودشو توی زندگیش پیدا کنه
رسالتی که فقط و فقط به توانمندیهای خودش بستگی داره و به هیچ چیز و هیچکس دیگه وابسته نیست!
کار منم همینه که کمک کنم مخاطبین و مراجعینم اول توانمندیهای خودشونو پیدا کنن
و بعد بر اساس اون، یک رسالتی رو توی زندگیشون تعریف کنن.
رسالتی که در اونا ذوق و اشتیاق زندگیو بیدار کنه.
صادقانه و قاطعانه میگم که من در تو استعدادها و توانمندیهایی رو دیدم که احتمالا بخاطر شرایط زندگیت تا الان زیاد به چشم خودت نیومده بودن.
منتها این مسیر راه تستی و میانبر نداره که من بخوام بهت بگم.
بلکه خودت باید بخوای و مصمم بشی که پیداش کنی.
اما چیزی که میتونم با اطمینان بگم اینه که تو قطعا آدم توانمندی هستی و رسالت بزرگی رو میتونی در جهانت بر عهده بگیری.
انتخابش با خودته که بخوای ادامه بدی یا نه.
اگه سوال یا ابهامی داشتی در خدمتتم.
موفق باشی
سلام استاد خوبید؟؟
یه سوال بپرسم؟؟میشه واقعی واقعی بدور از هر گونه تعارفی بهم بگید
شما واقعا در من چیزی دیدید که ارزش کار کردن و زمان گذاشتن داشته باشه؟؟
شما واقعا برا من برنامه ای دارید برا اینکه راهمو پیدا کنم و فکر میکنید میشه؟؟اگه میشه فکر میکنید خیلی زمان میبره؟؟
ببخشید خیلی ذهنم درگیره
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
پاسخ من:
سلام
از نظر من هر آدمی منحصربهفرده
و باید رسالت خودشو توی زندگیش پیدا کنه
رسالتی که فقط و فقط به توانمندیهای خودش بستگی داره و به هیچ چیز و هیچکس دیگه وابسته نیست!
کار منم همینه که کمک کنم مخاطبین و مراجعینم اول توانمندیهای خودشونو پیدا کنن
و بعد بر اساس اون، یک رسالتی رو توی زندگیشون تعریف کنن.
رسالتی که در اونا ذوق و اشتیاق زندگیو بیدار کنه.
صادقانه و قاطعانه میگم که من در تو استعدادها و توانمندیهایی رو دیدم که احتمالا بخاطر شرایط زندگیت تا الان زیاد به چشم خودت نیومده بودن.
منتها این مسیر راه تستی و میانبر نداره که من بخوام بهت بگم.
بلکه خودت باید بخوای و مصمم بشی که پیداش کنی.
اما چیزی که میتونم با اطمینان بگم اینه که تو قطعا آدم توانمندی هستی و رسالت بزرگی رو میتونی در جهانت بر عهده بگیری.
انتخابش با خودته که بخوای ادامه بدی یا نه.
اگه سوال یا ابهامی داشتی در خدمتتم.
موفق باشی
#تجربه_ها
استاد براتون از تجربه جدیدم بگم
هفته پیش یه بچه جدید به کلاسمون اضافه شد
از لحظه ای که وارد مهدکودک میشد گریه میکرد و با کسی ارتباط برقرار نمیکرد
خلاصه اش کنم داستان رو
روز دوم بود تایم اهنگ و رقص بود
درحالی که اون بدون وقفه داشت گریه میکرد مااهنگ رو گذاشتیم و بچه ها شروع کردن رقصیدن و اهنگ خوندن
و اون بچه گریه کردنش کم شد و اونم به قول معروف شروع کزد به رقصیدن وقر ریز دادن😄💃
دیروز همین که ما اهنگ گذاشتیم باپدرش اومد گریه میکرد من رفتم سمتش درحالی که خودمم داشتم اهنگ رو میخوندم و حرکات موزون هم انجام میدادم🤗دستم رو گرفت باهام اومد و اصلا گریه نکرد و چون یکم باهامون اشنا شده بود تو جمعمون اومد میخندید
من اسم این تجربه رو«معجزه رقص» گذاشتم
#از_رقصیدن_نترسیم
باتشکر از فاطیما
استاد براتون از تجربه جدیدم بگم
هفته پیش یه بچه جدید به کلاسمون اضافه شد
از لحظه ای که وارد مهدکودک میشد گریه میکرد و با کسی ارتباط برقرار نمیکرد
خلاصه اش کنم داستان رو
روز دوم بود تایم اهنگ و رقص بود
درحالی که اون بدون وقفه داشت گریه میکرد مااهنگ رو گذاشتیم و بچه ها شروع کردن رقصیدن و اهنگ خوندن
و اون بچه گریه کردنش کم شد و اونم به قول معروف شروع کزد به رقصیدن وقر ریز دادن😄💃
دیروز همین که ما اهنگ گذاشتیم باپدرش اومد گریه میکرد من رفتم سمتش درحالی که خودمم داشتم اهنگ رو میخوندم و حرکات موزون هم انجام میدادم🤗دستم رو گرفت باهام اومد و اصلا گریه نکرد و چون یکم باهامون اشنا شده بود تو جمعمون اومد میخندید
من اسم این تجربه رو«معجزه رقص» گذاشتم
#از_رقصیدن_نترسیم
باتشکر از فاطیما
#تجربه_ها
استاد براتون از تجربه جدیدم بگم
هفته پیش یه بچه جدید به کلاسمون اضافه شد
از لحظه ای که وارد مهدکودک میشد گریه میکرد و با کسی ارتباط برقرار نمیکرد
خلاصه اش کنم داستان رو
روز دوم بود تایم اهنگ و رقص بود
درحالی که اون بدون وقفه داشت گریه میکرد مااهنگ رو گذاشتیم و بچه ها شروع کردن رقصیدن و اهنگ خوندن
و اون بچه گریه کردنش کم شد و اونم به قول معروف شروع کرد به رقصیدن وقر ریز دادن😄💃
دیروز همین که ما اهنگ گذاشتیم باپدرش اومد گریه میکرد من رفتم سمتش درحالی که خودمم داشتم اهنگ رو میخوندم و حرکات موزون هم انجام میدادم🤗دستم رو گرفت باهام اومد و اصلا گریه نکرد و چون یکم باهامون اشنا شده بود تو جمعمون اومد میخندید
من اسم این تجربه رو«معجزه رقص» گذاشتم
#از_رقصیدن_نترسیم
ارسالی: فاطیما
استاد براتون از تجربه جدیدم بگم
هفته پیش یه بچه جدید به کلاسمون اضافه شد
از لحظه ای که وارد مهدکودک میشد گریه میکرد و با کسی ارتباط برقرار نمیکرد
خلاصه اش کنم داستان رو
روز دوم بود تایم اهنگ و رقص بود
درحالی که اون بدون وقفه داشت گریه میکرد مااهنگ رو گذاشتیم و بچه ها شروع کردن رقصیدن و اهنگ خوندن
و اون بچه گریه کردنش کم شد و اونم به قول معروف شروع کرد به رقصیدن وقر ریز دادن😄💃
دیروز همین که ما اهنگ گذاشتیم باپدرش اومد گریه میکرد من رفتم سمتش درحالی که خودمم داشتم اهنگ رو میخوندم و حرکات موزون هم انجام میدادم🤗دستم رو گرفت باهام اومد و اصلا گریه نکرد و چون یکم باهامون اشنا شده بود تو جمعمون اومد میخندید
من اسم این تجربه رو«معجزه رقص» گذاشتم
#از_رقصیدن_نترسیم
ارسالی: فاطیما