#میلاد_امام_حسین_ع
بیا به خانه آل عبا سری بزنیم
کبوتری شده بر بامشان پری بزنیم
زجوی عشق، همه جام و ساغری بزنیم
گدا شویم و به میخانه ها دری بزنیم
بیا که مسجد دل را پر از مناره کنیم
شب زیارت مولا کم استخاره کنیم
خدا کند خُم احساس، سر به سر بشود
دل شکسته عاشق شکسته تر بشود
خداکند که شب عاشقان سحر بشود
علی ز لطف خدا صاحب پسر بشود
به کوچه کوچه دل، یاس رازقی گل کرد
به قلب سینه زنان شور عاشقی گل کرد
میان هله ای از نور، روی ماه حسین
بهشت گشته مصفا ز یک نگاه حسین
ستون عرش خداوند تکیه گاه حسین
رهی به مقصد عشق است شاهراه حسین
اگر حسین زجام خدا سبو دارد
خدا تمام خدائیش را از او دارد
قیامت است و یا شام محشر کبراست
که داغ بر لب دریا و دامن صحراست
قسم به سوزنهانی که در دل زهراست
شب ولادت او نیز مثل عاشوراست
شکفته در شب میلاد او گل لاله
عجب شبی است به معراج می رود ناله
منی که با دل حساس آمدم اینجا
ز شهر آینه و یاس آمدم اینجا
به دست، گوهر و الماس آمدم اینجا
به شوق باده عباس آمدم اینجا
چه خوب می شد اگر مرز ما دو کم میشد
بساط کرببلای همه علم می شد
@reza_dinparvar101
بیا به خانه آل عبا سری بزنیم
کبوتری شده بر بامشان پری بزنیم
زجوی عشق، همه جام و ساغری بزنیم
گدا شویم و به میخانه ها دری بزنیم
بیا که مسجد دل را پر از مناره کنیم
شب زیارت مولا کم استخاره کنیم
خدا کند خُم احساس، سر به سر بشود
دل شکسته عاشق شکسته تر بشود
خداکند که شب عاشقان سحر بشود
علی ز لطف خدا صاحب پسر بشود
به کوچه کوچه دل، یاس رازقی گل کرد
به قلب سینه زنان شور عاشقی گل کرد
میان هله ای از نور، روی ماه حسین
بهشت گشته مصفا ز یک نگاه حسین
ستون عرش خداوند تکیه گاه حسین
رهی به مقصد عشق است شاهراه حسین
اگر حسین زجام خدا سبو دارد
خدا تمام خدائیش را از او دارد
قیامت است و یا شام محشر کبراست
که داغ بر لب دریا و دامن صحراست
قسم به سوزنهانی که در دل زهراست
شب ولادت او نیز مثل عاشوراست
شکفته در شب میلاد او گل لاله
عجب شبی است به معراج می رود ناله
منی که با دل حساس آمدم اینجا
ز شهر آینه و یاس آمدم اینجا
به دست، گوهر و الماس آمدم اینجا
به شوق باده عباس آمدم اینجا
چه خوب می شد اگر مرز ما دو کم میشد
بساط کرببلای همه علم می شد
@reza_dinparvar101
#میلاد_حضرت_عباس_ع
باز دلم آینه بندان شده
بستر آرامش طوفان شده
خاک نشین دل افلاکیم
معتکف آینه ای خاکیم
کوچه به کوچه پی دل رهسپار
بازهم عاشق شدم و بیقرار
از می احساس وضو کرده ام
هرچه به کف داشته رو کرده ام
موج منم، ساحل عشقم کجاست؟
در بدرم، منزل عشقم کجاست؟
ساحل مواج کجا شور من!
جلوهء افلاک کجا طور من!
قطره منم در گذر آبشار
خاک منم در قدم کوهسار
عقل به پابوس جنون می رسد
صاحب سرچشمه ء خون می رسد
سجده به محراب ولا می کنم
روبه سوی کرببلا می کنم
مست تر از مستم و درگیر دل
بسته به قلبم سر زنجیر دل
ماه ترین ماه زمین آمده
گل پسر ام بنین آمده
ای گل احساس سلام علیک
حضرت عباس سلام علیک
یاس ترین یاس کجا یاس ما
ماه کجا صورت عباس ما
گفته خدا یک یک اوصاف تو
مهبط وحی است دل صاف تو
نقطه پرگار جهان خال توست
هرچه غزل هست فقط فال توست
سرو کجا قامت رعنائیت
مهر کجا طلعت لیلائیت
فخر ادب، جلوه گر کائنات
چشم تو سرچشمه آب حیات
سلسله موی تو حبل المتین
آینه گردان تو روح الامین
یادتو ای اسوه ء فریاد رس..
یادحسین بن علی هست و بس
پاکترین آیه ء تطهیر من
خفته به چشمان تو تقدیر من
چشم بگردان تو به حُسن قضا
تا بشوم زائر کرببلا
پنجه دستان تو مشکل گشاست
فلسفه خلقت تو کربلاست
ای دل ما زائر گهواره ات
یکسره شوریم چه شد چاره ات
نام ترا جوهر تفسیر نیست
چاره آرامش تو شیر نیست
گو که در این بادیه سر آورند
بهر تو شمشیر و سپر آورند
با دم ایجاد خود اعجاز کن
صد گره از کار حسین باز کن
تیغ نگاهت چو علی صفدر است
شور رجزهای تو یا حیدر است
کاش ملائک به تو تمکین کنند
پر به کله خود تو آذین کنند
کاش برای تو علم آورند
مشک تو از باغ ارم آورند
محو کن اهریمن خناس را
نعره بکش تو انا العباس را
@reza_dinparvar101
باز دلم آینه بندان شده
بستر آرامش طوفان شده
خاک نشین دل افلاکیم
معتکف آینه ای خاکیم
کوچه به کوچه پی دل رهسپار
بازهم عاشق شدم و بیقرار
از می احساس وضو کرده ام
هرچه به کف داشته رو کرده ام
موج منم، ساحل عشقم کجاست؟
در بدرم، منزل عشقم کجاست؟
ساحل مواج کجا شور من!
جلوهء افلاک کجا طور من!
قطره منم در گذر آبشار
خاک منم در قدم کوهسار
عقل به پابوس جنون می رسد
صاحب سرچشمه ء خون می رسد
سجده به محراب ولا می کنم
روبه سوی کرببلا می کنم
مست تر از مستم و درگیر دل
بسته به قلبم سر زنجیر دل
ماه ترین ماه زمین آمده
گل پسر ام بنین آمده
ای گل احساس سلام علیک
حضرت عباس سلام علیک
یاس ترین یاس کجا یاس ما
ماه کجا صورت عباس ما
گفته خدا یک یک اوصاف تو
مهبط وحی است دل صاف تو
نقطه پرگار جهان خال توست
هرچه غزل هست فقط فال توست
سرو کجا قامت رعنائیت
مهر کجا طلعت لیلائیت
فخر ادب، جلوه گر کائنات
چشم تو سرچشمه آب حیات
سلسله موی تو حبل المتین
آینه گردان تو روح الامین
یادتو ای اسوه ء فریاد رس..
یادحسین بن علی هست و بس
پاکترین آیه ء تطهیر من
خفته به چشمان تو تقدیر من
چشم بگردان تو به حُسن قضا
تا بشوم زائر کرببلا
پنجه دستان تو مشکل گشاست
فلسفه خلقت تو کربلاست
ای دل ما زائر گهواره ات
یکسره شوریم چه شد چاره ات
نام ترا جوهر تفسیر نیست
چاره آرامش تو شیر نیست
گو که در این بادیه سر آورند
بهر تو شمشیر و سپر آورند
با دم ایجاد خود اعجاز کن
صد گره از کار حسین باز کن
تیغ نگاهت چو علی صفدر است
شور رجزهای تو یا حیدر است
کاش ملائک به تو تمکین کنند
پر به کله خود تو آذین کنند
کاش برای تو علم آورند
مشک تو از باغ ارم آورند
محو کن اهریمن خناس را
نعره بکش تو انا العباس را
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_سجاد_ع
بزن جرعه از جام شور آفرین
بنوش از می و ساغری آتشین
ز یمن قدوم گل فاطمه
مدینه شده همچو خلد برین
بگو بر خلائق رسید از جنان
نگاری، مهی، بنده ای مهجبین
چو رخسار او دید روز نخست
خداگفت آنجا به خود آفرین
ز جنات حُسن رخ انورش
هزاران گل رازقی خوشه چین
شعاع عبودیتش کائنات
محیط دلش بیشتر از زمین
جلالش دو صد چشمهء آفتاب
سر پیچ گیسوش حبل المتین
شده فرش راه عبورش ز عرش
پر و بال زیبای روح الامین
کنار زلالی چشم ترش
نشستند دلهای خلوت نشین
نوشتند بر روی انگشترش
دعا و مناجات ها را نگین
به کویش سلیمان و حاتم فقیر
زر خاک پایش طلا آفرین
رواق نگاهش تمام آینه
حریم دلش عین عین الیقین
دعای قنوتش به احرام عشق
مفاتیح و قرآن اهل یقین
سحرها، سر سجده اشکش روان
نمایان چوگل، پینه اش بر جبین
جهنم ز هجران او شعله ور
جنان با حضورش قرارِِ مکین
خدا می وزد از نفسهای او
ولای خدا با ولایش عجین
نوشتم به سجاده ء قلب خود
سلامُُ علی سید الساجدین
@reza_dinparvar101
بزن جرعه از جام شور آفرین
بنوش از می و ساغری آتشین
ز یمن قدوم گل فاطمه
مدینه شده همچو خلد برین
بگو بر خلائق رسید از جنان
نگاری، مهی، بنده ای مهجبین
چو رخسار او دید روز نخست
خداگفت آنجا به خود آفرین
ز جنات حُسن رخ انورش
هزاران گل رازقی خوشه چین
شعاع عبودیتش کائنات
محیط دلش بیشتر از زمین
جلالش دو صد چشمهء آفتاب
سر پیچ گیسوش حبل المتین
شده فرش راه عبورش ز عرش
پر و بال زیبای روح الامین
کنار زلالی چشم ترش
نشستند دلهای خلوت نشین
نوشتند بر روی انگشترش
دعا و مناجات ها را نگین
به کویش سلیمان و حاتم فقیر
زر خاک پایش طلا آفرین
رواق نگاهش تمام آینه
حریم دلش عین عین الیقین
دعای قنوتش به احرام عشق
مفاتیح و قرآن اهل یقین
سحرها، سر سجده اشکش روان
نمایان چوگل، پینه اش بر جبین
جهنم ز هجران او شعله ور
جنان با حضورش قرارِِ مکین
خدا می وزد از نفسهای او
ولای خدا با ولایش عجین
نوشتم به سجاده ء قلب خود
سلامُُ علی سید الساجدین
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_حسین_ع
موج اشک تو به دریا زد و دریا را شست
سیل ویرانگر عشقت غم دنیا را شست
چشمها همچو کویری سر راهت افتاد
تاکه باران دعا صحن تماشا را شست
شرجی بازدمت گشت مبدل به فرات
غسل چشمان ترت عالم بالا را شست
مادل خویش گره بر پر فطرس زده ایم
که سرانجام دعایش گنه ما را شست
عاقبت هرکه جنون کرد و زکویت رد شد
خادم سفرهء خدّام شما خواهد شد
توکه گهواره ات از بال و پر جبریل است
لحن قرآنی لالایی تو ترتیل است
خنده ات روح دهد بر شریان تورات
گریه ات آیه به آیه سند انجیل است
در مطاف لب تو سعی کند ابراهیم
مست در هرولهء چشم تو اسماعیل است
گفته ام تا بنویسند که از روز ازل
کشتهء نیم نگاه تو خود هابیل است
قاب کردم به طلا گفته استادم را
هوس دیدنت آورده زمین آدم را
ریخت هر دانه اشک تو به پای تسبیح
فیض روح القدسی داده دعایت به مسیح
جمله روبروی تخت سلیمان این است
ریزه خواری حسین بن علی نیست قبیح
آمدی تا که ملائک به سویت سجده کنند
آمدی تا بنمایند خدا را تصریح
یک به یک اهل کسا چون بغلت می کردند
قصه کرببلا بود که میشد تشریح
آمدی با نفست قلب همه دنیا ریخت
طرح عاشق شدن قلب مرا زهرا ریخت
چشم زهرا به سماء تو قمر ریخته است
یاعلی سمت نگاه تو سحر ریخته است
ای پر شال تو را جن و ملک بسته دخیل
چقدر دور و بر شال تو پر ریخته است
عشوه ای کرده ای انگار قیامت شده است
تا بخواهی سر راه تو خبر ریخته است
التفاتی به هدایای غلامانت کن
چشم تا کار کند پای تو سر ریخته است
تارو پود دل ما پاره تر از سجاده است
که چنین پای قدمهای شما افتاده است
چشمهایت که گل عشق تعارف میکرد
چقدر خون به دل حضرت یوسف میکرد
چشمتان جای خودش که حرمت روز ازل
هرچه دل روی زمین بود تصرف میکرد
از کرامات شما نعره زنان موسی گفت
خضر در کرببلای تو توقف میکرد
خاک زوار ترا کرده تبرک با چشم
بار اول که علی قصد تشرف میکرد
آن خدایی که ترا قبله جان همه کرد
شب جمعه حرمت را قرق فاطمه کرد
بعد لاحول و لا قوه الا بالله
وحی شد گفتن یک عمر اباعبدالله
روز اول که به نام تو لبم وا میشد
درسماوات عیان بود که وا میشد راه
حلقه کردیم خدا را که ایاک نعبد
نستعین تو که آمد همه خواندند ایاه
ورز آمد چو گِل سینه زنانت گفتند
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
من که با شور غمت حال عبادت دارم
شکرلله به اذکار تو عادت دارم
به حضور تو گمانم که دعایی نرسد
دردمند حرمم از چه دوایی نرسد
"گرکه از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد"
هرکجا می روم آرام نمیگیرم که
هیچ جایی به حریم تو خدایی نرسد
قسمتم میشود آیا که بیایم حرمت
باورم نیست که پایان جدایی برسد
شیرهء جان شده طعم خنک شربت تان
مزه کرده به دهانم نمک تربت تان
توکه سرداری و سرها همه پشت سر تو
بدنت روی زمین، همهمه پشت سر تو
خوش به حالت که می آید روی نی تا آخر
شانه بر شانه یل علقمه پشت سر تو
بین چشمان پلید همه نامحرم ها
کیست این بانوی قامت خمِ پشت سر تو
کاشکی راه می آمد گلویت با خنجر
هست چشمان تر فاطمه پشت سر تو
پیکرت رفت به تاراج حرامی ها تا...
بشکند قامت زینب، بشود آنجا تا.
آه این سر که به نی رفت دگر سر نشود
کاش بر نیزه سرت در بر خواهر نشود
هول می زد که سرت بند شود یک طوری
تا عقیق تو به دست کس دیگر نشود
بی مروت چقدر عاطفه در چشمش نیست
نیزه را دست سرت داد که لب پر نشود
کاشکی هرچه که خواهد بشود پرتابِ...
سنگها سمت سر و جانب معجر نشود
روی گودال غم سینهء تو واویلاست
لشکری هلهله دارند که زینب تنهاست
@reza_dinparvar101
موج اشک تو به دریا زد و دریا را شست
سیل ویرانگر عشقت غم دنیا را شست
چشمها همچو کویری سر راهت افتاد
تاکه باران دعا صحن تماشا را شست
شرجی بازدمت گشت مبدل به فرات
غسل چشمان ترت عالم بالا را شست
مادل خویش گره بر پر فطرس زده ایم
که سرانجام دعایش گنه ما را شست
عاقبت هرکه جنون کرد و زکویت رد شد
خادم سفرهء خدّام شما خواهد شد
توکه گهواره ات از بال و پر جبریل است
لحن قرآنی لالایی تو ترتیل است
خنده ات روح دهد بر شریان تورات
گریه ات آیه به آیه سند انجیل است
در مطاف لب تو سعی کند ابراهیم
مست در هرولهء چشم تو اسماعیل است
گفته ام تا بنویسند که از روز ازل
کشتهء نیم نگاه تو خود هابیل است
قاب کردم به طلا گفته استادم را
هوس دیدنت آورده زمین آدم را
ریخت هر دانه اشک تو به پای تسبیح
فیض روح القدسی داده دعایت به مسیح
جمله روبروی تخت سلیمان این است
ریزه خواری حسین بن علی نیست قبیح
آمدی تا که ملائک به سویت سجده کنند
آمدی تا بنمایند خدا را تصریح
یک به یک اهل کسا چون بغلت می کردند
قصه کرببلا بود که میشد تشریح
آمدی با نفست قلب همه دنیا ریخت
طرح عاشق شدن قلب مرا زهرا ریخت
چشم زهرا به سماء تو قمر ریخته است
یاعلی سمت نگاه تو سحر ریخته است
ای پر شال تو را جن و ملک بسته دخیل
چقدر دور و بر شال تو پر ریخته است
عشوه ای کرده ای انگار قیامت شده است
تا بخواهی سر راه تو خبر ریخته است
التفاتی به هدایای غلامانت کن
چشم تا کار کند پای تو سر ریخته است
تارو پود دل ما پاره تر از سجاده است
که چنین پای قدمهای شما افتاده است
چشمهایت که گل عشق تعارف میکرد
چقدر خون به دل حضرت یوسف میکرد
چشمتان جای خودش که حرمت روز ازل
هرچه دل روی زمین بود تصرف میکرد
از کرامات شما نعره زنان موسی گفت
خضر در کرببلای تو توقف میکرد
خاک زوار ترا کرده تبرک با چشم
بار اول که علی قصد تشرف میکرد
آن خدایی که ترا قبله جان همه کرد
شب جمعه حرمت را قرق فاطمه کرد
بعد لاحول و لا قوه الا بالله
وحی شد گفتن یک عمر اباعبدالله
روز اول که به نام تو لبم وا میشد
درسماوات عیان بود که وا میشد راه
حلقه کردیم خدا را که ایاک نعبد
نستعین تو که آمد همه خواندند ایاه
ورز آمد چو گِل سینه زنانت گفتند
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
من که با شور غمت حال عبادت دارم
شکرلله به اذکار تو عادت دارم
به حضور تو گمانم که دعایی نرسد
دردمند حرمم از چه دوایی نرسد
"گرکه از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد"
هرکجا می روم آرام نمیگیرم که
هیچ جایی به حریم تو خدایی نرسد
قسمتم میشود آیا که بیایم حرمت
باورم نیست که پایان جدایی برسد
شیرهء جان شده طعم خنک شربت تان
مزه کرده به دهانم نمک تربت تان
توکه سرداری و سرها همه پشت سر تو
بدنت روی زمین، همهمه پشت سر تو
خوش به حالت که می آید روی نی تا آخر
شانه بر شانه یل علقمه پشت سر تو
بین چشمان پلید همه نامحرم ها
کیست این بانوی قامت خمِ پشت سر تو
کاشکی راه می آمد گلویت با خنجر
هست چشمان تر فاطمه پشت سر تو
پیکرت رفت به تاراج حرامی ها تا...
بشکند قامت زینب، بشود آنجا تا.
آه این سر که به نی رفت دگر سر نشود
کاش بر نیزه سرت در بر خواهر نشود
هول می زد که سرت بند شود یک طوری
تا عقیق تو به دست کس دیگر نشود
بی مروت چقدر عاطفه در چشمش نیست
نیزه را دست سرت داد که لب پر نشود
کاشکی هرچه که خواهد بشود پرتابِ...
سنگها سمت سر و جانب معجر نشود
روی گودال غم سینهء تو واویلاست
لشکری هلهله دارند که زینب تنهاست
@reza_dinparvar101
#میلاد_حضرت_عباس_ع
نمک چشم تو دریای طلب می طلبد
وصف لعل دهنت باغ رطب می طلبد
از غباری که نشسته به لب پُر ترکم
می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد
روز من را شب گیسوی شما کرده سیاه
اصلاً ای ماه سرودن ز تو شب می طلبد
به خضوعی که خدا در نظرت ریخته است
درک آغوش نگاه تو ادب می طلبد
سخت کرده تب شوق لب تو کار مرا
جگری نیست که بر دوش کشد بار مرا
چه کسی برده در این حاشیه چشمانت را
منکرم نقش زن ناشی چشمانت را
می توانند ملائک بگذارند مگر
آخرین قیمت نقاشی چشمانت را
می کشد با نظر ام بنین جبرائیل
طرح فیروزه ای کاشی چشمانت را
کار و بارش به سر میکده ها افتاده
دیده هر کس که نمک پاشی چشمانت را
آدم از بادۀ چشم تو هوس می افتد
تو اگر جام دهی میکده پس می افتد
آمده ام می بزنم مست کنم هو بکشم
جای این چشم که داری دو سه آهو بکشم
مانده ام بر افق ساحل این اقیانوس
عرش را طاق زنم یا خم ابرو بکشم
تا نبینند چه بالاست قد تو باید
آخرین قلۀ خود را سر زانو بکشم
می شود دست کشید و علمت را ساقی
می شود مشک به فرمایش بازو بکشم
نیمۀ گمشدۀ حضرت ارباب آمد
شیر دشمن شکن حضرت ارباب آمد
دور عاشق کشی ات دور تناوب شده است
قلب یک عده به دست تو تصاحب شده است
قبله انگار به سمت قدمت مایل شد
قبله سمت تو اگر کج بشود خب شده است
قامت و قد و قیام تو قیامت کرده
جنگ و دعوا سر این چند تناسب شده است
آن قدر فتنه به پا کرده نگاه تو به عرش
که زمین گفت در این شعر تقلب شده است
لرزه انداخته عشق تو به اعماق زمین
مرحبا بر تو و بر مادر تو ام بنین
قطره تا وصل به دریای تو شد دریا شد
آسمان چشم به چشم تو که شد سر پا شد
تو خودت جای خودت، صورت دلباخته هات
ماه زیبای شب چهارده دنیا شد
هوس جرعۀ آبی که به یادت بزنیم
توشۀ آخرتی از سحر فردا شد
باز شد روزه یمان تا همه گفتند حسین
ذکر این قوم (علی ذکرکَ اَفطرنا) شد
آخرین جمله که گفتند بگویم دلی است
هر کسی عبد حسین است ابوفاضلی است
باده ای دست من افتاد و مرا داد به باد
از سرم خواب و خوراک و تب دنیا افتاد
می که از دست تو می ریخت به شیرین می زد
گندم گونۀ تو مزۀ حلوا می داد
واقعاً سخت دو چشمم به نگاهت گره خورد
گاه خوب است شود پنجره هم از فولاد
روی لب های تو لبخند رضا یعنی که
دل عشاق تو را کرده همین گوهر، شاد
نیست کم قدر تر از تذکرۀ کرببلا
مشهدی را که علمدار کند هدیه به ما
ای علمدار، علم دار زده دست ترا
هرکسی آمده انگار زده دست ترا
این علم بعد تو بالاست ولی صدها حیف
چون ستونی است که روکار زده دست ترا
کاشکی مشک فقط سوی حرم برگردد
نه سلاحی که هی ابزار زده دست ترا
کاش یکبار می افتاد نگاهت به حرم
چشم، این طایفه، بسیار زده دست ترا
بعد عباس دگر کرببلا واویلاست
ختم این روضه زبانحال رباب و لیلاست
@reza_dinparvar101
نمک چشم تو دریای طلب می طلبد
وصف لعل دهنت باغ رطب می طلبد
از غباری که نشسته به لب پُر ترکم
می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد
روز من را شب گیسوی شما کرده سیاه
اصلاً ای ماه سرودن ز تو شب می طلبد
به خضوعی که خدا در نظرت ریخته است
درک آغوش نگاه تو ادب می طلبد
سخت کرده تب شوق لب تو کار مرا
جگری نیست که بر دوش کشد بار مرا
چه کسی برده در این حاشیه چشمانت را
منکرم نقش زن ناشی چشمانت را
می توانند ملائک بگذارند مگر
آخرین قیمت نقاشی چشمانت را
می کشد با نظر ام بنین جبرائیل
طرح فیروزه ای کاشی چشمانت را
کار و بارش به سر میکده ها افتاده
دیده هر کس که نمک پاشی چشمانت را
آدم از بادۀ چشم تو هوس می افتد
تو اگر جام دهی میکده پس می افتد
آمده ام می بزنم مست کنم هو بکشم
جای این چشم که داری دو سه آهو بکشم
مانده ام بر افق ساحل این اقیانوس
عرش را طاق زنم یا خم ابرو بکشم
تا نبینند چه بالاست قد تو باید
آخرین قلۀ خود را سر زانو بکشم
می شود دست کشید و علمت را ساقی
می شود مشک به فرمایش بازو بکشم
نیمۀ گمشدۀ حضرت ارباب آمد
شیر دشمن شکن حضرت ارباب آمد
دور عاشق کشی ات دور تناوب شده است
قلب یک عده به دست تو تصاحب شده است
قبله انگار به سمت قدمت مایل شد
قبله سمت تو اگر کج بشود خب شده است
قامت و قد و قیام تو قیامت کرده
جنگ و دعوا سر این چند تناسب شده است
آن قدر فتنه به پا کرده نگاه تو به عرش
که زمین گفت در این شعر تقلب شده است
لرزه انداخته عشق تو به اعماق زمین
مرحبا بر تو و بر مادر تو ام بنین
قطره تا وصل به دریای تو شد دریا شد
آسمان چشم به چشم تو که شد سر پا شد
تو خودت جای خودت، صورت دلباخته هات
ماه زیبای شب چهارده دنیا شد
هوس جرعۀ آبی که به یادت بزنیم
توشۀ آخرتی از سحر فردا شد
باز شد روزه یمان تا همه گفتند حسین
ذکر این قوم (علی ذکرکَ اَفطرنا) شد
آخرین جمله که گفتند بگویم دلی است
هر کسی عبد حسین است ابوفاضلی است
باده ای دست من افتاد و مرا داد به باد
از سرم خواب و خوراک و تب دنیا افتاد
می که از دست تو می ریخت به شیرین می زد
گندم گونۀ تو مزۀ حلوا می داد
واقعاً سخت دو چشمم به نگاهت گره خورد
گاه خوب است شود پنجره هم از فولاد
روی لب های تو لبخند رضا یعنی که
دل عشاق تو را کرده همین گوهر، شاد
نیست کم قدر تر از تذکرۀ کرببلا
مشهدی را که علمدار کند هدیه به ما
ای علمدار، علم دار زده دست ترا
هرکسی آمده انگار زده دست ترا
این علم بعد تو بالاست ولی صدها حیف
چون ستونی است که روکار زده دست ترا
کاشکی مشک فقط سوی حرم برگردد
نه سلاحی که هی ابزار زده دست ترا
کاش یکبار می افتاد نگاهت به حرم
چشم، این طایفه، بسیار زده دست ترا
بعد عباس دگر کرببلا واویلاست
ختم این روضه زبانحال رباب و لیلاست
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_حسین_ع
#نوروز
لوح ازلی نقش و نگارش پیداست
وادی جنونم شهر و دیارش پیداست
نوروز به پابوس حسین آمده است
"سالی که نکوست از بهارش پیداست"
@reza_dinparvar101
#نوروز
لوح ازلی نقش و نگارش پیداست
وادی جنونم شهر و دیارش پیداست
نوروز به پابوس حسین آمده است
"سالی که نکوست از بهارش پیداست"
@reza_dinparvar101
کار کسادِ من به دعای تو پا گرفت
معراج چشمهای تو دست مرا گرفت
قبل از رسیدن تو بُت قلب من شکست
تو آمدی و کعبه ی ما را خدا گرفت
عطرت اویس شهر قَرَن ساخت از من و
جان مریضم از نفَس تو شفا گرفت
جبریل در جوار نگاهت، امین شده
از بس به عشق تو دم یا مصطفا گرفت
پیغمبر حرا شده ای از همین شروع
زهرا شبی به مصحف جان تو جا گرفت
باید خدا جهان مجدّد بیاورد
تا که دوباره حضرت احمد بیاورد
دیدیم تخت و تاج سلیمانی تو را
خواندیم آیه های مسلمانی تو را
قرآن نوشت موقع واللیّل و والضحّی
تفسیر های سجده ی طولانی تو را
حاتم گدای خانه ی سلمان شده است چون
دارد به دست، قیچی سلمانی تو را
هم می کِشیم صورت خود را به خاک پات
هم می چِشیم مزّه ی دربانی تو را
ای سفره ات وسیع تر از کُلّ کائنات
دادند دست فاطمه مهمانی تو را
حبل المتین ما کنفی از عبای توست
باغ بهشت، گوشه ای از آیه های توست
عرض دعا به محضرتان می برم زیاد
وقت دعایتان شده بال و پرم زیاد
ای لعل آن لب شکرین، جام ناب من
بوی شراب می وزد از ساغرم زیاد
خال سیاهتان حجر الاسود من است
دارم به عشقتان تب و شوق حرم زیاد
من دست و پا شکسته شدم سائل شما
همچون بلال هم بخرید از سرم زیاد
گوشه کنار گنبد خضرا چه سرّی است
مستم، هوایی نجف و حیدرم زیاد
اصحاب کهف هم سگ دربار حیدرند
بی حبّ مرتضای تو ما را نمی خرند
حرف گدای پشت در تو علی علی
حرز و دعای هر سفر تو علی علی
اسفند را به مجمر آتش که ریختیم
هی گفته ایم دور سر تو علی علی
بین قنوت بودی و گفتی خدا خدا
دیدم پُر است دور و بر تو علی علی
روزی برای خیبر علی از تو ذکر خواست
آمد سریع در نظر تو علی علی
وقت خوش و بِش تو و زهرا رسید و شد
راز و نیاز مختصر تو علی علی
در گوش من اذان علی و اذان توست
هرخیر و خوبی از نظر مهربان توست
دلبسته ایم! بی سر و سامان صادقیم
ما بینوای سفره ی احسان صادقیم
گفتند شغلتان؟ همه گفتیم عاشقیم
یعنی که صادقانه محبان صادقیم
نان را به نرخ روز گداها نخورده ایم
بین تنور، شیعه ی گُردان صادقیم
بیخود نبوده گریه کن و سینه زن شدیم
ما مبتلای ذکر حسین جان صادقیم
روز ظهور، رجعت ما دست مهدی است
چون ایستاده در خط پایان صادقیم
روزی شبیه صحن رضا می شود بقیع
همچون ضریح کرببلا می شود بقیع
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد
@reza_dinparvar101
معراج چشمهای تو دست مرا گرفت
قبل از رسیدن تو بُت قلب من شکست
تو آمدی و کعبه ی ما را خدا گرفت
عطرت اویس شهر قَرَن ساخت از من و
جان مریضم از نفَس تو شفا گرفت
جبریل در جوار نگاهت، امین شده
از بس به عشق تو دم یا مصطفا گرفت
پیغمبر حرا شده ای از همین شروع
زهرا شبی به مصحف جان تو جا گرفت
باید خدا جهان مجدّد بیاورد
تا که دوباره حضرت احمد بیاورد
دیدیم تخت و تاج سلیمانی تو را
خواندیم آیه های مسلمانی تو را
قرآن نوشت موقع واللیّل و والضحّی
تفسیر های سجده ی طولانی تو را
حاتم گدای خانه ی سلمان شده است چون
دارد به دست، قیچی سلمانی تو را
هم می کِشیم صورت خود را به خاک پات
هم می چِشیم مزّه ی دربانی تو را
ای سفره ات وسیع تر از کُلّ کائنات
دادند دست فاطمه مهمانی تو را
حبل المتین ما کنفی از عبای توست
باغ بهشت، گوشه ای از آیه های توست
عرض دعا به محضرتان می برم زیاد
وقت دعایتان شده بال و پرم زیاد
ای لعل آن لب شکرین، جام ناب من
بوی شراب می وزد از ساغرم زیاد
خال سیاهتان حجر الاسود من است
دارم به عشقتان تب و شوق حرم زیاد
من دست و پا شکسته شدم سائل شما
همچون بلال هم بخرید از سرم زیاد
گوشه کنار گنبد خضرا چه سرّی است
مستم، هوایی نجف و حیدرم زیاد
اصحاب کهف هم سگ دربار حیدرند
بی حبّ مرتضای تو ما را نمی خرند
حرف گدای پشت در تو علی علی
حرز و دعای هر سفر تو علی علی
اسفند را به مجمر آتش که ریختیم
هی گفته ایم دور سر تو علی علی
بین قنوت بودی و گفتی خدا خدا
دیدم پُر است دور و بر تو علی علی
روزی برای خیبر علی از تو ذکر خواست
آمد سریع در نظر تو علی علی
وقت خوش و بِش تو و زهرا رسید و شد
راز و نیاز مختصر تو علی علی
در گوش من اذان علی و اذان توست
هرخیر و خوبی از نظر مهربان توست
دلبسته ایم! بی سر و سامان صادقیم
ما بینوای سفره ی احسان صادقیم
گفتند شغلتان؟ همه گفتیم عاشقیم
یعنی که صادقانه محبان صادقیم
نان را به نرخ روز گداها نخورده ایم
بین تنور، شیعه ی گُردان صادقیم
بیخود نبوده گریه کن و سینه زن شدیم
ما مبتلای ذکر حسین جان صادقیم
روز ظهور، رجعت ما دست مهدی است
چون ایستاده در خط پایان صادقیم
روزی شبیه صحن رضا می شود بقیع
همچون ضریح کرببلا می شود بقیع
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلبسته ایم! بی سر و سامان صادقیم
ما بینوای سفره ی احسان صادقیم
گفتند شغلتان؟ همه گفتیم عاشقیم
یعنی که صادقانه محبان صادقیم
نان را به نرخ روز گداها نخورده ایم
بین تنور، شیعه ی گُردان صادقیم
بیخود نبوده گریه کن و سینه زن شدیم
ما مبتلای ذکر حسین جان صادقیم
روز ظهور، رجعت ما دست مهدی است
چون ایستاده در خط پایان صادقیم
روزی شبیه صحن رضا می شود بقیع
همچون ضریح کرببلا می شود بقیع
#امام_صادق_ع
#میلاد
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
ما بینوای سفره ی احسان صادقیم
گفتند شغلتان؟ همه گفتیم عاشقیم
یعنی که صادقانه محبان صادقیم
نان را به نرخ روز گداها نخورده ایم
بین تنور، شیعه ی گُردان صادقیم
بیخود نبوده گریه کن و سینه زن شدیم
ما مبتلای ذکر حسین جان صادقیم
روز ظهور، رجعت ما دست مهدی است
چون ایستاده در خط پایان صادقیم
روزی شبیه صحن رضا می شود بقیع
همچون ضریح کرببلا می شود بقیع
#امام_صادق_ع
#میلاد
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
روی شانه بار سبو می کشم
سر راه میخانه هو می کشم
کمی تربت کربلا دستم است
به یاد حرم باز بو میکشم
شبی خواب دیدم کنار فرات
نماز است و مسّ وضو میکشم
اگرچه ز شش گوشه جامانده ام
ولی مستم و زیر و رو میکشم
سری خانهء فاطمه می زنم
فقط منت لطف او می کشم
شراب طهورای من خانگی است
حسین آمده وقت دیوانگی است
گل پنج تن آخرش شد حسین
سفارش ز پیغمبرش شد حسین
دل مادرش فاطمه آب شد
که جاری ترین کوثرش شد حسین
لب ذوالفقار علی شد دو دم
حسن جلوهء دیگرش شد حسین
چه سرمایه ای دست ما آمده
صدف عالم و گوهرش شد حسین
رسد نوکر او نمازش به عرش
اگر ذکر انگشترش شد حسین
اگرچه فقط دردسر داشتیم
چه رزقی از این سفره برداشتیم
اگر جلوهء او در عالم نبود
میان دل ما خدا هم نبود
نمیشد بگرید برای حسین
اگر ترک اولای آدم نبود
به والله فطرس بدون حسین
دلش پیش آن عرش اعظم نبود
اگر دست من را رها کرده بود
دو دستم به نخهای پرچم نبود
همین زندگانی صفایی نداشت
اگر شور و حال محرم نبود
تو را دوست دارم عزیزم حسین
بگو جان به پایت بریزم حسین
چرا بین کوی و گذر میروی
غریبانه داری سفر میروی
سرت را تراشیده ای یا که نه؟
به این حج چرا بی خبر میروی
مسیری که دیدم پر از نیزه است
چرا در پی دردسر میروی
لباس نو و کهنه داری ببر
که داری میان خطر میروی
چه انگشتری دست کردی حسین
از این شهر، تحت نظر میروی
هلالم کمی تاب برداشتی
برای علی آب برداشتی؟
#میلاد_امام_حسین_ع
@reza_dinparvar101
سر راه میخانه هو می کشم
کمی تربت کربلا دستم است
به یاد حرم باز بو میکشم
شبی خواب دیدم کنار فرات
نماز است و مسّ وضو میکشم
اگرچه ز شش گوشه جامانده ام
ولی مستم و زیر و رو میکشم
سری خانهء فاطمه می زنم
فقط منت لطف او می کشم
شراب طهورای من خانگی است
حسین آمده وقت دیوانگی است
گل پنج تن آخرش شد حسین
سفارش ز پیغمبرش شد حسین
دل مادرش فاطمه آب شد
که جاری ترین کوثرش شد حسین
لب ذوالفقار علی شد دو دم
حسن جلوهء دیگرش شد حسین
چه سرمایه ای دست ما آمده
صدف عالم و گوهرش شد حسین
رسد نوکر او نمازش به عرش
اگر ذکر انگشترش شد حسین
اگرچه فقط دردسر داشتیم
چه رزقی از این سفره برداشتیم
اگر جلوهء او در عالم نبود
میان دل ما خدا هم نبود
نمیشد بگرید برای حسین
اگر ترک اولای آدم نبود
به والله فطرس بدون حسین
دلش پیش آن عرش اعظم نبود
اگر دست من را رها کرده بود
دو دستم به نخهای پرچم نبود
همین زندگانی صفایی نداشت
اگر شور و حال محرم نبود
تو را دوست دارم عزیزم حسین
بگو جان به پایت بریزم حسین
چرا بین کوی و گذر میروی
غریبانه داری سفر میروی
سرت را تراشیده ای یا که نه؟
به این حج چرا بی خبر میروی
مسیری که دیدم پر از نیزه است
چرا در پی دردسر میروی
لباس نو و کهنه داری ببر
که داری میان خطر میروی
چه انگشتری دست کردی حسین
از این شهر، تحت نظر میروی
هلالم کمی تاب برداشتی
برای علی آب برداشتی؟
#میلاد_امام_حسین_ع
@reza_dinparvar101
قسمت شده تا که قدم در جاده بردارم
تسبیح و مهر تربت و سجاده بردارم
قرآن تلاوت میکنم با این لب تشنه
تا رزق هایی که شده آماده بردارم
در بین سجده حاجتم را عرضه خواهم کرد
تا بوسه از پای یک آقا زاده بردارم
ساقی ام از فضل خدا امشب ابالفضل است
مستانه اینجا آمدم تا باده بردارم
تا ریزه خوار سفرهء آن مهجبین باشم
باید دخیل مادرش ام البنین باشم
محتاج، سائل، پادشاه اینجا یکی شد باز
بیت علی و عالم بالا یکی شد باز
گفتم یکی حیدر، صد وسی وسه تا عباس
دیدم صد وسی و سه تا معنا یکی شد باز
چه مجلسی دارند دور بازوی این طفل
اشک علی، ام البنین، زهرا یکی شد باز
قبل حسن، امشب حسین او را بغل کرده
یعنی میان این سه تا، سقا یکی شد باز
درچشم او ظرفیت دریاشدن پیداست
توحید او در انتخاب پنج تن پیداست
خود را رساندم میکده دیدم کمی دیر است
اصلاً مهار این جنون ها کار زنجیر است
گفتم صدای گریه می آید صدایی گفت
که یا عباد الصالحون این بانگ تکبیر است
نان حلال مرتضی تاثیرش اینجا بود
شیر علی در دامن قنداقه هم شیر است
در گاهواره چشم می چرخاند از حالا
این چشم های حیدری دنبال شمشیر است
این کودکی که پای کار روز پیکار است
ذخر الحسینِ روز عاشورا، علمدار است
در چهره خود نوری از انوار رب دارد
این ماه، لطف دائمش را هم به شب دارد
پشت سرش حرفی بغیر خیر و خوبی نیست
از بسکه لیلای بنی هاشم ادب دارد
زینب سر سجاده هر شب شد دعاگویش
چون یاحسین و یاحسن بر روی لب دارد
از چاه و نخلستان بپرسی کار می کرده
عباس هم از نخل ها سهم رطب دارد
هرچه گدا پشت در او مشکلش شد حل
رزق مرا اصلاً خودش داده همان اول
رد کرده ام در عرش اعلا پیچ و خم ها را
دیدم میان آسمان ها پاقدم ها را
عباس تا روز قیامت کاشف الکرب است
دستش سپردند از ازل پایان غم ها را
فوراً سبک تر می شود بار گناهانم
وقتی به شانه می کشم بار علم ها را
چوب گناه خویش را خوردیم و محرومیم
باب الحوائج باز کن امشب حرم ها را
یا دائم الفضلی که دست جود تو باز است
کنج قفس ماندیم، دیگر وقت پرواز است
حرف حرم شد، باز شد پای حرامی ها
شد خیمهء آل عبا جای حرامی ها
چه خوب شد در علقمه افتاده بودی که
نشنیدی آنجا ناسزاهای حرامی ها
معجر کشیدند و سپس خلخال را بردند
دعوای غارت بود، دعوای حرامی ها
موی رقیه در میان شعله ها می سوخت
در ازدحام بی محابای حرامی ها
حالا حرم داریم و اشکی محترم داریم
این ها که داریم از دو تا دست قلم داریم
#میلاد_حضرت_عباس_ع
@reza_dinparvar101
تسبیح و مهر تربت و سجاده بردارم
قرآن تلاوت میکنم با این لب تشنه
تا رزق هایی که شده آماده بردارم
در بین سجده حاجتم را عرضه خواهم کرد
تا بوسه از پای یک آقا زاده بردارم
ساقی ام از فضل خدا امشب ابالفضل است
مستانه اینجا آمدم تا باده بردارم
تا ریزه خوار سفرهء آن مهجبین باشم
باید دخیل مادرش ام البنین باشم
محتاج، سائل، پادشاه اینجا یکی شد باز
بیت علی و عالم بالا یکی شد باز
گفتم یکی حیدر، صد وسی وسه تا عباس
دیدم صد وسی و سه تا معنا یکی شد باز
چه مجلسی دارند دور بازوی این طفل
اشک علی، ام البنین، زهرا یکی شد باز
قبل حسن، امشب حسین او را بغل کرده
یعنی میان این سه تا، سقا یکی شد باز
درچشم او ظرفیت دریاشدن پیداست
توحید او در انتخاب پنج تن پیداست
خود را رساندم میکده دیدم کمی دیر است
اصلاً مهار این جنون ها کار زنجیر است
گفتم صدای گریه می آید صدایی گفت
که یا عباد الصالحون این بانگ تکبیر است
نان حلال مرتضی تاثیرش اینجا بود
شیر علی در دامن قنداقه هم شیر است
در گاهواره چشم می چرخاند از حالا
این چشم های حیدری دنبال شمشیر است
این کودکی که پای کار روز پیکار است
ذخر الحسینِ روز عاشورا، علمدار است
در چهره خود نوری از انوار رب دارد
این ماه، لطف دائمش را هم به شب دارد
پشت سرش حرفی بغیر خیر و خوبی نیست
از بسکه لیلای بنی هاشم ادب دارد
زینب سر سجاده هر شب شد دعاگویش
چون یاحسین و یاحسن بر روی لب دارد
از چاه و نخلستان بپرسی کار می کرده
عباس هم از نخل ها سهم رطب دارد
هرچه گدا پشت در او مشکلش شد حل
رزق مرا اصلاً خودش داده همان اول
رد کرده ام در عرش اعلا پیچ و خم ها را
دیدم میان آسمان ها پاقدم ها را
عباس تا روز قیامت کاشف الکرب است
دستش سپردند از ازل پایان غم ها را
فوراً سبک تر می شود بار گناهانم
وقتی به شانه می کشم بار علم ها را
چوب گناه خویش را خوردیم و محرومیم
باب الحوائج باز کن امشب حرم ها را
یا دائم الفضلی که دست جود تو باز است
کنج قفس ماندیم، دیگر وقت پرواز است
حرف حرم شد، باز شد پای حرامی ها
شد خیمهء آل عبا جای حرامی ها
چه خوب شد در علقمه افتاده بودی که
نشنیدی آنجا ناسزاهای حرامی ها
معجر کشیدند و سپس خلخال را بردند
دعوای غارت بود، دعوای حرامی ها
موی رقیه در میان شعله ها می سوخت
در ازدحام بی محابای حرامی ها
حالا حرم داریم و اشکی محترم داریم
این ها که داریم از دو تا دست قلم داریم
#میلاد_حضرت_عباس_ع
@reza_dinparvar101
مبارک دل شاد ایرانیان
ز فرزند داماد ایرانیان
رسید عیدی فاطمه از جنان
چه مست اند و دلداده ایرانیان
عرب ها عجم ها برادر شدند
رسید او به امداد ایرانیان
عروس علی، اجر تو با علی!
که شد زنده تر یاد ایرانیان
خدا با گداهای او یار شد
حسین بن حیدر پسردار شد
شب ساغر و باده و میکده
شب می گساری ما آمده
بده دست خود را به دست علی
به حرف کسی غیر او دل نده
برای طوافی به دور سرش
نوشتند صد عمره مفرده
سحرها که ما را دعا می کند
می آید به دیدارمان سرزده
بنازم به این بندهء راستین
بنازم به این سید الساجدین
شبی خاک کوی و گذر میشوم
سیاهم ولی جام زر میشوم
مرا با سلاطین عالم چکار
گدا میشوم معتبر میشوم
من آن سنگ بی مصرفم که اگر
نگاهش بخواهد گهر میشوم
شبی که تجلی اسم علی است
اسیر نجف، بیشتر میشوم
نوشتم روی ساغرم یاعلی
مرا میهمان کن حرم یاعلی
دخیلم به چشم پر آبی که نیست
شدم مست جام شرابی که نیست
گره خورده قلبم به گیسوی یار
به زلف پر از پیچ و تابی که نیست
چرا بی حرم مانده آقای ما
دلم سوخته از جوابی که نیست
نشستم توسل کنم در بقیع
میان رواق خرابی که نیست
بیائید دور مزاری که هست
بیائید در پشت بابی که نیست
مقدر شده تا زیارت کنیم
خدا را روی خاک عبادت کنیم
گداییم و داریم مستانگی
بیائید شد وقت دیوانگی
اگر مدح خورشید کار خداست
چرا اینقدر حرف و پر چانگی
فدای امامی که در غربتش
شده بانی روضهء خانگی
رخش رنگ عوض کرد در آفتاب
نشد رنگ او رنگ بیگانگی
مرا در دل آتش غم گذاشت
دلی سوخته روی دستم گذاشت
فدای وقارش، وقار تنش
خزان شد ز داغی بهار تنش
چنان خورد روی زمین بارها
که زنجیر هم شد دچار تنش
به سجاد و جدّش جسارت شد و
کتک خورد زینب کنار تنش
سرش را شکستند صد مرتبه
ولی کم نشد اقتدار تنش
شگفتا از آن ضربهء کاری اش
خرابم ز دردش، ز بیماری اش
#میلاد_امام_سجاد_ع
@reza_dinparvar101
ز فرزند داماد ایرانیان
رسید عیدی فاطمه از جنان
چه مست اند و دلداده ایرانیان
عرب ها عجم ها برادر شدند
رسید او به امداد ایرانیان
عروس علی، اجر تو با علی!
که شد زنده تر یاد ایرانیان
خدا با گداهای او یار شد
حسین بن حیدر پسردار شد
شب ساغر و باده و میکده
شب می گساری ما آمده
بده دست خود را به دست علی
به حرف کسی غیر او دل نده
برای طوافی به دور سرش
نوشتند صد عمره مفرده
سحرها که ما را دعا می کند
می آید به دیدارمان سرزده
بنازم به این بندهء راستین
بنازم به این سید الساجدین
شبی خاک کوی و گذر میشوم
سیاهم ولی جام زر میشوم
مرا با سلاطین عالم چکار
گدا میشوم معتبر میشوم
من آن سنگ بی مصرفم که اگر
نگاهش بخواهد گهر میشوم
شبی که تجلی اسم علی است
اسیر نجف، بیشتر میشوم
نوشتم روی ساغرم یاعلی
مرا میهمان کن حرم یاعلی
دخیلم به چشم پر آبی که نیست
شدم مست جام شرابی که نیست
گره خورده قلبم به گیسوی یار
به زلف پر از پیچ و تابی که نیست
چرا بی حرم مانده آقای ما
دلم سوخته از جوابی که نیست
نشستم توسل کنم در بقیع
میان رواق خرابی که نیست
بیائید دور مزاری که هست
بیائید در پشت بابی که نیست
مقدر شده تا زیارت کنیم
خدا را روی خاک عبادت کنیم
گداییم و داریم مستانگی
بیائید شد وقت دیوانگی
اگر مدح خورشید کار خداست
چرا اینقدر حرف و پر چانگی
فدای امامی که در غربتش
شده بانی روضهء خانگی
رخش رنگ عوض کرد در آفتاب
نشد رنگ او رنگ بیگانگی
مرا در دل آتش غم گذاشت
دلی سوخته روی دستم گذاشت
فدای وقارش، وقار تنش
خزان شد ز داغی بهار تنش
چنان خورد روی زمین بارها
که زنجیر هم شد دچار تنش
به سجاد و جدّش جسارت شد و
کتک خورد زینب کنار تنش
سرش را شکستند صد مرتبه
ولی کم نشد اقتدار تنش
شگفتا از آن ضربهء کاری اش
خرابم ز دردش، ز بیماری اش
#میلاد_امام_سجاد_ع
@reza_dinparvar101
با عرض سلام و ادب و تبریک
برای مشاهده اشعار قبلی میلاد سرداران کربلا از هشتک های زیر استفاده فرمایید؛
#میلاد_امام_حسین_ع
#میلاد_حضرت_عباس_ع
#میلاد_امام_سجاد_ع
@reza_dinparvar101
برای مشاهده اشعار قبلی میلاد سرداران کربلا از هشتک های زیر استفاده فرمایید؛
#میلاد_امام_حسین_ع
#میلاد_حضرت_عباس_ع
#میلاد_امام_سجاد_ع
@reza_dinparvar101
Forwarded from عریضه "اشعار رضا دین پرور"
باید که خدا نام تو طاها بگذارد
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد
حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید
خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را
پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت
داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی
هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد
تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست
ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله
راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است
نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر
تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست
قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی
در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده
ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود
در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد
بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا
ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن
بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم
تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد
از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد
@reza_dinparvar101
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد
حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید
خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را
پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت
داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی
هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد
تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست
ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله
راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است
نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر
تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست
قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی
در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده
ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود
در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد
بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا
ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن
بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم
تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد
از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد
@reza_dinparvar101