#امام_علی_ع
#شب_قدر
قرآنِ زینب! سوره ات کوتاه تر شد
بابا چرا افطارت امشب مختصر شد
نان و نمک خوردی به زخم من نمک خورد
دختر شدن خیلی برایم دردسر شد
من دختری بابایی ام دلشوره دارم
در خواب دیدم که سرت شَقّ القمر شد
امشب زمین و آسمان کرد التماست
امشب دعاهایم تماماً بی اثر شد
حتی همین نعلین پُر از وصله پینه
گفتند آقا جان نرو مسجد اگر شد
اصلاً خبر داری دلم خیلی گرفته
دیدی که سردردم از امشب بیشتر شد
یادم نرفته خانه ای که در مدینه
آتش گرفت و معبر آن چِل نفر شد
یادم نرفته کوچه دستان تو را بست
مادر زمین خورد و شهیدِ میخ در شد
یک وقت دیدی کوفه هم شد دشمن ما
یک وقت دیدی ناله هایم پر شرر شد
یک وقت دیدی که سرِ دروازه شهر
خیرات این مردم به اطفالِ تو شَر شد
یک وقت دیدی که اراذل سر رسیدند
صدها جسارت از حرامی ها به سر شد
چه فکرهایی که نکردم از سر شب
بازار و چوبِ محملِ خونی زینب
@reza_dinparvar101
#شب_قدر
قرآنِ زینب! سوره ات کوتاه تر شد
بابا چرا افطارت امشب مختصر شد
نان و نمک خوردی به زخم من نمک خورد
دختر شدن خیلی برایم دردسر شد
من دختری بابایی ام دلشوره دارم
در خواب دیدم که سرت شَقّ القمر شد
امشب زمین و آسمان کرد التماست
امشب دعاهایم تماماً بی اثر شد
حتی همین نعلین پُر از وصله پینه
گفتند آقا جان نرو مسجد اگر شد
اصلاً خبر داری دلم خیلی گرفته
دیدی که سردردم از امشب بیشتر شد
یادم نرفته خانه ای که در مدینه
آتش گرفت و معبر آن چِل نفر شد
یادم نرفته کوچه دستان تو را بست
مادر زمین خورد و شهیدِ میخ در شد
یک وقت دیدی کوفه هم شد دشمن ما
یک وقت دیدی ناله هایم پر شرر شد
یک وقت دیدی که سرِ دروازه شهر
خیرات این مردم به اطفالِ تو شَر شد
یک وقت دیدی که اراذل سر رسیدند
صدها جسارت از حرامی ها به سر شد
چه فکرهایی که نکردم از سر شب
بازار و چوبِ محملِ خونی زینب
@reza_dinparvar101
#امام_علی_ع
#شب_قدر
دعا کنید دگر فرصت مداوا نیست
دعا کنید که جانی به جسم مولا نیست
تمام زهر اثر کرده بر تنش اما
به سینه اش اثری غیر زخم دنیا نیست
یتیمها همگی کاسههای شیر به دست
میان کوچه نشستند و ذره ای جا نیست
چهها به روز یتیمان کوفه آورده
همین دو روز که در بستر است و سرپا نیست
طبیب کرده جوابش نشانه اش این است
که دستمال به فرق شکسته پیدا نیست
دل شکستهی زینب شکستهتر میشد
هزار شکر که زخمِ سرِ علی وا نیست
همه به خاطر زینب عزا گرفتند و
کسی به فکر دلِ بیقرار سقا نیست
حسن، حسین، ابالفضل و دیگران هستند
علی اگر برود دخترش که تنها نیست
چه کوفه ای بشود بعد مرتضی که بجز
لباس پاره تن بچههای زهرا نیست
ز کوفه میرود و وقت بازگشت فقط
سرِ شکستهء سجاد، روی نیها نیست
فدای غربت طفلی که دست بر پهلو
به گریه گفت ببینم صدای بابا نیست؟!
@reza_dinparvar101
#شب_قدر
دعا کنید دگر فرصت مداوا نیست
دعا کنید که جانی به جسم مولا نیست
تمام زهر اثر کرده بر تنش اما
به سینه اش اثری غیر زخم دنیا نیست
یتیمها همگی کاسههای شیر به دست
میان کوچه نشستند و ذره ای جا نیست
چهها به روز یتیمان کوفه آورده
همین دو روز که در بستر است و سرپا نیست
طبیب کرده جوابش نشانه اش این است
که دستمال به فرق شکسته پیدا نیست
دل شکستهی زینب شکستهتر میشد
هزار شکر که زخمِ سرِ علی وا نیست
همه به خاطر زینب عزا گرفتند و
کسی به فکر دلِ بیقرار سقا نیست
حسن، حسین، ابالفضل و دیگران هستند
علی اگر برود دخترش که تنها نیست
چه کوفه ای بشود بعد مرتضی که بجز
لباس پاره تن بچههای زهرا نیست
ز کوفه میرود و وقت بازگشت فقط
سرِ شکستهء سجاد، روی نیها نیست
فدای غربت طفلی که دست بر پهلو
به گریه گفت ببینم صدای بابا نیست؟!
@reza_dinparvar101
#امام_علی_ع
#شب_قدر
قرآن ناطق حیدر و تفسیر، زینب
ام المصایب شد به هر تقدیر، زینب
حالا که گفتی می روم شد پیر، زینب
مثل تو شد از دست مردم سیر، زینب
از کاسه های شیر خیلی نا امیدم
از نسخه های کوفیان خیری ندیدم
با چاه کردی درد دل با دخترت نه
زانو بغل کردم کنار بسترت نه
صدها گلایه کردی از زخم سرت نه
گفتی ز هر بابی سخن از همسرت نه
ای لیله القدرت شب گیسوی زهرا
پهلو به پهلو میشوی پهلوی زهرا
خیبر شکن! حالا چرا در هم شکستی؟
از بعد کوچه دیدمت کم کم شکستی
با ضربه ی آن سیلی محکم شکستی
وقتی که دیدی فاطمه شد خم شکستی
یک شب نشد یاد در و مادر نیفتی
درسجده هایت نیمه شب با سر نیفتی
قرآن به سر میگیرم اما بیقرارم
سنگ مزارت میشود سنگ مزارم
داری وصیت میکنی تحت فشارم
با کوفیان در آمده بعد تو کارم
دلشوره ی این کوچه سازیها مرا کشت
دلشوره ی این سنگ بازیها مرا کشت
هرشب گرفتارم گرفتار حسینم
بابا سفارش کن که پاکار حسینم
من خواهرم یعنی که غمخوار حسینم
اصلا" چه گفتی با علمدار حسینم؟
دیدم که چشمانی پر از افسوس داری
سخت است میدانم غم ناموس داری
ما رامیان کوچه ها سر می دوانند
دنبال سرهای به نیزه میکشانند
پیش زن و مرد غریبه می نشانند
خرما و نان خشک بر ما میرسانند
وای از غم بازار ، از الوات کوفه
از زیوری که میشود سوغات کوفه
وقتی که دیدم روی نی تاج سرم را
وقتی که می بینم کنارم مادرم را
وقتی که نیلی کرده دشمن پیکرم را
باید چگونه پس بگیرم معجرم را؟
وقتی نه یک چادر، نه یک رو بند دارم
یک آستین پاره می آید به کارم
@reza_dinparvar101
#شب_قدر
قرآن ناطق حیدر و تفسیر، زینب
ام المصایب شد به هر تقدیر، زینب
حالا که گفتی می روم شد پیر، زینب
مثل تو شد از دست مردم سیر، زینب
از کاسه های شیر خیلی نا امیدم
از نسخه های کوفیان خیری ندیدم
با چاه کردی درد دل با دخترت نه
زانو بغل کردم کنار بسترت نه
صدها گلایه کردی از زخم سرت نه
گفتی ز هر بابی سخن از همسرت نه
ای لیله القدرت شب گیسوی زهرا
پهلو به پهلو میشوی پهلوی زهرا
خیبر شکن! حالا چرا در هم شکستی؟
از بعد کوچه دیدمت کم کم شکستی
با ضربه ی آن سیلی محکم شکستی
وقتی که دیدی فاطمه شد خم شکستی
یک شب نشد یاد در و مادر نیفتی
درسجده هایت نیمه شب با سر نیفتی
قرآن به سر میگیرم اما بیقرارم
سنگ مزارت میشود سنگ مزارم
داری وصیت میکنی تحت فشارم
با کوفیان در آمده بعد تو کارم
دلشوره ی این کوچه سازیها مرا کشت
دلشوره ی این سنگ بازیها مرا کشت
هرشب گرفتارم گرفتار حسینم
بابا سفارش کن که پاکار حسینم
من خواهرم یعنی که غمخوار حسینم
اصلا" چه گفتی با علمدار حسینم؟
دیدم که چشمانی پر از افسوس داری
سخت است میدانم غم ناموس داری
ما رامیان کوچه ها سر می دوانند
دنبال سرهای به نیزه میکشانند
پیش زن و مرد غریبه می نشانند
خرما و نان خشک بر ما میرسانند
وای از غم بازار ، از الوات کوفه
از زیوری که میشود سوغات کوفه
وقتی که دیدم روی نی تاج سرم را
وقتی که می بینم کنارم مادرم را
وقتی که نیلی کرده دشمن پیکرم را
باید چگونه پس بگیرم معجرم را؟
وقتی نه یک چادر، نه یک رو بند دارم
یک آستین پاره می آید به کارم
@reza_dinparvar101
#امام_علی_ع
#شب_قدر
موریم که داریم سلیمان نجف را
دادند به ما کنج شبستان نجف را
من رعیت سلطان خراسانم و دارم
عمری به سرم منّت سلطان نجف را
افتاده بهشت از نظرش وقت سحرگاه
هر کس گذری داشت خیابان نجف را
عمریست نمک گیر علی هستم و دارم
در سفره افطاری خود نان نجف را
تا سجده کنی هرشب و هر روز به حیدر
معمار چنین ساخته ایوان نجف را
پرونده من را بده در دست یدالله
بعدش بنگر چهره خندان نجف را
باید که خدا از لب سرچشمه کوثر...
سیراب کند تشنه باران نجف را
والله وَ باالله وَ تاالله که داریم...
در سیر اِلی الله ، بیابان نجف را
دامان علی جای حسن،جای حسین است
پس گوش کن از عرش حسن جان نجف را
دستم نرسیده است به انگشتر مولا
دادند به من وصله دامان نجف را
با شوق زیاد و عجله آمده زهرا
تا باز کند روزه مهمان نجف را
باید بروم کرببلا گوشه گودال
آنجا که گرفتند همه جان نجف را
پیش تن عریان حسین گفت بنیّ
این کیست بهم ریخته ارکان نجف را
اینقدر نزن چنگ به مویی که سفید است
اینقدر نکش زلف پریشان نجف را
کو مکه کجا رفته مدینه که ببیند
کوفه به روی نی زده قرآن نجف را
@reza_dinparvar101
#شب_قدر
موریم که داریم سلیمان نجف را
دادند به ما کنج شبستان نجف را
من رعیت سلطان خراسانم و دارم
عمری به سرم منّت سلطان نجف را
افتاده بهشت از نظرش وقت سحرگاه
هر کس گذری داشت خیابان نجف را
عمریست نمک گیر علی هستم و دارم
در سفره افطاری خود نان نجف را
تا سجده کنی هرشب و هر روز به حیدر
معمار چنین ساخته ایوان نجف را
پرونده من را بده در دست یدالله
بعدش بنگر چهره خندان نجف را
باید که خدا از لب سرچشمه کوثر...
سیراب کند تشنه باران نجف را
والله وَ باالله وَ تاالله که داریم...
در سیر اِلی الله ، بیابان نجف را
دامان علی جای حسن،جای حسین است
پس گوش کن از عرش حسن جان نجف را
دستم نرسیده است به انگشتر مولا
دادند به من وصله دامان نجف را
با شوق زیاد و عجله آمده زهرا
تا باز کند روزه مهمان نجف را
باید بروم کرببلا گوشه گودال
آنجا که گرفتند همه جان نجف را
پیش تن عریان حسین گفت بنیّ
این کیست بهم ریخته ارکان نجف را
اینقدر نزن چنگ به مویی که سفید است
اینقدر نکش زلف پریشان نجف را
کو مکه کجا رفته مدینه که ببیند
کوفه به روی نی زده قرآن نجف را
@reza_dinparvar101
Forwarded from عریضه "اشعار رضا دین پرور"
#امام_علی_ع
#نجف
#شب_قدر
تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است
شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است
سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است
رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است
کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است
سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف...
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است
علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است
بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا!
گدای خانه او هر که هست تضمین است
ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوش بین است
@reza_dinparvar101
#نجف
#شب_قدر
تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است
شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است
سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است
رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است
کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است
سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف...
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است
علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است
بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا!
گدای خانه او هر که هست تضمین است
ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوش بین است
@reza_dinparvar101
#امام_علی_ع
#نجف
#شب_قدر
نشسته روی دلم از سحر غم افطار
هوای چای نجف کرده ام دم افطار
@reza_dinparvar101
#نجف
#شب_قدر
نشسته روی دلم از سحر غم افطار
هوای چای نجف کرده ام دم افطار
@reza_dinparvar101
بنده ای که بیشتر غرق خجالت می شود
بیشتر مشمول احسان و محبت می شود
بعد هر سبحانَ ربّی، اسم اعلای علی است
پس خدا با سجده های او عبادت می شود
خوش به حال ما که باب الله، شخص حیدر است
چون اگر در می زنیم اینجا اجابت می شود
روزی اهل بکا از زمزم چشم علی است
گریهء ما از کنار چاه، قسمت می شود
بعد استغفار، بابایم فقط خون گریه کرد
چون گناهان، خار بین چشم حضرت می شود
ای که ناز ما یتیمان را کشیدی نیمه شب
کوله بارت را زمین بگذار! زحمت می شود
مطمئنم گر نبخشد بنده هایش را خدا
بیشتر از مرتضی، زهرا اذیت میشود
جان به قربان علی که وقت گفتن از نجف
پای لنگ نوکرش پای زیارت می شود
وقتی اینجا آمدم با ذکر اربابم حسین
غصه کمتر می خورم! حتماً عنایت می شود
روزی ماه خدا هم دست زهرا و علی است
هر کسی در خانهء مولاست، دعوت می شود
من فدای آنکسی که پیش چشم مادرش
آن لباس کهنه ای که داشت غارت می شود
#مناجات_با_خدا
#امام_علی_ع
#شب_قدر
@reza_dinparvar101
بیشتر مشمول احسان و محبت می شود
بعد هر سبحانَ ربّی، اسم اعلای علی است
پس خدا با سجده های او عبادت می شود
خوش به حال ما که باب الله، شخص حیدر است
چون اگر در می زنیم اینجا اجابت می شود
روزی اهل بکا از زمزم چشم علی است
گریهء ما از کنار چاه، قسمت می شود
بعد استغفار، بابایم فقط خون گریه کرد
چون گناهان، خار بین چشم حضرت می شود
ای که ناز ما یتیمان را کشیدی نیمه شب
کوله بارت را زمین بگذار! زحمت می شود
مطمئنم گر نبخشد بنده هایش را خدا
بیشتر از مرتضی، زهرا اذیت میشود
جان به قربان علی که وقت گفتن از نجف
پای لنگ نوکرش پای زیارت می شود
وقتی اینجا آمدم با ذکر اربابم حسین
غصه کمتر می خورم! حتماً عنایت می شود
روزی ماه خدا هم دست زهرا و علی است
هر کسی در خانهء مولاست، دعوت می شود
من فدای آنکسی که پیش چشم مادرش
آن لباس کهنه ای که داشت غارت می شود
#مناجات_با_خدا
#امام_علی_ع
#شب_قدر
@reza_dinparvar101
نالهء هرشب چاه و شب نخلستان است
که علی ایمان است، که علی درمان است
علی آن شیرخدا که سحرِ هر شبِ او ذکر لب قرآن است، سورهء انسان است، او که هم جان است و هم خود جانان است
پادشاهی است که دارد به سرش از شرف و مجد خداوند دوعالم یک تاج
تیغ ابروش نموده است جهان را تاراج
پا به پای شب پیغمبرش آمد همه جا در معراج
ذکر او هست عبادت
وَ غلامی سرایش به همه عالمیان عزّ و سعادت
او که هر روز کشد حضرت جبریل امین را به عیادت
می برد چشم سیاهش همه را آنطرف مرز شهادت
دُرِ نایاب صدف، بحر مواجِ شرف، زده قلبم به هدف، باز کن در به روی سائل بیچاره و آوارهء ایوان نجف
میثم تمارم، دشمنانش همگی گر بزنندم دارم، گر ببینند به دارم وَ سربازارم، یا دهند آزارم، می زنم جار که غیر از علی و آل علی از همه کس بیزارم
قنبر و بوذر و سلمان همگی عبد سرایش
همگی عاشق بی چون و چرایش، همه خوانند به پایش؛
اسدالله، یدالله، اُذُن الله، عین الله، سیف الله
باب الله، وجه الله، علیاً ولی الله
باء بسم الله و صفتِ اَلله و رجز غالب مردانهء ثارالله است، شاهراهی که در آن نیست علی بیراهه است
من وضو میگیرم، از سرِ چشمهء اشکی که ز زمزم مانده، که مرا عزّت پرچم مانده، که نبینند مرا غم مانده،
از علی دم زدم و می بینم
که پس از مرگ از این بنده همین دم مانده
گر که جاری بشود خون به طواف دهنم، گر شود پیرهن پارهء پاره کفنم، همه خواهند شنید از رگ و از پوست و از جان و تنم، تکه تکه شدهء عشقم و مشتاق وصال قدم بوالحسنم
#امام_علی_ع
@reza_dinparvar101
که علی ایمان است، که علی درمان است
علی آن شیرخدا که سحرِ هر شبِ او ذکر لب قرآن است، سورهء انسان است، او که هم جان است و هم خود جانان است
پادشاهی است که دارد به سرش از شرف و مجد خداوند دوعالم یک تاج
تیغ ابروش نموده است جهان را تاراج
پا به پای شب پیغمبرش آمد همه جا در معراج
ذکر او هست عبادت
وَ غلامی سرایش به همه عالمیان عزّ و سعادت
او که هر روز کشد حضرت جبریل امین را به عیادت
می برد چشم سیاهش همه را آنطرف مرز شهادت
دُرِ نایاب صدف، بحر مواجِ شرف، زده قلبم به هدف، باز کن در به روی سائل بیچاره و آوارهء ایوان نجف
میثم تمارم، دشمنانش همگی گر بزنندم دارم، گر ببینند به دارم وَ سربازارم، یا دهند آزارم، می زنم جار که غیر از علی و آل علی از همه کس بیزارم
قنبر و بوذر و سلمان همگی عبد سرایش
همگی عاشق بی چون و چرایش، همه خوانند به پایش؛
اسدالله، یدالله، اُذُن الله، عین الله، سیف الله
باب الله، وجه الله، علیاً ولی الله
باء بسم الله و صفتِ اَلله و رجز غالب مردانهء ثارالله است، شاهراهی که در آن نیست علی بیراهه است
من وضو میگیرم، از سرِ چشمهء اشکی که ز زمزم مانده، که مرا عزّت پرچم مانده، که نبینند مرا غم مانده،
از علی دم زدم و می بینم
که پس از مرگ از این بنده همین دم مانده
گر که جاری بشود خون به طواف دهنم، گر شود پیرهن پارهء پاره کفنم، همه خواهند شنید از رگ و از پوست و از جان و تنم، تکه تکه شدهء عشقم و مشتاق وصال قدم بوالحسنم
#امام_علی_ع
@reza_dinparvar101
مرهم نزن دوباره، خون روی سرم را
زینب بیا و بردار، با گریه بسترم را
گیرم طبیب امشب زخم مرا دوا کرد
پیش تو می شکافم صد زخم دیگرم را
حال بد یتیمان حال مرا عوض کرد
نگذاشتم ببینند این دیدهء ترم را
گوشم پُر از صدای دشنام پیرزن بود
خانه به خانه بردم، این بار محترم را
یک عمر چاه کوفه، هم نالهء علی بود
با فاطمه گرفتم، احیای آخرم را
سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند
آنها که بد شکستند، پهلوی همسرم را
زهرا میان بستر، رویش کبود بوده
بگذار پای آن غم، زردی پیکرم را
او را که غسل دادم، سر را زدم به دیوار
چه خوب شد ندیدی بازوی پر ورم را
زهرا غم حسن را، در کوچه دید و جان داد
رویش نشد بگوید بردار زیورم را
طبق روال مادر، روضه فقط حسین است
رفتم به کربلایت، پایان منبرم را
از صبح تا غروبی صدبار گریه کردم
گودال را بگویم یا غارت حرم را
اصلا ً بیا ابالفضل؛ جان تو، جان زینب
در بین کوفه تنها نگذار دخترم را
حق می دهم اگر که از نی سرت بیفتد
زینب اگر بگوید، بردند معجرم را
#امام_علی_ع
#شهادت
@reza_dinparvar101
زینب بیا و بردار، با گریه بسترم را
گیرم طبیب امشب زخم مرا دوا کرد
پیش تو می شکافم صد زخم دیگرم را
حال بد یتیمان حال مرا عوض کرد
نگذاشتم ببینند این دیدهء ترم را
گوشم پُر از صدای دشنام پیرزن بود
خانه به خانه بردم، این بار محترم را
یک عمر چاه کوفه، هم نالهء علی بود
با فاطمه گرفتم، احیای آخرم را
سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند
آنها که بد شکستند، پهلوی همسرم را
زهرا میان بستر، رویش کبود بوده
بگذار پای آن غم، زردی پیکرم را
او را که غسل دادم، سر را زدم به دیوار
چه خوب شد ندیدی بازوی پر ورم را
زهرا غم حسن را، در کوچه دید و جان داد
رویش نشد بگوید بردار زیورم را
طبق روال مادر، روضه فقط حسین است
رفتم به کربلایت، پایان منبرم را
از صبح تا غروبی صدبار گریه کردم
گودال را بگویم یا غارت حرم را
اصلا ً بیا ابالفضل؛ جان تو، جان زینب
در بین کوفه تنها نگذار دخترم را
حق می دهم اگر که از نی سرت بیفتد
زینب اگر بگوید، بردند معجرم را
#امام_علی_ع
#شهادت
@reza_dinparvar101
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر منتسب به امیرالمومنین علیه السلام
حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قَبَلاَ
یعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا
وَ أَنْتَ عِنْدَ الصِّرَاطِ مُعْتَرِضِی فَلَا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لَا زَلَلًا
أَقُولُ لِلنَّارِ حِینَ تُوقَفُ لِلْعَرْضِ ذَرِیهِ لَا تَقْرَبِی الرَّجُلَا
ذَرِیهِ لَا تَقْرَبِیهِ إِنَّ لَهُ حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِی مُتَّصِلًا
أَسْقِیک مِنْ بَارِدٍ عَلَی ظَمَإٍ تَخَالُهُ فِی الْحَلَاوَةِ الْعَسَلَا
ای حارث همدانی هرشخصی که بمیرد خواه مؤمن باشد خواه منافق، مرا می بیند. او با چشم خود مرا می شناسد من هم او را با اسم و رسم و کارهائی که انجام داده می شناسم. تو در صراط بر سر راه من می ایستی، نترس، نه از لغزش های خود و نه از اشتباه های خویشتن.در قیامت به هنگامی که در پیشگاه عدل الهی برای محاکمه نگاه داشته می شوی، به آتش می گویم: او را رها کنید و به این مرد نزدیک مشوید. کاری به کارش نداشته باشید، زیرا با وصی محمّد ﷺارتباط دارد. و من از آب سردی که فکر می کنی در شیرینی همانند عسل است به تو می نوشانم.
#امام_علی_ع
#نجف
@reza_dinparvar101
حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قَبَلاَ
یعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا
وَ أَنْتَ عِنْدَ الصِّرَاطِ مُعْتَرِضِی فَلَا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لَا زَلَلًا
أَقُولُ لِلنَّارِ حِینَ تُوقَفُ لِلْعَرْضِ ذَرِیهِ لَا تَقْرَبِی الرَّجُلَا
ذَرِیهِ لَا تَقْرَبِیهِ إِنَّ لَهُ حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِی مُتَّصِلًا
أَسْقِیک مِنْ بَارِدٍ عَلَی ظَمَإٍ تَخَالُهُ فِی الْحَلَاوَةِ الْعَسَلَا
ای حارث همدانی هرشخصی که بمیرد خواه مؤمن باشد خواه منافق، مرا می بیند. او با چشم خود مرا می شناسد من هم او را با اسم و رسم و کارهائی که انجام داده می شناسم. تو در صراط بر سر راه من می ایستی، نترس، نه از لغزش های خود و نه از اشتباه های خویشتن.در قیامت به هنگامی که در پیشگاه عدل الهی برای محاکمه نگاه داشته می شوی، به آتش می گویم: او را رها کنید و به این مرد نزدیک مشوید. کاری به کارش نداشته باشید، زیرا با وصی محمّد ﷺارتباط دارد. و من از آب سردی که فکر می کنی در شیرینی همانند عسل است به تو می نوشانم.
#امام_علی_ع
#نجف
@reza_dinparvar101
یک عده می گویند رب، یک عده انسانش
یک قوم عبدش خوانده و یک قوم سبحانش
از کعبه می دانم که آدم در نمی آید
حیدر خدائی می کند با دین و ایمانش
مولا به دور فاطمه مست طواف است و
زهرا میان عرش ، پیچیده علی جانش
احمد شب معراج با حیدر سخن گفته
هر جا خدا را دیده بود از قبل و الآنش
هر شب دم میخانهء او مست می کردم
یک شب سپرد ارباب، دستم را به سلمانش
خرما فروشی هم برای دوستش کرده
میثم نرفت امروز ... او رفته به دکانش
شوق نجف دارم ولی آلوده دامانم
امشب قرار غسل دارم زیر بارانش
حیف است ذکری غیر یا الله و یا حیدر
وقتی که می آیم حرم در زیر ایوانش
جانم به قربان علی و چار فرزندش
جانم به قربان ضریح و چار گُلدانش
حیدر به روی شانه اش انداخت مَشْکَش را
عباس اما مشک را دارد به دندانش
آن سمت عمو در پشت نخلی گیر افتاده
این سمت، گفتند العطش لب های طفلانش
بر حرمله لعنت که از نزدیک تیر انداخت
برحرمله لعنت که مسموم است پیکانش
بر روی سرنیزه سر عباس می چرخید
وقتی که زینب در حرم میسوخت دامانش
#امیرالمومنین_ع
#امام_علی_ع
#عید_غدیر
#نجف
@reza_dinparvar101
یک قوم عبدش خوانده و یک قوم سبحانش
از کعبه می دانم که آدم در نمی آید
حیدر خدائی می کند با دین و ایمانش
مولا به دور فاطمه مست طواف است و
زهرا میان عرش ، پیچیده علی جانش
احمد شب معراج با حیدر سخن گفته
هر جا خدا را دیده بود از قبل و الآنش
هر شب دم میخانهء او مست می کردم
یک شب سپرد ارباب، دستم را به سلمانش
خرما فروشی هم برای دوستش کرده
میثم نرفت امروز ... او رفته به دکانش
شوق نجف دارم ولی آلوده دامانم
امشب قرار غسل دارم زیر بارانش
حیف است ذکری غیر یا الله و یا حیدر
وقتی که می آیم حرم در زیر ایوانش
جانم به قربان علی و چار فرزندش
جانم به قربان ضریح و چار گُلدانش
حیدر به روی شانه اش انداخت مَشْکَش را
عباس اما مشک را دارد به دندانش
آن سمت عمو در پشت نخلی گیر افتاده
این سمت، گفتند العطش لب های طفلانش
بر حرمله لعنت که از نزدیک تیر انداخت
برحرمله لعنت که مسموم است پیکانش
بر روی سرنیزه سر عباس می چرخید
وقتی که زینب در حرم میسوخت دامانش
#امیرالمومنین_ع
#امام_علی_ع
#عید_غدیر
#نجف
@reza_dinparvar101
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است
شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است
سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است
رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است
کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است
سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف...
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است
علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است
بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا!
گدای خانه او هر که هست تضمین است
ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوش بین است
#امام_علی_ع
#نجف
#شب_قدر
@reza_dinparvar101
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است
شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است
سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است
رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است
کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است
سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف...
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است
علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است
بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا!
گدای خانه او هر که هست تضمین است
ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوش بین است
#امام_علی_ع
#نجف
#شب_قدر
@reza_dinparvar101
زینب از هجرِ علی دلهره داشت
سفره انداخت ولی دلهره داشت
نمک و نان جو در سفره که چید
گریه کرد و به تعارف نکشید
دست لرزان به سوی لقمه نبرد
حرف دختر پدری داشت و خورد
گفت بابا چه خبر؟! حرف بزن
وقت افطار، دلم را نشکن
دست من نیست که کارم شده آه
نگران بوده ام از اول ماه
تو که هرشب به همه سر زده ای
با دلت، پَر سوی مادر زده ای
ای فدایت سر و جانم چه شده؟!
درد دل کن که بدانم چه شده؟!
شانه بر موی پریشان زده ای
بیشتر سر به یتیمان زده ای
چاه با زمزم اشکت شده پُر
دخترت هست، تو کم غصه بخور
پینهء دست ترا بوسیدم
خواب بی کس شدنم را دیدم
جان به روی لبِ زینب نرسان
سحر نوزدهم، خانه بمان
منکه چون ابر سحر می بارم
از مدینه غم مسجد دارم
خاطرات بدمان یادت نیست؟!
کوچه و زخم زبان یادت نیست؟!
دشمنانت همه از یک پُشتند
مادرم را به غلافی کشتند
آمد از گوشهء مسجد خبرت
دید شمشیر برهنه به سرت
او که یک دست به پهلو زده بود...
تک و تنها کمکت آمده بود
مانع قصد شریفت نشدم
تک و تنها که حریفت نشدم
خون شود چشم ترت، من چکنم؟!
بشکند فرق سرت، من چکنم؟!
منکه از رفتن تو ترسیدم
بستر خونی مادر دیدم
گیرم اصلاً که برای دل من...
بازگردی طرف منزل من
می شود عاقبتش مُردن من
ابن ملجم که بخندد به حسن
غربتت، طعنهء بد زد به حسین
نرو تا کوفه نخندد به حسین
وای اگر پای سرش شرط کنند
نان و خرما طرفم پرت کنند
گرچه بیش از همه صحبت دارم
ترس بازار و اسارت دارم
#امام_علی_ع
#شب_قدر
@reza_dinparvar101
سفره انداخت ولی دلهره داشت
نمک و نان جو در سفره که چید
گریه کرد و به تعارف نکشید
دست لرزان به سوی لقمه نبرد
حرف دختر پدری داشت و خورد
گفت بابا چه خبر؟! حرف بزن
وقت افطار، دلم را نشکن
دست من نیست که کارم شده آه
نگران بوده ام از اول ماه
تو که هرشب به همه سر زده ای
با دلت، پَر سوی مادر زده ای
ای فدایت سر و جانم چه شده؟!
درد دل کن که بدانم چه شده؟!
شانه بر موی پریشان زده ای
بیشتر سر به یتیمان زده ای
چاه با زمزم اشکت شده پُر
دخترت هست، تو کم غصه بخور
پینهء دست ترا بوسیدم
خواب بی کس شدنم را دیدم
جان به روی لبِ زینب نرسان
سحر نوزدهم، خانه بمان
منکه چون ابر سحر می بارم
از مدینه غم مسجد دارم
خاطرات بدمان یادت نیست؟!
کوچه و زخم زبان یادت نیست؟!
دشمنانت همه از یک پُشتند
مادرم را به غلافی کشتند
آمد از گوشهء مسجد خبرت
دید شمشیر برهنه به سرت
او که یک دست به پهلو زده بود...
تک و تنها کمکت آمده بود
مانع قصد شریفت نشدم
تک و تنها که حریفت نشدم
خون شود چشم ترت، من چکنم؟!
بشکند فرق سرت، من چکنم؟!
منکه از رفتن تو ترسیدم
بستر خونی مادر دیدم
گیرم اصلاً که برای دل من...
بازگردی طرف منزل من
می شود عاقبتش مُردن من
ابن ملجم که بخندد به حسن
غربتت، طعنهء بد زد به حسین
نرو تا کوفه نخندد به حسین
وای اگر پای سرش شرط کنند
نان و خرما طرفم پرت کنند
گرچه بیش از همه صحبت دارم
ترس بازار و اسارت دارم
#امام_علی_ع
#شب_قدر
@reza_dinparvar101
زینبی که بین آتش کوثرش را دیده بود...
لابلای خون و بستر مادرش را دیده بود...
آخرین دستار را از فرق حیدر باز کرد
زخم سر را بست و صد زخم دگر سر باز کرد
گرچه در محراب مسجد حرمت مولا شکست
با لگد در را شکستن، شیر خیبر را شکست
تا طبیب او رگی را بر سرش پیوند زد
با سر پاشیده اش بر دخترش لبخند زد
گفت بعد از این بلا، حیران دردی تازه باش
نائب زهرای من! فکر نبردی تازه باش
ترس دارم این یتیمان زیورت را بشکنند
سنگهای کوفه در کوچه سرت را بشکنند
ترس دارم بین هجده سر در این بازارها
معجرت را دست نامحرم ببینی بارها
آن زمانی که حسینت قاری سر نیزه هاست
روبروی تو سر عباس هم بر نیزه هاست
من بمیرم دلبرت را، راه دورش می برند
چاره ای کن بر سری که در تنورش می برند
گریه کن اما نه بر فرق سر و خون های لَخت
گریه کن بر آن سری که میخورد روی درخت
نیزه داران خون تازه بر جبینش می کشند
آن سر بالانشین را بر زمینش می کشند
می روم اما خیالم از شما آسوده نیست
گرچه زخمی شد سرم اما شراب آلوده نیست
قاتلم یک ضربه زد اما دگر کاری نکرد
در خرابه با سر من، هیچکس زاری نکرد
آن سر غرق بخون بین طبق، غوغائیَ است
گریه کن بر دختری که مثل تو بابائیَ است
چشم تارش از پدر، تصویر سازی می کند
در خیالش با حسینش، آب بازی می کند
چه طوافی میکند دور سری که سوخته
می زند بوسه به روی حنجری که سوخته
پیش من اینجا نیفت و پیش طفل من بیفت
در شب مهمانی او، فکر سر بستن بیفت
بخشی از دستارهایم را برای او ببر
چون ندارد جز لباس پاره دستاری دگر
#امام_علی_ع
#شب_قدر
@reza_dinparvar101
لابلای خون و بستر مادرش را دیده بود...
آخرین دستار را از فرق حیدر باز کرد
زخم سر را بست و صد زخم دگر سر باز کرد
گرچه در محراب مسجد حرمت مولا شکست
با لگد در را شکستن، شیر خیبر را شکست
تا طبیب او رگی را بر سرش پیوند زد
با سر پاشیده اش بر دخترش لبخند زد
گفت بعد از این بلا، حیران دردی تازه باش
نائب زهرای من! فکر نبردی تازه باش
ترس دارم این یتیمان زیورت را بشکنند
سنگهای کوفه در کوچه سرت را بشکنند
ترس دارم بین هجده سر در این بازارها
معجرت را دست نامحرم ببینی بارها
آن زمانی که حسینت قاری سر نیزه هاست
روبروی تو سر عباس هم بر نیزه هاست
من بمیرم دلبرت را، راه دورش می برند
چاره ای کن بر سری که در تنورش می برند
گریه کن اما نه بر فرق سر و خون های لَخت
گریه کن بر آن سری که میخورد روی درخت
نیزه داران خون تازه بر جبینش می کشند
آن سر بالانشین را بر زمینش می کشند
می روم اما خیالم از شما آسوده نیست
گرچه زخمی شد سرم اما شراب آلوده نیست
قاتلم یک ضربه زد اما دگر کاری نکرد
در خرابه با سر من، هیچکس زاری نکرد
آن سر غرق بخون بین طبق، غوغائیَ است
گریه کن بر دختری که مثل تو بابائیَ است
چشم تارش از پدر، تصویر سازی می کند
در خیالش با حسینش، آب بازی می کند
چه طوافی میکند دور سری که سوخته
می زند بوسه به روی حنجری که سوخته
پیش من اینجا نیفت و پیش طفل من بیفت
در شب مهمانی او، فکر سر بستن بیفت
بخشی از دستارهایم را برای او ببر
چون ندارد جز لباس پاره دستاری دگر
#امام_علی_ع
#شب_قدر
@reza_dinparvar101
پیداست در متن دعا اوراقی از عرش
دارد رجب در شهر خود عشاقی از عرش
از بسکه می ریزد شراب باقی از عرش
میخانه تب کرده؛ می آید ساقی از عرش
ممسوس ذات الله روی دست کعبه است
هویاعلی ذکر لب سرمست کعبه است
او بی عصا هم قلب دریا می شکافد
صدها هزاران راه بالا می شکافد
تا عرش را با ذکر زهرا می شکافد
رکن یمانی سینه اش را می شکافد
دیگر زمان انتظارت سر رسیده
یافاطمه بنت اسد! حیدر رسیده
خورشید ساکت شد قمر بیرون بیاید
سائل به در زد، کیسه زر بیرون بیاید
اصرار کرد احمد خبر بیرون بیاید
ابن الخلیلش با تبر بیرون بیاید
این کودکی که صاحب لیل و نهار است
در بین مُشتش قبضه ای از ذوالفقار است
نوشیده ام با جان، مِی هر سالی اش را
مزه کنم طعم شراب عالی اش را
رعیت کشد بر شانه اسم والی اش را
شیعه چرا پنهان کند خوشحالی اش را
میثم اگر بی دار خود باشد کلافه است
بر پیکر عشاق حیدر، سر اضافه است
تاثیر ذکر یونسیّه بی علی هیچ
دنیای بی او گرچه ارزنده ولی هیچ
شعرم ندارد بی ولا جز معطلی هیچ
هم سومی، هم دومی، هم اولی هیچ
تصریح ذکر مرتضی، تصریح زهراست
یا رادّ الشمسِ علی، تسبیح زهراست
هرچند همبازی دست کودکان است
تفریح حیدر خلقت کون و مکان است
بغض علی را هر که دارد بی امان است
حب علی هفت آسمان را نردبان است
قنبر نشد باشیم، پشت در که هستیم
گرد و غبار گیوهء حیدر که هستیم
کار ملائک دست شاه لافتی بود
در زیر پایش قاب قوسین خدا بود
قدّش ستون محکم ارض و سما بود
اما عبای شانهء او نخ نما بود
برجاست تاج و تخت او این هم دلیلش؛
سهمی نبرد از سفرهء مردم عقیلش
سهمی نبرد از گندمی که خود درو کرد
مولا شکم را سیر، با یک نان جو کرد
با نفس خود درگیر شد، یکیّ به دو کرد
اشک دو چشمانش، نجف را باغ مُو کرد
شیرخدا حتماً هدف را می شناسد
حیدر گداهای نجف را می شناسد
حیدر کسی بوده که مرحب شد شکارش
حیدر گرفته مرحبا از کردگارش
تکمیل کرده لافتی را ذوالفقارش
در وقت غم، زهرا و پیغمبر کنارش
بدر و اُحُد هم جنگ خیبر را پسندید
رسم جوانمردی حیدر را پسندید
مانده امیری همچنان حیدر بیاید
حاشا که او باشد بلا و شر بیاید
پیرزنی شاکی دم منبر بیاید
خلخال زن های یهودی در بیاید
میخ غمش را دشمن او زد به سینه
ناموس حیدر کشته شد بین مدینه
نامردها! رسم جوانمردی کجا رفت
حیدر میان خانه، دنبال عبا رفت
شیشه شکست و مادری دادش هوا رفت
پیش علی افتاد و زیر دست و پا رفت
دستی که شد مشکل گشا را بسته بودند
ای کاش درب خانه را نشکسته بودند
#امام_علی_ع
@reza_dinparvar101
دارد رجب در شهر خود عشاقی از عرش
از بسکه می ریزد شراب باقی از عرش
میخانه تب کرده؛ می آید ساقی از عرش
ممسوس ذات الله روی دست کعبه است
هویاعلی ذکر لب سرمست کعبه است
او بی عصا هم قلب دریا می شکافد
صدها هزاران راه بالا می شکافد
تا عرش را با ذکر زهرا می شکافد
رکن یمانی سینه اش را می شکافد
دیگر زمان انتظارت سر رسیده
یافاطمه بنت اسد! حیدر رسیده
خورشید ساکت شد قمر بیرون بیاید
سائل به در زد، کیسه زر بیرون بیاید
اصرار کرد احمد خبر بیرون بیاید
ابن الخلیلش با تبر بیرون بیاید
این کودکی که صاحب لیل و نهار است
در بین مُشتش قبضه ای از ذوالفقار است
نوشیده ام با جان، مِی هر سالی اش را
مزه کنم طعم شراب عالی اش را
رعیت کشد بر شانه اسم والی اش را
شیعه چرا پنهان کند خوشحالی اش را
میثم اگر بی دار خود باشد کلافه است
بر پیکر عشاق حیدر، سر اضافه است
تاثیر ذکر یونسیّه بی علی هیچ
دنیای بی او گرچه ارزنده ولی هیچ
شعرم ندارد بی ولا جز معطلی هیچ
هم سومی، هم دومی، هم اولی هیچ
تصریح ذکر مرتضی، تصریح زهراست
یا رادّ الشمسِ علی، تسبیح زهراست
هرچند همبازی دست کودکان است
تفریح حیدر خلقت کون و مکان است
بغض علی را هر که دارد بی امان است
حب علی هفت آسمان را نردبان است
قنبر نشد باشیم، پشت در که هستیم
گرد و غبار گیوهء حیدر که هستیم
کار ملائک دست شاه لافتی بود
در زیر پایش قاب قوسین خدا بود
قدّش ستون محکم ارض و سما بود
اما عبای شانهء او نخ نما بود
برجاست تاج و تخت او این هم دلیلش؛
سهمی نبرد از سفرهء مردم عقیلش
سهمی نبرد از گندمی که خود درو کرد
مولا شکم را سیر، با یک نان جو کرد
با نفس خود درگیر شد، یکیّ به دو کرد
اشک دو چشمانش، نجف را باغ مُو کرد
شیرخدا حتماً هدف را می شناسد
حیدر گداهای نجف را می شناسد
حیدر کسی بوده که مرحب شد شکارش
حیدر گرفته مرحبا از کردگارش
تکمیل کرده لافتی را ذوالفقارش
در وقت غم، زهرا و پیغمبر کنارش
بدر و اُحُد هم جنگ خیبر را پسندید
رسم جوانمردی حیدر را پسندید
مانده امیری همچنان حیدر بیاید
حاشا که او باشد بلا و شر بیاید
پیرزنی شاکی دم منبر بیاید
خلخال زن های یهودی در بیاید
میخ غمش را دشمن او زد به سینه
ناموس حیدر کشته شد بین مدینه
نامردها! رسم جوانمردی کجا رفت
حیدر میان خانه، دنبال عبا رفت
شیشه شکست و مادری دادش هوا رفت
پیش علی افتاد و زیر دست و پا رفت
دستی که شد مشکل گشا را بسته بودند
ای کاش درب خانه را نشکسته بودند
#امام_علی_ع
@reza_dinparvar101
باعرض سلام و تبریک و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
برای استفاده از اشعار ماه مبارک رمضان از این هشتک ها استفاده کنید.
#مناجات_با_خدا
#امام_علی_ع
#امیرالمومنین_ع
#شب_قدر
#امام_حسن_ع
#حضرت_خدیجه_س
#عید_سعید_فطر
التماس دعا
@reza_dinparvar101
برای استفاده از اشعار ماه مبارک رمضان از این هشتک ها استفاده کنید.
#مناجات_با_خدا
#امام_علی_ع
#امیرالمومنین_ع
#شب_قدر
#امام_حسن_ع
#حضرت_خدیجه_س
#عید_سعید_فطر
التماس دعا
@reza_dinparvar101