سوختم از هجر، آهم را بخر
حسرت عمر تباهم را بخر
گرچه در عصیان مرا هم دیده ای
لااقل شرم نگاهم را بخر
گیرِ گرگِ نفسِ خود افتاده ام
التماس قعر چاهم را بخر
تو کمک کن پا شوم... خوردم زمین!
بار سنگین گناهم را بخر
صبر کردی، جرم من شد بیشتر
پس به جانت اشتباهم را بخر
آنهمه سرمایه ام آتش گرفت
باقی انبار کاهم را بخر
نامهء اعمال من را پاره کن
باز هم روی سیاهم را بخر
دیر شد سهمیهء شش گوشه ام
شور و شوق بارگاهم را بخر
پیش سقا که دو چشمش تیر خورد
آبروی اشک ما را هم بخر
خواهشاً با مادرت زهرا بگو
این رفیق نیمه راهم را بخر
جان حیدر که دو دستش بسته شد
هر دو دست بی پناهم را بخر
کُشته ما را داغ بازوی کبود
فاطمه در کوچه ها افتاده بود
#مناجات_امام_زمان_عج
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
حسرت عمر تباهم را بخر
گرچه در عصیان مرا هم دیده ای
لااقل شرم نگاهم را بخر
گیرِ گرگِ نفسِ خود افتاده ام
التماس قعر چاهم را بخر
تو کمک کن پا شوم... خوردم زمین!
بار سنگین گناهم را بخر
صبر کردی، جرم من شد بیشتر
پس به جانت اشتباهم را بخر
آنهمه سرمایه ام آتش گرفت
باقی انبار کاهم را بخر
نامهء اعمال من را پاره کن
باز هم روی سیاهم را بخر
دیر شد سهمیهء شش گوشه ام
شور و شوق بارگاهم را بخر
پیش سقا که دو چشمش تیر خورد
آبروی اشک ما را هم بخر
خواهشاً با مادرت زهرا بگو
این رفیق نیمه راهم را بخر
جان حیدر که دو دستش بسته شد
هر دو دست بی پناهم را بخر
کُشته ما را داغ بازوی کبود
فاطمه در کوچه ها افتاده بود
#مناجات_امام_زمان_عج
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
رزق معراج علی، معراج رفتی بی علی
دیدی آخر من شدم محتاج، رفتی بی علی
کوچه ها از ازدحام دشمنان خلوت شده
یک مدینه از شکایت های تو راحت شده
خوش به حالت من که دیگر نیمه جانم فاطمه
فی امان الله... بی تو بی امانم فاطمه
فی امان الله... دیدارتو، فی یوم الورود
فی امان الله... رفتی فاطمه، رسمش نبود
من غرورم خرد شد در پیش چشمان همه
عاقبت بر گردنم افتاد غسلت فاطمه
تازه فهمیدم چرا خندید آن نامرد پست
تازه فهمیدم چطور آئینه ات را زد شکست
اینقدر اسما نگو؛ لرزیده ای حیدر چرا؟!
اینهمه خونابه می آید از این پیکر چرا؟!
فکر میکردم کسی بر صورتت سیلی نزد
آخرش دیدم که جسمت خورده بدجوری لگد
دلخوشی روزگار ما دو تا دائم نبود
بیقرارم، ضلعی از اضلاع تو سالم نبود
اشک پنهان از علی، صد جا در آوردی ببین
نیمهء شب آه... دادم را در آوردی ببین
نیستی حال بد من را ببینی فاطمه
سر پناه هر دوعالم، کلّمینی فاطمه
بچه ها خود را به روی پیکرت انداختند
دست خود را دور جسم لاغرت انداختند
پاره شد با رفتن تو رشتهء صبر علی
شهر، با این وسعتش شد خانهء قبر علی
قبر تو مخفی، ولی سوی نجف باشی بس است
تو دعاگوی علی از آنطرف باشی بس است
جانمازت پهن مانده بر زمین، بستر که نیست
چندتکه گوشواره، پیش من بهتر که نیست
چادر خاکی تو چادر نماز زینب است
ذکر یازهرا فقط راز و نیاز زینب است
آتش داغ تو را روی جگر دارد حسین
از وصیت های تو دیدم خبردارد حسین
آن زمانیکه سرش افتاده در دست همه
حتماً از گودال خونینش گذر کن فاطمه
شمر و خولی بر حسین تو اشاره میکنند
نیزه داران حنجرش را پاره پاره میکنند
کعب نی دارند و باهم خواهرش را می زنند
لشکری با مُشت و سیلی دخترش را می زنند
روضه را از خاطرات عمه اش آموخته
موی زهرای سه ساله بین آتش سوخته
#فاطمیه
#کربلا
@reza_dinparvar101
دیدی آخر من شدم محتاج، رفتی بی علی
کوچه ها از ازدحام دشمنان خلوت شده
یک مدینه از شکایت های تو راحت شده
خوش به حالت من که دیگر نیمه جانم فاطمه
فی امان الله... بی تو بی امانم فاطمه
فی امان الله... دیدارتو، فی یوم الورود
فی امان الله... رفتی فاطمه، رسمش نبود
من غرورم خرد شد در پیش چشمان همه
عاقبت بر گردنم افتاد غسلت فاطمه
تازه فهمیدم چرا خندید آن نامرد پست
تازه فهمیدم چطور آئینه ات را زد شکست
اینقدر اسما نگو؛ لرزیده ای حیدر چرا؟!
اینهمه خونابه می آید از این پیکر چرا؟!
فکر میکردم کسی بر صورتت سیلی نزد
آخرش دیدم که جسمت خورده بدجوری لگد
دلخوشی روزگار ما دو تا دائم نبود
بیقرارم، ضلعی از اضلاع تو سالم نبود
اشک پنهان از علی، صد جا در آوردی ببین
نیمهء شب آه... دادم را در آوردی ببین
نیستی حال بد من را ببینی فاطمه
سر پناه هر دوعالم، کلّمینی فاطمه
بچه ها خود را به روی پیکرت انداختند
دست خود را دور جسم لاغرت انداختند
پاره شد با رفتن تو رشتهء صبر علی
شهر، با این وسعتش شد خانهء قبر علی
قبر تو مخفی، ولی سوی نجف باشی بس است
تو دعاگوی علی از آنطرف باشی بس است
جانمازت پهن مانده بر زمین، بستر که نیست
چندتکه گوشواره، پیش من بهتر که نیست
چادر خاکی تو چادر نماز زینب است
ذکر یازهرا فقط راز و نیاز زینب است
آتش داغ تو را روی جگر دارد حسین
از وصیت های تو دیدم خبردارد حسین
آن زمانیکه سرش افتاده در دست همه
حتماً از گودال خونینش گذر کن فاطمه
شمر و خولی بر حسین تو اشاره میکنند
نیزه داران حنجرش را پاره پاره میکنند
کعب نی دارند و باهم خواهرش را می زنند
لشکری با مُشت و سیلی دخترش را می زنند
روضه را از خاطرات عمه اش آموخته
موی زهرای سه ساله بین آتش سوخته
#فاطمیه
#کربلا
@reza_dinparvar101
من از این دنیای نیرنگ و فریب
آمدم سوی غریب بن غریب
نوکر سرخورده ات برگشته است
باز کن آغوش خود را ای حبیب
درد دارم که سر صبح آمدم
ناامیدم از مداوای طبیب
سایه ات را از سر ما برندار
می رسد بی تو بلای عنقریب
من کجا و اینهمه آقایی ات
می نشینی با گدای نانجیب
حیف! عمرم با گناهانم گذشت
حیف! از روی تو ماندم بی نصیب
آخرش ما را نبردی کربلا
لااقل اینجا بیاور بوی سیب
فاطمیه میشوم با مادرت
ندبه خوان هر فراز و هر نشیب
بی هوا حوریه را سیلی زدند
گوش او دارد صداهای مهیب
آن دری که سوخت، بر رویش فتاد
زیر لب میخواند علی امن یجیب
از همان وقتی که افتاده زمین
مادرت حساسیّت دارد به شیب
می رود زهرا به دنبال حسین
از همین حالا به گودال حسین
#مناجات_امام_زمان_عج
#اللـهـم_عجل_لولیڪ_الفرج
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
آمدم سوی غریب بن غریب
نوکر سرخورده ات برگشته است
باز کن آغوش خود را ای حبیب
درد دارم که سر صبح آمدم
ناامیدم از مداوای طبیب
سایه ات را از سر ما برندار
می رسد بی تو بلای عنقریب
من کجا و اینهمه آقایی ات
می نشینی با گدای نانجیب
حیف! عمرم با گناهانم گذشت
حیف! از روی تو ماندم بی نصیب
آخرش ما را نبردی کربلا
لااقل اینجا بیاور بوی سیب
فاطمیه میشوم با مادرت
ندبه خوان هر فراز و هر نشیب
بی هوا حوریه را سیلی زدند
گوش او دارد صداهای مهیب
آن دری که سوخت، بر رویش فتاد
زیر لب میخواند علی امن یجیب
از همان وقتی که افتاده زمین
مادرت حساسیّت دارد به شیب
می رود زهرا به دنبال حسین
از همین حالا به گودال حسین
#مناجات_امام_زمان_عج
#اللـهـم_عجل_لولیڪ_الفرج
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عجز الواصفون عن صفتک
در مقام تو شاءنیت دارد
مرتضی که ولی امر همه است
از ولای تو عافیت دارد
#حاج_منصورارضی
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
در مقام تو شاءنیت دارد
مرتضی که ولی امر همه است
از ولای تو عافیت دارد
#حاج_منصورارضی
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
Forwarded from عریضه "اشعار رضا دین پرور"
#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد
سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد
چه زحمتی شده این گندم آسیا کردن
چه زود پهلوی تو حین کار می گیرد
به روی گونه ی تو سیب قرمزی هر شب
ز چشمهای ترم اختیار می گیرد
لباس نو به تنت بود و گفت زینب باز؛
چقدر مادرم آب انار می گیرد
نه صبح مانده برایم، نه ظهر مانده، نه شب!
ز ناله ات کمرم هر سه بار می گیرد
بخند جان علی، جان به لب شدم زهرا
بخند خانه سکوت مزار می گیرد
@reza_dinparvar101
#فاطمیه
ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد
سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد
چه زحمتی شده این گندم آسیا کردن
چه زود پهلوی تو حین کار می گیرد
به روی گونه ی تو سیب قرمزی هر شب
ز چشمهای ترم اختیار می گیرد
لباس نو به تنت بود و گفت زینب باز؛
چقدر مادرم آب انار می گیرد
نه صبح مانده برایم، نه ظهر مانده، نه شب!
ز ناله ات کمرم هر سه بار می گیرد
بخند جان علی، جان به لب شدم زهرا
بخند خانه سکوت مزار می گیرد
@reza_dinparvar101
از بسکه سنگ خورد و شکستند ساغرم
پیش کسی گلایه خود را نمی برم
دور از حرم، دخیل دعاهای فطرسم
شاید دوا گذاشت به زخم روی پرم
طغیان رودخانهء اشکم ز بی کسی است
از دستِ نفسِ سرکش و عاصی مکدّرم
ای نفسِ مطمئنه که ناراضی از منی!
هرگز مکن به رفتن از این در مخیّرم
ای نَفسِ من که از نَفَس انداختی مرا
کو همنفس که کوه بلا ریخت بر سرم
کو همنفس که رفت و خوشی رفت بعد آن
کو قبر من که روح عذابی مکرّرم
ای نفسِ مطمئنه مرا در بغل بگیر
شیطان کمین گرفته دگر پشت سنگرم
حالا که از فراق تو آتش گرفته ام
آتش مریز جان رقیه به معبرم
آتش گرفت فاطمه وقتی رقیه گفت؛
آتش گرفت دامن و گیسو و معجرم
دلتنگ اشک نوکری حاج قاسمم
دلتنگ آنکه سوخت و شد روضه باورم
دلتنگ آنکه گفت: بیا مرگ سرخ من!
دلتنگ آنکه ناله زد ای وای مادرم
قاسم که بود؟! یکّه علمدار انقلاب
عمار بود و میثم و مقداد رهبرم
جایش چه خالیَ است در این فاطمیّه ها
هرچند رفته پیش شهیدان محترم
این روضه ها پُر از نفس حاج قاسم است
کو بیقرار روضهء بازوی پُر ورم
زهرا چه گفته بود که سیلی به او زدند؟!
چیزی نگفت... گفت عزیز پیمبرم
وقتی به زور در حرمش پا گذاشتند
مادر قرار شد بشود یاس بی حرم
زهرا میان خانه زمین خورد و گفت: آه
من را زدند پیش دو چشمان شوهرم
ای ذوالفقار! لشکر من را بیا ببین
پای علی گذشته ام از ثلث کوثرم
#مناجات_با_خدا
#فاطمیه
#حاج_قاسم_سلیمانی
@reza_dinparvar101
پیش کسی گلایه خود را نمی برم
دور از حرم، دخیل دعاهای فطرسم
شاید دوا گذاشت به زخم روی پرم
طغیان رودخانهء اشکم ز بی کسی است
از دستِ نفسِ سرکش و عاصی مکدّرم
ای نفسِ مطمئنه که ناراضی از منی!
هرگز مکن به رفتن از این در مخیّرم
ای نَفسِ من که از نَفَس انداختی مرا
کو همنفس که کوه بلا ریخت بر سرم
کو همنفس که رفت و خوشی رفت بعد آن
کو قبر من که روح عذابی مکرّرم
ای نفسِ مطمئنه مرا در بغل بگیر
شیطان کمین گرفته دگر پشت سنگرم
حالا که از فراق تو آتش گرفته ام
آتش مریز جان رقیه به معبرم
آتش گرفت فاطمه وقتی رقیه گفت؛
آتش گرفت دامن و گیسو و معجرم
دلتنگ اشک نوکری حاج قاسمم
دلتنگ آنکه سوخت و شد روضه باورم
دلتنگ آنکه گفت: بیا مرگ سرخ من!
دلتنگ آنکه ناله زد ای وای مادرم
قاسم که بود؟! یکّه علمدار انقلاب
عمار بود و میثم و مقداد رهبرم
جایش چه خالیَ است در این فاطمیّه ها
هرچند رفته پیش شهیدان محترم
این روضه ها پُر از نفس حاج قاسم است
کو بیقرار روضهء بازوی پُر ورم
زهرا چه گفته بود که سیلی به او زدند؟!
چیزی نگفت... گفت عزیز پیمبرم
وقتی به زور در حرمش پا گذاشتند
مادر قرار شد بشود یاس بی حرم
زهرا میان خانه زمین خورد و گفت: آه
من را زدند پیش دو چشمان شوهرم
ای ذوالفقار! لشکر من را بیا ببین
پای علی گذشته ام از ثلث کوثرم
#مناجات_با_خدا
#فاطمیه
#حاج_قاسم_سلیمانی
@reza_dinparvar101
هرچه من درصفات حق دیدم
همه جا جلوه کرده ای زهرا
تو که هستی که مصطفی گفته
بارها مادر خودش او را
ای که نور نماز تو داده
به خداوند اتصالش را
جبرئیل آمده سلام کند
فاطمه می دهی مجالش را؟
عِلمِ اسماء و فضهء خود را
می کشانی به عَلَّم الاسماء
ای تجلی اسم، بسم الله
اسم تو انسیه است یا حورا؟
نقطهء عطف ختم قرآنت
نقطهء زیر باء بسم الله
آمده در میان خانهء تو
کعبه هم در شعاع بسم الله
مَحرم و مُحرمت حسین و حسن
حرم اللهِ بی حرم زهرا!
بدی ام را به روی من نزدی
قابل التوبه مادرم زهرا!
عجز الواصفون عن صفتک
در مقام تو شاءنیت دارد
مرتضی که ولی امر همه است
از ولای تو عافیت دارد
در نبرد چهل نفر نامرد
همه را می کُشد تکبّر تو
ذوالفقار تو حرز نام علی
جوشن حیدر است چادر تو
چشم تارت که بوده عین الله
همه جا ناظره است فاطمه جان
ذکر مولا کنار آتش در
ذکر یافاطر است فاطمه جان
با همان چکمه اش چه نامردی
ضربه زد بی هوا به در که شکست
ناله ای داشتی که ای فضه
شیشه ام را بیا ببر که شکست
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
همه جا جلوه کرده ای زهرا
تو که هستی که مصطفی گفته
بارها مادر خودش او را
ای که نور نماز تو داده
به خداوند اتصالش را
جبرئیل آمده سلام کند
فاطمه می دهی مجالش را؟
عِلمِ اسماء و فضهء خود را
می کشانی به عَلَّم الاسماء
ای تجلی اسم، بسم الله
اسم تو انسیه است یا حورا؟
نقطهء عطف ختم قرآنت
نقطهء زیر باء بسم الله
آمده در میان خانهء تو
کعبه هم در شعاع بسم الله
مَحرم و مُحرمت حسین و حسن
حرم اللهِ بی حرم زهرا!
بدی ام را به روی من نزدی
قابل التوبه مادرم زهرا!
عجز الواصفون عن صفتک
در مقام تو شاءنیت دارد
مرتضی که ولی امر همه است
از ولای تو عافیت دارد
در نبرد چهل نفر نامرد
همه را می کُشد تکبّر تو
ذوالفقار تو حرز نام علی
جوشن حیدر است چادر تو
چشم تارت که بوده عین الله
همه جا ناظره است فاطمه جان
ذکر مولا کنار آتش در
ذکر یافاطر است فاطمه جان
با همان چکمه اش چه نامردی
ضربه زد بی هوا به در که شکست
ناله ای داشتی که ای فضه
شیشه ام را بیا ببر که شکست
#فاطمیه
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
چقدر لاله زمین ریخت پس از بستریَش
چقدر سخت در آمد نفس آخریَش
آسمان فکر عذاب است ولی مادرمان
به غمی فکر نکرده است بجز مادریَش
#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
چقدر سخت در آمد نفس آخریَش
آسمان فکر عذاب است ولی مادرمان
به غمی فکر نکرده است بجز مادریَش
#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101