عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.24K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
خودت جلوه دادی، گُل و خارها را
و طوفان زدی دشت و گلزارها را

ای ابرِ خطاپوشِ بارانی من!
بگیر از دل و سینه زنگارها را

گداهای شب را ملامت نکردی
کشیدی در آغوش، بیدارها را

در خانه ات را به مردم نبستی
فقط راه دادی گرفتارها را

همینکه یکی درد دل کرد با تو
دوا کرده ای درد بیمارها را

رجب ... ماه شعبان ... و ماه خدا... آه!
چه راحت ضرر کردم افطارها را

دوباره به مهمانی ات دعوتم کن
دوباره بکش ناز سربارها را

یکی گفت حسین و همه گریه کردند
همانجا خریدی گنهکارها را

به زحمت خودش می رساند به زهرا
رقیه تقاضای زواّرها را

رقیه مجیب و رقیه اجابت
ببین دور این کعبه اصرارها را

صدا زد پدرجان نبودی ببینی
که دیدم ته شام و بازارها را

نخوردم زمین گرچه صد ضربه خوردم
گرفتم بجان تو دیوارها را

یتیم خودت را دوباره بغل کن
عوض کن کمی طرز رفتارها را

#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
قرآن گرفتم بر سرم، در شامِ احیای خودم
شد دامن خاکی من، معراجِ لیلای خودم

بالانشینی خانهء ویران نشینی آمده
عمه کمک کن پا شوم این دفعه از جای خودم

آن روسری پاره و گلدار را گم کرده ام
تا لخته خون پنهان کنم در موی زیبای خودم

صدبار پیش دختر شامی زمین افتاده ام
اما نیفتادم هنوز از چشم بابای خودم

سنگی که خورده بر سر تو، بر سر من خورده است
شد بالش زیر سر من، سنگ خارای خودم

اصلاً نمی بینم تنت را با دو چشم دَرهَمَم
لابد بغل کردی مرا، خوش قدّ و بالای خودم!

دستم النگوی طلایی بود که دست همه است
رفتم حراجی های شام از بخت تنهای خودم

شلاق را کج کرد و زد، گفتم نزن، لج کرد و زد
سیلی دو دستی خورده ام من مثل زهرای خودم

از درد پهلو که می افتادم زمین، آن بی حیا
مستانه می زد با لگدها عمه را جای خودم

آتش گرفتم تا زنی چیزی برایم پرت کرد
بد گفت بخشیدم به تو، از نان و خرمای خودم!

از ناقه که خوردم زمین، ای کاش پایم می شکست
رفتم میان بزم می، امروز با پای خودم

با چوب، محکم بر لبت می زد میان تشت زر
با مُشت، محکم می زدم آنجا به لبهای خودم

از حرف مردم خسته ام، من بار خود را بسته ام
در خواب دیدم می پزم، با گریه حلوای خودم

#محرم
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت رقیه سلام الله علیها"

این سر نیزه نشین بین طبق، مادریَ است
رجزش حیدری است
دختر فاطمه هم فاطمهء دیگریَ است
رجزش حیدری است

#محرم
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
شمع که میسوخت را پروانه تحویلش گرفت
عاقل آواره را دیوانه تحویلش گرفت

زحمت آشفته ها را از سر خود کم نکرد
گیسویی که شد پریشان، شانه تحویلش گرفت

من فراری بودم از رب کریمی که سحر
بنده ای بیچاره را جانانه تحویلش گرفت

با هیاهو و هوار و داد من کاری نداشت
بی کسی را باز بی صبرانه تحویلش گرفت

فرق دارد او حسابش با همه چون دیده ام
هر که خسران دیده، بی بیعانه تحویلش گرفت

من دلم آباد بود اما خرابش کرده ام
باز هم این خانه را ویرانه تحویلش گرفت

سائل باب الجوادم آی مردم بشنوید...
اینکه محتاج است صاحبخانه تحویلش گرفت

خوشه ی انگور ما را از نجف می آورند
مست را ساقی به یک پیمانه تحویلش گرفت

خوش بحال هر کسی که آشنا شد با حسین
هر کسی شد با گنه بیگانه ... تحویلش گرفت

من سری را می شناسم که بریدند از قفا
آن سر پُر زخم که ریحانه تحویلش گرفت

رفت سر بر روی نیزه فاطمه زد بر سرش
رفت سر بین طبق، دردانه تحویلش گرفت

#مناجات_با_خدا
#محرم
#حضرت_رقیه_س
#شب_جمعه

@reza_dinparvar101
در وصل، هجر دیدم و در هجر، وصل یار
یک شب جواب من بده، یک شب جواب کن

فرقی نمی کند بزنی یا بغل کنی
تو صاحب اختیار منی ... انتخاب کن!

شال سیاه روضه مرا روسفید کرد
من را غبار سایه ی این آفتاب کن

با آبروتر از تو ندارم، مرا بخر
اینبار هم ترا به رقیه ثواب کن

#رضا_دین_پرور

#آدینه
#امام_زمان_عج
#حضرت_رقیه_س
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

💠 @hossein_jaan
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد
خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد

سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد
هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد

بابا غرورم بدتر از پایم شکسته
آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد

دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم
نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد

سوغات برد اما مچاله سوی شهرش
آن چارقد را که عمو با گریه تا زد

بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت
نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد

شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم
وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد

#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
گنهکارم ولی زار و پشیمان
درستم کن، خرابم کرده عصیان

دویدم سوی تو ... می ترسم از خود
شدم از نفس اماره گریزان

زمین خوردم ز بس سر به هوایم
به داد من برس، خوردم به بحران

ترا جان علی پرونده های ...
گناهم را نیندازی به جریان

سر من گرم شد سرمایه ام رفت
کمک کن که ندارم وقت جبران

حسین جان! کم برایت گریه کردم
محرم فرصتم را دادم ارزان

فدای زائران اربعینت
پیاده راه افتادند از الان

عقیله باز عزم کربلا کرد
نشد پیروز گردد ابن مرجان

بقربان سری که روی نیزه
شده صدتکه پای دین و قرآن

فدای دخترش که نیست دیگر
میان گعده های نیزه داران

رقیه رفت و راحت شد ز دردِ
دوپهلویش، در این دشت و بیابان

شبی گم شد ... چقدر آن شب لگد خورد
کنار بوته ی خار مغیلان

نیامد پا به پای عمه دیگر
رقیه خواب رفته کنج ویران

#اربعین
#امام_حسین_ع
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راهِ کج رفتم ولی خوردم به جایی آشنا
آخرش جز پرچم هیئت به درد من نخورد

قطره اشکی ریختم جایش مرا زهرا خرید
شد تباه عمرم ، جز این ساعت به درد من نخورد

کربلا ! من از ضریحت بوسه ای می خواستم
بیقراری ام در این غربت به درد من نخورد !

من فدای دختری که عمه اش را هم زدند
گفت آن معجر که شد غارت به درد من نخورد

باز امشب خواب دیدم که بغل کردی مرا
پیکرت کو ! آنهمه حسرت به درد من نخورد

#رضا_دین_پرور

#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_س
#شب_جمعه
#کربلا

💠 @hossein_jaan
بار کج آورده ام بار مرا فوری بخر
بنده بی آبرویت را همینطوری بخر

فرصتم تا که بفهمم دوستم داری گذشت
هم رجب هم ماه شعبان با گنهکاری گذشت

زشتی اعمال من را زیر خاکش کن خدا
دامن آلوده آوردم تو پاکش کن خدا

ای کس و کارِ گدایِ بینوایِ کهنه پوش
خوب من را میشناسی... یخ فروشم یخ فروش!

در بساطت دیده ی گریان نمیخواهی مگر
سفره ات را پهن کن، مهمان نمیخواهی مگر

بنده قهر خودت را پای صحبت میکشی
من اذیت میکنم اما تو منت میکشی

بی سر و پا گوشه ویرانه میخواهی منم
خادم و جارو کش میخانه میخواهی منم

گفتم از کویت مگر بدکار هم رد میشود
زود گفتی فاطمه دستت بگیرد میشود

با همین بی سر زبانی، با دو تا چشم ترم ...
دردهایم را فقط پیش رقیه می برم

گفت بابا من برای عمه زحمت داشتم
حرفهایم را نگفتم چون که لکنت داشتم

گفت بابا فکر کن دندان من نشکسته است
فکر کن موی بلندم را سکینه بسته است

هی نگو خلخال های دخترت دست که ماند
من مگر پرسیده ام انگشترت دست که ماند

#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س


@reza_dinparvar101