#امام_جواد_ع
دست کریم، روزی من را زیاد داد
آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد
از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم
ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد
شکر خدا که فاطمه در راه بندگی
کار مرا حواله به خیرالعباد داد
با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی
دیدم جواب سائل خود را جواد داد
اینجا اگر تمام گداها نظر شدند
احساس می کنند که محتاج تر شدند
نزد کریم تحفهء بهتر می آورند
کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند
مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد
تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند
در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع
دیدیم یا رضا زحرم در می آورند
آنانکه آشنای همین خانواده اند
کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند
از سوی عرش آمده دردانهء رضا
مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا
صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است
مجنون منم که دیده به دریا کشیده است
توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است
مثل پدر درست به زهرا کشیده است
شب تا سحر دعای جوادالائمه است
ما را حساب کرده و بالا کشیده است
میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش
مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است
هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین
پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین
یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست
صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست
هر چند برده نوکر تو آبروی تو
من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست
از من مگیر گوشه ی باب الجواد را
حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست
امشب اگر کسی درِ این خانه را زده
دارد هوای کرببلا غیر این که نیست
پس باز هم بیا و جواب مرا بده
پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده
جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری
جان می کنی ولی نبریده است حنجری
جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند
دور و بر تو نیست ولی آه مادری
جسم تو می برند کنیزان به پشت بام
اما نمی برند به سر نیزه ها سری
جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد
انگشتر و ردا و عبایت به دیگری
راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی
داغ سه ساله و غم معجر نداشتی
@reza_dinparvar101
دست کریم، روزی من را زیاد داد
آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد
از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم
ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد
شکر خدا که فاطمه در راه بندگی
کار مرا حواله به خیرالعباد داد
با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی
دیدم جواب سائل خود را جواد داد
اینجا اگر تمام گداها نظر شدند
احساس می کنند که محتاج تر شدند
نزد کریم تحفهء بهتر می آورند
کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند
مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد
تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند
در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع
دیدیم یا رضا زحرم در می آورند
آنانکه آشنای همین خانواده اند
کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند
از سوی عرش آمده دردانهء رضا
مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا
صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است
مجنون منم که دیده به دریا کشیده است
توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است
مثل پدر درست به زهرا کشیده است
شب تا سحر دعای جوادالائمه است
ما را حساب کرده و بالا کشیده است
میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش
مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است
هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین
پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین
یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست
صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست
هر چند برده نوکر تو آبروی تو
من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست
از من مگیر گوشه ی باب الجواد را
حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست
امشب اگر کسی درِ این خانه را زده
دارد هوای کرببلا غیر این که نیست
پس باز هم بیا و جواب مرا بده
پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده
جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری
جان می کنی ولی نبریده است حنجری
جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند
دور و بر تو نیست ولی آه مادری
جسم تو می برند کنیزان به پشت بام
اما نمی برند به سر نیزه ها سری
جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد
انگشتر و ردا و عبایت به دیگری
راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی
داغ سه ساله و غم معجر نداشتی
@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#امام_جواد_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
ای کسی که هر گره با دست تو وا می شود*
دردهای بی دوا با تو مداوا می شود
راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست
در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا می شود
این گرفتاری زبان شکر من را هم گرفت
زشتی این روزها، با شکر زیبا می شود
ترس تنگی نفس یا ترسْ از تنگی قبر
ترس دارد بنده از وقتی که تنها می شود
التماست می کنم فوراً گناهم را ببخش
گر نبخشی قامتم زیر گنه تا می شود
زحمت من را فقط مادر تقبل می کند
بچه بد، دست بر دامان زهرا می شود
هر مریضی را به درگاه رضا می آورند
خوش بحال ما که خوشحال است و بابا می شود
آمدم باب الجواد و می روم باب الحسین
با علی اصغر نمی دانی چه غوغا می شود
جای خواب شیرخواره نرم باشد بهتر است
زیر پا ارباب افتاده است و بلوا می شود
می کشد خنجر ولی اصلاً نمی بُرّد سرش
پیش چشم خواهرش از سینه اش پا می شود
پیش چشم مادرخود از قفا افتاده و
نعل های تازه ای پایین و بالا می شود
*برداشتی کوتاه از دعای هفتم صحیفه سجادیه
@reza_dinparvar101
#امام_جواد_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
ای کسی که هر گره با دست تو وا می شود*
دردهای بی دوا با تو مداوا می شود
راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست
در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا می شود
این گرفتاری زبان شکر من را هم گرفت
زشتی این روزها، با شکر زیبا می شود
ترس تنگی نفس یا ترسْ از تنگی قبر
ترس دارد بنده از وقتی که تنها می شود
التماست می کنم فوراً گناهم را ببخش
گر نبخشی قامتم زیر گنه تا می شود
زحمت من را فقط مادر تقبل می کند
بچه بد، دست بر دامان زهرا می شود
هر مریضی را به درگاه رضا می آورند
خوش بحال ما که خوشحال است و بابا می شود
آمدم باب الجواد و می روم باب الحسین
با علی اصغر نمی دانی چه غوغا می شود
جای خواب شیرخواره نرم باشد بهتر است
زیر پا ارباب افتاده است و بلوا می شود
می کشد خنجر ولی اصلاً نمی بُرّد سرش
پیش چشم خواهرش از سینه اش پا می شود
پیش چشم مادرخود از قفا افتاده و
نعل های تازه ای پایین و بالا می شود
*برداشتی کوتاه از دعای هفتم صحیفه سجادیه
@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#امام_جواد_ع
دلم شکسته مرا باز بیصدا بخرید
رسیده ام به ته خط از ابتدا بخرید
چقدر این رمضان ها بیاید و برود
نمیروم پی کارم دوباره تا بخرید
تمام شد، منِ بیچاره ماندم و تو فقط
کسی که بی کس و تنهاست را جدا بخرید
مرا اگر نخرید آبروی من رفته
بخاطر خودتان هم شده مرا بخرید
شریک نفس شدن ورشکستگی دارد
کمک کنید کمی از دُکان ما بخرید
به حکم جابر العظم الکسیر هم که شده
ضرر کنید اگر میشود گدا بخرید
به یاد مرگ نیفتاده ام دلم مُرده
به حمد و سوره برای دلم شفا بخرید
جنازه ام به زمین مانده است بردارید
مرا به خاطر سلطان کربلا بخرید
فقط مرا دم باب الجواد هم ببرید
که آبروی مرا محضر رضا بخرید
همان دلی که من ارزان فروختم به همه
جواد واسطه شد تا خود شما بخرید
مرا به حق جوان رضا ببخشید و
مرا به خاطر این یاجوادها بخرید
@reza_dinparvar101
#امام_جواد_ع
دلم شکسته مرا باز بیصدا بخرید
رسیده ام به ته خط از ابتدا بخرید
چقدر این رمضان ها بیاید و برود
نمیروم پی کارم دوباره تا بخرید
تمام شد، منِ بیچاره ماندم و تو فقط
کسی که بی کس و تنهاست را جدا بخرید
مرا اگر نخرید آبروی من رفته
بخاطر خودتان هم شده مرا بخرید
شریک نفس شدن ورشکستگی دارد
کمک کنید کمی از دُکان ما بخرید
به حکم جابر العظم الکسیر هم که شده
ضرر کنید اگر میشود گدا بخرید
به یاد مرگ نیفتاده ام دلم مُرده
به حمد و سوره برای دلم شفا بخرید
جنازه ام به زمین مانده است بردارید
مرا به خاطر سلطان کربلا بخرید
فقط مرا دم باب الجواد هم ببرید
که آبروی مرا محضر رضا بخرید
همان دلی که من ارزان فروختم به همه
جواد واسطه شد تا خود شما بخرید
مرا به حق جوان رضا ببخشید و
مرا به خاطر این یاجوادها بخرید
@reza_dinparvar101
#امام_جواد_ع
مدح-شهادت
خوشبخت شد آنکس که گرفتار جواد است
عاشق شدن ما سر اجبار جواد است
عمریست گدائیم ولی غصه نداریم
سقف سرمان سایهء دیوار جواد است
ما را نبرید از سر این کوچه به جایی
جنّات خدا گوشه و بازار جواد است
در نوکری خود طلب مزد نکردیم
پُر بودن این کیسه به اصرار جواد است
سائل شدن ما عطش بندگی آورد
چون سفرهء ما سفرهء افطار جواد است
جان میدهد این کندنِ جان پیش کریمان
عیسىٰ شده آن مُرده که بیمار جواد است
تا صبح ابد خانه ات آباد رضا جان
از بس حرمت مشهد آثار جواد است
گفتند چرا گریه کن فاطمه هستید؟
گفتیم که این کار فقط کار جواد است
پای عطش او چقدر هلهله کردند
این هلهله ها زیر سر یار جواد است
@reza_dinparvar101
مدح-شهادت
خوشبخت شد آنکس که گرفتار جواد است
عاشق شدن ما سر اجبار جواد است
عمریست گدائیم ولی غصه نداریم
سقف سرمان سایهء دیوار جواد است
ما را نبرید از سر این کوچه به جایی
جنّات خدا گوشه و بازار جواد است
در نوکری خود طلب مزد نکردیم
پُر بودن این کیسه به اصرار جواد است
سائل شدن ما عطش بندگی آورد
چون سفرهء ما سفرهء افطار جواد است
جان میدهد این کندنِ جان پیش کریمان
عیسىٰ شده آن مُرده که بیمار جواد است
تا صبح ابد خانه ات آباد رضا جان
از بس حرمت مشهد آثار جواد است
گفتند چرا گریه کن فاطمه هستید؟
گفتیم که این کار فقط کار جواد است
پای عطش او چقدر هلهله کردند
این هلهله ها زیر سر یار جواد است
@reza_dinparvar101
#امام_جواد_ع
شهادت
زدم به آب در این سیل بی گداری که ...
شکسته است مرا خنده های یاری که ...
نشسته است ببیند چگونه خواهد خورد
ترک به تارک لبهای پر غباری که ...
به خاک حجره فتاده ز شدت عطش و
عذاب او شده این چشم آبداری که ...
گرفته اند به سخره به هلهله با رقص
کنیزها همه در گوشه و کناری که ...
مرا به یاد کسی بین قتلگاه انداخت
به یاد خستگی جسم آن سواری که ...
سرش به نیزه و انگشترش به یغما رفت
و می شنید به گوشش یکی دو باری که ...
حرم شلوغ شد و آن وسط زنی می گفت:
غریب تشنه تو حال مرا نداری که.
چه خوب شد که مرا خواهری نبوده و نیست
که خون شود به دلش در همین دیاری که ...
تنم سه روز و سه شب روی خاک می افتد
کبوتران حرم می کنند کاری که ...
گریز روضهء کرب و بلاست تا محشر
گریز روضهء این درد بی شماری که ...
صدای کاسه شکستن به جان من انداخت.
در این کویر شده اشک، آب باریکه.
@reza_dinparvar101
شهادت
زدم به آب در این سیل بی گداری که ...
شکسته است مرا خنده های یاری که ...
نشسته است ببیند چگونه خواهد خورد
ترک به تارک لبهای پر غباری که ...
به خاک حجره فتاده ز شدت عطش و
عذاب او شده این چشم آبداری که ...
گرفته اند به سخره به هلهله با رقص
کنیزها همه در گوشه و کناری که ...
مرا به یاد کسی بین قتلگاه انداخت
به یاد خستگی جسم آن سواری که ...
سرش به نیزه و انگشترش به یغما رفت
و می شنید به گوشش یکی دو باری که ...
حرم شلوغ شد و آن وسط زنی می گفت:
غریب تشنه تو حال مرا نداری که.
چه خوب شد که مرا خواهری نبوده و نیست
که خون شود به دلش در همین دیاری که ...
تنم سه روز و سه شب روی خاک می افتد
کبوتران حرم می کنند کاری که ...
گریز روضهء کرب و بلاست تا محشر
گریز روضهء این درد بی شماری که ...
صدای کاسه شکستن به جان من انداخت.
در این کویر شده اشک، آب باریکه.
@reza_dinparvar101
شرحی کنار سورهء کوثر گذاشتی
بر روی صفحه، لالهء پرپر گذاشتی
طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا
آقاچه شد به روی زمین سر گذاشتی
حالی نداشتی و به هنگام هلهله
سر را به روی دامن مادر گذاشتی
کمتر به در بزن سر خود را، دلم شکست
با لکه های خون که روی در گذاشتی
یک آب گفتی و بغلش چند یا حسین
پهلوی آب روضهء دلبر گذاشتی
کف میزدند دور تو گرچه کنیزها
کی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی
با این تنی که رفته غریبانه روی بام
غصه برای چند کبوتر گذاشتی
خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه
جایی برای روضه معجر گذاشتی
#امام_جواد_ع
#شهادت
@reza_dinparvar101
بر روی صفحه، لالهء پرپر گذاشتی
طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا
آقاچه شد به روی زمین سر گذاشتی
حالی نداشتی و به هنگام هلهله
سر را به روی دامن مادر گذاشتی
کمتر به در بزن سر خود را، دلم شکست
با لکه های خون که روی در گذاشتی
یک آب گفتی و بغلش چند یا حسین
پهلوی آب روضهء دلبر گذاشتی
کف میزدند دور تو گرچه کنیزها
کی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی
با این تنی که رفته غریبانه روی بام
غصه برای چند کبوتر گذاشتی
خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه
جایی برای روضه معجر گذاشتی
#امام_جواد_ع
#شهادت
@reza_dinparvar101
جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی
بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی
ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی
تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی
چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است
سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است
وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره
میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره
میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره
من گدای این درم، من کار دارم با گره
از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود
خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود
عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد
ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد
تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد
خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد
او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده
آن یکی یکدانهء آغوش بابا آمده
جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده
هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده
بارها خورشید، محو نور ایمانش شده
عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده
خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد
چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد
اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست
آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست
عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست
کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست
ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است
سائل و مسکین کنار سفره او راحت است
از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است
کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است
من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است
خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است
از میان عرش، نور محشری آورده اند
جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند
می درخشد ماه شب های کویری حسین
می شود دید از دو چشم او دلیری حسین
می کند در وقت وقتش دستگیری حسین
می شود سرباز عصر روز پیری حسین
از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت
بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت
#امام_جواد_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
@reza_dinparvar101
بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی
ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی
تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی
چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است
سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است
وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره
میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره
میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره
من گدای این درم، من کار دارم با گره
از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود
خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود
عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد
ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد
تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد
خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد
او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده
آن یکی یکدانهء آغوش بابا آمده
جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده
هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده
بارها خورشید، محو نور ایمانش شده
عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده
خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد
چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد
اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست
آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست
عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست
کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست
ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است
سائل و مسکین کنار سفره او راحت است
از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است
کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است
من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است
خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است
از میان عرش، نور محشری آورده اند
جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند
می درخشد ماه شب های کویری حسین
می شود دید از دو چشم او دلیری حسین
می کند در وقت وقتش دستگیری حسین
می شود سرباز عصر روز پیری حسین
از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت
بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت
#امام_جواد_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
@reza_dinparvar101
درمانده ام و مانده دمی مختصر از من
غیر از تو رفیقی نگرفته خبر از من
ای چشمه! ببین کار من از غسل گذشته
دریای کرم! نیست گِل آلوده تر از من
اصلاً نشد عصیان مرا زود نبخشی
شرمندهء تو نیست کسی بیشتر از من
اهل سحر و مَرد مناجات نبودم
گر نیمهء شب آه کشیدم بخر از من
محتاج شدن برکت بازار گدایی است
سرمایه و سودش ز تو باشد، ضرر از من
من را به وصال خودت از نفس رها کن
ای قبله من! مانده تنی محتضر از من
تا آبرویم دست علی و حسنین است
هرگز نکند فاطمه صرفنظر از من
با اذن رضا، دست به دامان جوادم
کافیست که راضی شود این یک نفر از من
می گفت به اندازه کافی جگرم سوخت
با کف زدن ای همسر من، جان نبر از من
از پلّه کشیدند و شکستند سرم را
بدجور شکستند کنیزان کمر از من
یک مرتبه با تشنگی ام سنگ نخوردم
یک چکمه در این شهر ندارد گذر از من
ده اسب به روی بدن من ندویدند
با رقص نَبُردند روی نیزه سر از من
سه روز روی بامم و خورشید ندیدم
پس روضه حسین است بپرسید اگر از من
#مناجات_با_خدا
#امام_جواد_ع
@reza_dinparvar101
غیر از تو رفیقی نگرفته خبر از من
ای چشمه! ببین کار من از غسل گذشته
دریای کرم! نیست گِل آلوده تر از من
اصلاً نشد عصیان مرا زود نبخشی
شرمندهء تو نیست کسی بیشتر از من
اهل سحر و مَرد مناجات نبودم
گر نیمهء شب آه کشیدم بخر از من
محتاج شدن برکت بازار گدایی است
سرمایه و سودش ز تو باشد، ضرر از من
من را به وصال خودت از نفس رها کن
ای قبله من! مانده تنی محتضر از من
تا آبرویم دست علی و حسنین است
هرگز نکند فاطمه صرفنظر از من
با اذن رضا، دست به دامان جوادم
کافیست که راضی شود این یک نفر از من
می گفت به اندازه کافی جگرم سوخت
با کف زدن ای همسر من، جان نبر از من
از پلّه کشیدند و شکستند سرم را
بدجور شکستند کنیزان کمر از من
یک مرتبه با تشنگی ام سنگ نخوردم
یک چکمه در این شهر ندارد گذر از من
ده اسب به روی بدن من ندویدند
با رقص نَبُردند روی نیزه سر از من
سه روز روی بامم و خورشید ندیدم
پس روضه حسین است بپرسید اگر از من
#مناجات_با_خدا
#امام_جواد_ع
@reza_dinparvar101
خراب گریه های بی حدم باز
غرورم را شکستم آمدم باز
مزاحم نیستم که در زدم باز
شنیدم که کسی میخواهدم باز
حسین وقتی که دستم را بگیرد
خدا این عبد بد را می پذیرد
اسیرم، مضطرم، بی بند و بارم
گرفتارم، زمین افتاده بارم
علیرغم گناه بیشمارم
دم افطار حسین آمد کنارم
فقیرم دستگیرم یاحسین است
اجرنا یا مجیرم یا حسین است
اگر شیطان نفسم در کمین است
اگر با درد، جان من عجین است
اگر این بنده با غم همنشین است
خریدارم امیر المومنین است
دوباره حاجت ما را روا کن
نجف را روزی اهل بکا کن
بجز گریه تقاضایی ندارم
بجز عفوت تمنایی ندارم
در این پرونده امضایی ندارم
جز این مهمانسرا جایی ندارم
به این بی آبرو دیگر نخندید
در میخانه را بر من نبندید
نشستی دور سفره پیش مهمان
ولی هرشب شدم از تو گریزان
منم شرمندهء شاه خراسان
پشیمانم پشیمانم پشیمان
رسیده بارها سلطان به دادم...
به داد من که مجنون الجوادم
به زخم سینه اش با خون دوا زد
میان حجرهء خود دست و پا زد
رضا را لحظهء آخر صدا زد
فقط ناله ز داغ کربلا زد
کنیزان، خون به جان شهر کردند
جوانی را به کامش زهر کردند
اگرچه دیده از همسر خسارت
اگرچه شد به این آقا جسارت
نرفته خواهرش بی او اسارت
ندیده در میان حجره غارت
ز آه کربلا می شد لبالب
در این روضه گریزی زد به زینب
صدا زد خواهرت را پیر کردی
به میدان رفتی اما دیر کردی
به چنگ گرگهاشان، گیر کردی
ترا نشناختم، تغییر کردی
حسینم را به تیر و نیزه بستند
تمام نیزه ها را هم شکستند
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#امام_جواد_ع
@reza_dinparvar101
غرورم را شکستم آمدم باز
مزاحم نیستم که در زدم باز
شنیدم که کسی میخواهدم باز
حسین وقتی که دستم را بگیرد
خدا این عبد بد را می پذیرد
اسیرم، مضطرم، بی بند و بارم
گرفتارم، زمین افتاده بارم
علیرغم گناه بیشمارم
دم افطار حسین آمد کنارم
فقیرم دستگیرم یاحسین است
اجرنا یا مجیرم یا حسین است
اگر شیطان نفسم در کمین است
اگر با درد، جان من عجین است
اگر این بنده با غم همنشین است
خریدارم امیر المومنین است
دوباره حاجت ما را روا کن
نجف را روزی اهل بکا کن
بجز گریه تقاضایی ندارم
بجز عفوت تمنایی ندارم
در این پرونده امضایی ندارم
جز این مهمانسرا جایی ندارم
به این بی آبرو دیگر نخندید
در میخانه را بر من نبندید
نشستی دور سفره پیش مهمان
ولی هرشب شدم از تو گریزان
منم شرمندهء شاه خراسان
پشیمانم پشیمانم پشیمان
رسیده بارها سلطان به دادم...
به داد من که مجنون الجوادم
به زخم سینه اش با خون دوا زد
میان حجرهء خود دست و پا زد
رضا را لحظهء آخر صدا زد
فقط ناله ز داغ کربلا زد
کنیزان، خون به جان شهر کردند
جوانی را به کامش زهر کردند
اگرچه دیده از همسر خسارت
اگرچه شد به این آقا جسارت
نرفته خواهرش بی او اسارت
ندیده در میان حجره غارت
ز آه کربلا می شد لبالب
در این روضه گریزی زد به زینب
صدا زد خواهرت را پیر کردی
به میدان رفتی اما دیر کردی
به چنگ گرگهاشان، گیر کردی
ترا نشناختم، تغییر کردی
حسینم را به تیر و نیزه بستند
تمام نیزه ها را هم شکستند
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#امام_جواد_ع
@reza_dinparvar101
Forwarded from عریضه "اشعار رضا دین پرور"
شرحی کنار سورهء کوثر گذاشتی
بر روی صفحه، لالهء پرپر گذاشتی
طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا
آقاچه شد به روی زمین سر گذاشتی
حالی نداشتی و به هنگام هلهله
سر را به روی دامن مادر گذاشتی
کمتر به در بزن سر خود را، دلم شکست
با لکه های خون که روی در گذاشتی
یک آب گفتی و بغلش چند یا حسین
پهلوی آب روضهء دلبر گذاشتی
کف میزدند دور تو گرچه کنیزها
کی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی
با این تنی که رفته غریبانه روی بام
غصه برای چند کبوتر گذاشتی
خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه
جایی برای روضه معجر گذاشتی
#امام_جواد_ع
#شهادت
@reza_dinparvar101
بر روی صفحه، لالهء پرپر گذاشتی
طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا
آقاچه شد به روی زمین سر گذاشتی
حالی نداشتی و به هنگام هلهله
سر را به روی دامن مادر گذاشتی
کمتر به در بزن سر خود را، دلم شکست
با لکه های خون که روی در گذاشتی
یک آب گفتی و بغلش چند یا حسین
پهلوی آب روضهء دلبر گذاشتی
کف میزدند دور تو گرچه کنیزها
کی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی
با این تنی که رفته غریبانه روی بام
غصه برای چند کبوتر گذاشتی
خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه
جایی برای روضه معجر گذاشتی
#امام_جواد_ع
#شهادت
@reza_dinparvar101
Audio
@hajmansourarzi
درمانده ام و مانده دمی مختصر از من
غیر از تو رفیقی نگرفته خبر از من
اهل سحر و مَرد مناجات نبودم
گر نیمه ی شب آه کشیدم بخر از من
محتاج شدن برکت بازار گدایی است
سرمایه و سودش ز تو باشد، ضرر از من
تا آبرویم دست علی و حسنین است
هرگز نکند فاطمه صرفنظر از من
با اذن رضا، دست به دامان جوادم
کافیست که راضی شود این یک نفر از من
می گفت به اندازه کافی جگرم سوخت
با کف زدن ای همسر من، جان نبر از من
سه روز روی بامم و خورشید ندیدم
پس روضه حسین است بپرسید اگر از من
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#امام_جواد_ع
@reza_dinparvar101
غیر از تو رفیقی نگرفته خبر از من
اهل سحر و مَرد مناجات نبودم
گر نیمه ی شب آه کشیدم بخر از من
محتاج شدن برکت بازار گدایی است
سرمایه و سودش ز تو باشد، ضرر از من
تا آبرویم دست علی و حسنین است
هرگز نکند فاطمه صرفنظر از من
با اذن رضا، دست به دامان جوادم
کافیست که راضی شود این یک نفر از من
می گفت به اندازه کافی جگرم سوخت
با کف زدن ای همسر من، جان نبر از من
سه روز روی بامم و خورشید ندیدم
پس روضه حسین است بپرسید اگر از من
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#امام_جواد_ع
@reza_dinparvar101
Forwarded from عریضه "اشعار رضا دین پرور"
جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی
بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی
ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی
تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی
چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است
سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است
وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره
میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره
میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره
من گدای این درم، من کار دارم با گره
از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود
خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود
عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد
ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد
تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد
خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد
او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده
آن یکی یکدانهء آغوش بابا آمده
جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده
هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده
بارها خورشید، محو نور ایمانش شده
عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده
خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد
چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد
اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست
آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست
عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست
کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست
ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است
سائل و مسکین کنار سفره او راحت است
از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است
کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است
من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است
خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است
از میان عرش، نور محشری آورده اند
جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند
می درخشد ماه شب های کویری حسین
می شود دید از دو چشم او دلیری حسین
می کند در وقت وقتش دستگیری حسین
می شود سرباز عصر روز پیری حسین
از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت
بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت
#امام_جواد_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
@reza_dinparvar101
بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی
ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی
تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی
چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است
سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است
وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره
میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره
میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره
من گدای این درم، من کار دارم با گره
از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود
خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود
عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد
ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد
تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد
خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد
او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده
آن یکی یکدانهء آغوش بابا آمده
جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده
هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده
بارها خورشید، محو نور ایمانش شده
عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده
خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد
چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد
اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست
آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست
عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست
کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست
ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است
سائل و مسکین کنار سفره او راحت است
از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است
کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است
من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است
خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است
از میان عرش، نور محشری آورده اند
جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند
می درخشد ماه شب های کویری حسین
می شود دید از دو چشم او دلیری حسین
می کند در وقت وقتش دستگیری حسین
می شود سرباز عصر روز پیری حسین
از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت
بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت
#امام_جواد_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
@reza_dinparvar101
Forwarded from عریضه "اشعار رضا دین پرور"
#امام_جواد_ع
دست کریم، روزی من را زیاد داد
آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد
از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم
ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد
شکر خدا که فاطمه در راه بندگی
کار مرا حواله به خیرالعباد داد
با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی
دیدم جواب سائل خود را جواد داد
اینجا اگر تمام گداها نظر شدند
احساس می کنند که محتاج تر شدند
نزد کریم تحفهء بهتر می آورند
کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند
مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد
تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند
در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع
دیدیم یا رضا زحرم در می آورند
آنانکه آشنای همین خانواده اند
کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند
از سوی عرش آمده دردانهء رضا
مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا
صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است
مجنون منم که دیده به دریا کشیده است
توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است
مثل پدر درست به زهرا کشیده است
شب تا سحر دعای جوادالائمه است
ما را حساب کرده و بالا کشیده است
میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش
مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است
هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین
پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین
یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست
صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست
هر چند برده نوکر تو آبروی تو
من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست
از من مگیر گوشه ی باب الجواد را
حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست
امشب اگر کسی درِ این خانه را زده
دارد هوای کرببلا غیر این که نیست
پس باز هم بیا و جواب مرا بده
پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده
جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری
جان می کنی ولی نبریده است حنجری
جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند
دور و بر تو نیست ولی آه مادری
جسم تو می برند کنیزان به پشت بام
اما نمی برند به سر نیزه ها سری
جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد
انگشتر و ردا و عبایت به دیگری
راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی
داغ سه ساله و غم معجر نداشتی
@reza_dinparvar101
دست کریم، روزی من را زیاد داد
آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد
از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم
ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد
شکر خدا که فاطمه در راه بندگی
کار مرا حواله به خیرالعباد داد
با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی
دیدم جواب سائل خود را جواد داد
اینجا اگر تمام گداها نظر شدند
احساس می کنند که محتاج تر شدند
نزد کریم تحفهء بهتر می آورند
کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند
مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد
تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند
در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع
دیدیم یا رضا زحرم در می آورند
آنانکه آشنای همین خانواده اند
کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند
از سوی عرش آمده دردانهء رضا
مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا
صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است
مجنون منم که دیده به دریا کشیده است
توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است
مثل پدر درست به زهرا کشیده است
شب تا سحر دعای جوادالائمه است
ما را حساب کرده و بالا کشیده است
میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش
مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است
هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین
پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین
یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست
صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست
هر چند برده نوکر تو آبروی تو
من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست
از من مگیر گوشه ی باب الجواد را
حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست
امشب اگر کسی درِ این خانه را زده
دارد هوای کرببلا غیر این که نیست
پس باز هم بیا و جواب مرا بده
پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده
جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری
جان می کنی ولی نبریده است حنجری
جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند
دور و بر تو نیست ولی آه مادری
جسم تو می برند کنیزان به پشت بام
اما نمی برند به سر نیزه ها سری
جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد
انگشتر و ردا و عبایت به دیگری
راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی
داغ سه ساله و غم معجر نداشتی
@reza_dinparvar101