عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.24K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
"دودمه حضرت علی اصغر علیه السلام"

محسن زهرا دعا بر زادهء حیدر کند
کربلا محشر کند
اصغر آمد بی زره کار علی اکبر کند
کربلا محشر کند

#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اصغر علیه السلام"

آخرین سرباز اردوگاه ارباب اصغر است
ذوالفقار حیدر است
در همین قنداقه همرزم علی اکبر است
ذوالفقار حیدر است

#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اکبر علیه السلام"

جلوه ی کرببلای حیدر صفدر منم
شبه پیغمبر منم
جان عباسم، سپاه شاه بی لشکر منم
شبه پیغمبر منم

#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
مهر تو بجز سینه ی ما جا شدنی نیست
سنگینی هجران تو حاشا شدنی نیست

طفلی که بزرگی بغلش کرده بزرگ است
هر قطره ی ناچیز که دریا شدنی نیست

بگذار که با طعنه بخندند به اشکم
رسوای غم عشق تو رسوا شدنی نیست

حاجات مرا دور بریزید همینجا
وقتی گره ی کرببلا وا شدنی نیست

در روضه نشستن، همه ی زندگی ماست
هرکس که دلش سنگ شد احیا شدنی نیست

من مَحرم زهرا شدم از بعد مُحرّم
این از کرمش بوده وَ اِلاّ ... شدنی نیست

چون بین شریعه جگر آل علی سوخت
بر گریه کنان آب، گوارا شدنی نیست

جانم بفدای لب خشکیده ی اکبر!
رفع عطشش جز لب بابا، شدنی نیست

چه دیده که بالاسرش ارباب زمین خورد
آیینه ی صد تکه تماشا شدنی نیست

پهلوی علی را نوک سرنیزه دریده
این زخم جگر خورده، مداوا شدنی نیست

عمه وسط لشکریان بود، وگر نه
بر زانوی بابا رمق پا شدنی نیست

#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
فکر خودت را کردی و فکر مرا نه
گفتی اذان ظهر را مغرب عشا نه

یک در میان تو یکصد و ده جلوه داری
عضوی جدا شد از تنت، عضوی جدا نه

در کوچه گیر افتاده بودی مثل مادر
من دیده ام این کوچه را... در کربلا نه

اصغرتر از اصغر شدی خوش قد و بالا!
در معجری جا می شوی... روی عبا نه

بوسه زدم هرجا که پیدا بوده جسمت
اما به عمق این شکاف نیزه ها نه

یکبار دیگر پیش پایم پاشو بابا
دور و برت قصاب دیدم، دست و پا نه

مثل تو من هم رو به قبله هستم اما
با استخوانهای شکسته جابجا نه

ای کاش میخوردی زمین از روی مرکب
اما لگد از چکمه هاشان بی هوا نه

زانوکشان صورت به صورت میگذارم
روی دو چشم و پلک زخم تو دوا نه

از این دو تا انگشت، کاری بر نیامد
در آمد از حلق تو خون لخته، صدا نه

دشمن به حال زارمان باید بخندد!
حالا که عمه آمده میدان چرا نه؟

#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم

@reza_dinparvar101
خورشید من که صبحدم بالا می آیی
بی طاقتم! امروز یا فردا می آیی؟

هر جا نشستی بین روضه یاد ما باش
هر جا نیایی، روضه ی سقا می آیی

از اول ماه عزا چشم انتظارم
چون مطمئنم روز تاسوعا می آیی

امروز آقاجان شما بر عکس عباس
صد بار رفتی علقمه ... اما می آیی

از داغ مشک پاره پاره غصه خوردی
با تشنگی از بین خیمه ها می آیی

محض تسلای دل ام البنینش
امروز را با مادرت زهرا می آیی

ارباب او فرمود که ای ماه تشنه...
خوشحال بودم دیدم از دریا می آیی

دستت قلم شد در قنوتی که گرفتی
با فرق خون از کوفه ی مولا می آیی

جای مژه چشمت پُر از تیر است اما
به چشم تارم باز هم زیبا می آیی

برخیز علمدارم علی در خیمه غش کرد
به مادرش گفتم همین حالا می آیی

باشد نیا ... وقتی که زینب معجرش رفت
بر نی کنار زینب کبرا می آیی ...

#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت عباس علیه السلام"

مشک عباس علی را ساقی کوثر گرفت
جانب لشکر گرفت
شاه، دستش را به زیر حنجر اصغر گرفت
جانب لشکر گرفت

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
عباس که ترس از غضب شیر نمیکرد
تکیه به دم و قبضه ی شمشیر نمیکرد

آن گاه که با مشک پُر از علقمه برگشت
ای کاش می آمد به حرم، دیر نمیکرد

تنها به صف لشکر دشمن زد و جنگید
در او رجز حرمله تأثیر نمیکرد

هرچند که دستان ابالفضل قلم شد
دندان به دهان داشت و توفیر نمیکرد

قولش سر جا بود که با سر به زمین خورد
فکری بجز آن کودک بی شیر نمیکرد

چیزی بجز آن تیر که میخورد به مشکش
او را وسط معرکه تحقیر نمیکرد

بالاسر عباس، حسین آمد و خم شد
او را که غم و داغ جوان پیر نمیکرد...

آن صورت پاشیده ز هم پیش حسینش
آنقدر ادب داشت که تغییر نمیکرد

اصلاً چه تلاشی! همه ی سر متلاشی است
با فرق شکسته روی نی گیر نمیکرد

عباس اگر بود کسی خواهرشان را
همچون اسرا در غل و زنجیر نمیکرد

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
فکر و ذکرم وسط خوف و رجا ریخت بهم
دل بی تاب من از «ادرک اخا» ریخت بهم

سعی کن پا نشوی پیش دو زانوی خَمَم
بعد سعی ات، همه ی سعی و صفا ریخت بهم

علقمه گرچه شده کوفه و تو مثل علی
از مدینه چه خبر؟ ... کرببلا ریخت بهم

زائر دستِ قلم، دستِ شکسته شده است
چه سرت آمده که مادر ما ریخت بهم

زخم پهلوی تو پیداست که یادم نرود
پهلوی فاطمه با ضربه ی پا ریخت بهم

تیر خوردی ولی آتش به نوک تیر نخورد
مادرم را نوک آن میخ جفا ریخت بهم

پرچمت مثل همان چادر خاکی شده است
خاطرات حسن و کوچه مرا ریخت بهم

آب مهریه ی زهرا و حرم تشنه ی آب
ریخت مشکت همه جا و همه جا ریخت بهم

قول دادی به رباب ... آب برایش ببری
اصغرش را تب و گرمای هوا ریخت بهم

خبر غارت تو زود رسیده به حرم
خواهرم را گذر از شام بلا ریخت بهم

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم

@reza_dinparvar101
نمانده فرصت آن دلبری ها
خداحافظ برادر خواهری ها!

گرفتارم نکن مشکل گشایم!
حلالم کن مرا این آخری ها

اگر باید امام خیمه باشم
کن آرامم تو با پیغمبری ها

مرو دق میکنم! من را بغل کن
بجای زحمت آن مادری ها

در و میخ و لگد یادت که مانده!
پریشانم از این یادآوری ها

لباس کهنه ای مادر فرستاد
مواظب باش! دارد مشتری ها

کمی از تشنگی ات گفته بودی
نگفته بودی از غارتگری ها

برای زینب انگشتت مهم است
برای ساربان انگشتری ها

خیالت جمع، قبل از رفتن تو
گره خورده تمام روسری ها

خودت رخت اسارت بر تنم کن
گذشت آن روزها، آن سروری ها

مصیبت میشود با شمر و خولی
تحمل کردن دربدری ها

#شب_عاشورا
#وداع
#محرم

@reza_dinparvar101