Dinosaur Behavior (2023).pdf
147.2 MB
کتاب Dinosaur Behavior بی شک یکی از مهم ترین آثار پروفسور مایکل بنتون هست.
متاسفانه این کتاب به فارسی ترجمه نشده
متاسفانه این کتاب به فارسی ترجمه نشده
تشکر از استاد شهبازی عزیز که این کتاب ارزشمند رو در کانال دیرینهنگار بارگذاری کردن
بد نیست که در روز جهانی زن، یاد بانوی ژوراسیک را زنده نگه داریم
امروز هشتم مارس، روز جهانی زن، و فردا نهم مارس سالروز مرگ مری انینگ است. او در سال ۱۷۹۹ دیده بر جهان گشود و در ۱۸۴۷ از دنیا رفت.
او در شناسایی دو مورد از کلیدی ترین خزندگان دریایی منقرض شده در تاریخ علم، یعنی Ichthyosaurus و Plesiosaurs نقش بسیار مهمی ایفا کرد. البته او کشفیات دیگری نیز داشت، مانند کشف اولین فسیل pterosaur در جایی به غیر از آلمان و همچنین فسیل های Cephalopodها!
زنانی که بر تظاهر زمانه شوریدند
- البرز امیدی
امروز هشتم مارس، روز جهانی زن، و فردا نهم مارس سالروز مرگ مری انینگ است. او در سال ۱۷۹۹ دیده بر جهان گشود و در ۱۸۴۷ از دنیا رفت.
او در شناسایی دو مورد از کلیدی ترین خزندگان دریایی منقرض شده در تاریخ علم، یعنی Ichthyosaurus و Plesiosaurs نقش بسیار مهمی ایفا کرد. البته او کشفیات دیگری نیز داشت، مانند کشف اولین فسیل pterosaur در جایی به غیر از آلمان و همچنین فسیل های Cephalopodها!
زنانی که بر تظاهر زمانه شوریدند
- البرز امیدی
Fossil Archive
https://youtu.be/wYW4HBODefA?si=rbe0m404ja2_xSBd فقط علم دایناسورها، کتاب ها، کودکان دکتر عرفان خسروی با حضور پروین آهنگر
https://youtu.be/UTN7azNxnZc?si=8h1adx5C8AwytLhy
فقط علم
علوم شناختی و روانشناسی تکاملی
دکتر عرفان خسروی
با حضور پویا پاکنژاد
فقط علم
علوم شناختی و روانشناسی تکاملی
دکتر عرفان خسروی
با حضور پویا پاکنژاد
YouTube
فقط علم: علوم شناختی و روانشناسی تکاملی
در این برنامه همراه عرفان خسروی و پوپا پاکنژاد به سراغ اهمیت نقش مروج علم در جامعه و تاثیر روانشناسی تکامل بر انتخابهای ما میپردازیم.
🔸انتخابهای اجدادمان چقدر بر انتخابهای شخصیمان اثر میگذارند؟
🔹چگونه میتوانیم با شناخت روند تکامل، خودمان را بهتر بشناسیم؟…
🔸انتخابهای اجدادمان چقدر بر انتخابهای شخصیمان اثر میگذارند؟
🔹چگونه میتوانیم با شناخت روند تکامل، خودمان را بهتر بشناسیم؟…
پوشش بدن pterosaurها چگونه بود؟ فلس، مو یا پر؟ (یک رفتار نیست اما در رفتار موثر است)
پرواز کنندگان مزوزوئیک : pterosaurها در اواخر تریاس، و تمام طول ژوراسیک و کرتاسه زندگی میکردند، و اندازه های متنوعی از سایز یک کبوتر تا غولهای مطلق مانند Quetzalcoatlus داشتند. این گونه pterosaur به اندازه یک جنگنده، زمانی که به صورت قائم ایستاده بود به بلندی یک زرافه بود و طول بال هایش تا ۱۱ متر میرسید.
این موجودات گاهی با حرکت بر روی دریاهای کم عمق از ماهی ها و برخی از حشرات تغذیه میکردند. ما همه رژیم های غذایی آنها را به طور قطع نمی دانیم، و تعیین آن می تواند سخت باشد، به خصوص به این دلیل که بسیاری از آنها دندان های خود را در طول تکامل از دست داده اند. زمانی تصور میشد که این دلیل خوبی بر این بود که آنها شکارچی نبودند، اما نباید فراموش کرد که امروزه پرندگان بی دندان مانند عقاب و کرکس شکارچیان و لاشهخواران بسیار موفقی هستند.
شواهد جدید نشان می دهد که Pterosaurها هم، پر داشتند. مدتها مشخص بود که Pterosaurها با کرکهایی که از پرزهای کوتاه ساخته میشد، پوشانده میشدند که پیکنوفیبر نام داشت. این کرکها را میتوان در بسیاری از فسیلهای جمعآوریشده در اروپا در دههی 1800 دید. به هر حال، آنها احتمالاً حیوانات فعالی بودند که میتوانستند به خوبی هر پرنده ای پرواز کنند و بنابراین باید خونگرم باشند. نتایج حاصل از تحلیل ایزوتوپ نیتروژن در فسیل Pterosaurها نیز چنین چیزی را تایید میکند. پرواز انرژی زیادی میگیرد و Pterosaurها باید مقدار زیادی غذا خورده باشند تا سوخت و ساز بیشتری انجام دهند. عایق شدن بدن با خز سازگاری خوبی برای حفظ گرما است، همانطور که در پرندگان و پستانداران امروزی میبینیم.
اما پر؟؟؟ در واقع، از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ دو مطالعه منتشر شد، یکی در مورد Pterosaurهای ژوراسیک از چین، و دیگری نیز درمورد Tupandactylus غولپیکر از اوایل کرتاسه در برزیل، که نشان داد الیافهای پیکنوفیبرها چیزی بیش از پرزهای ساده بودند. برخی از آنها شاخه های جانبی پیچیده ای را نشان می دادند، مانند پرهای پرندگان، و بنابراین از آنها به پر تعبیر میشد.
• بسیاری از دایناسورها نیز پر داشتند، و این اکتشافات جدید نشان می دهد که پرها شاید ۱۰۰ میلیون سال قبل از اولین پرندگان و Pterosaurها، یا به عبارتی دیگر مدتها قبل از تکامل اولین پرندگان بی پنجه و دم کوتاه، منشا گرفته اند.
- پروفسور مایکل بنتون
استاد دیرین شناسی دانشگاه بریستول
- ترجمه : البرز امیدی
پرواز کنندگان مزوزوئیک : pterosaurها در اواخر تریاس، و تمام طول ژوراسیک و کرتاسه زندگی میکردند، و اندازه های متنوعی از سایز یک کبوتر تا غولهای مطلق مانند Quetzalcoatlus داشتند. این گونه pterosaur به اندازه یک جنگنده، زمانی که به صورت قائم ایستاده بود به بلندی یک زرافه بود و طول بال هایش تا ۱۱ متر میرسید.
این موجودات گاهی با حرکت بر روی دریاهای کم عمق از ماهی ها و برخی از حشرات تغذیه میکردند. ما همه رژیم های غذایی آنها را به طور قطع نمی دانیم، و تعیین آن می تواند سخت باشد، به خصوص به این دلیل که بسیاری از آنها دندان های خود را در طول تکامل از دست داده اند. زمانی تصور میشد که این دلیل خوبی بر این بود که آنها شکارچی نبودند، اما نباید فراموش کرد که امروزه پرندگان بی دندان مانند عقاب و کرکس شکارچیان و لاشهخواران بسیار موفقی هستند.
شواهد جدید نشان می دهد که Pterosaurها هم، پر داشتند. مدتها مشخص بود که Pterosaurها با کرکهایی که از پرزهای کوتاه ساخته میشد، پوشانده میشدند که پیکنوفیبر نام داشت. این کرکها را میتوان در بسیاری از فسیلهای جمعآوریشده در اروپا در دههی 1800 دید. به هر حال، آنها احتمالاً حیوانات فعالی بودند که میتوانستند به خوبی هر پرنده ای پرواز کنند و بنابراین باید خونگرم باشند. نتایج حاصل از تحلیل ایزوتوپ نیتروژن در فسیل Pterosaurها نیز چنین چیزی را تایید میکند. پرواز انرژی زیادی میگیرد و Pterosaurها باید مقدار زیادی غذا خورده باشند تا سوخت و ساز بیشتری انجام دهند. عایق شدن بدن با خز سازگاری خوبی برای حفظ گرما است، همانطور که در پرندگان و پستانداران امروزی میبینیم.
اما پر؟؟؟ در واقع، از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ دو مطالعه منتشر شد، یکی در مورد Pterosaurهای ژوراسیک از چین، و دیگری نیز درمورد Tupandactylus غولپیکر از اوایل کرتاسه در برزیل، که نشان داد الیافهای پیکنوفیبرها چیزی بیش از پرزهای ساده بودند. برخی از آنها شاخه های جانبی پیچیده ای را نشان می دادند، مانند پرهای پرندگان، و بنابراین از آنها به پر تعبیر میشد.
• بسیاری از دایناسورها نیز پر داشتند، و این اکتشافات جدید نشان می دهد که پرها شاید ۱۰۰ میلیون سال قبل از اولین پرندگان و Pterosaurها، یا به عبارتی دیگر مدتها قبل از تکامل اولین پرندگان بی پنجه و دم کوتاه، منشا گرفته اند.
- پروفسور مایکل بنتون
استاد دیرین شناسی دانشگاه بریستول
- ترجمه : البرز امیدی
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
نوع دید دایناسورها
ما انسان ها آنقدر به دیدن رنگی و سه بعدی عادت کردهایم که گاهی فراموش میکنیم که این موضوع برای همه حیوانات صادق نیست. بارزتر از همه این است که بسیاری از حیوانات، پوزهی بلندی دارند، و این بدان معناست که چشم ها عمدتاً به طرفین به نظر میرسند و میدان دید جلو بر روی بینی بلند آنها تقسیم میشود. راز دید سه بعدی یا به عبارت دیگر استریوسکوپی در این است که میدان دید هر دو چشم با یکدیگر همپوشانی دارند و این همان چیزی است که دید ما را سه بعدی می کند.
بنابراین، یک اسب یا سگ عمدتاً جهان را در هر طرف با یک چشم می بیند و ناحیه همپوشانی جلوی پوزه که دید دوچشمی دارد کاملاً باریک است و یک ناحیه کور درست در جلوی بینی خود دارد. احتمالاً بسیاری از دایناسورها جهان را به همین شکل میدیدند و بسیاری از آنها حتی ممکن است آن نوار باریک دید دوچشمی را در جلو نداشته باشند. اکثر دایناسورهای تروپود حداقل دارای محدوده دید یک اسب بودند، با این حال، با یک منطقه سه بعدی باریک در جلو، که در صورت شکار طعمه متحرک ضروری است، علفخواران بزرگی که بیشتر وقت خود را صرف خوردن گیاهان می کردند، ممکن است حتی چنین توانایی را نداشته باشند.
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
رفتار لاشهخواری یا شکارگری؟
مدتهاست که بحث در مورد اینکه T-Rex یک شکارچی بود یا یک لاشخور، وجود دارد. لاشخورها شکارچیانی هستند که عمدتاً از گوشت موجودات مرده تغذیه می کنند. کفتارها و کرکسها میتوانند طعمه خود را بکشند، اما به نظر میرسد که ترجیح میدهند چیزی را که توسط شیر یا پلنگ کشته شده است، بخورند و از آن تغذیه کنند و انرژی مورد نیاز خود را تامین کنند.
در حقیقت لاشهخواری یک استراتژی هوشمندانه است زیرا موجودی مانند کفتار انرژی زیادی را در تعقیب و کشتن طعمه از دست نمیدهد و اگر رفتار بومیان با کفتار، آزار دهنده باشد، میتواند به سایت کشتار دیگری برود. البته خطراتی هم وجود دارد! به عنوان مثال، ممکن است کفتار مورد نظر ما به منابع غذایی جدید اما کافی دسترسی پیدا نکند، یا ممکن است توسط شیر یا پلنگ کشته شود.
در مورد T-Rex، بحث لاشهخواری این است که این حیوان عظیمالجثه با وزن بیش از ۵ تن بود که به غذای فراوان نیاز داشت، و در عین حال احتمالاً سرعت چندان زیادی هم نداشته. تصور اینکه T-Rex بتواند با سرعت یک قطار سریع السیر بدود و بپرد و هر گیاهخواری را که با آن روبرو شود بکشد، اشتباه است و فقط در فیلم های پارک ژوراسیک دیده میشود. برخی دیگر به بازوهای بسیار کوچک که T-Rex داشت اشاره می کنند، بسیار کوچکتر از آن که برا شکار و درگیری مورد استفاده قرار بگیرند..
با این حال، استدلال های زیادی وجود دارد که می گویند تی رکس یک شکارچی بود. به عنوان مثال، دندان گیر افتادهی یک T-Rex در دم یک Hadrosaur نشان می دهد که آنها به حیوانات زنده هم حمله میکردند. همچنین، احتمالاً لاشه و جسد کافی در اطراف وجود نداشت، بنابراینT-Rex مجبور شد برای شام خود دست به کار شود.
- البرز امیدی
نوع دید دایناسورها
ما انسان ها آنقدر به دیدن رنگی و سه بعدی عادت کردهایم که گاهی فراموش میکنیم که این موضوع برای همه حیوانات صادق نیست. بارزتر از همه این است که بسیاری از حیوانات، پوزهی بلندی دارند، و این بدان معناست که چشم ها عمدتاً به طرفین به نظر میرسند و میدان دید جلو بر روی بینی بلند آنها تقسیم میشود. راز دید سه بعدی یا به عبارت دیگر استریوسکوپی در این است که میدان دید هر دو چشم با یکدیگر همپوشانی دارند و این همان چیزی است که دید ما را سه بعدی می کند.
بنابراین، یک اسب یا سگ عمدتاً جهان را در هر طرف با یک چشم می بیند و ناحیه همپوشانی جلوی پوزه که دید دوچشمی دارد کاملاً باریک است و یک ناحیه کور درست در جلوی بینی خود دارد. احتمالاً بسیاری از دایناسورها جهان را به همین شکل میدیدند و بسیاری از آنها حتی ممکن است آن نوار باریک دید دوچشمی را در جلو نداشته باشند. اکثر دایناسورهای تروپود حداقل دارای محدوده دید یک اسب بودند، با این حال، با یک منطقه سه بعدی باریک در جلو، که در صورت شکار طعمه متحرک ضروری است، علفخواران بزرگی که بیشتر وقت خود را صرف خوردن گیاهان می کردند، ممکن است حتی چنین توانایی را نداشته باشند.
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
رفتار لاشهخواری یا شکارگری؟
مدتهاست که بحث در مورد اینکه T-Rex یک شکارچی بود یا یک لاشخور، وجود دارد. لاشخورها شکارچیانی هستند که عمدتاً از گوشت موجودات مرده تغذیه می کنند. کفتارها و کرکسها میتوانند طعمه خود را بکشند، اما به نظر میرسد که ترجیح میدهند چیزی را که توسط شیر یا پلنگ کشته شده است، بخورند و از آن تغذیه کنند و انرژی مورد نیاز خود را تامین کنند.
در حقیقت لاشهخواری یک استراتژی هوشمندانه است زیرا موجودی مانند کفتار انرژی زیادی را در تعقیب و کشتن طعمه از دست نمیدهد و اگر رفتار بومیان با کفتار، آزار دهنده باشد، میتواند به سایت کشتار دیگری برود. البته خطراتی هم وجود دارد! به عنوان مثال، ممکن است کفتار مورد نظر ما به منابع غذایی جدید اما کافی دسترسی پیدا نکند، یا ممکن است توسط شیر یا پلنگ کشته شود.
در مورد T-Rex، بحث لاشهخواری این است که این حیوان عظیمالجثه با وزن بیش از ۵ تن بود که به غذای فراوان نیاز داشت، و در عین حال احتمالاً سرعت چندان زیادی هم نداشته. تصور اینکه T-Rex بتواند با سرعت یک قطار سریع السیر بدود و بپرد و هر گیاهخواری را که با آن روبرو شود بکشد، اشتباه است و فقط در فیلم های پارک ژوراسیک دیده میشود. برخی دیگر به بازوهای بسیار کوچک که T-Rex داشت اشاره می کنند، بسیار کوچکتر از آن که برا شکار و درگیری مورد استفاده قرار بگیرند..
با این حال، استدلال های زیادی وجود دارد که می گویند تی رکس یک شکارچی بود. به عنوان مثال، دندان گیر افتادهی یک T-Rex در دم یک Hadrosaur نشان می دهد که آنها به حیوانات زنده هم حمله میکردند. همچنین، احتمالاً لاشه و جسد کافی در اطراف وجود نداشت، بنابراینT-Rex مجبور شد برای شام خود دست به کار شود.
- البرز امیدی
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
وضعیت پاراساژیتال
به حالت ایستاده دایناسورها، پرندگان و پستانداران، وضعیت پاراساژیتال گفته میشود. این بدان معنی است که اندام ها مستقیماً در زیر بدن قرار دارند و به موازات خطی فرضی که وسط بدن حیوان قرار دارد (یا همان خط ساژیتال) حرکت میکنند. دو مزیت اصلی وجود دارد : در مرحلهی اول، حیوان می تواند گام بلندتری بردارد زیرا از تمام اندام استفاده می شود، نه فقط قسمت پایینش. و در مرحلهی دوم اینکه حیوان می تواند همزمان بدود و نفس بکشد و بنابراین استقامت بسیار بیشتری دارد.
اما یک جانور اسپرالر فقط می تواند بدود یا نفس بکشد، نه هر دوی این کارها باهم! هنگامی که حرکت می کند، بدن به طور عمده از یک طرف به سمت دیگر نوسان میکند و این باعث می شود هوا از یک ریه به ریه دیگر منتقل شود و تنفس را مختل کند. پس از چند قدم، چنین جانوری باید بایستد تا کمی نفس بکشد، در حالی که یک انسان، اسب یا پرنده سالم می تواند به طور مداوم بدود و همزمان نفس بکشد.
دایناسورها از ابتدا پاراساژیتال بودند و این احتمالاً یکی از دلایل اصلی موفقیت تکاملی آنها و غلبهی آنها بر سایر حیوانات بود. انقلاب عظیمی در وضعیت تتراپودها (چهارپایان) در دوره تریاس رخ داد، زمانی که تقریباً همه جانوران با جثه متوسط از نوع حرکت پراکنده و اسپرال، به حرکت پاراساژیتال تکامل یافتند، که نشانگر افزایش سرعت زندگی در خشکی بود.
- البرز امیدی
وضعیت پاراساژیتال
به حالت ایستاده دایناسورها، پرندگان و پستانداران، وضعیت پاراساژیتال گفته میشود. این بدان معنی است که اندام ها مستقیماً در زیر بدن قرار دارند و به موازات خطی فرضی که وسط بدن حیوان قرار دارد (یا همان خط ساژیتال) حرکت میکنند. دو مزیت اصلی وجود دارد : در مرحلهی اول، حیوان می تواند گام بلندتری بردارد زیرا از تمام اندام استفاده می شود، نه فقط قسمت پایینش. و در مرحلهی دوم اینکه حیوان می تواند همزمان بدود و نفس بکشد و بنابراین استقامت بسیار بیشتری دارد.
اما یک جانور اسپرالر فقط می تواند بدود یا نفس بکشد، نه هر دوی این کارها باهم! هنگامی که حرکت می کند، بدن به طور عمده از یک طرف به سمت دیگر نوسان میکند و این باعث می شود هوا از یک ریه به ریه دیگر منتقل شود و تنفس را مختل کند. پس از چند قدم، چنین جانوری باید بایستد تا کمی نفس بکشد، در حالی که یک انسان، اسب یا پرنده سالم می تواند به طور مداوم بدود و همزمان نفس بکشد.
دایناسورها از ابتدا پاراساژیتال بودند و این احتمالاً یکی از دلایل اصلی موفقیت تکاملی آنها و غلبهی آنها بر سایر حیوانات بود. انقلاب عظیمی در وضعیت تتراپودها (چهارپایان) در دوره تریاس رخ داد، زمانی که تقریباً همه جانوران با جثه متوسط از نوع حرکت پراکنده و اسپرال، به حرکت پاراساژیتال تکامل یافتند، که نشانگر افزایش سرعت زندگی در خشکی بود.
- البرز امیدی
Fossil Archive
ابهامات نظریه تکامل (؟؟؟)
واقعا ناراحت کننده هست که همچین چیزی رو ببینیم اون هم از یک خبرگذاری! به پاسخ این انتقادات نا به جا میپردازیم 👇
۱- نظریه تکامل درمورد آغاز حیات اظهار نظر نمیکند. نظریه تکامل، تکوین حیات را توضیح میدهد نه آغازش را! آغاز حیات با بیوشیمی توضیح داده میشود و پاسخ های خوبی هم برایش ارائه شده!
۲- رکورد فسیلی در زمان داروین ناقص بود اما اکنون، رکورد فسیلی روزانه کامل و کامل تر میشود و تقریبا به طور میانگین ما هر هفته یک گونه جدید دایناسور کشف میکنیم. نیازی هم به حلقهی مفقوده نیست چون تکامل فرایند خطی نیست بلکه یک فرایند انشعابی مانند شجره نامه است! اما اگر هنوز دنبال حلقهی مفقوده هستید، حلقه های مفقوده هم خیلی وقت پیش پیدا شدند. چند مورد از معروف ترین های آنها Archaeopteryx، TikTalik، Australopithecus، Dasplotosaurus و ... هستند.
درمورد انفجار کامبرین هم توضیح داده بودم 👇
https://t.me/referenceevolution/60
و همچنین تعادل نقطهای👇
https://t.me/referenceevolution/217
۳- پیچیدگی های تقلیل ناپذیری که طرفداران طراحی هوشمند معرفی میکنند، پیچیدگی تقلیل ناپذیر نیستند. برای مثال، چشم، یک پیچیدگی تقلیل ناپذیر نیست چرا که در ابتدا از سلول های گیرنده نور و حساس به نور تکامل یافته. و یا فلاجلوم (که یک باکتری نیست و درواقع تاژک آن است) :
قسمتهای اصلی این تاژک از ۴۲ نوع پروتئین متفاوت تشکیل شدهاند! در حقیقت شواهد نشان میدهد که تاژکهای باکتریایی در ابتدا به صورت ساختارهای سادهتری شکل گرفتند و به مرور زمان و مرحله به مرحله تغییر پیدا کردند! تاژک باکتری همچون سایر پروتئینهای تکامل یافت که به سیستم ترشحی نیایی افزوده شدند و این مثالی از تکامل exaptation است یعنی فرایندی که طی آن ساختارهای موجود از طریق تغییر و به ارث رسیدن در نسلهای بعد عملکردهای جدید کسب میکنند! درمورد طراحی هوشمند مطالعه کنید👇
https://t.me/IMT_pioneer/29
۴- میلیون ها سال طول کشید تا هر کدام از ویژگی های موجودات زنده، تکامل پیدا کردند. چندین میلیون سال زمان کمی برای انتخاب طبیعی نیست!
۵- ژنها با سرعتهای متفاوتی تکامل مییابند. زیرا اگرچه جهش یک رویداد تصادفی است، اما برخی از پروتئینها نسبت به سایر پروتئینها نسبت به تغییرات توالی آمینواسیدشان بسیار تحمل بیشتری دارند. به همین دلیل، ژنهایی که این پروتئینهای محدودتر را رمزگذاری میکنند، سریعتر تکامل مییابند. ادامهی مطالب
۶- فرهنگ چندان هم برای تکامل عجیب نیست! یادگیری اجتماعی ریشههای فرهنگ را تشکیل میدهد. فرهنگ سیستمی از انتقال اطلاعات از طریق یادگیری اجتماعی یا آموزش است که بر رفتار افراد در یک جامعه تاثیر میگذارد. انتقال فرهنگی اطلاعات میتواند فنوتیپهای رفتاری را تغییر داده و در نتیجه بر شایستگی افراد هم تاثیر بگذارد. اما تغییرات رفتاری حاصل از انتخاب طبیعی در مقیاس زمانی بسیار طولانیتری نسبت به یادگیری رخ میدهند. ادامهی مطالب
۷- انتقادات فلسفی نیز مانند دیگر انتقادات درست نیستند! ساینس مبتنی بر شواهد است. ما هرگز در تجربیات خود، یک Mapusaurus زندهی ۱۲ متری را در آمریکای جنوبی که در حال شکار یک Argentinasaurus باشد، ندیده ایم. اما شواهدی از وجود آن را در اختیار داریم که اطلاعاتی را درمورد ظاهر، محیط و سبک زندگیاش به ما میدهند. دانشمندان نمیتوانند متر را دور ستاره ای بگیرند و اندازهی آن را بدست آورند. بلکه با شواهد و محاسبات موجود، ارقام حاصله را ارائه مینمایند. آزمایشات در ساینس همیشه زیر سقف آزمایشگاه با روپوش سفید نیستند! بلکه ناشی از تجزیه و تحلیل شواهد هستند. هرچند تکامل در مقیاس خرد، نه تنها قابل مشاهده است بلکه قابل آزمایش (چه بسا در آزمایشگاه) هم هست. اما شواهد و الگوهای فسیلی، شواهد ژنتیکی و ... از تکامل کلان به ما میگویند. گونه زایی نیز در موجودات مختلف امروزی، و الگو های فسیلی متفاوت ثبت شده. ادامهی توضیحات درمورد ابطال پذیری 👇
https://t.me/referenceevolution/219
- البرز امیدی
۱- نظریه تکامل درمورد آغاز حیات اظهار نظر نمیکند. نظریه تکامل، تکوین حیات را توضیح میدهد نه آغازش را! آغاز حیات با بیوشیمی توضیح داده میشود و پاسخ های خوبی هم برایش ارائه شده!
۲- رکورد فسیلی در زمان داروین ناقص بود اما اکنون، رکورد فسیلی روزانه کامل و کامل تر میشود و تقریبا به طور میانگین ما هر هفته یک گونه جدید دایناسور کشف میکنیم. نیازی هم به حلقهی مفقوده نیست چون تکامل فرایند خطی نیست بلکه یک فرایند انشعابی مانند شجره نامه است! اما اگر هنوز دنبال حلقهی مفقوده هستید، حلقه های مفقوده هم خیلی وقت پیش پیدا شدند. چند مورد از معروف ترین های آنها Archaeopteryx، TikTalik، Australopithecus، Dasplotosaurus و ... هستند.
درمورد انفجار کامبرین هم توضیح داده بودم 👇
https://t.me/referenceevolution/60
و همچنین تعادل نقطهای👇
https://t.me/referenceevolution/217
۳- پیچیدگی های تقلیل ناپذیری که طرفداران طراحی هوشمند معرفی میکنند، پیچیدگی تقلیل ناپذیر نیستند. برای مثال، چشم، یک پیچیدگی تقلیل ناپذیر نیست چرا که در ابتدا از سلول های گیرنده نور و حساس به نور تکامل یافته. و یا فلاجلوم (که یک باکتری نیست و درواقع تاژک آن است) :
قسمتهای اصلی این تاژک از ۴۲ نوع پروتئین متفاوت تشکیل شدهاند! در حقیقت شواهد نشان میدهد که تاژکهای باکتریایی در ابتدا به صورت ساختارهای سادهتری شکل گرفتند و به مرور زمان و مرحله به مرحله تغییر پیدا کردند! تاژک باکتری همچون سایر پروتئینهای تکامل یافت که به سیستم ترشحی نیایی افزوده شدند و این مثالی از تکامل exaptation است یعنی فرایندی که طی آن ساختارهای موجود از طریق تغییر و به ارث رسیدن در نسلهای بعد عملکردهای جدید کسب میکنند! درمورد طراحی هوشمند مطالعه کنید👇
https://t.me/IMT_pioneer/29
طرفداران طراحی هوشمند، دم باکتری را به ساختمان خانه و تله موش تشبیه کردند اما این تشبیهات غلط است :
۱- آنها بر این باورند که چون ساختمان خانه اول باید پیاش کنده شود و بعد سقف گذاشته شود مانند این باکتری است اما در نظر نگرفتند که در شرایط بیوزنی اوضاع دیگر چنین نیست و برای وزن کم یک باکتری اصلاً چنین تشبیهی کارساز نخواهد بود!
۲- از طرف دیگر آنها این دم باکتری را به تله موش تشبیه کردند اما باز هم در نظر نگرفتند که تله موش مقدار زیادی انرژی را ذخیره کرده تا در یک آن واحد صرفاً برای یک لحظه و یک حرکت آن را تخلیه کند در حالی که دم باکتری لازم است هر لحظه حرکت داشته باشد!
۴- میلیون ها سال طول کشید تا هر کدام از ویژگی های موجودات زنده، تکامل پیدا کردند. چندین میلیون سال زمان کمی برای انتخاب طبیعی نیست!
۵- ژنها با سرعتهای متفاوتی تکامل مییابند. زیرا اگرچه جهش یک رویداد تصادفی است، اما برخی از پروتئینها نسبت به سایر پروتئینها نسبت به تغییرات توالی آمینواسیدشان بسیار تحمل بیشتری دارند. به همین دلیل، ژنهایی که این پروتئینهای محدودتر را رمزگذاری میکنند، سریعتر تکامل مییابند. ادامهی مطالب
۶- فرهنگ چندان هم برای تکامل عجیب نیست! یادگیری اجتماعی ریشههای فرهنگ را تشکیل میدهد. فرهنگ سیستمی از انتقال اطلاعات از طریق یادگیری اجتماعی یا آموزش است که بر رفتار افراد در یک جامعه تاثیر میگذارد. انتقال فرهنگی اطلاعات میتواند فنوتیپهای رفتاری را تغییر داده و در نتیجه بر شایستگی افراد هم تاثیر بگذارد. اما تغییرات رفتاری حاصل از انتخاب طبیعی در مقیاس زمانی بسیار طولانیتری نسبت به یادگیری رخ میدهند. ادامهی مطالب
۷- انتقادات فلسفی نیز مانند دیگر انتقادات درست نیستند! ساینس مبتنی بر شواهد است. ما هرگز در تجربیات خود، یک Mapusaurus زندهی ۱۲ متری را در آمریکای جنوبی که در حال شکار یک Argentinasaurus باشد، ندیده ایم. اما شواهدی از وجود آن را در اختیار داریم که اطلاعاتی را درمورد ظاهر، محیط و سبک زندگیاش به ما میدهند. دانشمندان نمیتوانند متر را دور ستاره ای بگیرند و اندازهی آن را بدست آورند. بلکه با شواهد و محاسبات موجود، ارقام حاصله را ارائه مینمایند. آزمایشات در ساینس همیشه زیر سقف آزمایشگاه با روپوش سفید نیستند! بلکه ناشی از تجزیه و تحلیل شواهد هستند. هرچند تکامل در مقیاس خرد، نه تنها قابل مشاهده است بلکه قابل آزمایش (چه بسا در آزمایشگاه) هم هست. اما شواهد و الگوهای فسیلی، شواهد ژنتیکی و ... از تکامل کلان به ما میگویند. گونه زایی نیز در موجودات مختلف امروزی، و الگو های فسیلی متفاوت ثبت شده. ادامهی توضیحات درمورد ابطال پذیری 👇
https://t.me/referenceevolution/219
- البرز امیدی
💢 با سر زدن به سایت تابناک میتونید به اصطلاح ابهامات رو ببینید. من فقط پاسخ انتقادات رو ارائه دادم
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
پرندگان و کروکدیلها کلید دایناسورها
سریعترین راه برقراری ارتباط بین پرندگان و محیط پیرامون آنها، رفتارهای آنهاست. محیطی که پرنده در آن زندگی میکند بسیار پیچیده و متشکل از عوامل زنده و غیر زندهی مختلفی میباشد که باعث میشوند پرنده در موقعیتهای خاص، رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهد! برای مثال، آواز خواندن یک قناری در هنگام فصل جفت گیری که در بخش های قبلی راجع به آنها توضیح داده بودم، و پرواز و فرار کردن پرندگان در هنگام احساس خطر! نوع آواز پرندگان نیز در موقعیت های مختلف متفاوت است. آواز خواندن پرنده، نشان دهنده سلامت، قدرت و هوشیاری آن است!
چه باور کنید و چه نکنید، کروکدیلها نیز برای دفاع از قلمروی خود یا جلب توجه جنس مخالف، از صدا استفاده میکنند. به نقل از نویسندگان بیولوژی کمپبل، در جلد چهارم این کتاب، کروکدیلها رفتاری شبیه به پرندگان دارند اما آواز نمیخوانند و صدای آنها بیشتر چیزی شبیه به نعره کشیدن است! تمساحها و کروکودیلها برای برقراری ارتباط با یکدیگر از تارهای صوتی خود استفاده میکنند. آنها حتی زمانی که از تارهای صوتی خود استفاده نمیکنند، قادرند صداهای دیگری تولید کنند؛ درست مثل انسانها که هنگام کف زدن و یا سوت زدن، از تارهای صوتی خود استفاده نمیکنند!
نمیتوان با مشاهدهی حیوانات امروزی مانند پرندگان که درواقع گروهی از دایناسورهای تروپود هستند و کروکدیلها که نزدیک ترین اقوام دایناسورها محسوب میشوند به طور قطع تعیین کرد که دایناسورها هم چنین رفتارهایی را شبیه به پرندگان و کروکدیلهای امروزی از خود بروز میدادند یا نه اما احتمال دارد که دایناسورها هم از صدا های خود برای جفت یابی و حفاظت از قلمرو استفاده میکردند.
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
رفتار Brooding و لانه سازی
رفتارهای پرندگان شامل کلیه اعمال و تظاهراتی است که پرنده در طول زندگی خود انجام میدهد. برخی از رفتارها ژنتیکی هستند مانند رفتارهای تغذیهای، نوک زدن به منقار والدین به محض بیرون آمدن از تخم و رفتار Brooding که همان خوابیدن روی تخم است. پرنده پس از گذاشتن تعدادی تخم در آشیانه ، دچار برخی تحولات فیزیولوژیکی و رفتاری میشود، و دیگر تخمگذاری نمیکند و حالا بر روی تخمهایش میخوابد. دوره خوابیدن روی تخم در مرغها حدود 21 روز است. هدف از چنین رفتاری، ایجاد دما و شرایط مناسب رشد جنین درون تخم ها است!
فسیل تخمها و لانههای دایناسورها شواهدی را در تایید این پیش بینی (توجه کنید که پیش بینی فقط مربوط به تغییرات تکاملی آینده نیست بلکه شامل رویدادهای گذشته نیز میشود) که پرورش و نگهداری تخمها از دایناسورها به پرندگان به ارث رسیده تایید میکند.
یکی از فسیلها Oviraptor بالغی را نشان میدهد که به سبک پرندگان امروزی بر روی تعدادی تخم خم شده و نشسته است یعنی این موجود در حالی که مشغول پرورش یا محافظت از تخمها بوده مرده است. کشف فسیلهای بیشتر نشان داد که بسیاری از گونههای دایناسورها لانهسازی کرده و بر روی تخمهای خود مینشستند. از این رو نتیجهگیری قطعیتری راجع به اینکه دایناسورها لانهسازی میکردند یا نه امکانپذیر شده است. نهایتاً اینکه فسیلهای کشف شده مربوط به لانهسازی و مراقبت از تخمها در دایناسورها، دادههای بیشتری را برای توضیح تکامل پرندگان فراهم میآورد.
مرتبط برای خواندن👇روشی برای تایید ارتباط تکاملی پرندگان و دایناسور ها، خزندگانی مانند کروکدیل ها هستند.
- البرز امیدی
پرندگان و کروکدیلها کلید دایناسورها
سریعترین راه برقراری ارتباط بین پرندگان و محیط پیرامون آنها، رفتارهای آنهاست. محیطی که پرنده در آن زندگی میکند بسیار پیچیده و متشکل از عوامل زنده و غیر زندهی مختلفی میباشد که باعث میشوند پرنده در موقعیتهای خاص، رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهد! برای مثال، آواز خواندن یک قناری در هنگام فصل جفت گیری که در بخش های قبلی راجع به آنها توضیح داده بودم، و پرواز و فرار کردن پرندگان در هنگام احساس خطر! نوع آواز پرندگان نیز در موقعیت های مختلف متفاوت است. آواز خواندن پرنده، نشان دهنده سلامت، قدرت و هوشیاری آن است!
چه باور کنید و چه نکنید، کروکدیلها نیز برای دفاع از قلمروی خود یا جلب توجه جنس مخالف، از صدا استفاده میکنند. به نقل از نویسندگان بیولوژی کمپبل، در جلد چهارم این کتاب، کروکدیلها رفتاری شبیه به پرندگان دارند اما آواز نمیخوانند و صدای آنها بیشتر چیزی شبیه به نعره کشیدن است! تمساحها و کروکودیلها برای برقراری ارتباط با یکدیگر از تارهای صوتی خود استفاده میکنند. آنها حتی زمانی که از تارهای صوتی خود استفاده نمیکنند، قادرند صداهای دیگری تولید کنند؛ درست مثل انسانها که هنگام کف زدن و یا سوت زدن، از تارهای صوتی خود استفاده نمیکنند!
نمیتوان با مشاهدهی حیوانات امروزی مانند پرندگان که درواقع گروهی از دایناسورهای تروپود هستند و کروکدیلها که نزدیک ترین اقوام دایناسورها محسوب میشوند به طور قطع تعیین کرد که دایناسورها هم چنین رفتارهایی را شبیه به پرندگان و کروکدیلهای امروزی از خود بروز میدادند یا نه اما احتمال دارد که دایناسورها هم از صدا های خود برای جفت یابی و حفاظت از قلمرو استفاده میکردند.
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
رفتار Brooding و لانه سازی
رفتارهای پرندگان شامل کلیه اعمال و تظاهراتی است که پرنده در طول زندگی خود انجام میدهد. برخی از رفتارها ژنتیکی هستند مانند رفتارهای تغذیهای، نوک زدن به منقار والدین به محض بیرون آمدن از تخم و رفتار Brooding که همان خوابیدن روی تخم است. پرنده پس از گذاشتن تعدادی تخم در آشیانه ، دچار برخی تحولات فیزیولوژیکی و رفتاری میشود، و دیگر تخمگذاری نمیکند و حالا بر روی تخمهایش میخوابد. دوره خوابیدن روی تخم در مرغها حدود 21 روز است. هدف از چنین رفتاری، ایجاد دما و شرایط مناسب رشد جنین درون تخم ها است!
فسیل تخمها و لانههای دایناسورها شواهدی را در تایید این پیش بینی (توجه کنید که پیش بینی فقط مربوط به تغییرات تکاملی آینده نیست بلکه شامل رویدادهای گذشته نیز میشود) که پرورش و نگهداری تخمها از دایناسورها به پرندگان به ارث رسیده تایید میکند.
یکی از فسیلها Oviraptor بالغی را نشان میدهد که به سبک پرندگان امروزی بر روی تعدادی تخم خم شده و نشسته است یعنی این موجود در حالی که مشغول پرورش یا محافظت از تخمها بوده مرده است. کشف فسیلهای بیشتر نشان داد که بسیاری از گونههای دایناسورها لانهسازی کرده و بر روی تخمهای خود مینشستند. از این رو نتیجهگیری قطعیتری راجع به اینکه دایناسورها لانهسازی میکردند یا نه امکانپذیر شده است. نهایتاً اینکه فسیلهای کشف شده مربوط به لانهسازی و مراقبت از تخمها در دایناسورها، دادههای بیشتری را برای توضیح تکامل پرندگان فراهم میآورد.
مرتبط برای خواندن👇روشی برای تایید ارتباط تکاملی پرندگان و دایناسور ها، خزندگانی مانند کروکدیل ها هستند.
- البرز امیدی
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
رفتار و زندگی گروهی ببر دندان خنجری Smilodon
گروه از محققان در سال ۲۰۲۱ مورفولوژی خارجی و داخلی استخوان لگن تغییر شکل یافته مربوط به Smilodon fatalis از پلیستوسن را بازسازی و تجزیه و تحلیل کردند. نتایج آنها نشان میداد که این Smilodon از دیسپلازی مفصل ران رنج میبرده است! یک بیماری ارثی و چند ژنی که طیفی از گونههای پستانداران از جمله انسان، سگ خانگی و گربه را تحت تأثیر قرار میدهد، که نشاندهنده ساختار اجتماعی است که به اعضای آن کمک میکند حتی زمانی که به دلیل این نقص مادرزادی نمیتوانستند برای خود شکار کنند، تا بزرگسالی زنده بمانند!
اندازه چشمگیر Smilodon fatalis به این معنی است که برای زنده ماندن نیاز به شکار حیواناتی مانند گاومیش کوهان دار و شتر داشته. این حیوان باستانی مانند گربههای بزرگ مدرن به اندامهای عقبی قوی برای سرعت نیاز داشت و از جهش اولیه گرفته تا مبارزه که برای از بین بردن طعمههای بزرگ لازم بود، یکی از حیاتی ترین ویژگیهای آنها، باسن سالم برای به ثمر رساندن استراتژی شکار بود.
بقای این فرد مبتلا به بیماری تا سنین بزرگسالی ناشی از مراقب افراد گله از یک دیگر بوده. به هر حال، گربههای بزرگ مدرن از نظر ساختار اجتماعی متفاوت هستند : شیر تنها گربهسان بزرگی است که واقعاً اجتماعی است، در حالی که ببرها و جگوارها معمولاً منزوی و تنها هستند!
البته این فسیل اولین نشانه رفتار اجتماعی در ببرهای دندان خنجری نیست! در سایر فسیلهای Smilodon fatalis، دیرینهشناسان نشانههایی از بهبود جراحات شدید یافتهاند که احتمالاً به معنای گرسنگی بدون حمایت نیست! بلکه ناشی از پشتیبانی افراد دیگر گله از فرد آسیب دیده است. شواهد به دست آمده از رشد دندانها و استخوانها نیز تأیید میکند که Smilodon fatalis مراقبتهای خانوادگی و گلهای گستردهای را داشته است! اگرچه ما هرگز نمیتوانیم ساختارهای اجتماعی حیوانات منقرض شده مانند Smilodon fatalis را به طور کامل و دقیق درک کنیم، توموگرافی کامپیوتری و دادههای دیجیتال به تشخیص آسیبهای آنها کمک میکنند و اطلاعات بیشتری در مورد نحوه زندگی و زندگی آنها با یکدیگر نشان میدهند.
مقالهی دیسپلازی مفصل ران در Smilodon fatalis 👈 رفرنس
- البرز امیدی
رفتار و زندگی گروهی ببر دندان خنجری Smilodon
گروه از محققان در سال ۲۰۲۱ مورفولوژی خارجی و داخلی استخوان لگن تغییر شکل یافته مربوط به Smilodon fatalis از پلیستوسن را بازسازی و تجزیه و تحلیل کردند. نتایج آنها نشان میداد که این Smilodon از دیسپلازی مفصل ران رنج میبرده است! یک بیماری ارثی و چند ژنی که طیفی از گونههای پستانداران از جمله انسان، سگ خانگی و گربه را تحت تأثیر قرار میدهد، که نشاندهنده ساختار اجتماعی است که به اعضای آن کمک میکند حتی زمانی که به دلیل این نقص مادرزادی نمیتوانستند برای خود شکار کنند، تا بزرگسالی زنده بمانند!
اندازه چشمگیر Smilodon fatalis به این معنی است که برای زنده ماندن نیاز به شکار حیواناتی مانند گاومیش کوهان دار و شتر داشته. این حیوان باستانی مانند گربههای بزرگ مدرن به اندامهای عقبی قوی برای سرعت نیاز داشت و از جهش اولیه گرفته تا مبارزه که برای از بین بردن طعمههای بزرگ لازم بود، یکی از حیاتی ترین ویژگیهای آنها، باسن سالم برای به ثمر رساندن استراتژی شکار بود.
بقای این فرد مبتلا به بیماری تا سنین بزرگسالی ناشی از مراقب افراد گله از یک دیگر بوده. به هر حال، گربههای بزرگ مدرن از نظر ساختار اجتماعی متفاوت هستند : شیر تنها گربهسان بزرگی است که واقعاً اجتماعی است، در حالی که ببرها و جگوارها معمولاً منزوی و تنها هستند!
البته این فسیل اولین نشانه رفتار اجتماعی در ببرهای دندان خنجری نیست! در سایر فسیلهای Smilodon fatalis، دیرینهشناسان نشانههایی از بهبود جراحات شدید یافتهاند که احتمالاً به معنای گرسنگی بدون حمایت نیست! بلکه ناشی از پشتیبانی افراد دیگر گله از فرد آسیب دیده است. شواهد به دست آمده از رشد دندانها و استخوانها نیز تأیید میکند که Smilodon fatalis مراقبتهای خانوادگی و گلهای گستردهای را داشته است! اگرچه ما هرگز نمیتوانیم ساختارهای اجتماعی حیوانات منقرض شده مانند Smilodon fatalis را به طور کامل و دقیق درک کنیم، توموگرافی کامپیوتری و دادههای دیجیتال به تشخیص آسیبهای آنها کمک میکنند و اطلاعات بیشتری در مورد نحوه زندگی و زندگی آنها با یکدیگر نشان میدهند.
مقالهی دیسپلازی مفصل ران در Smilodon fatalis 👈 رفرنس
- البرز امیدی
1_17930729967.pdf
2.8 MB
مقالهی دیسپلازی مفصل ران در Smilodon fatalis
گرگ وحشت به زندگی بازگشت؟ خیر
این گرگ ها گرگ وحشت نیستن! این گرگها، گرگهای خاکستری هستن فقط با کمی تغییر ژنتیکی!🧬 درواقع کولوسال بایوساینسز بعضی از ژن های گرگ وحشت رو بازیابی کرد و اون ژنهارو داخل ژنوم گرگ امروزی فعال کرده و موجودی رو کمابیش شبیه به گرگ وحشت بوجود آورده.
کولوسال هرگز نمیتونه موجودات ماقبل تاریخ رو همونجوری که بودن برگردونه اما میتونه موجوداتی شبیه به موجودات ماقبل تاریخ و منقرض شده رو تولید کنه. مثلاً یه فیل پشمالو با عاج های بزرگ (نه یک ماموت)
- البرز امیدی
این گرگ ها گرگ وحشت نیستن! این گرگها، گرگهای خاکستری هستن فقط با کمی تغییر ژنتیکی!🧬 درواقع کولوسال بایوساینسز بعضی از ژن های گرگ وحشت رو بازیابی کرد و اون ژنهارو داخل ژنوم گرگ امروزی فعال کرده و موجودی رو کمابیش شبیه به گرگ وحشت بوجود آورده.
کولوسال هرگز نمیتونه موجودات ماقبل تاریخ رو همونجوری که بودن برگردونه اما میتونه موجوداتی شبیه به موجودات ماقبل تاریخ و منقرض شده رو تولید کنه. مثلاً یه فیل پشمالو با عاج های بزرگ (نه یک ماموت)
- البرز امیدی
توضیحات ساینس نیوز👇
https://www.sci.news/genetics/dire-wolf-de-extinction-13808.html
وبسایت کولوسال بایوساینسز👇
https://colossal.com/
از اونجایی که فقط اطلاعات مطرح شده در ساینس نیوز و خود سایت کولوسال رو گفتم، پیشنهاد میکنم مطالب تکمیلی دکتر خسروی رو هم مطالعه کنید :
https://t.me/paleogram/1493
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چند روز پیش تریلر سری جدید برنامهی خاطره انگیز "راهپیمایی با دایناسورها" (Walking with Dinosaurs) منتشر شد و فقط یک کلمه برای توصیف آن وجود دارد : شاهکار!
هیولاهای دوست داشتنی پس هنرنماییهای به یادماندنیشان در "سیاره ماقبل تاریخ" (prehistoric planet) و "زندگی در سیاره ما" (life on our planet) دوباره به تلویزیونها آمده و این بار حرفهای جدیدی با خود به همراه دارند.
بنظر من امسال سال خوبی برای علاقمندان به Spinosaurus میشود. درکنار بازگشت این دایناسور دوست داشتنی به دنیای ژوراسیک (Jurassic world) در سال ۲۰۲۵، Spinosaurus با ظاهر علمی خود در سری جدید "راهپیمایی با دایناسورها" حاضر شده. و همینطور تروسور محبوب من، Quetzalcoatlus که منتظرش بودم!
- البرز امیدی
هیولاهای دوست داشتنی پس هنرنماییهای به یادماندنیشان در "سیاره ماقبل تاریخ" (prehistoric planet) و "زندگی در سیاره ما" (life on our planet) دوباره به تلویزیونها آمده و این بار حرفهای جدیدی با خود به همراه دارند.
بنظر من امسال سال خوبی برای علاقمندان به Spinosaurus میشود. درکنار بازگشت این دایناسور دوست داشتنی به دنیای ژوراسیک (Jurassic world) در سال ۲۰۲۵، Spinosaurus با ظاهر علمی خود در سری جدید "راهپیمایی با دایناسورها" حاضر شده. و همینطور تروسور محبوب من، Quetzalcoatlus که منتظرش بودم!
- البرز امیدی
استخوان های پنوماتیک (PNEUMATIC) : وجود فضاهای هوایی در داخل استخوانها
پرندگان و کروکودیل های امروزی دارای فضاهایی در داخل استخوان های خود هستند که پر از هوا یا مایع است. پنوماتیزاسیون (pneumatization) استخوانهای جمجمه در کروکدیلها احتمالاً مربوط به گذشته است، زمانی که آنها شاید حالتهای مختلف زندگی یا سیستمهای تنفسی متفاوتی داشتند. پستانداران حتی مقداری پنوماتیزاسیون دارند. به عنوان مثال، انسان دارای سینوس های هوا در داخل جمجمه، بالا و زیر چشم است و این فضاها ممکن است در هنگام سرماخوردگی دچار درد شوند. در پرندگان، pneumatization بخش کلیدی سیستم متابولیک آنها است. تقریباً تمام استخوانهای پرنده توخالی هستند.
چرا چنین سیستم پیچیدهای وجود دارد؟
استخوان های توخالی باعث کاهش وزن می شوند و این برای پرنده پرنده مهم است زیرا موفقیت آن به توانایی پرواز بستگی دارد. فضاهای هوایی همچنین می توانند به تعادل حیوان کمک کنند، به عنوان مثال، وزن را به باسن و دم برگردانند. برخی از پرندگان حتی از توانایی خود برای پمپاژ هوا به داخل و خارج از کیسه های هوایی به عنوان راهی برای زنده ماندن استفاده می کنند : در زمانی که در ارتفاعات بلند پرواز می کنند که فشار هوا کمتر از سطح زمین است.
به همین دلیل بسیاری از دایناسورها pneumatization نداشتند، اما صرفه جویی در وزن و تعادل مهم بود. وقتی دیرینه شناسان دریافتند دایناسورهای Sauropod تقریباً در تمام ستون مهره ها، از سر تا دم، و همچنین در دندهها و استخوان های بازوی خود، pneumatization گستردهای دارند، تعجبی نداشت.
در مورد تروپودهای کوچک و بزرگ چطور؟
تقریباً همه تروپودها، درست مانند نوادگانشان یعنی پرندگان، استخوانهای توخالی داشتند. اینجا برای نمونه های بزرگتر مانند T. rex و Spinosaurus کمی در مورد صرفه جویی در وزن است. اما به همان اندازه برای تنظیم تعادل آنها مهم است. تروپودها همگی دوپا بودند و فقط روی اندام های عقب خود راه می رفتند، بنابراین حفظ تعادل، اهمیت داشت، و مشخص شده است که کمی جابجایی مرکز جرم به عقب، چابکی آنها را افزایش می دهد! به خصوص توانایی آنها در چرخش و تغییر جهت در هنگام تعقیب شکار! و البته، این نیز در مورد بهبود سیستم تنفسی آنها مهم است! دایناسورها سیستم تنفسی یک طرفه مشابهی داشتند که در پرندگان مشاهده میشود، (رفتار شناسی دایناسورها، مایکل بنتون) و این ممکن است باعث بهبود ۱۰ درصدی کارایی آنها در انتقال اکسیژن به بدن و دیاکسیدکربن به بیرون شود.
- البرز امیدی
پرندگان و کروکودیل های امروزی دارای فضاهایی در داخل استخوان های خود هستند که پر از هوا یا مایع است. پنوماتیزاسیون (pneumatization) استخوانهای جمجمه در کروکدیلها احتمالاً مربوط به گذشته است، زمانی که آنها شاید حالتهای مختلف زندگی یا سیستمهای تنفسی متفاوتی داشتند. پستانداران حتی مقداری پنوماتیزاسیون دارند. به عنوان مثال، انسان دارای سینوس های هوا در داخل جمجمه، بالا و زیر چشم است و این فضاها ممکن است در هنگام سرماخوردگی دچار درد شوند. در پرندگان، pneumatization بخش کلیدی سیستم متابولیک آنها است. تقریباً تمام استخوانهای پرنده توخالی هستند.
چرا چنین سیستم پیچیدهای وجود دارد؟
استخوان های توخالی باعث کاهش وزن می شوند و این برای پرنده پرنده مهم است زیرا موفقیت آن به توانایی پرواز بستگی دارد. فضاهای هوایی همچنین می توانند به تعادل حیوان کمک کنند، به عنوان مثال، وزن را به باسن و دم برگردانند. برخی از پرندگان حتی از توانایی خود برای پمپاژ هوا به داخل و خارج از کیسه های هوایی به عنوان راهی برای زنده ماندن استفاده می کنند : در زمانی که در ارتفاعات بلند پرواز می کنند که فشار هوا کمتر از سطح زمین است.
به همین دلیل بسیاری از دایناسورها pneumatization نداشتند، اما صرفه جویی در وزن و تعادل مهم بود. وقتی دیرینه شناسان دریافتند دایناسورهای Sauropod تقریباً در تمام ستون مهره ها، از سر تا دم، و همچنین در دندهها و استخوان های بازوی خود، pneumatization گستردهای دارند، تعجبی نداشت.
در مورد تروپودهای کوچک و بزرگ چطور؟
تقریباً همه تروپودها، درست مانند نوادگانشان یعنی پرندگان، استخوانهای توخالی داشتند. اینجا برای نمونه های بزرگتر مانند T. rex و Spinosaurus کمی در مورد صرفه جویی در وزن است. اما به همان اندازه برای تنظیم تعادل آنها مهم است. تروپودها همگی دوپا بودند و فقط روی اندام های عقب خود راه می رفتند، بنابراین حفظ تعادل، اهمیت داشت، و مشخص شده است که کمی جابجایی مرکز جرم به عقب، چابکی آنها را افزایش می دهد! به خصوص توانایی آنها در چرخش و تغییر جهت در هنگام تعقیب شکار! و البته، این نیز در مورد بهبود سیستم تنفسی آنها مهم است! دایناسورها سیستم تنفسی یک طرفه مشابهی داشتند که در پرندگان مشاهده میشود، (رفتار شناسی دایناسورها، مایکل بنتون) و این ممکن است باعث بهبود ۱۰ درصدی کارایی آنها در انتقال اکسیژن به بدن و دیاکسیدکربن به بیرون شود.
- البرز امیدی
بازماندگان انقراض کرتاسه در جهان مدرن
با توجه به سازگاری های شعاعی، انقراض دایناسورها در ۶۶ میلیون سال پیش سرانجام راه را برای برتری پستانداران هموار کرد. انسان ها به راسته نخستی ها تعلق دارند که شامل لمورها، میمون ها و ایپها میشود. منشا نخستیها را میتوان به زمانی که از ۶۶ تا ۲۳ میلیون سال پیش و به نام پالئوژن (Paleogene) نامیده میشود، نسبت داد. ما اغلب فراموش می کنیم که پستانداران تقریباً همزمان با دایناسورها در دورهی تریاس پدید آمدند و این دو گروه در طول دوره ژوراسیک و کرتاسه در کنار یکدیگر زندگی می کردند. این پستانداران اولیه به گروه های زیادی با عادات و رژیم های غذایی متنوع تقسیم شدند، اما هیچ یک از آنها تا پایان کرتاسه، معمولا بزرگتر از یک گربه نبودند. تحقیقات نشان میدهد که اثر تکاملی مهم ناپدید شدن ناگهانی دایناسورهای غیر پرنده، رهایی پستانداران از محدودیت هایشان بود. به یک معنا، دایناسورها همه جا بودند و همه کارهای «حیوانات بزرگ» را انجام می دادند، و پستانداران مجبور بودند در حاشیه زندگی کنند، کوچک بمانند و شبگردی کنند.
با از بین رفتن دایناسورها، فرصت های غنی برای پستانداران و گروه های دیگر مانند دایناسورهای پرنده، و کروکودیل ها وجود داشت. در Paleogene، انواع حیوانات جدید و شگفت انگیز بوجود آمدند، زیرا این سه گروه به سرعت تکامل یافتند تا همه فرصت ها را پر کنند. در آمریکای جنوبی، پرنده غول پیکر Phorusrhacos با قد نزدیک به ۲/۷ متر از پستاندارانی به اندازه گوسفند امروزی تغذیه میکرد. تمساحهای غولپیکر بیشتر با زندگی در خشکی سازگار شدند و در مناطق دیگر از شکارچیان برتر بودند. مدتی طول کشید تا پستانداران تسلط خود را در خشکی تثبیت کنند و ...
صحنهی حیات تا چند میلیون سال پس از انقراض بزرگ بسیار متفاوت به نظر میرسید. آنژیوسپرمها یا گیاهان نهاندانه (Angiosperm) که در دوره کرتاسه پدید آمدند، گسترش یافتند، و بدون نیاز به وجود دایناسورهایی که درختان و بوته ها را بکارند، شکوفا شدند. جنگل های بارانی استوایی به مرور زمان در مناطق گرمتر ایجاد شد. آنها مملو از اقوام اولیه گروههای آشنای مدرن مانند اسب، گاو، موش، گربه، سگ و میمون بودند.
برخی از اولین نخستیها مانند Plesiadapis بزرگتر بودند، با دم های کرکی بلند، و دست ها و پاهای قوی برای گرفتن شاخه ها. آنها گیاهخوارانی بودند که از برگها تغذیه می کردند. در دوران پالئوژن، نخستیها به اجداد لمورها و تارسیرهای مدرن از یک سو و میمونها و ایپها از سوی دیگر تقسیم شدند. برخی از میمونها به آمریکای جنوبی رسیدند، جایی که ویژگیهای خود را تکامل دادند، از جمله دمی که بهعنوان اندام پنجم از آن استفاده میکردند. در آفریقا و اروپا، گروه دیگری از نخستیها دم خود را از دست داده و بازوهای قوی تری را برای تاب خوردن در میان درختان تکامل دادند. این گروه از نخستیها بودند که حدود ۵ میلیون سال پیش گوریلها، شامپانزهها و انسانهای امروزی را پدید آوردند.
- البرز امیدی
با توجه به سازگاری های شعاعی، انقراض دایناسورها در ۶۶ میلیون سال پیش سرانجام راه را برای برتری پستانداران هموار کرد. انسان ها به راسته نخستی ها تعلق دارند که شامل لمورها، میمون ها و ایپها میشود. منشا نخستیها را میتوان به زمانی که از ۶۶ تا ۲۳ میلیون سال پیش و به نام پالئوژن (Paleogene) نامیده میشود، نسبت داد. ما اغلب فراموش می کنیم که پستانداران تقریباً همزمان با دایناسورها در دورهی تریاس پدید آمدند و این دو گروه در طول دوره ژوراسیک و کرتاسه در کنار یکدیگر زندگی می کردند. این پستانداران اولیه به گروه های زیادی با عادات و رژیم های غذایی متنوع تقسیم شدند، اما هیچ یک از آنها تا پایان کرتاسه، معمولا بزرگتر از یک گربه نبودند. تحقیقات نشان میدهد که اثر تکاملی مهم ناپدید شدن ناگهانی دایناسورهای غیر پرنده، رهایی پستانداران از محدودیت هایشان بود. به یک معنا، دایناسورها همه جا بودند و همه کارهای «حیوانات بزرگ» را انجام می دادند، و پستانداران مجبور بودند در حاشیه زندگی کنند، کوچک بمانند و شبگردی کنند.
با از بین رفتن دایناسورها، فرصت های غنی برای پستانداران و گروه های دیگر مانند دایناسورهای پرنده، و کروکودیل ها وجود داشت. در Paleogene، انواع حیوانات جدید و شگفت انگیز بوجود آمدند، زیرا این سه گروه به سرعت تکامل یافتند تا همه فرصت ها را پر کنند. در آمریکای جنوبی، پرنده غول پیکر Phorusrhacos با قد نزدیک به ۲/۷ متر از پستاندارانی به اندازه گوسفند امروزی تغذیه میکرد. تمساحهای غولپیکر بیشتر با زندگی در خشکی سازگار شدند و در مناطق دیگر از شکارچیان برتر بودند. مدتی طول کشید تا پستانداران تسلط خود را در خشکی تثبیت کنند و ...
صحنهی حیات تا چند میلیون سال پس از انقراض بزرگ بسیار متفاوت به نظر میرسید. آنژیوسپرمها یا گیاهان نهاندانه (Angiosperm) که در دوره کرتاسه پدید آمدند، گسترش یافتند، و بدون نیاز به وجود دایناسورهایی که درختان و بوته ها را بکارند، شکوفا شدند. جنگل های بارانی استوایی به مرور زمان در مناطق گرمتر ایجاد شد. آنها مملو از اقوام اولیه گروههای آشنای مدرن مانند اسب، گاو، موش، گربه، سگ و میمون بودند.
برخی از اولین نخستیها مانند Plesiadapis بزرگتر بودند، با دم های کرکی بلند، و دست ها و پاهای قوی برای گرفتن شاخه ها. آنها گیاهخوارانی بودند که از برگها تغذیه می کردند. در دوران پالئوژن، نخستیها به اجداد لمورها و تارسیرهای مدرن از یک سو و میمونها و ایپها از سوی دیگر تقسیم شدند. برخی از میمونها به آمریکای جنوبی رسیدند، جایی که ویژگیهای خود را تکامل دادند، از جمله دمی که بهعنوان اندام پنجم از آن استفاده میکردند. در آفریقا و اروپا، گروه دیگری از نخستیها دم خود را از دست داده و بازوهای قوی تری را برای تاب خوردن در میان درختان تکامل دادند. این گروه از نخستیها بودند که حدود ۵ میلیون سال پیش گوریلها، شامپانزهها و انسانهای امروزی را پدید آوردند.
- البرز امیدی
با عرض تسلیت صمیمانه به مردم بندرعباس🖤