Fossil Archive
235 subscribers
93 photos
5 videos
4 files
117 links
● تکامل زیستی و دیرینه شناسی
- البرز امیدی
Download Telegram
روز داروین 🐢

💢 فردا ۱۲ فوریه، سالروز تولد چارلز داروین، زیست شناس بزرگ بریتانیایی، شاید مهم ترین روز تاریخ علم باشد. چارلز داروین در سال ۱۸۰۹ میلادی در خانواده‌ای ثروتمند چشم بر جهان گشود. پدرش رابرت، پزشک بود و پدربزرگش اراسموس، از چهره های محبوبی بود که بر علیه برده داری شروع به اعتراض کرد. خانواده‌‌ی چارلز داروین او را به مسیر طبابت سوق دادند اما چارلز داروین شیفته و مجذوب حیوانات و طبیعت بود و به دلیل عدم علاقه به عملیات جراحی، داروین، طبابت را رها کرد و به اجبار، به روحانیت روی آورد.

داروین رابطه‌ی بهتری با الهیات داشت تا پزشکی اما هنوز هم شیفته‌ی طبیعت بود. سپس از سال های ۱۸۳۱ تا ۱۸۳۶، با کشتی بیگل به گشت و گذار در طبیعت پرداخت و با مطالعه‌ی جانوران مختلف در نهایت به ایده‌ی فرگشت با محوریت انتخاب طبیعی دست یافت. او در مجمع الجزایر گالاپاگوس با مشاهده و بررسی لاکپشت های دو طرف جزیره، فنچ ها، ایگواناهای دریایی و محل زندگی آنها، متوجه‌ی شباهت ها و تفاوت های موجودات شد و دریافت که این موجودات در گذر زمان با تغییرات متعدد، با محیط زندگی خود سازگار شدند. در واقع ایده‌ی انتخاب طبیعی چنین بود که از افراد یک جمعیت، تنها افرادی شانس بقا و تولید مثل دارند که ویژگی هایی متناسب با محیط داشته باشند.

ایده‌ی داروین در ابتدا به دلیل جو حاکم بر اروپا مورد تایید واقع نشد و افراد زیادی به مخالفت های مختلفی با داروین پرداختند. اما داروین همچنان پافشاری میکرد و در این میان تنها نبود. آلفرد راسل والاس و توماس هاکسلی، در این راه یاران با وفای چارلز داروین بودند و اینجا بود که دوران جدید زیست شناسی پا بر عرصه‌ی علم گذاشت و دنیای ما را برای همیشه تغییر داد!

جالب است بدانید رابرت فیتزروی، کاپیتان کشتی بیگل، به دلیل اینکه ناخواسته به ارائه‌ی نظریه تکامل توسط داروین کمک کرده بود افسردگی گرفت و پس از پنج سال دست و پنجه نرم کردن با افسردگی، اقدام به خودکشی کرد، و با تیغ، گلوی خود را درید!
چارلز داروین در سال ۱۸۳۹، با دختر دایی خود، اما ودگوود، ازدواج کرد. آنها مادر و پدر ۱۰ فرزند شدند که ۳ تا از آنها در کودکی و در سنین پایین، جان خود را از دست دادند.
اما برخی دیگر از فرزندان چارلز داروین، در حرفه های خود، افتخارات زیادی را کسب کردند! جورج داروین ستاره شناس، فرانسیس داروین گیاه شناس، به همراه هوراس داروین، از اعضای انجمن سلطنتی شدند. در نهایت چارلز داروین در ۱۹ آوریل ۱۸۸۲ درگذشت ...

بی شک اگر داروین زنده شود او عاشق DNA خواهد شد! او همچنین از کامل تر شدن رکورد فسیلی به وجد خواهد آمد!


چرا داروین مهم است؟
نظریه تکامل توسط خیل عظیمی از شواهد و مدارک علمی واضح پشتیبانی میشود. در واقع برای رد کردن نظریه تکامل، باید توجیه دیگری برای تمام شواهد و مدارک آن ارائه داد! نظریه تکامل نقطه‌ی مرکزی زیست شناسی مدرن است. دانش ژنتیک، فرزند نظریه تکامل است و حالا دایناسورها و دیگر موجودات ماقبل تاریخ با اصول تکاملی دستی بر سر و روی خود کشیده و ظاهری جدید پیدا می‌کنند.

آیا ممکن است نظریه تکامل داروین رد شود؟
پس از ترکیب قوانین ژنتیک با نظریه تکامل و توسعه زیست‌شناسی مدرن از آن زمان، هر چیزی که «تکامل را رد کند» اساساً کل علم را تغییر خواهد داد و بنابراین در قلمرو گمانه‌زنی محض قرار می‌گیرد. اصلا پیروزی در نامش پنهان است! بخاطر همین است به آن می‌گوییم Dar-Win-ism😁

چرا برخی افراد تکامل را نمی‌پذیرند؟
پیش از این، در اینجا دلیل اصلی را توضیح داده بودم و به طور خلاصه، تمام مخالفت هایی که با تکامل صورت می‌گیرد ناشی از عدم درک آن است! از طرفی می‌توان گفت مخالفت با تکامل، که یک نظریه مورد قبول می‌باشد، به افراد عادی احساس قدرتمند بودن می‌دهد. دانشمندانی (؟!) هم هستند که برای افزایش شهرت خود، به مخالفت با این حقیقت علمی می‌پردازند!

مرتبط برای مطالعه 👇
ابطال پذیری تکامل
تکامل زیستی

-البرز امیدی
💢 یکی از اهداف زیست شناسی تکاملی فهم روابط بین تمام موجودات زنده است. زیست شناسی تکاملی به تعیین زمان واگرا شدن دودمان‌ها از یکدیگر نیز کمک می‌کند که شامل دودمان‌هایی که برای آنها شواهد فسیلی وجود ندارد نیز می‌شود!

دانشمندان تخمین زده‌اند که نیروی مشترک گیاهان شمشیرنقره‌ای هاوایی ۵ میلیون سال پیش زندگی می‌کرده! این تخمین‌ها بر مبنای مفهوم ساعت مولکولی انجام می‌شود! ساعت مولکولی معیاری برای اندازه‌گیری زمان قطعی تغییرات تکاملی است و بر مبنای اینکه بعضی ژن‌ها و مناطق ژنوم با سرعتی ثابت تکامل پیدا می‌کنند طراحی شده!

● تعداد نوکلئوتیدهای جایگزین شده در ژن‌های ارتولوگ (ژن‌های هومولوگی که به دلیل گونه زایی در گونه‌های مختلف یافت می‌شوند)، به زمانی که گونه‌ها از نیای مشترک خود جدا شده‌اند بستگی دارد. در مورد ژن‌های پارالوگ (این ژن‌ها از فرایند مضاعف شدن ژن‌ها حاصل می‌شوند در نتیجه این ژن‌ها در بیش از یک نسخه در ژنوم واحد وجود دارند)، تعداد این جایگزینی ها به زمانی که ژن ها مضاف شده اند بستگی دارد.

● ما می‌توانیم ساعت مولکولی یک ژن را که میانگین سرعت تکاملی قابل اطمینانی دارد با رسم یک نمودار تنظیم کنیم. این نمودار بر اساس تعداد تفاوت‌های ژنتیکی (مثلاً نوکلئوتیدها و کدون‌ها یا آمینو اسیدهای متفاوت) در مقابل زمان وقوع یک سری از نقاط انشعاب تکاملی، که بر اساس شواهد فسیلی برآورد شده‌اند رسم می‌شود.

- البرز امیدی

در ادامه بخوانید👇


ساعت مولکولی تفاوت حروف ژنوم دو گونه را بررسی می‌کند. این روش به این دلیل ممکن است که DNA میتوکندری بر خلاف هسته که هر نسل دستخوش نوترکیبی می‌شود مستقیماً از طرف مادر به ارث می‌رسد. تغییرات در میتوکندری تنها به واسطه جهش و با آهنگ کم و بیش ثابت مانند تیک تاک ساعت پدید می‌آیند بنابراین تفاوت‌های میان خویشاوندان نزدیک کمتر از خویشاوندان دور است و با دانستن نرخ تغییرات و میزان تفاوت ژنوم میتوکندری دو گونه، می‌توان زمان انشقاق آنها از نیای مشترکشان را تخمین زد.

برای مثال، نیای مشترک اسب و الاغ ۱۰ میلیون سال پیش می‌زیسته، نیای مشترک هر دوی آنها با کرگدن حدود ۵۴ میلیون سال پیش می‌زیسته، در حالی که نیای مشترک هر سه با پشه، حدود ۷۹۴ میلیون سال پیش زندگی می‌کرده.

- کتاب زیست شناسی در چند دقیقه
Fossil Archive
💢 یکی از اهداف زیست شناسی تکاملی فهم روابط بین تمام موجودات زنده است. زیست شناسی تکاملی به تعیین زمان واگرا شدن دودمان‌ها از یکدیگر نیز کمک می‌کند که شامل دودمان‌هایی که برای آنها شواهد فسیلی وجود ندارد نیز می‌شود! دانشمندان تخمین زده‌اند که نیروی مشترک گیاهان…
تعداد جهش‌های جمع شده در ۷ پروتئین در طول زمان به طور ثابت در بیشتر گونه‌های پستانداران افزایش یافته است. سه دایره سبز رنگ گونه‌های نخستی (Primates) را نشان می‌دهد که پروتئین آنها ظاهراً از دیگر پستانداران با کندی بیشتری تکامل یافته است. زمان انشعاب هر یک از این نقاط بر اساس شواهد فسیلی نیز تایید شده.
دایناسورهای سوروپود گیاهخوار مهندسان اکوسیستم بودند که با کوبیدن درختان و خوردن حجم بالایی از پوشش گیاهی محیط خود را عمیقاً تغییر دادند. پس از انقراض دسته جمعی پایان کرتاسه در حدود ۶۶ میلیون سال پیش، جنگل‌ها دوباره انبوه تر شدند و مانع رسیدن نور خورشید به لایه‌ی زمین شدند که در نسل‌های بعد منجر به رشد دانه‌ها و میوه‌های بزرگ شد. با گذشت زمان، این میوه ها به منبع غذایی اولیه برای بسیاری از گونه های جانوری، از جمله اجداد پستانداران تبدیل شدند.

بیش از ۶۶ میلیون سال پیش، زمانی که جهان هنوز دایناسورهای سوروپود بزرگ داشت، اندازه متوسط بذر گیاهان کوچک بود و میوه‌ها نادر بودند. پس از انقراض آنها، اندازه دانه ها و میوه ها به طور تصاعدی افزایش یافت. محققان فرض کرده اند که این اتفاق افتاده است زیرا در جنگل های متراکم تر، رقابت برای درختان با استفاده از نور برای رشد بیشتر و سریع تر از همسایگان خود، و درختانی که از دانه های بزرگتر رشد می کنند، در این رقابت پیشتاز بودند. به عنوان یک امتیاز، سرمایه‌گذاری روی میوه‌های سرسبز و خوش طعم باعث می‌شود که حیوانات بیشتر از آنها تغذیه کرده و پراکنده شوند و به رشد گیاهان کمک کنند. با این حال، شواهد زیادی برای حمایت از این نظریه وجود ندارد.

برای پرداختن به این موضوع، پروفسور دوتی و همکارانش مدلی را ایجاد کردند که در آن اندازه دانه و میوه به عنوان توضیحی برای جنگل‌های زیرزمینی که پس از انقراض دایناسورها به وجود آمد، افزایش یافت و با روند اندازه واقعی دانه در ۶۵ میلیون سال گذشته مطابقت داشت. آنها مدلی را به دست آوردند که توضیح می‌دهد اخیراً چگونه حیوانات بزرگ بر ساختار جنگل تأثیر می گذارند، چگونه دانه ها به نهال تبدیل می شوند و چگونه اندازه حیوانات در طول زمان تغییر کرده است! این مدل روندهای مشاهده شده در اندازه دانه و حیوان را در طول زمان تکرار کرد.

داده‌ها به پدیده‌ای خاص در فسیل‌ها اشاره می‌کنند : حدود ۳۵ میلیون سال پیش، دانه‌ها مسیرشان را تغییر دادند و شروع به کوچک‌تر شدن کردند، زیرا حیوانات خشکی بار دیگر به اندازه‌ای بزرگ شده بودند که تأثیری مشابه دایناسورها روی جنگل‌ها داشته باشند، هرچند به نسبت کوچکتر!

پروفسور دوتی گفت: «مدل ما پیش‌بینی کرد که این حیوانات به اندازه‌ای جنگل را باز می‌کنند که نور کافی وارد طبقه زیرین شود و دانه‌های بزرگ‌تر دیگر نسبت به دانه‌های کوچک‌تر موفق نیستند. فشار تکاملی برای افزایش اندازه بذر شروع به کاهش کرد. بنابراین، ما توانستیم روند اندازه بذر را در طول زمان بدون متوسل شدن به تأثیرات خارجی مانند تغییرات آب و هوا توضیح دهیم.»


📎مطالعه کنید

-البرز امیدی
💢 تحقیقات جدید : اکوسیستم های استوایی پس از انقراض پرمین خیلی سریعتر از حد انتظار بهبود یافتند! اکوسیستم‌های ساحلی-استوایی (آنهایی که در کنار رودخانه‌ها و تالاب‌ها یافت می‌شوند) در محلی که اکنون شمال چین است، در عرض ۲ میلیون سال پس از انقراض پایانی پرمین که یکی از مخرب‌ترین بحران‌های زیستی در تاریخ حیات بود و اکوسیستم‌های دریایی و زمینی را نابود کرد، احیا شدند.

• انقراض دسته جمعی پایان پرمین حدود ۲۵۲ میلیون سال پیش رخ داد و بیش از ۸۰ درصد از گونه های دریایی و ۷۰ درصد از گونه های زمینی را به دلیل تغییرات شدید محیطی از جمله گرم شدن کره زمین، اسیدی شدن اقیانوس ها و خشکسالی های طولانی از بین برد.

بازیابی موجودات دریایی پس از انقراض پایانی پرمین به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است، اما جدول زمانی بازیابی اکوسیستم در حیات در خشکی بسیار کمتر شناخته شده است. در حالی که مدت‌هاست این نظریه مطرح شده است که مناطق زمینی با عرض جغرافیایی پایین برای مدت طولانی، ۷ تا ۱۰ میلیون سال پس از انقراض، غیرقابل سکونت باقی مانده‌اند، اما نتایج تحقیقات جدید نشان می‌دهد که برخی از اکوسیستم‌ها از آنچه قبلا تصور می‌شد، سازگارتر بودند. برای بازسازی جدول زمانی بازیابی اکوسیستم در خشکی، دکتر تیان و همکارانش فسیل‌های اثری (مانند گودال‌ها و ردپاها)، بقایای گیاهی و فسیل‌های مهره‌داران را که در سنگ‌های رسوبی در تریاس اولیه که پس از انقراض پایان پرمین در حدود ۲۵۲ میلیون سال پیش حفظ شده بود، تجزیه و تحلیل کردند.

این فسیل ها از نهشته های دریاچه و رودخانه در حوضه مرکزی شمال چین به دست آمده اند. محققان از ترکیبی از تکنیک‌هایی مانند چینه‌شناسی زیستی، آیکنولوژی (مطالعه فسیل‌های ردیابی)، رسوب‌شناسی و تحلیل‌های ژئوشیمیایی استفاده کردند. مطالعات آنها نشان دهنده‌ی وجود محیطی خشن در آغاز دوره تریاس اولیه است. فسیل‌های این دوره نشان‌دهنده یک جامعه تک‌گونه‌ای است، به این معنی که تنها یک نوع ارگانیسم سلطنت را در دست گرفته است!

فسیل‌ها کاهش قابل‌توجهی در اندازه ارگانیسم‌ها نسبت به قبل از انقراض پایان پرمین را نشان دادند. با این حال، فسیل‌های حدود ۲۴۹ میلیون سال پیش افزایش سایز ساقه‌های گیاه، آثار ریشه و نشانه‌هایی از فعالیت حفره‌ای را نشان دادند که نشان‌دهنده یک محیط پایدارتر و ساختارمندتر است.

دانشمندان همچنین فسیل هایی از مهره داران گوشتخوار با اندازه متوسط را کشف کردند که نشان می دهد شبکه های غذایی چند سطحی در این مرحله ایجاد شده است. احیای رفتار حفاری، که تا حد زیادی پس از رویداد انقراض ناپدید شده بود، یک یافته کلیدی بود. Lystrosaurus از گونه هایی بود که احتمالا چنین رفتاری را داشته!

رفتار حفاری نقش مهمی در هوادهی رسوبات و چرخه مواد مغذی در اکوسیستم های ساحلی ایفا می کند و نشان می دهد که حیوانات در این مدت با فرار به زیر زمین خود را با استرس های محیطی سازگار کردند. این یافته‌ها این دیدگاه را به چالش می‌کشد که بازیابی اکوسیستم در خشکی پس از انقراض به طور قابل‌توجهی از حیات دریایی عقب مانده است، و نشان می‌دهد که برخی از اکوسیستم‌ها قبلاً در یک بازه زمانی نسبتاً کوتاه زمین‌شناسی در حال تثبیت بودند.

دکتر جینان تانگ، از دانشگاه علوم زمین چین، می‌گوید: «مطالعه ما اولین مطالعه‌ای است که نشان می‌دهد، بر خلاف تصورات گذشته، زندگی در اکوسیستم‌های ساحلی استوایی-نیمه‌گرمسیری پس از انقراض جمعی پرمین نسبتاً سریع بازگشت. سوابق فسیلی که ما مطالعه کردیم نشان می دهد که مناطق ساحلی نقش مهمی در تثبیت اکوسیستم ها پس از انقراض داشتند. رودخانه‌ها و تالاب‌ها ممکن است به‌عنوان پناهگاه عمل کرده باشند و شرایط پایدارتری را فراهم کنند که به زندگی سریع‌تر از نواحی خشک‌تر و داخلی‌تر بازگردد.»


📎مطالعه کنید

-البرز امیدی
1_17236056859.pdf
1005.9 KB
تکامل زیستی
منبع : بیولوژی کمپبل
-البرز امیدی

بابت اشتباهات نگارشی عذرخواهی میکنم
سیستم خراب بود و کمی هم عجله داشتم
آیا تمام دایناسورها منقرض شدند؟

۶۶ میلیون سال پیش یک سیارک به اندازه کوه اورست با سرعت ۱۰۰ هزار کیلومتر بر ساعت به زمین برخورد کرد و قدرت معادل یک میلیون بمب اتم را آزاد کرد و باعث بخار شدن هر موجودی در شعاع ۱۰۰۰ کیلومتری شد! با برخورد سیارک، پوسته زمین شکافته شد و زمین لرزه تقریباً کل کره زمین را فرا گرفت.

به همین طریق سونامی‌هایی ایجاد شدند که حتی Alamosaurus هم نمی‌توانست از آن جان سالم به در ببرد. موج گرما تمام زمین را فرا گرفت و حالا جنگل‌ها آتش گرفتند و دمای زمین تقریباً به ۴۰۰ درجه سلسیوس می‌رسید!

البته انقراض برخی دایناسورهای غولپیکر از چند میلیون سال قبل از برخورد سیارک شروع شد اما برخورد سیارک، چیزی مانند تیر خلاص بر پادشاهی ۱۶۰ میلیون ساله‌ی دایناسورها بود.
انقراض فقط گریبانگیر دایناسورها نشد بلکه خزندگان دریایی غول پیکر هم دوره با دایناسورها هم منقرض شدند. غبار حاوی سولفور همانند باران اسیدی باعث مشکلات فراوانی برای آنها شد اما در این میان فقط ۷۵ درصد از موجودات زنده طعم انقراض را چشیدند در حالی که ۲۵ درصد از موجودات دیگر منقرض نشدند. بسیاری از بی‌مهرگان، ماهی‌هایی مثل کوسه‌ها، حشرات، دوزیستان و خزندگان متعدد، و دایناسورهای گروه Ave ها زنده ماندند. دایناسورهای گروه Ave همان پرندگان هستند. در واقع پرندگان هم به نوعی خزنده محسوب می‌شوند.

مرتبط برای مطالعه 👇
ارتباط تکاملی پرندگان و کروکدیل ها
هر چیزی که باید درمورد Archaeopteryx بدانید
گامی کوچک در تکامل پرواز و گامی بلند در نجات جان خود
پرهای گمشده‌ی سیمرغ

- البرز امیدی
دانشمندان چگونه رفتار دایناسورهایی را که ۶۶ میلیون سال پیش از بین رفته‌اند را مطالعه می‌کنند؟ به هر حال، فسیل‌های دایناسورها به اندازه کافی نادر هستند، و برخی از آنها ناقص هستند (البته برخی هم کامل) و کار کردن با آنها بسیار دشوار است!

💢 این چیزی است که دیرینه شناسان از اولین روزهای تحقیق روی این حیوانات خاص به آن پرداخته اند. پاسخ به این سوال که دایناسورها، چه رفتار هایی از خود بروز می‌دادند، تا همین اواخر، بسیار مبهم بود و به تعیین گوشتخوار یا گیاهخوار بودن آنها محدود می‌شد‌

اما با پیشرفت علم، فرصت های جدیدی در اختیار ما قرار می گیرد. دیرینه شناسان اخیراً رنگ ها و الگوهای برخی از دایناسورهای پردار را با استفاده از میکروسکوپ های الکترونی، برای دیدن ساختارهای کوچک حفظ شده ای که قبلاً حاوی رنگدانه های حیوانات در زندگی بودند، کنار هم قرار داده اند. این چیزی است که دانشمندان قبلاً فکر می کردند احتمالاً غیرممکن است.

مطالعه نمونه‌های بیشتر از یک گونه می‌تواند نشان دهد که رنگ‌های نر و ماده یکسان است یا با هم تفاوت دارند و آیا این پرها تحت تغییرات فصلی قرار می‌گیرند یا با محیط متفاوت هستند. شاید در زمستان به عنوان استتار سفید می شدند و یا شاید رنگ پرها در مناطق مختلف، متفاوت بود. این نشان می دهد که محیط زندگی، به این دایناسورها کمک می کند تا پنهان شوند.

شاید نرها برای جذب ماده ها جهت جفت گیری، رنگ‌های روشن داشتند، یا شاید هم نر هم ماده این ویژگی را داشتند، که نشان می‌دهد هر دو جنس در پرورش فرزندان خود نقش داشته‌اند. این چیزی است که دانشمندان باید بتوانند در سال های آینده، به آن پاسخ دهند. حداقل برای برخی گونه‌ها، مانند دایناسور پردار کوچک Anchiornis، فسیل‌ها و تکنیک‌ها را در اختیار داریم. ما فقط باید داده ها را از فسیل دایناسورهایی که داریم استخراج کنیم.

ما در حال حاضر ایده خوبی از معنای رنگ‌ها و الگوها برای گروه های مختلف حیوانات زنده داریم، بنابراین می توانیم بخشی از این دانش را در مورد دایناسورها به کار ببریم. با این حال، بسیاری از کارهای محققان در مورد رفتار دایناسورها به دلیل استفاده ضعیف از رفتار حیوانات مدرن به عنوان الگویی برای دایناسورها و تمایل به تمرکز بر روی نمونه های خاص به عنوان نماینده الگوهای بزرگتر، متوقف شده است.

به عنوان مثال، ما فسیل هایی از دایناسورهای گوشتخوار را به خوبی مطالعه کرده ایم که استخوان های سایر حیوانات در بدن آنها قرار دارد. اگر چه غیرقابل انکار است که دایناسورهای گوشتخوار این حیوانات دیگر را خورده اند، اما تشخیص این که آیا طعمه از بین رفته است یا توسط دایناسور شکار شده است، سخت و یا حتی غیرممکن است.

استخوان‌ها تمایل دارند در فرآیند فسیل‌سازی زنده بمانند، اما حیوان ممکن است بیشتر ماهیچه‌ها و اندام‌ها یا حتی حشرات را خورده باشد و آنها هرگز در رکورد فسیلی ظاهر نشوند. اگرچه چنین یافته‌هایی مهم هستند، اما باید آن‌ها را به عنوان مدرکی در نظر بگیریم که چیزی یک بار اتفاق افتاده است، نه اینکه یک فعالیت معمول و رایج برای گونه بوده است. سپس می توانیم به دنبال شواهد دیگری برای آزمایش چنین ایده ای برویم.

فسیل‌های جدید و تکنیک‌های جدید (مانند سی‌تی اسکن برای بررسی داخل جمجمه و مغز دایناسورها برای ارزیابی آنها) هنوز در حال کشف و پیشرفت هستند. و امروزه شاید تعداد محققان فسیل شناسی بیشتر از هر زمان دیگری باشد، حتی اگر این تعداد در مقایسه با سایر رشته ها زیاد نباشد.

این بدان معناست که ما به طور مداوم در حال دریافت بینش و مدارک جدیدی در مورد چیزهایی مانند نحوه زندگی و آنچه دایناسورها می‌خوردند، فیزیولوژی زیربنایی آن‌ها، محیط‌هایی که در آن زندگی می‌کردند، چگونه حرکت می‌کردند و چگونه با رشدشان تغییر می‌کردند، دریافت می‌کنیم. این ماده خام مطالعات رفتار است و افزودن این نوع داده ها به درک ما از رفتار حیوانات مدرن پتانسیل بسیار زیادی برای مطالعات آینده دایناسورها (و سایر حیوانات ماقبل تاریخ) دارد.

زاویه دیگری که باید در نظر گرفت این است که دیرینه شناسان چگونه ایده های خود را در مورد رفتار دایناسورها در وهله اول فرموله می کنند. به عنوان مثال، اگرچه نمونه‌های متعددی از چندین فرد از گونه‌های دایناسور را داریم که با هم یافت می‌شوند، اما این بدان معنا نیست که این گونه‌ها معمولاً به صورت گروهی زندگی می‌کردند، چه رسد به اینکه اقوام نزدیک آنها زندگی می‌کردند.

📎مطالعه کنید

-البرز امیدی
Dinosaur Behavior (2023).pdf
147.2 MB
کتاب Dinosaur Behavior بی شک یکی از مهم ترین آثار پروفسور مایکل بنتون هست.

متاسفانه این کتاب به فارسی ترجمه نشده

تشکر از استاد شهبازی عزیز که این کتاب ارزشمند رو در کانال دیرینه‌نگار بارگذاری کردن
بد نیست که در روز جهانی زن، یاد بانوی ژوراسیک را زنده نگه داریم

امروز هشتم مارس، روز جهانی زن، و فردا نهم مارس سالروز مرگ مری انینگ است. او در سال ۱۷۹۹ دیده بر جهان گشود و در ۱۸۴۷ از دنیا رفت.

او در شناسایی دو مورد از کلیدی ترین خزندگان دریایی منقرض شده در تاریخ علم، یعنی Ichthyosaurus و Plesiosaurs نقش بسیار مهمی ایفا کرد. البته او کشفیات دیگری نیز داشت، مانند کشف اولین فسیل pterosaur در جایی به غیر از آلمان و همچنین فسیل های Cephalopodها!

زنانی که بر تظاهر زمانه شوریدند

- البرز امیدی
پوشش بدن pterosaurها چگونه بود؟ فلس، مو یا پر؟ (یک رفتار نیست اما در رفتار موثر است)

پرواز کنندگان مزوزوئیک : pterosaurها در اواخر تریاس، و تمام طول ژوراسیک و کرتاسه زندگی می‌کردند، و اندازه های متنوعی از سایز یک کبوتر تا غول‌های مطلق مانند Quetzalcoatlus داشتند. این گونه pterosaur به اندازه یک جنگنده، زمانی که به صورت قائم ایستاده بود به بلندی یک زرافه بود و طول بال هایش تا ۱۱ متر می‌رسید.

این موجودات گاهی با حرکت بر روی دریاهای کم عمق از ماهی ها و برخی از حشرات تغذیه می‌کردند. ما همه رژیم های غذایی آنها را به طور قطع نمی دانیم، و تعیین آن می تواند سخت باشد، به خصوص به این دلیل که بسیاری از آنها دندان های خود را در طول تکامل از دست داده اند. زمانی تصور می‌شد که این دلیل خوبی بر این بود که آنها شکارچی نبودند، اما نباید فراموش کرد که امروزه پرندگان بی دندان مانند عقاب و کرکس شکارچیان و لاشه‌خواران بسیار موفقی هستند.

شواهد جدید نشان می دهد که Pterosaurها هم، پر داشتند. مدت‌ها مشخص بود که Pterosaurها با کرک‌هایی که از پرزهای کوتاه ساخته می‌شد، پوشانده می‌شدند که پیکنوفیبر نام داشت. این کرک‌ها را می‌توان در بسیاری از فسیل‌های جمع‌آوری‌شده در اروپا در دهه‌ی 1800 دید. به هر حال، آن‌ها احتمالاً حیوانات فعالی بودند که می‌توانستند به خوبی هر پرنده ای پرواز کنند و بنابراین باید خونگرم باشند. نتایج حاصل از تحلیل ایزوتوپ نیتروژن در فسیل Pterosaurها نیز چنین چیزی را تایید میکند. پرواز انرژی زیادی می‌گیرد و Pterosaurها باید مقدار زیادی غذا خورده باشند تا سوخت و ساز بیشتری انجام دهند. عایق شدن بدن با خز سازگاری خوبی برای حفظ گرما است، همانطور که در پرندگان و پستانداران امروزی می‌بینیم.

اما پر؟؟؟ در واقع، از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ دو مطالعه منتشر شد، یکی در مورد Pterosaurهای ژوراسیک از چین، و دیگری نیز درمورد Tupandactylus غول‌پیکر از اوایل کرتاسه در برزیل، که نشان داد الیاف‌های پیکنوفیبرها چیزی بیش از پرزهای ساده بودند. برخی از آنها شاخه های جانبی پیچیده ای را نشان می دادند، مانند پرهای پرندگان، و بنابراین از آنها به پر تعبیر می‌شد.

• بسیاری از دایناسورها نیز پر داشتند، و این اکتشافات جدید نشان می دهد که پرها شاید ۱۰۰ میلیون سال قبل از اولین پرندگان و Pterosaurها، یا به عبارتی دیگر مدتها قبل از تکامل اولین پرندگان بی پنجه و دم کوتاه، منشا گرفته اند.

- پروفسور مایکل بنتون
استاد دیرین شناسی دانشگاه بریستول

- ترجمه : البرز امیدی
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
نوع دید دایناسورها


ما انسان ها آنقدر به دیدن رنگی و سه بعدی عادت کرده‌ایم که گاهی فراموش می‌کنیم که این موضوع برای همه حیوانات صادق نیست. بارزتر از همه این است که بسیاری از حیوانات، پوزه‌ی بلندی دارند، و این بدان معناست که چشم ها عمدتاً به طرفین به نظر می‌رسند و میدان دید جلو بر روی بینی بلند آنها تقسیم می‌شود. راز دید سه بعدی یا به عبارت دیگر استریوسکوپی در این است که میدان دید هر دو چشم با یکدیگر همپوشانی دارند و این همان چیزی است که دید ما را سه بعدی می کند.

بنابراین، یک اسب یا سگ عمدتاً جهان را در هر طرف با یک چشم می بیند و ناحیه همپوشانی جلوی پوزه که دید دوچشمی دارد کاملاً باریک است و یک ناحیه کور درست در جلوی بینی خود دارد. احتمالاً بسیاری از دایناسورها جهان را به همین شکل می‌دیدند و بسیاری از آنها حتی ممکن است آن نوار باریک دید دوچشمی را در جلو نداشته باشند. اکثر دایناسورهای تروپود حداقل دارای محدوده دید یک اسب بودند، با این حال، با یک منطقه سه بعدی باریک در جلو، که در صورت شکار طعمه متحرک ضروری است، علفخواران بزرگی که بیشتر وقت خود را صرف خوردن گیاهان می کردند، ممکن است حتی چنین توانایی را نداشته باشند.

★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
رفتار لاشه‌خواری یا شکارگری؟


مدتهاست که بحث در مورد اینکه T-Rex یک شکارچی بود یا یک لاشخور، وجود دارد. لاشخورها شکارچیانی هستند که عمدتاً از گوشت موجودات مرده تغذیه می کنند. کفتارها و کرکس‌ها می‌توانند طعمه خود را بکشند، اما به نظر می‌رسد که ترجیح می‌دهند چیزی را که توسط شیر یا پلنگ کشته شده است، بخورند و از آن تغذیه کنند و انرژی مورد نیاز خود را تامین کنند.

در حقیقت لاشه‌خواری یک استراتژی هوشمندانه است زیرا موجودی مانند کفتار انرژی زیادی را در تعقیب و کشتن طعمه از دست نمی‌دهد و اگر رفتار بومیان با کفتار، آزار دهنده باشد، می‌تواند به سایت کشتار دیگری برود. البته خطراتی هم وجود دارد! به عنوان مثال، ممکن است کفتار مورد نظر ما به منابع غذایی جدید اما کافی دسترسی پیدا نکند، یا ممکن است توسط شیر یا پلنگ کشته شود.

در مورد T-Rex، بحث لاشه‌خواری این است که این حیوان عظیم‌الجثه با وزن بیش از ۵ تن بود که به غذای فراوان نیاز داشت، و در عین حال احتمالاً سرعت چندان زیادی هم نداشته. تصور اینکه T-Rex بتواند با سرعت یک قطار سریع السیر بدود و بپرد و هر گیاهخواری را که با آن روبرو شود بکشد، اشتباه است و فقط در فیلم های پارک ژوراسیک دیده می‌شود. برخی دیگر به بازوهای بسیار کوچک که T-Rex داشت اشاره می کنند، بسیار کوچکتر از آن که برا شکار و درگیری مورد استفاده قرار بگیرند..

با این حال، استدلال های زیادی وجود دارد که می گویند تی رکس یک شکارچی بود. به عنوان مثال، دندان گیر افتاده‌ی یک T-Rex در دم یک Hadrosaur نشان می دهد که آنها به حیوانات زنده هم حمله می‌کردند. همچنین، احتمالاً لاشه و جسد کافی در اطراف وجود نداشت، بنابراینT-Rex مجبور شد برای شام خود دست به کار شود.

- البرز امیدی
★ رفتار شناسی موجودات ماقبل تاریخ
وضعیت پاراساژیتال


به حالت ایستاده دایناسورها، پرندگان و پستانداران، وضعیت پاراساژیتال گفته می‌شود. این بدان معنی است که اندام ها مستقیماً در زیر بدن قرار دارند و به موازات خطی فرضی که وسط بدن حیوان قرار دارد (یا همان خط ساژیتال) حرکت می‌کنند. دو مزیت اصلی وجود دارد : در مرحله‌ی اول، حیوان می تواند گام بلندتری بردارد زیرا از تمام اندام استفاده می شود، نه فقط قسمت پایینش. و در مرحله‌ی دوم اینکه حیوان می تواند همزمان بدود و نفس بکشد و بنابراین استقامت بسیار بیشتری دارد.

اما یک جانور اسپرالر فقط می تواند بدود یا نفس بکشد، نه هر دوی این کارها باهم! هنگامی که حرکت می کند، بدن به طور عمده از یک طرف به سمت دیگر نوسان می‌کند و این باعث می شود هوا از یک ریه به ریه دیگر منتقل شود و تنفس را مختل کند. پس از چند قدم، چنین جانوری باید بایستد تا کمی نفس بکشد، در حالی که یک انسان، اسب یا پرنده سالم می تواند به طور مداوم بدود و همزمان نفس بکشد.

دایناسورها از ابتدا پاراساژیتال بودند و این احتمالاً یکی از دلایل اصلی موفقیت تکاملی آنها و غلبه‌ی آنها بر سایر حیوانات بود. انقلاب عظیمی در وضعیت تتراپودها (چهارپایان) در دوره تریاس رخ داد، زمانی که تقریباً همه جانوران با جثه متوسط از نوع حرکت پراکنده و اسپرال، به حرکت پاراساژیتال تکامل یافتند، که نشانگر افزایش سرعت زندگی در خشکی بود.

- البرز امیدی
هر روزتان نوروز
نوروزتان پیروز 💚
ابهامات نظریه تکامل (؟؟؟)