Forwarded from فقیه دور اندیش
آیت الله منتظری:
چند وقت پیش من دیدم در مجله الشراع (۱) چیزی از قول آقای ری شهری چاپ شده بود به این مضمون:
"پیش از حکم اعدام سید مهدی، احمد آقا از دفتر امام به من زنگ زدند که نظر امام این است که سید مهدی اعدام نشود و به یک جایی تبعید شود، من گفتم باید دستور به خط امام باشد، گفتند بفرستید بگیرید و من نفرستادم و سید مهدی اعدام شد، بعد پیام را خودشان فرستادند ولی جوری وانمود شد که پیش از آنکه این پیام برسد او اعدام شده است ".
این اعتراف آقای ری شهری -اگر درست باشد- نشان میدهد که آن یادداشت (نامه آیت الله منتظری به آیت الله خمینی) به دست امام رسیده و موثر بوده است ولی آقایان به دنبال اجرای نظر خود بوده اند.
(۱) مجله الشراع، شماره 777، مورخه 1997/4/21 مطابق با 1376/2/1
#خاطرات جلد اول صفحه ۶۱۶
کانال فقیه دور اندیش
👇👇👇👇👇👇👇
http://t.me/va3moharam
چند وقت پیش من دیدم در مجله الشراع (۱) چیزی از قول آقای ری شهری چاپ شده بود به این مضمون:
"پیش از حکم اعدام سید مهدی، احمد آقا از دفتر امام به من زنگ زدند که نظر امام این است که سید مهدی اعدام نشود و به یک جایی تبعید شود، من گفتم باید دستور به خط امام باشد، گفتند بفرستید بگیرید و من نفرستادم و سید مهدی اعدام شد، بعد پیام را خودشان فرستادند ولی جوری وانمود شد که پیش از آنکه این پیام برسد او اعدام شده است ".
این اعتراف آقای ری شهری -اگر درست باشد- نشان میدهد که آن یادداشت (نامه آیت الله منتظری به آیت الله خمینی) به دست امام رسیده و موثر بوده است ولی آقایان به دنبال اجرای نظر خود بوده اند.
(۱) مجله الشراع، شماره 777، مورخه 1997/4/21 مطابق با 1376/2/1
#خاطرات جلد اول صفحه ۶۱۶
کانال فقیه دور اندیش
👇👇👇👇👇👇👇
http://t.me/va3moharam
Telegram
فقیه دور اندیش
آشنایی با آثار و اندیشه های
فقیه دور اندیش حضرت آیت الله العظمی منتظری
و اطلاعیه های ستاد بزرگداشت سوم محرم سالگرد ارتحال فقیه عالیقدر
کانال فقیه دور اندیش
@va3moharam
ارتباط با ما
https://t.me/va3moharamadmin
فقیه دور اندیش حضرت آیت الله العظمی منتظری
و اطلاعیه های ستاد بزرگداشت سوم محرم سالگرد ارتحال فقیه عالیقدر
کانال فقیه دور اندیش
@va3moharam
ارتباط با ما
https://t.me/va3moharamadmin
Forwarded from اکبر گنجی
کودتای آمریکایی/انگلیسی/آخوندی/شاهی علیه دکتر مصدق به روایت آیت الله منتظری
آیت الله منتظری: در قضیه مرحوم مصدق، دربار شاه توده نفتی ها را فرستاد -حتی در وشنوه که آیت الله بروجردی تابستانها در آنجا بودند- علیه روحانیت شعار بدهند و تظاهرات کنند، تا جایی که آیت الله بروجردی تماس گرفت و گفت این چه وضعی است که راه انداخته اید! دربار شاه میخواست با دکتر مصدق مبارزه کند و با این کارها علیه مصدق جوسازی میکرد. دربار توده ای ها را تحریک میکرد که علیه روحانیت و علیه دین شعار بدهند که وقتی آقای مصدق را میخواهند کنار بزنند کسی از او حمایت نکند، اوضاع جوری شده بود که ما وقتی در وشنوه داشتیم جامع الاحادیث را مقابله میکردیم و سی چهل نفر بودیم، خبر آوردند که مصدق سقوط کرد، یکی از آقایان سجده شکر به جا آورد که الحمدلله دیگر از شرشان راحت شدیم و خطر از اسلام برطرف شد! درباری ها با این بازی ها میخواستند زمینه فراهم کنند که برای سقوط دکتر مصدق روحانیت با آنها همراهی کند. بر اساس سیاستی که عرض کردم بعدا معلوم شد به اسم کمونیستها و به تحریک دربار نامه هایی به علما و آخوندها نوشته میشد و آنها را تهدید میکردند که مثلا شما را میکشیم، و چنین و چنان میکنیم.
آقای حاج آقا حسن رضویان نجف آبادی برای من نقل کرد که من قبل از سقوط دکتر مصدق رفتم نزد آقای ابوالقاسم پاینده -صاحب امتیاز و موسس مجله صبا که نجف آبادی بود و سابقه طلبگی داشت و گاهی در مجله اش به پر و پای آخوندها هم میپیچید و یک چیزهایی راجع به آخوندها مینوشت – گفت: من دیدم ابوالقاسم پاینده در یک صفحه بزرگ اسامی بسیاری از روحانیون رانوشته، بعد منشی اش را صدا زد و متنی را به او داد، و گفت بیا این متن را برای این آدرسها بفرست. گفت من آن وقت نفهمیدم که آن متن چه بود، بعد که مصدق سقوط کرد شنیدم به علما نامه هایی تهدید آمیز نوشته شده...
به ابوالقاسم پاینده گفتم آن متن که تو آن روز به منشی ات دادی و گفتی برای آخوندها بفرست تهدید آخوندها نبود؟
خنده اش گرفت و گفت بله.
ابوالقاسم پاینده با دربار مربوط بود، معلوم شد او را مامور کرده اند که چون آخوندها را میشناسد یک متن را به اسم کمونیستها تنظیم کند و بفرستد و با این کار آنان را مرعوب کند، توده نفتی ها با پول انگلستان و حمایتهای دربار تحریک میشدند تا مردم را از دولت دکتر مصدق و چپ روی بترسانند و مردم متوسل به دربار و شاه بشوند و مثلا بگویند صد رحمت به شاه. همین " تقی فداکار " که آن زمان از اصفهان وکیل مجلس شد، معروف بود که میگفتند انگلیسی است و از توده ایهای نفتی است.
#خاطرات_جلد_اول_صفحه ۱۵۹
https://www.instagram.com/akbarganji60/
آیت الله منتظری: در قضیه مرحوم مصدق، دربار شاه توده نفتی ها را فرستاد -حتی در وشنوه که آیت الله بروجردی تابستانها در آنجا بودند- علیه روحانیت شعار بدهند و تظاهرات کنند، تا جایی که آیت الله بروجردی تماس گرفت و گفت این چه وضعی است که راه انداخته اید! دربار شاه میخواست با دکتر مصدق مبارزه کند و با این کارها علیه مصدق جوسازی میکرد. دربار توده ای ها را تحریک میکرد که علیه روحانیت و علیه دین شعار بدهند که وقتی آقای مصدق را میخواهند کنار بزنند کسی از او حمایت نکند، اوضاع جوری شده بود که ما وقتی در وشنوه داشتیم جامع الاحادیث را مقابله میکردیم و سی چهل نفر بودیم، خبر آوردند که مصدق سقوط کرد، یکی از آقایان سجده شکر به جا آورد که الحمدلله دیگر از شرشان راحت شدیم و خطر از اسلام برطرف شد! درباری ها با این بازی ها میخواستند زمینه فراهم کنند که برای سقوط دکتر مصدق روحانیت با آنها همراهی کند. بر اساس سیاستی که عرض کردم بعدا معلوم شد به اسم کمونیستها و به تحریک دربار نامه هایی به علما و آخوندها نوشته میشد و آنها را تهدید میکردند که مثلا شما را میکشیم، و چنین و چنان میکنیم.
آقای حاج آقا حسن رضویان نجف آبادی برای من نقل کرد که من قبل از سقوط دکتر مصدق رفتم نزد آقای ابوالقاسم پاینده -صاحب امتیاز و موسس مجله صبا که نجف آبادی بود و سابقه طلبگی داشت و گاهی در مجله اش به پر و پای آخوندها هم میپیچید و یک چیزهایی راجع به آخوندها مینوشت – گفت: من دیدم ابوالقاسم پاینده در یک صفحه بزرگ اسامی بسیاری از روحانیون رانوشته، بعد منشی اش را صدا زد و متنی را به او داد، و گفت بیا این متن را برای این آدرسها بفرست. گفت من آن وقت نفهمیدم که آن متن چه بود، بعد که مصدق سقوط کرد شنیدم به علما نامه هایی تهدید آمیز نوشته شده...
به ابوالقاسم پاینده گفتم آن متن که تو آن روز به منشی ات دادی و گفتی برای آخوندها بفرست تهدید آخوندها نبود؟
خنده اش گرفت و گفت بله.
ابوالقاسم پاینده با دربار مربوط بود، معلوم شد او را مامور کرده اند که چون آخوندها را میشناسد یک متن را به اسم کمونیستها تنظیم کند و بفرستد و با این کار آنان را مرعوب کند، توده نفتی ها با پول انگلستان و حمایتهای دربار تحریک میشدند تا مردم را از دولت دکتر مصدق و چپ روی بترسانند و مردم متوسل به دربار و شاه بشوند و مثلا بگویند صد رحمت به شاه. همین " تقی فداکار " که آن زمان از اصفهان وکیل مجلس شد، معروف بود که میگفتند انگلیسی است و از توده ایهای نفتی است.
#خاطرات_جلد_اول_صفحه ۱۵۹
https://www.instagram.com/akbarganji60/
Forwarded from نشر هرمس (هرمس)
🔺 چاپ اول کتاب «خاطرات رِیمون آرون؛ پنجاه سال اندیشۀ سیاسی (دو جلدی)» منتشر شد
📚📚📚
📚 کتاب: #خاطرات_ریمون_آرون
🖊 مترجم: #عبدالحسین_نیکگهر
🔹 چاپ اول
◽️وزیری، جلد شومیز
◽️ جلد اول: ۴۵۴ صفحه، جلد دوم: ۵۸۰ صفحه
🔹قیمت: ۷۲۰ هزار تومان
📚📚📚
برشی از متن:
در حال جمع کردن میز و پاک کردن مشمع رومیزی یا شاید هم ظرفها بودم؛ کاملاً به خاطر نمیآورم که چطور شد یک انگلیسیِ میانسال سر صحبت را با من باز کرد و از من پرسید که قبل از احضار به خدمت به چه کاری اشتغال داشتهام؛ وقتی به او فهماندم که اگر ارتش مرا احضار نکرده بود اکنون در دانشگاه تولوز فلسفه تدریس میکردم، ناگهان در حالی که زنش را مخاطب قرار داده بود زبان به سرزنش حکومتهای فرانسه و انگلیس گشود: «از سالها پیش به تو گفتهام که با این سیاست احمقانه همهچیز را از دست خواهیم داد. ببین، بیست سال بعد از پیروزی به کجا رسیدهایم.» مبدل شدن استاد دانشگاه به جاشوی کشتی در نظر او نماد جامعهای وارونه بود، بدبختیای که فرانسویها و انگلیسیها خودشان بر سر خود آورده بودند.
دربارهٔ کتاب:
رِیمون آرون، استاد کلژ دو فرانس و مفسّر سیاسی (فیگارو، اکسپرس، کمانتِر)، در آستانۀ هفتادودوسالگی پس از ترک فیگارو قصد داشت با نوشتن دو جلد کتاب دربارۀ مارکسیسم مارکس حلقۀ کتابهایش را که از 1935 با نوشتن درآمدی بر فلسفۀ تاریخ آغاز کرده بود ببندد. عارضۀ ناگهانی سکته در آوریل 1977 او را از انجام این مقصود بازمیدارد. پس از بهبود نسبی، در اولین سال فراغت از تدریس، در تابستان 1979، سه فصل اول از سه کتابی را که در برنامۀ کار داشت مینویسد و میگوید: «دیدم اگر نخواهم خودم را از پا بیندازم، در فرصتی که برایم مانده تنها میتوانم "خاطرات" را که تلاش جسمی و فکری کمتری طلب میکرد بنویسم.»
«خاطرات رِیمون آرون» زندگینامۀ خودنوشت در معنای متداول کلمه نیست، بلکه جمعبندی زندگی پربار علمیِ یک فیلسوف جامعهشناس طی نیم قرن حضور فعال در صحنۀ بینالمللی در عصر ایدئولوژیهاست. بیشترِ نقدهایی را که در چهل سال اخیر دربارۀ خاطرات رِیمون آرون نوشته شدهاند در یک جمله میتوان خلاصه کرد: همۀ آنچه را دیگران [سارتر و...] به آنها نگاه میکردند و نمیدیدند، یا میدیدند و سکوت میکردند، آرون میدید و با صدای بلند و با قلم رسا افشا میکرد.
#نشر_هرمس
#چاپ_اول
#سی_و_چهارمین_نمایشگاه_بینالمللی_کتاب_تهران
@hermesspublication
📚📚📚
📚 کتاب: #خاطرات_ریمون_آرون
🖊 مترجم: #عبدالحسین_نیکگهر
🔹 چاپ اول
◽️وزیری، جلد شومیز
◽️ جلد اول: ۴۵۴ صفحه، جلد دوم: ۵۸۰ صفحه
🔹قیمت: ۷۲۰ هزار تومان
📚📚📚
برشی از متن:
در حال جمع کردن میز و پاک کردن مشمع رومیزی یا شاید هم ظرفها بودم؛ کاملاً به خاطر نمیآورم که چطور شد یک انگلیسیِ میانسال سر صحبت را با من باز کرد و از من پرسید که قبل از احضار به خدمت به چه کاری اشتغال داشتهام؛ وقتی به او فهماندم که اگر ارتش مرا احضار نکرده بود اکنون در دانشگاه تولوز فلسفه تدریس میکردم، ناگهان در حالی که زنش را مخاطب قرار داده بود زبان به سرزنش حکومتهای فرانسه و انگلیس گشود: «از سالها پیش به تو گفتهام که با این سیاست احمقانه همهچیز را از دست خواهیم داد. ببین، بیست سال بعد از پیروزی به کجا رسیدهایم.» مبدل شدن استاد دانشگاه به جاشوی کشتی در نظر او نماد جامعهای وارونه بود، بدبختیای که فرانسویها و انگلیسیها خودشان بر سر خود آورده بودند.
دربارهٔ کتاب:
رِیمون آرون، استاد کلژ دو فرانس و مفسّر سیاسی (فیگارو، اکسپرس، کمانتِر)، در آستانۀ هفتادودوسالگی پس از ترک فیگارو قصد داشت با نوشتن دو جلد کتاب دربارۀ مارکسیسم مارکس حلقۀ کتابهایش را که از 1935 با نوشتن درآمدی بر فلسفۀ تاریخ آغاز کرده بود ببندد. عارضۀ ناگهانی سکته در آوریل 1977 او را از انجام این مقصود بازمیدارد. پس از بهبود نسبی، در اولین سال فراغت از تدریس، در تابستان 1979، سه فصل اول از سه کتابی را که در برنامۀ کار داشت مینویسد و میگوید: «دیدم اگر نخواهم خودم را از پا بیندازم، در فرصتی که برایم مانده تنها میتوانم "خاطرات" را که تلاش جسمی و فکری کمتری طلب میکرد بنویسم.»
«خاطرات رِیمون آرون» زندگینامۀ خودنوشت در معنای متداول کلمه نیست، بلکه جمعبندی زندگی پربار علمیِ یک فیلسوف جامعهشناس طی نیم قرن حضور فعال در صحنۀ بینالمللی در عصر ایدئولوژیهاست. بیشترِ نقدهایی را که در چهل سال اخیر دربارۀ خاطرات رِیمون آرون نوشته شدهاند در یک جمله میتوان خلاصه کرد: همۀ آنچه را دیگران [سارتر و...] به آنها نگاه میکردند و نمیدیدند، یا میدیدند و سکوت میکردند، آرون میدید و با صدای بلند و با قلم رسا افشا میکرد.
#نشر_هرمس
#چاپ_اول
#سی_و_چهارمین_نمایشگاه_بینالمللی_کتاب_تهران
@hermesspublication
Forwarded from | پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
📚این دفتر بی معنی، یادگار نمای فرهنگی از ایرج افشار، بهکوشش بهرام، کوشیار و آرش افشار، تهران: نشر سخن، ۱۴۰۲.
#تازهها
#ایرج_افشار
#خودزندگینامه
#خاطرات
@HistoryandMemory
#تازهها
#ایرج_افشار
#خودزندگینامه
#خاطرات
@HistoryandMemory
Forwarded from خاطرات هاشمی رفسنجانی (حسین انصاری)
عــصــر احــمــدآقــا آمــد و نــوار ســخــنــان آقــای آيت الــلــه الــعــظــمـــی مــحــمــد رضـــا گــلــپــايگـــانــی را آورد و گــوش داديم. بــه شــعــار "مــرگ بــر ضــد ولــايت فــقــيه" اعــتــراض دارنــد و از مــجــلــس مــی خــواهد كه در تــشــخــيص ضــرورت و مــوضــوعــات احــكام ثــانــويه، دقــت و وســواس داشــتــه بــاشــد، ولــی بــا خــضـــوع و احــتــرام صــحــبــت كرده انــد.
1360/12/14
آقــای مــنــتــظــری از امــام خــواســتــنــد كه اجــازه بــدهنــد {احمد}مــفــتــی زاده، از رهبــران مــذهبــی اكراد در مــنــزلــی بــيرون از زنــدان، تــحــت نــظــر بــاشــد. امــام قــبــول نــكردنــد. همــچــنــين آقــای مــنــتــظــری خــواســتــنــد كه بــه آقــای ســيد كاظــم شــريعــتــمــداری كه اكنــون در بــيمــارســتــان بــســتــری اســت، اجــازۀ مــلــاقــات بــا عــلــمــا داده شــود. امــام فــرمــودنــد بــا اهل خــانــه اش مــلــاقــات كنــد.
1364/12/14
آقـاى [عبدالحسين] وهاجى، گزارش مذاكره با هيأت اوگاندايى را تلفنى داد. اجـازه گرفـت نفـت نسيه با مهلت يكسال به آنها فروخته شود.
1369/12/14
آقاى سید محمد اصغرى، مدیر سابق مؤسسۀ کیهان آمد. براى شغلى مناسب استمداد کـرد و از رفتــار بــا خــودش در دوران مــسئولیت کــه بــه خــاطر دخالــت هــاى دفتــر رهبــرى مسلوب الاختیار بوده گله داشت.
1372/12/14
فائزه، نمايندۀ تهران، از سفر قطر برگشته و گزارش سفر را داد و گفت...، از سوى دادگاه ويژۀ روحانيت به مطبوعات گفته اندكه اسم آيت الله منتظرى را ننويسند، ولى مطبوعات مى گويند، دادگاه چنين حقى ندارد...
شب، على، اخوى زاده آمد. گزارشى از انتخابات شوراها داد و گفت...
آقاى مهاجرانى، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته كه رهبرى به ايشان در مورد بعضى روزنامه ها، مثل صبح امروز و خرداد و... اتمام حجت كرده اند و بازجويى دوم آقاى عبدالله نورى، مدير مسئول روزنامۀ خرداد هم تُند بوده است...
در رسانه هاى خارجى، همانند داخلى ها به مسئله ی بازداشت محسن كديور توجه زيادى شده و مسأله را مستقيماً به رهبری مربوط مى كنند.
1377/12/14
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#چهاردهم_اسفند #چهارده_اسفند
1360/12/14
آقــای مــنــتــظــری از امــام خــواســتــنــد كه اجــازه بــدهنــد {احمد}مــفــتــی زاده، از رهبــران مــذهبــی اكراد در مــنــزلــی بــيرون از زنــدان، تــحــت نــظــر بــاشــد. امــام قــبــول نــكردنــد. همــچــنــين آقــای مــنــتــظــری خــواســتــنــد كه بــه آقــای ســيد كاظــم شــريعــتــمــداری كه اكنــون در بــيمــارســتــان بــســتــری اســت، اجــازۀ مــلــاقــات بــا عــلــمــا داده شــود. امــام فــرمــودنــد بــا اهل خــانــه اش مــلــاقــات كنــد.
1364/12/14
آقـاى [عبدالحسين] وهاجى، گزارش مذاكره با هيأت اوگاندايى را تلفنى داد. اجـازه گرفـت نفـت نسيه با مهلت يكسال به آنها فروخته شود.
1369/12/14
آقاى سید محمد اصغرى، مدیر سابق مؤسسۀ کیهان آمد. براى شغلى مناسب استمداد کـرد و از رفتــار بــا خــودش در دوران مــسئولیت کــه بــه خــاطر دخالــت هــاى دفتــر رهبــرى مسلوب الاختیار بوده گله داشت.
1372/12/14
فائزه، نمايندۀ تهران، از سفر قطر برگشته و گزارش سفر را داد و گفت...، از سوى دادگاه ويژۀ روحانيت به مطبوعات گفته اندكه اسم آيت الله منتظرى را ننويسند، ولى مطبوعات مى گويند، دادگاه چنين حقى ندارد...
شب، على، اخوى زاده آمد. گزارشى از انتخابات شوراها داد و گفت...
آقاى مهاجرانى، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته كه رهبرى به ايشان در مورد بعضى روزنامه ها، مثل صبح امروز و خرداد و... اتمام حجت كرده اند و بازجويى دوم آقاى عبدالله نورى، مدير مسئول روزنامۀ خرداد هم تُند بوده است...
در رسانه هاى خارجى، همانند داخلى ها به مسئله ی بازداشت محسن كديور توجه زيادى شده و مسأله را مستقيماً به رهبری مربوط مى كنند.
1377/12/14
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#چهاردهم_اسفند #چهارده_اسفند
Forwarded from خاطرات هاشمی رفسنجانی (حسین انصاری)
ناخدا افضلی، فرمانده نیروی دریایی آمـد و راجـع بـه مـين گـذاری و مـين روبـی توضيحاتی داد. اطلاع داد كه وابستۀ نظامی ايتاليا گفته كشـورهای نفـت خيـز منطقـه مايلنـد شصت ميليارد دلار خسارت جنگ را از طرف صدام به ايران بدهند و ايران از شرط سوم كـه كيفر صدام است، منصرف شود. خبر داد كه چهل كانتينر از اجناسی كه ما در آمريكـا از پـيش از انقلاب داشته ايم وارد بنادر ايران شده
1360/12/15
آقای مهندس [عزت اله] سحابی آمد و انتقاداتی به حکومت داشت. مدعی خفقان بود و می گفت اکثریت مردم با حکومت نیستند و گرانی را معلول لجبازی مردم در مقابل حکومت می دانست. راجع به جنگ هم نظر منفی داشت. تحت تأثیر تبلیغات دشمنان است. متأسف شدم که اینها، همان روحیۀ زمان بنی صدر را دارند.
1362/12/15
[محسن] رفیقدوست آمد. اطلاع داد که بنا است مقداری موشک زمین به زمین بخریم یا بگیریم.
1364/12/15
شب جلسۀ سران قوا در زیر زمین ساختمان ریاست جمهوری تشکیل شد. وضع جنگ را توضیح دادم. از سیاست ضد روسی که ترویج میشود، انتقاد کردم؛ زیرا روشن شده که موشک های عراق چیز جدیدی نیست که روسها داده باشند. همان اسکاد - بیهای سابق است و بی جهت با تبلیغات منفی، دشمنی روسها را تحریک میکنیم. قرار شد به دانشجویانی که فردا تظاهرات ضدروسی دارند گفته شود که به طرف سفارت روس نروند.
1366/12/15
به دفترم برگـشتم. در راه دكتـر ولايتـى، جريـان مـذاكره بـا سـعدون حمـادى، [معـاون نخست وزير عراق] را گفت. او از حمايت ايران از قيام مردم عراق شكايت نموده اسـت كـه دكتر ولايتى، منكر حمايت شده و كار رسانه ها و بيانات مسئولان مجلـس اعـلاى عـراق را خارج از سياست دولت گفته كه شبيه به بيانيه هاى اخير منافقين در عراق است.
1369/12/15
افطار میهمان رهبری بودم... آیت الله خامنهای عقیدهای به تجزیه و استقلال #کشمیر از هند ندارند. مسلمانان داخل هند نیز چنین فکر میکنند.
1372/12/15
عصر آقاى على لاريجانى، [رییس سازمان صدا وسیما] آمد. خبر داد، امروز در جلسۀ سران سه قوه، بين آقايان [مهدی] كروبى، [رییس مجلس] و [سیدمحمود] هاشمىشاهرودى، [رییس قوۀ قضاییه]، درگيرى لفظی پيش آمده و آقاى كروبى بىحال شده است.
شب آقاى [عباسعلی] عليزاده، ریيس دادگسترى تهران آمد. ماجراى نزاع لفظی آقايان كروبى، [رییس مجلس] و هاشمىشاهرودى، [رییس قوۀ قضاییه] در جلسه امروز را تعريف كرد. گفت، گروه تحقيق از پروندۀ [شهرام] جزايرى گزارش دادند و گفتند، بازجویىهاى طولانى و شبانه و تحقير و زندان انفرادى از مصادیق شكنجه است. آقاى شاهرودى، قبول نكرده كه آنها شكنجه شده باشند. آقاى كروبى اصرار داشت كه شكنجه است و به قوۀ قضایيه اعتراضكرد و آقاى شاهرودى گفت، چون خود ايشان كمك مالی گرفته، چنين قضاوتى دارند و نيز همسر شما به جزايرى گفته، خود را به جنون بزند و نوار آن تلفن را داريم. آقاى كروبى ناراحت شده و به زمين افتاده و فشارخونش بالا رفته است. گفت، به خواست آقاى [عباس واعظ] طبسى، پروندۀ فرزند او [ناصر] را به دادگاه خواهند برد.
1380/12/15
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#پانزدهم_اسفند #پانزده_اسفند
1360/12/15
آقای مهندس [عزت اله] سحابی آمد و انتقاداتی به حکومت داشت. مدعی خفقان بود و می گفت اکثریت مردم با حکومت نیستند و گرانی را معلول لجبازی مردم در مقابل حکومت می دانست. راجع به جنگ هم نظر منفی داشت. تحت تأثیر تبلیغات دشمنان است. متأسف شدم که اینها، همان روحیۀ زمان بنی صدر را دارند.
1362/12/15
[محسن] رفیقدوست آمد. اطلاع داد که بنا است مقداری موشک زمین به زمین بخریم یا بگیریم.
1364/12/15
شب جلسۀ سران قوا در زیر زمین ساختمان ریاست جمهوری تشکیل شد. وضع جنگ را توضیح دادم. از سیاست ضد روسی که ترویج میشود، انتقاد کردم؛ زیرا روشن شده که موشک های عراق چیز جدیدی نیست که روسها داده باشند. همان اسکاد - بیهای سابق است و بی جهت با تبلیغات منفی، دشمنی روسها را تحریک میکنیم. قرار شد به دانشجویانی که فردا تظاهرات ضدروسی دارند گفته شود که به طرف سفارت روس نروند.
1366/12/15
به دفترم برگـشتم. در راه دكتـر ولايتـى، جريـان مـذاكره بـا سـعدون حمـادى، [معـاون نخست وزير عراق] را گفت. او از حمايت ايران از قيام مردم عراق شكايت نموده اسـت كـه دكتر ولايتى، منكر حمايت شده و كار رسانه ها و بيانات مسئولان مجلـس اعـلاى عـراق را خارج از سياست دولت گفته كه شبيه به بيانيه هاى اخير منافقين در عراق است.
1369/12/15
افطار میهمان رهبری بودم... آیت الله خامنهای عقیدهای به تجزیه و استقلال #کشمیر از هند ندارند. مسلمانان داخل هند نیز چنین فکر میکنند.
1372/12/15
عصر آقاى على لاريجانى، [رییس سازمان صدا وسیما] آمد. خبر داد، امروز در جلسۀ سران سه قوه، بين آقايان [مهدی] كروبى، [رییس مجلس] و [سیدمحمود] هاشمىشاهرودى، [رییس قوۀ قضاییه]، درگيرى لفظی پيش آمده و آقاى كروبى بىحال شده است.
شب آقاى [عباسعلی] عليزاده، ریيس دادگسترى تهران آمد. ماجراى نزاع لفظی آقايان كروبى، [رییس مجلس] و هاشمىشاهرودى، [رییس قوۀ قضاییه] در جلسه امروز را تعريف كرد. گفت، گروه تحقيق از پروندۀ [شهرام] جزايرى گزارش دادند و گفتند، بازجویىهاى طولانى و شبانه و تحقير و زندان انفرادى از مصادیق شكنجه است. آقاى شاهرودى، قبول نكرده كه آنها شكنجه شده باشند. آقاى كروبى اصرار داشت كه شكنجه است و به قوۀ قضایيه اعتراضكرد و آقاى شاهرودى گفت، چون خود ايشان كمك مالی گرفته، چنين قضاوتى دارند و نيز همسر شما به جزايرى گفته، خود را به جنون بزند و نوار آن تلفن را داريم. آقاى كروبى ناراحت شده و به زمين افتاده و فشارخونش بالا رفته است. گفت، به خواست آقاى [عباس واعظ] طبسى، پروندۀ فرزند او [ناصر] را به دادگاه خواهند برد.
1380/12/15
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#پانزدهم_اسفند #پانزده_اسفند
Forwarded from خاطرات هاشمی رفسنجانی (حسین انصاری)
آقای {محمد کاظم}خوانساری، سفیر ایران در لیبی آمد. دربارۀ گرفتن پلهای پی.ام.پی. توسط لیبی و سیستم دفاع هوائی و مسائل دیگر گفت. به ایشان هم دربارۀ گرفتن موشک بیشتر، مأموریت دادم. سفیر فعالی است.
1363/12/16
آقای علی يونسی، دادستان عمومی تهران از وضع شركتهای مضاربه ای كه اخيراً در مطبوعات سروصدای زيادی عليه آنها راه افتاده، گزارش داد. روزنامۀ كيهان سردمدار است، كميسيونی مأمور شد كه بررسی اقتصادی نمايد.
1368/12/16
آقای [حسین] شریعتمداری، مدیر [مؤسسه] کیهان{از سال 1372} آمد. به تعبیر خودش، عرض مراتب ایمان و اعتقاد و اخلاص به سیاستهای من و دولت را نمود و برای توجیه بعضی از مخالف خوانیهای کیهان توضیحاتی داد که با فن تبلیغ غیرمستقیم، میخواهند مخالفان را خلعسلاح کنند و سرانجام برای مشکلات کیهان کمک خواست؛ تذکراتی دادم.
1373/12/16
آقای عزت الله ضرغامی، معاون حقوقی و پارلمانی وزير دفاع آمد. گفت، اشكالات فيلم های توليدی امسال را به آقای خاتمی، رييس جمهور گفته است و او اظهار نگرانی كرده و گفته فكر نمی كردم كار به اينجا برسد و نيز گفته بهترين وضع فيلم را در زمان وزارت آقای مصطفی ميرسليم داشته ايم.
1378/12/16
برای اقامۀ نماز عيد قربان، به دانشگاه تهران رفتم. خطبهای در مورد عيد [قربان] و خطبهای در مورد مبارزه با فقر، با استناد به عمل و كلام علی(ع)، به مناسبت سال امام علی، ايرادكردم. سالها، اقامۀ نماز عيد قربان نداشتيم. از اول انقلاب تاكنون، ١٢ نماز اقامه شده؛ يك بار من، يك بار آقای [محمد] امامی كاشانی در سال گذشته و هفت بار آيتالله خامنهای. امسال ستاد [برگزاری] نمازجمعه، تصميم گرفت كه به نماز عيد قربان، اهميت بدهد و من از رهبری پرسيدم، چرا به نماز نمی روند.گفتند، سالهای گذشته، شركت مردم كم بود و كمكم ترجيح داده شد كه نباشد؛ قرار شد با تبليغ بيشتر، اين بار من بروم.
1379/12/16
سرشب، حسنآقا خمينى آمد؛ براى دعوت به مراسم سالگرد احمدآقا و گفت، در محافل مردمى و خانوادگى و طلاب، اين فكر شيوع پيدا كرده كه اگر شما مسئول كشور بوديد، مانع بحران با آمريكا مىشديد كه نه تُندى آقاى خامنهاى را داريد و نه كُندى عمل آقاى خاتمى را و گفت، روحيۀ طلاب خوب است؛به خصوص بعد از راهپيمايى مردم در ٢٢ بهمن.
1380/12/16
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#شانزدهم_اسفند #شانزده_اسفند
1363/12/16
آقای علی يونسی، دادستان عمومی تهران از وضع شركتهای مضاربه ای كه اخيراً در مطبوعات سروصدای زيادی عليه آنها راه افتاده، گزارش داد. روزنامۀ كيهان سردمدار است، كميسيونی مأمور شد كه بررسی اقتصادی نمايد.
1368/12/16
آقای [حسین] شریعتمداری، مدیر [مؤسسه] کیهان{از سال 1372} آمد. به تعبیر خودش، عرض مراتب ایمان و اعتقاد و اخلاص به سیاستهای من و دولت را نمود و برای توجیه بعضی از مخالف خوانیهای کیهان توضیحاتی داد که با فن تبلیغ غیرمستقیم، میخواهند مخالفان را خلعسلاح کنند و سرانجام برای مشکلات کیهان کمک خواست؛ تذکراتی دادم.
1373/12/16
آقای عزت الله ضرغامی، معاون حقوقی و پارلمانی وزير دفاع آمد. گفت، اشكالات فيلم های توليدی امسال را به آقای خاتمی، رييس جمهور گفته است و او اظهار نگرانی كرده و گفته فكر نمی كردم كار به اينجا برسد و نيز گفته بهترين وضع فيلم را در زمان وزارت آقای مصطفی ميرسليم داشته ايم.
1378/12/16
برای اقامۀ نماز عيد قربان، به دانشگاه تهران رفتم. خطبهای در مورد عيد [قربان] و خطبهای در مورد مبارزه با فقر، با استناد به عمل و كلام علی(ع)، به مناسبت سال امام علی، ايرادكردم. سالها، اقامۀ نماز عيد قربان نداشتيم. از اول انقلاب تاكنون، ١٢ نماز اقامه شده؛ يك بار من، يك بار آقای [محمد] امامی كاشانی در سال گذشته و هفت بار آيتالله خامنهای. امسال ستاد [برگزاری] نمازجمعه، تصميم گرفت كه به نماز عيد قربان، اهميت بدهد و من از رهبری پرسيدم، چرا به نماز نمی روند.گفتند، سالهای گذشته، شركت مردم كم بود و كمكم ترجيح داده شد كه نباشد؛ قرار شد با تبليغ بيشتر، اين بار من بروم.
1379/12/16
سرشب، حسنآقا خمينى آمد؛ براى دعوت به مراسم سالگرد احمدآقا و گفت، در محافل مردمى و خانوادگى و طلاب، اين فكر شيوع پيدا كرده كه اگر شما مسئول كشور بوديد، مانع بحران با آمريكا مىشديد كه نه تُندى آقاى خامنهاى را داريد و نه كُندى عمل آقاى خاتمى را و گفت، روحيۀ طلاب خوب است؛به خصوص بعد از راهپيمايى مردم در ٢٢ بهمن.
1380/12/16
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#شانزدهم_اسفند #شانزده_اسفند
Forwarded from خاطرات هاشمی رفسنجانی (حسین انصاری)
در نخست وزيری در جلسۀ مذاكره با نمايندگان كنفرانس اسلامی كه برای ميـانجيگری در جنگ با عراق آمده اند، شركت كردم. آقايان سكوتوره رئيس جمهور گينـه، ضـياءالحق رئـيس جمهور پاكستان، عبدالستار رئيس جمهـوری بـنگلادش، بلنداولوسـو نخسـت وزيـر تركيـه، حبيب شطي دبير كل اتحاديۀ عرب و وزرای خارجۀ آنها بودند. دو ساعتی در جلسۀ رسـمی و دو ساعتی هم در جلسۀ غير رسمی بحث كرديم. پيشنهاد قابل قبولی نداشتند. ميگفتند: آتش بس را بپذيريد و با مذاكره دربارۀ اروندرود موافقت كنيد. مرزهای زمينی همـان باشـد كه در قرارداد الجزاير است. صدام ميگويدكه پس از آتش بس، مذاكره و سپس خروج نيروهای عراق. ما روی شرطهای قبلی پافشاری كرديم: خروج بی قيد و شرط، پرداخت خسارات و كيفـر متجاوز و برگشت آوارگان عراقی
1360/12/17
شب با سران قوا، مهمان احمد آقا بودیم. امام هم در جلسه شرکت کردند. بیشتر صحبتها دربارۀ جنگ بود و امام از نامۀ آقای منتظری - که وضع جنگ را بد ترسیم کرده بودند - گله داشتند. قرار شد من به ایشان تذکر دهم.
1362/12/17
دکتر روحانی آمد و دربارۀ جنگ و خرید رادار از انگلیس مذاکره کردیم. از وزارت دفاع دربارۀ گلوله های توپ فرانسوی که اخیراً در فرانسه سروصدا راه انداخته پرسیدم. گفتند سه کشتی قبلاً خریده ایم...
شب به خانه آمدم. یاسر اسکناس صد ریالی جدید آورده بود که اخیراً با تلقین رادیو بغداد در اذهان آمده که از ریش عکس مرحوم مدرس که روی اسکناس است، شکل روباه ترسیم شده ولی بیشتر تلقینی است تا واقعیت. این اولین اسکناس تولیدی خود ایران است.
1364/12/17
ظهر آقای کنگرلو آمد و گفت فرانسویها آمادهاند که برای شفاعت در آزادی سه گروگان، فوراً چند لامپ موشک هاگ رایگان تحویل دهند.
1366/12/17
میگویند حدود چهار هزار نفر مصدوم شیمیایی به بیمارستان مراجعه کردهاند که اکثریت آنها مرخص شدهاند و حدود ۵۰ نفر بیشتر بستری نیستند و حدود ۱۰۰ نفر شهید شیمیایی داریم؛ مثل اینکه حالت روانی شیمیایی بیشتر از اصل ماده تأثیر میگذارد و بهانه خوبی برای عقبنشینی است. آنها که نمیخواهند بجنگند، به آسانی میتوانند تظاهر به ابتلا به شیمیایی کنند و یا دچار خیال میشوند. گفته بودیم خبرنگاران و هیئت بازرسی شورای امنیت سازمان ملل برای بررسی [بمباران] شیمیایی بیایند که بیمارستانها میگویند آثار زیادی نمانده است...
با دکتر روحانی دربارۀ شرایط جاری و حاکم و راهکارها، در طول روز مذاکراتی کردیم. آقای روحانی به ادامۀ جنگ اعتقادی ندارد و تأکید بر ختم آن دارد.
1367/12/17
عصر آقای [محسن] نوربخش، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] آمد. در مورد سختگیری در خصوص فراریانی که به داخل برمیگردند و پولهایی از آنها در مورد اموال تحت سرپرستی آنها از خمس گرفته میشود، چارهجویی کرد.
1371/12/17
آقای [رضا] امراللهی، [رئیس سازمان انرژی اتمی] آمد. در مورد خرید نیروگاه هستهای از چین اصرار داشت. گفتم باید قبلاً مسأله ی محل نیروگاه مشخص شود.
1372/12/17
آقای مسيح مهاجری، مدير مسئول روزنامۀ جمهوری اسلامی آمد. در مورد مطبوعات بحث شد و گزارش جلسۀ چهارشنبۀ گذشته در اين خصوص را داد و در مورد تعطيل شدن روزنامۀ آريا پرسيد كه گفتم، آقای لاريجانی، رئيس سازمان صدا و سيما خبر داد كه در شورای عالی امنيت ملی تصميم گيری شده و گويا نخواسته اند، به اين عنوان اعلان شود و گفته اند، خودش موقتاً است. علت تعطيلی، نوشتن مطلبی در مورد اعدام های بعد از {عمليات} مرصاد در زمان امام خمينی است.
آقای مهاجری گفت، آقای خاتمی كه در آن زمان وزير ارشاد و رئيس ستاد تبليغات جنگ بود، روز اعلان پذيرش قطعنامه {598}، مديران بعضی از مطبوعات را دعوت كرد؛ آقايان سيد محمد اصغری از كيهان، مرتضی نبوی از رسالت، مسيح مهاجری از جمهوری اسلامی و سيد محمود دعايی از اطلاعات و ضمن تشريح نظر امام، دستور داد كه چيزی دربارۀ احكام مربوط به منافقان ننويسند و اظهار تعجب كرد، از اينكه چگونه روزنامه ها تعطيلی روزنامۀ آريا را بدون سروصدا تحمل كردند؟
1378/12/17
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#هفدهم_اسفند #هفده_اسفند
1360/12/17
شب با سران قوا، مهمان احمد آقا بودیم. امام هم در جلسه شرکت کردند. بیشتر صحبتها دربارۀ جنگ بود و امام از نامۀ آقای منتظری - که وضع جنگ را بد ترسیم کرده بودند - گله داشتند. قرار شد من به ایشان تذکر دهم.
1362/12/17
دکتر روحانی آمد و دربارۀ جنگ و خرید رادار از انگلیس مذاکره کردیم. از وزارت دفاع دربارۀ گلوله های توپ فرانسوی که اخیراً در فرانسه سروصدا راه انداخته پرسیدم. گفتند سه کشتی قبلاً خریده ایم...
شب به خانه آمدم. یاسر اسکناس صد ریالی جدید آورده بود که اخیراً با تلقین رادیو بغداد در اذهان آمده که از ریش عکس مرحوم مدرس که روی اسکناس است، شکل روباه ترسیم شده ولی بیشتر تلقینی است تا واقعیت. این اولین اسکناس تولیدی خود ایران است.
1364/12/17
ظهر آقای کنگرلو آمد و گفت فرانسویها آمادهاند که برای شفاعت در آزادی سه گروگان، فوراً چند لامپ موشک هاگ رایگان تحویل دهند.
1366/12/17
میگویند حدود چهار هزار نفر مصدوم شیمیایی به بیمارستان مراجعه کردهاند که اکثریت آنها مرخص شدهاند و حدود ۵۰ نفر بیشتر بستری نیستند و حدود ۱۰۰ نفر شهید شیمیایی داریم؛ مثل اینکه حالت روانی شیمیایی بیشتر از اصل ماده تأثیر میگذارد و بهانه خوبی برای عقبنشینی است. آنها که نمیخواهند بجنگند، به آسانی میتوانند تظاهر به ابتلا به شیمیایی کنند و یا دچار خیال میشوند. گفته بودیم خبرنگاران و هیئت بازرسی شورای امنیت سازمان ملل برای بررسی [بمباران] شیمیایی بیایند که بیمارستانها میگویند آثار زیادی نمانده است...
با دکتر روحانی دربارۀ شرایط جاری و حاکم و راهکارها، در طول روز مذاکراتی کردیم. آقای روحانی به ادامۀ جنگ اعتقادی ندارد و تأکید بر ختم آن دارد.
1367/12/17
عصر آقای [محسن] نوربخش، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] آمد. در مورد سختگیری در خصوص فراریانی که به داخل برمیگردند و پولهایی از آنها در مورد اموال تحت سرپرستی آنها از خمس گرفته میشود، چارهجویی کرد.
1371/12/17
آقای [رضا] امراللهی، [رئیس سازمان انرژی اتمی] آمد. در مورد خرید نیروگاه هستهای از چین اصرار داشت. گفتم باید قبلاً مسأله ی محل نیروگاه مشخص شود.
1372/12/17
آقای مسيح مهاجری، مدير مسئول روزنامۀ جمهوری اسلامی آمد. در مورد مطبوعات بحث شد و گزارش جلسۀ چهارشنبۀ گذشته در اين خصوص را داد و در مورد تعطيل شدن روزنامۀ آريا پرسيد كه گفتم، آقای لاريجانی، رئيس سازمان صدا و سيما خبر داد كه در شورای عالی امنيت ملی تصميم گيری شده و گويا نخواسته اند، به اين عنوان اعلان شود و گفته اند، خودش موقتاً است. علت تعطيلی، نوشتن مطلبی در مورد اعدام های بعد از {عمليات} مرصاد در زمان امام خمينی است.
آقای مهاجری گفت، آقای خاتمی كه در آن زمان وزير ارشاد و رئيس ستاد تبليغات جنگ بود، روز اعلان پذيرش قطعنامه {598}، مديران بعضی از مطبوعات را دعوت كرد؛ آقايان سيد محمد اصغری از كيهان، مرتضی نبوی از رسالت، مسيح مهاجری از جمهوری اسلامی و سيد محمود دعايی از اطلاعات و ضمن تشريح نظر امام، دستور داد كه چيزی دربارۀ احكام مربوط به منافقان ننويسند و اظهار تعجب كرد، از اينكه چگونه روزنامه ها تعطيلی روزنامۀ آريا را بدون سروصدا تحمل كردند؟
1378/12/17
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#هفدهم_اسفند #هفده_اسفند
Forwarded from خاطرات هاشمی رفسنجانی (حسین انصاری)
شب وزیر خارجۀ سوریه با همراهان آمدند. از نتیجۀ مذاکرات و پیمان های منعقد شده راضی بودند. بیش از دو میلیارد دلار قرار داد مبادلۀ نفت و کالا بسته اند. در هر بشکه 3 دلار تخفیف گرفته اند، چون قبلاً نفت را با لوله از عراق در خاک خودشان تحویل می گرفته اند و اینک باید در خارک از ما بگیرند؛ البته ما مایل بودیم مقداری مجانی بدهیم، نه تخفیف؛ به اسم کمک به جهاد فلسطین. بیشتر بحثها دربارۀ مسائل عراق پس از صدام - اگر سقوط کرد - بود.
1360/12/24
در اثر تهديدات و شايعه ها انتظار ميرفت كه عراق ديشب در تهران بمب اندازی كند؛ [روشنایی] شهر را خاموش كرده بوديم و آماده باش داده بوديم، اما خبری نشد... شب هم به احتمال حملۀ هواپيماها[ی عراقی]، مدتی [روشناييهای] تهران خاموش شد و ضدهوائيها كار كردند.
1363/12/24
احمد آقا آمد. دربارۀ جنگ و ارتش صحبت شد و گفت دختر مرحوم آشیخ مرتضی حائری در جلسۀ ختم پدرش در منزل، علیه امام صحبت کرده و خانواده های شهدا، فردای آن روز به منزلشان رفته و آنها را مورد ملامت قرار داده اند.
1364/12/24
عصر ستاد مبارزه با مواد مخدر جلسه داشت. گزارش طرح اعدام حاج بلوچ ياغی در داخل پاكستان را دادند.
1368/12/24
سد شـهيد سـليمى كه به خاطر عبور نظاميان در زمان جنگ سـاخته شـده، باعـث اخـتلال در آبيـارى طبيعـى نخلها است و نخلها آسيب زيادى ديده اند. شبكۀ راهها كه از زمان جنـگ در ايـن منطقـه مانده است، مى تواند براى عمران و رفاه مردم مؤثر باشد. در بخش اروندكنار با مسئول بازسازى و بخشدار صحبت كرديم؛ هنوز بازسـازى ايـن بخش شروع نشده است. تا به حال سپاه مانع حضور مردم در منطقه بوده و اخيراً آزاد شـده و اين باعث ناراحتى مردم است؛ به خصوص جلوگيرى سپاه از برداشتن سد شـهيد سـليمى باعث ناراحتى مردم و مسئولان بازسازى است.
1369/12/24
شب ميهمان رهبری بودم. دربارۀ مطبوعات صحبت شد. ايشان از شانتاژهای تبليغاتی چپ ها و ليبرال ها در مورد ترور آقای حجاريان، مدير مسئول روزنامۀ صبح امروز انتقاد داشتند و گفتند، آقای سيد علی اصغر حجازی، خود به بيمارستان رفته است. در ساعاتی كه با ايشان بوديم، يك لحظه صدای انفجار ترقه های چهارشنبه سوری قطع نشد؛ شبيه صداهای شبهای عمليات جنگ در قرارگاه مقدم بود. به دفترشان گفتند، به وزير كشور تذكر بدهند كه اين چه مسخره بازی است كه درآورده اند. گفتند، آقای موسوی خوئينی ها را احضار كرده اند و به ايشان در مورد خطرهای ناشی از وضع موجود تذكر داده اند و اتمام حجت كرده اند.
1378/12/24
حسن آقا خمينی، برای دعوت به مراسم [سالگرد درگذشت] حاج احمدآقا، آمد. نظر داد كه آقای خاتمی،عليرغم اظهار ترديدها، نامزد خواهد شد؛ چون همفكرانش نمی گذارند، با كنار رفتن او، موقعيتشان از دست برود.
1379/12/24
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#بیست_و_چهارم_اسفند #بیست_و_چهار_اسفند
1360/12/24
در اثر تهديدات و شايعه ها انتظار ميرفت كه عراق ديشب در تهران بمب اندازی كند؛ [روشنایی] شهر را خاموش كرده بوديم و آماده باش داده بوديم، اما خبری نشد... شب هم به احتمال حملۀ هواپيماها[ی عراقی]، مدتی [روشناييهای] تهران خاموش شد و ضدهوائيها كار كردند.
1363/12/24
احمد آقا آمد. دربارۀ جنگ و ارتش صحبت شد و گفت دختر مرحوم آشیخ مرتضی حائری در جلسۀ ختم پدرش در منزل، علیه امام صحبت کرده و خانواده های شهدا، فردای آن روز به منزلشان رفته و آنها را مورد ملامت قرار داده اند.
1364/12/24
عصر ستاد مبارزه با مواد مخدر جلسه داشت. گزارش طرح اعدام حاج بلوچ ياغی در داخل پاكستان را دادند.
1368/12/24
سد شـهيد سـليمى كه به خاطر عبور نظاميان در زمان جنگ سـاخته شـده، باعـث اخـتلال در آبيـارى طبيعـى نخلها است و نخلها آسيب زيادى ديده اند. شبكۀ راهها كه از زمان جنـگ در ايـن منطقـه مانده است، مى تواند براى عمران و رفاه مردم مؤثر باشد. در بخش اروندكنار با مسئول بازسازى و بخشدار صحبت كرديم؛ هنوز بازسـازى ايـن بخش شروع نشده است. تا به حال سپاه مانع حضور مردم در منطقه بوده و اخيراً آزاد شـده و اين باعث ناراحتى مردم است؛ به خصوص جلوگيرى سپاه از برداشتن سد شـهيد سـليمى باعث ناراحتى مردم و مسئولان بازسازى است.
1369/12/24
شب ميهمان رهبری بودم. دربارۀ مطبوعات صحبت شد. ايشان از شانتاژهای تبليغاتی چپ ها و ليبرال ها در مورد ترور آقای حجاريان، مدير مسئول روزنامۀ صبح امروز انتقاد داشتند و گفتند، آقای سيد علی اصغر حجازی، خود به بيمارستان رفته است. در ساعاتی كه با ايشان بوديم، يك لحظه صدای انفجار ترقه های چهارشنبه سوری قطع نشد؛ شبيه صداهای شبهای عمليات جنگ در قرارگاه مقدم بود. به دفترشان گفتند، به وزير كشور تذكر بدهند كه اين چه مسخره بازی است كه درآورده اند. گفتند، آقای موسوی خوئينی ها را احضار كرده اند و به ايشان در مورد خطرهای ناشی از وضع موجود تذكر داده اند و اتمام حجت كرده اند.
1378/12/24
حسن آقا خمينی، برای دعوت به مراسم [سالگرد درگذشت] حاج احمدآقا، آمد. نظر داد كه آقای خاتمی،عليرغم اظهار ترديدها، نامزد خواهد شد؛ چون همفكرانش نمی گذارند، با كنار رفتن او، موقعيتشان از دست برود.
1379/12/24
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی
#خاطرات_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی
#آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی #خاطرات_هاشمی #روزنگار
#هاشمی_رفسنجانی #طنین_تاریخ #تاریخ_شفاهی #خاطره #تاریخ #تاریخی #تاریخ_ایران #روزشمار #روزنگار #روزنویس #حافظه_تاریخی #سالروز #سالگرد #تاریخ_معاصر_ایران #حافظه_تاریخ #تاریخ_امروزین_ایران #یادداشتهای_روزانه #خاطرات_روزانه #تقویم_تاریخ #سفر_در_زمان #دیدبان_تاریخ #خاطرات #امروز_در_تاریخ #ذره_بین_تاریخ
#بیست_و_چهارم_اسفند #بیست_و_چهار_اسفند
Forwarded from عکس نگار
◽️
بیرون کشیدن مارها از سوراخها
... مائو بهکلّی جا خورد. او هیچگاه انتظار نداشت که انتقادها متوجه خودش شود. مجیزگوییهای اطرافیان به او اطمینان داده بود که با مخالفتی روبهرو نیست. او هیچگاه به عمق نارضایی روشنفکران پی نبرده بود. پس از مدتی انتقادها به اوج خود رسید. حتی اعضای دفتر مشاوران هیئت وزرا و روشنفکران عالیرتبهٔ احزاب دموکراتیک که همیشه مورد مشورت و تبادلنظر قرار میگرفتند، به انتقادکنندگان پیوسته بودند. موج افکار عمومی در جهت مخالف حزب بود.
مائو برای ضد حمله آماده میشد و بهطور خصوصی میگفت: «باید روشی در پیش گیریم که مارها از سوراخها به در آیند و آنگاه سرهایشان را بکوبیم. باید اجازه دهیم گیاهان سمّی برویند و آنگاه آنها را یکیک از ریشه ببرّیم و به کود تبدیل کنیم». او مخصوصاً اعضای «انجمن آزادیخواه» را که در ماه مه 1940 توسط برخی از روشنفکران به امید یافتن راهحلی اعتدالی بین کمونیستها و ملّیگراها تأسیس یافته بود، بدتر از همه میدانست و آنها را «عدهای یاغی و فاحشه» میخواند.
مائو که خودش روشنفکران را به اظهارنظر و انتقاد تشویق کرده بود، اکنون تغییر موضع داده، علیه آنها نظر میداد. او در حقیقت هر وقت لازم میدانست از روشنفکران برای انتقاد از مخالفان خود در حزب بهره میبرد و پس از رسیدن به هدف خویش از آنها کناره میجست...
مائو در گفتوگوهای شبانه به من میگفت روش او در روبهرو شدن با دشمن این است که «ابتدا عقبنشینی و سکوت میکنم. دشمن در این شرایط جرئت اظهارنظر پیدا میکند و آنچه را در سر دارد بیان میکند آنگاه ما حمله را آغاز میکنیم و هر چه را که آنها درصدد انجامش علیه ما بودند بر سرشان میآوریم.» مائو مخالفان خود را هرگاه روشهای بسیار خشن به کار نبرده بودند، به زندان نمیافکند و میگفت: «آنها اگرچه صلاحیت رهبری ندارند امّا میتوانند کار و تولید کنند و زندان مانع کار کردن آنها میشود». قانون سوم مائو این بود که «هرگاه مخالفانی اصلاح نشوند و مغزشان چون سنگ گرانیت باشد، مستحق مرگ هستند».
مائو عادت داشت بگوید: «من از دانشگاه بیقانونیها فارغالتحصیل شدهام» و گاهی به من میگفت: «من یک عصیانگر در برابر هر قدرتی و خواهان تسلط بر بالاترین سطوح قدرت سیاسی تا جزئیات زندگی روزمرهٔ همگان هستم».
جزئیترین نکات در جونگ نان های، همچون لباسی که همسرش باید بپوشد، تا بالاترین تصمیمات در چین باید با کسب نظر او انجام میگرفت.
مائو هیچ دوستی نداشت. او دور از همگان و بدون ارتباطهای معمولی انسانی با دیگران میزیست. زمانهای کوتاهی را با همسرش و کمتر از آن را با فرزندانش میگذراند. برخلاف رفتار دوستانهاش در اولین برخوردها و دیدارها، از احساسات انسانی به دور، ناتوان از عشق ورزیدن و دوستی و گرمی و صمیمیت بود.
هیچگاه احساسات واقعی او را درنیافتم. شاید به قدری شاهد مرگ انسانها بوده که نسبت به درد و رنج آنها بیتفاوت شده بود. دو برادر و همسرش را حکومت ملّی اعدام کرد. پسر بزرگش در جنگ کره کشته شد. چند فرزندش در جریان راهپیمایی بزرگ در اواسط دههٔ 1930 گم شدند و هیچگاه پیدا نشدند. امّا من هیچگاه نشانهای از احساس غم و اندوه دربارهٔ آنها در او نیافتم...
|زندگی خصوصی مائو تسهتونگ: خاطرات پزشک مخصوص مائو | دکتر لی جیسویی | ترجمه محمدجواد امیدوارنیا| 244 صفحه. مصور|
⭕️ خرید از سایت: www.jahaneketab.ir
#برگی_از_تاریخ
#مائو
#خاطرات_پزشک_مائو
@jahanekietabpub
بیرون کشیدن مارها از سوراخها
... مائو بهکلّی جا خورد. او هیچگاه انتظار نداشت که انتقادها متوجه خودش شود. مجیزگوییهای اطرافیان به او اطمینان داده بود که با مخالفتی روبهرو نیست. او هیچگاه به عمق نارضایی روشنفکران پی نبرده بود. پس از مدتی انتقادها به اوج خود رسید. حتی اعضای دفتر مشاوران هیئت وزرا و روشنفکران عالیرتبهٔ احزاب دموکراتیک که همیشه مورد مشورت و تبادلنظر قرار میگرفتند، به انتقادکنندگان پیوسته بودند. موج افکار عمومی در جهت مخالف حزب بود.
مائو برای ضد حمله آماده میشد و بهطور خصوصی میگفت: «باید روشی در پیش گیریم که مارها از سوراخها به در آیند و آنگاه سرهایشان را بکوبیم. باید اجازه دهیم گیاهان سمّی برویند و آنگاه آنها را یکیک از ریشه ببرّیم و به کود تبدیل کنیم». او مخصوصاً اعضای «انجمن آزادیخواه» را که در ماه مه 1940 توسط برخی از روشنفکران به امید یافتن راهحلی اعتدالی بین کمونیستها و ملّیگراها تأسیس یافته بود، بدتر از همه میدانست و آنها را «عدهای یاغی و فاحشه» میخواند.
مائو که خودش روشنفکران را به اظهارنظر و انتقاد تشویق کرده بود، اکنون تغییر موضع داده، علیه آنها نظر میداد. او در حقیقت هر وقت لازم میدانست از روشنفکران برای انتقاد از مخالفان خود در حزب بهره میبرد و پس از رسیدن به هدف خویش از آنها کناره میجست...
مائو در گفتوگوهای شبانه به من میگفت روش او در روبهرو شدن با دشمن این است که «ابتدا عقبنشینی و سکوت میکنم. دشمن در این شرایط جرئت اظهارنظر پیدا میکند و آنچه را در سر دارد بیان میکند آنگاه ما حمله را آغاز میکنیم و هر چه را که آنها درصدد انجامش علیه ما بودند بر سرشان میآوریم.» مائو مخالفان خود را هرگاه روشهای بسیار خشن به کار نبرده بودند، به زندان نمیافکند و میگفت: «آنها اگرچه صلاحیت رهبری ندارند امّا میتوانند کار و تولید کنند و زندان مانع کار کردن آنها میشود». قانون سوم مائو این بود که «هرگاه مخالفانی اصلاح نشوند و مغزشان چون سنگ گرانیت باشد، مستحق مرگ هستند».
مائو عادت داشت بگوید: «من از دانشگاه بیقانونیها فارغالتحصیل شدهام» و گاهی به من میگفت: «من یک عصیانگر در برابر هر قدرتی و خواهان تسلط بر بالاترین سطوح قدرت سیاسی تا جزئیات زندگی روزمرهٔ همگان هستم».
جزئیترین نکات در جونگ نان های، همچون لباسی که همسرش باید بپوشد، تا بالاترین تصمیمات در چین باید با کسب نظر او انجام میگرفت.
مائو هیچ دوستی نداشت. او دور از همگان و بدون ارتباطهای معمولی انسانی با دیگران میزیست. زمانهای کوتاهی را با همسرش و کمتر از آن را با فرزندانش میگذراند. برخلاف رفتار دوستانهاش در اولین برخوردها و دیدارها، از احساسات انسانی به دور، ناتوان از عشق ورزیدن و دوستی و گرمی و صمیمیت بود.
هیچگاه احساسات واقعی او را درنیافتم. شاید به قدری شاهد مرگ انسانها بوده که نسبت به درد و رنج آنها بیتفاوت شده بود. دو برادر و همسرش را حکومت ملّی اعدام کرد. پسر بزرگش در جنگ کره کشته شد. چند فرزندش در جریان راهپیمایی بزرگ در اواسط دههٔ 1930 گم شدند و هیچگاه پیدا نشدند. امّا من هیچگاه نشانهای از احساس غم و اندوه دربارهٔ آنها در او نیافتم...
|زندگی خصوصی مائو تسهتونگ: خاطرات پزشک مخصوص مائو | دکتر لی جیسویی | ترجمه محمدجواد امیدوارنیا| 244 صفحه. مصور|
⭕️ خرید از سایت: www.jahaneketab.ir
#برگی_از_تاریخ
#مائو
#خاطرات_پزشک_مائو
@jahanekietabpub