Forwarded from اینکُجا - ایده نوشت های مهدی سلیمانیه (M)
♦ همهچیزدانها♦
(در نقد شبهعلومانسانی رسانهای)
▪ مجری رادیو میپرسد: خانم دکتر! میشود برای ما توضیح بدهید که چرا پدر و مادرها، معمولاً بچههای خودشان را باهوشتر از بقیه بچهها میدانند؟
خانم دکتر روانشناس: با سلام به شنوندگان عزیز. دلیل این مسألهای که گفتید این است که به لحاظ علمی ثابت شده که پدر و مادرها بچههای خودشان را باهوشتر، زیباتر و جذابتر از باقی بچهها میدانند.
[چه شد؟ جواب سؤال را با تکرار همان جمله و فقط اضافه کردن یک "به لحاظ علمی ثابت شده" داد؟]
▪از اقوام است. میپرسد: «ا؟ جامعهشناسی میخوانی؟ این دکتر هلاکویی را در ماهواره دنبال میکنی؟ چقدر حرفهای خوبی میزند. از مشتریانش هستم. در مورد تربیت بچه و خانواده و اینها خیلی خوب صحبت میکند.» جستجویی میکنم و به فکر فرو میروم..
▪اینها مثالهای واقعی از پدیدهای هستند که آن را «شبهعلومانسانی رسانهای» مینامم. دکترها و متخصصین و چهرههای مدرکداری که نه در پژوهشها و دانشگاه، که مدام در رسانهها با آنها برخورد داریم: در تلویزیون، رادیو، برنامههای شبکههای ماهوارهای، پای ثابت روزنامهها و مجلات. ویژگیهای مشابهی هم دارند: در مورد تمام موضوعات حرف میزنند: از خانواده تا تربیت کودک، از سیاست تا اقتصاد، از گرانی تا انتخابات.. انگار نه انگار که علومانسانی، یک علم است و علم، ماهیتاً "تخصصی" است. آدمیزاد، به صرف اینکه مدرک دکتری در یکی از رشتههای علومانسانی دارد، دیگر علامهی همه چیزدان نیست. مثلاً متخصص مطالعات خانواده در جامعهشناسی، لزوماً از دین و سیاست و اقتصاد چیزی نمیداند. یا متخصص روانشناسی کودک، لزوماً چیزی بیشتر از بقیهی آدمهای معمولی، از خشونت و اعتیاد نمیفهمد. علم مدرن، ماهیتاً تخصصی است. این علومانسانی خواندههای مدعی اما، همه چیزدانند. هیچ حوزهای نیست که درموردش چیزی ندانند.
▪مهارت دیگر مشترکشان، گفتن جملات و باورهایی است که "همه جا و همیشه و برای همه" درست است. یعنی تأیید باورهای عمومی. دوباره گفتن جملات معمولی و عادی و باورپذیر با کلمههای رسمیتر و زیباتر. همین. وجه انتقادی ندارند: نه باورهای عمومی را به نقد میکشند، نه ساختار قدرت را. به خاطر همین هم هست که جامعه احساس میکند که حرفهایشان آشناست.
▪یک ویژگی مشترک دیگرشان، تکرار کلمهی "علمی" است: تحقیقات علمی، پژوهشهای علمی.. اما معلوم نیست مرجع و منبع این "علمی" که میگویند کجاست؟ شنوندگان که در این موضوعات تخصصی ندارند، با شنیدن یک کلمه "علمی"، کار را تمام شده میدانند: حتماً حرف درست و درمانی است! اما نیست.
▪این تیپ مدرکداران رسانهای، به صرف اینکه دارای مدرکی در رشتهای از علومانسانی هستند، چنین نشان میدهند که فارغ از اینکه استدلال سخنشان چیست؟ این جملات را از کجا آوردهاند؟ پایههای تحقیقی حرفهایشان چیست؟ حرفهایشان علمی است. در حالی که اینطور نیست.
▪همیشه قطعی حرف میزنند. در حالی که علومانسانی، بیشتر علم تولید سؤال و شک و مهارت فکر کردن به مسأله است. علومانسانی همیشه ماهی به دست آدم نمیدهد، تلاش میکند ماهیگیری را یاد بدهد. تلاش علومانسانی، قوی کردن آدمها برای اندیشیدن درست به مسأله و مشکلشان است.
▪چرا این تیپ به وجود آمده و در رسانههای داخلی و ماهوارهای تکثیر شده؟ شاید به دلیل اینکه متخصصین واقعی ما، زبان حرف زدن با مردم عادی را یاد نگرفتهاند. شاید به این دلیل که دانایان واقعی علومانسانی، از مسائل واقعی و ملموس و روزمره جامعه فاصله گرفتهاند. شاید به این دلیل که روشنفکری در علومانسانی، با بیان پیچیده و حرفهای قلمبه و سلمبه پیوند خوردهاست نه با مهارت بیان سادهی حرفهای پیچیده. شاید به خاطر اینکه رسانهها ترجیح میدهند با این تیپهای "همهچیزدان" مدعی که همیشه آماده تبلیغ کردن و نشان دادن خودشان هستند، ارتباط بگیرند تا با دانایانی که فرصت مصاحبه و مطلب گرفتن از آنها سخت تر است. شاید چون به تیپی در علومانسانی نیاز داریم که نه استاد دانشگاه و محقق، که "مروج" باشد. معلم باشد. و شاید دلایل دیگر. اما هر چه هست ذهنمان را در اختیار هر همهچیزدانی نگذاریم.
▫پ.ن: این فقط ماجرای ما و ایران نیست؛ بوردیو (یک جامعهشناس کاردرست فرانسوی) در کتاب "انساندانشگاهی"اش در مورد این تیپ که آنها را "آچار فرانسههای نیمهعلمی" جامعهی فرانسه مینامد، مینویسد:
"[این آچارفرانسههای نیمه علمی] از طریق بیان مجدد چیزهایی که خود مردم میدانند به زبانی که ظاهر علمی دارد، تظاهر میکنند که چیزی را میدانند که مردم عادی نمیدانند... در حالی که گاهی یک فرد عادی تحصیلنکرده، فهم بهتری در مورد آن موضوع از آن "آچار فرانسه" دارد". (ص 57).
ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
@inkojaa
#جامعه
#جامعهشناسی
#خارج
(در نقد شبهعلومانسانی رسانهای)
▪ مجری رادیو میپرسد: خانم دکتر! میشود برای ما توضیح بدهید که چرا پدر و مادرها، معمولاً بچههای خودشان را باهوشتر از بقیه بچهها میدانند؟
خانم دکتر روانشناس: با سلام به شنوندگان عزیز. دلیل این مسألهای که گفتید این است که به لحاظ علمی ثابت شده که پدر و مادرها بچههای خودشان را باهوشتر، زیباتر و جذابتر از باقی بچهها میدانند.
[چه شد؟ جواب سؤال را با تکرار همان جمله و فقط اضافه کردن یک "به لحاظ علمی ثابت شده" داد؟]
▪از اقوام است. میپرسد: «ا؟ جامعهشناسی میخوانی؟ این دکتر هلاکویی را در ماهواره دنبال میکنی؟ چقدر حرفهای خوبی میزند. از مشتریانش هستم. در مورد تربیت بچه و خانواده و اینها خیلی خوب صحبت میکند.» جستجویی میکنم و به فکر فرو میروم..
▪اینها مثالهای واقعی از پدیدهای هستند که آن را «شبهعلومانسانی رسانهای» مینامم. دکترها و متخصصین و چهرههای مدرکداری که نه در پژوهشها و دانشگاه، که مدام در رسانهها با آنها برخورد داریم: در تلویزیون، رادیو، برنامههای شبکههای ماهوارهای، پای ثابت روزنامهها و مجلات. ویژگیهای مشابهی هم دارند: در مورد تمام موضوعات حرف میزنند: از خانواده تا تربیت کودک، از سیاست تا اقتصاد، از گرانی تا انتخابات.. انگار نه انگار که علومانسانی، یک علم است و علم، ماهیتاً "تخصصی" است. آدمیزاد، به صرف اینکه مدرک دکتری در یکی از رشتههای علومانسانی دارد، دیگر علامهی همه چیزدان نیست. مثلاً متخصص مطالعات خانواده در جامعهشناسی، لزوماً از دین و سیاست و اقتصاد چیزی نمیداند. یا متخصص روانشناسی کودک، لزوماً چیزی بیشتر از بقیهی آدمهای معمولی، از خشونت و اعتیاد نمیفهمد. علم مدرن، ماهیتاً تخصصی است. این علومانسانی خواندههای مدعی اما، همه چیزدانند. هیچ حوزهای نیست که درموردش چیزی ندانند.
▪مهارت دیگر مشترکشان، گفتن جملات و باورهایی است که "همه جا و همیشه و برای همه" درست است. یعنی تأیید باورهای عمومی. دوباره گفتن جملات معمولی و عادی و باورپذیر با کلمههای رسمیتر و زیباتر. همین. وجه انتقادی ندارند: نه باورهای عمومی را به نقد میکشند، نه ساختار قدرت را. به خاطر همین هم هست که جامعه احساس میکند که حرفهایشان آشناست.
▪یک ویژگی مشترک دیگرشان، تکرار کلمهی "علمی" است: تحقیقات علمی، پژوهشهای علمی.. اما معلوم نیست مرجع و منبع این "علمی" که میگویند کجاست؟ شنوندگان که در این موضوعات تخصصی ندارند، با شنیدن یک کلمه "علمی"، کار را تمام شده میدانند: حتماً حرف درست و درمانی است! اما نیست.
▪این تیپ مدرکداران رسانهای، به صرف اینکه دارای مدرکی در رشتهای از علومانسانی هستند، چنین نشان میدهند که فارغ از اینکه استدلال سخنشان چیست؟ این جملات را از کجا آوردهاند؟ پایههای تحقیقی حرفهایشان چیست؟ حرفهایشان علمی است. در حالی که اینطور نیست.
▪همیشه قطعی حرف میزنند. در حالی که علومانسانی، بیشتر علم تولید سؤال و شک و مهارت فکر کردن به مسأله است. علومانسانی همیشه ماهی به دست آدم نمیدهد، تلاش میکند ماهیگیری را یاد بدهد. تلاش علومانسانی، قوی کردن آدمها برای اندیشیدن درست به مسأله و مشکلشان است.
▪چرا این تیپ به وجود آمده و در رسانههای داخلی و ماهوارهای تکثیر شده؟ شاید به دلیل اینکه متخصصین واقعی ما، زبان حرف زدن با مردم عادی را یاد نگرفتهاند. شاید به این دلیل که دانایان واقعی علومانسانی، از مسائل واقعی و ملموس و روزمره جامعه فاصله گرفتهاند. شاید به این دلیل که روشنفکری در علومانسانی، با بیان پیچیده و حرفهای قلمبه و سلمبه پیوند خوردهاست نه با مهارت بیان سادهی حرفهای پیچیده. شاید به خاطر اینکه رسانهها ترجیح میدهند با این تیپهای "همهچیزدان" مدعی که همیشه آماده تبلیغ کردن و نشان دادن خودشان هستند، ارتباط بگیرند تا با دانایانی که فرصت مصاحبه و مطلب گرفتن از آنها سخت تر است. شاید چون به تیپی در علومانسانی نیاز داریم که نه استاد دانشگاه و محقق، که "مروج" باشد. معلم باشد. و شاید دلایل دیگر. اما هر چه هست ذهنمان را در اختیار هر همهچیزدانی نگذاریم.
▫پ.ن: این فقط ماجرای ما و ایران نیست؛ بوردیو (یک جامعهشناس کاردرست فرانسوی) در کتاب "انساندانشگاهی"اش در مورد این تیپ که آنها را "آچار فرانسههای نیمهعلمی" جامعهی فرانسه مینامد، مینویسد:
"[این آچارفرانسههای نیمه علمی] از طریق بیان مجدد چیزهایی که خود مردم میدانند به زبانی که ظاهر علمی دارد، تظاهر میکنند که چیزی را میدانند که مردم عادی نمیدانند... در حالی که گاهی یک فرد عادی تحصیلنکرده، فهم بهتری در مورد آن موضوع از آن "آچار فرانسه" دارد". (ص 57).
ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
@inkojaa
#جامعه
#جامعهشناسی
#خارج