نمی دانم آیا می توانم سرم را بر شانه های شما بگذارم و اشک بریزم؟ با دست های فروافتاده و رخوت خواب آوری که از پس آن همه خستگی به سراغ آدم می آید به شما پناه بیاورم، در حالی که سخت مرا بغل زده اید و گرمای تن خود را به من وامی گذارید، گاهی با دو انگشت میانی هردو دست، نوازشم کنید و دنده هام را بشمارید که ببینید کدامشان، یکی کم است، و گاه که به خود می آیید با کف دست ها به پشتم بزنید، آرام... بی آنکه کلامی حرف بزنید یا به ذهنتان خطور کند که من چرا گریه می کنم، چه مرگم است؟ بی آنکه بپرسید من که ام، از کجا آمده ام، و چرا این قدر دل دل می زنم،
مثل گنجشکی باران خورده...
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
مثل گنجشکی باران خورده...
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
شما اسم این را می گذارید زندگی؟که هر کدام از ما جنازه ی یک نفر را بر دوش داریم,سوار بر قطاری به جای نامعلومی می رویم که نه مبدا آن را می دانیم و نه مقصدش را؟دلمان به این خوش است که زنده ایم.چقدر به پریانی که در برابر چشمانمان آزادانه می رقصند بی توجهیم و خیال می کنیم آن ها را ندیده ایم,چقدر از کنار چیزهای مهم می گذریم و آن ها را به حساب نمی آوریم,چقدر به پولک های طلایی آفتاب نگاه می کنیم و فکر می کنیم هر گز از آفتاب پولک طلایی نریخته است,و چقدر به هستی بی اعتناییم . ماقدرت تشخیص نداریم ,بلد نیستیم انتخاب کنیم.نه.ماانتخاب نمی کنیم,انتخاب می شویم.
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
#ققنوس
@qoqnosspub
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
#ققنوس
@qoqnosspub
ما یاد گرفتیم بگریزیم.اما به کجا؟مرز این دو کجا بود؟کجا باید می ایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شده ی دست درندگان بی اخلاق؟
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
#ققنوس
@QOQNOOSPUB
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
#ققنوس
@QOQNOOSPUB
شما اسم این را می گذارید زندگی؟
که هر کدام از ما جنازه یک نفر را بر دوش داریم,سوار بر قطاری به جای نامعلومی می رویم که نه مبدا آن را می دانیم و نه مقصدش را؟دلمان به این خوش است که زنده ایم.چقدر به پریانی که در برابر چشمانمان آزادانه می رقصند بی توجهیم و خیال می کنیم آن ها را ندیده ایم,چقدر از کنار چیزهای مهم می گذریم و آنها را به حساب نمیآوریم,چقدر به پولکهای طلایی آفتاب نگاه میکنیم و فکر میکنیم هر گز از آفتاب پولک طلایی نریخته است,
و چقدر به هستی بی اعتناییم . ماقدرت تشخیص نداریم ,بلد نیستیم انتخاب کنیم.نه.ماانتخاب نمی کنیم,انتخاب می شویم.
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
که هر کدام از ما جنازه یک نفر را بر دوش داریم,سوار بر قطاری به جای نامعلومی می رویم که نه مبدا آن را می دانیم و نه مقصدش را؟دلمان به این خوش است که زنده ایم.چقدر به پریانی که در برابر چشمانمان آزادانه می رقصند بی توجهیم و خیال می کنیم آن ها را ندیده ایم,چقدر از کنار چیزهای مهم می گذریم و آنها را به حساب نمیآوریم,چقدر به پولکهای طلایی آفتاب نگاه میکنیم و فکر میکنیم هر گز از آفتاب پولک طلایی نریخته است,
و چقدر به هستی بی اعتناییم . ماقدرت تشخیص نداریم ,بلد نیستیم انتخاب کنیم.نه.ماانتخاب نمی کنیم,انتخاب می شویم.
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#پری_از_بال_ققنوس
انتظار که چیزِ بدی نیست،
روزنه امیدی است در ناامیدیِ مطلق.
من انتظار را از خبرِ بد بیشتر دوست دارم...
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
#پری_از_بال_ققنوس
انتظار که چیزِ بدی نیست،
روزنه امیدی است در ناامیدیِ مطلق.
من انتظار را از خبرِ بد بیشتر دوست دارم...
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸
ما یاد گرفتیم بگریزیم.اما به کجا؟
مرز این دو کجا بود؟
کجا باید می ایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شده ی دست درندگان بی اخلاق؟
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
ما یاد گرفتیم بگریزیم.اما به کجا؟
مرز این دو کجا بود؟
کجا باید می ایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپر شده ی دست درندگان بی اخلاق؟
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
❄️❄️❄️❄️❄️
#پری_از_بال_ققنوس
دانستم خیلی چیزها در اختیار انسان نیست؛
زندگی خواب های گذشته است که تعبیر می شود.
زندگی تاب خوردنِ خیال در روزهایی است که هرگز عمرمان به آن نمی رسد.
زندگی آغاز ماجراست...
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
#پری_از_بال_ققنوس
دانستم خیلی چیزها در اختیار انسان نیست؛
زندگی خواب های گذشته است که تعبیر می شود.
زندگی تاب خوردنِ خیال در روزهایی است که هرگز عمرمان به آن نمی رسد.
زندگی آغاز ماجراست...
#پیکر_فرهاد
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
عباس معروفی درگذشت…🥀🖤
نام عباس معروفی، برای همگان و البته دوستدارانش، بیدرنگ، «سمفونی مردگان»ش را به یاد میآورد. او سالها در خانهٔ هدایت برلین در آن کتابفروشی و پاتوق فرهنگی پرماجرایش در گوشهای نشست و نظارهگر ایرانیانی شد که با شوق به دیدار او و کتابها میآمدند. قلمش لحظهای زمین ننشست و حتی با هجوم بیماری بر تنش همچنان مینوشت و میخواند و میگفت. هنوز هم ایران خوابهای شبانهاش را پر میکرد و دلش ایران را میخواست.
👤عباس معروفی، بیتردید، با آثار تحسینبرانگیز و درخور توجهش به #ادبیات داستانی معاصر ایران رنگ و شکل تازهای بخشید. او آموزگار بسیاری از نویسندگان جوان شد و جهانبینی و فنون نویسندگیاش را به آنها منتقل کرد.
🥀درگذشت این نویسندهٔ توانا برای گروه انتشاراتی ققنوس، که سالها یگانهناشر آثار ارزشمند او بوده و با عشق و علاقه سمفونی مردگان و #پیکر_فرهاد او را به دست دوستدارانش رسانده، ضایعهای بس بزرگ است و غمی بیش.
🖤یادش گرامی است و آثارش یادگارانی بس ارزشمند.
#سال_بلوا
#سمفونی_مردگان
@qoqnoospub
نام عباس معروفی، برای همگان و البته دوستدارانش، بیدرنگ، «سمفونی مردگان»ش را به یاد میآورد. او سالها در خانهٔ هدایت برلین در آن کتابفروشی و پاتوق فرهنگی پرماجرایش در گوشهای نشست و نظارهگر ایرانیانی شد که با شوق به دیدار او و کتابها میآمدند. قلمش لحظهای زمین ننشست و حتی با هجوم بیماری بر تنش همچنان مینوشت و میخواند و میگفت. هنوز هم ایران خوابهای شبانهاش را پر میکرد و دلش ایران را میخواست.
👤عباس معروفی، بیتردید، با آثار تحسینبرانگیز و درخور توجهش به #ادبیات داستانی معاصر ایران رنگ و شکل تازهای بخشید. او آموزگار بسیاری از نویسندگان جوان شد و جهانبینی و فنون نویسندگیاش را به آنها منتقل کرد.
🥀درگذشت این نویسندهٔ توانا برای گروه انتشاراتی ققنوس، که سالها یگانهناشر آثار ارزشمند او بوده و با عشق و علاقه سمفونی مردگان و #پیکر_فرهاد او را به دست دوستدارانش رسانده، ضایعهای بس بزرگ است و غمی بیش.
🖤یادش گرامی است و آثارش یادگارانی بس ارزشمند.
#سال_بلوا
#سمفونی_مردگان
@qoqnoospub