به مناسبت روز قلم و برای تقدير از قلمبهدستان ايرانی؛
گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری کتابپلاس و اهل قلم ویژهبرنامهای با عنوان جشنواره داستان ایرانی برگزار میکند.
این جشنواره با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی و تشویق مردم به خواندن کتابهای داستان ایرانی و با مشارکت بیش از ۵۰ نویسنده برگزار میشود.
دوستداران کتاب میتوانند در این جشنواره، که از روز چهاردهم تیرماه، همزمان با روز قلم، آغاز شده و تا یکم مرداد ماه ادامه دارد مشارکت کنند و با بیان ایدهها و نظرات خود درباره داستانهای ایرانی، برایمان داستان دیگری رقم بزنند و با یکدیگر به رقابت بپردازند.
در انتهای جشنواره، ایدههای داستانیای که بیشترین رای را از نگاه مردم داشتهاند، انتخاب خواهند شد و از برگزیدگان در روز عید غدیر تجلیل بهعمل خواهد آمد.
برای اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت گروه انتشاراتی ققنوس مراجعه کنید.
@qoqnoospub
https://t.me/rozshomareadabi
گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری کتابپلاس و اهل قلم ویژهبرنامهای با عنوان جشنواره داستان ایرانی برگزار میکند.
این جشنواره با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی و تشویق مردم به خواندن کتابهای داستان ایرانی و با مشارکت بیش از ۵۰ نویسنده برگزار میشود.
دوستداران کتاب میتوانند در این جشنواره، که از روز چهاردهم تیرماه، همزمان با روز قلم، آغاز شده و تا یکم مرداد ماه ادامه دارد مشارکت کنند و با بیان ایدهها و نظرات خود درباره داستانهای ایرانی، برایمان داستان دیگری رقم بزنند و با یکدیگر به رقابت بپردازند.
در انتهای جشنواره، ایدههای داستانیای که بیشترین رای را از نگاه مردم داشتهاند، انتخاب خواهند شد و از برگزیدگان در روز عید غدیر تجلیل بهعمل خواهد آمد.
برای اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت گروه انتشاراتی ققنوس مراجعه کنید.
@qoqnoospub
https://t.me/rozshomareadabi
Telegram
روزشمار ادبی
خبر، فراخوان جوایز ادبی، نشستهای ادبی
اطلاع از تازه ترین رویدادهای ادبی ایران و جهان، آگاهی از کارگاههای تخصصی ادبیات و هنر
معرفی کتاب و نویسنده
جُستارها و مطالب خواندنی ادبی
صفحهی هفتاقلیم ادبی در اینستاگرام 👇
http://Www.instagram.com/7eghlimketab
اطلاع از تازه ترین رویدادهای ادبی ایران و جهان، آگاهی از کارگاههای تخصصی ادبیات و هنر
معرفی کتاب و نویسنده
جُستارها و مطالب خواندنی ادبی
صفحهی هفتاقلیم ادبی در اینستاگرام 👇
http://Www.instagram.com/7eghlimketab
ربط و نسبت توتالیتاریزم با علوم انسانی
چرا حکومتهای استبدادی [توتالیتر] با علوم طبیعی کاری ندارند و تنها با علوم_انسانی مشکل دارند؟
چون به محض اینکه کسی الفبای علوم انسانی را بفهمد درک میکند که یک سوال، یک جواب ندارد.
در حالی که در علوم مهندسی و علوم طبیعی، یک سوال، یک جواب دارد.
علوم انسانی ذاتاً پلورالیست هستند، برخلاف علوم فنی که ذاتا مونیست هستند و
رژیم های توتالیتر هم معتقدند که؛
"هر سوال تنها یک جواب دارد و آن هم جوابیست که ما میدهیم!
به طور کلی آنها معتقدند که هر عالم و دانشپژوه علوم انسانی، دشمن بالقوهی نظام سیاسیشان است.
اما همین نظامهای توتالیتر، رابطهشان با دانشمندان علوم فنی خوب است، چون وقتی توپ و تانک بخواهی باید با مهندسان دوست باشی!
مصطفی ملکیان
@qoqnoospub
چرا حکومتهای استبدادی [توتالیتر] با علوم طبیعی کاری ندارند و تنها با علوم_انسانی مشکل دارند؟
چون به محض اینکه کسی الفبای علوم انسانی را بفهمد درک میکند که یک سوال، یک جواب ندارد.
در حالی که در علوم مهندسی و علوم طبیعی، یک سوال، یک جواب دارد.
علوم انسانی ذاتاً پلورالیست هستند، برخلاف علوم فنی که ذاتا مونیست هستند و
رژیم های توتالیتر هم معتقدند که؛
"هر سوال تنها یک جواب دارد و آن هم جوابیست که ما میدهیم!
به طور کلی آنها معتقدند که هر عالم و دانشپژوه علوم انسانی، دشمن بالقوهی نظام سیاسیشان است.
اما همین نظامهای توتالیتر، رابطهشان با دانشمندان علوم فنی خوب است، چون وقتی توپ و تانک بخواهی باید با مهندسان دوست باشی!
مصطفی ملکیان
@qoqnoospub
پيش از تولد مردن
تحليل و بررسي رمان «و چشمهايش كهربايي بود» نويسنده «مهري بهرامي»
ساره بهروزي
روزنامه اعتماد
در رمان قبلي مهري بهرامي با نويسنده زني كه ميان برگههاي پخش شده روي زمين سرگردان است، مواجهيم. اين زن با جسارت از بدن، اميال زنانه و عادتهاي طبيعي بسياري از زنان سخن ميگويد چه در گذشته و چه در حال. در فصل 10 رمان «بيرون از گذشته ميان ايوان» با سوگل و قابله آشنا ميشويم. رمان «و چشم هايش كهربايي بود» گويي از دل فصل دهم رمان قبلي بيرون آمده است. همان خانه و پلكاني كه لق بود و همان شخصيتها. اينجا سرگرداني اما كمي انسجام يافتهتر است و نويسنده زن سرگردان ميان برگهها، حالا زن چمدان به دستي است كه كتاب چاپ شده دارد. در قبرستان و باغ قدم ميزند و داستان كتاب را ميخواند. رمان جديد هم مانند قبلي داراي لايههاي متعددي است و از زواياي گوناگوني قابل بررسي است. رمان دوم با توجه به انسجام سرگرداني، جان بخشي اشيا در قالب راويها، يك گام مثبت براي نويسنده محسوب ميشود. وجه اشتراك هر دو رمان عواطف انساني است كه تحتالشعاع رفتارهاي افراد در محيطهايي نظير خانواده و اجتماع قرار گرفته و دستخوش تغيير ميشوند.
داستان يا روايت رمان «و چشمهايش كهربايي بود» داراي چند راوي موازي با عواطف مشتركي نظير جدايي و دگرگوني است كه همزمان باهم پيش ميروند. تا اينكه در انتها به يك نقطه تلاقي ميرسند. راوي اول موزاييك حياط خانه قابله است، راوي دوم نطفههاي سقط شده، راوي سوم چادر مشكي زهره كه با بيان دو روايت كنار ميرود و در كنشهاي ديگري حل ميشود، راوي چهارم سنگ كهرباست. در اين نوشتار به بررسي راويها و نشانههاي آنها ميپردازم.
راوي اول يك شيء چهارگوشه به نام موزاييك است كه در سطح حياط خانه قرار دارد. اين شيء ميتواند داراي دو نشانه درهم تنيده و مهم باشد. اما اول خانه، خانه مكاني است كه افرادي در آن ساكن هستند و افراد زيادي به آنجا رفت و آمد ميكنند. همچنين خانه قوانين مخصوصي هم دارد. اين مكان ميتواند نشاني از خانواده و در مقياسي بزرگتر نشاني از يك جامعه بشري باشد. با توجه به اين نكته در بررسي اول ميتوانيم موزاييك سطح حياط را نشانهاي از جسم، واقعيت و ماده زميني بدانيم. موزاييك اول روي چهارپايه است بعد كف حياط، وقتي در اثر مرور زمان ناسور و فرسوده شد حريم باغچهاي كوچك بالاي قبر شده سپس در اثر رشد ريشهها متلاشي ميشود. درست مثل رشد جسم انسان، از كودكي به بزرگسالي، پيري و فرسوده شدن، مردن و از بين رفتن جسم و درنهايت اين جسم است كه تجزيه ميشود. در معني پيوستهاي اين جسمهاي مادي و زميني و سطحي در واقع ميتوانند نشانه ارزش يكسان در چارچوب قوانين هم باشند، همان چيزي كه به نام ارزش اجتماعي از آن نام برده ميشود و بر رفتارهاي فرد اثر ميگذارد. ارزشهاي اجتماعي ويژگيهاي مخصوصي دارند؛ مانند اينكه عامند و براي كل افراد محسوب ميشوند، براي حفظ هويت فرهنگي و تداوم فرهنگ مهمند. ماهيت ذهني دارند و پذيرش هنجارها و وسايل و امكانات را براي افراد در جوامع گوناگون مهيا ميسازند. آلن بيرو نويسنده و پژوهشگر در حوزه علوم اجتماعي ارزش اجتماعي را اينگونه تعريف ميكند: «مدلهاي كلي رفتار، احكام جمعي و هنجارهاي كاركردي كه مورد پذيرش عمومي و خواست جامعه قرار
گرفته است.»
اين ارزشها پايه و اساسي هستند كه اصولا بر نيازهاي يك جامعه استوارند. حالا در اثر بالا زدن چاه و مرور زمان لق شدهاند. افراد غير ساكن با ترس قدم ميگذارند حتي خيلي از موزاييكها تغيير كردهاند و حالا حياط به شكل يكدستي كه در گذشته بوده، نيست. جالب توجه است كه با همه تغييرات، زيرسازي و ملاط جديد و استادكار تازه اما خانه به كار اصلياش همچنان ادامه ميدهد. كاركرد خانه تغيير نكرده در حالي كه همهچيزها تغيير ميكنند و نو ميشوند. بايد توجه داشته باشم كه ارزشهاي اجتماعي بر اثر تغيير و تحول در جوامع بشري ميتوانند متحول شوند. «از صبح زود پسر اوسكاظم خودش را رسانده اين جا با كلي موزاييك نو. لباس عوض كرده و افتاده به جانمان. يكييكي از جا درمان آورده. همه حواسش به كار است. سوگل هم هي ميآيد و ميرود.» (ص71)
راوي دوم نطفه است. نطفه كه نشاني از زايش و تولد دارد در اينجا غيرمعمول ظاهر ميشود. يعني نطفهاي زخمي و زنده كه در رحم مادر نيست. از جايي به جاي ديگر در حركت است. نطفه از شكم مادر به كاسه استيل بعد چاهك، سپس بشكه و باغچه در حركت است.
ملاصدرا بحثي دارد به عنوان حركت جوهري اين بحث از قديميترين مباحث عقلي بحث حركت است.
ادامه نقد روزنامه اعتماد بر #و_چشمهايش_كهربايي_بود در لينك زير
:
👇👇👇👇👇👇👇
http://yon.ir/SGulA
@qoqnoospub
تحليل و بررسي رمان «و چشمهايش كهربايي بود» نويسنده «مهري بهرامي»
ساره بهروزي
روزنامه اعتماد
در رمان قبلي مهري بهرامي با نويسنده زني كه ميان برگههاي پخش شده روي زمين سرگردان است، مواجهيم. اين زن با جسارت از بدن، اميال زنانه و عادتهاي طبيعي بسياري از زنان سخن ميگويد چه در گذشته و چه در حال. در فصل 10 رمان «بيرون از گذشته ميان ايوان» با سوگل و قابله آشنا ميشويم. رمان «و چشم هايش كهربايي بود» گويي از دل فصل دهم رمان قبلي بيرون آمده است. همان خانه و پلكاني كه لق بود و همان شخصيتها. اينجا سرگرداني اما كمي انسجام يافتهتر است و نويسنده زن سرگردان ميان برگهها، حالا زن چمدان به دستي است كه كتاب چاپ شده دارد. در قبرستان و باغ قدم ميزند و داستان كتاب را ميخواند. رمان جديد هم مانند قبلي داراي لايههاي متعددي است و از زواياي گوناگوني قابل بررسي است. رمان دوم با توجه به انسجام سرگرداني، جان بخشي اشيا در قالب راويها، يك گام مثبت براي نويسنده محسوب ميشود. وجه اشتراك هر دو رمان عواطف انساني است كه تحتالشعاع رفتارهاي افراد در محيطهايي نظير خانواده و اجتماع قرار گرفته و دستخوش تغيير ميشوند.
داستان يا روايت رمان «و چشمهايش كهربايي بود» داراي چند راوي موازي با عواطف مشتركي نظير جدايي و دگرگوني است كه همزمان باهم پيش ميروند. تا اينكه در انتها به يك نقطه تلاقي ميرسند. راوي اول موزاييك حياط خانه قابله است، راوي دوم نطفههاي سقط شده، راوي سوم چادر مشكي زهره كه با بيان دو روايت كنار ميرود و در كنشهاي ديگري حل ميشود، راوي چهارم سنگ كهرباست. در اين نوشتار به بررسي راويها و نشانههاي آنها ميپردازم.
راوي اول يك شيء چهارگوشه به نام موزاييك است كه در سطح حياط خانه قرار دارد. اين شيء ميتواند داراي دو نشانه درهم تنيده و مهم باشد. اما اول خانه، خانه مكاني است كه افرادي در آن ساكن هستند و افراد زيادي به آنجا رفت و آمد ميكنند. همچنين خانه قوانين مخصوصي هم دارد. اين مكان ميتواند نشاني از خانواده و در مقياسي بزرگتر نشاني از يك جامعه بشري باشد. با توجه به اين نكته در بررسي اول ميتوانيم موزاييك سطح حياط را نشانهاي از جسم، واقعيت و ماده زميني بدانيم. موزاييك اول روي چهارپايه است بعد كف حياط، وقتي در اثر مرور زمان ناسور و فرسوده شد حريم باغچهاي كوچك بالاي قبر شده سپس در اثر رشد ريشهها متلاشي ميشود. درست مثل رشد جسم انسان، از كودكي به بزرگسالي، پيري و فرسوده شدن، مردن و از بين رفتن جسم و درنهايت اين جسم است كه تجزيه ميشود. در معني پيوستهاي اين جسمهاي مادي و زميني و سطحي در واقع ميتوانند نشانه ارزش يكسان در چارچوب قوانين هم باشند، همان چيزي كه به نام ارزش اجتماعي از آن نام برده ميشود و بر رفتارهاي فرد اثر ميگذارد. ارزشهاي اجتماعي ويژگيهاي مخصوصي دارند؛ مانند اينكه عامند و براي كل افراد محسوب ميشوند، براي حفظ هويت فرهنگي و تداوم فرهنگ مهمند. ماهيت ذهني دارند و پذيرش هنجارها و وسايل و امكانات را براي افراد در جوامع گوناگون مهيا ميسازند. آلن بيرو نويسنده و پژوهشگر در حوزه علوم اجتماعي ارزش اجتماعي را اينگونه تعريف ميكند: «مدلهاي كلي رفتار، احكام جمعي و هنجارهاي كاركردي كه مورد پذيرش عمومي و خواست جامعه قرار
گرفته است.»
اين ارزشها پايه و اساسي هستند كه اصولا بر نيازهاي يك جامعه استوارند. حالا در اثر بالا زدن چاه و مرور زمان لق شدهاند. افراد غير ساكن با ترس قدم ميگذارند حتي خيلي از موزاييكها تغيير كردهاند و حالا حياط به شكل يكدستي كه در گذشته بوده، نيست. جالب توجه است كه با همه تغييرات، زيرسازي و ملاط جديد و استادكار تازه اما خانه به كار اصلياش همچنان ادامه ميدهد. كاركرد خانه تغيير نكرده در حالي كه همهچيزها تغيير ميكنند و نو ميشوند. بايد توجه داشته باشم كه ارزشهاي اجتماعي بر اثر تغيير و تحول در جوامع بشري ميتوانند متحول شوند. «از صبح زود پسر اوسكاظم خودش را رسانده اين جا با كلي موزاييك نو. لباس عوض كرده و افتاده به جانمان. يكييكي از جا درمان آورده. همه حواسش به كار است. سوگل هم هي ميآيد و ميرود.» (ص71)
راوي دوم نطفه است. نطفه كه نشاني از زايش و تولد دارد در اينجا غيرمعمول ظاهر ميشود. يعني نطفهاي زخمي و زنده كه در رحم مادر نيست. از جايي به جاي ديگر در حركت است. نطفه از شكم مادر به كاسه استيل بعد چاهك، سپس بشكه و باغچه در حركت است.
ملاصدرا بحثي دارد به عنوان حركت جوهري اين بحث از قديميترين مباحث عقلي بحث حركت است.
ادامه نقد روزنامه اعتماد بر #و_چشمهايش_كهربايي_بود در لينك زير
:
👇👇👇👇👇👇👇
http://yon.ir/SGulA
@qoqnoospub
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست،
چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد،
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می کند،
تنهایی تو کامل می شود...!
#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد،
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می کند،
تنهایی تو کامل می شود...!
#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
با جوایز و نحوه شرکت در #جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس آشنا شوید.
همین حالا با مراجعه به سایت انتشارات میتوانید در جشنواره شرکت کنید و احساستون را دربارهی کتابهای داستان ایرانی
جشنواره بنویسید.
.
جوایز جشنواره:
نفر اول ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر دوم ۷.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر سوم ۵.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر چهارم ۳.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر پنجم ۲.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر ششم تا دهم ۱.۰۰۰.۰۰۰ ریال بن خرید کتاب🤩
و قرعهکشی تبلت بین ۱۰۰ نفر اول 🤩
@qoqnoospub
همین حالا با مراجعه به سایت انتشارات میتوانید در جشنواره شرکت کنید و احساستون را دربارهی کتابهای داستان ایرانی
جشنواره بنویسید.
.
جوایز جشنواره:
نفر اول ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر دوم ۷.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر سوم ۵.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر چهارم ۳.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر پنجم ۲.۰۰۰.۰۰۰ ریال وجه نقد به همراه یک جلد کتاب🤩
نفر ششم تا دهم ۱.۰۰۰.۰۰۰ ریال بن خرید کتاب🤩
و قرعهکشی تبلت بین ۱۰۰ نفر اول 🤩
@qoqnoospub
هر چه بر سرت آمد،
هرگز تسلیم نا امیدی نشو!
حتی اگر همهی درها هم به رویت بسته شود،
در پایان او از جایی که هیچکس نمی داند،
پنجره ای می گشاید
هر چند تو ابتدا نمی توانی ببینی.
اما پشت روزنه های تنگ،
چه بهشت هایی که پنهان است...
پس شکر کن!
وقتی به مراد خود رسیده باشی،
شکر کردن آسان است
اما صوفی کسی ست که حتی زمان برآورده نشدن آرزویش هم می تواند #شاکر باشد.
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
#ققنوس
@qoqnoospub
هرگز تسلیم نا امیدی نشو!
حتی اگر همهی درها هم به رویت بسته شود،
در پایان او از جایی که هیچکس نمی داند،
پنجره ای می گشاید
هر چند تو ابتدا نمی توانی ببینی.
اما پشت روزنه های تنگ،
چه بهشت هایی که پنهان است...
پس شکر کن!
وقتی به مراد خود رسیده باشی،
شکر کردن آسان است
اما صوفی کسی ست که حتی زمان برآورده نشدن آرزویش هم می تواند #شاکر باشد.
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
#ققنوس
@qoqnoospub
Homayoun_Shajarian_Akherin_Shoae.mp3
13 MB
دیگر چه فرقی میکند در خوان یک یا خوان هفت
از عشق میترسید و گفت از عشق میترسی و رفت
از عشق میترسی و رفت
سوزاندن است تا سوختن پایانشان اما یکیست
سوزاندن است تا سوختن پایانشان اما یکیست
نفتی بر آتش ریختن یا آتشی روی نفت
@qoqnoospub
از عشق میترسید و گفت از عشق میترسی و رفت
از عشق میترسی و رفت
سوزاندن است تا سوختن پایانشان اما یکیست
سوزاندن است تا سوختن پایانشان اما یکیست
نفتی بر آتش ریختن یا آتشی روی نفت
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمدحسن شهسواری در سال ۱۳۵۰ در بیرجند متولد شد. تاکنون ۸ رمان و ۲ مجموعه داستان منتشر کرده است.
دو رمان «شب ممکن» و «میم عزیز» او در دانشگاههای کشور به عنوان نمونهی رمانهای «پست مدرن» و «فراداستان» تدریس میشود.
او که بیش از یک دهه است رماننویسی نیز تدریس میکند همچنین کتابی با موضوع آموزش رماننویسی به نام «حرکت در مه» تالیف کرده است.
«مرداد دیوانه» که رمانی در ژانر «تریلر جنایی» است ماجرای مردی است که پس از قتل زن و فرزندش تهران را زیر پا میگذارد تا قاتلین را پیدا کند اما غافل از این که قاتل خیلی نزدیکتر از آن چه فکر میکند به او نزدیک است.
قرار است از این رمان جذاب که به زودی چاپ چهارمش روانهی بازار خواهد شد، سریالی نیز ساخته شود.
مرداد دیوانه آغاز یک سری رمانهای به هم پیوسته است که در پاییز امسال ادامهی آن با عنوان «شهریور شعلهور» منتشر خواهد شد.
برای حضور در #جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس
به لینک زیر مراجعه کنید
👇👇👇👇
http://bit.ly/2JfQiY5
@qoqnoospublication
دو رمان «شب ممکن» و «میم عزیز» او در دانشگاههای کشور به عنوان نمونهی رمانهای «پست مدرن» و «فراداستان» تدریس میشود.
او که بیش از یک دهه است رماننویسی نیز تدریس میکند همچنین کتابی با موضوع آموزش رماننویسی به نام «حرکت در مه» تالیف کرده است.
«مرداد دیوانه» که رمانی در ژانر «تریلر جنایی» است ماجرای مردی است که پس از قتل زن و فرزندش تهران را زیر پا میگذارد تا قاتلین را پیدا کند اما غافل از این که قاتل خیلی نزدیکتر از آن چه فکر میکند به او نزدیک است.
قرار است از این رمان جذاب که به زودی چاپ چهارمش روانهی بازار خواهد شد، سریالی نیز ساخته شود.
مرداد دیوانه آغاز یک سری رمانهای به هم پیوسته است که در پاییز امسال ادامهی آن با عنوان «شهریور شعلهور» منتشر خواهد شد.
برای حضور در #جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس
به لینک زیر مراجعه کنید
👇👇👇👇
http://bit.ly/2JfQiY5
@qoqnoospublication
فراموش کرده بودم که میشود
عاشق شد.
میشود دل بست و در بی قراریاش سوخت،
میشود مُرد.
آری میشود با یک نگاه مُرد. . .
#عباس_معروفی
@qoqnoospublication
فراموش کرده بودم که میشود
عاشق شد.
میشود دل بست و در بی قراریاش سوخت،
میشود مُرد.
آری میشود با یک نگاه مُرد. . .
#عباس_معروفی
@qoqnoospublication
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش
چه عواملی باعث میشود آدمی از اصل خویش دور شود و سیر بازگشت به خود چگونه است؟
#غنچه_وزیری در مهر ماه۱۳۵۶ در شهرری به دنیا آمد.
رمان #گیسیا اولین رمان اوست که در سال۹۷ توسط #نشر_هیلا( گروه انتشاراتی ققنوس) چاپ و منتشر شد. این رمان به زندگی زنی می پردازد که از ریشههای خود فاصله گرفته است. اتفاقی غیر منتظره، گیسیای دورمانده از اصل را وادار میکند به درون خود سفر کند و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگیاش مرور کند. داستان، به زندگی این مردان نیز میپردازد.
داستان گیسیا، قصهی نشناختن خود, فاصله از خود و تلاش برای یافتن خود است.
اگر شما هم داستان گیسیا را خواندهاید، شما سیر بازگشت به خویشتن گیسیا را چطور دیدهاید؟
نظرتان در مورد مردهای مهم زندگی گیسیا چیست؟
اگر شاهو به هورامان نمی رفت آیا زندگی گیسیا طور دیگری رقم میخورد؟
و در آخر، به نظر شما اگر شهداد حضانت نیلو را به گیسیا نمیداد، گیسیا چه تصمیمی میگرفت؟
.
#جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس #من_هم_داستان_ایرانی_میخوانم #روز_قلم #قلم #نویسنده #داستان_ایرانی #نشر_ققنوس
@qoqnoospub
چه عواملی باعث میشود آدمی از اصل خویش دور شود و سیر بازگشت به خود چگونه است؟
#غنچه_وزیری در مهر ماه۱۳۵۶ در شهرری به دنیا آمد.
رمان #گیسیا اولین رمان اوست که در سال۹۷ توسط #نشر_هیلا( گروه انتشاراتی ققنوس) چاپ و منتشر شد. این رمان به زندگی زنی می پردازد که از ریشههای خود فاصله گرفته است. اتفاقی غیر منتظره، گیسیای دورمانده از اصل را وادار میکند به درون خود سفر کند و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگیاش مرور کند. داستان، به زندگی این مردان نیز میپردازد.
داستان گیسیا، قصهی نشناختن خود, فاصله از خود و تلاش برای یافتن خود است.
اگر شما هم داستان گیسیا را خواندهاید، شما سیر بازگشت به خویشتن گیسیا را چطور دیدهاید؟
نظرتان در مورد مردهای مهم زندگی گیسیا چیست؟
اگر شاهو به هورامان نمی رفت آیا زندگی گیسیا طور دیگری رقم میخورد؟
و در آخر، به نظر شما اگر شهداد حضانت نیلو را به گیسیا نمیداد، گیسیا چه تصمیمی میگرفت؟
.
#جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس #من_هم_داستان_ایرانی_میخوانم #روز_قلم #قلم #نویسنده #داستان_ایرانی #نشر_ققنوس
@qoqnoospub
اینکه ندانی عاشقی یا وابستهای؟
ندانی وابستگیات عشق می آورد یا عاشقیات وابستگی...
اینکه از هرچه وابستگی و عاشقی بترسی
و از این ترس بیشتر از هر چیزی بترسی،
اینکه خجالت بکشی از این ترس،
از این ترس بیپدر و مادر که مثل خوره میخوردت،
که نمیتوانی فرق بین عاشقی و وابستگی را بفهمی
و یا اینکه میفهمی و خودت را بزنی به نفهمیدن، آخرش مجبور میشوی دهانت را ببندی...
بریده ای از رمان "سامار"
#سامار
#الهام_فلاح
@qoqnoospub
ندانی وابستگیات عشق می آورد یا عاشقیات وابستگی...
اینکه از هرچه وابستگی و عاشقی بترسی
و از این ترس بیشتر از هر چیزی بترسی،
اینکه خجالت بکشی از این ترس،
از این ترس بیپدر و مادر که مثل خوره میخوردت،
که نمیتوانی فرق بین عاشقی و وابستگی را بفهمی
و یا اینکه میفهمی و خودت را بزنی به نفهمیدن، آخرش مجبور میشوی دهانت را ببندی...
بریده ای از رمان "سامار"
#سامار
#الهام_فلاح
@qoqnoospub
Khab
Farzad Farokh ~ تابان موزیک
در خواب، تو را دیدم
دیدم که اینجایی…
عطرت، مرا مست کرد…
گفتی که میمانی…
چشمم به نگاهت بود
دستت نوازش کرد… قلبی که تو را هر شب، تا صبح ستایش کرد
دیگر نبودی تو، انگار که جانم رفت..!
لعنت به آن کس، که از تو جدایم کرد!
@qoqnoospub
دیدم که اینجایی…
عطرت، مرا مست کرد…
گفتی که میمانی…
چشمم به نگاهت بود
دستت نوازش کرد… قلبی که تو را هر شب، تا صبح ستایش کرد
دیگر نبودی تو، انگار که جانم رفت..!
لعنت به آن کس، که از تو جدایم کرد!
@qoqnoospub
Forwarded from Cinematicket - سینماتیکت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خبر داری شروع شده😍
.
گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری کتاب پلاس جشنوارهای داره برگزار ميكنه به نام “داستان ايرانی” و تا یکم مرداد ادامه دارد.
شما میتوانيد با مطالعه داستان ايرانی ققنوس و شركت در چالشها تو اين جشنواره حضور داشته باشيد.🤩
.
براي اطلاع از جوايز نقدی و فرهنگی و نحوهی شركت در جشنواره به سايت انتشارات ققنوس مراجعه كنيد.🎁
.
منتظرتون هستيم با ما همراه باشید.😊
.
qoqnoos.ir
.
گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری کتاب پلاس جشنوارهای داره برگزار ميكنه به نام “داستان ايرانی” و تا یکم مرداد ادامه دارد.
شما میتوانيد با مطالعه داستان ايرانی ققنوس و شركت در چالشها تو اين جشنواره حضور داشته باشيد.🤩
.
براي اطلاع از جوايز نقدی و فرهنگی و نحوهی شركت در جشنواره به سايت انتشارات ققنوس مراجعه كنيد.🎁
.
منتظرتون هستيم با ما همراه باشید.😊
.
qoqnoos.ir
پوستاندازی با بریدن گیسهای بلند
📝 یادداشتی بر رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری
🖊 علی الله سلیمی
✅ روابط عاطفی با چاشنی احساسات پر شور و حرارت دوره جوانی، از ضروریترین و در عین حال ناپایدارترین مسائل در روابط انسانی است که معمولاً تضمینی برای تداوم و دائمیبودن آن نیست و گسست در این نوع روابط عاطفی، بیشتر مواقع باعث سرخوردگی و در مواردی هم افسردگی مقطعی و گاه بلندمدت در افراد میشود.
✅ این موضوع دستمایه رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری شده و در آن، با مسائل و دغدغههای زوج شکستخوردهای مواجه هستیم که بعد از پانزده سال زندگی مشترک، حالا خود را در ایستگاه آخر این رابطه عاطفی دیدهاند و باید برای پذیرش این موضوع و ورود به شرایط جدید، به نوعی با مسأله کنار بیایند.
✅ شاید یکی از نقاط ضعف این داستان، همین نگاه یک بُعدی به یک رابطه دوسویۀ عاطفی و زندگی مشترک باشد که مرد داستان به نوعی مقصر جلوه داده میشود؛ چرا که او شروعکننده این بحران عاطفی است و همسرش گیسیا را با سختترین و دردناکترین لحظههای یک زندگی مشترک مواجه میکند.
✅ رابطه گیسیا با برادرش «هیوا» در دوران نوجوانی گیسیا که ارتباط چندانی با وقایع اکنون رمان ندارد، به طور پیوسته و مشروح روایت شده است. اگر فرض را بر این بگیریم که نویسنده خواسته از این طریق به شخصیت «شاهو» برسد که دوست هیوا بوده و در زمان نوجوانی گیسیا به او احساس و علاقه داشته اما بیان نکرده و به عنوان یک راز با خود نگه داشته، این مسأله بدون پرداخت بیش از حد به شخصیت هیوا هم میتوانست در رمان گنجانده شود.
📍متن کامل در لینک زیر:
http://yon.ir/D9xv7
كانال ادبى هنرى كافه داستان
@qoqnoospub
📝 یادداشتی بر رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری
🖊 علی الله سلیمی
✅ روابط عاطفی با چاشنی احساسات پر شور و حرارت دوره جوانی، از ضروریترین و در عین حال ناپایدارترین مسائل در روابط انسانی است که معمولاً تضمینی برای تداوم و دائمیبودن آن نیست و گسست در این نوع روابط عاطفی، بیشتر مواقع باعث سرخوردگی و در مواردی هم افسردگی مقطعی و گاه بلندمدت در افراد میشود.
✅ این موضوع دستمایه رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری شده و در آن، با مسائل و دغدغههای زوج شکستخوردهای مواجه هستیم که بعد از پانزده سال زندگی مشترک، حالا خود را در ایستگاه آخر این رابطه عاطفی دیدهاند و باید برای پذیرش این موضوع و ورود به شرایط جدید، به نوعی با مسأله کنار بیایند.
✅ شاید یکی از نقاط ضعف این داستان، همین نگاه یک بُعدی به یک رابطه دوسویۀ عاطفی و زندگی مشترک باشد که مرد داستان به نوعی مقصر جلوه داده میشود؛ چرا که او شروعکننده این بحران عاطفی است و همسرش گیسیا را با سختترین و دردناکترین لحظههای یک زندگی مشترک مواجه میکند.
✅ رابطه گیسیا با برادرش «هیوا» در دوران نوجوانی گیسیا که ارتباط چندانی با وقایع اکنون رمان ندارد، به طور پیوسته و مشروح روایت شده است. اگر فرض را بر این بگیریم که نویسنده خواسته از این طریق به شخصیت «شاهو» برسد که دوست هیوا بوده و در زمان نوجوانی گیسیا به او احساس و علاقه داشته اما بیان نکرده و به عنوان یک راز با خود نگه داشته، این مسأله بدون پرداخت بیش از حد به شخصیت هیوا هم میتوانست در رمان گنجانده شود.
📍متن کامل در لینک زیر:
http://yon.ir/D9xv7
كانال ادبى هنرى كافه داستان
@qoqnoospub
وقتی آدم دورخیز کند که بلند بپرد،
اما نتواند و در همان پشت و پسله بماند،
دیگر چی واسه آدم میماند؟
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
اما نتواند و در همان پشت و پسله بماند،
دیگر چی واسه آدم میماند؟
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
مرگ زیباترین تضاد زندگی است
گفتوگو با مهری بهرامی به مناسبت انتشار «و چشمهایش کهربایی بود»
هنگام نوشتن گاهی به احترام مخاطب از جا بلند میشوم
مهری بهرامی میگوید: قطعیترین امر درباره زندگی، مرگ است. ابهام و رمز آلودترین واژه مرگ است. پس چطور میشود از مرگ گذشت. مرگ زیباترین تضاد زندگی است.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-حمید بابایی: مهری بهرامی در سومین اثر خود باز به همان مباحث قبلی، این بار از دید دیگری پرداخته است، گویی مسأله مرگ و زندگی عنصری مهم در داستانهای وی است، از زمان انتشار رمان «و چشمهایش کهربایی بود» استقبال خوبی از این اثر شده است، به این بهانه گفتوگویی با وی داشتهایم.
_قبل از پرداختن به رمان سومتان کمی در مورد اثر قبلی حرف بزنیم که با این رمان هم در ارتباط است، در اثر قبلی بحث زندگی و مرگ بود و شاعرانگی که در اثر دیده میشد، نشانهشناسی که در اثر پراکنده بود و میشد رویکردی زنانه را در آن به خوبی دید، کمی از آن رمان بگویید؟
در مورد اثر قبلی «بیرون از گذشته میان ایوان» که سال نود و پنج در نشر نیلوفر چاپ شد، منتقدان لطف داشتند و زیاد نوشتند. در مجلاتی چون اندیشه پویا و تجربه و زنان امروز و روزنامههای اعتماد، همشهری، ایران و... پس هرچه نویسنده اثر بگوید گزاف است. آنجا اساس کار بر تعدد شخصیت و کثرت زن بود، در تقابل با داستان سیندرلا، نیاز و چیزی که روایت طلب میکرد فرمی تو در تو بود، در قصههای نیم کاره و زنان متکثر حالا بگذریم که وقتی مینوشتم دیدم چه عداوتی با سیندرلای یکی یکدانه دنیا دارم، برای همین قصه از هزارتوهای خودش رد میشد. در زمانهای متفاوت و هر بار زنی را پیدا میکرد، حالا بگذارید بسنده کنم و مثل همیشه دنبال کشف مخاطب قصه منتظر بمانم. سخت است حرف زدن درباره چیزی که نوشتهای. اشیاء و نشانهها همیشه دغدغه من بوده. نمیدانم ولی شاید وقتی بخواهی آن همه از زن بگویی و نخواهی آویزان هیچ جا و گروه شوی نشانهها به فریادت میرسند.
@qoqnoospub
_در اثر قبلی کثرت شخصیت داشتهاید و در رمان فعلیتان،«و چشمهایش کهربایی بود» شخصیتهای محدودی را استفاده کردید، الزام قصه بود یا میخواستید داستان فشردهتر روایت شود؟
سوال دوم شما کمی برایم عجیب است. هر اثر برای خود باید هویت مستقل داشته باشد و تمام تلاشم همین بود. اتفاقا «و چشمهایش کهربایی بود» با اینکه به گونهای از شکم بیرون از گذشته، میان ایوان بیرون میآید اما مستقل با فرمی متفاوت از داستان بیرون از گذشته بیان میشود. اینجا الزام چیز دیگری بود. مرگ به سمت زندگی میرفت و ...باقی را بگذاریم تا مخاطبان و کتاب خودشان باهم کنار بیایند.....
@qoqnoospub
ادمه گفتگو در لينك زير
http://yon.ir/H0XxO
گفتوگو با مهری بهرامی به مناسبت انتشار «و چشمهایش کهربایی بود»
هنگام نوشتن گاهی به احترام مخاطب از جا بلند میشوم
مهری بهرامی میگوید: قطعیترین امر درباره زندگی، مرگ است. ابهام و رمز آلودترین واژه مرگ است. پس چطور میشود از مرگ گذشت. مرگ زیباترین تضاد زندگی است.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-حمید بابایی: مهری بهرامی در سومین اثر خود باز به همان مباحث قبلی، این بار از دید دیگری پرداخته است، گویی مسأله مرگ و زندگی عنصری مهم در داستانهای وی است، از زمان انتشار رمان «و چشمهایش کهربایی بود» استقبال خوبی از این اثر شده است، به این بهانه گفتوگویی با وی داشتهایم.
_قبل از پرداختن به رمان سومتان کمی در مورد اثر قبلی حرف بزنیم که با این رمان هم در ارتباط است، در اثر قبلی بحث زندگی و مرگ بود و شاعرانگی که در اثر دیده میشد، نشانهشناسی که در اثر پراکنده بود و میشد رویکردی زنانه را در آن به خوبی دید، کمی از آن رمان بگویید؟
در مورد اثر قبلی «بیرون از گذشته میان ایوان» که سال نود و پنج در نشر نیلوفر چاپ شد، منتقدان لطف داشتند و زیاد نوشتند. در مجلاتی چون اندیشه پویا و تجربه و زنان امروز و روزنامههای اعتماد، همشهری، ایران و... پس هرچه نویسنده اثر بگوید گزاف است. آنجا اساس کار بر تعدد شخصیت و کثرت زن بود، در تقابل با داستان سیندرلا، نیاز و چیزی که روایت طلب میکرد فرمی تو در تو بود، در قصههای نیم کاره و زنان متکثر حالا بگذریم که وقتی مینوشتم دیدم چه عداوتی با سیندرلای یکی یکدانه دنیا دارم، برای همین قصه از هزارتوهای خودش رد میشد. در زمانهای متفاوت و هر بار زنی را پیدا میکرد، حالا بگذارید بسنده کنم و مثل همیشه دنبال کشف مخاطب قصه منتظر بمانم. سخت است حرف زدن درباره چیزی که نوشتهای. اشیاء و نشانهها همیشه دغدغه من بوده. نمیدانم ولی شاید وقتی بخواهی آن همه از زن بگویی و نخواهی آویزان هیچ جا و گروه شوی نشانهها به فریادت میرسند.
@qoqnoospub
_در اثر قبلی کثرت شخصیت داشتهاید و در رمان فعلیتان،«و چشمهایش کهربایی بود» شخصیتهای محدودی را استفاده کردید، الزام قصه بود یا میخواستید داستان فشردهتر روایت شود؟
سوال دوم شما کمی برایم عجیب است. هر اثر برای خود باید هویت مستقل داشته باشد و تمام تلاشم همین بود. اتفاقا «و چشمهایش کهربایی بود» با اینکه به گونهای از شکم بیرون از گذشته، میان ایوان بیرون میآید اما مستقل با فرمی متفاوت از داستان بیرون از گذشته بیان میشود. اینجا الزام چیز دیگری بود. مرگ به سمت زندگی میرفت و ...باقی را بگذاریم تا مخاطبان و کتاب خودشان باهم کنار بیایند.....
@qoqnoospub
ادمه گفتگو در لينك زير
http://yon.ir/H0XxO
اسم هر سه مان را هم با « گل » شروع کرده بود و به احدی اجازه نمی داد ما را «گلی » صدا کنند. هر کدام اسم کامل خودمان را داشتیم. همه جا و برای همه . اگر می شنید کسی از قانونش تخطی کرده، فی الفور تذکر می داد که: "هیچ کی گلی صداشون نکنه . اینا همه شون گل ان. منتهی هر گلی یه نشونی داره. یکی بوی گل داره. یکی دشت گله. یکی گلستانه! "
#خواب_عمیق_گلستان
#پروانه_سراوانی
#ققنوس
@qoqnoospub
#خواب_عمیق_گلستان
#پروانه_سراوانی
#ققنوس
@qoqnoospub
آیا کسی می تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود...
#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان
#ققنوس
@qoqnnospub
#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان
#ققنوس
@qoqnnospub
بازی با قواعدبازی!
«همه تابستان بدون فیسبوک»؛ رومن پوئرتولاس؛ ترجمه ابوالفضل اللهدادی؛ نشر ققنوس
حمیدرضا امیدیسرور،
شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است
****
«همه تابستان بدون فیسبوک» آدم را یاد فیلم «زینهای شعلهور» ساخته ماندگار مل بروکس می اندازد، آنجا هم یک کلانتر سیاهپوست، سروکله اش وسط شهری با ساکنان نژاد پرست پیدا شده و یکسری موقعیت های جذاب فیلم هم در ارتباط با این مسئله شکل می گیرد. نکته ای که در «همه تابستان بدون فیسبوک» در مورد آگاتا کریپسی یک مامور پلیس سیاهپوست با آن قد و قواره نخراشیده! نیزشاهدش هستیم. مهمتر از آن اما شوخی است که مل بروکس با ژانر وسترن ترتیب می دهد و برای جذابیت و ملاحت فیلمش هر بازی که فکرش را بکنید با آن ترتیب می دهد، با اصلی ترین عناصر ژانر شوخی کرده، قواعد را دگرگون کرده و از آنها آشنایی زدایی می کند و...این اتفاقی است که در رمانِ «همه تابستان بدون فیسبوک»، رومن پوئرتولاس به سبک خاص خود او در حوزه ادبیات پلیسی و جنایی انجام داده است.
شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است. آنچه رمان حاضر را در خور توجه می سازد، طراوتی است که حاصل پرداخت بدیع آن بوده است، یک جور منحصر به فرد بودن در سبک و سیاق داستاننویسی رومن پوئرتولاس که در رمانهای دیگر او نیز می توان مشاهده کرد او برای بیان ایده های خود تا آنجا فضایی را می سازد که گاه به سمت شکل گیری فضایی کاملا فانتزی پیش می رود. اما این فانتزی شدن در جهانی که این رمانها ساخته اند به خوبی جا میافتد. بنابراین متفاوت بودن آنها و شوخی های شان به هیچ وجه تحمیلی نیست.....
@qoqnoospublication
ادامه متن در لينك زير
https://www.alef.ir/news/3980424222.html
«همه تابستان بدون فیسبوک»؛ رومن پوئرتولاس؛ ترجمه ابوالفضل اللهدادی؛ نشر ققنوس
حمیدرضا امیدیسرور،
شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است
****
«همه تابستان بدون فیسبوک» آدم را یاد فیلم «زینهای شعلهور» ساخته ماندگار مل بروکس می اندازد، آنجا هم یک کلانتر سیاهپوست، سروکله اش وسط شهری با ساکنان نژاد پرست پیدا شده و یکسری موقعیت های جذاب فیلم هم در ارتباط با این مسئله شکل می گیرد. نکته ای که در «همه تابستان بدون فیسبوک» در مورد آگاتا کریپسی یک مامور پلیس سیاهپوست با آن قد و قواره نخراشیده! نیزشاهدش هستیم. مهمتر از آن اما شوخی است که مل بروکس با ژانر وسترن ترتیب می دهد و برای جذابیت و ملاحت فیلمش هر بازی که فکرش را بکنید با آن ترتیب می دهد، با اصلی ترین عناصر ژانر شوخی کرده، قواعد را دگرگون کرده و از آنها آشنایی زدایی می کند و...این اتفاقی است که در رمانِ «همه تابستان بدون فیسبوک»، رومن پوئرتولاس به سبک خاص خود او در حوزه ادبیات پلیسی و جنایی انجام داده است.
شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است. آنچه رمان حاضر را در خور توجه می سازد، طراوتی است که حاصل پرداخت بدیع آن بوده است، یک جور منحصر به فرد بودن در سبک و سیاق داستاننویسی رومن پوئرتولاس که در رمانهای دیگر او نیز می توان مشاهده کرد او برای بیان ایده های خود تا آنجا فضایی را می سازد که گاه به سمت شکل گیری فضایی کاملا فانتزی پیش می رود. اما این فانتزی شدن در جهانی که این رمانها ساخته اند به خوبی جا میافتد. بنابراین متفاوت بودن آنها و شوخی های شان به هیچ وجه تحمیلی نیست.....
@qoqnoospublication
ادامه متن در لينك زير
https://www.alef.ir/news/3980424222.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«همه تابستان بدون فیسبوک»؛ رومن پوئرتولاس؛ ترجمه ابوالفضل اللهدادی؛ نشر ققنوس بازی با قواعدبازی!