Forwarded from کافه داستان
#معرفی_کتاب
«و چشمهایش کهربایی بود» رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند. تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند...
«و چشمهایش کهربایی بود» /نشر هیلا/152صفحه/ پانزده هزار تومان
مجله هنری - ادبی کافه داستان
@cafeDastanmag
«و چشمهایش کهربایی بود» رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند. تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند...
«و چشمهایش کهربایی بود» /نشر هیلا/152صفحه/ پانزده هزار تومان
مجله هنری - ادبی کافه داستان
@cafeDastanmag
Forwarded from داستان ايرانی
Instagram
بابک ابراهیم پور
* #معرفی_کتاب پس از "پسری که مرا دوست داشت" و "بازی عروس و داماد"، #شب_طاهره سومین کتابی است که از بلقیس سلیمانی می خوانم. این رمان در ۱۶۰ صفحه نوشته شده. رمان، روایت طاهره دختری نوجوان از گوران است. طاهره در یک خانواده شلوغ در روستا زندگی می کند. رمان در…
سر کردن با آدمهای عوضی، چه در محل کار و چه در جاهایی دیگر، ممکن است عملکرد شما را ضعیف کند و آسایشتان را بههم بزند. ثابت شده است که وجود یک آدم عوضی در یک تیم باعث میشود عملکردِ آن تیم ۳۰ تا ۴۰ درصد افت کند. پژوهشها نشان میدهند که بیادبی، مثل بیماری واگیردار، همهجا پخش میشود. #رابرت_ساتن در کتابِ #چگونه_از_دست_آدم_های_عوضی_خلاص_شویم توصیههایی عملی برای شناسایی انواع آدمهای عوضی و دست و پنجه نرم کردن با آنها ارائه میدهد. این توصیهها بر پژوهش دربارهٔ گروههای مختلف مبتنیاند: از نیروهای بیادب خدمات دولتی تا رانندههای اتوبوس و نیز ۸۰۰۰ ایمیل دربارهٔ رفتارهای عوضیمآبانه که رابرت ساتن دریافت کرده است.
#تازه_های_پخش_ققنوس ترجمهٔ #یاسر_پوراسماعیل
#انتشارات_ققنوس #نشر_ققنوس #گروه_انتشاراتی_ققنوس #ققنوس
رقعی / شومیز / ۲۴۷ صفحه / ۲۵۰۰۰ تومان
#روانشناسی #خودسازی #آدم_های_عوضی #رفتارشناسی #رفتار_درست #شیوه_رفتار_با_همکاران #عوضی #کتاب #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #کتاب_خوب #کتاب_روانشناسی #کتاب_رفتار #اصول_رفتار #کتاب_
#پخش_ققنوس
@qoqnoosp
www.qoqnoosp.com
#تازه_های_پخش_ققنوس ترجمهٔ #یاسر_پوراسماعیل
#انتشارات_ققنوس #نشر_ققنوس #گروه_انتشاراتی_ققنوس #ققنوس
رقعی / شومیز / ۲۴۷ صفحه / ۲۵۰۰۰ تومان
#روانشناسی #خودسازی #آدم_های_عوضی #رفتارشناسی #رفتار_درست #شیوه_رفتار_با_همکاران #عوضی #کتاب #معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب #کتاب_خوب #کتاب_روانشناسی #کتاب_رفتار #اصول_رفتار #کتاب_
#پخش_ققنوس
@qoqnoosp
www.qoqnoosp.com
رمان «تا خون» بخشی از وقایع تاریخی مربوط به پیش از انقلاب در شهر کاشان را شامل میشود. شخصیت اصلی این رمان مردی به نام اویس است. در این داستان، پزشکی یهودی به طور مشکوک کشته شده و ماجرای مرگش به طور مبهم به مسلمانان ارتباط داده میشود. در واقع ماجرای این رمان مربوط به سالهای پیش از انقلاب و مبارزات گروههایی چون فدائیان اسلام و شخصیتهایی چون نواب صفوی میشود. داستان «تا خون» درباره آدمهایی است که گذشته گریبانشان را میگیرد و باید تاوان بدهند؛ بدون اینکه بدانند تاوان کدام گناه را.
#تاخون #سید_حسین_طبسی #نشر_هیلا #نشر_ققنوس #رمان #داستان #رمان_فارسی #داستان_ایرانی #رمان_ایرانی #داستان_فارسی #داستان_اجتماعی #نوروز #عید #کتاب #کتاب_خوب #معرفی_کتاب #کتاب #پخش_ققنوس
#تاخون #سید_حسین_طبسی #نشر_هیلا #نشر_ققنوس #رمان #داستان #رمان_فارسی #داستان_ایرانی #رمان_ایرانی #داستان_فارسی #داستان_اجتماعی #نوروز #عید #کتاب #کتاب_خوب #معرفی_کتاب #کتاب #پخش_ققنوس
Forwarded from اتچ بات
"و چشمهایش کهربایی بود"
از افق که بگذری
زمین و آسمان یکیست
داستان، داستان زندهگی است، و مرگی که مغلوبِ پیوند میان چیزهاست. این جا مرگ نقطهی پایان نیست، میتواند نباشد. فرقی نمیکند خاک باشی یا سنگ یا گیاه یا آدم؛ جزیی از چرخهی حیاتی و شاخهای از درخت زندگی. فقط کافی است به اندازهی کافی بخواهی و نترسی.
زندگی با گناه آغاز شد؛ گناه نخستین. برونرفتی از امر همیشگی باعث پیدایش حادثهای شد که با حیات تداوم یافت. داستان "و چشمهایش کهربایی بود" نیز با خطا آغاز میشود. خطای سوگل در خالی نکردن چاهک، خطای مرد قبرکن(چاهکن) در احداث صحیح چاهک و حتی خطای مردان و زنانی در بارآوری نابههنگام... اما همین خطا سرآغاز عشق و پیوند میشود تا به آن جا که شهری مرده را زنده میکند.
زندگی از سطر سطر این داستان فوران میکند، تن متن را میشکافد و صمغوار بیرون میزند. کهربا!
"و چشمهایش..." را میتوان دو گونه خواند: میشود به مثابه یک پازل، اجزا و بخشهای آن را در کنار هم چید و جور کرد تا به کلیت داستان رسید و هم میتوان آن را از ابتدا تا انتها مانند یک شعر خواند و لذت برد. داستان در عین برخورداری از مولفههای داستانی قوی، در ذات خود شعرگونه است و حظ فکری و عاطفی هم زمان میبخشد.
زنانگی در داستان برجسته است، چه به لحاظ محتوایی و چه شخصیتپردازی؛ اما نمیتوان آن را یکسره داستانی زنانه دانست. نویسنده با استفاده از راویهای متعدد بیجان و جاندار ما را از مرز جنسیت و حتی انسانیت فراتر میبرد و با کل اجزای طبیعت پیوند میزند. حتی اجزایی مانند موزاییک یا پلاستیک و پارچه نیز که ساختهی بشرند و چند مرحله از بکارت طبیعی خود فاصله گرفتهاند در داستان جایی دارند. گرچه در نهایت این خاک است که با شهامتِ خون در هم میآمیزد و ولوله به پا میکند در زمین و رگ درخت و جان آدمیزاد.
لبهها در داستان مفهومی فلسفی دارند. جنین سقط شده هم چنان بر "لبه"ی کاسه و خاکانداز و بشکه میان مرگ و زندگی معلق است و در نهایت، این ارادهی معطوف به حیات اوست که با کمک تخمی دیگر و به واسطهی پیوندی که میان آن دو برقرار میشود دوباره او را به چرخهی حیات بازمیگرداند. چه بسا تخمهایی که در همان چاهک از ترس مردند یا به قعر "فاضلاب" فرستاده شدند.
زن چشم عسلی حضوری اثیری و فارغ از زمان دارد و گویی نقش شاهد یا به یادآورنده یا آشتی دهنده را بازی میکند که با "چمدان کتاب"هایش در گورستان میچرخد و با درخت و مورچهها حرف میزند. او از پس سالها با همان ریخت و هیبت ظاهر میشود در حالی که گورستان به باغ گیاه شناسی تبدیل شده است!
داستان ضعفهای کوچکی هم دارد مثل تعلیق کمرنگ در یک سوم ابتدایی و توصیفات اضافی و تکراری در پارهای موارد. در فصل بیست و هفتم حضور مهندس به نظر قابل حذف میآید.
نویسنده با به کار گرفتن راوی غیرجاندار جسارت قابل تحسینی از خود نشان داده است. او در توصیف فضا از منظر این اشیا نیز موفق عمل کرده است، به گونهای که خواننده در ارتباط برقرار کردن با راوی موزاییک یا تخم سقط شده یا تسبیح دچار مشکل نمیشود و داستان به روانی پیش میرود اما به نظر میرسد کارکردگیری از این اشیا اندکی ضعف دارد.
مهری بهرامی در نوشتن از جان مایه میگذارد، از همین رو داستانش بر جان مینشیند.
#اعظم_خواجوی
#مهری_بهرامی
#و_چشمهایش_کهربایی_بود
#نشر_ققنوس
#کتاب_خوب
#معرفی_کتاب
از افق که بگذری
زمین و آسمان یکیست
داستان، داستان زندهگی است، و مرگی که مغلوبِ پیوند میان چیزهاست. این جا مرگ نقطهی پایان نیست، میتواند نباشد. فرقی نمیکند خاک باشی یا سنگ یا گیاه یا آدم؛ جزیی از چرخهی حیاتی و شاخهای از درخت زندگی. فقط کافی است به اندازهی کافی بخواهی و نترسی.
زندگی با گناه آغاز شد؛ گناه نخستین. برونرفتی از امر همیشگی باعث پیدایش حادثهای شد که با حیات تداوم یافت. داستان "و چشمهایش کهربایی بود" نیز با خطا آغاز میشود. خطای سوگل در خالی نکردن چاهک، خطای مرد قبرکن(چاهکن) در احداث صحیح چاهک و حتی خطای مردان و زنانی در بارآوری نابههنگام... اما همین خطا سرآغاز عشق و پیوند میشود تا به آن جا که شهری مرده را زنده میکند.
زندگی از سطر سطر این داستان فوران میکند، تن متن را میشکافد و صمغوار بیرون میزند. کهربا!
"و چشمهایش..." را میتوان دو گونه خواند: میشود به مثابه یک پازل، اجزا و بخشهای آن را در کنار هم چید و جور کرد تا به کلیت داستان رسید و هم میتوان آن را از ابتدا تا انتها مانند یک شعر خواند و لذت برد. داستان در عین برخورداری از مولفههای داستانی قوی، در ذات خود شعرگونه است و حظ فکری و عاطفی هم زمان میبخشد.
زنانگی در داستان برجسته است، چه به لحاظ محتوایی و چه شخصیتپردازی؛ اما نمیتوان آن را یکسره داستانی زنانه دانست. نویسنده با استفاده از راویهای متعدد بیجان و جاندار ما را از مرز جنسیت و حتی انسانیت فراتر میبرد و با کل اجزای طبیعت پیوند میزند. حتی اجزایی مانند موزاییک یا پلاستیک و پارچه نیز که ساختهی بشرند و چند مرحله از بکارت طبیعی خود فاصله گرفتهاند در داستان جایی دارند. گرچه در نهایت این خاک است که با شهامتِ خون در هم میآمیزد و ولوله به پا میکند در زمین و رگ درخت و جان آدمیزاد.
لبهها در داستان مفهومی فلسفی دارند. جنین سقط شده هم چنان بر "لبه"ی کاسه و خاکانداز و بشکه میان مرگ و زندگی معلق است و در نهایت، این ارادهی معطوف به حیات اوست که با کمک تخمی دیگر و به واسطهی پیوندی که میان آن دو برقرار میشود دوباره او را به چرخهی حیات بازمیگرداند. چه بسا تخمهایی که در همان چاهک از ترس مردند یا به قعر "فاضلاب" فرستاده شدند.
زن چشم عسلی حضوری اثیری و فارغ از زمان دارد و گویی نقش شاهد یا به یادآورنده یا آشتی دهنده را بازی میکند که با "چمدان کتاب"هایش در گورستان میچرخد و با درخت و مورچهها حرف میزند. او از پس سالها با همان ریخت و هیبت ظاهر میشود در حالی که گورستان به باغ گیاه شناسی تبدیل شده است!
داستان ضعفهای کوچکی هم دارد مثل تعلیق کمرنگ در یک سوم ابتدایی و توصیفات اضافی و تکراری در پارهای موارد. در فصل بیست و هفتم حضور مهندس به نظر قابل حذف میآید.
نویسنده با به کار گرفتن راوی غیرجاندار جسارت قابل تحسینی از خود نشان داده است. او در توصیف فضا از منظر این اشیا نیز موفق عمل کرده است، به گونهای که خواننده در ارتباط برقرار کردن با راوی موزاییک یا تخم سقط شده یا تسبیح دچار مشکل نمیشود و داستان به روانی پیش میرود اما به نظر میرسد کارکردگیری از این اشیا اندکی ضعف دارد.
مهری بهرامی در نوشتن از جان مایه میگذارد، از همین رو داستانش بر جان مینشیند.
#اعظم_خواجوی
#مهری_بهرامی
#و_چشمهایش_کهربایی_بود
#نشر_ققنوس
#کتاب_خوب
#معرفی_کتاب
Telegram
attach 📎
رمان «رگ و ریشه» نوشته #جان_فانته نویسنده و فیلمنامهنویس آمریکایی، با ترجمه #محمدرضا_شکاری به بازار آمد. 💎 #استیون_کوپر، نویسندهی زندگینامهی جان فانته، رگ و ریشه را کاملترین و هوشمندانهترین اثر او میداند و #اروینگ_والاس، نویسندهی آمریکایی، آن را کتابی جنونآمیز، خندهدار و جنجالی معرفی میکند. ☘️ فانته در ارائه روایتی روان، پرشور، هوشمندانه و شوخ در این اثر به اوج توانایی خود میرسد. او در این کتاب هم چون دیگر آثارش دست به کنکاش در مورد دغدغههای همیشگیاش: #خانواده، #مذهب، #خشونت و #مرگ میزند، آن هم با چنان صداقتی که بیدرنگ خواننده را به دل قصه فرو میبرد و با شخصیتها همراه میکند.
#رگ_و_ریشه
#جان_فانته
#محمدرضا_شکاری
#نشر_اسم
شومیز / رقعی / ۲۴۰ صفحه / ۳۱۰۰۰ تومان
#رمان #داستان #رمان_خارجی #کتاب #معرفی_کتاب #کتاب_خوب #داستان_آمریکایی #پخش_ققنوس
@qoqnoosp
yon.ir/Qg7Qx
#رگ_و_ریشه
#جان_فانته
#محمدرضا_شکاری
#نشر_اسم
شومیز / رقعی / ۲۴۰ صفحه / ۳۱۰۰۰ تومان
#رمان #داستان #رمان_خارجی #کتاب #معرفی_کتاب #کتاب_خوب #داستان_آمریکایی #پخش_ققنوس
@qoqnoosp
yon.ir/Qg7Qx
Forwarded from سهند ایرانمهر
🔸تابلوی «چشم انداز و سقوط ایکاروس»، تابلویی است که مدت ها همه تصور می کردند اثر بروگل است ولی اکنون به یکی از شاگردانش نسبت داده می شود.
🔸تابلو نمایی است از صحنه ای کاملا روستایی و پیش پا افتاده: کشتیها در حال برافراشتن بادبانها هستند، چوپانی گلهاش را هدایت میکند، و شهرهای دوردست پررونق و منظم به نظر میرسند. ولی در گوشه پایین سمت راست بوم، واقعه غمباری در حال شکل گرفتن است که از نظرها پنهان مانده (اگر در آن روزگار تیتر اخبار وجود داشت، تیترهای خبري آن روز در مورد موضوعات دیگری بودند): ایکاروس غافل که موم بال های مصنوعی اش زیر نور خورشید ذوب شده به دریا افتاده است
🔸کشاورز مصمم مرکز تصویر به ضرب المثلی مشهور اشاره دارد: شخم زدن را نباید به خاطر مردی در حال مرگ متوقف کرد.»
هیچ کس متوجه ایکاروس نشده جز نقاش و اکنون هم شاعر.
🔸اودن می خواهد همان چیزی را به ما بگوید که نقاش قصد دارد: هنرمندان متوجه جزئیاتی می شوند که جلب توجه نمی کنند، جزئیاتی که کشاورز و چوپان، من و شما و خبرنگاران شتاب زده متوجهشان نمیشویم، جزئیاتی که دیدنشان حیاتی است چون موجب میشوند بی اعتنایی و بی عاطفگی همیشگی مان را کنار بگذاریم.
🔸ما به نوعی از اخبار نیاز داریم که بتواند با سرسختی بیشتری به جزئیات بپردازد، اخباری که با استفاده از شیوههای هنری جرقه علاقه و توجه به اتفاقات را در ما شعلهور سازد، اخباری که شاعران، سفرنامه نویسان و رمان نویسان بتوانند از طریق آن ابعادی از هنرشان را به خبرنگاران منتقل کنند و حتی شاید گاهی به آنها اجازه دهد میزی را در گوشهای ساکتتر اتاق خبر اشغال کنند - تا از این پس دیگر از کنار زیباییها و وقایع غمبار این سیاره، بیخیال
عبور نکنیم.
#معرفی_کتاب :
«اخبار»/ آلن دوباتن/ نشر ققنوس
@sahandiranmehr
🔸تابلو نمایی است از صحنه ای کاملا روستایی و پیش پا افتاده: کشتیها در حال برافراشتن بادبانها هستند، چوپانی گلهاش را هدایت میکند، و شهرهای دوردست پررونق و منظم به نظر میرسند. ولی در گوشه پایین سمت راست بوم، واقعه غمباری در حال شکل گرفتن است که از نظرها پنهان مانده (اگر در آن روزگار تیتر اخبار وجود داشت، تیترهای خبري آن روز در مورد موضوعات دیگری بودند): ایکاروس غافل که موم بال های مصنوعی اش زیر نور خورشید ذوب شده به دریا افتاده است
🔸کشاورز مصمم مرکز تصویر به ضرب المثلی مشهور اشاره دارد: شخم زدن را نباید به خاطر مردی در حال مرگ متوقف کرد.»
هیچ کس متوجه ایکاروس نشده جز نقاش و اکنون هم شاعر.
🔸اودن می خواهد همان چیزی را به ما بگوید که نقاش قصد دارد: هنرمندان متوجه جزئیاتی می شوند که جلب توجه نمی کنند، جزئیاتی که کشاورز و چوپان، من و شما و خبرنگاران شتاب زده متوجهشان نمیشویم، جزئیاتی که دیدنشان حیاتی است چون موجب میشوند بی اعتنایی و بی عاطفگی همیشگی مان را کنار بگذاریم.
🔸ما به نوعی از اخبار نیاز داریم که بتواند با سرسختی بیشتری به جزئیات بپردازد، اخباری که با استفاده از شیوههای هنری جرقه علاقه و توجه به اتفاقات را در ما شعلهور سازد، اخباری که شاعران، سفرنامه نویسان و رمان نویسان بتوانند از طریق آن ابعادی از هنرشان را به خبرنگاران منتقل کنند و حتی شاید گاهی به آنها اجازه دهد میزی را در گوشهای ساکتتر اتاق خبر اشغال کنند - تا از این پس دیگر از کنار زیباییها و وقایع غمبار این سیاره، بیخیال
عبور نکنیم.
#معرفی_کتاب :
«اخبار»/ آلن دوباتن/ نشر ققنوس
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
کتاب شایسته تقدیر سی و هفتمین دوره #جایزه_کتاب_سال در بخش #هنر
" #سینما در پایان قرن نوزدهم از دل اسباببازیهای ویکتوریایی بیرون آمد و در #تاریخ کوتاه رشد سرسامآور خود، نه فقط نگاههای اکراهآمیز #اندیشه را به سوی خود چرخاند، بلکه به اسبابی برای اندیشیدن تبدیل شد؛ همین توانایی سینما در گستردن گستره اندیشه بهانه کافی برای انتخاب آن است. اگر سینما توانی جدید در #اندیشیدن است، پس میتوان در سینما به مفهومی همچون مرگ هم اندیشید."
.
مؤلف این کتاب در مرتبط ساختن دو مقولهٔ #سینما و #مرگ دو رویکرد مهم و اساسی دارد. اول اینکه سینما به عنوان نوع جدیدی از اندیشیدن چگونه به مسئله مرگ میاندیشد. و دوم اینکه سینما بنا بر مؤلفهها و بنیادهای هستیشناسانه خود چگونه میتواند رویاروی مرگ قرار بگیرد.
.
#سینما_و_مرگ دربارهٔ #نامیرایی و #تصویر #میلاد_روشنی_پایان #انتشارات_ققنوس #گروه_انتشاراتی_ققنوس
رقعی / شومیز / ۲۱۶ صفحه / ۲۱۰۰۰ تومان
#فیلم #سینمای_جهان #کتاب_سینمایی #نقد #نقد_سینما #تحلیل_فیلم #نقد_فیلم #فلسفه_سینما #سینمای_فلسفی #جشنواره_فیلم_فجر #فیلم_فجر #پیشنهاد_کتاب #معرفی_کتاب
#پخش_ققنوس
@qoqnoosp
🌐www.qoqnoosp
" #سینما در پایان قرن نوزدهم از دل اسباببازیهای ویکتوریایی بیرون آمد و در #تاریخ کوتاه رشد سرسامآور خود، نه فقط نگاههای اکراهآمیز #اندیشه را به سوی خود چرخاند، بلکه به اسبابی برای اندیشیدن تبدیل شد؛ همین توانایی سینما در گستردن گستره اندیشه بهانه کافی برای انتخاب آن است. اگر سینما توانی جدید در #اندیشیدن است، پس میتوان در سینما به مفهومی همچون مرگ هم اندیشید."
.
مؤلف این کتاب در مرتبط ساختن دو مقولهٔ #سینما و #مرگ دو رویکرد مهم و اساسی دارد. اول اینکه سینما به عنوان نوع جدیدی از اندیشیدن چگونه به مسئله مرگ میاندیشد. و دوم اینکه سینما بنا بر مؤلفهها و بنیادهای هستیشناسانه خود چگونه میتواند رویاروی مرگ قرار بگیرد.
.
#سینما_و_مرگ دربارهٔ #نامیرایی و #تصویر #میلاد_روشنی_پایان #انتشارات_ققنوس #گروه_انتشاراتی_ققنوس
رقعی / شومیز / ۲۱۶ صفحه / ۲۱۰۰۰ تومان
#فیلم #سینمای_جهان #کتاب_سینمایی #نقد #نقد_سینما #تحلیل_فیلم #نقد_فیلم #فلسفه_سینما #سینمای_فلسفی #جشنواره_فیلم_فجر #فیلم_فجر #پیشنهاد_کتاب #معرفی_کتاب
#پخش_ققنوس
@qoqnoosp
🌐www.qoqnoosp
.
معرفی کتابهای #چهل_طوطی
امشب ساعت ۱۹
تکرار، روز بعد ساعت ۱ بامداد، ۹ صبح و ۱۴.
#چهل_طوطی #معرفی #کتاب #تازهها #کتاب_خوب #مطالعه #کودک_و_نوجوان #کودک_نوجوان #بزرگسال #کتاب_بزرگسال #سروش_صحت
@qoqnoosp
@qoqnoospub
@qoqnoospkoodak
https://www.instagram.com/p/CJV6TvSpJlt/?igshid=zsdus7q48d33
معرفی کتابهای #چهل_طوطی
امشب ساعت ۱۹
تکرار، روز بعد ساعت ۱ بامداد، ۹ صبح و ۱۴.
#چهل_طوطی #معرفی #کتاب #تازهها #کتاب_خوب #مطالعه #کودک_و_نوجوان #کودک_نوجوان #بزرگسال #کتاب_بزرگسال #سروش_صحت
@qoqnoosp
@qoqnoospub
@qoqnoospkoodak
https://www.instagram.com/p/CJV6TvSpJlt/?igshid=zsdus7q48d33
Instagram
درد مشترک
نویسنده و راوی: یاسمن خلیلی فرد
درد مشترک
نویسنده و راوی: #یاسمن_خلیلی_فرد
از مجموعه داستان فکرهای خصوصی
#نشر_ققنوس
🎧 #معرفی_کتاب
#کتاب_صوتی
#مجله_صوتی
#داستان_کوتاه
#منراوی
@Manraavi
منراوی را در اینستاگرام دنبال کنید:
http://instagram.com/manraavi
کست باکس منراوی:
https://castbox.fm/va/3122818
نویسنده و راوی: #یاسمن_خلیلی_فرد
از مجموعه داستان فکرهای خصوصی
#نشر_ققنوس
🎧 #معرفی_کتاب
#کتاب_صوتی
#مجله_صوتی
#داستان_کوتاه
#منراوی
@Manraavi
منراوی را در اینستاگرام دنبال کنید:
http://instagram.com/manraavi
کست باکس منراوی:
https://castbox.fm/va/3122818