#آنیما #آنیموس
در شخصیتی که به طور کامل رشد کرده، فرد رفتارهایی را نشان خواهد داد، که مشخصه جنس مخالف است.
#یونگ از کهن الگوهای آنیما و آنیموس استفاده میکند. انسانها اصولاً دو جنسی هستند در سطح زیستی هرجنس علاوه بر هورمون های جنسی خودش، هورمونهای جنس مخالف را نیز ترشح میکند. در سطح روانشناختی هر جنس خصوصیات، خلق و خوها و نگرشهای جنس دیگر را به خاطر قرن ها زندگی کردن با هم، آشکار میسازد. روانِ زن جنبه های مردانه را در بر دارد (الگوی آنیموس) و روان مرد حاوی جنبه های زنانه نیز هست(الگوی آنیما).
شولتز - نظریههای شخصیت
@qodrattaqeer
در شخصیتی که به طور کامل رشد کرده، فرد رفتارهایی را نشان خواهد داد، که مشخصه جنس مخالف است.
#یونگ از کهن الگوهای آنیما و آنیموس استفاده میکند. انسانها اصولاً دو جنسی هستند در سطح زیستی هرجنس علاوه بر هورمون های جنسی خودش، هورمونهای جنس مخالف را نیز ترشح میکند. در سطح روانشناختی هر جنس خصوصیات، خلق و خوها و نگرشهای جنس دیگر را به خاطر قرن ها زندگی کردن با هم، آشکار میسازد. روانِ زن جنبه های مردانه را در بر دارد (الگوی آنیموس) و روان مرد حاوی جنبه های زنانه نیز هست(الگوی آنیما).
شولتز - نظریههای شخصیت
@qodrattaqeer
Forwarded from قــدرت تــغــیــیــرر... (𝐅𝐀𝐑𝐍𝐀𝐙 𝐊𝐇𝐀𝐓𝐀𝐄𝐈𝐋𝐀𝐑༆)
#آنیما و #آنیموس ( وجه زنانگی و مردانگی)
#یونگ روانشناس معروف قرن اخیر معتقد بود که همه ی مردان و زنان واجد صفات یکدیگر هستند .یعنی یک مرد جنبه ی زنانگی هم دارد و یک زن دارای جنبه های مردانگی ست جنبه ی زنانگی در وجود مردان را آنیما و جنبه مردانگی در وجود همه زنان را آنیموس نامید اگر چه این ویژگی های زنانه و مردانه تحت کنترل کروموزوم ها و ترشح هورمونهاست ولی یونگ و شاگردانش معتقد بودند داشتن صفات شخصیتی مردانه وزنانه بسیارزیاد تحت تاثیر تجارب زندگی ست .در مردان آنیموس غالب است برای همین بیشتر یک مرد ....مرد به نظر می رسد؛ از نظر رفتاری و روحی و بخش آنیما (زنانه )وجودش در سایه شخصیت و در ناخود آگاهش نهفته می مانددر زنان آنیما غالب است و یک زن ...همیشه از لحاظ روحی و اخلاقی زن به نظر می رسد و آنیموس (مردانگی )در سایه قرار گرفته و در ناخود آگاه شخصیتش وقتی شما به این قضیه واقف باشید چه مرد باشید چه زن می توانید هر دوبخش وجودتان را زندگی کنید پس دیگر یک مرد را برای رفتار احساسی که از خود بروز می دهد سرزنش نکنیم و یک زن را وقتی مثل مردان در برهه ای از زندگی ایفای نقش می کند؛ خشن نشمریم
مثلا شما پدری دارید که رفتار سرپرستی یا مادرانه ی قوی دارد خیلی مراقب بچه هاست این مرد #آنیما ی قوی دارد و بخش زنانگی روانش را زندگی می کند یا مادری دارید که مثل مردها زندگی را اداره و مدیریت می کند این زن بخش #آنیموس یا مردانگی شخصیتش را هم زندگی می کند اینجاست که می فهمیم چگونه می شود که یک زن در جایگاه وزیر یاپستی کلیدی و مدیریتی قرار می گیرد و یا یک مرد بسیار محکم و جدی عاشق می شود و ناگهان وارد برهه ای احساسی در زندگیش می شود و اتفاقا درکش را هم دارد.
#نیچه بزرگ را که می شناسیم ؛#یونگ به زندگی نیچه و افکار او بسیار علاقه مند بود و درباره ی او می گفت نیچه انسا ن بزرگی ست وقتی بخواهم درباره شخصیت نیچه بگویم باید اشاره کنم که این مرد آنیما (زنانگی )وجودش کاملا تخریب شده است و در #سایه ی کامل به سر می برد به عبارت ساده تر او فقط یک مرد است بدون ظرافتها و احساسات زنانه حتی در حد کم ..و این نگاه و فلسفه ی او را دچار بحران کرده است و برای همین مردم دنیا فلسفه نگاه نیچه و پوچ گرایی اش برایشان متمایز و جالب است
در تکمیل نظریه یونگ درباره آنیما و آنیموس می توانیم بگوییم :یک انسان کامل انسانی ست که از هردو وجه زنانگی و مردانگی روانش بهره می برد. اگر قرار است جایی عشق بورزیم اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم اگر قرار است یک بحران روحی را به سختی طی کنیم اگر قرار است جاهایی زیبا پسند و حساس باشیم و در همه موقعیت ها نگاه نکنیم زن هستیم یا مرد آنچه تشنه ی آن هستیم را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم وقتی بپذیرید که هم در شخصیتمان زن هستیم و هم مرد آنوقت اگر در جایگاه یک مرد نیاز پیدا شود با کسی هم دردی کنید می توانید و در جایگاه زن وقتی ناگهان در بحرانی بخواهید مثل مردان مشکلتان را حل کنید کاملا توانایید.
@qodrattaqeer
#یونگ روانشناس معروف قرن اخیر معتقد بود که همه ی مردان و زنان واجد صفات یکدیگر هستند .یعنی یک مرد جنبه ی زنانگی هم دارد و یک زن دارای جنبه های مردانگی ست جنبه ی زنانگی در وجود مردان را آنیما و جنبه مردانگی در وجود همه زنان را آنیموس نامید اگر چه این ویژگی های زنانه و مردانه تحت کنترل کروموزوم ها و ترشح هورمونهاست ولی یونگ و شاگردانش معتقد بودند داشتن صفات شخصیتی مردانه وزنانه بسیارزیاد تحت تاثیر تجارب زندگی ست .در مردان آنیموس غالب است برای همین بیشتر یک مرد ....مرد به نظر می رسد؛ از نظر رفتاری و روحی و بخش آنیما (زنانه )وجودش در سایه شخصیت و در ناخود آگاهش نهفته می مانددر زنان آنیما غالب است و یک زن ...همیشه از لحاظ روحی و اخلاقی زن به نظر می رسد و آنیموس (مردانگی )در سایه قرار گرفته و در ناخود آگاه شخصیتش وقتی شما به این قضیه واقف باشید چه مرد باشید چه زن می توانید هر دوبخش وجودتان را زندگی کنید پس دیگر یک مرد را برای رفتار احساسی که از خود بروز می دهد سرزنش نکنیم و یک زن را وقتی مثل مردان در برهه ای از زندگی ایفای نقش می کند؛ خشن نشمریم
مثلا شما پدری دارید که رفتار سرپرستی یا مادرانه ی قوی دارد خیلی مراقب بچه هاست این مرد #آنیما ی قوی دارد و بخش زنانگی روانش را زندگی می کند یا مادری دارید که مثل مردها زندگی را اداره و مدیریت می کند این زن بخش #آنیموس یا مردانگی شخصیتش را هم زندگی می کند اینجاست که می فهمیم چگونه می شود که یک زن در جایگاه وزیر یاپستی کلیدی و مدیریتی قرار می گیرد و یا یک مرد بسیار محکم و جدی عاشق می شود و ناگهان وارد برهه ای احساسی در زندگیش می شود و اتفاقا درکش را هم دارد.
#نیچه بزرگ را که می شناسیم ؛#یونگ به زندگی نیچه و افکار او بسیار علاقه مند بود و درباره ی او می گفت نیچه انسا ن بزرگی ست وقتی بخواهم درباره شخصیت نیچه بگویم باید اشاره کنم که این مرد آنیما (زنانگی )وجودش کاملا تخریب شده است و در #سایه ی کامل به سر می برد به عبارت ساده تر او فقط یک مرد است بدون ظرافتها و احساسات زنانه حتی در حد کم ..و این نگاه و فلسفه ی او را دچار بحران کرده است و برای همین مردم دنیا فلسفه نگاه نیچه و پوچ گرایی اش برایشان متمایز و جالب است
در تکمیل نظریه یونگ درباره آنیما و آنیموس می توانیم بگوییم :یک انسان کامل انسانی ست که از هردو وجه زنانگی و مردانگی روانش بهره می برد. اگر قرار است جایی عشق بورزیم اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم اگر قرار است یک بحران روحی را به سختی طی کنیم اگر قرار است جاهایی زیبا پسند و حساس باشیم و در همه موقعیت ها نگاه نکنیم زن هستیم یا مرد آنچه تشنه ی آن هستیم را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم وقتی بپذیرید که هم در شخصیتمان زن هستیم و هم مرد آنوقت اگر در جایگاه یک مرد نیاز پیدا شود با کسی هم دردی کنید می توانید و در جایگاه زن وقتی ناگهان در بحرانی بخواهید مثل مردان مشکلتان را حل کنید کاملا توانایید.
@qodrattaqeer
وقتی #آنیموس و #آنیما به هم می رسند، آنیموس شمشیر قدرت خود را می کشد و آنیما سم توهم و اغوای خود را بیرون می زند. لازم نیست نتیجه همیشه منفی باشد، زیرا این دو به یک اندازه احتمال دارد که عاشق شوند (نمونه خاصی از عشق در نگاه اول).
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
Forwarded from قــدرت تــغــیــیــرر... (𝐅𝐀𝐑𝐍𝐀𝐙 𝐊𝐇𝐀𝐓𝐀𝐄𝐈𝐋𝐀𝐑༆)
#ناخودآگاه_جمعى
#آنيما #آنيموس
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای “اعداد مقدس”بودند.
. همه ما در مدرسه با “قضیه فیثاغورث” آشنا شده ایم: “در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر” ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! اینچنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار اینجا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد میدانست، از اینجا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!
اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آنها آگاه باشند تحت تاثیر این اعداد که در ادیان قبلی مورد توجه بوده قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی!!! بیشتری پیدا کرد. جالب اینجاست که ادیان قبلی هم توجیه ای برای استفاده از این اعداد نداشتند. مثلا در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد!!! از این روست که در دین زرتشت تعداد “امشاسپندان” دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد “مهربانان” دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد “حواریون” دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است!
زمانی که “#کارل_گوستاو_یونگ” روانپزشک سوئیسی گفت : “رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است” نیز از “گفتمان فیثاغورثی” استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما “نرینه روانی” به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی “مادینه روانی” یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه #یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (#آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (#آنیما) خود بیافزاید.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم!
برگرفته از آموزه هاى #دكتر_سرگلزايى
@qodrattaqeer
#آنيما #آنيموس
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای “اعداد مقدس”بودند.
. همه ما در مدرسه با “قضیه فیثاغورث” آشنا شده ایم: “در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر” ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! اینچنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار اینجا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد میدانست، از اینجا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!
اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آنها آگاه باشند تحت تاثیر این اعداد که در ادیان قبلی مورد توجه بوده قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی!!! بیشتری پیدا کرد. جالب اینجاست که ادیان قبلی هم توجیه ای برای استفاده از این اعداد نداشتند. مثلا در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد!!! از این روست که در دین زرتشت تعداد “امشاسپندان” دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد “مهربانان” دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد “حواریون” دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است!
زمانی که “#کارل_گوستاو_یونگ” روانپزشک سوئیسی گفت : “رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است” نیز از “گفتمان فیثاغورثی” استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما “نرینه روانی” به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی “مادینه روانی” یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه #یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (#آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (#آنیما) خود بیافزاید.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم!
برگرفته از آموزه هاى #دكتر_سرگلزايى
@qodrattaqeer
Forwarded from قــدرت تــغــیــیــرر... (𝐹𝐴𝑅𝑁𝐴𝑍 𝐾𝐻𝐴𝑇𝐴𝐸𝐼𝐿𝐴𝑅༆)
وقتی #آنیموس و #آنیما به هم می رسند، آنیموس شمشیر قدرت خود را می کشد و آنیما سم توهم و اغوای خود را بیرون می زند. لازم نیست نتیجه همیشه منفی باشد، زیرا این دو به یک اندازه احتمال دارد که عاشق شوند (نمونه خاصی از عشق در نگاه اول).
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
#کهن_الگو
#آنیما #آنیموس
از نظر #یونگ هیچ زنی از لحاظ روانی صد درصد زن و هیج مردی هم صد در صد مرد نیست. همه ما در روان خود به واسطه کهن الگویی که متضاد جنسیت ماست بخشی مردانه یا زنانه را حمل می کنیم
#آنیما یا زن درون تجسم تمامی گرایشهای زنانه در مردان است آنیما حاصل تجربیات مردان در درازنای تاریخ طولانی تکاملش در ارتباط با زن است.
آنیما در مرد شناختی نسبی از زن را ایجاد می کند؛ علاوه بر این وقتی مرد عاشق می شود در واقع این کهن الگویش را روی زنی واقعی تابانده یا فرافکنی کرده است.
دقت کنید کهن الگوها در همه افراد مشترک هستند ولی به دلیل تفاوتهای شخصی و فرهنگی افراد ظهور آنها متفاوت است.
در واقع آنیما به مرد کمک می کند بتواند با زن وارد رابطه شود.
آنیما به مرد ،احساسات خلق و خوهای مبهم و مکاشفه های پیامبرگونه قابلیت عشق شخصی و ارتباط با لایههای بسیار عمیق ناخودآگاه را می بخشد
آنیما به مرد علاوه بر رابطه داشتن با زن کمک می کند به درون خودش برود و به خودکاوی بپردازد. آنیما به مرد عواطف رقیق می بخشد.
زن هم دارای یک مرد درون است که #آنیموس نامیده می شود؛ درست مانند مردان آنیموس هم در زنان حاصل تجربیات زنان در درازای تاریخ طولانی تکاملش در ارتباط با مرد است.
آنیموس از مرد شناختی نسبی در زن ایجاد می کند علاوه بر این وقتی زن عاشق می شود در واقع این کهن الگویش را روی مردی واقعی تابانده یا فرافکنی کرده است. آنیموس واسطه میان زن و جهان بیرون است و باعث می شود که زن معنایی از جهان را برای خود به دست آورد.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
https://t.me/qodrattaqeer
#آنیما #آنیموس
از نظر #یونگ هیچ زنی از لحاظ روانی صد درصد زن و هیج مردی هم صد در صد مرد نیست. همه ما در روان خود به واسطه کهن الگویی که متضاد جنسیت ماست بخشی مردانه یا زنانه را حمل می کنیم
#آنیما یا زن درون تجسم تمامی گرایشهای زنانه در مردان است آنیما حاصل تجربیات مردان در درازنای تاریخ طولانی تکاملش در ارتباط با زن است.
آنیما در مرد شناختی نسبی از زن را ایجاد می کند؛ علاوه بر این وقتی مرد عاشق می شود در واقع این کهن الگویش را روی زنی واقعی تابانده یا فرافکنی کرده است.
دقت کنید کهن الگوها در همه افراد مشترک هستند ولی به دلیل تفاوتهای شخصی و فرهنگی افراد ظهور آنها متفاوت است.
در واقع آنیما به مرد کمک می کند بتواند با زن وارد رابطه شود.
آنیما به مرد ،احساسات خلق و خوهای مبهم و مکاشفه های پیامبرگونه قابلیت عشق شخصی و ارتباط با لایههای بسیار عمیق ناخودآگاه را می بخشد
آنیما به مرد علاوه بر رابطه داشتن با زن کمک می کند به درون خودش برود و به خودکاوی بپردازد. آنیما به مرد عواطف رقیق می بخشد.
زن هم دارای یک مرد درون است که #آنیموس نامیده می شود؛ درست مانند مردان آنیموس هم در زنان حاصل تجربیات زنان در درازای تاریخ طولانی تکاملش در ارتباط با مرد است.
آنیموس از مرد شناختی نسبی در زن ایجاد می کند علاوه بر این وقتی زن عاشق می شود در واقع این کهن الگویش را روی مردی واقعی تابانده یا فرافکنی کرده است. آنیموس واسطه میان زن و جهان بیرون است و باعث می شود که زن معنایی از جهان را برای خود به دست آورد.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
https://t.me/qodrattaqeer
Telegram
قــدرت تــغــیــیــرر...
@Kh_f_z فــرنــاز خــتــائیــلــر
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#آنیما
#آنیموس
روان همه ی ما هم از ویژگیهای مردانه و هم از خصایصی زنانه برخوردار است این ویژگی روان انسان همچون تیغی دو لبه است که هم می تواند در خدمت ما باشد
وهم می تواند ما را برده و اسیر خودش سازد.
قانون بسیار قدرتمندی وجود دارد که می گوید:
اگر یک زن زنانگی خود را کاملاً حفظ کند آن گاه می تواند از ویژگی های مردانه نیز به بهترین شکل استفاده کند اما اگر ویژگیهای مردانه بر شخصیت او غالب شوند آنگاه در بهترین حالت زنی است که ادای مردها را در می آورد.
یک مرد نیز برای تکامل شخصیت بنیادین خود میتواند به بهترین شکل از زنانگی بهره ببرد اما اگر این ویژگیهای زنانه بر شخصیت او چیره گردند آن گاه او دچار رفتارهایی غیر منطقی خواهد شد.
#رابرت_جانسون
کتاب زنانگی از دست رفته
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#آنیموس
روان همه ی ما هم از ویژگیهای مردانه و هم از خصایصی زنانه برخوردار است این ویژگی روان انسان همچون تیغی دو لبه است که هم می تواند در خدمت ما باشد
وهم می تواند ما را برده و اسیر خودش سازد.
قانون بسیار قدرتمندی وجود دارد که می گوید:
اگر یک زن زنانگی خود را کاملاً حفظ کند آن گاه می تواند از ویژگی های مردانه نیز به بهترین شکل استفاده کند اما اگر ویژگیهای مردانه بر شخصیت او غالب شوند آنگاه در بهترین حالت زنی است که ادای مردها را در می آورد.
یک مرد نیز برای تکامل شخصیت بنیادین خود میتواند به بهترین شکل از زنانگی بهره ببرد اما اگر این ویژگیهای زنانه بر شخصیت او چیره گردند آن گاه او دچار رفتارهایی غیر منطقی خواهد شد.
#رابرت_جانسون
کتاب زنانگی از دست رفته
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#مادر، #زنانگی و #اسطوره
با تکیه بر اسناد و مدارک باستانشناسی، زن به دلیل قدرت خارقالعادهاش در زایاندن نقش ویژهای در شکلگیری باورهای مذهبی و اساطیری داشته است. از حدود بیست و پنج هزار سال پیش از میلاد تحولی عمیق در باورهای مذهبی با ظهور الهه مادر رخ داد و در واقع تجسم نخستین خدا، خود را در شکل زنانه نشان داد. در اسطورههای آفرینش خویشکاری زن همواره برجسته است و وجود الهههای مادر یا بزرگ_مادر خدایان آن را تأیید میکند: گایا، رئا، #هرا و #دیمیتر در یونان، ایزیس در مصر، ایشتار در میان رودان، آستارته در فینیقیه و کالی در میان هندوان و سپندارمذ کدبانوی بهشت و مادر آفریدگان در ایران.
هم چنین اعتقاد به یک اصل یا نیروی زنانه در جهان در میان باورهای اساطیری و مذهبی جایگاه رفیعی دارد. شاکتی واژهای است مؤنث به معنای نیرو و قدرت که به ویژه به شیوا مربوط میشود و تجسم قدرتالهی خلاق و آفرینشگر زنانه است. شاکتی اغلب به گونهای فعالانه از طریق تجسم آشکارای یک زن و قدرت باروری او، نمایش داده میشود.
گاه زن/مادر تصویری از طبیعت و گاهی طبیعت تصویری از زن/مادر را ارائه میدهد. مادر، دریا و زمین هر سه گیرنده و زهدان زندگی هستند. هر آنچه در جهان حیات ما را پشتیبانی میکنند نمادی از مادر هستند.
افزون بر جنبه خلاقانه و حیاتبخش زن/مادر، زن عامل شناخت و آگاهی مرد از خویشتن خویش است. برای توضیح این نکته باید به کهن الگوی #آنیما اشاره کرد که میانجی میان مرد با اعماق وجود اوست. آنیما (زن درون) مرد را به سوی ناشناختهترین لایههای وجودش هدایت می کند. در اسطورهها و باورهای مذهبی مشهورترین نمونه حوّا است که در باغ عدن با پیشکش سیبی به آدم که میتواند نمادی از پستان روزی رسان باشد، او را از خودش به مثابه یک انسان آگاه نمود. در اسطوره گیلگمش زن نقشی اساسی دارد که به ویژه در پیوند با انکیدو آشکار میشود. انکیدو انسانی طبیعی و غریزی است که پس از همبستری با زنی به انسانی فرهنگی تبدیل میشود و رشد میکند.
گفتیم که اعتقاد به اصلی زنانه همواره در اساطیر اهمیت زیادی داشته است. این اصل زنانه در مردان موجب شورانگیزترین تجربههای عرفانی و مذهبی میشود و درک ساحتها دیگری از جهان را برای آنان میسر میسازد. در میان شمنها رسمی وجود دارد که کاهن هرگاه میخواهد با جهان ارواح (ضمیر ناخودآگاه) ارتباط برقرار کند، بر روی لباسش شکل پستان را نقاشی میکند تا با این تدبیر نیروی زنانه درونش را که هادی میان او و ژرفنای اقیانوس ناخودآگاهی است، تحریک کند.
همچنین جوزف کمبل دو مرحله از مراحل هفده گانه سفر قهرمانی اش را به مواجه با اصل زنانه در شکل ازدواج با خدابانو و زن در نقش وسوسهگر اختصاص داده است و تنها پس از هماهنگی میان مرد و خدابانوی درونش، مرد میتواند با پدر یگانه شود و به آشتی برسد.
در پایان باید تأکید کرد که اصل زنانه ضامن بقا و سلامت زندگی انسانی است و مردانی که با این جنبه از وجود خود در ناسازگاری به سر میبرند رفته رفته فرسوده شده و توان زندگی تو أم با طراوت و خلاقیت را از دست میدهند و احساس تهی بودن و افسردگی آنان را رنج میدهد. خصوصاً از چهل سالگی به بعد آنیمای خفته وجودشان، هر گونه لذت زندگی را از آنان سلب میکند و تا زمانی که بوسهای عاشقانه زیبای خفته درونشان را بیدار نکنند، ادامه خواهد داشت.
@qodrattaqeer
با تکیه بر اسناد و مدارک باستانشناسی، زن به دلیل قدرت خارقالعادهاش در زایاندن نقش ویژهای در شکلگیری باورهای مذهبی و اساطیری داشته است. از حدود بیست و پنج هزار سال پیش از میلاد تحولی عمیق در باورهای مذهبی با ظهور الهه مادر رخ داد و در واقع تجسم نخستین خدا، خود را در شکل زنانه نشان داد. در اسطورههای آفرینش خویشکاری زن همواره برجسته است و وجود الهههای مادر یا بزرگ_مادر خدایان آن را تأیید میکند: گایا، رئا، #هرا و #دیمیتر در یونان، ایزیس در مصر، ایشتار در میان رودان، آستارته در فینیقیه و کالی در میان هندوان و سپندارمذ کدبانوی بهشت و مادر آفریدگان در ایران.
هم چنین اعتقاد به یک اصل یا نیروی زنانه در جهان در میان باورهای اساطیری و مذهبی جایگاه رفیعی دارد. شاکتی واژهای است مؤنث به معنای نیرو و قدرت که به ویژه به شیوا مربوط میشود و تجسم قدرتالهی خلاق و آفرینشگر زنانه است. شاکتی اغلب به گونهای فعالانه از طریق تجسم آشکارای یک زن و قدرت باروری او، نمایش داده میشود.
گاه زن/مادر تصویری از طبیعت و گاهی طبیعت تصویری از زن/مادر را ارائه میدهد. مادر، دریا و زمین هر سه گیرنده و زهدان زندگی هستند. هر آنچه در جهان حیات ما را پشتیبانی میکنند نمادی از مادر هستند.
افزون بر جنبه خلاقانه و حیاتبخش زن/مادر، زن عامل شناخت و آگاهی مرد از خویشتن خویش است. برای توضیح این نکته باید به کهن الگوی #آنیما اشاره کرد که میانجی میان مرد با اعماق وجود اوست. آنیما (زن درون) مرد را به سوی ناشناختهترین لایههای وجودش هدایت می کند. در اسطورهها و باورهای مذهبی مشهورترین نمونه حوّا است که در باغ عدن با پیشکش سیبی به آدم که میتواند نمادی از پستان روزی رسان باشد، او را از خودش به مثابه یک انسان آگاه نمود. در اسطوره گیلگمش زن نقشی اساسی دارد که به ویژه در پیوند با انکیدو آشکار میشود. انکیدو انسانی طبیعی و غریزی است که پس از همبستری با زنی به انسانی فرهنگی تبدیل میشود و رشد میکند.
گفتیم که اعتقاد به اصلی زنانه همواره در اساطیر اهمیت زیادی داشته است. این اصل زنانه در مردان موجب شورانگیزترین تجربههای عرفانی و مذهبی میشود و درک ساحتها دیگری از جهان را برای آنان میسر میسازد. در میان شمنها رسمی وجود دارد که کاهن هرگاه میخواهد با جهان ارواح (ضمیر ناخودآگاه) ارتباط برقرار کند، بر روی لباسش شکل پستان را نقاشی میکند تا با این تدبیر نیروی زنانه درونش را که هادی میان او و ژرفنای اقیانوس ناخودآگاهی است، تحریک کند.
همچنین جوزف کمبل دو مرحله از مراحل هفده گانه سفر قهرمانی اش را به مواجه با اصل زنانه در شکل ازدواج با خدابانو و زن در نقش وسوسهگر اختصاص داده است و تنها پس از هماهنگی میان مرد و خدابانوی درونش، مرد میتواند با پدر یگانه شود و به آشتی برسد.
در پایان باید تأکید کرد که اصل زنانه ضامن بقا و سلامت زندگی انسانی است و مردانی که با این جنبه از وجود خود در ناسازگاری به سر میبرند رفته رفته فرسوده شده و توان زندگی تو أم با طراوت و خلاقیت را از دست میدهند و احساس تهی بودن و افسردگی آنان را رنج میدهد. خصوصاً از چهل سالگی به بعد آنیمای خفته وجودشان، هر گونه لذت زندگی را از آنان سلب میکند و تا زمانی که بوسهای عاشقانه زیبای خفته درونشان را بیدار نکنند، ادامه خواهد داشت.
@qodrattaqeer
ارتباط آنیما با چند طرحواره
#آنیما شامل ویژگیهایی از جمله :
درونیات
احساس و هیجان
منفعل بودن
پذیرش
بی برنامه بودن
آرامش
نرم بودن
بی مسئولیتی
ضعیف
رضایت
عزت نفس
ابهام
پرورش
کیفیت
وابسته
حال
تولید
آیین نامه
در انتظار
کیفیت کار
حامی
خلق و خو
فرآیند
صبور
معنای زندگی
بی نظمی
عشق
سکس
مکاشفه
ارتقای روان
@qodrattaqeer
#آنیما شامل ویژگیهایی از جمله :
درونیات
احساس و هیجان
منفعل بودن
پذیرش
بی برنامه بودن
آرامش
نرم بودن
بی مسئولیتی
ضعیف
رضایت
عزت نفس
ابهام
پرورش
کیفیت
وابسته
حال
تولید
آیین نامه
در انتظار
کیفیت کار
حامی
خلق و خو
فرآیند
صبور
معنای زندگی
بی نظمی
عشق
سکس
مکاشفه
ارتقای روان
@qodrattaqeer
#کهن_الگو
#آنیما
یکی از آلودگی های مربوط به آنیما در مردان تغییر ماهیت زنان واقعی است به شکلی که آنان زنان را کامل و مصداق مادر کبیر و به قول صادق هدایت زن اثیری می بینند.
ساحت آنیما یک ساحت قدسی است. ساحتی سراسر راز که در شادمانی و حس ارزشمندی مرد نقش بسزایی دارد. اما بسیاری از مردان از درک این دنیای جادویی ناتوان هستند. آنیما میانجی و واسط بین شخصیت آگاه و ناآگاه مردان است. این کهن الگو باید به شکلی خلاقانه و قدرت آفرینشگری در مرد تحقق یابد: یعنی موسیقی، شعر، رقص، داستان و خلق آثار ادبی یا سینمایی و...
فرافکنی آنیما بر روی یک زن واقعی یعنی از دست دادن معنای درونی زندگی و بدتر از آن یعنی اینکه مرد از دیدن یک موجود کاملاً انسانی عاجز می شود. مردان دون ژوان آنیما را به شکل الهه مادر و زن سرمدی درک می کنند و از زنان می خواهند که ایزدبانو باشند. در ابتدای آشنایی فرافکنی های جادویی آنیما همه چیز را در هاله ای از تقدس فرو می برد اما با گذشت زمان به زودی متوجه ماهیت انسانی زن می شوند و او را رها کرده و به دنبال زنی دیگر می روند تا مگر او ایزدبانوی تصوراتشان باشد. در این حالت مرد که عطش عظیمش برای زنانگی الهی او را کور کرده از دیدن زن در مقام یک موجود انسانی، آن گونه که هست، عاجز می ماند.
این مردان به راحتی می توانند از یک قطب به قطب دیگر بروند و زن را موجودی شیطانی و به قول صادق هدایت زن لکاته ببینند. چنین نگرشی به راستی موجب ویرانی زن می شود. از همین روست که صادق هدایت در بوف کور نشان می دهد وقتی زن اثیری پای در خانه راوی می گذارد در تخت خواب او می میرد.
این تصور کامل و بی نقص از زن و او را هم ردیف خدایان و الهگان دانستن هر گاه بخواهد در ظرف زنی واقعی گنجانده شود به سرعت ظرف را نابود می کند. چنانچه زن اثیری نابود شد.
زنان بر روی زمین زندگی می کردند و مردان آنان را به سقف آسمان بردند حال آنکه باید در کنار هم و شانه به شانه هم راه بروند.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#آنیما
یکی از آلودگی های مربوط به آنیما در مردان تغییر ماهیت زنان واقعی است به شکلی که آنان زنان را کامل و مصداق مادر کبیر و به قول صادق هدایت زن اثیری می بینند.
ساحت آنیما یک ساحت قدسی است. ساحتی سراسر راز که در شادمانی و حس ارزشمندی مرد نقش بسزایی دارد. اما بسیاری از مردان از درک این دنیای جادویی ناتوان هستند. آنیما میانجی و واسط بین شخصیت آگاه و ناآگاه مردان است. این کهن الگو باید به شکلی خلاقانه و قدرت آفرینشگری در مرد تحقق یابد: یعنی موسیقی، شعر، رقص، داستان و خلق آثار ادبی یا سینمایی و...
فرافکنی آنیما بر روی یک زن واقعی یعنی از دست دادن معنای درونی زندگی و بدتر از آن یعنی اینکه مرد از دیدن یک موجود کاملاً انسانی عاجز می شود. مردان دون ژوان آنیما را به شکل الهه مادر و زن سرمدی درک می کنند و از زنان می خواهند که ایزدبانو باشند. در ابتدای آشنایی فرافکنی های جادویی آنیما همه چیز را در هاله ای از تقدس فرو می برد اما با گذشت زمان به زودی متوجه ماهیت انسانی زن می شوند و او را رها کرده و به دنبال زنی دیگر می روند تا مگر او ایزدبانوی تصوراتشان باشد. در این حالت مرد که عطش عظیمش برای زنانگی الهی او را کور کرده از دیدن زن در مقام یک موجود انسانی، آن گونه که هست، عاجز می ماند.
این مردان به راحتی می توانند از یک قطب به قطب دیگر بروند و زن را موجودی شیطانی و به قول صادق هدایت زن لکاته ببینند. چنین نگرشی به راستی موجب ویرانی زن می شود. از همین روست که صادق هدایت در بوف کور نشان می دهد وقتی زن اثیری پای در خانه راوی می گذارد در تخت خواب او می میرد.
این تصور کامل و بی نقص از زن و او را هم ردیف خدایان و الهگان دانستن هر گاه بخواهد در ظرف زنی واقعی گنجانده شود به سرعت ظرف را نابود می کند. چنانچه زن اثیری نابود شد.
زنان بر روی زمین زندگی می کردند و مردان آنان را به سقف آسمان بردند حال آنکه باید در کنار هم و شانه به شانه هم راه بروند.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#آنیما
#آنیموس
هر زن و مردی برای کامل شدن نیاز دارد تا وجه مردانه (آنیموس) و زنانه (آنیما) خود را زندگی کند.
پرورش دادن و مراقبت از موجودی زنده (شامل گیاه و حیوان)، و التفات کردن (نه تمرکز) موجب بالفعل شدن آنیما می شود. در اینجا منظور از التفات کردن به چیزی، توجه عمیق به محیط، توجهی عاطفی و مادرانه به دیگران و طبیعت است. برای پرورش آنیما لازم است که شنونده خوبی باشید. توجه به آلام دیگران نیز به رشد آنیما کمک می کند.
مطالعه جدی و حرفهای، تمرکز بر روی چیزی مانند بازیهای فکری، حل کردن جدول و سودوکو، برنامهریزی، استفاده از ابزار و مبادرت به ورزش به پرورش آنیموس منجر خواهد شد.
به یاد داشته باشید هر چیزی با متضاد خود کامل می شود. کامل شدن به معنای بی نقص بودن نیست، بلکه کمال یعنی حد مطلوب ابراز و بالفعل شدن چیزی.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#آنیموس
هر زن و مردی برای کامل شدن نیاز دارد تا وجه مردانه (آنیموس) و زنانه (آنیما) خود را زندگی کند.
پرورش دادن و مراقبت از موجودی زنده (شامل گیاه و حیوان)، و التفات کردن (نه تمرکز) موجب بالفعل شدن آنیما می شود. در اینجا منظور از التفات کردن به چیزی، توجه عمیق به محیط، توجهی عاطفی و مادرانه به دیگران و طبیعت است. برای پرورش آنیما لازم است که شنونده خوبی باشید. توجه به آلام دیگران نیز به رشد آنیما کمک می کند.
مطالعه جدی و حرفهای، تمرکز بر روی چیزی مانند بازیهای فکری، حل کردن جدول و سودوکو، برنامهریزی، استفاده از ابزار و مبادرت به ورزش به پرورش آنیموس منجر خواهد شد.
به یاد داشته باشید هر چیزی با متضاد خود کامل می شود. کامل شدن به معنای بی نقص بودن نیست، بلکه کمال یعنی حد مطلوب ابراز و بالفعل شدن چیزی.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#سایه
#آنیما #آنیموس
یکیو دوست داشتم ، اونقدر بهش فکر کردم که تصویری که داشتم از خود واقعیش سبقت گرفت بعدها دیگه خودش و دوست نداشتم ، تصویر ذهنی خودم و دوست داشتم .
💕مرلین مونرو
پ.ن: داستان دیدار هر زن و مردی در ابتدای به همین صورت اتفاق افتاده است ..
ما عاشق فرافکنی های (#آنیما،#آنیموس)خودمان
می شویم که در دیگری می بینیم .
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#آنیما #آنیموس
یکیو دوست داشتم ، اونقدر بهش فکر کردم که تصویری که داشتم از خود واقعیش سبقت گرفت بعدها دیگه خودش و دوست نداشتم ، تصویر ذهنی خودم و دوست داشتم .
💕مرلین مونرو
پ.ن: داستان دیدار هر زن و مردی در ابتدای به همین صورت اتفاق افتاده است ..
ما عاشق فرافکنی های (#آنیما،#آنیموس)خودمان
می شویم که در دیگری می بینیم .
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#کهن_الگو
#آنیما #آنیموس
در روان هر انسانی یک بخش آنیمایی (روان زنانه) و یک بخش آنیموسی (روان مردانه) وجود دارد. بخش آنیمایی منبع عزت نفس درونی و بخش آنیموسی منبع اعتماد به نفس درونی می باشد. در افرادی مختلفی معمولا یکی از بخش ها در ناخودآگاه فرد باقی می ماند و به خودآگاهی شخص وارد نمی شود. در این وضعیت فرد آنچه را که به آن نیاز دارد ولی نمی تواند در خودآگاهش احساس نکند، به آدم های دیگر فرافکنی کرده و از افراد دیگری می خواهد که برایش منبع اعتماد به نفس باشند، یا با تایید کردنش، احساس ارزشمندی و عزت نفس به او بدهند. در این وضعیت فرد برای اینکه بتواند در زندگی پیشرفتی کند یا وضعیت روحی خوبی داشته باشد، همواره معطل آدم های دیگر خواهد بود که در بیشتر مواقع هم بالاخره در نقطه ای ناامیدش می کنند و او را با شخصیت رشد نیافته اش تنها می گذارند.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#آنیما #آنیموس
در روان هر انسانی یک بخش آنیمایی (روان زنانه) و یک بخش آنیموسی (روان مردانه) وجود دارد. بخش آنیمایی منبع عزت نفس درونی و بخش آنیموسی منبع اعتماد به نفس درونی می باشد. در افرادی مختلفی معمولا یکی از بخش ها در ناخودآگاه فرد باقی می ماند و به خودآگاهی شخص وارد نمی شود. در این وضعیت فرد آنچه را که به آن نیاز دارد ولی نمی تواند در خودآگاهش احساس نکند، به آدم های دیگر فرافکنی کرده و از افراد دیگری می خواهد که برایش منبع اعتماد به نفس باشند، یا با تایید کردنش، احساس ارزشمندی و عزت نفس به او بدهند. در این وضعیت فرد برای اینکه بتواند در زندگی پیشرفتی کند یا وضعیت روحی خوبی داشته باشد، همواره معطل آدم های دیگر خواهد بود که در بیشتر مواقع هم بالاخره در نقطه ای ناامیدش می کنند و او را با شخصیت رشد نیافته اش تنها می گذارند.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#کهن_الگو
#آنیما #آنیموس
در روان شناسی تحلیلی #یونگ در میان بیشمار کهن الگوهایی که در ناخودآگاه بشر وجود دارد، هیچ یک به اندازه آنیما و آنیموس رازناک، پیچیده و چندلایه نیستند. یونگ شیوه درست برخورد با آنیما و آنیموس را شاهکار تشخیص شخصیت فرد می نامد.
این دو کهن الگو که یکی تصویر زنانه و دیگری تصویر مردانه را حمل می کند، نشان دهنده طبیعت دوگانه آدمی است. یعنی این که یک زن کاملاً و صد در صد زن و یک مرد کاملاً و صد در صد مرد نیست. آنیما و آنیموس هر دو قبل از آنکه با انسانی واقعی و بیرون از ما مطابق باشند، دو راهنمای درونی هستند که معرفت ما از جهان درون و بیرون رو شکل می دهند.
آنیما برای مرد پیوند با لایه های عمیق روانش را میسر می سازد و او را به جستجوی معنا وا می دارد در حالیکه آنیموس پیوند زن با جهان بیرون را فراهم می کند و سبب می شود که زن معنایی از جهان را برای خود به دست آورد.
این هر دو کهن الگو خلاق و آفرینشگر هستند. بُعد آفرینشگری آنیما متوجه دنیای درون می شود. آنیما خالق همه چیزهایی است که از درون می جوشد مانند شعر، موسیقی و نقاشی. در حالیکه آنیموس در هیئت یک مخترع آشکار می شود، چیزی ابداع می کند و یا به فرد قدرت ابتکار می بخشد.
شناخت این دو کهن الگو زندگی زن و مرد را غنی و پر نشاط می سازد و آنها را از احساس تهی بودن و پوچی می رهاند.
برای بقای جهان این هر دو لازمند. در نمادپردازی ها خورشید (روز، گرما و خشکی) ناظر بر آنیموس، اصل و هوشیاری مردانه است و ماه (شب، سرما و رطوبت) مظهر آنیما و اصل و هوشیاری زنانه.
جهان به درخشندگی و گرمای آنیموس نیاز دارد ولی اگر سرما، تاریکی و نمناکی آنیما وجود نمی داشت، بی درنگ جهان به جایی سترون تبدیل می شد.
بقای ما مدیون رشد و تعادل میان زنانگی و مردانگی ما و اضدادمان است. این مفهوم را می توان در نماد #یین_یانگ مشاهده کرد. هیچ کدام نه یین و نه یانگ، صد در صد یین و یانگ نیستند. خط منحی ای که آنها را از هم جدا می کند نماد جفتهای متضاد است. افزون بر آن هر کدام بخشی از متضادش را درون خود دارد و البته یین یا یانگ در آن واحد می توانند آن دیگری باشند. چنان چه آب سرد در مقابل آب جوش، یین و در مقابل یخ، یانگ است.
ما با متضادهای خود کامل می شویم، معنا پیدا می کنیم و خلاق و آفرینشگر می شویم. این متضادها امری درونی است و به خود ما تعلق دارد. ما باید خواست و نیازِ آنها را کشف کنیم و جودمان را گسترش دهیم. تاباندن آنها بر روی دیگران یک پیامد دارد و آن هم محروم شدن ما از این دو سرچشمه خلاقیت است.
══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#آنیما #آنیموس
در روان شناسی تحلیلی #یونگ در میان بیشمار کهن الگوهایی که در ناخودآگاه بشر وجود دارد، هیچ یک به اندازه آنیما و آنیموس رازناک، پیچیده و چندلایه نیستند. یونگ شیوه درست برخورد با آنیما و آنیموس را شاهکار تشخیص شخصیت فرد می نامد.
این دو کهن الگو که یکی تصویر زنانه و دیگری تصویر مردانه را حمل می کند، نشان دهنده طبیعت دوگانه آدمی است. یعنی این که یک زن کاملاً و صد در صد زن و یک مرد کاملاً و صد در صد مرد نیست. آنیما و آنیموس هر دو قبل از آنکه با انسانی واقعی و بیرون از ما مطابق باشند، دو راهنمای درونی هستند که معرفت ما از جهان درون و بیرون رو شکل می دهند.
آنیما برای مرد پیوند با لایه های عمیق روانش را میسر می سازد و او را به جستجوی معنا وا می دارد در حالیکه آنیموس پیوند زن با جهان بیرون را فراهم می کند و سبب می شود که زن معنایی از جهان را برای خود به دست آورد.
این هر دو کهن الگو خلاق و آفرینشگر هستند. بُعد آفرینشگری آنیما متوجه دنیای درون می شود. آنیما خالق همه چیزهایی است که از درون می جوشد مانند شعر، موسیقی و نقاشی. در حالیکه آنیموس در هیئت یک مخترع آشکار می شود، چیزی ابداع می کند و یا به فرد قدرت ابتکار می بخشد.
شناخت این دو کهن الگو زندگی زن و مرد را غنی و پر نشاط می سازد و آنها را از احساس تهی بودن و پوچی می رهاند.
برای بقای جهان این هر دو لازمند. در نمادپردازی ها خورشید (روز، گرما و خشکی) ناظر بر آنیموس، اصل و هوشیاری مردانه است و ماه (شب، سرما و رطوبت) مظهر آنیما و اصل و هوشیاری زنانه.
جهان به درخشندگی و گرمای آنیموس نیاز دارد ولی اگر سرما، تاریکی و نمناکی آنیما وجود نمی داشت، بی درنگ جهان به جایی سترون تبدیل می شد.
بقای ما مدیون رشد و تعادل میان زنانگی و مردانگی ما و اضدادمان است. این مفهوم را می توان در نماد #یین_یانگ مشاهده کرد. هیچ کدام نه یین و نه یانگ، صد در صد یین و یانگ نیستند. خط منحی ای که آنها را از هم جدا می کند نماد جفتهای متضاد است. افزون بر آن هر کدام بخشی از متضادش را درون خود دارد و البته یین یا یانگ در آن واحد می توانند آن دیگری باشند. چنان چه آب سرد در مقابل آب جوش، یین و در مقابل یخ، یانگ است.
ما با متضادهای خود کامل می شویم، معنا پیدا می کنیم و خلاق و آفرینشگر می شویم. این متضادها امری درونی است و به خود ما تعلق دارد. ما باید خواست و نیازِ آنها را کشف کنیم و جودمان را گسترش دهیم. تاباندن آنها بر روی دیگران یک پیامد دارد و آن هم محروم شدن ما از این دو سرچشمه خلاقیت است.
══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#آنیما و #آنیموس #کهن_الگوهای تمامیت و کمال زنان و مردان هستند. همه ما در عمق وجود خود، جنسیت مخالف با خود را، داریم. در چنین شرایطی، زن و مرد دیگر متضاد هم نیستند، بلکه همتا و شریک هم هستند. اما وقتی این بعد همان بعد تیره وجود ما باشد، مثل وقتی که مردی با رفتار صرفا مردانه از ابراز ابعاد نرم خوی شخصیت خود پرهیز می کند، #سایه پدیدار می شود. اعتقاد به اینکه مردان، مریخی و زنان ونوسی هستند، باعث جدایی جنسیت ها می شود. از نقطه نظر دیدگاه دوستی با سایه، زنان و مردان هر دو در ناخودآگاهشان دارای ویژگی های جنسیت مخالف خود هستند.
دیوید ریکو
رقص سایه
══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
دیوید ریکو
رقص سایه
══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
قــدرت تــغــیــیــرر...
"ریچارد برتون" و "الیزابت تیلور" در نقش "مارک آنتونی" و کلئوپاترا" فیلم کلئوپاترا یکی از پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینماست اما به دلیل هزینه بالای ساخت آن عملاً ورشکسته محسوب شد. پرفروشترین بودن و ورشکسته شدن یکی از غریب ترین ترکیب ها است. درست مانند…
دوستان با این جریان تاریخی و غرق شدن مارک انتونی در عشق
یاد زال و طربناکی عشقش افتادم
در میان همه ی پهلوانان و یلانی که حکیم توس آفریده ، زال شخصیتش از همه بیشتر توجهم را جلب کرد .
چیزی که زال را جذاب کرده در عشق در افتادن و در ورطه ی بی خردی در نیافتادن اوست .
عشق را هوشیارانه زیست
سخت شیفته ی رودابه می شود اما در وصال او خرد و منطق را به مسلخ نمی برد.
عشق با زال وارد شاهنامه می شود
توصیفِ عشقِ زال و رودابه، زیباترین، پرمغزترین و لطیفترین ابیات شاهنامه و شاید از منحصر به فردترین داستانهای عاشقانه ادبیات ایران باشد.
از سویی زال به راستی پیر خردمند شاهنامه است. حتی هنگامی که سخت بیتاب رودابه است، عنان از کف نمیدهد و مانند کاووس نیست که وقتی از سودابه و زیبایی او میشنود، دل و دین باخته برای وصال او میشتابد.
هنگامی که فردوسی در حال گفتن حکایت زال و رودابه است، از کشاکشهای زال با خودش و حضور رایزنان و موبدان و ستارهشماران در مییابی که خرد پشتیبان پیوند این دو چهره نازنین شاهنامه است.
در روانشناسی #یونگ اگر چه عاشق شدن یعنی فرافکنی #آنیما یا #آنیموس، بر روی اشخاص واقعی کاری است ناخودآگاه، اما همواره تأکید بر آن است که پس از تاباندن تصویر جادویی درون بر روی دیگری با یک هوشیاری نیرومند، عشق را باید زیست. نابترین نمونه چنین عشق ورزیدنی زال است. عشق تبی تند و سرکش و هوسی آتشین نیست. دل میبازد اما دل باختن او لزوماً به معنای عقل از کف دادنش نیست.
https://t.me/qodrattaqeer
یاد زال و طربناکی عشقش افتادم
در میان همه ی پهلوانان و یلانی که حکیم توس آفریده ، زال شخصیتش از همه بیشتر توجهم را جلب کرد .
چیزی که زال را جذاب کرده در عشق در افتادن و در ورطه ی بی خردی در نیافتادن اوست .
عشق را هوشیارانه زیست
سخت شیفته ی رودابه می شود اما در وصال او خرد و منطق را به مسلخ نمی برد.
عشق با زال وارد شاهنامه می شود
توصیفِ عشقِ زال و رودابه، زیباترین، پرمغزترین و لطیفترین ابیات شاهنامه و شاید از منحصر به فردترین داستانهای عاشقانه ادبیات ایران باشد.
از سویی زال به راستی پیر خردمند شاهنامه است. حتی هنگامی که سخت بیتاب رودابه است، عنان از کف نمیدهد و مانند کاووس نیست که وقتی از سودابه و زیبایی او میشنود، دل و دین باخته برای وصال او میشتابد.
هنگامی که فردوسی در حال گفتن حکایت زال و رودابه است، از کشاکشهای زال با خودش و حضور رایزنان و موبدان و ستارهشماران در مییابی که خرد پشتیبان پیوند این دو چهره نازنین شاهنامه است.
در روانشناسی #یونگ اگر چه عاشق شدن یعنی فرافکنی #آنیما یا #آنیموس، بر روی اشخاص واقعی کاری است ناخودآگاه، اما همواره تأکید بر آن است که پس از تاباندن تصویر جادویی درون بر روی دیگری با یک هوشیاری نیرومند، عشق را باید زیست. نابترین نمونه چنین عشق ورزیدنی زال است. عشق تبی تند و سرکش و هوسی آتشین نیست. دل میبازد اما دل باختن او لزوماً به معنای عقل از کف دادنش نیست.
https://t.me/qodrattaqeer
Telegram
قــدرت تــغــیــیــرر...
@Kh_f_z فــرنــاز خــتــائیــلــر
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
#آنیما
بوی خوش زن
با بازی ابر ستاره محبوب هالیوود آل پاچینو
بوی خوش زن روایت دو داستان است. یکی داستان سرهنگ فرانک اسلید، افسر بازنشسته ارتش امریکا با رفتاری گستاخانه، زندگی سطحی و ولنگارانه و چارلز سیمز (کریس اودانل)، دانش آموز شهرستانی درسخوان، مبادی آداب و سخت کوش مدرسه بیرد. چالرز برای به دست آوردن سیصد دلار قبول می کند در غیاب دختر سرهنگ اسلید که به همراه همسر و دو کودکش برای تعطیلات به آلبانی می رود، از او مراقبت کند. سرهنگ اسلید علیرغم مخالفت چالرز و بدون اطلاع دخترش برنامه سفری دو نفره ترتیب داده تا در نیویورک در بهترین هتل اقامت کند، مشروب بنوشد و با زنی زیبا یک شب را سر کند و سپس در اتاق مجللش در هتل و بر روی تخت باشکوهِ بزرگش مغزش را منفجر کند. چالرز هم که برای به دست آوردن مقداری پول آن کار را قبول کرده بود در مدرسه دچار مشکل شده بود و باید یا علیه چند نفر از دوستانش که بچه پول دارهای بی مغزی بودند، شهادت می داد و به عنوان جایزه به هاروارد می رفت و یا کسی را نمی فروخت و از مدرسه اخراج می شد.
بوی خوش زن یک درام جذاب از کلیشه های قدیمی است: یک نظامی سرخورده، دانش آموزی فقیر در کالجی اشرافی، بچه پولدارهای تنبل و خودراضی، دعواها و دلخوری های خانوادگی، هیجان دیوانه وار رانندگی و سرانجام رقصی شکوهمند و افسانه ای، همه و همه موضوعات متداولی هستند که بارها و بارها در فیلم های مختلف تکرار شده است اما در بوی خوش زن که مغلمه ای از تمام این هاست دلنشین و تاثیرگذار می شود.
با اینکه فیلم "بوی خوش زن" نام دارد در آن با حضور مستمر "زن" مواجه نیستیم. در سناریوی اقتباسی این فیلم "زن" نه قهرمان است و نه ضد قهرمان و درواقع "بوی خوش زن" فاقد یک هنرپیشه زن اصلی و حتی مکمل است! با این همه در تمام فیلم رایحه ای زنانه به مشام می رسد. منظورم این است با این که هیچ زنی در فیلم نقش اصلی را ایفا نمی کند و هر کدام تنها برای دقایقی ظاهر می شوند، اما روحی زنانه در تمام فیلم موج می خورد. اصلاً نمی شود فیلم را تماشا کردو به زن نیندیشید.
ناگفته نماند که سرهنگ اسلید نابیناست. اما تفاوت اصلی این فیلم با فیلم های دیگری که شخصی نابینا نقش اصلی را ایفا می کند، این است که نقص جسمانی او در مرکز توجه قرار نمی گیرد و ببیننده گاه از یاد می برد که اسلید نابیناست. یعنی در فیلم چیزی که برای بیننده اهمیت ندارد، نابینایی اوست. در سراسر فیلم چشمان اسلید بی آنکه پلک بزند درست مثل دو تکه یخ به نظر می رسد. اما آل پاچینو (سرهنگ اسلید) با صدای باشکوهش یخ چشمانش را ذوب می کند. صدایی که گاه مانند غرش به گوش می رسد و گاهی پر از تحقیر و زمانی پر از تمناست و دقایقی مثل تیغی تیز می بُرد، در مقابل زنان ناگهان لطیف می شود. آنقدر لطیف که گویی اسلید نه در حال سخن گفتن که در حال زمزمه کردن شعری عاشقانه است.
یقین دارم هرکس که فیلم را دیده تایید می کند که دیدنی ترین و زیباترین بخش فیلم سکانس رقص تانگوی فرانک اسلید و زن جوانی به نام دونا است. سکانسی که تعریف و تمجید بسیاری از آن صورت گرفت. در تمام دقایقی که این سرهنگ نابینای بازنشسته با زن می رقصد آدمی دیگر را از اعماق وجود اسلید بیرون کشیده و به دیگران نشان می دهد. باور می کنی که این سرهنگ خشن و جدی ایالات متحده حتی هنگامی که به سربازانش تعلیم می داده در حال رقصیدن بوده است.
در این فیلم آل پاچینو که به راستی بار تمام فیلم بر دوش اوست، طیفی از احساساتِ ببیننده از تنفر تا عشق را بر می انگیزد. او درست خروش یک آتشفشان را دارد و نرمی و لطفات نسیم را.
بوی خوش زن
با بازی ابر ستاره محبوب هالیوود آل پاچینو
بوی خوش زن روایت دو داستان است. یکی داستان سرهنگ فرانک اسلید، افسر بازنشسته ارتش امریکا با رفتاری گستاخانه، زندگی سطحی و ولنگارانه و چارلز سیمز (کریس اودانل)، دانش آموز شهرستانی درسخوان، مبادی آداب و سخت کوش مدرسه بیرد. چالرز برای به دست آوردن سیصد دلار قبول می کند در غیاب دختر سرهنگ اسلید که به همراه همسر و دو کودکش برای تعطیلات به آلبانی می رود، از او مراقبت کند. سرهنگ اسلید علیرغم مخالفت چالرز و بدون اطلاع دخترش برنامه سفری دو نفره ترتیب داده تا در نیویورک در بهترین هتل اقامت کند، مشروب بنوشد و با زنی زیبا یک شب را سر کند و سپس در اتاق مجللش در هتل و بر روی تخت باشکوهِ بزرگش مغزش را منفجر کند. چالرز هم که برای به دست آوردن مقداری پول آن کار را قبول کرده بود در مدرسه دچار مشکل شده بود و باید یا علیه چند نفر از دوستانش که بچه پول دارهای بی مغزی بودند، شهادت می داد و به عنوان جایزه به هاروارد می رفت و یا کسی را نمی فروخت و از مدرسه اخراج می شد.
بوی خوش زن یک درام جذاب از کلیشه های قدیمی است: یک نظامی سرخورده، دانش آموزی فقیر در کالجی اشرافی، بچه پولدارهای تنبل و خودراضی، دعواها و دلخوری های خانوادگی، هیجان دیوانه وار رانندگی و سرانجام رقصی شکوهمند و افسانه ای، همه و همه موضوعات متداولی هستند که بارها و بارها در فیلم های مختلف تکرار شده است اما در بوی خوش زن که مغلمه ای از تمام این هاست دلنشین و تاثیرگذار می شود.
با اینکه فیلم "بوی خوش زن" نام دارد در آن با حضور مستمر "زن" مواجه نیستیم. در سناریوی اقتباسی این فیلم "زن" نه قهرمان است و نه ضد قهرمان و درواقع "بوی خوش زن" فاقد یک هنرپیشه زن اصلی و حتی مکمل است! با این همه در تمام فیلم رایحه ای زنانه به مشام می رسد. منظورم این است با این که هیچ زنی در فیلم نقش اصلی را ایفا نمی کند و هر کدام تنها برای دقایقی ظاهر می شوند، اما روحی زنانه در تمام فیلم موج می خورد. اصلاً نمی شود فیلم را تماشا کردو به زن نیندیشید.
ناگفته نماند که سرهنگ اسلید نابیناست. اما تفاوت اصلی این فیلم با فیلم های دیگری که شخصی نابینا نقش اصلی را ایفا می کند، این است که نقص جسمانی او در مرکز توجه قرار نمی گیرد و ببیننده گاه از یاد می برد که اسلید نابیناست. یعنی در فیلم چیزی که برای بیننده اهمیت ندارد، نابینایی اوست. در سراسر فیلم چشمان اسلید بی آنکه پلک بزند درست مثل دو تکه یخ به نظر می رسد. اما آل پاچینو (سرهنگ اسلید) با صدای باشکوهش یخ چشمانش را ذوب می کند. صدایی که گاه مانند غرش به گوش می رسد و گاهی پر از تحقیر و زمانی پر از تمناست و دقایقی مثل تیغی تیز می بُرد، در مقابل زنان ناگهان لطیف می شود. آنقدر لطیف که گویی اسلید نه در حال سخن گفتن که در حال زمزمه کردن شعری عاشقانه است.
یقین دارم هرکس که فیلم را دیده تایید می کند که دیدنی ترین و زیباترین بخش فیلم سکانس رقص تانگوی فرانک اسلید و زن جوانی به نام دونا است. سکانسی که تعریف و تمجید بسیاری از آن صورت گرفت. در تمام دقایقی که این سرهنگ نابینای بازنشسته با زن می رقصد آدمی دیگر را از اعماق وجود اسلید بیرون کشیده و به دیگران نشان می دهد. باور می کنی که این سرهنگ خشن و جدی ایالات متحده حتی هنگامی که به سربازانش تعلیم می داده در حال رقصیدن بوده است.
در این فیلم آل پاچینو که به راستی بار تمام فیلم بر دوش اوست، طیفی از احساساتِ ببیننده از تنفر تا عشق را بر می انگیزد. او درست خروش یک آتشفشان را دارد و نرمی و لطفات نسیم را.
Telegram
قــدرت تــغــیــیــرر...
@Kh_f_z فــرنــاز خــتــائیــلــر
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
در سکانس پایانی فیلم جایی که در نقش یک پدر فرو می رود. مردی که با گستاخی و بی ادبی در ابتدای فیلم شخصیت نه چندان خوشایندی از خود ارائه داد در پایان فیلم با وقار و جدیت در بیدادگاه مدرسه بیرد حاضر می شود و از چالرز دفاع می کند. سخنرانی او تحسین برانگیز است و به شکل سرافرازانه ای چالرز نجیب را نجات می دهد. او وظیفه پدرانه ای را در برابر چالرز انجام داد. جایی در فیلم به چالرز می گوید تو در این گرفتاری چرا اینقدر تنهایی. همان رایحه زنانه که دوست دارم آن را به #آنیما و موهبتی آنیمایی تعبیر کنم سرهنگ بد زبان و گستاخ بازنشسته ایالات متحده را به بیدادگاه بیرد کشاند و پسرک تنها و نجیبی را که نگذاشته بود او مغزش را منفجر کند از ستمی آشکار رهانده بود.
سرانجام فیلم در حالی به پایان می رسد که سرهنگ اسلید به خانه اش باز می گردد. شاید این بخش ناامید کننده به نظر برسد اما به نظر من هر پایان دیگری برای فیلم غیرقابل باور بود.
او به نیویورک رفت و به اندازه تمام سالهایی که نزیسته بود، زندگی کرد. همین بس بود.
هر سفری تمام می شود و آدم به جایی باز می گردد که از آن عزیمت کرده بود ؛ سفر قهرمان به همین صورت است به چالشی فراخوانده می شود، به سوی ناشناخته ها عزیمت کرده ، گاها در منزلگاهها با اژدها مواجه می گردد؛ می جنگد، ویران می کند، شهد عشق را می نوشد، پخته شده و دوباره به منزلگاه نخست باز می گردد؛ اما وقتی باز می گردد دیگر آن آدمی نیست که رفته بود. اسلید رایحه زنانه را با تمام وجود استشمام کرده بود و همین یعنی او دیگر "اسلید"ی نیست که در تاریکی دنیایش فرو می رفت، مشروب می نوشید و دیگران را تحقیر می کرد.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
https://t.me/qodrattaqeer
سرانجام فیلم در حالی به پایان می رسد که سرهنگ اسلید به خانه اش باز می گردد. شاید این بخش ناامید کننده به نظر برسد اما به نظر من هر پایان دیگری برای فیلم غیرقابل باور بود.
او به نیویورک رفت و به اندازه تمام سالهایی که نزیسته بود، زندگی کرد. همین بس بود.
هر سفری تمام می شود و آدم به جایی باز می گردد که از آن عزیمت کرده بود ؛ سفر قهرمان به همین صورت است به چالشی فراخوانده می شود، به سوی ناشناخته ها عزیمت کرده ، گاها در منزلگاهها با اژدها مواجه می گردد؛ می جنگد، ویران می کند، شهد عشق را می نوشد، پخته شده و دوباره به منزلگاه نخست باز می گردد؛ اما وقتی باز می گردد دیگر آن آدمی نیست که رفته بود. اسلید رایحه زنانه را با تمام وجود استشمام کرده بود و همین یعنی او دیگر "اسلید"ی نیست که در تاریکی دنیایش فرو می رفت، مشروب می نوشید و دیگران را تحقیر می کرد.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
https://t.me/qodrattaqeer
Telegram
قــدرت تــغــیــیــرر...
@Kh_f_z فــرنــاز خــتــائیــلــر
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
#کهن_الگو
کهن الگوها یا صورت های مثالی، پیش آمادگی هایی در روان ما هستند. چنانچه ژن ها صفاتی را از نیاکانمان به ما انتقال می دهند، کهن الگوها نیز دانش نیاکانی ما را به ما منتقل می کنند.
به باور کارل گوستاو #یونگ، هنگامی که انسان به دنیا می آید، لوحی سفید نیست و ذهنی خالی ندارد. بلکه از گذشته های بسیار بسیار دور، از هزاران هزار سال پیش تجربه های مکرر نیاکان ما از زندگی و پدیدههای آن، به ما به ارث رسیده است و ما به محض تولد تصویری از جهان را در روان خود حمل می کنیم. در واقع به همین تجربه ها کهن الگو، صورتهای مثالی یا سرنمون گفته می شود. کهن الگوها بخش مهمی از محتویات ناخودآگاهی ما هستند که به رفتار و واکنش های ما شکل می دهند. کارولین میس درباره اهمیت کهن الگوها می گوید: "کهن الگوها نقش فعالی در زندگی ما دارند و می توانند محافظ و نگهبان ما باشند. آنها می توانند وقتی در خطر سقوط به رفتارهای ویرانگر هستیم بیدارمان کنند و به یاری ما بشتابند."
برای نمونه کهن الگوی #آنیما و #آنیموس به مردان و زنان اجازه می دهد که جنس مخالفشان را درک کنند. الگوی دیرینه از مادر در ذهن یک نوزاد، او را قادر می سازد تا از همان بدو تولد میان مادر خود و زنان دیگر تفاوت بگذارد. کهن الگوی اوروبوروس (ماری که دمش را می بلعد و با بدنش شکل دایره می سازد) انسان را قادر می سازد تا رشد و نوزایش روانی را تجربه کند. یعنی نیرویی در روان بشر است که او را به تعالی روانی وادار می سازد.
اگر انسان فاقد چیزی به نام کهن الگو (الگوها و مدل های ذهنی، که در طول سالها در ذهن همه ما رسوب کرده اند) بود، ناچار می شد در طول زندگی کوتاهش به طور مستقل، دوباره همه چیز را تجربه کند و فرا بگیرد. بنابراین کهن الگوها شناختی کلی از پدیده ها در اختیار ما می گذارند.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
کهن الگوها یا صورت های مثالی، پیش آمادگی هایی در روان ما هستند. چنانچه ژن ها صفاتی را از نیاکانمان به ما انتقال می دهند، کهن الگوها نیز دانش نیاکانی ما را به ما منتقل می کنند.
به باور کارل گوستاو #یونگ، هنگامی که انسان به دنیا می آید، لوحی سفید نیست و ذهنی خالی ندارد. بلکه از گذشته های بسیار بسیار دور، از هزاران هزار سال پیش تجربه های مکرر نیاکان ما از زندگی و پدیدههای آن، به ما به ارث رسیده است و ما به محض تولد تصویری از جهان را در روان خود حمل می کنیم. در واقع به همین تجربه ها کهن الگو، صورتهای مثالی یا سرنمون گفته می شود. کهن الگوها بخش مهمی از محتویات ناخودآگاهی ما هستند که به رفتار و واکنش های ما شکل می دهند. کارولین میس درباره اهمیت کهن الگوها می گوید: "کهن الگوها نقش فعالی در زندگی ما دارند و می توانند محافظ و نگهبان ما باشند. آنها می توانند وقتی در خطر سقوط به رفتارهای ویرانگر هستیم بیدارمان کنند و به یاری ما بشتابند."
برای نمونه کهن الگوی #آنیما و #آنیموس به مردان و زنان اجازه می دهد که جنس مخالفشان را درک کنند. الگوی دیرینه از مادر در ذهن یک نوزاد، او را قادر می سازد تا از همان بدو تولد میان مادر خود و زنان دیگر تفاوت بگذارد. کهن الگوی اوروبوروس (ماری که دمش را می بلعد و با بدنش شکل دایره می سازد) انسان را قادر می سازد تا رشد و نوزایش روانی را تجربه کند. یعنی نیرویی در روان بشر است که او را به تعالی روانی وادار می سازد.
اگر انسان فاقد چیزی به نام کهن الگو (الگوها و مدل های ذهنی، که در طول سالها در ذهن همه ما رسوب کرده اند) بود، ناچار می شد در طول زندگی کوتاهش به طور مستقل، دوباره همه چیز را تجربه کند و فرا بگیرد. بنابراین کهن الگوها شناختی کلی از پدیده ها در اختیار ما می گذارند.
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer