#کهن_الگو
#آنیما #آنیموس
در روان شناسی تحلیلی #یونگ ( مکتب زوریخ )در میان بیشمار کهن الگوهایی که در ناخودآگاه بشر وجود دارد، هیچ یک به اندازه #آنیما(روان زنانه) و #آنیموس(روان مردانه)، رازناک، پیچیده و چندلایه نیستند. یونگ شیوه درست برخورد با آنیما و آنیموس را شاهکار تشخیص شخصیت فرد می نامد.
این دو کهن الگو که یکی تصویر زنانه و دیگری تصویر مردانه را حمل می کند، نشان دهنده طبیعت دوگانه آدمی است. یعنی این که یک زن کاملاً و صد در صد زن و یک مرد کاملاً و صد در صد مرد نیست. آنیما و آنیموس هر دو قبل از آنکه با انسانی واقعی و بیرون از ما مطابق باشند، دو راهنمای درونی هستند که شناخت ما از جهان درون و بیرون رو شکل می دهند.
#آنیما برای مرد پیوند با لایه های عمیق روانش را میسر می سازد و او را به جستجوی معنا وا می دارد در حالیکه #آنیموس پیوند زن با جهان بیرون را فراهم می کند و سبب می شود که زن معنایی از جهان را برای خود به دست آورد.
این دو کهن الگو، خلاق و آفرینشگر هستند. بُعد آفرینشگری آنیما متوجه دنیای درون می شود. آنیما خالق همه چیزهایی است که از درون می جوشد مانند شعر، موسیقی و نقاشی. در حالیکه آنیموس در هیئت یک مخترع آشکار می شود، چیزی ابداع می کند و یا به فرد قدرت ابتکار می بخشد.
شناخت این دو کهن الگو زندگی زن و مرد را غنی و پر نشاط می سازد و آنها را از احساس تهی بودن و زن و مرد کلیشه ای می رهاند.
بقای ما مدیون رشد و تعادل میان زنانگی و مردانگی ما و اضدادمان است.. ما با متضادهای خود کامل می شویم، معنا پیدا می کنیم و خلاق و آفرینشگر می شویم. این متضادها امری درونی است و به خود ما تعلق دارد. ما باید خواست و نیازِ آنها را کشف کنیم و و جودمان را گسترش دهیم.
@qodrattaqeer
#آنیما #آنیموس
در روان شناسی تحلیلی #یونگ ( مکتب زوریخ )در میان بیشمار کهن الگوهایی که در ناخودآگاه بشر وجود دارد، هیچ یک به اندازه #آنیما(روان زنانه) و #آنیموس(روان مردانه)، رازناک، پیچیده و چندلایه نیستند. یونگ شیوه درست برخورد با آنیما و آنیموس را شاهکار تشخیص شخصیت فرد می نامد.
این دو کهن الگو که یکی تصویر زنانه و دیگری تصویر مردانه را حمل می کند، نشان دهنده طبیعت دوگانه آدمی است. یعنی این که یک زن کاملاً و صد در صد زن و یک مرد کاملاً و صد در صد مرد نیست. آنیما و آنیموس هر دو قبل از آنکه با انسانی واقعی و بیرون از ما مطابق باشند، دو راهنمای درونی هستند که شناخت ما از جهان درون و بیرون رو شکل می دهند.
#آنیما برای مرد پیوند با لایه های عمیق روانش را میسر می سازد و او را به جستجوی معنا وا می دارد در حالیکه #آنیموس پیوند زن با جهان بیرون را فراهم می کند و سبب می شود که زن معنایی از جهان را برای خود به دست آورد.
این دو کهن الگو، خلاق و آفرینشگر هستند. بُعد آفرینشگری آنیما متوجه دنیای درون می شود. آنیما خالق همه چیزهایی است که از درون می جوشد مانند شعر، موسیقی و نقاشی. در حالیکه آنیموس در هیئت یک مخترع آشکار می شود، چیزی ابداع می کند و یا به فرد قدرت ابتکار می بخشد.
شناخت این دو کهن الگو زندگی زن و مرد را غنی و پر نشاط می سازد و آنها را از احساس تهی بودن و زن و مرد کلیشه ای می رهاند.
بقای ما مدیون رشد و تعادل میان زنانگی و مردانگی ما و اضدادمان است.. ما با متضادهای خود کامل می شویم، معنا پیدا می کنیم و خلاق و آفرینشگر می شویم. این متضادها امری درونی است و به خود ما تعلق دارد. ما باید خواست و نیازِ آنها را کشف کنیم و و جودمان را گسترش دهیم.
@qodrattaqeer
#آنیما #آنیموس
در شخصیتی که به طور کامل رشد کرده، فرد رفتارهایی را نشان خواهد داد، که مشخصه جنس مخالف است.
#یونگ از کهن الگوهای آنیما و آنیموس استفاده میکند. انسانها اصولاً دو جنسی هستند در سطح زیستی هرجنس علاوه بر هورمون های جنسی خودش، هورمونهای جنس مخالف را نیز ترشح میکند. در سطح روانشناختی هر جنس خصوصیات، خلق و خوها و نگرشهای جنس دیگر را به خاطر قرن ها زندگی کردن با هم، آشکار میسازد. روانِ زن جنبه های مردانه را در بر دارد (الگوی آنیموس) و روان مرد حاوی جنبه های زنانه نیز هست(الگوی آنیما).
شولتز - نظریههای شخصیت
@qodrattaqeer
در شخصیتی که به طور کامل رشد کرده، فرد رفتارهایی را نشان خواهد داد، که مشخصه جنس مخالف است.
#یونگ از کهن الگوهای آنیما و آنیموس استفاده میکند. انسانها اصولاً دو جنسی هستند در سطح زیستی هرجنس علاوه بر هورمون های جنسی خودش، هورمونهای جنس مخالف را نیز ترشح میکند. در سطح روانشناختی هر جنس خصوصیات، خلق و خوها و نگرشهای جنس دیگر را به خاطر قرن ها زندگی کردن با هم، آشکار میسازد. روانِ زن جنبه های مردانه را در بر دارد (الگوی آنیموس) و روان مرد حاوی جنبه های زنانه نیز هست(الگوی آنیما).
شولتز - نظریههای شخصیت
@qodrattaqeer
Forwarded from قــدرت تــغــیــیــرر... (𝐅𝐀𝐑𝐍𝐀𝐙 𝐊𝐇𝐀𝐓𝐀𝐄𝐈𝐋𝐀𝐑༆)
#آنیما و #آنیموس ( وجه زنانگی و مردانگی)
#یونگ روانشناس معروف قرن اخیر معتقد بود که همه ی مردان و زنان واجد صفات یکدیگر هستند .یعنی یک مرد جنبه ی زنانگی هم دارد و یک زن دارای جنبه های مردانگی ست جنبه ی زنانگی در وجود مردان را آنیما و جنبه مردانگی در وجود همه زنان را آنیموس نامید اگر چه این ویژگی های زنانه و مردانه تحت کنترل کروموزوم ها و ترشح هورمونهاست ولی یونگ و شاگردانش معتقد بودند داشتن صفات شخصیتی مردانه وزنانه بسیارزیاد تحت تاثیر تجارب زندگی ست .در مردان آنیموس غالب است برای همین بیشتر یک مرد ....مرد به نظر می رسد؛ از نظر رفتاری و روحی و بخش آنیما (زنانه )وجودش در سایه شخصیت و در ناخود آگاهش نهفته می مانددر زنان آنیما غالب است و یک زن ...همیشه از لحاظ روحی و اخلاقی زن به نظر می رسد و آنیموس (مردانگی )در سایه قرار گرفته و در ناخود آگاه شخصیتش وقتی شما به این قضیه واقف باشید چه مرد باشید چه زن می توانید هر دوبخش وجودتان را زندگی کنید پس دیگر یک مرد را برای رفتار احساسی که از خود بروز می دهد سرزنش نکنیم و یک زن را وقتی مثل مردان در برهه ای از زندگی ایفای نقش می کند؛ خشن نشمریم
مثلا شما پدری دارید که رفتار سرپرستی یا مادرانه ی قوی دارد خیلی مراقب بچه هاست این مرد #آنیما ی قوی دارد و بخش زنانگی روانش را زندگی می کند یا مادری دارید که مثل مردها زندگی را اداره و مدیریت می کند این زن بخش #آنیموس یا مردانگی شخصیتش را هم زندگی می کند اینجاست که می فهمیم چگونه می شود که یک زن در جایگاه وزیر یاپستی کلیدی و مدیریتی قرار می گیرد و یا یک مرد بسیار محکم و جدی عاشق می شود و ناگهان وارد برهه ای احساسی در زندگیش می شود و اتفاقا درکش را هم دارد.
#نیچه بزرگ را که می شناسیم ؛#یونگ به زندگی نیچه و افکار او بسیار علاقه مند بود و درباره ی او می گفت نیچه انسا ن بزرگی ست وقتی بخواهم درباره شخصیت نیچه بگویم باید اشاره کنم که این مرد آنیما (زنانگی )وجودش کاملا تخریب شده است و در #سایه ی کامل به سر می برد به عبارت ساده تر او فقط یک مرد است بدون ظرافتها و احساسات زنانه حتی در حد کم ..و این نگاه و فلسفه ی او را دچار بحران کرده است و برای همین مردم دنیا فلسفه نگاه نیچه و پوچ گرایی اش برایشان متمایز و جالب است
در تکمیل نظریه یونگ درباره آنیما و آنیموس می توانیم بگوییم :یک انسان کامل انسانی ست که از هردو وجه زنانگی و مردانگی روانش بهره می برد. اگر قرار است جایی عشق بورزیم اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم اگر قرار است یک بحران روحی را به سختی طی کنیم اگر قرار است جاهایی زیبا پسند و حساس باشیم و در همه موقعیت ها نگاه نکنیم زن هستیم یا مرد آنچه تشنه ی آن هستیم را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم وقتی بپذیرید که هم در شخصیتمان زن هستیم و هم مرد آنوقت اگر در جایگاه یک مرد نیاز پیدا شود با کسی هم دردی کنید می توانید و در جایگاه زن وقتی ناگهان در بحرانی بخواهید مثل مردان مشکلتان را حل کنید کاملا توانایید.
@qodrattaqeer
#یونگ روانشناس معروف قرن اخیر معتقد بود که همه ی مردان و زنان واجد صفات یکدیگر هستند .یعنی یک مرد جنبه ی زنانگی هم دارد و یک زن دارای جنبه های مردانگی ست جنبه ی زنانگی در وجود مردان را آنیما و جنبه مردانگی در وجود همه زنان را آنیموس نامید اگر چه این ویژگی های زنانه و مردانه تحت کنترل کروموزوم ها و ترشح هورمونهاست ولی یونگ و شاگردانش معتقد بودند داشتن صفات شخصیتی مردانه وزنانه بسیارزیاد تحت تاثیر تجارب زندگی ست .در مردان آنیموس غالب است برای همین بیشتر یک مرد ....مرد به نظر می رسد؛ از نظر رفتاری و روحی و بخش آنیما (زنانه )وجودش در سایه شخصیت و در ناخود آگاهش نهفته می مانددر زنان آنیما غالب است و یک زن ...همیشه از لحاظ روحی و اخلاقی زن به نظر می رسد و آنیموس (مردانگی )در سایه قرار گرفته و در ناخود آگاه شخصیتش وقتی شما به این قضیه واقف باشید چه مرد باشید چه زن می توانید هر دوبخش وجودتان را زندگی کنید پس دیگر یک مرد را برای رفتار احساسی که از خود بروز می دهد سرزنش نکنیم و یک زن را وقتی مثل مردان در برهه ای از زندگی ایفای نقش می کند؛ خشن نشمریم
مثلا شما پدری دارید که رفتار سرپرستی یا مادرانه ی قوی دارد خیلی مراقب بچه هاست این مرد #آنیما ی قوی دارد و بخش زنانگی روانش را زندگی می کند یا مادری دارید که مثل مردها زندگی را اداره و مدیریت می کند این زن بخش #آنیموس یا مردانگی شخصیتش را هم زندگی می کند اینجاست که می فهمیم چگونه می شود که یک زن در جایگاه وزیر یاپستی کلیدی و مدیریتی قرار می گیرد و یا یک مرد بسیار محکم و جدی عاشق می شود و ناگهان وارد برهه ای احساسی در زندگیش می شود و اتفاقا درکش را هم دارد.
#نیچه بزرگ را که می شناسیم ؛#یونگ به زندگی نیچه و افکار او بسیار علاقه مند بود و درباره ی او می گفت نیچه انسا ن بزرگی ست وقتی بخواهم درباره شخصیت نیچه بگویم باید اشاره کنم که این مرد آنیما (زنانگی )وجودش کاملا تخریب شده است و در #سایه ی کامل به سر می برد به عبارت ساده تر او فقط یک مرد است بدون ظرافتها و احساسات زنانه حتی در حد کم ..و این نگاه و فلسفه ی او را دچار بحران کرده است و برای همین مردم دنیا فلسفه نگاه نیچه و پوچ گرایی اش برایشان متمایز و جالب است
در تکمیل نظریه یونگ درباره آنیما و آنیموس می توانیم بگوییم :یک انسان کامل انسانی ست که از هردو وجه زنانگی و مردانگی روانش بهره می برد. اگر قرار است جایی عشق بورزیم اگر قرار است جایی محکم و استوار باشیم اگر قرار است یک بحران روحی را به سختی طی کنیم اگر قرار است جاهایی زیبا پسند و حساس باشیم و در همه موقعیت ها نگاه نکنیم زن هستیم یا مرد آنچه تشنه ی آن هستیم را ببینیم و حس کنیم و انجام دهیم وقتی بپذیرید که هم در شخصیتمان زن هستیم و هم مرد آنوقت اگر در جایگاه یک مرد نیاز پیدا شود با کسی هم دردی کنید می توانید و در جایگاه زن وقتی ناگهان در بحرانی بخواهید مثل مردان مشکلتان را حل کنید کاملا توانایید.
@qodrattaqeer
وقتی #آنیموس و #آنیما به هم می رسند، آنیموس شمشیر قدرت خود را می کشد و آنیما سم توهم و اغوای خود را بیرون می زند. لازم نیست نتیجه همیشه منفی باشد، زیرا این دو به یک اندازه احتمال دارد که عاشق شوند (نمونه خاصی از عشق در نگاه اول).
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
Forwarded from قــدرت تــغــیــیــرر... (𝐅𝐀𝐑𝐍𝐀𝐙 𝐊𝐇𝐀𝐓𝐀𝐄𝐈𝐋𝐀𝐑༆)
#ناخودآگاه_جمعى
#آنيما #آنيموس
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای “اعداد مقدس”بودند.
. همه ما در مدرسه با “قضیه فیثاغورث” آشنا شده ایم: “در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر” ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! اینچنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار اینجا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد میدانست، از اینجا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!
اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آنها آگاه باشند تحت تاثیر این اعداد که در ادیان قبلی مورد توجه بوده قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی!!! بیشتری پیدا کرد. جالب اینجاست که ادیان قبلی هم توجیه ای برای استفاده از این اعداد نداشتند. مثلا در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد!!! از این روست که در دین زرتشت تعداد “امشاسپندان” دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد “مهربانان” دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد “حواریون” دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است!
زمانی که “#کارل_گوستاو_یونگ” روانپزشک سوئیسی گفت : “رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است” نیز از “گفتمان فیثاغورثی” استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما “نرینه روانی” به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی “مادینه روانی” یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه #یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (#آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (#آنیما) خود بیافزاید.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم!
برگرفته از آموزه هاى #دكتر_سرگلزايى
@qodrattaqeer
#آنيما #آنيموس
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای “اعداد مقدس”بودند.
. همه ما در مدرسه با “قضیه فیثاغورث” آشنا شده ایم: “در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر” ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! اینچنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار اینجا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد میدانست، از اینجا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!
اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آنها آگاه باشند تحت تاثیر این اعداد که در ادیان قبلی مورد توجه بوده قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی!!! بیشتری پیدا کرد. جالب اینجاست که ادیان قبلی هم توجیه ای برای استفاده از این اعداد نداشتند. مثلا در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد!!! از این روست که در دین زرتشت تعداد “امشاسپندان” دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد “مهربانان” دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد “حواریون” دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است!
زمانی که “#کارل_گوستاو_یونگ” روانپزشک سوئیسی گفت : “رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است” نیز از “گفتمان فیثاغورثی” استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما “نرینه روانی” به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی “مادینه روانی” یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه #یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (#آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (#آنیما) خود بیافزاید.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم!
برگرفته از آموزه هاى #دكتر_سرگلزايى
@qodrattaqeer
Forwarded from قــدرت تــغــیــیــرر... (𝐹𝐴𝑅𝑁𝐴𝑍 𝐾𝐻𝐴𝑇𝐴𝐸𝐼𝐿𝐴𝑅༆)
وقتی #آنیموس و #آنیما به هم می رسند، آنیموس شمشیر قدرت خود را می کشد و آنیما سم توهم و اغوای خود را بیرون می زند. لازم نیست نتیجه همیشه منفی باشد، زیرا این دو به یک اندازه احتمال دارد که عاشق شوند (نمونه خاصی از عشق در نگاه اول).
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer