#خواندنی
#وحید_تمنا
"میان":
چه موقعی است که #آرمان ها پشت سر آدم می دوند؟ "آرمان ها" جا می مانند و من رفته ام؟
چه موقعی است که "باور ها" خودشان را عقب نگه می دارند و بعد تو، احساس می کنی که چیزی نمانده است که بتوان دیگران را نجات داد و تنها باقی مانده ی این تقسیم، صفر است؟
چه موقعی است که به جایی می رسی که #شروع را باید با لغات دیگر جایگزین کنی؟ مثلا بگویید "وسط"، میان.
چرا همه "شروع"، "سرآغاز" و یا "پایان"، "مؤخره" و چیز هایی از این قبیل را می نویسند و کسی سخنی به عنوان "وسط ندارد"؟
من امروز آن وسط هستم: میان.
آن که می دود، آن که دویدن را می دود آن که برای دویدنش مدام می دود، آن که خودش را گاهی جا می گذارد و می دود، آن که برای دویدنش راه جست و جو نمی کند؛ مسیر پیدا نمی کند و فقط می دود، آن که برای دویدنش مقصد ندارد و می دود، آن که همیشه در #میان است، چرا که شروعی نداشته و مقصدی ندارد که پایانی داشته باشد، آن منم!
اگر "میدانی" دیدی که بتوان در آن دوید و باز دوید و "رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست، داشت، خبر کنید. خبر را به خودتان نیز بدهید.
...
هیچ قصه ای را نمی توان از میانه خواند،
اما می توان نوع دویدن را از هر جایی که می خواهی بنویسی.
راز هر نجاتی از هر سنجی که باشد در واژه #میان نهفته است.
#وحید_تمنا
"میان":
چه موقعی است که #آرمان ها پشت سر آدم می دوند؟ "آرمان ها" جا می مانند و من رفته ام؟
چه موقعی است که "باور ها" خودشان را عقب نگه می دارند و بعد تو، احساس می کنی که چیزی نمانده است که بتوان دیگران را نجات داد و تنها باقی مانده ی این تقسیم، صفر است؟
چه موقعی است که به جایی می رسی که #شروع را باید با لغات دیگر جایگزین کنی؟ مثلا بگویید "وسط"، میان.
چرا همه "شروع"، "سرآغاز" و یا "پایان"، "مؤخره" و چیز هایی از این قبیل را می نویسند و کسی سخنی به عنوان "وسط ندارد"؟
من امروز آن وسط هستم: میان.
آن که می دود، آن که دویدن را می دود آن که برای دویدنش مدام می دود، آن که خودش را گاهی جا می گذارد و می دود، آن که برای دویدنش راه جست و جو نمی کند؛ مسیر پیدا نمی کند و فقط می دود، آن که برای دویدنش مقصد ندارد و می دود، آن که همیشه در #میان است، چرا که شروعی نداشته و مقصدی ندارد که پایانی داشته باشد، آن منم!
اگر "میدانی" دیدی که بتوان در آن دوید و باز دوید و "رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست، داشت، خبر کنید. خبر را به خودتان نیز بدهید.
...
هیچ قصه ای را نمی توان از میانه خواند،
اما می توان نوع دویدن را از هر جایی که می خواهی بنویسی.
راز هر نجاتی از هر سنجی که باشد در واژه #میان نهفته است.